وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی عوامل مدیریتی موثر بر بهره وری سازمان از دیدگاه مدیران و کارکنان دانشگاه علوم پزشکی تهران

تحقیق

 

بهره وری  استفاده موثر و کارآمد از ورودی ها یا منابع برای تولید یا ارائه خروجی ها است.ورودی ها یا نهاده ها  منابعی (نظیر انرژی- مواد اولیه – سرمایه – و نیروی کار) هستند که برای خلق خروجی یا ستانده (که عبارت است از کالاهای تولید شده یا خدمات ارائه شده توسط یک سازمان ) استفاده می شود.

Efficiency بهره وری

بهره وری برای هر کشور و سازمان ضروری بوده و اساس رشد اقتصادی است.بهره وری تولید ناخالص داخلی را افزایش داده رقابت پذیری را بیشتر می کند و در نهایت باعث زندگی بهتر می شود.آنچه در سازمان خمیر مایه بهره وری است انسانهای فرهیخته و دانش آفرین است که با درایت توان تبدیل فکر به محصول کالا یا خدمات دارند.

عکس مرتبط با اقتصاد

پروژه دانشگاهی

 

اساس بهره وری در سازمان فکر واندیشه است یعنی زمانی که انسانهای سازمان در تفکر بهره ور شدند، به راحتی می توانند مجموعه امکانات مادی و انسانی سازمان را به خوبی ترکیب و تولید ثروت نمایند.بهره وری منابع انسانی تصادفی حاصل نمی شود.بلکه لازم است بسترهای آن فراهم و چرخه مدیریت بهره وری در سازمان طراحی و پیاده سازی و پیش نیازهای ساختاری و سازمانی آن نیز فراهم و دائما” مورد توجه همه سازمان باشد.در این بین آنچه نقش محوری در بهره وری دارد بالنده نمودن کارکنان است که بتوانند ظرفیت های جدید ایجاد نمایند.

 

همانطور که می دانیم عوامل و علل متعددی میتواند موجبات کاهش یا ارتقاء بهره وری را بدنبال داشته باشند.از آن جمله : آموزش ، وجود فضا و شرایط مناسب کاری ،وجود مدیریت صحیح و …می باشد.

 

در این بین عوامل مدیریتی به عنوان عامل کلیدی و اصلی محسوب می شوند چرا که بدون بهره مندی از مدیریت صحیح و توانمند،امکان ایجاد با بهبود دیگر عوامل موثر بر بهره وری نیروی انسانی امکان پذیر نمی باشد.

 

در این بررسی شاخصهای عوامل مدیریتی در قالب وظایف مدیریتی عنوان شده اند.سوال اصلی در این تحقیق این است که کدام یک از عوامل مدیریتی ( شامل برنامه ریزی ، به کارگیری نیروی انسانی (سازماندهی)، فرماندهی(رهبری) ، هماهنگی (وحدت بخشیدن همه کوششها و فعالیتها) و نظارت ) از دیدگاه مدیران ، در بهره وری نیروی انسانی بیشترین تاثیر را دارد.

 

 

 

چارچوب نظری تحقیق

 

چهارچوب نظری استفاده شده در این تحقیق فراگردهای مدیریت از دیدگاه هانری فایول و مهارت های پنجگانه مدیران از دیدگاه دوبرین و رویکرد الگوریتم  آگاروال است.

 

کارایی و اثربخشی عملکرد مدیران مستلزم استفاده از مهارتهای مدیریتی است.که این مهارتها از دیدگاه دوبرین شامل:

 

 

  1. ادراکی: توانایی درک موقعیتها و شرایط محیطی 2. فنی :توانایی کاربرد ابزار و وسایل فنی برای تولید  3.انسانی :توانایی کار با و به وسیله افراد   4. تشخیصی : توانایی تشخیص و شناسایی فرصتها و تهدیدات محیط داخل و خارج    5. سیاسی :توانایی حفظ قدرت و جلوگیری از تهدید قدرت توسط دیگران.

 

در رویكرد الگوریتم آگاروال مجموعه اقداماتی به شرح زیر برای بهبود بهروه وری در سازمان باید صورت پذیرد:

 

 

    1. تعیین اهداف و تقدم و تاخر آنها نسبت به همدیگر

 

    1. مشخص كردن ملاك و معیاری برای ستاده ها با توجه به محدودیتهای سازمانی

 

    1. تهیه و تدارك برنامه های عملی

 

    1. حذف موانع شناخته شده بر سر راه بهبود بهره وری

 

    1. تكمیل روش اندازه گیری بهره وری و محاسبه بهره وری بر مبنای قیمت سال پایه

 

    1. اجرای برنامه های عملی

 

    1. برانگیختن كارگران و سرپرستان برای دستیابی به بهره وری بیشتر

 

    1. ایجاد و حفظ روند فزاینده تلاشها در جهت حركت بهره وری

 

  1. بررسی نتایج فعالیتها در فرهنگ سازمانی

(ارزیابی مدلهای تبین گر طراحی معماری به منظور ارتقاء جایگاه محتوا در آنها)

اساسی تحقیق به طور كلی:

 

باورود به دوران جدید و تعریف کثرت هر علمی در جایگاهی قرار گرفت .شاید علوم پزشکی و شناخت ظاهر بدن سر راست ترین مسیر را دنبال کرد وخارج از فلسفه های مدرن و سنت راه خود را پیمود.علوم مهندسی نیز در ضرب و تقسیم  وپیچیدگیهای کمی خود آنچنان

پروژه دانشگاهی

 گرفتار شد که مجبور به پذیرش بی چون و چرای مدرنیسم گشت.در علوم انسانی نیز دیدگاههای سنت یا مدرن جدای از هم تداوم یافت.اما در معماری که هم در حیطۀ تئوری و فلسفه و علوم انسانی وارد شده است،هم در عرصۀ عمل و علوم مهندسی چنین نیست.تکلیف عده ای که در هر دو زمینه معماری مدرن را انتخاب کردند مشخص بود.اما عده ای که در فکر وفادار به سنت هستند بلاتکلیف ماندند.چرا که پذیرش اینکه انسان پرومته وار از اصول کلی خود سرپیچی کند برایش دشوار بودو از طرفی ابزار،مصالح و نیازهای روز با عقاید سنتی آمیخته نشده بودند.با گسترش و تبلیغات مدرنیسم مخصوصاً در کشورهای سنتی،این تنشها بسیار پررنگ تر شد. نارسایی مدلهای آموزشی وتدریس آن در محیطهای آکادمیک باعث خلق فضاهای بی هویت گشته اند. وپس از چند دهه اکنون سیل عظیم دانشجویان و مهندسان معمار را داریم که عاری از هرگونه شخصیت هنری،دنبال سود و منافع بیشتر هستند.ووضعیت پرتنش ساختمانها و شهرهای سنتی که روزگاری و حتی اکنون الگوی زندگی سالم بوده و هستند،گویای بیشتر این نابسامانی است.به نظر می رسد که اکنون چارۀ کار در بازگشت به خویشتن اصیل سنتی ،فارغ از دغدغۀ شهرت و مقام و تبلیغات،در کنار تکنولوژی روزباشد.شاید بتوان با نگاهی به گذشته و تفکر عمیق در سنتهای اصیل که از طریق منابع وحیانی در نظر گرفته شده است،به بازگشت به خود رسید و هنرمند و حیات معقول را احیا کرد.و به انسانی در تمدن و فرهنگ با تعریفی درست از خوشبختی دست یافت.سنت پیامی ازلی و ابدی است که در چند دهۀ اخیر بحثهای عمیقی توسط نظریه پردازان سنت گرا بیان شده است.شاید بتوان از نظریات آنها برای ترمیم بی هویتی و نیز خویش بیگانگی امروزی،مخصوصاً در حیطۀ هنر و معماری بطور عملی استفاده کرد.

بازسازی معنایی ارزش‌های بین نسلی (موردمطالعه شهر رودبار جنوب)

هویت هر جامعه­ای زائیده فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ خود متشکل از ارزش­ها، باورها، هنجارها و نگرش­های حاکم بر رفتار افراد است. از بین این عناصر، می­توان گفت ارزش­ها بیشترین نقش را در رفتار فرد ایفا می­نمایند. ارزش­ها در بعد روانی و فردی مهم‌ترین منبع برای جهت­گیری درک و شناخت از خود و در بعد اجتماعی، مجموعه­ای از عقاید و نگرش­ها هستند که فرد طی فرآیند جامعه­پذیری آن‌ها را می­آموزد و خود را با قواعد و هنجارهای جامعه هماهنگ می­سازد و ارزش­ها به جهت ذهنی، رفتار افراد و داوری­های آنان را نسبت به‌تمامی امور متأثر می­سازند. بررسی ارزش‌های نسل جوان و بزرگ‌سال موضوع بحث و بررسی دیرینه و مشترک جامعه‌شناسان، روان­شناسان اجتماعی، صاحب‌نظران علوم تربیتی و مردم‌شناسان فرهنگی بوده است. در جامعه­شناسی بررسی ارزش­ها از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ زیرا یکی از موارد و موضوعات موردمطالعه در علم جامعه­شناسی مطالعه رفتار انسان­هاست و کنش­ها و رفتارهای افراد، آگاهانه یا ناخودآگاه بر اساس ارزش‌های درونی آنان صورت می­گیرد. سخن گفتن از فرهنگ یک جامعه بدون ارزش­ها، سخن بی‌معنی و مفهوم است. نیک گهر در کتاب خود ارزش را این‌گونه تعریف می­کند که ارزش «ارزش معیاری است که شخص اقامه می­کند و به آگاهی اجتماعی و درک وی از امور و عوامل تأثیرگذار اجتماعی/ اقتصادی مربوط است که وی با طبقه اجتماعی وابسته به آن را احاطه کرده و با جامعه با شرایط تاریخی اقتصادی و اجتماعی­اش که در آن زندگی می­کند در ارتباط است» (نیک گهر،1373: 163).

عکس مرتبط با اقتصاد

در دو دهه اخیر، با تغییرات ساختار اجتماعی، فرهنگی جامعه ایران درنتیجه بهبود شاخص­هایی هم چون صنعتی شدن، افزایش میزان شهرنشینی، افزایش میزان تحرک اجتماعی و مهاجرت، جوانی جمعیت، توسعه شبکه حمل‌ونقل عمومی، توسعه وسایل ارتباط‌جمعی و استفاده از فنّاوری‌های نوین ارتباطی و توسعه نهادهای اجتماعی جدید مانند آموزش‌وپرورش و دانشگاه، زمینه مساعدی برای بروز تغییرات در ارزش­ها و نگرش­های اقشار جامعه ایرانی به وجود آورده است. نسل جوان نیازهایی را جستجو می­کند که متفاوت از نسل قدیم است. این امر ناشی از دگرگون شدن ارزش­ها به‌واسطه‌ی تحولاتی بود که تمام ابعاد زندگی را به‌طور بی­سابقه­ای تحت تأثیر خود قرارداد و محیطی متفاوت را برای پرورش نسل جدید فراهم کرد؛ درنتیجه نسل جدید، نسلی متفاوت از گذشتگان خویش است. کشورهایی درحال‌توسعه از این دگرگونی­ها در امان نماندند و شکل­های کم‌وبیش متفاوتی از آن تجربه کردند. ایران نیز به‌مثابه‌ی یکی از کشورهای درحال‌توسعه، ناظر اتفاقات مهمی طی سه دهه­ی آخر قرن بیستم بوده است. برخی از این تغییرات در حیطه­ی شناخت و تغییرات ارزشی دو نسل بزرگ‌سال و جوان بوده و پژوهش حاضر نیز عهده­دار بررسی همین مسئله است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

دانلود مقالات

 

 

1-2 بیان مسئله

 

 

 

 

 

 

تعاملات/ استراتژی ها:

 

 

 

 

ارزش­ها درونی­ترین لایه­های شخصیت انسان­ها هستند و شناخت مطلوب واقعیت­های درونی هر کس منوط به شناخت ارزش­ها و گرایش­های ارزشی اوست (یوسفی، 1383). ارزش برای هر فرد نوعی باور است که به شکل محوری، درون نظام باور کلی فرد جای گرفته است و مشخص می‌سازد که او چگونه «باید» و «نباید» رفتار کند، یا در صورت داشتن هدف‌هایی، کدام‌یک ارزش کسب کردن دارند و کدام‌یک ندارند. همچنین می‌توانیم آن را تحت عنوان ایده آل‌های انتزاعی و مجرد، مثبت و منفی که مقید یا ملزم به موقعیت یا موضوع گرایش خاص نیستند تعریف کرد. آلن بیرو در کتاب «فرهنگ علوم اجتماعی» ارزش‌های اجتماعی را مدل‌های کلی اقسام ارزش‌های شخص، فرهنگ، قضایی و … را لزوماً از ارزش‌های اجتماعی متمایز نمی‌داند و تأکید دارد، مردم باارزش‌های اجتماعی، حیات اجتماعی خود را می­گذرانند و اعضای جامعه در برابر این ارزش­ها به‌نوعی وفاق رسیده­اند (آلن بیرو،1377: 386). در دوران گذشته انتقال ارزش­ها از نسلی به نسل دیگر را مشارکت روزمره کودکان در زندگی بزرگ‌ترها تضمین می­کرد و هرکجا که مردم کار می­کردند و نیز هرکجا که به تفریح و سرگرم‌کننده خود می‌پرداختند، کودکان با بزرگ‌ترها مختلط بودند و به‌این‌ترتیب هنر زندگی کردن را از روی تماس­های روزمره می­آموختند (فرزانه و چراتی، 1390)؛ اما در پی وقوع انقلاب صنعتی و فرآیند نوسازی جوامع صنعتی و جوامع درحال‌توسعه، تداوم تاریخی و ساختاری نسل­ها دچار تغییر و تحول شد به‌طوری‌که در پی روند نوسازی، ابتدا جوامع پیشرفته و سپس جوامع در حال پیشرفت، تغییرات سریع و شدید و حوادث بزرگ مقطعی و تاریخی، نظیر جنگ­ها، جنبش­ها و انقلابات اجتماعی را تجربه کردند که سبب شد بین اجتماع سنتی دیروز در جامعه مدرن امروز، شکاف وسیع و عمیقی به وجود آید (توکل و قاضی نژاد، 1385: 96) به‌طوری‌که برخی اندیشمندان علوم اجتماعی بر این نظرند که در فرآیند استقرار مدرنیته و گذار جامعه سنتی به جامعه‌ی مدرن، بسیاری از عناصر مهم سنتی ساختار فرهنگی جامعه درهم‌شکسته می­شوند و عناصر و ساختارهای جدیدی جایگزین آن­ها می­شود که یکی از ابعاد مهم این تغییر و تحولات فرهنگی در جامعه، تغیر ارزش‌های سنتی و مدرن در بین جوانان و بزرگ‌سالان می‌باشد (زاهدی و خضر نژاد، 1392، 69) که به تعبیر باتومور استمرار یک جامعه به‌وسیله فرآیند جامعه‌پذیری که سنت اجتماعی نسل­های پیشین را به نسل­های جدید انتقال می­دهد، تأمین می­شود، لیکن جامعه‌پذیری هرگز کامل نیست، یعنی نسل­های جدید هرگز زندگی اجتماعی پیشینیان خود را دقیقاً تکرار نمی­کنند. بلکه این تکرار همواره با انتقاد، رد برخی از جنبه­های سنتی و نوآوری همراه است (چیت‌ساز قمی، 1386: 86). آنچه از نسل گذشته به‌عنوان ارزش مطرح گردیده تا دوران نوجوانی به‌عنوان بایدونبایدها زندگی، خود را نمایان می‌سازد و از مرحله نوجوانی به بعد با دیده­ی شک و تردید به آن‌ها نگریسته می­شود و نوجوان با حساسیت و تأمل فراوان به آن‌ها نگاه می­کند (کمر بیگی، 1380: 187)؛ اما در جامعه درحال‌توسعه‌ای مانند جامعه ایران تغییرات گسترده­ای را تحت تأثیر فرآیند نوسازی تجربه می­کند، رویدادهایی چون انقلاب مشروطیت، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، تحولات سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیکی و جریانات دیگر را شاهد بوده جامعه را در دوره­های مختلف دستخوش تغییرات بنیادین قرارداده است که پیامدهای فراوانی را برای جامعه داشته است. چالش­هایی که مابین ارزش‌های سنتی و مدرن و همچنین ورود فناوری و فرهنگ نهفته در بطن آن، تحولات عمیق و گسترده سیاسی و پیدایی طبقه متوسط پرشمار شهری/ روستایی، افزایش بی­سابقه مصرف کالاها جدید، تحولات ساختاری در ترکیب جمعیت و بالا رفتن نسبت جمعیت جوان کشور، تحولات اساسی در مرجعیت فرهنگی جامعه از طریق گسترش شبکه­های ویدئویی و تلویزیونی، ماهواره­ای، گسترش شبکه اینترنت در سال­های اخیر و… همگی به‌صورت عواملی درآمده‌اند که موجب شده­اند تغییرات ارزشی جامعه ایران با شدت و حدّت بیشتری نمایان شود و جامعه را در وضعیت در حال گزار قرارداده است. بررسی‌های دقیق نشان می‌دهد که یکی از معضلات کلیدی و مهمی که اینک جامعه ایران با آن روبروست، عدم برقراری رابطه و تعامل منطقی میان نسل‌های مختلف است، «بر اساس اظهارات معاون سازمان بهزیستی کشور میزان گفتگو در بین اعضای خانواده در کشور تنها حدود 30 دقیقه است که این می‌تواند آسیب‌زا باشد»(میرساردو و صداقت، 1388: 74).

 

بنابراین با توجه به آنچه به‌ آن‌ها اشاره شد می‌توان گفت جامعه ایران در مرحله‌ گذار تاریخی ـ اجتماعی خود قرار دارد و جامعه‌ای که در این مرحله قرار دارد استعداد و آمادگی بیشتری برای ایجاد تضاد و شکاف ارزش‌های نسل جوان و بزرگ‌سال دارد؛ اما در حال حاضر به دلایل مختلفی شاهد رشد بیش‌ازپیش این شکاف و عدم توجه کافی به هنجارها و ارزش‌های اجتماعی و عدم تعامل مناسب بین جوانان و بزرگ‌سالان هستیم. پژوهش­های صورت گرفته درزمینه‌ی شکاف ارزشی بین نسل­ها در استان کرمان نیز نشان‌دهنده‌ی افزایش تضاد و شکاف ارزشی بین جوانان و بزرگ‌سالان می­باشد. بر اساس پژوهش­های صورت گرفته و نتایج حاصل از آن در استان کرمان و با توجه به اینکه پژوهشی با این موضوع در شهرستان رودبار جنوب صورت نگرفته است پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی و روش تحلیل نظریه زمینه­ای به دنبال بازسازی معنایی تغییرات ارزشی در میان ساکنان شهرستان رودبار جنوب بپردازد تا بتواند تفاسیر موجود از تجربه زیسته و روزمره ارزش‌های را در میان افراد جامعه مذکور بررسی کرده و درنهایت مدل زمینه­ای و اما داده محور ارائه بدهد.

 

 

بررسی«همیاری های اقتصادی(خانوادگی)

                                                                     

 

پیش شرط مشارکت مردم در امور مرتبط، خود باوری و اعتماد به تحول است. دگرگونی و تغییر بالتبع نخست، باید از اندیشه و بینش جمعی گذر کند و سپس عاطفه و احساس عمومی را برانگیزد و پس از آنکه بارور شد، به تغییر رفتار بینجامد(آقا بخشی، 1382). نخستین گام برای جلب مشارکت مردم حساس سازی آنها به مسائل و کیفیت زندگی جمعی و آگاه سازی آنها از برنامه های رشد و توسعه است، زیرا تا زمانی که مردم ضرورت یک مسئله را درک نکنند در فعالیت های مربوط به آن مشارکت نخواهند کرد و در صورت مشارکت و حضور فیزیکی در عرصه عمل به تدریج مشارکت از مفهوم و محتوای اصلی خود منحرف می شود. اما گذر از دو مرحله حساس سازی و آگاه سازی، افراد را برای حضور در فعالیت های جمعی به منظور تحلیل بهتر مسائل و راههای برون رفت از آن را مشکل، آماده می سازد، زیرا تا زمانی که افراد متحول نشوند، تحولی پدید نخواهد آمد. لازمه مشارکت طلبی مؤثر شهروندان، مقتدر سازی افراد است. حال اگر قدرت را عبارت از توانایی افراد در پیش بینی، کنترل و مشارکت در  محیط بدانیم، آن گاه می توان گفت مقتدرسازی فرآیندی است که طی آن افراد و اجتماعات می توانند چنین قدرتی را به کار گیرند و آن را به طور مؤثر در تغییر زندگی خود و محیط شان اعمال کنند. مقتدرسازی این گروه به معنای بسیج کردن توان های موجود در اجتماع است. ورود به این مرحله موجب تغییر رفتار افراد شود. این مرحله را می توان«توانمند شدن» نامید. این تغییر رفتار در واقع همان انجام مشارکت به به عنوان یک تمایل بلکه به عنوان وظیفه ای اجتماعی است. در این میان همکاری با سازمان های غیرحکومتی، سازمان های اجتماع و محله محور می تواند نقش مؤثری را ایفا کند. با توجه به نقش مردم در تقویت روحیه تعاون و افزایش هر چه بیشتر مشارکت آنان، تحقیق حاضر قصد دارد تا به بررسی شیوه های همیاری در منطقه 4 شهر تهران بپردازد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

 

بیان موضوع :

 

اصولا همیاری به معنای یكدیگر را یاری كردن، همدستی و دستگیری است و معادل عربی آن«تعاون» می باشد. همیاری می تواند موجب ارتباط افراد یك جامعه و پیدایش روحیه برادری و نوع دوستی در بین آنها شود. همیاری در فرهنگ روستایی سابقه طولانی دارد. زیرا در مناطقی كه عدم مساعدت طبیعت، نیروی انسانی را وادار به سعی و كوشش بیشتری كرد، همكاری نمایان تر است.تعاون و همیاری پدیده پیچیده ای نبوده و دارای سابقه طولانی است او در دوره های مختلف زندگی انسان همیشه بعنوان راه و وسیله مناسبی برای رفع مشكلات مورد استفاده قرار گرفته است و در آینده نیز بشر از آن سود خواهد برد.

 

بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی بر این عقیده اند كه انسان حیوانی است اجتماعی.انسان به دلیل فطرت اجتماعی خود و همچنین نیاز و ضرورتهای زندگی خود، از همان ابتدا در قالب گروه ها و جوامع به دور هم جمع شده و برای بقاء‌و دوام زندگی خویش با مساعدت و همكاری با یكدیگر بر مشكلات خود غلبه كرده اند.

دانلود مقالات

 

 

همیاری و یاری گری در جامعۀ شهری ایران خود به خودی و اختیاری نیست، بلکه بر پایۀ قواعد اجتماعی سنتی موجود شکل می­گیرد. این همیاری و یاری­گری براثر نفوذ مذهب در بین اجتماع شهری حالت فعال داشته به طوری که خود مردم دشواریهای اجتماعی را حل می­کردند و مساجد، زورخانه­ها، بازار و قهوه­خانه ها مرکز حل و فصل مشکلات اجتماعی بود.

 

نقش و نفوذ شبکه­های خویشاوندی در جامعۀ شهری ایران بر کسی پوشیده نیست که
می­توانند در امر یاری­گری و همیاری به یکدیگر دارای کارکردهای گوناگون باشند. بنابراین می­توان گفت که وقف، مسجد، گروه­های خویشاوندی، محلات، بازار و اصناف همگی از عوامل مهمی هستند که هستۀ اصلی نهاد مشارکت و یاری­گری جامعۀ شهری ایران بر حول آنها استوار است و اساس تعاون و رفتار شهرنشینان را تشکیل می­دهد.

 

به عنوان مثال می­توان صندوقهای قرض الحسنۀ مردمی (غیررسمی) را نام برد که نمادی از همیاری اقتصادی در جامعۀ شهری امروز است.

عکس مرتبط با اقتصاد

این رفتار گروهی خردمندانه و خودجوش که معمولاً ناشی از عدم برقراری تعادل در دخل و خرج مردم به ویژه اقشار حقوق بگیر و کم درآمد با هر عنوان شغلی که دارد، دلالت بر همدلی، هم اندیشی، همت جمعی و به بیان دقیق تر همیاری در بین شهروندان در رفع نیازمندیهای یکدیگر دارد.

 

همچنین این همیاری ها در مراسم های گوناگون از جمله در مراسم مرگ و میر و عزاداریها، جشن­ها و عروسی­ها، تولد و خرید خانه، خرید جهیزیه و خرید سیسمونی نیز دیده می­شود که همه افراد از جان و دل و از سر اشتیاق به هم یاری می­رسانند و کمک می­کنند.

 

در پایان پی بردن به این مسئله که کارکرد و نقش این همیاریها در زندگی اجتماعی انسانها چه تأثیری دارد ، موجب کندوکاو در این مورد شده است.و به دنبال پاسخ دادن به این سؤال اساسی است: کارکرد و نقش همیاری در زندگی انسانها چیست؟

 

 

 

اهمیت و ضرورت:

 

هر خانواده­ای از منابع متعدد درآمد کسب می­کند که این درآمد محدود است یعنی مقدار معینی است و به هر مقدار که اراده کند، در اختیارش نیست و در عوض مخارجی دارد که برای انجام آن از درآمدهایش استفاده می­کند. افراد برای ادامه زندگی به کالاهای زیادی نیاز دارند و باید درآمد را به مصرف انواع کالاهای مورد نیاز مثل غذا، پوشاک، مسکن، آموزش، تفریحات و … اختصاص دهد. درست است که نیازهای افراد بی­نهایت است؛ اما همانطور که شما هم بارها در زندگی با آن برخورد کرده­اید، درآمدهای خانواده محدود است و همیشه مقدار محدودی از نیازهایش را می­تواند برآورده کند. این جا اولین سؤال در مبحث اقتصاد خانواده به وجود می­آید و آن این است که چگونه این درآمد را باید به مصرف انواع کالاها و خدمات اختصاص دهد؟

 

اصل هنر اقتصاد هم چگونگی تخصیص منابع محدود در دسترس جهت تأمین نیازهای محدود انسان ها است. مدیریت منابع مالی خانواده از مهم ترین وظایفی است که اغلب برعهده زنان مدیر و باتدبیر است.

 

یاری گری اجتماعی دستیابی آسان تر و مطلوب تر به مقاصد مشترک، از روزگاران کهن کم و بیش در همۀ جوامع انسانی معمول و مرسوم بوده و نقش ارزنده ای در بهبود مناسباتی انسانی داشته است. موضوع یاری گری اجتماعی با عنوان ضرورتی اساسی برای بهبود امور، کاهش مسائل و مشکلات و ضامن بقای انسانها مورد توجه ادیان الهی بوده و به اشکال مختلف محل تأکید و توصیف قرار گرفته است. یاری گری اجتماعی می­تواند در تحقق رشد و شکوفایی جامعه نقشی بسزا یافا کند. بدیهی است با گسترش فرهنگی همیاری، وحدت و همدلی بر جامعه حاکم و ابتکارها و خلاقیتها پدیدار می­گردد. بدون تردید در جهان امروز برای کسب توفیق و سرافرازی در کلیه مسایل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به یاری گری اجتماعی نیازمند است.

 

مقصد اعلی و هدف والای همیاری، جمع ارزشهای اخلاقی با هدفهای اقتصادی و رفع حوایج مشترک افراد در نظامی مبتنی بر فضیلت است. قلمرو شمول نظام همیاری، تمام رشته­های فعالیت اقتصادی خانواده است و استقرار آن با تشکیل و توسعۀ تدریجی گروه­های همیاری، از طریق گروها و افرادی که احساس احتیاج به این نوع نیازهای خانوادگی را دارند، میسر می­گردد.

 

مطالعه و توجه به شیوه های همیاری و تقویت آن می توان گامی در جهت سازماندهی و مدیریت بردارد.

 

همكاری و مشاركت نیز از جمله مسائلی است كه در چند دهه اخیر و همزمان با طرح مقوله برنامه ریزی، به عنوان یكی از محورهای برنامه مدنظر بوده است از سالهای 1960 و 1970 به بعد كه توسعه مفهومی گسترده تر پیدا كرده است، مشاركت نیز از اهمیت بیشتری برخوردار شد. تا جائیكه بعضی از صاحبنظران توسعه را مترادف با همكاری و مشاركت می دانند.

 

موضوع همكاری مردم در روند توسعه، مورد توجه بسیاری از دولتمردان كشورهای در حال توسعه است، چرا كه توسعه فقط رشد نیست و صرفاً شامل سرمایه گذاریهای كلان نمی شود، بلكه این سرمایه گذاری باید به استفاده بهینه از منابع انسانی همراه باشد و این مهم از طریق مشاركت صورت می گیرد. بنابراین مشاهده می شود كه همكاری و مشاركت در اساسی ترین مسائل اجتماعی تأثیرگذار است.

 

 

 

 

بازنمایی اعتماد اجتماعیِ بین ­نسلی در سریال­های تلویزیونی

…………………………………………………………………………………………………………………………………….46

 

2-4 : خلاصۀ داستان سریال ستایش…………………………………………………………………………………………….48

 

3-4 : تحلیل نشانه­شناختی سریال ستایش…………………………………………………………………………………..51

 

فصل پنجم:  نتیجه­گیری………………………………………………………………………………………….72

 

منابع………………………………………………………………………………………………………………………76

 

 

 

فصل اول: کلیات تحقیق

 

 

 

1-1 : طرح مسئله

 

فناوری ارتباطات و اطلاعات در مدت زمان كوتاهی كه از پیدایش آن می‌گذرد توانسته است تغییرات بسیاری را در شیوۀ کلی زندگی بشر به وجود آورد. در این میان رسانه­های تصویری – كه نمودهای آن در تلویزیون، سینما و شبكه­های توزیع و پخش فیلم­های خانگی و حتی اینترنت قابل مشاهده است- به علت تاثیرگذاری بر مخاطبان بی­شمار خود مهمترین رسانه­ها در شكل­دهی به افكار، اندیشه­ها، عادات، هنجارها و كلیه نمودهای فرهنگی هستند. رسانه­های تصویری هم تأثیر می­پذیرند و هم تاثیر می­گذارند و آنچه را كه از واقعیت موجود برداشت می­نمایند، بازنمایی می­كنند.  جهان بازنموده­ها مملو از نشانه­هاست؛ نشانه­هایی كه در پس­زمینۀ آن مخاطب با مفاهیم عمیق فرهنگی مواجه می­شود. این فرایند كه همچون حلقه­های زنجیز به طور متوالی معنا را در چرخه فرهنگ تولید و بازتولید می­كند، در هر تولیدی معنای جدید خلق و در فرایند رمزگشایی قرار می گیرد و معنای جدیدتری باز تولید می­شود (معینی­فر و محمدخانی،1390: 106).

 

یكی از مفاهیمی که در جامعه امروز ایران مورد چالش قرار گرفته است، مفهوم «اعتماد» است. در زبان لاتین اعتماد، اطمینان­ داشتن و اعتماد داشتن معادل Trust و Confidence مورد استفاده قرار گرفته است. در ادبیات جامعه­شناختی مفهوم اعتماد هم به عنوان ویژگی افراد، ویژگی ارتباطات اجتماعی و هم ویژگی سیستم اجتماعی با تأکید بر رفتار مبتنی بر تعاملات و سوگیری­های در سطح فردی مفهوم­سازی شده است. با این وصف، این مقوله را رویکردهای مختلفی مفهوم­پردازی کرده­اند. نخستین رهیافت بر احساسات و ارزش­های فردی تأکید دارد و بر طبق اعتماد به عنوان متغیر فردی و شخصیتی تلقی می­شود. در این برداشتِ روان­شناختی ـ اجتماعی اعتماد در ارتباط بسیار نزدیکی با مفاهیمی مانند وفاداری، دگرخواهی، صداقت، دوستی قرار می گیرد. این رهیافت یک تئوری شخصیتی در مورد اعتماد را عنوان می­نماید و به زمینه اجتماعی توجهی ندارد. بر اساس رویکردی دیگر اعتماد بیشتر به عنوان یک ویژگی اجتماعی تلقی می­شود و لذا در کالبد نهادی جامعه عملی می­گردد. اعتماد در این مفهوم منبعی اجتماعی به حساب می­آید که برای دستیابی به اهداف سازمانی استفاده می­شود.     طبق رویکرد سوم اعتماد به عنوان یک خیر جمعی با ارزش تلقی می­شود که بوسیله تعاملات اعضاء در جامعه پی­گیری می شود. بطور مثال می­توان نمود آن را در توصیفی که توکویل از اجتماع مدنی دارد مشاهده نمود که بر اساس آن اعتماد به عنوان یک مفهوم ارزشمند قابلیت آن را دارد که به شیوه­ای روش­شناختی جهت برطرف نمودن مرز بین سطوح خرد و کلان بکار گرفته شود. در این رهیافت نشان داده می­شود که اعتماد در سطح خرد چگونه به پیدایش آن در سطح کلان کمک می­کند. مثلاً هر برخورد مثبت با پزشک محلی می­تواند اعتماد ما به سیستم درمانی را ارتقاء بخشد. در این رهیافت اعتماد به عنوان یک مفهوم جامعه­شناختی با هدف تحلیل آن در سطوح سیستم و روابط بین­شخصی مفهوم­سازی می­گردد. بنابراین اعتماد مکانیسمی اجتماعی پنداشته می­شود. مطالعه اعتماد به عنوان مکانیسمی اجتماعی تعاملات مردم را با تکیه بر انگیزه­ها و باورهای آنان در کانون توجه قرار می دهد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 

مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر نحوۀ بازنمایی مقولۀ اعتماد اجتماعیِ بین­نسلی در سریال تلویزیونی ستایش است. این سریال که نیمه اول امسال (1390) در 44 قسمت از شبکه سوم صدا و سیما پخش شد توانست طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب کند. شکاف نسلی، چالش­های فرد و ساختارهای اجتماعی، تحول زندگی خانوادگی در فُرم و محتوا، وجود تعارض­های ارزشی و هنجاری در حوزه­های خصوصی و عمومی، دگردیسی مقولاتی همچون «صمیمیت»، «پایبندی» و «اعتماد اجتماعی»، و غیره از جملۀ عمده­ترین مضامین این مجموعه بود. ملموس­ترین پدیدۀ اجتماعیِ بازنمایی­شده در این سریال تحول اعتماد اجتماعی در جامعۀ شهریِ ایران در سه دهۀ اخیر، پیدایش شکاف بین­نسلی و نبود مبنایی برای گفتگو و تفاهم بین افراد است. اگر این ایدۀ واتسون و هیل را بپذیریم که بازنماییِ رسانه­ای عنصری محوری در درک و تفسیر افراد از مسایل و رخدادهای اجتماعی است ( واتسون و هیل، 2006 : 248 )، در آن صورت این موضوع بسیار واجد اهمیت می­شود که سریال ستایش اعتماد اجتماعی را چگونه بازنمایی می­کند؟ در بازنمایی این مقوله از چه نوع تمهیدات فُرمی، روایی و بصری سود می­جوید؟ تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعی ( ابعاد و خصلت­های آن، عوامل تقویت­کنندۀ آن، موانع تحقق شکلِ مطلوب آن و…) ارایه می­دهد بر چه مفروضاتی دربارۀ زندگی اجتماعی مبتنی است؟ به بیان دیگر، اعتماد اجتماعیِ بازنمایی­شده ( هم در شکلِ موجود و هم در شکلِ مطلوب آن ) در این سریال با کدام زمینه و فضای اجتماعی قرابت و سنخیت دارد؟

 

در این پژوهش، برای تعریف نظری و کاربردی اعتماد اجتماعیِ بین­نسلی، از روش ماکس وبر در برساخت تیپ­ایده­آل استفاده می­شود. وبر با مطالعه اولیه پدیده، یک ایضاح موقت از متن ارایه می­دهد و پس از استخراج «یک­به­یک اجزای منفرد» از واقعیت اجتماعیِ مطالعه شده به تدریج تیپ­ایده­آلی می­سازد (وبر،1382 : 51 ). در برساخت تیپ­ایده­آلِ اعتماد اجتماعیِ بین­نسلی، نظریه زتومکا دربارۀ اعتماد اجتماعی که حول محور مفهوم «شدن اجتماعی» صورت­بندی شده و رویکردی تلفیقی و تاریخی به این پدیده دارد (زتومکا،1387) انتخاب شده است. سپس، در پرتو نظریه زتومکا، به تحقیقاتی رجوع می­شود که این پدیده را به طور عینی در جامعه ایران پس از انقلاب مطالعه کرده­اند و بدین­ترتیب مؤلفه­ها و شاخص­های این پدیده مشخص می­شود. این تیپ­ایده­آل در مقام یک برساختۀ تحلیلی محکی است برای شناخت و سنجش تصویری که از این پدیده در سریال مورد مطالعه ارایه شده است. از آنجا که اعتماد، هم در سطح تعاملات بین­فردی و هم در سطح نهادی و کلان، امری برساختی است، هرگونه تلاش برای تعریف، توصیف یا بازنمایی آن به واسطۀ یک متن، سوای این که خود نوعی برساخت دوبارۀ این پدیده است، مستلزم مفروض گرفتن یک­سری گزاره­ها، پنداشت­ها و آگزیوم­ها دربارۀ انسان و جامعه و تاریخ است. مسئلۀ تحقیق حاضر این است که سریال ستایش در مقام یک متن تلویزیونی چگونه این پدیده را بر می­سازد؟ در چه سطحی آن را بر می­سازد؟ کدام­یک از ابعاد و کیفیات آن را برجسته می­کند و کدام­یک را به حاشیه می­راند؟ در تصویری که این سریال از جامعه و اعتماد اجتماعیِ موجود در آن ( با هر درجه از شدت و عمقی که وجود دارد یا ندارد ) ارایه می­دهد چالش­ها و تعارض­های پیشِ روی این پدیده و راهکارهای تقویت آن کدامند؟ این پژوهش به­هیچ­وجه درصدد مقایسۀ اعتماد اجتماعیِ بازنمایی­شده در سریال ستایش و اعتماد اجتماعی آن گونه که در جامعۀ ایران واقعاً وجود دارد نیست، بلکه صرفاً در پی تحلیل و شناخت تصویری از این پدیده ( و مفروضات اجتماعی نهفته در پس این تصویر ) است که در این متن ارایه می­شود. روشن است که دستمایۀ اصلی دستیابی به این شناخت و تحلیل، فرض­ها و روش­ها و تکنیک­های جامعه­شناختی است. تأمل جامعه­شناختی در تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعیِ بین­نسلی ارایه می­دهد، هم از این حیث که دعوی بازنمایی وضعیتِ عینی جامعه ایران را دارد و هم به این لحاظ که خود در برساختن این وضعیت عینی ذی­مدخل است، امری ضروری است.

 

 

 

2-1 : اهمیت و ضرورت تحقیق

 

در جامعۀ ایرانِ بعد از انقلاب، تحولات بنیادینی در سطح ارزش­ها، هویت­ها و سبک­های زندگی اتفاق افتاد. اساساً انقلاب ایران تلاشی بود برای ایجاد جامعه­ای با منظومه­های ارزشی و ترکیب­بندی­های هویتیِ نوین که بنا بود اَشکال جدیدی از تعامل اجتماعی بین انسان­ها برقرار سازد. نقطۀ ثقل این تعاملات اجتماعی در این گفتمانِ ارزش­مدار، اعتماد اجتماعی و کرامت انسان بود. اما به دنبال رخداد انقلاب، و به موازات تحولات اقتصادی و صنعتی و شهری در دهه­های هفتاد و هشتاد، اَشکال دیگری از تعاملات و همبستگی­های اجتماعی در جامعۀ ایران پدید آمد که لزوماً با آنچه در گفتمان ارزش­مدارِ دهۀ شصت تصویر می­شد، یکی نبود. فراز و فرودهای میزان و کیفیت اعتماد اجتماعی در جامعۀ ایران، و پرداختن به چیستی و چرایی و چگونگی تحول این پدیده، مسئلۀ در خور توجهی است. اما آنچه پرداختن به آن از دید این تحقیق واجد اهمیت و ضرورت بسیار است کیفیت اعتماد اجتماعی بین نسل­های مختلفی است که امروزه در جامعۀ ایران کنار هم زندگی می­کنند. آیا آدمیانی که سوبژکتیویته و هویت آنها در تعامل با وضعیتِ عینی و فضای گفتمانیِ دهۀ شصت شکل گرفت، با نسلی که پس از سازندگی و در فضایی عمدتاً شهری و مدرن رشد کرد، قادر به تفاهم و گفتگو هستند؟ نظر به این که در فضای امروزین جامعۀ ایران سخن از شکاف نسل­ها و تعارض ارزش­ها و هنجارها می­رود، بررسی این مسئله که رسانه­ها چه تصویری از پدیدۀ اعتماد اجتماعی در این وضعیت به مخاطبان­شان ارایه می­دهند، بسیار حائز اهمیت است.

عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

 

 
مداحی های محرم