وبلاگ

توضیح وبلاگ من

استراتژی‌های رد کردن در زبان فارسی در جامعه زبانی شیراز

…………………………………………………………………………………………………. 101

 

 5-2- خلاصه مطالب…………………………………………………………………………………………………. 101

 

5-3 پاسخ به پرسش‌های تحقیق …………………………………………………………………………………….. 102

 

5-4 پیشنهاداتی برای پژوهش‌های بعدی………………………………………………………………….. 105

 

فهرست منابع و ماخذ

 

منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………………. 106

 

منابع انگلیسی ………………………………………………………………………………………………………… 107

 

 

  • طرح موضوع تحقیق

 

فراگیری یک زبان نه تنها فقط به خاطر سپردن کلمات، به کاربردن کلمات در جمله، کاربرد دستور و یافتن معانی نیست، بلکه به معنای درک زبان به عنوان یک رفتار اجتماعی می‌باشد (ولفسان[1] : 1989). فراگرفتن دانش اجتماعی زبان مقصد، امری بسیار مهم و قابل توجه است. از این رو چنان‌چه سخن‌وران در تعامل دو زبان، قانون‌های یکسانی را در به کار بردن زبان به کار نبرند، ممکن است از سوی یکدیگر گستاخ یا بی ادب تلقی شوند. در نتیجه، سوء تفاهم زبانی در میان فرهنگ‌ها، غیر قابل اجتناب به نظر می‌رسد و گاهی ممکن است به توهین‌های جدی به یک جامعه‌ی زبانی منجر شود. یکی از محتمل‌ترین سوءتفاهم‌های زبانی در یک تعامل اجتماعی، ممکن است در “رد کردن” اتفاق بیافتد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

ردکردن یک تقاضا، دعوت، پیشنهاد یا تعارف، یکی از کنش‌های به مخاطره اندازی وجهه می‌باشد. بنابراین در عمل رد‌کردن، مردم باید از

پروژه دانشگاهی

 راهکارهای آن آگاه باشند، تا سرحد امکان تهدید را کاهش دهند و یک تعامل ملایم داشته باشند. علاوه بر آن عوامل اجتماعی مانند جنسیت، وجهه اجتماعی 2 و فاصله اجتماعی 3، بر عمل ردکردن تقاضا، دعوت، پیشنهاد یا تعارف اثر می گذارد (ناگروهو4 : 2000). 

 

   بررسی این تحقیق بر اساس تئوری ادب5 براون و لوینسون6 (1989) که وجهه7 را مد نظر قرار می دهد، استوار است. به طور کلی ادب را مربوط به مفاهیمی از قبیل “سنجیده عمل کردن”، “فروتن بودن” و “مؤدب بودن” با دیگران می‌دانیم. در مطالعه مؤدب بودن به لحاظ زبانی، مهم‌ترین مفهوم وجهه است و وجهه همان تصور از خود عمومی است، یعنی آن حس عاطفی و اجتماعی از خود که هر کسی آن را داراست، و انتظار دارد که افراد دیگر به آن ارج بگذراند. مؤدب بودن را می‌توان به منزله آگاهی از مراعات کردن وجهه شخص دیگر تعریف کرد.

 

اگر سخنی بگویید که تصوری از خود شخصی را در معرض خطر قرار دهد، این عمل را کنش به مخاطره اندازی وجهه1 می‌نامند. برای مثال اگر کنش کلامی مستقیمی را برای مجبور کردن کسی به کار ببرید، (‌برای مثال: آن نمکدان را به من بده! ) در این صورت به گونه‌ای رفتار کرده‌اید که گویی قدرت اجتماعی بیشتری از آن شخص دارید. اگر به واقع آن قدرت اجتماعی را نداشته باشید، ( یعنی افسر ارتش یا زندانبان نباشید )، در آن صورت یک کنش به مخاطره اندازی وجهه را به کار برده‌اید. یک کنش کلامی غیر مستقیم که به صورت  سوالی “میتوانید نمکدان را به من دهید؟” مطرح می‌شود، فرض مبنی بر قدرت اجتماعی را از بین می‌برد. شما در این جمله می‌گویید اگر ممکن است این کار را بکن، این کار باعث می‌شود که تقاضا و درخواست شما کمتر برای وجهه شخصی دیگر مخاطره آمیز باشد. هرزمانی که چیزی را بیان می‌کنید که باعث می‌شود که خطر احتمالی به وجهه شخص دیگر کمتر شود، آن را کنش حفظ وجهه[2] می‌نامند (یول3 :135 :1985).                

 

در کاربرد‌شناسی دو نوع وجهه مورد نظر قرار می‌گیرد. وجهه مثبت و وجهه منفی. وجهه منفی همان نیاز به مستقل بودن وآزاد بودن از تحمیل است. وجهه مثبت همان لزوم به متصل بودن، متعلق بودن و عضو یک گروه بودن است.

 

عمل “رد کردن” یک تهدید جدی برای وجهه مثبت مخاطب است. در نتیجه تلاش برای کاهش این تهدید لازم می‌نماید. سخن‌ور باید استراتژی‌هایی را به کار گیرد که با استراتژی های ادب هم‌خوانی داشته باشد (ناگروهو :2000).

 

    طبق نظر براون و لوینسون (1989) برای کاهش تهدید وجهه مثبت و منفی مخاطب، باید ادب مثبت و منفی را مد‌ نظر قرار داد. ادب مثبت یک عامل شتاب‌دهنده اجتماعی‌ست که نشان می‌دهد شخص می‌خواهد با نشان دادن شباهت‌ها، (در نقطه نظرات و اهداف، هدیه دادن، ابراز علاقه کردن و….) به مخاطب نزدیک شود (1989:101). افراد در موقعیت‌هایی که لازم است به درخواست، دعوت، پیشنهاد و تعارف پاسخ منفی بدهند، ازشیوه‌هایی که کمتر وجهه شخص را مورد تهدید قرار می‌دهد استفاده می‌کنند. این شیوه‌ها اصطلاحاًًًًًًًٌٌ استراتژی نامیده می‌شود. افراد بسته به عوامل اجتماعی و فرهنگی نظیر سن، جنسیت و طبقه اجتماعی،‌‌‌ از نوع و میزان متفاوت از استراتژی‌های رد کردن استفاده می‌کنند.‌ چنان‌که اشاره شد، یکی از عواملی که در فصل دوم به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد، عامل جنسیت است، به همین منظور این پژوهش برآن است تا استراتژی‌های رد‌کردن در زبان فارسی را با توجه به جامعه زبانی شیراز و بر مبنای جنسیت گویشوران بررسی کند.

 

اهمیت و ضرورت تحقیق

 

کشف و استخراج استراتژی‌های ردکردن می‌تواند به جهات مختلفی مؤثر باشد. یکی از این موارد کاربرد آن در آموزش فارسی به غیر فارسی‌زبانان است. با آموزش استراتژی‌های ردکردن می‌توان این زبان‌آموزان را در جلوگیری از سوءتفاهم‌هایی که بر اثرعدم آگاهی از این استراتژی‌ها موجب می‌شود یاری کرد. هم‌چنین کشف استراتژی‌های ردکردن خصوصاًً با توجه به جنسیت‌های متفاوت می‌تواند ایرانیان را در تعاملات اجتماعی یاری کند. این پژوهش با توجه به اینکه در شهر شیراز صورت می‌گیرد، می‌تواند مبنایی برای مقایسه این استراتژی‌ها در این شهر، با سایر پژوهش‌هایی از این دست که در تهران و سایر شهرستان‌ها صورت می‌گیرد، باشد.

 

از آن‌جا که تاکنون پژوهش نظام‌مندی در رابطه با استراتژی‌های ردکردن در زبان فارسی بر مبنای جنسیت گویشوران صورت نگرفته است، اهمیت این تحقیق در بررسی این امر را نشان می‌دهد. علاوه بر کشف استراتژی‌های ردکردن در این پژوهش، می‌توان اهمیت توجه به این مهم در تعاملات اجتماعی را بیش از پیش نشان داد.

 

1-3-هدف تحقیق

 

 پژوهش‌گر بر آن است تا روش‌هایی که سخن‌وران فارسی زبان، یک تقاضا، دعوت، پیشنهاد و یا تعارف را رد می‌کنند، بررسی کند. وی با در نظر گرفتن عامل اجتماعی جنسیت، نقش جنسیت در انتخاب استراتژی‌های مورد نظر را بررسی می‌كند. هدف از این پژوهش در مجموع بررسی لایه دیگری از زبان فارسی که کشف و استخراج یکی ازعوامل کاربرد شناختی زبان است، می‌باشد.

 

1-4- روش تحقیق

 

   این پژوهش از نوع پژوهش‌های پرسش‌نامه‌ای است. در این پژوهش ابتدا پرسش‌نامه‌ای با سوالات باز طراحی و در میان اقشار مختلف توزیع گردیده‌است. سپس بر اساس نتایج به دست آمده، پرسش نامه‌ای چندگزینه‌ای طراحی و در دو گروه زنان و مردان به منظور تعیین تاثیر جنسیت توزیع و داده‌های بدست آمده مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته‌است. برای نیل به این منظور، 12 موقعیت متفاوت در خصوص موقعیت‌هایی که فرد لازم است در خصوص تقاضا، دعوت، پیشنهاد و یا تعارف تصمیم گیری و اظهار نظر کند، در چهار دسته‌ی تقاضا، دعوت، پیشنهاد و تعارف، طراحی شد و به صورت پرسش‌نامه باز در اختیار 100 نفر اقشار مختلف مردم قرار گرفت. پس از جمع آوری پرسش‌نامه‌‌ها و بررسی پاسخ‌های تشریحی، استراتژی‌های ردکردن مربوط به هر موقعیت، کشف و استخراج شد و سپس پرسش‌نامه چندگزینه‌ای برمبنای آن‌ها برای توزیع در میان دوگروه 50 نفری زن و مرد تهیه شد. نتایج پاسخ‌های بدست آمده در جداول مستقل برای هر موقعیت نشان داده شده و میزان استفاده از استراتژی‌ها در میان زنان و مردان، به طور مفصل مقایسه و بررسی شده‌است.

بررسی محتوایی قصه‌های کتاب «فرهنگ افسانه­ های مردم ایران

 بررسی و مطالعه در هر امری، ابتدا نیاز به شناخت جامع و دقیق از آن امر دارد. برای بررسی فرهنگ عامه به عنوان بخشی از فرهنگ هر جامعه­ای ابتدا باید تعریفی از فرهنگ ارائه داد. تعریف « فرهنگ» کار دشواری است و هرگز اتفاق نظری درباره­ی آن وجود نداشته است.

 

در واژه­نامه­های فارسی به­طور ضمنی به دو مفهوم اساسی فرهنگ که «ریشه» و «چشمه» باشد، اشاره شده است. این دو نکته دریافت و برداشتی از اندیشه­ها و تلقی عامه در بیان کاربرد این کلمه است. در این مورد در بعضی از این واژه­نامه­ها از قبیل فرهنگ جهانگیری، مجمع­ الفرس، لطایف اللغات، برهان قاطع، برهان جامع، نفیسی و … فرهنگ به شاخه­ی درختی اطلاق شده است که آن را می­خوابانند و روی قسمتی از آن خاک می­ریزند، به­طوری که سر شاخه از خاک بیرون باشد. مدتی به همین طریق می­گذرد تا شاخه بیخ برآورد و ریشه بدواند. آن­گاه آن شاخه را می­کنند و در جای دیگری می­نشانند و با این روش درختی ریشه­دار و مستقل آماده­ی بهره­برداری می­شود. در بعضی دیگر از کتب لغت، فرهنگ را به معنی کاریز و قنات گرفته­اند، علاوه بر این­ها، فرهنگ به معنی ادب، عقل، دانش، بزرگی، حکمت، معرفت، علم، فضیلت و هم­چنین به کتابی که مشتمل بر لغات و معانی باشد نیز فرهنگ می­گویند (بیهقی،1367 :10 و9).

 

در آغاز سده­ی حاضر فرهنگ مفهوم تازه­ای یافت. ابتدا به مفهوم آموزش و پرورش و برابر کلمه­­یeducation، اما رفته رفته به مفهوم اصلی خود، یعنی آن­چه انگلیسی­ها culture می­گویند، به کار رفت. امروزه کلمه­ی فرهنگ معادل دقیقی برای کلمه­ی culture است و تمام سطوح معنایی آن را در بر­می­گیرد. با این حال در ارائه­ی تعریفی دقیق از آن و این­که چه مواردی شامل فرهنگ می­شود، همواره اختلاف نظر وجود داشته است. شاید بتوان یکی از جامع­ترین تعریف­ها را این دانست که

 

فرهنگ مجموعه­ی پیچیده­ای است شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، آیین­ها و بالاخره تمام عادات، رفتارها و ضوابطی که فرد به عنوان عضو جامعه از جامعه­ی خود فرامی­گیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را برعهده دارد (روح­الامینی، 1380: 6).

 

اگر فرهنگ جامعه­ای را به پرنده­ای تشبیه کنیم،  فرهنگ رسمی و فرهنگ عامه دو بال آن پرنده هستند که برای شناخت بهتر و دقیق­تر جامعه شناخت هردوی آن­ها الزامی است. آن­چه در این میان قابل توجه است، این است که سرچشمه­ی همه­ی هنرها و دانش­ها مردم­اند و در میان مردم پدید آمده اند.

 

شما هر رشته­ از دانش­ها یا هنرها را که در نظر بگیرید، خواهید دید که این دانش روزی در میان مردم پدید آمده و به سعی دانشوران روز­ به روز رشد کرده و توسعه یافته و مدرسه­ها و دانشگاه­ها برای تدریس آن به فعالیت پرداخته­اند. این­گونه هنرها یا دانش­ها را دانش یا هنر مدرسی یا کلاسیک می­نامیم. در برابر هریک از این رشته­های دانش یا هنر رسمی یک رشته­ی علم یا هنر عوامانه نیز وجود دارد. این دانش­ها در میان مردم پدید آمده و در آغوش ایشان پرورش یافته است و زاده­ی فکر و طبع ساده­ی مردمی است که برای تحصیل علم و ترقی دادن دانش به مدرسه نرفته و مکتب ندیده­اند (محجوب، 1383: 39-38).

 

با این وجود تحولات و طبقه­بندی­های اجتماعی باعث شکاف و جدایی میان فرهنگ عوام و فرهنگ رسمی ­شد تا آن­جا که «سال­ها فقط طبقه­ی خواص و تحصیل­کردگان شهری را صاحب معرفت، دانش و هنر می­دانستند و طبقه­ی عوام و بی­سواد چه پیشه­وران ساده­ی شهری و چه کشاورزان روستایی را بی­بهره از دانش، هنر و معرفت تصور می­کردند. البته این امر پس از گسترش تحقیقات در زمینه­ مردم­شناسی و فولکلور تغییر کرد. پس از بررسی در اوضاع و احوال عامه­ی مردم دانسته شد که هر چند مردم عوام سواد و دانش مدرسی ندارند ولی از فرهنگی برخوردارند که اگر برتر از فرهنگ خواص نباشد، فروتر از آن هم نیست و حتی گاه در انتظام­بخشی به امور جامعه نافذتر از گروه برتر است» (نقل به تلخیص، بلوکباشی، 1388: 43و42).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

دانلود مقالات

 

1-1-1-فرهنگ عامه

 

فرهنگ مردم یا فرهنگ عامه ترجمه­ی کلمه­ی فولکلور (folklore) است. این کلمه را نخستین بار ویلیام جان- تامس با نام مستعار آمبروز مرتن پیشنهاد کرد. «folk  به گروهی از مردم اطلاق می­شود که حداقل یک عامل مشترک و عمومی آن­ها را به یکدیگر پیوند دهد و lore سنت­های مشترکی است که خصوصیات جمعی اعضای گروهی را شکل می­دهد و هویت گروه را معین و مشخص می­کند»(همان، 56).

 

   تعاریف متعدد و متفاوتی در مورد فولکلور گفته­اند؛ اما تعریف سی. اس. برن قابل توجه و تامل است. « فولکلور در واقع نحوه­ی جهان­بینی و روان­شناسی انسان عامی و اندیشه­ی او در باب فلسفه، دین، علوم، نهادهای اجتماعی، تشریفات و جشن­ها، اشعار و ترانه­ها، هنرهای عامیانه و ادبیات شفاهی است»(بیهقی، 1367: 20). همان­گونه که از تعریف سی. اس. برن استنباط می­شود، فرهنگ عامه به دلیل ریشه­ای که در جهان­بینی، روان­شناسی و اندیشه­ی مردم در موضوعات مختلف دارد،  هم چنین به دلیل پیوند با زندگی تولیدی و اجتماعی مردم و بیان تجربیات، آداب و سنت­های مرسوم یک جامعه به آن جامعه شخصیت و هویت می­بخشد. همین امر لزوم بررسی ابعاد آن را بیش از پیش پررنگ می­کند. فرهنگ عامه ویژگی­هایی دارد که از آن جمله می­توان به پیوند با زندگی معیشتی و اجتماعی، سادگی و صمیمیت، امید و خوش­بینی و نوعی جامعه­شناسی تعاون اشاره کرد.

 

   فرهنگ عامه معمولا شفاهی و نسل به نسل منتقل می­شود، هرچند امروزه به دلیل ترس از، از بین رفتن این آثار گران­قدر سعی در مکتوب کردن این فرهنگ دارند. «­­فرهنگ عامه را به طور کلی می­توان به دو بخش آثار مادی و معنوی تقیسم کرد. آثار مادی شامل بناها، علائم، اشیاء منقول، صنعت و کسب، غذا و مکان­ها .آثار معنوی هم عبارتند از: عقاید، عادات و رسوم، علوم عامه و ادبیات»(بیهقی،1367:  73-76).

 

1-1-2-ادبیات عامه

 

ادبیات عامه به گمان بسیاری از فولکلور شناسان غنی­ترین بخش فرهنگ عامه است؛ چراکه تجلی­گاه فرهنگ اقوام، گروه­های مختلف اجتماعی و میراث معنوی نسل­های گذشته­ی مردم یک جامعه است. «ادبیات عامه به آثار تخیلی و ذوقی توده­ی مردم که به طور شفاهی و سینه به سینه از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است، گفته می­شود»(بلوکباشی، 1388: 171). ادبیات عامه به دو صورت نظم و نثر در میان مردم رواج دارد و می­توان آن را به سه مجموعه­ی بزرگ داستانی، غیر داستانی و نمایشی تقسیم کرد.

 

    ادبیات داستانی، گونه­هایی از ادبیات عامه مانند قصه، افسانه یا اسطوره و حکایت است. مهم­ترین بخش آثار داستانی را قصه تشکیل می­دهد، قصه­ها توده­ای­ترین هنر است که ضمن بیان مسائل اجتماعی و آرزوهای مردم گویای تخیل هنری مردم است. علاوه بر این­ها قصه­ها جایگاه مناسبی برای تصدیق و تایید آیین­های دینی، اخلاقی و فرهنگی جامعه و هم­چنین فضای مناسبی است که به وسیله­ی آن می­توانند روحیه­ی مقاومت خود را در تحمل ناکامی­ها و در برابر نظام­های مستبد سیاسی تقویت کنند. قصه­ها مردم را به رفتارها و اعمالی که با ارزش­های اخلاقی-دینی سازگاری دارند، ترغیب می­کند و از دیگر سو، آن­ها را از رفتارهای خلاف قاعده و ضد اخلاق باز می­دارد. موضوع دیگری که درباره­ی  قصه­ها می­توان گفت، پیوند ناگسستنی قصه­ها با اسطوره­هاست. مطلق­گرایی، نبرد دیرینه­ی خوبی و بدی اندیشه­هایی اسطوره­ای هستند که از ویژگی­های اساسی قصه­ها نیز به شمار می­آیند.

 

   ادبیات غیر داستانی شامل گونه­هایی از ادبیات عامه است که جنبه­ی قصه و داستان ندارد؛ اما مانند قصه­ها و افسانه­ها سرشار از نکات و حکمت­های بی­شمار است، مانند شعر، چیستان، مثل، لطیفه یا شوخی، متلک، اوراد و دعاها، کنایات و… .

 

   ادبیات نمایشی، به آن بخش از ادبیات عامه گفته می­شود که جنبه نمایشی و اجرایی دارد؛ مانند خیمه شب بازی، نقالی، شبیه خوانی، شمایل خوانی و … .

 

    به طور­کلی زبان و بیان ادبیات عامه ساده و بی­پیرایه است. در این نوع ادبیات، بیش­تر واژه­ها و اصطلاح­های معمول در زبان گفتاری مردم کوچه و بازار، تعبیرها، کنایه­ها و تشبیه­های متداول میان مردم به کار می­رود. محتوای ادبیات عامه از یک سو بیان رویدادهای واقعی با تکیه بر تخیل است، به­ویژه قصه­ها و افسانه­ها که بیش­تر بازگوکننده­ی واقعیت­های آمیخته با خیال پردازی پدیدآورندگان آن­هاست و از دیگر سو  مقاصد تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی را مد­نظر دارد.

 

­1-2-اهمیت و ضرورت تحقیق

 

 در میان شاخه­های گوناگون میراث فرهنگی بشری، قصه­ها و افسانه­ها از همه قدیمی­تر است؛ به­گونه­ای که با تمام مفاهیم اجتماعی، تاریخی و مذهبی جامعه پیوند خورده است و شاید بتوان گفت تنها روزنه­ای که از ماورای تاریکی­های انبوه قرون و اعصار گذشته می­تواند ما را به گوشه­هایی از زندگانی مردم آن روزگاران راهنمایی کند، همین افسانه­ها و قصه­ها هستند. قصه­ها و افسانه­ها علاوه بر نقش سرگرم کنندگی، نقش بسیار مهمی در آموزش و انتقال معارف و ارزش­های فرهنگی، انتظام بخشی اجتماعی، کاهش فشار روانی حاصل از تنگناهای زیستی و اجتماعی بر مردم و ثبات بخشی فرهنگ را در جامعه­های سنتی به عهده دارد. احساس پاسداری از میراث فرهنگی و احترام به آن را در مردم برمی­انگیزد و مردم را در تداوم و تکرار رفتارها و عقاید صحیح سنتی گذشتگان ترغیب و تشویق می­کند. البته گاه قصه­ها به­عنوان ابزاری در خدمت حکومت­ها و فرهنگ حاکم در جامعه قرار می­گیردکه این امر به گونه­ای پنهانی و در ژرف­ساخت قصه­ها قرار گرفته است.

بررسی مقایسه ای تجلی مفهوم پالایش در اساطیر ایرانی، سامی، یونانی، هندی

 1-1 کلیات

 

از آن جایی که موضوع مطرح شده در این پژوهش، جنبه ای اسطوره ای دارد، توضیح مختصری در مورد واژه ی اسطوره و اسطوره شناسی در این بخش ضروری می نماید.

 

ای برادر قصه چون پیمانه ای است

 

معنی اندر وی مثال دانه ای است

 

دانه ی معنی بگیرد مرد عقل

 

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل(مولوی)

 

اسطوره ها آیینه هایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره ها به نمایش می گذارند و آن جا که تاریخ و باستان شناسی راه به جایی نمی برند، اسطوره ها به کمک می آیند و فرهنگ بشر را از دوره ی باستان به زمان معاصر می آورند و اندیشه های بلند و منطق گسترده ی انسان هایی ناشناخته، اما صاحب اندیشه را در اختیار ما قرار می دهند  (هینلز ، 1386: 9 ) .

 

در دنیای باستان، خدایان به ندرت موجوداتی فرا طبیعی و غیر ملموس و یا با موجودیت فرا طبیعی کاملاً جداگانه تلقی می شوند. مردم دنیای باستان بر این باور بودند که خدایان، انسان ها و طبیعت پیوندی ناگسستنی دارند و از قوانین یکسانی پیروی می کنند. بدین گونه است که در ابتدا میان دنیای خدایان و دنیای انسان ها، هیچ گونه جدایی از حیث هستی شناسی وجود نداشت. نفس وجودی خدایان باستانی از یک رودخانه، یک دریا، یک توفان و یا عواطف و احساسات بشری مانند عشق و خشم فراتر نبود. به گونه ای می توان چنین تلقی کرد که اسطوره به انسان ها کمک می کرد تا موقعیت خود را در جهان هستی بیابند. در دنیای امروزی واژه ی اسطوره اغلب برای توصیف و بیان موضوعی که واقعیت بیرونی ندارد به کار برده می شود اما در دنیای پیشا مدرن اسطوره رویدادی بود که به تعبیری زمانی اتفاق افتاده بود و همواره نیز تکرار می شد. اسطوره صورتی هنری است که به فراسوی تاریخ و آن چه در وجود بشر بی زمان است اشاره می کند. اسطوره شناسی واقعیت های عینی را بیان نمی کند اما در عین حال باورهای بشری را مدنظر دارد و به گونه ای باور ساز است (آرمسترانگ، 1390: 4).

 

واژه ی اسطوره، “myth”، برگرفته از واژه ی یونانی “mythos”، به معنی واژه یا داستان است. گاهی اوقات این واژه برای بیان موضوعی که بنا بر باور مردم نادرست و غیر واقعی است به کار می رود، اما اسطوره شناسی مجموعه ای از غیر واقعیات و دروغ ها نیست، بلکه مجموعه ای از واقعیت ها است.

 

اسطوره شناسی عقاید و باورهای مذهبی را در چهارچوب داستان بیان می کند، در حالی که جوهر و ماهیت عقاید و باورهای دینی به طور معمول واضح است، اسطوره شناسی می تواند بسیار پیچیده باشد. بدین دلیل که اسطوره ها، داستان هایی هستند که بیشتر به کاوش و جستجو می پردازند تا به توجیه و توضیح، اساطیر نمایانگر جستجوی ذهن بشر برای برقراری تعادل میان نیروهای آفرینش و ویرانی و مرگ و زندگی هستند (فیلیپ ، 2004 : 9).

 

اسطوره همچنین ناشی از ندانستن علل واقعی رویدادها توسط بشر است. به سختی می توان گفت که هر اسطوره به چه زمانی و مکانی تعلق دارد، زیرا اسطوره ها در طی زمان دچار تغییر و تحول می شوند و با هم می آمیزند و اساطیری جدید را شکل می دهند. همان طور که بیان شد اسطوره ها زمان خاصی را نشان نمی دهند اما ممکن است بتوان شباهت هایی را میان بعضی از اساطیر و دوران های خاصی پیدا کرد (آموزگار، 1386: 5).

 

در اساطیر اقوام مختلف خدایان به گونه ای ملموس و تا حدی بی پرده با انسان ها در ارتباط بوده اند. این ارتباط در جاهایی به مرتبه ای می رسد که انسان ها همکاران و مشاوران خدایان می شوند و به نوعی آن ها را یاری می دهند.

 

در ارتباط با مفهوم پالایش و تصفیه ی جهان، نیز بازتاب این رابطه را می توان به وضوح دید. حال آن که گاه خدایان از انسان ها دلخوش و

پروژه دانشگاهی

 خرسند نیستند و تصمیم به نابودی نوع بشر می گیرند. دلایل این تصمیم خدایان در اسطوره های تمدن های گوناگون متفاوت است.

 

در این فرایند پالایش به طور معمول خدایان از همان رابطه ی بی پرده با انسان آفریده ی خویش استفاده کرده و از طریق انسانی که یار آن ها بوده، بدین معنی که دستورهای آن ها را بی چون و چرا پذیرفته و اطاعت کرده و بندگی آن ها را به خوبی به جا آورده، نسل بشر و سایر موجودات را حفظ می کنند و با آگاه کردن و راهنمایی کردن او برای فراهم کردن وسیله ای یا انجام کاری برای نجات انسان ها، از او می خواهند این مسئولیت مهم را بپذیرد. همان طور که ذکر شد محصول فرآیند پالایش، نه تنها نجات نسل بشر، بلکه نجات موجودات دیگر نیز، آن هم بهترین و پاک ترین نمونه ها از هر نوع را شامل می شود که این موضوع دلالت بر پالایش و نوسازی در تمام سطوح هستی را دارد (معظمی، 2002: 55).

 

علت این پالودگی و تطهیر هر چه که باشد، نتیجه اش کمال و بازگشت هستی به زمان نخستین و پاک و عاری از آمیختگی است که در لحظه ی آفرینش نخستین وجود داشته و این خود نوعی پالایش و پاکیزگی آیینی است. همان گونه که عنوان شد این پالایش فعلیت یافتن دوباره ی آفرینش جهان است. می توان گفت که به نحوی زمان؛ هستی، انسان و حتی کائنات را کهنه و دچار استمرار کرده است و با این پالودگی می توان از آن کهنگی و استمرار رهایی یافت و آن لحظه ی ناب اساطیری که در فضای آن، جهان، هستی را آغاز کرده بود دریافت و درک کرد (الیاده، 1387: 70).

 

“جم” برترین پادشاه پیشدادی است که از جاودانان محسوب می شده است. او بر اثر وسوسه ی اهریمن، جایگاه و مقام خود را از دست می دهد و فناپذیر و میرا می شود. کارهایی چون گستراندن زمین، بنا نهادن نوروز، و پایه گذاری طبقات اجتماعی به جم نسبت داده شده است (رضایی راد، 1389: 178).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

کامل ترین و مفصل ترین مطالب مربوط به داستان جم و پالایش جهان در اساطیر ایرانی، در فصل دوم وندیداد، بخشی از بخش های پنج گانه ی اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، بیان شده است.

 

موضوع اصلی وندیداد، طهارت و پاکیزگی آیینی است، اما در آن به اسطوره ها و افسانه های ایران باستان، از جمله به اسطوره ی جم، پادشاه دوره ی زرین، پرداخته شده است.

 

در وندیداد، فرگرد دوم چنین آمده است اورمزد ابتدا از جم خواست تا دین زرتشتی را بپذیرد و آن را به مردمان نیز آموزش دهد اما او این پیشنهاد را قبول نمی کند اما می پذیرد که انسان ها را از طریق دور نگه داشتن مرگ و بیماری و پیری از آن ها نیک بخت و کامیاب کند و جهان اهورامزدا را ببالاند.

 

در نتیجه ی این امر، گیتی از مردمان و جانداران دیگر پر می شود و جم درخشان به کمک ابزارهای که اورمزد در اختیارش قرار داده است، جهان هستی را طی سه مرحله می گستراند. سپس اورمزد، جم را از فرا رسیدن زمستانی سخت و مرگبار آگاه می کند و از او می خواهد که با ساختن “ور” (دژی زیرزمینی) و بردن بهترین نمونه ها از هر گونه به آن “ور” نسل جانداران را حفظ کند (معظمی، 2002: 55).

 

در اساطیر هندی نیز در مورد فرآیند پالایش جهان، این گونه بیان شده است که “ویشنو” در نخستین و سومین مظهر خود در هیات ماهی و گراز ظاهر می شود تا شرایط لازم را برای یک آغاز نو فراهم آورد. ماهی، “منو” را که قرار است فرمانروای آینده ی همه ی موجودات باشد، از نابودی قریب الوقوع کیهان به وسیله ی سیلی هولناک آگاه می کند. و از او می خواهد که قایقی بسازد تا به سلامت توفان و سیل را پشت سر بگذارد (دالاپیکو، 1385: 26).

 

در اساطیر یونانی نیز این گونه نقل شده است که تایتان آفریننده ی بشر، به محض مطلع شدن از فرو فرستادن سیل و توفان توسط خدای بزرگ یونان باستان، “زئوس”، که از انسان ها خشمگین شده، پسر انسانی خود “دیوکالیون” را آگاه می کند و از او می خواهد با ساختن قایقی خود و همسرش را نجات دهد (بیرلین، 1389: 170).

 

در اساطیر بین النهرینی در مورد فرآیند پالایش جهان نسخه های سومری که کهن تر است و نسخه ی بابلی (اکدی) وجود دارد. در نسخه یاروایت سومری “انکی”، زیور سودرا را از خشم خدایان آگاه می کند و به او می آموزد تا با ساختن کشتی ای بزرگ خود و سایر موجودات را از سیل و توفانی که حاصل خشم خدایان است برهاند. و در نسخه ی بابلی این “اِآ” ایزد آبها است که “اوتناپیشتیم” را از وقوع توفان و سیلی عظیم که در اثر خشم خدایان نسبت به انسان ها طغیان گر در شرف وقوع است مطلع می کند و او نیز با ساختن کشتی بزرگ نسل بشر و موجودات را حفظ می کند و در نهایت در کنار همسرش به جاودانگی و نامیرایی دست پیدا می کند (هوک، 1381: 62).

 

شایان ذکر است که در اساطیر و باورهای کهن سامی نیز فرآیند پالایش جهان مطرح شده است. در این اساطیر نیز “یهوه” خدای بزرگ از طغیان و ناپاکی بندگان خود خشمگین و آزرده می شود و تصمیم می گیرد که نسل بشر و موجودات دیگر ار از روی زمین با فرو فرستادن سیل و توفانی بزرگ محو کند. اما در این میان “نوح” که انسانی عادل و پارسا بود مورد التفات خداوند قرار می گیرد و خداوند از او می خواهد که کشتی ای بسازد و با خانواده ی خود و جفتی از هر نوع جاندار در کشتی سوار شود تا از خشم “یهوه” و سیل و توفان در امان بماند و نیای نسل جدید بشر باشد (بیرلین، 1389: 162).

بررسی تطبیقی غزل‌های سعدی شیرازیو غزل‌های كمال خجندی

یكی از مهم‌ترین قالب‌های شعری در طول دوره‌های پرمایه‌ی ادب فارسی برای بیان مفاهیم غنایی و عرفانی قالب شعری غزل است.«غزل فارسی در اوایل سده‌ی چهارم هجری شكل گرفت؛ در ابتدا ساده و در وصف موضوعی تغزلی بود در قرن ششم دست‌خوش تطور شد این دوره‌ی رونق غزل و تبدیل آن به مهم‌ترین سیاق شعر غنایی بود.» (عبادیان، 1372: 77) با روی كار آمدن سلجوقیان در دهه‌ی سوم قرن پنجم و سقوط غزنویان، كم كم از رونق قصیده كاسته شد.«بی‌توجهی شاهان سلجوقی در اوایل كار به شاعران (نسبت به دوره‌ی غزنوی) باعث شد كه شاعران كم و بیش هم به غزل توجه كنند یعنی به جای مدح ممدوح به مدح معشوق و به جای توصیف طبیعت به بیان عواطف و احساسات خود بپردازند.»(شمیسا،1382: 210) غزل فارسی در قرن ششم و با ظهور سنایی غزنوی شكل و مسیر مستقلی پیدا كرد. سنایی نخستین  شاعری بود، که سرودن غزل را به‌صورت جدّی آغاز كرد از این‌رو غزل‌های او در سیر تحول غزل فارسی نقشی پررنگ و بنیادین دارند و شاعران بزرگی چون عطّار و مولانا از پیروان شیوه‌ی غزل‌سرایی او هستند.

 

 1-1- نگاهی گذرا به سیر غزل

 

 همان‌گونه كه گفتیم سنایی نخستین كسی است، كه در قرن ششم سرایش غزل را به‌طور جدّی آغاز كرد غزل‌های او دو مسیر در سیر تكامل غزل ایجاد كرد كه هر كدام سیر جداگانه‌ای داشتند و بعد از او در قرن هفتم و هشتم به كمال رسیدند.

 

غزلیّات او كلاً دو نوع است یك دسته همان رنگ و بوی تغزل را دارد و همان است كه بعداً در سیر تكاملی از طریق اشعار انوری و جمال و كمال و در سعدی به اوج خود می‌رسد و دسته‌ی دیگر اشعاری است اخلاقی یا به اصطلاح عارفانه كه بعد در سیر تكاملی خود از طریق اشعار خاقانی و نظامی و عطّار در مولوی به اوج می‌رسد. (شمیسا، 1382: 211)

 

 سیر تكاملی غزل عاشقانه با ظهور شاعر شیرین سخن و بلندآوازه- سعدی شیرازی -به اوج كمال خود ‌رسید. در غزل‌های او عشق و دلدادگی به بهترین نحو نموده شده است و در آن دریایی از احساسات پاك و عشق ناب و ستایش زیبایی موج می‌زند، دریایی كه از روحی لطیف، حساس و عاشق سرچشمه می‌گیرد. هرچه هست عشق و ستایش جمال است. سخنانش را سهل و ممتنع گفته‌اند چرا كه در عین سادگی تقلیدناپذیرند. غزل سعدی نمونه‌ی تمام عیار غزل فارسی است.

 

غزل سعدی كیفیت‌های هنری اصیل و زنده‌ای دارد كه سیر غزل در طی دویست و اندی سال بدان دست یافته بود. این غزل خاص تركیب سادگی و روانی و یك‌دستی با پختگی و غنای اندیشه است؛ احساس و عشقی كه در آن توصیف می‌شود احساس و عشقی است كه با تار و پود خصیصه‌های نوع انسان آمیخته شده است. زیبایی توصیف شده در غزل سعدی، زیبایی آرمانی است كه خصوصیت انسانی فراگیر دارد؛ این عشق و زیبایی مبشر دوستی و آرمان‌خواهی انسان اجتماعی و در عین حال فردیّت یافته‌ی ایرانی است. (عبادیان، 1372: 81- 82)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

سعدی مدرسه‌ی بزرگی در غزل‌سرایی فارسی بنیان نهاد كه شاعران زیادی پس از وی شاگردان این مدرسه شدند. شاعرانی چون: مجد همگر، همام تبریزی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی ‌كرمانی، كمال‌الدین خجندی و….از شاگردان این مدرسه به شمار می‌آیند. در میان این شاعران كمال‌الدین مسعود خجندی -شاعر و عارف بزرگ قرن هشتم- هنوز آن‌گونه كه شایسته است شناخته نشده است. گویی با وجود خورشیدهای تابانی چون حافظ و سعدی منجمان آسمان شعر و ادب فارسی از شناخت ستارگان درخشانی هم‌چون كمال در آسمان شعر و ادب قرن‌های هفتم و هشتم كه یكی از مهم‌ترین و درخشان‌ترین دوره‌های شعر و ادب ‌فارسی است، غافل مانده‌اند و چهره‌های این شاعران بزرگ در پشت ابرهای كم‌توجهی پنهان مانده است. این شاعر غزل‌سرا در غزل‌های خود كه تعداد آن به هزار غزل می‌رسد بیش از همه تحت تأثیر سعدی است. «هیچ یک از شعرای گذشته در تکوین هنر غزل‌سرایی کمال خجندی مانند سعدی مؤثر نبوده‌اند. غزل کمال از جهات گوناگون با غزل سعدی پیوستگی راست، کارساز و شناختنی دارد.» (مؤید شیرازی ،1375: 267)

 

 1-2- كیفیت غزل كمال خجندی

 

دانلود مقالات

 

 

 كمال در دایره‌ی سیر غزل فارسی از جمله شاعران گروه تلفیق به شمار می‌آید. غزل‌های او آمیزه‌ای از عشق و عرفان است. در غزل او تشبیهات و تصاویر زیبا، استعاره‌های بدیع، ایهام‌های پرجاذبه و تمثیل‌های جذابی وجود دارد و در عین حال زبانش ساده است و سادگی غزل سعدی را به یاد می‌آورد بخصوص كه وی بیش از همه تحت تأثیر سعدی است و گاه حتی عین عبارت‌های سعدی را در شعر خود به كار می‌برد.

 

كمال دوام‌دهنده‌ی سبك سهل و ممتنع است. سخن‌های شیرین، عبارت‌های ریخته، تعبیرهای خلقی، الفاظ زیبا، كلمه‌های متناسب، تشبیه و استعاره‌های نادر، تجنیس و مبالغه‌های دلفریب، ضرب‌المثل و مقال و تعبیرهای شیره‌دار مردمی را چنان ماهرانه به كار می‌برد كه شعر او را در نهایت نمكین و خوش‌آهنگ می‌گرداند. (افصح زاده، 1375: 131)

 

 افصح‌زاده همچنین لطف سخن، عمق معنی، دقت در مضمون آفرینی و خوش‌آهنگی را از خصوصیت‌های عمده‌ی شعر كمال برمی‌شمرد. (همان، 85)

 

سید محمد حسینی در مقاله‌ای با عنوان «تلمیح و ایهام در شعر كمال خجندی» ضمن اشاره به حجم بالای غزل‌های كمال، محتوا و بار هنری این غزل‌ها را در مقایسه با غزل‌های سعدی، حافظ و مولانا چندان نغز و گرانبار نمی‌داند امّا، معتقد است در دیوان كمال غزل‌هایی یافت می‌شود، كه برخی از ابیات آن‌ها بسیار زیبا و دل‌انگیز است. (حسینی،1377: 65)

 

 1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق

 

 از آن‌جا كه هركدام از شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان بسان حلقه‌های یك زنجیر به شمار می‌آیند و پژوهش روی آثار همه‌ی ‌آن‌ها از لحاظ سبك‌شناسی، تاریخ ادبیات و تحول شعر فارسی ضروری می‌نماید، نوآوری این تحقیق از آن جهت است كه شعر شاعرانی چون كمال خجندی را باید در مقایسه با شاعران دیگر خصوصاً شاعری چون سعدی كه در اوج قلّه‌ی رفیع ادب فارسی قرار دارد، سنجید تا جایگاه شاعری و ارزشمندی شعر او تبیین و تعیین گردد.

 

1-4- اهداف تحقیق

 

 – بررسی میزان تأثیرپذیری كمال از سعدی

 

– بررسی مضامین وام گرفته‌ی كمال از سعدی

 

– بررسی جایگاه شعری كمال خجندی در میان شاعران غزل‌سرای دیگر

 

– بررسی شیوه‌های تأثیرپذیری كمال از سعدی

 

 1-5- پیشینه‌ی تحقیق

 

 تحقیقاتی كه تاكنون در حوزه‌ی اشعار این دو شاعر صورت گرفته به‌طور كامل با موضوع این پایان‌نامه مطابقت ندارد در تحقیقاتی كه پیش از این در زمینه‌ی این موضوع انجام پذیرفته و شرح آن‌ها ذكر خواهد شد به بررسی شعر یكی از شاعران مورد بحث و یا مقایسه‌ی شعر آن شاعر با شعر شاعران دیگر پرداخته شده است و یا تحقیقاتی به‌صورت مختصر انجام شده و گسترش و شرح بیشتری را می‌طلبد كه خلاصه‌ای از آن‌ها آورده شده است.

 

– بهرامی، جواد، (1391). «بررسی صنایع معنوی بدیع در غزل‌های كمال خجندی»

 

در این پایان‌نامه آرایه‌های معنوی بدیع از قبیل تشبیه، تناسب، ایهام، ترتیب كلام و تحلیل و توجیه و خاتمه در دیوان کمال خجندی مورد بررسی قرار گرفته است و برای هر كدام از این آرایه‌ها نمونه‌های زیبایی از اشعار كمال خجندی بیان گردیده است.

 

– جواهری، حسین. (1373). «شرح لغات و تركیبات دیوان كمال خجندی»

 

در این پایان‌نامه نویسنده به شرح لغات و تركیبات دشوار غزلیّات كمال خجندی پرداخته است و هدف این پایان‌نامه آسان تمودن درك مفاهیم دشوار غزلیّات این شاعر به وسیله‌ی شرح لغات و اصلاحات بوده است.

 

زمانی، مرضیه، (1390). «بررسی تطبیقی صد غزل سعدی شیرازی با صد غزل خواجوی‌ كرمانی»

 

هدف این پایان‌نامه بررسی مشابهات موجود میان صد غزل سعدی و صد غزل خواجوی كرمانی بوده است.و در طی آن میزان تأثیر‌پذیری غزل خواجو از غزل سعدی مشخص گردیده است.

 

-. صدری‌نیا، باقر، (1378). «سیمای كمال در آینه‌ی تذكره‌ها»

 

در این مقاله نویسنده به تحلیل نظریه‌های مختلف تذکره‌نویسان در مورد زندگانی و احوال کمال پرداخته و سعی کرده صحیح‌ترین نظرها را به وسیله‌ی استدلال‌های قوی شناسایی کند و نشان دهد..

 

– معدن‌كن، معصومه، (1376). «ویژگیهای ممتاز شعر كمال خجندی»

 

در این مقاله نویسنده به بررسی محتوایی غزل‌های كمال خجندی پرداخته و غزل‌های این شاعر را از لحاظ محتوایی به چهار گونه‌ی مححقانه، حكمی، عاشقانه و رندانه تقسیم كرده است. و ویژگی‌هایی چون: تازگی، نوآوری، آوردن حسن مطلع، وصف زیبایی طبیعت و تشبیه را از عوامل ممتاز بودن شعر كمال خجندی برشمرده است.

 

– موسوی، میر نعمت‌الله، (1376). «نگاهی به زمان و شعر كمال خجندی»

 

در این مقاله نویسنده به بررسی اوضاع دوران حیات كمال خجندی پرداخته است و تأثیر عوامل اجتماعی و حوادثی كه در دوران شاعر اتفاق افتاده را در شعر كمال بررسی و نمایان كرده است.

 

– مؤید شیرازی، جعفر، (1375). «پیوندهای هنری كمال خجندی و سعدی شیرازی»

 

در این مقاله كه در قالب یك سخنرانی در مجمع بزرگداشت كمال خجندی آذرماه 1375 در تبریز ارائه شده است، به‌صورت مختصر به بررسی سیصد غزل از دیوان كمال خجندی پرداخته شده است. نویسنده سعی كرده است تا به‌صورت كلی و مختصر پیوند این دو شاعر را مطرح كند و با آوردن نمونه‌هایی از شعر هر دو شاعر این پیوند را به اثبات برساند.

بررسی تأثیر قدرت و جنسیت بر گزینش راهبردهای معذرت­خواهی در زبان فارسی

………………………………………………………………………………………………………………….89

 

5-2- بحث و نتیجه­گیری……………………………………………………………………………………….. 90

 

5-2-1- پاسخ پرسش­های تحقیق………………………………………………………………………………. 90

 

5-2-2- نکات کلی تحقیق………………………………………………………………………………………. 92

 

5-3- محدودیت­ها­ی پژوهش………………………………………………………………………………………… 94

 

5-4- پیشنهاد­هایی برای پژوهش­ها­ی آتی………………………………………………………………. 95

 

فهرست منابع و ماخذ

 

منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………. 99

 

منابع انگلیسی………………………………………………………………………………………………….. 103

 

پیوست: پرسشنامه راهبردهای معذرت خواهی ………………………………………………… 107

 

مسأله تحقیق

 

یکی از حوزه­‌ها­ی کاربرد زبان­شناسی عبارت است از زبان­‌شناسی اجتماعی که به مطالعه­ی تاثیرات عوامل اجتماعی بر نحوه­ی استفاده از زبان می­پردازد. در تعریفی دقیق­تر جامعه­‌شناسی زبان یا زبان­‌شناسی اجتماعی آن دسته از بررسی­ها­ی زبانی را در­بر می­گیرد که با ملاک­ها­ی اجتماعی از جمله طبقه­ی اجتماعی، میزان تحصیلات، سن، جنسیت، ریشه­ی قومی و….. مرتبط می­باشند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

   پژوهش در حوزه­ی آن دسته از ارتباطات درون­فردی که به آن­ها زبان­شناسی اجتماعی خرد[1] می­گویند شامل مباحث کنش­گفتار­ها، تحلیل­ها­ی محاوره­‌ای، رخ­داد­ها­ی زبانی، توالی­ها­ی پاره‌گفتاری و نیز گویش­ها­ی اجتماعی است(ریچاردز و اشمیت،2002). در­حالیکه زبان­شناسی اجتماعی کلان[2] مباحث دیگری مانند برنامه‌ریزی زبانی، تغییر زبانی، حفظ زبان، جایگزینی زبانی و تحدید یا گسترش تعاملات جوامع زبانی… را در­بر می­‌گیرد(واردها،1990)

 

بنا به آنچه گفته شد در بررسی‌­ها­ی پیرامون گوناگونی­‌ها­ی زبانی با در نظر گرفتن پیشینه‌­ی ‌اجتماعی گویندگان، بر مبنا­ی ملاک­ها­ی طبقه­ی اجتماعی، تحصیلات، سن، جنسیت و برخی معیار­ها­ی اجتماعی دیگر، گویش اجتماعی[3]در افراد و گروه­ها تثبیت می­شود(یول، 1996)؛ اما زبان­شناسی اجتماعی بیش از پیش به این­گونه معیار­ها­ی اجتماعی ارزش داده­است تا آن­جا که آن معیار­ها را در تحلیل کلام موثر دانسته­است؛ یکی از دیدگاه­هایی که در پیدایش چنین تفکری نقش بسزایی داشته­است آراء هایمز است. هایمز(1974) مردم­شناس آمریکایی برای اولین بار اصطلاح ارتباط قوم­نگارانه را مطرح کرد. ارتباط قوم­‌نگارانه به بررسی این موضوع می­پردازد که افراد جامعه با آنکه به طبقات خاصی با فرهنگ خاص خود تعلق دارند چگونه با یکدیگر گفتگو می­کنند و چگونه روابط اجتماعی حاکم بر افراد بر انتخاب گونه­‌ی زبانی که به کار می­برند تاثیر می­گذارد و یا موضوعاتی همچون روابط بین کودکان و بزرگسالان ، مصاحبه­ها، مکالمات تلفنی، رعایت نوبت سخن­گفتن چگونه بین گوینده و شنونده تنظیم می­شود(هایمز (1974). به نقل ازلطفی پور، 1372). هایمز زبان را به عنوان دانش معرفی نمود اما جنبه­ی محسوس آن را به جنبه­ها­ی جامعه­شناسی زبان که برخاسته از توانش ارتباطی است،  مرتبط دانست و مفهوم توانش ارتباطی را مطرح نمود. هایمز(1972) معتقد است: کسی که دارای توانش ارتباطی است باید بداند که یک صورت زبانی تا چه حد مناسب یک بافت اجتماعی معین است و نیز از میزان بسامد و تازگی یا کاربرد یک صورت زبانی و میزان احتمال وقوع آن مطلع باشد. از نظر او تعریف توانش زبانی انسان­ها به صورتی که در زندگی روزمره­ی آن‌‌­ها مورد استفاده قرار می­گیرد باید از توصیف جملات دستوری فراتر رود. او اذعان می­دارد که کودک در شرایط عادی و طبیعی دانش جمله­ها­ی زبان را نه تنها از نظر دستوری بودن بلکه از نظر مناسب بودن نیز کسب می­نماید. بدین ترتیب هایمز با بسط زبانی، صحت یک صورت زبانی را تنها به صورت دستوری کافی ندانسته بلکه کاربرد صحیح آن را در چارچوب قوانین و قرارداد­ها­ی اجتماعی و فرهنگی نیز ضرورری می­داند. این روش بررسی و توصیف کاربرد صورت­ها­ی زبانی و توانش ارتباطی روش « قوم­نگاری گفتار » نام گرفته­است. در چار­چوب این روش واحد بررسی و تحلیل زبان تنها جمله نیست بلکه رویداد گفتاری است. از نظر هایمز(1972) رویداد

دانلود مقالات

 گفتاری یک تعامل اجتماعی است که در آن زبان نقشی عمده ایفا می­کند(همان)‌. البته در اکثر فعالیت­ها­ی انسانی گفتار یا زبان به کار می­رود، ولی تنها در پاره­ای از آن­ها گفتار و یا قوانین تعامل زبانی تعیین کننده­ی خود تعامل به حساب می­آیند. در یک محاکمه، سخنرانی، دفاع از پایان­نامه­ی دانشگاهی، مصاحبه و یا مکالمه­‌ی تلفنی نقش زبان و گفتار حیاتی است و بدون وجود آن رویداد یا تعامل موجودیت خود را از دست می­دهد. در پاره­ای دیگر از تعاملات اجتماعی مانند رویداد­ها­ی ورزشی یا رفتن به گردش، زبان نقش چندان عمده ای ایفا نمی­کند. هایمز این­گونه تعاملات را موقعیت­ها­ی گفتاری می­نامد. در واقع رویداد گفتاری که ریشه در عوامل و شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد، تعیین کننده­ی قوانین حاکم بر تعاملات زبانی است. واحد زبانی در هر رویداد، کنش زبانی است نه جمله. البته نحوه‌­ی اجرای هر کنش زبانی و نیز آرایش کنش­ها­ی زبانی در چارچوب رویداد گفتاری مربوطه تعیین می­گردد.

 

   یکی از زیر­مجموعه­های زبان­شناسی که در اواخر دهه­ی 1970 ظهور کرد کاربرد­شناسی است که نشان می­دهد افراد چگونه به درک و تولید یک کنش ارتباطی یا کنش گفتاری در یک موقعیت زبانی که اغلب مکالمه است موفق می­شوند(تی جی تانگ،2004).       

 

برنشتاین(1973)‌و‌گامپرز(1977،1982)‌اذعان داشتند که کاربرد­شناسی با درک ژرف­‌ساخت و تعاملات بینا‌فردی و شفاهی به یاری زبان­شناسی اجتماعی می­‌آید. براون ولوینسون(1987) نیز کاربرد­شناسی و زبان­شناسی اجتماعی را در بررسی کنش‌­گفتار­ها و کاربرد آن­ها مرتبط می­دانند. وجه مشترک این دو مبحث مطالعه­ی زبان در بافت اجتماعی است.

 

زبان­شناسی اجتماعی و کاربرد­‌شناسی به عنوان دو حوزه­ی منشعب از زبان­شناسی، در سطح مشترکی به نام کاربرد­‌شناسی اجتماعیدر تعامل قرار می­گیرند. کاربرد‌­شناسی اجتماعی به مناسب­بودن معنا در بافت اجتماعی می­پردازد. (لیچ، 1983) می­گوید: توانش کاربرد­شناسی دانش و بهره­گیری گوینده از قوانین تناسب و ادب است که نشان می­دهد گوینده چگونه کنش­‌گفتار­ها را درک و تولید می­کند(تی جی تانگ، 2004). کنش­‌‌گفتار­ها یکی از مباحث کلیدی کاربرد­شناسی در علم زبان­شناسی محسوب می­شوند.کنش­گفتارها را می­توان به شش دسته تقسیم کرد: 1) معذرت­خواهی 2) انتقاد 3) مدح 4) امتناع یارد 5) تقاضا 6) پیشنهاد( تی جی تانگ، 2004). یکی از کنش­گفتار­ها­ی مورد ذکر کنش­گفتار عذر­خواهی است. نقش عذر­خواهی حفظ هماهنگی میان گوینده و شنونده است. افراد زمانی عذر­خواهی می­کنند که تصور کنند از هنجاری اجتماعی تخطی کرده­اند(الشتین و کوهن، 1983). معذرت­خواهی می­تواند وجهه­ی گوینده­ی خود را به خطر بیندازد(تهدید وجهه) و در نتیجه نیازمند دقت و بررسی می­باشد؛ در حقیقت زمانی که گوینده­ای معذرت­خواهی می­کند با ابراز خشوع خویش، عملی تهدید­کننده­ی وجهه برای خود (گوینده) و حفظ­کننده­ی وجهه برای مخاطب انجام داده­است(براوان و لونیسون، 1978). درخصوص کنش­گفتار معذرت­خواهی (معذرت­خواهی در قالب کلام) راهبرد­ها­ی مختلفی ارائه شده­است که در پیشینه به آن­ها خواهیم پرداخت. دراین تحقیق مبنا راهبرد­ها­ی معذرت­خواهی سوگیموتو(1997) می­باشد. وی راهبرد­ها­ی معذرت­خواهی را به سه دسته و نه زیر­گروه تقسیم­بندی کرده­است:

 

الف.راهبرد­ها­ی اولیه:

 

1). اظهار ندامت: متاسفم، شرمنده هستم

 

2). توضیح یا حساب­ پس­ دادن: امروز خیلی سرم شلوغ است، نمی­توانم همراه تو بیایم.

 

3). توصیف خسارت: من در نگهداری چتر شما کاملأ مراقب نبودم و باد شدیدی می­وزید.

 

ب.راهبرد ­ها­ی ثانویه:

 

1). جبران عملی:  بفرمایید، این هم یک چتر جدید!

 

2). قول عدم تکرار اشتباه: قول می­دهم بار دیگر زودتر برسم.

 

ج.راهبرد های کم­بسامد:

 

1). پذیرش صریح مسئولیت: این اشتباه من بود.

 

2). زمینه­سازی: من دیر رسیدم، من در شرایط وحشتناکی بودم، پدرم سخت بیمار بود و نمی­توانست حرکت کند، بنابراین من او را به بیمارستان بردم.

 

3). تأدیب خود: من خسیس­تر از آن هستم که برای تو یک چتر جدید بخرم.

 

4). سپاس­گزاری: از بردباری و صبر شما متشکرم.

 

بر­مبنای دسته­بندی بتین(2008) افراد یا به صورت صریح عذر­خواهی می­کنند یا خیر که می­توان معذرت­خواهی صریح را در یک دسته­بندی بر­ مبنای تعداد جملات و تعداد تشدیدکننده­هایی مانند قیود قرار­داد. برای افزایش شدت عذر­خواهی گاه از ابزار­هایی مانند قیود استفاده می­شود: خیلی، وحشتناک، شدیداً از این جمله قیود می­باشند که تقریبا در تمامی موارد عذرخواهی دیده می­شوند و معیاری کیفی در بررسی شدت عمل تهدید­کننده­ی وجهه می­باشند. بررسی کنش­گفتار معذرت­خواهی در قالب دسته­بندی بتین(2008) نشان می­دهد افراد در عذرخواهی به چه میزان از بیان صریح استفاده می­کنند.

 

چنان­که ذکر شد معذرت­خواهی یک کنش­گفتار است که مطالعات خود را مدیون حوزه­‌ی زبان­شناسی اجتماعی می­داند. از این رو ملاک­ها­ی اجتماعی مانند جنسیت، طبقه اجتماعی، سن و… بر کمیت(بسامد) و کیفیت(نوع) راهبرد­هایی که افراد برای این کنش­گفتاری انتخاب می­کنند تاثیر مستقیم دارد. گویون[14] (1998)، دوازده عامل را که به نظر او بر ارتباطات مستقیم وغیر­مستقیم نقش دارد به این شرح بیان می­کند: 

 

1). سن: مسن­تر­ها تمایل به غیر­مستقیم بودن دارند.

 

2). جنس: زن­ها اصطلاحات غیر­مستقیم را ترجیح می‌­دهند.

 

3). محل اقامت: روستایی­ها بیشتر از شهری­‌ها از عبارت­ها­ی غیر­مستقیم استفاده می‌­کنند.

 

4). خلق و خو: هنگام عصبانیت مردم از عبارت­‌ها­ی غیر­مستقیم بیشتری استفاده می‌­کنند.

 

5). شغل: آن‌­هایی که در شغل­ها­ی علوم اجتماعی اشتغال دارند بیشتر از آن­هایی که علوم طبیعی خوانده­اند گفتار غیر­مستقیم را اعمال می­‌کنند.

 

6). شخصیت: افراد برون­‌گرا بیشتر از افراد درون­گرا از عبارت‌­ها­ی مستقیم استفاده می­‌کنند.

 

7). موضوع: هنگام اشاره به موضوع­ها­ی حساس و تابو از عبارت­‌ها­ی غیر­مستقیم استفاده می­شود.

 

8). مکان: در منزل و مکان‌­ها­ی خصوصی، هر فرد بیشتر از عبارت‌­ها­ی مستقیم استفاده می­کند.

 

9). زمینه­‌ی ارتباطی: در زمینه­ ارتباطی غیر­رسمی عبارت­ها­ی مستقیم بیشتری مورد استفاده قرار می­‌گیرد.

 

10). فاصله­ی اجتماعی: اشخاصی که رابطه خویشاوندی نزدیک­تری دارند عبارت­ها­ی مستقیم­تری استفاده می­کنند.

 

   11). فشار زمانی: در حال عجله اشخاص از عبار ت­‌ها­ی مستقیم­‌تری استفاده می­‌کنند.

 

   12). موقعیت: در موقعیت اجتماعی بالا­تر اشخاص عبارت‌­ها­ی مستقیم­تری را برای ارتباط با افرادی در موقعیت پایین­تر استفاده می‌­کنند.

 

   رابطه­ی میان زبان و قدرت رابطه­ای دو­جانبه است و هریک بر دیگری تاثیر­گذار است. هرکس که صاحب قدرت باشد می­تواند از طریق زبان آن را بر دیگری اعمال کند. قدرتی که خود می­تواند ناشی از داشتن یک زبان برتر باشد. این قدرت از طریق منزلت اجتماعی، ثروت، تحصیلات، درآمد و…. حاصل می­شود و آن­چه زبان قدرت را نهادینه می­کند ساختار­ها هستند(درگاهی، 1391). میشل فوکو(1984-1926) در تبیین رابطه­ی قدرت از نقش محوری زبان و گفتمان سخن می‌­گوید. از منظر وی، زبان، گفتمان یا متون نقشی محوری در ساختن فرد و کنش­گران در سلسله مراتب قدرت دارند. به عبارت دیگر فوکو زبان را عرصه­ی ظهور روابط قدرت و تعیین­کننده­ی کنش­گر مسلط و کنش­گر زیرسلطه به حساب می­‌آورد(بابک احمدی، 1373). درآراء میشل فوکو مفاهیمی همچون زبان، گفتمان، قدرت، جنسیت، حقیقت و دانش از جایگاه خاصی برخوردارند.

 
مداحی های محرم