وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تدوین برنامه بازاریابی در راستای افزایش فروش شرکت کاشی الوند

تصور نیاز به برنامه ریزی علمی شرکت صنایع کاشی الوند، زمینه ساز خلق موضوع تدوین برنامه بازاریابی در نزد محقق شد. از اینرو محقق به منظور دستیابی به این مهم بعد از کسب اجازه، اقدام به تشخیص رویکرد مدیران بخش های مختلف به ویژه دپارتمان فروش و کارکنان فروش نسبت به برنامه ریزی نموده و جهت آشنایی با نظرات مشتریان و ذینفعان این سازمان که نمایندگان کلیدی تعیین شدند (بدلیل اینکه از حیث دسته بندی B 2 B تشخیص داده شد) اطلاعات گردآوری شده از طریق پرسشنامه بود، بنابراین روش تحقیق توصیفی بکار گرفته شده است و به منظور تعیین موقعیت فعلی شرکت در کسب و کار بعد از مطالعات کتابخانه ای و میدانی و اطلاعات حاصل از پرسشنامه ای که در اختیار مدیران بخشهای مختلف و کارکنان فروش قرارگرفته بود به ارزیابی صنعت، بازار و رقبا پرداخته ایم و توانستیم با شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها ضمن پاسخگویی به سوال دوم پژوهش با استفاده از ماتریس آنسف استراتژی های مناسب تعیین گردندو همچنین اهداف فروش پس از پیش بینی فروش طبق مدل پیش بینی نمو همواره هلت – وینترز برای سه سال آینده پیش بینی گردید و از نتایج بدست آمده از پرسشنامه ای که در بین نمایندگان کلیدی فروش شرکت در سراسر کشور توزیع گردیده بود. نقاط ضعف و قوت آمیخته بازاریابی که سوال چهارم پژوهش حاضر بود شناسایی و مشخص گردید  و متعاقب آن برنامه عملیاتی بازاریابی، بعد از مطابقت با اهداف در قالب آمیخته بازاریابی با ارائه راهکارهای پیشنهادی بیان گردید.

 

 

 

فصل اول

 

کلیات پژوهش

 

 

 

1-1- مساله پژوهش

 

تصمیم گیری،رکن اساسی تمام وظایف مدیریتی و در عین حال،مبنای برنامه ریزی است چرا که نمیتوان گفت برنامه ای وجود دارد مگر اینکه تصمیمی اتخاذ شده است. به عبارت بهتر،تصمیم گیری ، هسته مرکزی مدیریت است که در تمامی وظایف دیگر، نمود داردو به همین دلیل برخی (مانند هربرت سایمون)مدیریت و تصمیم گیری را دو واژه مترادف می دانند.

 

در نگرش سنتی مدیریت، برنامه ریزی نقطه آغاز همه حرکتها در یک سازمان است. بطوری که اهمیت آن از گذشته دور برای همه مدیران و کارشناسان آشکار شده است. د رهمین راستا سیل تحول سازمان ها از صورت ساده به پیچیده و با فرآیندهای بی شمار و تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تکنولوژیکی، به ویژه در دهه اخیر باعث بروز صحنه های جدید و نگرش های تازه به این مقوله شده است. در نگرش جدید مباحث برنامه ریزی راهبردی یا استراتژیک در سازمان ها مطرح شده است که گام مهمی در جهت تحقق و دستیابی به اهداف سازمان هاست. برنامه استراتژیک سندی است که چشم انداز، ماموریت، اهداف و استراتژی های آینده یک سازمان را به همراه مجموعه منابع مورد نیاز برای اجرای موفق آن ها مشخص می سازد و می تواند آرزوهای محال یک سازمان را به حقیقت مبدل سازد. سازمان هایی

پروژه دانشگاهی

 که برنامه استراتژیک دارند، نسبت به سازمانهایی که چنین برنامه هایی را تهیه نمی کنند، با احتمال بیشتری به آنچه می خواهند می رسند. بدون وجود برنامه استراتژیک سازمان به یک کشتی بدون سکان شبیه است. برنامه ریزی استراتژیک جهت حرکت و مقصد سازمان را مشخص می کند. این برنامه ، با بررسی محیط داخلی و خارجی سازمان، فرصت ها و تهدید های محیطی و نقاط قوت و ضعف داخلی را شناسایی میکند و با در نظر گرفتن ماموریت سازمان، اهداف بلند مدتی را برای آن تدوین می کنندو برای دستیابی به این اهداف از بین گزینه های استراتژیک، به طراحی استراتژی هایی اقدام میکند که با تکیه بر فرصت ها و نقاط قوت داخلی، ضعف ها را از بین می برد و بر تهدید های محیطی غلبه می کند و به پیروزی سازمان در محیط رقابتی موجود منجر می گردد. [1]

عکس مرتبط با اقتصاد

مقوله بازاریابی و نداشتن طرح و جایگاه مشخص برای آینده مهم ترین ضعف و چالش برای سازمان ها و بنگاه های کشور محسوب می شود به این ترتیب اهمیت روز افزون بازاریابی و برنامه ریزی باعث شده است برای شرکت ها و موسسات امروزی بسیار مفید و حیاتی و منافع متعددی را بدنبال داشته باشد.

 

امروزه داشتن توان رقابتی، اساس بقای شرکت است. از سوی دیگر برخورداری و حفظ توان رقابتی بیش از همه چیز نیازمند اطلاعات است. شرکتها باید اطلاعات بسیار زیادی از سازمان های رقیب، واسطه ها و سایر نیروها و عواملی که در بازار فعال هستند، داشته باشند. اطلاعات به عنوان یکی از اقلام مهم دارایی های استراتژیک و ابزارهای بازاریابی به شمار میآید. گردآوری اطلاعات مربوط به سازمان های رقیب در امر تدوین استراتژی ها، نقشی حیاتی دارد. بنابراین رد یابی، درک و واکنش به رقبا بعنوان یک جنبه ویژه از فعالیتهای بازاریابی مطرح بوده است ولازم است که سازمان ها یک برنامه اثر بخش به نام هوشمندی رقابتی به اجرا درآورند که بسیاری از شاخه های دیگر نظیر اقتصاد، بازاریابی، نظریه نظامی و مدیریت استراتژیک را در بر میگیرد.[2]

 

اهداف برنامه ریزی به شرح زیر است:

 

1.پیش بینی آینده :برنامه آینده نگر

 

2.برنامه ساختن و شکل دادن به آینده:برنامه آینده ساز

 

3.برنامه برای انتخاب یک شکل خاص برای آینده:آینده گزین

 

ایده محوری این تحقیق این است که ورود و نفوذ به بازارهای هدف داخلی و خارجی، مستلزم داشتن یک نگرش جامع و اقدامات و فعالیتهای بازاریابی برنامه ریزی شده و هدفمند است. بنابراین داشتن یک برنامه ریزی علمی را برای اداره موفق شرکت و بازاریابی کارآمد و موثر ضروری میداند و به دنبال ارایه برنامه بازاریابی جهت تشریح وضعیت کنونی شرکت با توجه به مشتریان، رقبا و محیط بیرونی شرکت و ارایه رهنمودهایی برای تحقق اهداف و اجرای اقدامات بازاریابی میباشد که در عمل مبنای تمامی تصمیم گیری ها و راهبردهای بازاریابی شرکت قرار گیرد.

 

از مزایای برنامه ریزی بازاریابی عبارتند از:

 

1.افزایش احتمال تحقق اهداف سازمان

 

2.ایجاد فرصت اجرای منظم تصمیم ها

 

3.صرفه اقتصادی

 

4.انطباق با شرایط متغیر محیطی

 

5.استفاده صحیح از منابع

 

6.فراهم شدن ابزارهای کنترل

 

7.امکان سنجش میزان پیشرفت

 

8.آگاهی کارکنان از اهداف سازمان و نقش خود

 

9.تقویت کارگروهی

 

10.رسیدن به اهداف شخصی

 

[1]مدیریت بازرگانی ، دوره 6، شماره 25 تابستان 1393

 

[2]پایان نامه: بررسی تاثیر هوشمندی رقابتی بر استراتژی های بازاریابی شرکت در صنعت کاشی و سرامیک استان یزد،ربابه السادات پورهاشمی

 

 

»رابطه عملکرد خانواده و سبک های دلبستگی بر سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه بندرعباس

یكی از مفاهیمی كه از بطن خانواده شكل می گیرد، مفهوم دلبستگی[3] است. سروف، ایگلند، كارلسون و كولینز[4] (2005) دلبستگی را چنین تعریف می کنند: دلبستگی به طور كلی یعنی مأمنی از آسایش، امنیتی برای كاوش و جستجو كردن و منبعی برای اطمینان بخشی به كودك، زمانی كه دچار پریشانی می شود. بالبی دلبستگی را در قالب نظریه ای بزرگ مفهوم سازی كرد. از نظر بالبی (1973، 1969 و 1980؛ به نقل از گودوین، 2003)، روابط دلبستگی همیشه موجودند و در سراسر چرخه زندگی فعال هستند، به طوری پیوندهای دلبستگی در زندگی بزرگسالی ایجاد می شوند و بر فعالیت های مهم دوران بزرگسالی موثرند. دلبستگی در نوجوانی و بزرگسالی را به عنوان روابط دوبه دویی تعریف می كنند كه در آن، همجواری با یك شخص ویژه ترجیح داده شده و به دستیافتن به احساسی ایمنی یا حفظ آن منجر می شود. نتایج پژوهش های زیادی استمرار و تداوم سبك دلبستگی را در چرخه زندگی تایید می کنند (فریلی[7]، 2002، مین، کاپلان و کسیدی[8]، نافتل و شاور[9]، 2006).

 

بر اساس آزمایش های آینثورث (1987، لوی، بلات و شاور، 1998) روابط والد- فرزند در سه گروه ایمن [10] اجتنابی[11] و اضطرابی دوسوگرا[12] طبقه بندی شد. فرزندانی كه در گروه ایمن دسته بندی شدند، بعد از پریشان شدن به سرعت برای رسیدن به آرامش پیش مادر برگشتند، سریعتر به آرامش رسیدند، سریعتر و كاملتر فعالیت های خود را از سرگرفتند. فرزندانی كه در گروه دو سوگرای اضطرابی دسته بندی شدند، واكنش‌های آمیخته‌ای به حضور مادر داشتند، از حضور مادر به آرامش نرسیدند و فعالیت‌های خود را از سرنگرفتند. در نهایت گروه با دلبستگی اجتنابی مادر خود را نادیده گرفتند، به انزوا و گوشه گیری پرداختند و شروع به انجام فعالیت‌هایی برای دور شدن از پریشانی كردند (رولز و سیمپسون[13]، 2004).

 

بلسكی و كاسیدی (1994، به نقل از لوی و بلت و شاور، 1998) نشان دادند كه گروه‌های سه گانه بدست آمده در محیط آزمایشگاهی توسط آینثورث (1978) در محیط طبیعی هم وجود دارند. هینن، ساندرمن و اسپرانگر[14] (2009) از این ایده حمایت كردند كه روابط و تجربیات اولیه به شكل دلبستگی بر تجربیات زندگی بعدی تاثیر می‌گذارد. آن‌ها دریافتند كه خاطرات دوران كودكی 90 درصد از زنان، با سبك دلبستگی آن‌ها در بزرگسالی همبستگی دارد كه می‌تواند رضایت از زندگی كلی را پیشبینی كند. این محققان دریافتند كه افرادی كه سبك‌های دلبستگی ناایمن داشتند، میزان بالایی از طرد توسط والدین، میزان پایینی از حمایت خانوادگی و میزان پایینی از هماهنگی و گرمی در كانون خانواده را گزارش دادند در حالی كه افراد با سبك دلبستگی ایمن میزان پایینی از عدم رضایت از خود، روابط و زندگی را گزارش دادند. سبك‌های دلبستگی نه تنها با رضایت كلی از زندگی، بلكه با افسردگی و اضطراب هم ارتباط دارند. فروید اولین کسی بود که اظهار داشت پیوند عاطفی فرزند با مادر مبنای تمامی روابط بعدی است (برک[15]، 1386).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

به دنبال خط پژوهشی بالبی، آینثورث [16]، واتر و وال[17] (1987) سه سبک دلبستگی را توصیف نمودند: ایمن، اضطرابی / دوسوگرا و اضطرابی / اجتنابی. نقش این سبک های دلبستگی در روابط بزرگسالان را هازان و شیور[18] (1987) مورد پژوهش قرار دادند. دلبستگی نقش بسزایی در کمک به فرزندان در برخورد با چالش های اجتماعی و سازگاری اجتماعی دارد. به طوری که الگوهای دلبستگی ناسالم در طی دوران کودکی مشکل رفتاری و اعمال بزه و ناسازگاری های اجتماعی را در نوجوانی ایجاد می کند. (شالیزا [19]، 2001 ؛ لیبل[20]، 2007؛ کاسدی و شیور[21]، 2007).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

 

 

 

سازگاری یک مفهوم عام است و به همه راهبردهایی که فرد برای اداره کردن موقعیت های استرس زای زندگی و اجتماعی اعم از تهدیدهای واقعی یا غیر واقعی به کار می برد، گفته می شود (سادوک و سادوک[22]، 2003 به نقل از افتخار و همکاران، 1389). به عبارتی سازگاری، مجموعه كنش‌ها و رفتارهایی است كه فرد در موقعیت‌ها و شرایط جدید به منظور ارائه پاسخ‌های مناسب به محرك‌های موجود از خود بروز می‌دهد (آقامحمدیان شعرباف، 1373). در دیدگاه راجرز، شخصیت ناسازگار، همان فردی است كه مورد تهدید درونی واقع شده است و برعكس افراد سازگار، شخصیت‌هایی به نظر می‌رسند كه در وجودشان هیچ نشانی از احساس تهدید نمی توان یافت (آقا محمدیان شعرباف، 1373). از آن‌جا كه سازگاری می‌تواند واجد طیف گسترده‌ای باشد و ابعادی مانند اجتماع، خانواده، عواطف، شغل، بهداشت و ازدواج را شامل شود، برخی از صاحبنظران، سازگاری اجتماعی را رأس سایر ابعاد تلقی می‌كنند. ابعاد مسئله سازگاری ممكن است در هر دوره از زمان و در هر مرحله از تحولات اجتماعی تغییر كند؛ اما جامعه‌ای نیست كه با مسئله ناسازگاری افراد خود مواجه نباشد. عوامل اجتماعی مهمی در بروز سازگاری نقش دارند كه یكی از این عوامل، پاسخ‌دهی والد به نیازهای فرزندان در دوران كودكی و نوجوانی است و به تشكیل سبك‌های دلبستگی در فرزند منجر می شود (بالبی، 1980).

 

خانواده و سازگاری اجتماعیِ بنیاد یك خانواده با پدر و مادر ریخته می شود. پیش از این كه خانواده گسترش یابد، این دو كوشش می كنند كه هم خود را بهتر درك كنند و هم طرف مقابل را، هم چنین سعی می‌كنند تا حد ممكن بفهمند گره مشكلات در كجاست تا حلشان كنند. فرزندان به دعواهای پدر و مادر و خشونت‌های لفظی، حتی به رنجش‌های پنهان و گله‌های ابراز نشده حساس هستند. بنابراین به خاطر فرزندان بایستی خانواده‌ها در جهت توافق و سازگاری بیشتر تلاش نمایند و اگر اختلافی هست باید در غیاب آنان مطرح و حل شود. مهم این است كه مشكلات با راه حل های منطقی حل گردد و در این جا، كلید حل مسئله، فهمیدن یكدیگر می باشد كه به كودكان بردباری و سازگاری می آموزد و ناهمواری ها، شخصیت آن‌ها را برای سازگاری با اجتماع آماده می سازد. كودكانی كه در خانواده، سازگاری با دیگران را می آموزند، بهتر می‌توانند با محیط بیرون و شخصیت های گوناگون آن، خود را تطبیق دهند. این كه فكر كنیم كودك در آینده می تواند اشخاص شبیه به خود را بیابد و با آن ها معاشرت كند، حرف بیهوده ای است چرا كه همیشه این اتفاق نمی‌افتد. زیرا او مجبور است در نخستین تماس بیرون از خانه، با شخصیت های متفاوت با خویش تماس داشته باشد (گلشن مهر، 1391).

 

محیط رشد اجتماعی و روانی خانواده و نحوه عملکرد[23] خانواده، نخستین نهاد زندگی اجتماعی به شمار می‌رود. در خانواده و با عملکرد خانواده است كه فرزندان با شكل گیری شخصیت اش، شناختن دیگران را فرا می‌گیرد و سازگاری اجتماعی را پیشه می کند. اگر این الگو از نظر روانی، سالم نباشد یعنی به طور مثال سلطه جو و زور مدار یا بر عكس جبون و متملق یا بی صداقت و. . . باشد فرزندان همان را درست می پندارد و سرمشق قرار می دهد. تاثیر الگوهای رفتاری نامناسب، موجبات فراهم آمدن بیماری شخصیت و ناسازگاری اجتماعی در فرزندان خواهد شد كه در آینده در مواجهه با جامعه نمایان خواهد شد و دامنه ی آن بستگی به میزان بیماری شخصیت فرد از ناسازگاری های معمول اجتماعی تا اقدام به كارهای غیر اجتماعی و ضد اجتماعی گسترش دارد (گلشن مهر، 1391).

 

حال با توجه به این که عملکرد خانواده و سبک های دلبستگی می توانند تأثیرات زیادی بر روی افراد و همچنین دانش آموزان بگذارند و از طرفی دیگر سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه به دلیل رسیدن به سن بلوغ متأثر از عوامل زیادی می باشد، در این پژوهش قصد بر این است که به این سؤال پاسخ داده شود که آیا بین عملکرد خانواده و سبک های دلبستگی با سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان رابطه وجود دارد؟

 

[1] Bowlby

 

[2] Cutler et al

 

[3]Attachment

 

[4]Sroufe ,Egeland,Carlson & Collins

 

[5]Bowlby

 

[6]Goodwin

 

[7]Fraley

 

[8] Main,Kaplan & Cassidy

 

[9]Noftel & Shaver

 

[10]Secure

 

[11]Avoidant

 

[12]anxious-ambivalent

 

[13]Rholes, & Simpson

 

[14]Hinnen, Sanderman, & Spranger

 

[15] Bark

 

[16] Ainsworth

 

[17] Water & Wall

 

[18]Hazan & SHaevar

 

[19]Shuliza

 

[20] Liebel

 

[21]Cassidy ,shaver

 

[22]Sadock

 

[23]family functioning

رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت شغلی و فرسودگی شغلی معلمان شهر لنده

جوامع امروزی به « جامعه سازمانی» شهرت یافته اند و سازمان ها نیز به مانند جوامع، دارای فرهنگ منحصر به فرد هستند كه موجب تمایز آنها از یكدیگر می شود. هر سازمان از فلسفه، اعتقادات، ارزش ها و هنجارهای خاصی برخوردار می باشد.”فرهنگ سازمانی”به مثابه سرچشمه فرآیندهای سازمانی از قبیل ساختار، سلسله مراتب، نحوه روابط انسانی، شیوه مدیریت و نگرش ها و طرز تلقی اعضای سازمان است. به نقل از« دیل و كندی » ( طوسی، ۱۳۷2 ،ص ۱۰).

 

اندیشه مشترك اعضای یك گروه یا طبقه كه آنها را از دیگر گروه ها مجزا می‌كند فرهنگ نامیده می شود. فرهنگ سازمانی با نفوذ در همه روابط حاکم بر سازمان می تواند الگو های سازمان را متحول کند و بر عملکرد سازمان و کارکنان اثر بگذارد (شان چانگ، 2011).

 

همۀ اعضاء سازمان اتفاق نظر دارند كه یك دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نامرئی هدایت می‌كند. شناخت و درك چیزی كه فرهنگ سازمان را می‌سازد، شیوۀ ایجاد و دوام آن به ما كمك می‌كند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه كنیم(قریب وند، 2012).

 

فرهنگ سازمانی را بر اساس شیوه فعالیت سازمان تعریف می كنند كه در معنای گسترده می توان شیوه تولید، روش پرداخت دستمزد و پاداش، رفتار كاركنان و هر عمل دیگر سازمان را زیر فرهنگ سازمانی جای داد. بنابراین هر سازمان دارای فرهنگی است كه رفتار كاری سازمان را شكل می دهد به منظور اینكه سازمان ها از اثر بخشی لازم برخوردار شوند باید متناسب با مأموریت، تكنولوژی، حجم عملیات و متغیرهای دیگر از فرهنگ سازمانی مقتضی برخوردار باشند(یزد خواستی، رجایی پور و ولوی، 1388).

 

» گارث و  كوئین » فرهنگ سازمانی را به چهار دسته ، فرهنگ عقلانی، فرهنگ ایدئولوژیك ، فرهنگ توافق و مشاركت و فرهنگ سلسله مراتبی تقسیم نمود ه اند. فرهنگ عقلانی از طریق تمركز فعالیت های یكپارچه و متمركز درونی مشخص می شود و موجب رقابت یك سازمان با سازمان های دیگر می شود، ارز ش های محوری این نوع فرهنگ را كارآیی و سودمندی تشكیل می دهند. فرهنگ ایدئولوژیك برخلاف فرهنگ عقلانی بر عدم تمركز قدرت متمركز است و متوجه رشد و رقابت بیرونی می باشد، اهداف گستردة رهبری موجب تعهد در افراد نسبت به سازمان می شود. فرهنگ مشاركتی مبتنی بر عدم تمركز قدرت، تنوع فعالیت ها و توجه داخل ی به حفظ سیستم می باشد، بنابراین روابط اعضاء بسیار دوستانه و مبتنی بر تعاون است و این موجب روحیة بالای گروه و اعتماد بسیار آنان نسبت به هم می شود . فرهنگ سلسله مراتبی نیز همانند فرهنگ مشاركتی و برخلاف فرهنگ عقلانی و ایدئولوژیك مبتنی بر توجه داخلی و حفظ سیستم می باشد و و ویژگی آن تمركز قدرت و فعالیت های یكپارچه است(هافستد، 1991).

 

ساختار های فرهنگی سازمان ها باید متناسب با سازمان طراحی شود. فرهنگ سازمانی متناسب که در آن به کارکنان توجه ویژه شود می تواند مولفه های فرسودگی شغلی را در کارکنان بهبود ببخشد. در این شرایط است که نوع رابطه سازمان با کارکنان و کارکنان با سازمان تعیین کننده موفقیت یک سازمان است بنابراین رشد و یا عدم رشد فرهنگ سازمانی در کارکنان می تواند میزان فرسودگی شغلی کارکنان را تحت تاثیر قرار دهد.

 

فرسودگی شغلی ( خستگی عاطفی ناشی از کار) واکنشی ممتد به محرکهای تنش زای مزمن عاطفی و بین فردی در کار می باشد که به کمک سه بعد خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فردی (حس ناکارآمدی) توصیف می شود (مزلاچ ، 2003ص 47) و فشار مزمنی را ایجاد می کند که ناشی از ناهماهنگی یا عدم تجانس میان کارگر و شغل می شود. سندرم فرسودگی شغلی از سه جزء تشکیل شده که امروزه در کانون توجه محققان و روانشناسان است .اجزای این سندرم عبارت از فرسودگی جسمی(خستگی و فقدان نیرو)، فرسودگی هیجانی(افسردگی احساسات مربوط به درماندگی) و فرسودگی نگرشی یا دگرسان بینی خود. این عارضه امروزه درصد قابل توجهی از کارمندان و کارکنان را در سازمان ها رنج می دهد و به علت کاهش توان کاری آنها و در نتیجه کارآمدی پایین، توجه محققان و همچنین مدیران سازمان ها را به خود مشغول داشته است. این عارضه حتی زندگی خارج از محیط کار و زندگی خانوادگی را نیز با اختلال مواجه می سازد. کاهش کارایی، نارضایتی شغلی، کاهش سلامت عمومی و پایین آمدن سطح مقاومت و تحمل از جمله پیامدهای فرسودگی شغلی است(نریمانی و عباسی، 1388: 79).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

پایان نامه های دانشگاهی

 

در سازمان های موفق توجه و تمرکز متولیان سازمان بر نقش فرهنگ سازمانی تعیین کننده توسعه و موفقیت سازمان خواهد بود. به نظر می رسد رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت کارکنان نکته کلیدی این مسئله است سازمان ها در تلاشند که با رشد مولفه ای فرهنگ سازمانی در کارکنان، هم به رشد و توسعه سازمان کمک کنند و هم رضایت شغلی را در کارکنان بیشتر کنند.

Job Satisfaction - رضایت شغلی

رضایت شغلی حالتی مطبوع ، عاطفی و مثبت حاصل از ارزیابی و یا تجارب شغلی است، مفهومی دارای ابعاد، جنبه ها و عوامل گوناگون كه باید مجموعه آنها را درنظرگرفت. ازجمله این عوامل، می توان به صفات كارمند، نوع كار، محیط كار، و روابط انسانی كار اشاره نمود(ساعتچیb،1386).

 

جامعه معلمان، جامعه سازمانی است که اثرگذاری و ارتباط مسائل آن با سایر سازمان ها و سیاست های کلان(اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی) بر کسی پوشیده نیست. توسعه و برنامه ریزی جهت انجام اقدامات مناسب، نیازمند شناخت ابعاد گوناگون فرهنگ سازمانی و نحوه تاثیرگذاری آنان بر انواع نگرش ها و رفتارهای معلمان است. در این پژوهش این مساله كه هر یك از مولفه های فرهنگ سازمانی، فاصله قدرت، ‌ابهام گریزی، مرد گرایی/ زن گرایی، جمع گرایی/ فرد گرایی چگونه بر رضایت شغلی و فرسودگی شغلی  تاثیرگذار است، هدف و مساله اصلی این پژوهش است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

[1] -Hofsted Organizational Culture Questionnaire

 

[2] – Smitb Kendal and llaline

 

[3] – Maslach

 

[4] – Organizational culture

 

[5] – Deal & Kennedy

 

[6] – Rational Culture

 

[7] – Ideological Culture

 

[8] – Consensual Culture

 

[9] – Hierarchial Culture

 

[10] Job burnout

رابطه ناگویی هیجانی و درون/برون گرایی با رضایت زناشویی

شواهد حاكی از آن است كه زوج ها در جوامع امروزی  برای برقراری و حفظ ارتباط صمیمی ودرك احساسات  از جانب همسرشان به مشكلات فراگیر و متعددی دچارند، بدیهی است كه كمبود های موجود در كفایت های عاطفی و هیجانی دو همسر در كنار عوامل متعدد دیگر از قبیل (عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و…) اثرات نامطلوبی بر زندگی اجتماعی آنها می گذارد و بطور  منطقی  هرچه نارضایتی از زندگی مشترك  بیشتر باشد،  احتمال ناسازگاری و جدایی افزایش می یابد(پارسا، 1387).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در خانواده های دارای کارکرد خوب، زوج ها نه تنها به وجود تعارض زناشویی اذعان دارند. بلکه این تعارض و مشکلات به شیوه موثری حل می شوند(گریف[8]،2000).

 

ناگویی هیجانی در معنای اصلی به فقدان واژه برای نامیدن و توصیف هیجانها اطلاق می شود كه از ریشه ی یونانی (الكسی[9]) نبود واژه(تیموس[10]) هیجان برگرفته شده است (كمپوس، چیوا، مورئو[11]، 2000) افراد دارای این صفت  مشكلاتی را در فهم حالات هیجانی دیگران دارند و در روابط ببین فردی همدلی محدودی را نشان می دهند( كریستال[12] ، 1979؛به نقل از هاشمی و همکاران،1391). ارتباط موثر نقش برجسته ای در رضایت زناشویی دارد و می تواند نقش مهمی در ایجاد احساس امنیت روی زوجین داشته باشد(استنلی[13] و همکاران، 2002) بیان عواطف  عامل اساسی  در تمایز زوجهای راضی از ناراضی است، چون نقش مهمی در رشد صمیمیت دارد(یام[14] و همکاران، 2003) ابراز متقابل عواطف زوجین احساس حمایت شدن را ایجاد نموده و خود آشكار سازی بیشتر در رابطه را در پی دارد(ساندرسون و اوانس[15]، 2001).

 

اگرچه داشتن تشابه فرهنگی ، اعتقادی، مذهبی از معیارهای لازم انتخاب همسر تعیین شده است اما وجود این عوامل برای بنیان و ادامه یك زندگی لذت بخش و موفق كافی نیست ، یكی از معیارهایی كه حتما باید به آن توجه بیشتری شود ، خصوصیات شخصی افراد است(همگونه شخصیتی) یكی از ویژگیهای شخصیتی موثر بر موفقیت و تداوم زندگی زناشویی میزان درون گرایی و برون گرایی زوجین است(برشتاین و برشتاین[16]، 2002،ترجمه سهرابی،1373). با توجه به این مسئله  كه نارضا مندی زناشویی و طلاق ، موجب بروز اختلالهای جسمانی و روانی زوجین شده اند(ساپینگتون[17]،1999؛ترجمه حسین شاهی برواتی،1382). ودر نهایت ، از جانب خانواده های ناسالم ، جامعه نیز آسیب خواهد دید،  همه این  امور محقق را وادار می كند تا در پی كشف مولفه های  رضامندی زناشویی بوده تا بتواند عوامل آن را شناسایی كند.از این رو پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا بین درون/برون گرایی و ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی رابطه دارد؟

 

 

 

1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش

 

در زندگی مشترک، غالبا به هنگام مواجهه با مشکلات احساس ناکامی تحقیرو…احساسات وهیجانات به جای عقل و منطق بر همسران غلبه میکند لذا شناخت وهدایت هیجانات برای حفظ روابط زناشویی بسیار مهم است. با توجه به پژوهش­های انجام شده درخصوص روابط همسران به نظر می­رسد که مولفه­های هوش هیجانی میتوانند در رضایت زناشویی موثر باشد.روابط صمیمانه زوجین نیاز به مهارتهای ارتباطی دارد از قبیل توجه افراد به مسایل از دید همسرانشان وتوانایی درک هم دلانه ی آنچه همسرشان تجربه نموده است وهمچنین حساس و آگاه بودن از نیازهای او(گاتمن[18] وهمکاران، 1976)  همسرانی که از خودآگاهی بالاتری برخوردارند(خویشتن داری)ودر نحوه ی ابراز احساسات و هیجانات خود نسبت به دیگران خصوصا همسرشان تسلط دارند مانع بروز بسیاری از برخوردها و سوتفاهمات در زندگی زناشویی خود می­شوند(پارسا،1387). رضایت زناشویی فرآیندی است كه در طول زندگی زوجین به وجود می آید، زیرا لازمه آن انطباق سلیقه ها ، شناخت وی‍ژگیهای شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شكل گیری الگوهای مراوده است (احمدی،1382).

تصویر توضیحی برای هوش هیجانی

پروژه دانشگاهی

 

از آنجاییكه انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی هم نقطه ی عطفی در رشد و هم پیشرفتی  شخصی تلقی می شود و از آنجا كه بی تردید یكی از مهمترین تصمیم های كه در طول زندگی خود می گیریم انتخاب یك شریك زندگی است (برنشتاین و برنشتاین،2002؛ ترجمه سهرابی،1373) اهمیت مسئله ایجاب می كند  كه در هنگام همسر گزینی، علاوه بر عوامل عینی  نظیر مذهب ، طبقه اجتماعی، نحوه لباس پوشیدن، سن، قیافه و سطح تحصیلات به عوامل زیر بنایی از جمله وی‍ژگیهای شخصیتی نیز توجه شود تا با انتخاب درست در سایه ی خشنودی و رضایت زناشویی از ازدواجی مناسب، محیطی سالم و سازنده فراهم شود كه پایه و اساس نسل های آینده، پیشرفت جامعه، اعتلای فرهنگ و انتقال ارزش ها در آن  میسر گردد(دانش،1384).

 

با توجه به اهمیت کارکرد متعادل خانواده و جلوگیری از متلاشی شدن آن، شناخت عوامل مرتبط با رضایت زناشویی که پایه استحکام بخش زندگی خانوادگی است، ضروری به نظر میرسد (ثنایی و همکاران،1389). شخصیت به صورت مستقیم و به عنوان عاملی تاثیرگذار بر فرایند ارتباطی زوج ها اثر میگذارد و بالطبع رضایت زناشویی زوج ها را نیز متاثر می سازد. شخصیت یک نفرانواع معین ومتفاوتی از واکنش ها را از طرف مقابل فرامی خواند که در کل بر رضایت آن ها مؤثر است (کاگلین[19] و همکاران، 2000). هیجانات دارای کیفیت بالایی هستند به این صورت که می توانند باعث واکنش مثبت و منفی در افراد شوند (گروس[20]،1998). بنابراین اگر رفتارهای شخصیتی بالاخص درون /برونگرایی و نحوه صحیح ابراز احساسات را جزو معیارهای اولیه انتخاب همسر قرار دهیم، بدون شک بسیاری از مشکلات رفتاری و مشکلات مشابه به خودی خود ازبین می رود.همچنین با ارتقا سطح رضامندی زناشویی از رضایت از زندگی، افراد جامعه با آرامش خاطر بیشتر به رشد و تعالی و خدمات اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی خواهند پرداخت و خانواده ها نیز از این پیشرفت سود خواهند برد (ثنایی و همکاران،1389).

عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

 

1-4-هدف های پژوهش:

 

هدف اصلی:

 

هدف کلی از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه ناگویی هیجانی و درون گرایی/برونگرایی با رضایت زناشویی می باشد.

 

هدف های فرعی:

 

1- بررسی رابطه ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی.

 

2-بررسی رابطه درون/برون گرایی زوجین با رضایت زناشویی.

 

3- رابطه میان درون/برون گرایی و ناگویی.

 

[1]. Marital satisfaction

 

[2]. Gelles

 

[3]. Sifneos

 

[4]. Kreitler

 

[5] . Sanderson & Evanse

 

[6] .persanality

 

[7] . Coaghlin,Huslax,Houts

 

[8] -Greef

 

[9]-Alexy

 

[10] -Timus

 

[11] -Campos,Chiva,Moreau

 

[12] -Krystal

 

[13] -Stanley

 

[14] -Yam

 

[15] -Sanderson

 

[16] -Breshtain

 

[17] -Sapuington

 

[18] .Gattman

 

[19]. Coughlin

 

3 -Grass

رابطه هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی با سلامت روان در دبیران دوره راهنمایی

معلمان به علت فعالیت­های شدید و مشکلاتی که در مدرسه با مدیر، والدین و همـکاران پیــدا می کننـد و نیـز به خاطـر زحمـت های فراوانـی که در مدرسـه برای کنتـرل رفتـارهای نابهنجار دانش آموزان صرف می کنند، دائماً در اضطراب و تنش به سر می برند، مگر با روشهای علمی و مؤثر مقابله ای بتوانند فشارهای ناشی از محیط مدرسه را تحت کنترل درآورند. افزون بر این، مشکلات محیط اجتماع و تأمین مایحتاج زندگی نیز اضطراب و افسردگی معلمان را دوچندان کرده است (شیرکول،1384). سلامت، نیاز اساسی انسان است که فرد پیوسته در جهت رسیدن به آن تلاش می کند(کیلر[5]، 1984). سلامتی سرچشمه زندگی است نه وسیله ای برای آن، سلامتی مفهومی کاربردی دارد که افزون بر توانایی جسمانی افراد بر جنبه روانی و اجتماعی آنان نیز تاثیر می گذارد (شفیلد[6]، 1998). سلامت عمومی  عبارت است از رفاه کامل جسمی ، روانی و اجتماعی فر د ,که بین این سه جنبه تأثیرمتقابل و پویا وجود دارد. بنابراین, سلامت روان به عنوان یکی از ملاک های تعیین کننده سلامت عمومی افراد درنظر گرفته می شود؛ که مفهوم آن عبارت است از احساس خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود،اتکاء به خود ، ظرفیت رقابت ، تعلق بین نسلی و خود شکوفایی توانایی های بالقوه فکری، هیجا نی وغیره(گزارش جهانی سلامت ، ۲۰۰۱ ). سلامت روانی یکی از مهمترین عوامل موثر در ارتقاء و تکامل انسان ها محسوب می شود. هدف سلامت روان، پیشگیری از وقوع ناراحتی ها و حفظ سلامت روانی به منظور ایجاد یک محیط فردی و اجتماعی سالم و مناسب و همچنین درمان اختلال های روانی و پیشگیری از مزمن شدن بیماری در افراد است. سازمان بهداشت جهانی[7] در سال 1946 ، سلامتی را چنین تعریف کرده است: حالت رفاه کامل جسمی ، روانی و اجتماعی و نه فقدان بیماری یا معلولیت.در این تعریف سه بعد جسمی از نظر پزشکی و روانی از نقطه نظر روان شناسی و اجتماعی به جهت ابعاد روابط سالم با محیط مد نظر می باشد(خیر آبادی، 1381). باورها تحت تأثیر و تجارب بین فردی در دوران کودکی شکل می گیرند و به مرور از طریق فرایند پردازش اطلاعات تقویت می شوند. باورهای غیر منطقی در فرایند پردازش اطلاعات تحریف ایجاد می کنند و چنین چیزی سبب می شود که فرد در طول رشد، شواهد خلاف باورهای خود را کم رنگ کند و نادیده بگیرد و تنها به شواهدی توجه کند که در راستای  تأیید باورهای او هستند. باورها فرضیه هایی درباره ی خود، جهان و آینده هستند(قهاری،1390). باورهای غیر منطقی خواستها و اهدافی هستند که به صورت ترجیحات ضروری والزامی در می آیندوتبدیل به اهداف اجباری والزامی و قطعی می گردد به طوری که اگر برآورده نشوند به آشفتگی و اضطراب منجر می گردد(برنارد[8]،1991). در حوزه شناخت درمانی، پژوهشهای زیادی صورت گرفته است که به نقش اعتقادات و باورهای افراد بر عملکردهای آنان در موقعیتهای مختلف می­پردازند. شاملو (1368) اساس و زیربنای شناخت گرایی را در طرز تفكر و نقش آن در رفتار می‌داند و معتقد است كه رفتار نابهنجار انسان‌ها به علت‌ اختلالات و نارسایی‌های تفكرات غیر منطقی است كه آنها در طرز تفكر، استدلال و در برخورد با حالات خود و یا مسایل زندگی دارند. مهربند (1379؛ به نقل از معتمدین، 1383).هوش هیجانی جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط میان تفكر و هیجان است. این اصطلاح اولین بار از سوی سالوی و مایر[9](۱۹۹۰)پیشنهاد شد. هوش هیجانی به عنوان نوعی توانایی ، عبارت است از ظرفیت ادراک ، ابراز ، شناخت ،کاربردو اداره هیجان های خود و دیگران(مایر و سالوی، ۱۹۹۷). از آنجای که مؤلفه های اساسی هوش هیجانی عبارت است از توانایی فهم هیجانات دیگران و توانایی تنظیم ومهارخود و دیگران به شیوه سازگارانه، انتظار می رود افرادی که دارای هوش هیجانی بالاتری هستند سازگاری اجتماعی و مهارت های اجتماعی  بهتری را نشان بدهند . بنابراین, مهارت های اجتماعی عبارت از تسهیل کننده های زندگی اجتماعی که به افراد کمک می کند تا به گونه ای سودمند و متقابل با دیگران آنها را دوست دارند (اندرسون[10]، 1968)همچنین، هوش هیجانی از سوی برخی محققان شامل متغیرها ی شخصیتی است كه با شاخص های بین مو قعیتی رفتار نظیر همدلی، جرأ ت و خوش بینی ارتباط دار د(گلمن[11]،1995). مسلم

دانلود مقالات

 آن است كه از آغاز مطالعه هوش، غالبًا بر جنبه های شناختی آن نظیر حافظه و حل مسئله تأكید شده است، در حالیكه ابعاد غیرشناختی، یعنی توانایی های عاطفی و كرداری نیز تنها پذیرفتنی هستند بلكه ضروری هم می باشند(چرنیس و اسمیت و واتسون[12]،۲۰۰۰ ). بتدریج دیدگاه های صرفًا مبتنی بر هوشبهر جای خود را به مطالعه سایر توانایی های مؤثردرعملكردانسان دادند؛ به طورمثال ثراندایك[13] ( ۱۹۲0 ) رفتار هوشمندانه را شامل هوش عینی (مهارت های ساختن وبكاربردن ابزار و وسایل )، هوش انتزاعی ( توانایی كاربرد كلمات، اعداد و اصو ل علمی ) و هوش اجتماعی (شناخت افراد و توانایی عمل خلاقانه در روابط انسا نی ) می دانست . وكسلر[14] (1943) پیشنهاد می كند كه جنبه های غیرشناختی هوش نظیر توانایی های عاطف ی -هیجانی، شخصی و اجتماعی در پیش بینی توانایی خود برای موفقیت و سازگاری در زندگی اهمیت دارند و گلمن( ۱۹۹۵) زندگی روانی انسان را ناشی از تعامل دو كاركردعقلانی – هیجانی می داند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

نظریه هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش بینی عوامل موثر بر موفقیت و هم چنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی را فراهم می كند كه تكمیل كننده علوم شناختی، علوم اعصاب و رشد كودك است، و قابلیت های هوش هیجانی برای خودگردانی هیجانی و تدبیر ماهرانه روابط بسیار حائز اهمیت­اند(بار-آن[15]،1999).توسل به هوش عمومی به تنهایی برای تبیین موفقیت كافی نیست و تحقیقات نشان میدهد كه د ر بهترین شرایط هوش عمومی تنها ۲۵ درصد از موفقیت را تبیین می كند و مابقی به هو ش هیجانی، اجتماعی وشانس بستگی دارد (گلمن، ۱۹۹۵). از این رو این پژوهش در صدد آن است که رابطه هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی با سلامت روان دبیران دوره اول متوسطه شهرستان محمودآباد را مورد بررسی قرار دهد و راه حلهای مناسب در این زمینه  را بیان ، تحلیل و بررسی کند.

تصویر توضیحی برای هوش هیجانی

[1] Cartier, Greenwell & Prendergast.

 

[2] Lam& Gale

 

[3] Wells

 

[4] Salkovskis, Wroe, Gledhill, Morrison &Forrester et al.

 

[5] Kelar

 

[6]  Schefield

 

[7] World Health Organization

 

[8] Bernard

 

[9]  Mayer & Salovey

 

[10]  Anderson

 

[11]  Golman

 

[12]  Cherniss, Smith &Watson

 

[13] Thorendike

 

[14] Wechsler

 

[15] Bar-on

 
مداحی های محرم