وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی قابلیت های مجتمع زیستی

 

 

طراحی و اجرای هماهنگ مجموعه های مسكونی در شهرها ی ﭘر جمعیت اهمیت خلاقیت و مهارتهای حرفه ای طراحان معمار، طراحان شهری و طراحان محیط و منظر را افزایش داده است. روابط كارفرما و سفارش دهنده مسكن از یك سو و طراح و سازنده آن از سوی دیگر كه در جوامع سنتی گذشته به گونه ای روشن، ساده و مستقیم بوده است در شهر های ﭘر جمعیت به روابطی ﭘیچیده تبدیل شده است. از یك سو جدایی میان كارفرمای سفارش دهنده یا سرمایه گذار مجموعه ها و بهره برداران واقعی از مسكن و مجموعه های مسكونی، و از سوی دیگر گستردگی روابط میان برنامه ریزان، طراحان و مجریان مجموعه ها از دلایل ایجاد این روابطﭘیچیده هستند.

 

با بوجود آمدن این ﭘیچیدگی ها، تشخیص نیازهای روزمره استفاده كنندگان از مسكن و تأمین آن به سهولت گذشته نمی باشد. در این خصوص تنها اتكا به تحقیق سامان یافته و دست یافتن به نیازهای قابل تعمیم جمعیت های مورد نظر می تواند مبنایی برای برنامه ریزی و فراهم آوردن مقدمات طراحی مجموعه ها باشد. در طراحی مجموعه هایی كه ساكنان آینده آنها مشخص نیستند معمولاً مطالعه جمعیت های با ویژگی های فرهنگی و با شیوه زندگی مشابه تعیین كننده نیازهای ساكنین آینده است. سازگاری و هماهنگی میان عوامل انسانی و الگوهای كالبدی و محیطی می تواند منجر به طراحی محیط های مسكونی شود كه وقوع رفتارهای در خور آداب زندگی جمعی و سنت سكونت ساكنین را تشویق نماید. [1]

 

با توجه به اینكه تراكم مجموعه های مسكونی عامل مهمی در شكل گیری و جریان زندگی در آنهاست، مقصود از افزایش افزایش تراكم در مجموعه های مسكونی علاوه بر تعاریف عام تراكم ساختمانی، یعنی نسبت فضای ساخته شده به واحد سطح، ویا تراكم جمعیتی به معنای نسبت جمعیت به واحد سطح، كه تعاریفی  اعتباری و قراردادی هستند، تراكم ادراكی كه مفهومی نسبی است نیز مورد نظر می باشد. تراكم ادراكی تراكمی است كه مردم و ساكنین یك مجموعه با توجه به ﭘیشینه فرهنگی و مكانی خود از آن مجموعه دریافت می كنند. بنابراین تعریف حتی یك مجموعه واحد توسط افراد با ﭘیشینه های مختلف می تواند با تراكم های متفاوتی ادراك شود.

دانلود مقالات

 

 

همچنین منظور از عوامل انسانی مجموعه ای از معیارهای اجتماعی و روانشناختی است كه در ادراك و دریافت مجموعه های مسكونی و در نتیجه در برنامه ریزی و طراحی آنها مؤثر هستند.[2]

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

این پایان نامه مشتمل بر شش فصل است و بر اساس سوال اصلی پایان نامه که چگونگی بهبود کیفیت زندگی در مجتمع های زیستی با ارتقاء عوامل زیست محیطی،کاهش مصرف انرژی و عوامل اجتماعی است شکل گرفته است، مشتمل بر دو بخش عمده عوامل زیست محیطی در راستای کاهش مصرف انرژی و توجه به کیفیت طراحی جهت ارتقاء عوامل اجتماعی و انسانی می شود. درفصل اول کلیات مراحل پژوهش عنوان شده و هدف اصلی پژوهش ارتقاء کیفیت زندگی ساکنان از طریق توجه به پایداری اجتماعی و محیطی مشخص شده است، در ادامه به ضرورت و اهمیت پژوهش و روش آن پرداخته شده است. فصل دوم شامل مفاهیم و اصول بنیادی پژوهش می شود که مشتمل بر سه بخش تعریف مجتمع زیستی، مسائل اجتماعی و عوامل محیطی مأثر بر صرفه جویی انرژی و استفاده از پتانسیل های محیطی در مجتمع مطرح می شود، مطالب این فصل پایه های اصلی پایان نامه را شکل می دهند.فصل سوم به بررسی نمونه های موردی اختصاص یافته و فصل چهارم شناخت عوامل مؤثر بر طراحی مجتمع زیستی نام گرفته در این فصل عوامل محیطی و اجتماعی بستر طرح و نیازهای طراحی معماری مجتمع زیستی پرداخته می شود.فصل پنجم تحلیل و ارزیابی اطلاعات نام گرفته، که با بررسی اطلاعات به دست آمده و تفکیک عوامل بر اساس سوال اصلی پژوهش می پردازد، فصل ششم طراحی مجتمع زیستی نام دارد در این فصل با استفاده از عوامل بر شمرده شده الزامات طراحی مشخص و به گزینه طراحی پرداخته می شود. در خاتمه نتیجه گیری کلی از پژوهش و منابع و مأخذ مورد استفاده ذکر شده است.

 

با چنین رویکردهایی، به ارتباط بین نیاز واقعی سکونتی و ابعاد و ویژگی های اجتماعی خانوار پرداخته شده است. که ضمن پرداختن به ارتباط چنین ویژگی، فضاهای مورد نیاز سکونتی پیش بینی،و طرح مسکن اجتماعی مناسب با الگوهای زیستی ارائه گردیده است. اگر چه بررسی و تحلیل هر یك از عوامل بر شمرده شده و تبیین رابطه بین آنها می تواند راه گشای بحث های تفضیلی و دقیق بعدی باشد.

 

اصولاً هدف این پایان نامه ارائه راهکار نیست، بلکه هدف دست یابی به روش مناسبی است جهت پایداری هرچه بیشتر مجتمع های مسکونی و تداوم و پایداری حیات آنها، با این همه در این پایان نامه پیشنهاداتی جهت دست یابی به مطالعات بیشتر به شیوه تحقیق ارائه شده است.

 

[1]  مفهوم محیط های حمایت كننده را راﭘاﭘورت مورد بحث قرار داده و منظور از آن محیط هایی است كه استفاده مردم از عملكردهایی خاص را تشویق یا تسهیل كند.Rapoport,1982 و Rapoport,1986

 

[2] گرچه این مجموعه ها مشكلات خاص خود را دارند اما از نظر زیر ساخت های شهری نسبت به شهرك های جدید مزیت های زیادی دارند.

 

 

ارائه ی مدلی برای بررسی سیاست های بهبود زنجیره ارزش صنعت مرغ با استفاده از پویایی سیستم ها

مدیریت زنجیره تامین، یكی از استراتژی های رقابتی مهم برای افزایش بهره­وری و سود­دهی در هر سازمان است. مفهوم «مدیریت زنجیره تامین» منجر به تغییر تفکر مدیران در جهت یکپارچه­سازی تمام مراحل تهیه و توزیع کالا و خدمت می­شود. این نوع نگرش نه تنها مدیران را مجبور می­کند که کارکرد های سازمان خود را کارا و بهره­ور نمایند، بلکه باید منافع کلیه حلقه­های زنجیره عرضه را نیز مد­نظر قرار­ دهند. چون ناکارآمدی هر یک از آنها روی کل زنجیره اثر منفی دارد. نگرش مدیریت زنجیره عرضه با مدیریت سنتی که قبل از آن متداول بود، کاملا متفاوت است. در مدیریت سنتی هدف بهینه­سازی در درون مرزهای یک حلقه­ی زنجیره است در حالی که در مدیریت زنجیره­ی عرضه، بهینه­سازی کل زنجیره مدنظر است. نتیجه­ی این هماهنگی و یکپارچگی در حلقه­های زنجیره عرضه، ارائه کالا و خدمت با هزینه ی کمتر و کیفیت بهتر می­باشد.

 

در مدیریت سنتی پیکاری همیشگی بین دو حلقه­ی پیاپی زنجیره در میان بود. مثلا تولید­کننده و توزیع­کننده همیشه به دنبال قیمت مطلوب­تر و نگهداشت موجودی کمتر بودند. در حالی که شاید این پیکار به تضعیف یا نابودی هر دوی آنها بیانجامد. پیامد این کار پیدایش یک اختلال در کل زنجیره است که همه­ی حلقه­ها از آن آسیب می­بینند. پس بهینه ­سازی هر یک از زیرسیستم­ها به بهینه ­سازی کل سیستم منجر نمی­شود. اما در مدیریت زنجیره تامین با دید کل­نگر به سیستم از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری می­شود. این امر نیازمند همکاری و هماهنگی بین تمام حلقه­های زنجیره­ی عرضه و روش­های جدید برنامه­ریزی می­باشد و دانش مدیریت زنجیره تامین به دنبال گسترش این رویکرد است [1]. پورتر زنجیره تامین را شامل همه­ی فعالیت­های مورد نیاز برای ارائه یک خدمت یا محصول به مشتری نهایی می­داند. از دیدگاه او به زنجیره تامین، مراحل ساخت و توزیع به عنوان قسمتی از جریان کالا و خدمات افزوده
می­شود. به عبارت دیگر با این رویکرد، زنجیره تامین در بر گیرنده سه حوزه تدارک، تولید و توزیع
می­گردد [2]. این رویکرد می­تواند تمام مراحل ایجاد ارزش در طول زنجیره را شناسایی و جایگاه آن را بررسی نماید. [1] [2] [3]

 

صنعت مرغداری دومین صنعت بعد از صنعت نفت كشور است. بر اساس آمار فائو صنعت مرغ ایران رتبه­ی هفتم در تولید مرغ در جهان را داراست [3]. با وجود گستردگی واحدهای تولید و اهمیت آن در سبد غذایی مردم، این صنعت در كشور ما با مشكلات فراوانی روبرو است که در نوسان و افزایش قیمت گوشت مرغ خود را نشان می­دهد و آنها را می­توان در دو دسته کلی برشمرد: (1) ضعف مدیریت مرغداری­ها و عدم تمایل به آموزش در مدیران سنتی، بالا بودن دوره پرورش، عدم فعالیت و یا نیمه­فعال بودن بسیاری از واحد­های تولیدی، فقدان مدیریت واحد در زنجیره تولید، نوسان تولید در جوجه یک روزه، مستقل بودن واحدهای تولیدی و عدم وجود سیستم قراردادی (2) هزینه بالای تولید به دلیل بالا بودن ضریب تبدیل، تجهیزات قدیمی، مصرف انرژی بالا، نوسان قیمت نهاده­های دان، عدم استفاده کامل از دان پلت.

 

نوسانات قیمت گوشت مرغ و نهاده های آن چالش های اساسی این صنعت است كه هر ساله موجب عدم تعادل در بازار می­گردد و چاره جویی برای كاهش این نوسانات یكی از نگرانی­های دولت است. این نوسانات می­تواند تابعی از عوامل عرضه مانند تغییرات قیمت عوامل تولید و یا تقاضای مصرف كنندگان باشد. از این رو با وجود تلاش­هایی كه دولت برای تنظیم بازار برداشته، اما هنوز به موفقیت قطعی كامل در تنظیم بازار این محصول دست نیافته است [4].[4]

 

گوشت مرغ به دلایل گوناگون اقتصادی و بهداشتی از جایگاه ویژه­ای در بین اقلام مختلف پروتئین حیوانی برخوردار است. این امر به نوبه خود، رشد و گسترش صنعت مرغداری در ایران و جهان را به همراه داشته است به گونه­ای كه تولید گوشت مرغ در ایران از 42 هزار تن در سال 1344 به رقم 1871 هزار تن در سال 1391 افزایش یافته و از این جهت رتبه هشتم را در بین كشورهای تولید كننده این محصول دارد. همسو با افزایش تولید، سرانه مصرف این محصول نیز از 18 كیلوگرم در سال 1350 به رقم 24.4 كیلوگرم در سال 1390 رسیده است و از متوسط سرانه مصرف گوشت مرغ در دنیا (14كیلوگرم) نیز بیشتر می­باشد [3].[3]

پروژه دانشگاهی

 

عکس مرتبط با اقتصاد

صنعت مرغداری به دلایل گوناگونی از جمله سرعت بالای رشد طیور در زمان كوتاه نسبت به سایر دامها، ضریب تبدیل غذایی پایین، امكان تولید در تمام شرایط آب­و­هوایی، سرمایه پایین نسبت به سایر صنایع دامپروری دارای اولویت است. افزون بر این، مصرف گوشت مرغ از لحاظ جنبه­های بهداشتی نیز به دلیل عدم امكان انتقال سریع بیماریهای میكروبی، ویروسی و انگلی به انسان، ارزش غذایی بالا، تركیب مناسب اسیدهای آمینه ضروری، ضریب هضم بالا و کلسترول پایین­تر نسبت به گوشت قرمز برتری دارد. همچنین، شایان ذكر است كه این صنعت در سالهای اخیر پیشرفت های فناوری وسیعی در زمینه اصلاح ژنتیكی طیور داشته كه از لحاظ كمی و كیفی تولید را تحت تاثیر قرارداده است. اما به رغم این اهمیت و كوشش های دولت در حمایت از این صنعت، تولیدات این بخش هنوز برای تقاضای داخلی هم کافی نیست.

 

بررسی­های انجام شده توسط مركز پشتیبانی طیور شركت سهامی پشتیبانی امور دام كشور نشان
می­دهد كه به طور متوسط حدود 60 درصد هزینه تولید یك كیلوگرم گوشت مرغ اختصاص به هزینه خوراک (دان) دارد. در بین اقلام مختلف تشكیل دهنده غذای مرغ، ذرت، كنجاله سویا به طور متوسط 62  تا 70 درصد از هزینه خوراك مرغ را تشكیل می­دهد. آنچه بر اهمیت ذرت، كنجاله سویا، ذرت به عنوان نهاده های اصلی صنعت مرغداری می افزاید، آن است كه این اقلام عمدتاً وارداتی بوده و نوسانات ناشی از قیمت واردات این محصولات همواره باعث نوسانات شدید قیمت محصول نهایی این صنعت (گوشت مرغ) گردیده است. به رغم تلاش های صورت گرفته، صنعت مرغداری كشور هنوز نوسانات شدید قیمت نهاده های تولید و عدم كنترل مناسب قیمت آنها را از یك سو و كنترل شدید قیمت محصول تولیدی (گوشت مرغ) را از سوی دیگر تجربه می­كند، كه این امر به نوبه خود موجب كاهش سود تولید كننده و عدم رغبت به سرمایه گذاری در این بخش می­گردد [5].[5]

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

1-2 تعریف مساله و بیان موضوع

 

در این پژوهش ضمن بررسی عوامل گوناگون موثر بر عملکرد زنجیره تامین و شناسایی متغیرها، تلاش خواهد شد تا با ارائه مدلی شبیه سازی شده از زنجیره ارزش و ارزیابی صحت مدل با اطلاعات در دسترس صنعت مرغ کشور، آثار تغییر عوامل تاثیر­گذار در زنجیره ارزش مرغ بررسی و نتایج به کارگیری سیاست­های گوناگون برای بهبود تولید ارزیابی شود. مساله این طور تعریف می­شود که با توجه به وجود ظرفیت های فراوان در صنعت مرغ که طی سالهای گذشته ایجاد شده است کشور ما هنوز بخش قابل توجهی از نیازهای داخلی خود را از خارج از کشور وارد می­کند. نوسان قیمت مرغ باعث شده بسیاری از کسانی که در این صنعت مشغول به کار بوده­اند زیان ببینند و مانند گذشته با تمام توان خود فعالیت نکرده یا اینکه واحد­های خود را تعطیل کنند. چالشهای پیشروی صنعت مرغ را می­توان این­گونه دسته­بندی کرد.

فرآیند تجاری سازی محصولات با فناوری پیشرفته

 

 

تجاری سازی مقوله مهمی هم در تئوری و هم در عمل است. بحران رقابت دهه 70 و 80 در ایالات متحده، نه بحران خلق ایده های علمی و تکنولوژیک نوین که بحران تبدیل کردن آنها به کاربردهای تجاری بود.  ابتکارات بدون کاربرد یا با کاربرد محدود ممکن است تا حدودی برای شخص مبتکر و یا جامعه مفید باشد اما اهمیت آن زمانی مشخص می شود که این ابتکارات به صورت کاربرد تجاری در آیند (شان،2001).

 

فرآیند تجاری سازی برای تبدیل مواد خام و یا پژوهش های دانشگاهی  به فناوری های  اقتصادی و کاربردی لازم است. به ویژه در کشورهای جهان سوم که به دلیل عدم توانایی در تبدیل ایده های پژوهشی و علمی به فناوری های کاربردی  به تجاری سازی توجهی ندارند. با اینکه ایران کشوری است که خلق ایده در آن زیاد است اما نمی تواند به طور کارا و موثری برای استفاده این ایده ها در صنایع و در حالت کاربردی سرمایه گذاری کند و به  دانشگاهیان و محققین بها و انگیزه کافی برای خلق ایده و تجاری سازی آن نمی دهد.کشور ما به دلیل عدم مطابقت بین استراتژی ها و راهبردها و نیازهای صنایع نتوانسته است تجاری سازی را به طور موفقی به مرحله اجرا درآورد. از آنجایی که در بسیاری از سازمان ها تجاری سازی فناوری امری مشکل در فرآیند توسعه فناوری و نوآوری است این سوال پیش می آید که فعالیت این حوزه چگونه باید باشد؟ما باید با ایجاد هماهنگی و یکپارچه سازی بین فعالیت ها در حوزه صنعت و دولت و همچنین حوزه های علمی و تحقیقاتی  میزان موفقیت تجاری سازی را ارتقا دهیم. به ویژه باید نقش دولت در این فرآیند تعدیل شده باشد. از آن جا که سرمایه گذاری دولتی در بخش R&D ، شرکت ها و نهادهای خصوصی  ،و پایه تحقیقاتی قوی نقش مهمی را در انتقال تکنولوژی و تجاری سازی ایفا می کنند پس برای پیشبرد تجاری سازی در صنایع کشورمان نیز باید در مرحله اول به این امور توجه کرد و همچنین یکی از عواملی که باید مورد توجه قرارگیرد ارتباط میان دانشگاه و صنعت است که متاسفانه توجه لازم به آن نمی شود.در کنار این عوامل، بایستی به سیستم نوآوری بخشی و همچنین سیستم نوآوری باز نیز توجه نمود.

عکس مرتبط با اقتصاد

دانلود مقالات

 

نظام نوآوری بخشی همانطور که از آن پیداست، تمرکز این دیدگاه بر یک بخش است و آن را به عنوان هسته اصلی تحلیل خود در نظر می­گیرد. در واقع تفاوت­های ماهیتی و ساختاری بخش­های مختلف فناورانه باعث می­شود که این ایده به ذهن برسد که ارزیابی و تحلیل نوآوری در سطح بخشی بسیار کاراتر خواهد بود. برسچی و مالربا این مفهوم را برای ارزیابی و تحلیل نوآوری در سطح بخشی ارائه دادند و آن را تحت عنوان نظام بخشی نوآوری و تولید، اینگونه تعریف کرده­اند (برسچی و مالربا 1997):

 

“نظام بخشی نوآوری و تولید عبارتست از مجموعه­ای از محصولات جدید و موجود که برای استفاده در حوزه خاصی می­باشند و مجموعه­ای از بازیگران که دارای تعاملات بازاری و غیربازاری در زمینه خلق، تولید و فروش آن محصولات می­باشند. یک نظام بخشی، دربرگیرنده پایه دانشی، فناوری­ها، ورودی­ها و تقاضا (موجود و بالقوه) است. بازیگران تشکیل­دهنده یک نظام بخشی عبارتند از: سازمان­ها و افراد (مصرف­کنندگان، کارآفرینان و دانشمندان). سازمان­ها ممکن است شرکت­ها باشند (مانند استفاده‌کنندگان، تولید­کنندگان و تأمین­کنندگان ورودی­ها) و یا ممکن است سازمان­های غیر­شرکتی باشند (دانشگاه­ها، مؤسسات مالی، آژانس­های دولتی، اتحادیه­های تجاری، مؤسسات فنی و غیره)، علاوه براین ممکن است که زیرمجموعه­هایی از سازمان­های بزرگ باشند (مانند بخش­های تحقیق و توسعه و تولید سازمان‌ها) و یا مجموعه­ای از سازمان­ها باشند (مانند انجمن­های صنعتی). هر کدام از این بازیگران با ویژگی­های خاصی مشخص می­شوند مانند: فرآیندهای یادگیری، توانمندی­ها، اعتقادات، اهداف، ساختار و رفتارهای سازمانی. این بازیگران از طریق فرآیندهای ارتباطی، تبادلی، همکاری، رقابت و فرماندهی با یکدیگر به تعامل می­پردازند و تعاملات آن­ها به وسیله نهادها (قوانین و قواعد) شکل داده می­شود. در طول زمان، یک نظام بخشی از طریق تکامل همزمان عناصر مختلف آن، دچار فرآیندهای تغییر و تحول می­شود.” (برسچی و مالربا 1997)

 

درواقع مسئله این است که چگونه باید ایده های خلق شده در صنایع کشور از قبیل صنایع هوایی، و در حوزه R&D را تجاری سازی کرد. چه مشکلاتی در این صنعت و حوزه وجود دارد ؟ چه فعالیت هایی در این صنعت برای تجاری سازی محصولات انجام می شود؟ چگونه می توان در سطح بنگاه این مشکلات را برطرف کرد؟آیا ایده های خلق شده براساس نیازهای کشور شکل می گیرد؟ و اینکه صنایع مرتبط چگونه و در چه اندازه ای می توانند این امر را  در این حوزه میسر سازند. چگونه باید شرایط لازم را برای ایجاد و پیشبرد این امر در این حوزه ایجاد کرد.

 

هدف از انتخاب این موضوع بررسی تجاری سازی فناوری و محصولات و نتایج تحقیقاتی در این صنعت (صنعت هوایی) و بررسی مشکلات آن است. اینکه در نتیجه بررسی این موضوع در این حوزه ، چه تلاش هایی باید در این حوزه  انجام گیرد و با توجه به عوامل موفقیت در تجاری سازی چه عملکردی  صورت گیرد.

 

اما بدون شک یکی از چالش های مبتکرین علمی بعد از تبدیل کردن ایده خود به واقعیت، وارد کردن اختراع به صحنه جامعه و در واقع تجاری سازی آن اختراع است تا همگان بتوانند از کاربردهای این ابداع بهره مند شوند. تکنولوژی از هر نوع که باشد یک نوع سرمایه گذاری محسوب می گردد. هر سرمایه گذاری باید بتواند بازگشت سرمایه مناسبی داشته و ریسک آن قابل قبول باشد. برگشت سرمایه تکنولوژی از طریق فروش و یا تبدیل به یک محصول (کالا یا خدمت) عملی می گردد.

 

[1] Commercialization

 

 

کاهش اثرات منفی کادمیوم در شکمبه با استفاده از روی و بنتونیت سدیم

آلودگی مراتع و تجمع پتانسیل سمی فلزات در حیوانات چرا کننده می­تواند در خاک که به طور طبیعی غنی از فلزات می­باشد، رخ دهد (مارتین و کوقتری[1]، 1982). این آلودگی به طور اتفاقی یا از طریق دستکاری بشر در طبیعت (هاوارد و برسفورد[2]، 1994) و یا استفاده طولانی مدت از لجن فاضلاب به عنوان کود صورت می­پذیرد (ویلینسون[3] و همکاران، 2001). فلزات سنگین آلودگی­های پایداری هستند و برخلاف آلودگی­های آلی تجزیه نمی‌شوند.

 

در طول چند دهه اخیر سطح فلزات سنگین در هوا، خاک و آب در مناطق شهری و در محدوده شهر افزایش یافته است و سبب افزایش آلودگی­های زیان بار برای محصولات غذایی، چمنزارها و بقیه منابع خوراکی برای حیوانات مزرعه شده است (فونتمونت و وب[4]، 1975). با توجه به غلظت فلزات سنگین آن­ها می­توانند سبب تحریک یا بازدارندگی در طیف وسیعی از آنزیم­ها شده و با دخالت در واکنش­های شیمیایی، سمیت را به دنبال داشته باشند (فایکزوا و فایکز[5]، 2002).

 

کادمیوم یک عنصر شیمیایی با علامت اختصاری Cd  و عدد اتمی 48، در گروه IIB، دوره تناوب 5 و یک فلز نرم، سفید مایل به آبی که در سال 1817 توسط استرومایر که یک متخصص متالوژی در آلمان بود کشف شد (همپل[6]، 1998). کادمیوم برای تعداد زیادی از موجودات زنده، از جمله انسان بسیار مضر است و به عنوان ماده­ای با قابلیت بیماری­زایی در انسان، در فهرست مواد سمی آژانس محافظت از محیط زیست[7] معرفی شده است. آثار سمی این عنصر در انسان از مصرف مکرر گیاهانی که حاوی بیش از سه میلی­گرم کادمیوم در کیلوگرم هستند، بروز می­کند. ماندگاری این فلز در بدن انسان طولانی است به طوری­که نیمه عمر این فلز در بدن انسان بیست سال می­باشد (پرانکل[8] و همکاران، 2005).

عکس مرتبط با محیط زیست

دانلود مقالات

 

کادمیوم از راه­های مختلفی وارد منابع خاک و آب می­گردد که مهمترین راه ورود آن، مصرف کودهای فسفاته می­باشد که از جمله آن می­توان به دی­آمونیوم فسفات و سوپر فسفات تریپل اشاره نمود. میزان مجاز کادمیوم برای کودهای فسفاته 25 میلی­گرم بر کیلوگرم در نظر گرفته شده است. اگر میزان کادمیوم در خاک به 5/1 کیلوگرم در هکتار برسد، هر نوع گیاهی در آن خاک تولید شود قابل استفاده برای انسان­ها و حیوانات نخواهد بود. همچنین افزایش میزان کادمیوم در خاک موجب کاهش محصول در گیاهان می­گردد (پرانکل و همکاران، 2005). منبع اصلی کادمیوم رها شده در فاضلاب شامل آبکاری، گداختن فلز، ساخت پلاستیک، رنگ سازی، باطری­سازی، کود سازی، معدن­کاری و تصفیه فلزات است (لیبیو[9] و همکاران، 2002). استنشاق کادمیوم به سرعت بر کلیه­ها و مجاری تنفسی اثر می­گذارد. حتی مقادیر کم آن می­تواند منجر به سرفه­های دائمی و درد قفسه­ی سینه گردد. بلعیدن کادمیوم می­تواند بلافاصله منجر به مسمومیت روده ای- معده ای شده و به معده و کبد نیز آسیب می­رساند. مسمومیت با کادمیوم باعث بروز نوعی بیماری می­شود که همراه با درد شدید و شکستن بی­دلیل استخوان­ها می­باشد (لوکیدو[10] و همکاران، 2004). به نظر می­رسد که تأثیر فیزیولوژیک کادمیوم، به علت شباهت این عنصر با کلسیم باشد. همچنین کادمیوم می­تواند در برخی آنزیم­ها جانشین روی شود و با تغییر ساختمان فضایی آنزیم موجب از دست رفتن فعالیت کاتالیزوری آنزیم و تغییر مکانیزم جذب آن در بدن و نهایت سبب بروز علایم بیماری گردد (الووت[11]، 1990).

 

اساس سمیت کادمیوم ناشی از اثر منفی آن بر سیستم آنزیمی بدن است. کادمیوم جایگزین یون­های فلزی نظیر روی، مس و کلسیم در متالوآنزیم‌ها می­شود و بدین طریق باعث کاهش عملکرد آنزیم­ها می­گردد (مشتاقی و همکاران، 1385). سمیت کادمیوم به طور قابل توجهی تحت تاثیر برخی عناصر معدنی به ویژه، کلسیم، فسفات، روی و آهن کاهش می­یابد (گروتن[12] و همکاران، 1991). روی از طریق کاهش تجمع کادمیوم درون سلول موجب محافظت در برابر سمیت کادمیوم می­گردد (بهاتاچاریا و گوپتا[13]،  2008)، سطوح بالای روی در جیره غذایی مرغان تخمگذار بهبود اثرات ناشی از کادمیوم موجود در جیره بر تولید تخم­مرغ را موجب گردیده است (نولان و برون[14]، 2000)؛ با این حال نقش روی در کاهش اثرات سمی کادمیوم بر میکروارگانیسم‌های شکمبه مشخص نیست.

 

بنتونیت ماده­ای است معدنی از دسته رس‌ها یا شبه رس‌ها و از کانی‌های متورم شونده تشکیل شده است، که عموماً حاوی مونتموریلونیت[15] و به مقدار کم بیدلیت[16] هستند. منظور از بنتونیت، رسی است که ٩٠ درصد کانی مونتموریلونیت داشته باشد (کریم پور، 1387). از جمله برجسته‌ترین خواص بنتونیت توان آن در جذب سموم و عناصر سنگین می‌باشد با این حال تاثیر افزودن آن بر تخفیف اثرات سمی کادمیوم بر تخمیر شکمبه‌ مورد بررسی قرار نگرفته است.

 

هدف از این آزمایش بررسی تاثیر سم زدایی کادمیوم توسط بنتونیت سدیم و عنصر روی در محیط شکمبه می‌باشد.

 

1-2 فرضیه­ها:

 

H0- افزودن روی و بنتونیت سدیم به جیره‌های حاوی کادمیوم نمی‌تواند فراسنجه‌های تولید گاز را تحت تاثیر قرار دهد.

 

H1- افزودن روی و بنتونیت سدیم به جیره‌های حاوی کادمیوم می‌تواند فراسنجه‌های تولید گاز را تحت تاثیر قرار دهد.

 

H0– افزودن روی و بنتونیت سدیم به جیره‌های حاوی کادمیوم تاثیری بر تخمیر میکروبی و جریان مواد مغذی از فرمنترهای کشت پیوسته دوجریانه نخواهد داشت.

 

H1– افزودن روی و بنتونیت سدیم به جیره‌های حاوی کادمیوم تخمیر میکروبی و جریان مواد مغذی از فرمنترهای کشت پیوسته دوجریانه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

 

 

مبنا و لوازم فلسفی آثار حاضرآماده مارسل دوشان

 

 

مارسل دوشان یکی از بانفوذترین هنرمندان نیمه­ی اول قرن بیستم است که بحث و اظهارنظرهای ضد و نقیض درباره­ی کارهای او در دهه­های شصت و هفتاد به اوج خود رسید. در واقع آثار حاضرآماده­ی وی در نیمه­ی دوم قرن باعث ایجاد جریان­های برجسته­ای در زمینه­ هنر و فلسفه­ی هنر شد. او در خلق این آثار از زبان و انواع جناسهای لفظی و تصویری، انتخابهای ‌تصادفی، و دستمایه‌های مبتذل و بی‌دوام به عنوان ابزار و موضوع بهره گرفت.

 

دوشان در سال 1913 اولین حاضرآماده را ارائه کرد و این روند ارائه­ی آثار حاضرآماده حدود هفت سال با حضور هر از گاه حاضرآماده­ای جدید امتداد یافت، پس از آن دوشان خلق آثار حاضرآماده را نه به صورت کلی بلکه به عنوان یگانه روش خلق اثر کنار گذاشت و به انواع دیگر خلق آثار هنری پرداخت.

 

اهمیت آثار حاضرآماده به این جهت است که هنر پس از حضور این آثار، دیگر نمی‌توانست هویت قبلی خود را بازیابد. دوشان با ارائه­ی این آثار، فعل خلاقانه­ی هنرمند را که عاملی برای ارزیابی اثر بود تبدیل به یک فعالیت خام و بدوی نمود و تا حد یک تصمیم‌گیری فکری و عمدتاً تصادفی که برمبنای آن، این یا آن شی یا کنش «هنر» نامیده می‌شد، تنزّل بخشید. وی با ارائه­ی آثار حاضرآماده نشان داد که هنر می‌تواند مستقل از ابزار و رسانه‌های مصنوع دست انسان مانند نقاشی و مجسمه‌سازی، و ورای ملاحظات مربوط به ذوق و سلیقه وجود داشته باشد. حرف دوشان این بود که هنر بیشتر با انگیزه‌های هنرمند مرتبط است تا کاری که با دستانش انجام می‌دهد یا احساسی که شخص هنرمند درباره­ی زیبایی دارد. به زعم او، تصور و معنا مقدم بر فرم تجسمی انگاشته ‌می‌شد، همچنان‌که تفکر بر تجربه­ی حسی تقدم داشت. و به این ترتیب، سنّتی که آن را می‌شود بدیل هنر آوانگارد قرن بیستم دانست، پا به عرصه­ی وجود نهاد. تا قبل از آثار حاضرآماده­ی دوشان، و حتی می­توان گفت بعد از وی با تأخیری قابل اعتنا تا دهه­های پنجاه و شصت میلادی، هنگام صحبت از استقلال حوزه زیبایی­شناسی، تمام قواعد آن به نظامهای صوری درون حوزه­ی هنر فرو كاسته می­شد. یعنی همه­ی دریافت­ها، درباره­ی زیبایی­ و هنر به قضاوتهای ذوقی از مناسبات درونی حوزه­های مختلف هنری مربوط می­شد. به بیان دیگر هنگامی که كانت مقولات را به حوزه­ی اخلاق، زیبایی­شناسی و شناخت تقسیم کرد، حوزه­ی زیبایی­شناسی استقلال و خودمختاری خود را به دست آورد و برای دریافت و درک آن نیازی به رجوع به حوزه­های اخلاق و شناخت نبود و همچنین از آن مهمتر این که درک و دریافت زیبایی شناسانه کمکی به «فهم» آن دو حوزه­ی دیگر نمی­کرد. بدیهی است كه با این مباحث، تمام حركت­های فرمالیستی در مطالعات هنری یا زیبایی­شناسی فرمالیستی، زیبایی را كاملا صوری و در خود اثر جستجو می­كرد و این جریان كانتی كه به زیبایی شناسی فرمالیستی منجر شد، در مدرنیسم به اوج خود رسید. در واقع یكی از ویژگی­های برجسته هنر مدرن استقلال هر حوزه، و در نتیجه تلاش در جهت نزدیک شدن به هنر ناب و به تبع آن حركت به سمت انتزاع بود. حال اگر چنین تقسیم بندی شود، مدرنیسم به لحاظ زیبایی­شناختی رویكردی فرمالیستی تلقی خواهد شد.

 

دوشان در مخالفت با سنّتی که به نحو روزافزونی فرمالیستی و انتزاعی‌ می‌شد و هنرمندان معاصرش چون پیکاسو، ماتیس، موندریان و

پروژه دانشگاهی

 مالویچ، شکل‌دهندگان اصلی آن بودند (جنبش هنر برای هنر)، آثار حاضر و آماده (هنر به عنوان اندیشه) را عرضه کرد.

 

گزینش حاضرآماده­ها، به گفته­ی خود دوشان، هیچ گاه تابع سلیقه یا ذوق هنری نبود بلکه بر واکنش بین بی تفاوتی بصری و فقدان کلی ذوق سالم یا ناسالم و به بیان درست تر، بر بی حسی کامل استوار بود. در واقع هنگامی که دوشان حاضرآماده­ها را انتخاب می­کرد نه تنها قصد درگیر کردن ذوق زیبایی­شناسانه­ی مخاطب خود را نداشت بلکه خود وی نیز در انتخاب این آثار بر فقدان ذوق صحه گذاشته بود.

 

از لایه­های بسیار مهم كه باید به آن توجه داشت، ایده­ای است كه اثر بر مبنای آن خلق یا به هر حال ارائه شده است. توجه به معنای اثر و مفهوم­گرایی در عرصه­ی هنر جریانی بود که در نیمه­ی دوم قرن و به صورت آشکار متاثر از دوشان آغاز شد.

 

در کنار رویکرد مفهومی حضور این آثار به عنوان تجلی ایده­ی هنرمند به پررنگ شدن نقش مؤلف نیز کمک کرد. مطابق این رویکرد برای هنر تلقی شدن چیزی، باید نام مؤلف (همانطور که در مورد چشمه امضاء “R.Mutt”  تبدیل به بخشی از اثر شده است و از سوی دیگر با فاش شدن هویت هنرمند اصلی یعنی مارسل دوشان، به آن به عنوان اثر هنری توجه می­شود)، محیط و زمینه­ ارائه (چشمه با اینکه در گالری به نمایش عموم درنیامد ولی با حضور در نمایشگاه بود که بحث­ در مورد آن آغاز شد) و از همه مهمتر ایده­ای كه در پس آن است مورد توجه واقع شود. این نظریه­پردازی در عرصه­ی قدرت مؤلف معنا می­یابد. به عبارت دیگر با آنکه نام این آثار حاضرآماده است اما نمی­توان آنها را بدون دخل و تصرف در نظر آورد، اگر دوشان به عنوان هنرمند این آثار را انتخاب نمی­کرد، هرگز در گالری­ها نمایش داده نمی­شدند و بحثی در رابطه با آنها در نمی­گرفت، همچنانکه اگر کسی به تقلید صرف این انتخابها بپردازد کار وی ارزشی نخواهد داشت، یگانگی این آثار نه در نوع خلق آنها بلکه در رویکرد فکری هنرمندی است که آنها را انتخاب کرده است.

 

از سوی دیگر توجه به حاضرآماده­ها بعنوان آثار هنری زمینه­ای شد تا فیلسوفانی همچون دانتو و دیکی مسئله­ی «عالم هنر» و «نظریه­ی نهادی هنر» را مطرح کنند. این دیدگاه­ها، به علت توجه خاصی که به آثار دوشان بخصوص «چشمه» داشتند (در واقع این اثر را بعنوان نقطه­ی شروع نظریات خود لحاظ کردند) و با توجه به تحولی که در زمینه­ خوانش اثرهنری ایجاد کردند قابل بررسی هستند.

 

رویکردهای اغلب متناقضی که نسبت به حاضرآماده­ها وجود دارد تا حدی بخاطر مواضع ضد و نقیضی است که خود دوشان در نقل­قول­های مختلف اتخاذ کرده است، وی گاهی بر اندیشه­های فلسفی و گاهی برضدفلسفی بودن، بر ضد هنر بودن یا هنرمند بودن و گاهی بر جنبه­های روانشناسانه­ی قابل ردیابی در آثارش صحه گذاشته است تا جایی که خوانش­های گوناگون و گاه متضاد بر پایه­ی آثار و گفته­های وی ممکن شده است. گزارش و بررسی این رویکردهای زیبایی شناسانه و فلسفی در مورد مجموعه­ی «حاضرآماده» و در این مجموعه با توجه خاص به «چشمه» (بدلیل توجه ویژه­ای که رویکردهای مختلف نسبت به این اثر خاص داشته­اند و آن را مبداء قضاوت یا رهیافت خود قرار داده­اند) می­تواند در فهم بهتر این رویکردها و آثار حاضرآماده­ی دوشان راهگشا باشد.

 

از این رو برای درک بهتر وضعیت آثار حاضرآماده به عنوان اثر هنری و همچنین بررسی رویکردهای فلسفی مرتبط با آن، در ابتدا و در فصل اول به معرفی دوشان و زمینه­ شکل­گیری آثار حاضرآماده پرداخته خواهد شد. پس از آن آثار حاضرآماده و چشمه به صورت خاص از لحاظ شکل مادی و تاریخ حضور در عرصه­ی هنر مورد بررسی قرار خواهند گرفت. همچنین برای درک بهتر لزوم توجه به این آثار اهمیت هنری و فلسفی آن­ها برشمرده خواهد شد.

 

فصل دو به بررسی آراء و نظرات فلسفی مرتبط با آثار حاضرآماده اختصاص دارد و در این زمینه به رویکرد مفهومی که معنا را مقدم بر فرم اثر می­داند و تناقض همراه با آن، اهمیت مولف و مخاطب و جریان خودآیینی هنر، و در نهایت رویکرد زیبایی­شناسانه­ی کانتی به آثار حاضرآماده پرداخته خواهد شد.

 

در فصل سه به صورت جداگانه نظریه نهادی هنر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. این توجه ویژه به نظریه­ی نهادی به علت توجه خاص دانتو و دیکی به آثار حاضرآماده می­باشد. چنانکه نظریه­ی نهادی به نوعی با توجه به این­ آثار بسط می­یابد و از سوی دیگر این توجه نظریه­پردازان نهادی به چشمه به نوعی باعث مشروعیت این گونه آثار به عنوان هنر شده است و فهم بهتری نسبت به آثار حاضرآماده و جریانات هنری متأخر را ممکن می­سازد. همچنین از لحاظ ارائه­ی تعریفی مستدل از موقعیت این آثار به نسبت دیگر نظریات موفق­تر است.

 
مداحی های محرم