یکی از کاربردهای روانشناسی در ورزش، کمک به بهبود عملکردها، یادگیری و اجرای صحیح تر وآسان تر مهارت ها است که با استفاده از شیوه ها و تکنیک های مختلف از جمله تمرین ذهنی، حس اعتماد بنفس و خودسودمندی صورت می پذیرد (هاردی. لو، 1384). تئوری خودسودمندی بندورا بیان می کند که وقتی مهارت های ضروری و محرک های کافی (انگیزش) موجود باشد، خودسودمندی، اجرای طبیعی را پیش بینی می کند (رمضانی خلیل آبادی، 1372) .به عبارت دیگر، تئوری خودسودمندی در حقیقت به قضاوت انسان ها از ظرفیت و توانشان در عمل تعبیر شده است و حاصل روند پیچیده ای از باورهای شخصی می باشد که متکی به منابع مختلف اطلاعات، توانایی همچون تجربیات گذشته، باورها ، ترغیب و تشویق کلامی و شرایط روانی و برانگیختگی می باشد (دبورا فلتز، 1990).
مهارت های روانی، اجزای اصلی و اثبات شده اجرای پیوسته در سطوح بالای رقابت بشمار می روند (صادقی، 1381). اغلب این کمبودهای روانی هستند که ورزشکاران نخبه را از اجرای بهینه در تمرین و مسابقه باز می دارند تا اشتباهات و کمبودهای فیزیکی (هکر، 2000). به نظر لئون (2002) مهم ترین عامل مؤثر در موفقیت یا عدم موفقیت ورزشکاران نخبه ویژگی های روانی آن ها ست (لنوس، 2002).
خودسودمندی مهارت درک نیست، آن چیزی است که من اعتقاد دارم می توانم بامهارت تحت شرایط خاص انجام دهم و در واقع به این معنی است که آنچه را که می گویم احتمالا انجام خواهم داد . افرادی که دارای حس کم برای انجام یک کار هستند در مقابل کسانی هستند که بر این باورند باید مشارکت مشتاقانه ای در انجام یک کار داشته باشند به خصوص هنگام مواجه با موانع. وینبرگ (1981) پیشنهاد می کند که درجه خودسودمندی یک نفر بطور مستقیم و یا غیر مستقیم از طریق ذهنی و احساسی بر اجرا تاثیر می گذارد. به طوری که هر چقدر اندازه خودسودمندی فرد بالا برود به همان اندازه عملکرد ورزشی او بهتر خواهد بود (اودورا کیسی، 1995).
علاوه بر خودسودمندی ، میزان خطرپذیری و عوامل خطرز ا (استرس ، هیجان خواهی، افزایش انگیزه) در عملکرد ورزشی افراد تأثیر گذارند (یوزکو، باکمن ووایت، 2008). به گفته زاکرمن (1994) خطر به عنوان بخشی از یک هدف تابع ارزیابی فرد از این وضعیت است از آنجا که بسیاری از رفتارهای پر خطر موجب آسیب دیدن و یا آسیب رساندن می باشد بستگی به انگیزه ها و پیامدهای رفتار خطر پذیری و تعبیر صحیح از خطر دارد.
خطرپذیری به ماهیت فرد و نوع روابط با دیگران بستگی دارد، گاهی اوقات خطر پذیری می تواند منافع مثبتی برای افراد و جوامع آنها داشته باشد (هکر، 2005). گفته می شود خطرپذیری از ویژگی های ورزشکاران موفق است (اسچوبل و گالوان، 2006). گاهی اوقات خطرپذیری به علت بالا بردن سطح انگیختگی، خلاقیت هنری، تشدید احساسات و ماجراجویی بروز می کند، درحقیقت افراد خطر می کنند تا به یک نتیجه مطلوب دست یابند (گالوان، 2007). برخی افراد اساساً خطرپذیر هستند و فعالیت های مخاطره آمیزی انجام می دهند، گفته می شود که سن افراد مشخص کننده میزان خطرپذیری در آن ها است، هر چه سن افراد بالاتر می رود تمایل به امنیت در آن ها بیشتر می شود و خطر گریزتر می شوند (جان، 2006 و آلیسون، 2004).
تحقیقاتی درخصوص تأثیرات خودسودمندی و خطرپذیری و قدرت ریسک در ورزشکاران انجام شده که در رابطه با ارتباط میان خودسودمندی و درک خطر با توجه به صدمات ورزشی اینگونه بیان می کنند که وجود اعتماد بنفس در افراد موجب جلوگیری از صدمات ورزشی می شود، علاوه بر آن در ورزش های رقابتی وجود اضطراب منجر به مجروح شدن افراد می گردد و عدم وجود خودسودمندی منجر به ترس از محیط ورزشی می شود (مارک، 2009) . پاجارس ( 1996 ) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که ارزیابی خودسودمندی نشان می دهد که اعتمادبنفس افراد باعث موفقیت آن ها در به انجام رساندن کارها می شود. خودسودمندی در ورزشکاران منجر به ریسک بیشتر می شود (سندرا، 2004). میزان درک خطر نسبت به صدمات در دختران بیشتر از پسران است ( آنتونی،2004).
با توجه به بررسی تحقیقات پیشین و مزیت های کاربرد متغیرهای خودسودمندی و خطرپذیری در سطوح مختلف قهرمانی، باعث ایجاد
سؤالاتی در ذهن محقق گردید که آیا مدل مفهومی ارتباط علی بین متغیر خطرپذیری روانی و احساس خودسودمندی و عملکرد معنی دار است؟
2-1- ضرورت و اهمیت پژوهش
یکی از مهمترین دلایلی که ورزشکاران را از رسیدن به نیروهای ذاتی شان باز می دارد توجه به بهبود کیفیت های فیزیکی در توسعه مهارت ها و عملکردهای ورزشی است، به عبارت دیگر آنان این حقیقت را که انسان تنها جسم نیست را دست کم گرفته اند. مسئله احساس خودسودمندی از اساسی ترین عوامل مؤثر در رشد مطلوب اجرای مهارت های ورزشی است و بر روی یادگیری و عملکرد ورزشکاران تأثیرگذار است. احساس خودسودمندی به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری روانی و موفقیت ورزشی ورزشکاران می باشد (تجاری، 1391).
برای شرکت کنندگان در ورزشهای قهرمانی شهرت، کسب افتخار ودر نتیجه استفاده از امتیازات جنبی قهرمانی در سطوح مختلف انگیزه های اصلی می باشد وعواملی چون خصوصیات شخصی، چگونگی روابط با ورزشکاران دیگر و شناخت مربی از ورزشکار بر سطح خودسودمندی و کیفیت ارائه بازی اثر خواهد داشت (شریفی فر، 1379). همچنین خطرپذیری عاملی است که ممکن است در رشته های مختلف و در موقعیت های مختلف به گونه ای خاص عمل کند گاهی اوقات لازم است بازیکن جهت یادگیری و کسب تجربه های جدید به خود فرصت ریسک کردن را بدهد و به جایی که از آن موقعیت فرار کند، در آن بماند. خطر مفهومی است که به نوعی در همه تصمیمات ما وجود دارد افراد در اشتیاقشان برای شانس متفاوت هستند تمایل به پذیرفتن یا خودداری از خطر به مقدار زمانی که بازیکنان لازم دارند تصمیم بگیرند و مقدار اطلاعات و تجربیاتی که از قبل داشته بستگی دارد . به عنوان مثال در رشته تیراندازی فرد ممکن است یک مهارت را انجام داده باشد و بداند درصد خطا و یا آسیب پذیریش بالا باشد اما بازهم تمایل به انجام دادن آن داشته باشد، این بستگی به انگیزه های فردی و درجه خودسودمندی فرد از خود و اعتماد به نفس بازیکن دارد. بنابراین تحقیق و بررسی روابط بین خودسودمندی اجرای مهارت های ورزشی و میزان خطرپذیری و ارزیابی نتایج بدست آمده بعد از اجرای مسابقه می توان در صورتی که ارتباط معنی داری داشته باشد از خودسودمندی اجرای مهارت های ورزشی و خطرپذیری روانی به عنوان یک متغیر برآوردکننده نتایج اجراهای رقابتی سود جست.
[1] .Hardi,lo
[2] . Deborahl.feltz
[3] . Hacker, C.
[4] .leon
[5]. Leunes
[6] .Vinberg
[7] . odorakisy
[8].Yusko, Buck man & White
[9].zakerman
[10] . schwebel &Galvan
[11] .john & Alison
[12] Mark
[13]. Pajares
[14] .Sandra
[15]. Anthony R.Kontosn
[1]. deel & Henderson
[2]. Bandura
[3].Mahoney,Gabriel & perkins
در ورزش دوپینگ به داروهای افزایش دهنده عملکرد و به طور مشخص آنهایی که توسط سازمانهای کنترل رقابتها ممنوع شده اند گفته می شود. دوپینگ و عادت های مرتبط با آن اغلب در ورزش هایی که قدرت نقش مهمی در توفیق آن دارد ازقبیل(وزنه برداری و پاورلیفتینگ و…) و نیز ورزش هایی که ظرفیت هوازی عامل عمده برتری است مثل(دوچرخه سواری، اسکیت، فوتبال و …) مشاهده می شود(لیپی[15]، فرانچینی[16]، گویدی[17]، 2007، ماروویک 2006). دوپینگ در ورزش های رقابتی شایع است. بسیاری از کشورها تلاش می کنند تا فاکتورهایی که بر عملکرد ورزشکاران در رقابت موثر هستند را شناسایی کنند. آنها امیدوار هستند که با ارزیابی های اثربخش بتوانند یافته هایی را در جهت کمک به ورزشکاران برای پیشرفت در دست یابی به اهدافشان طراحی کنند. مطالعات نشان داده است که وضعیت فیزیکی و ذهنی بیشترین تاثیر را بر عملکرد ورزشکاران دارند( جی لای،1997). محققان به نظر می رسد با اینکه دوپینگ در ورزش نا خوشآمد است موافق باشند. لازم به ذکر است دلیل پشت موضوع ممنوعیت دوپینگ ابتدا افزایش نگرانی درباره ی سلامتی ورزشکار بود(تود و تود[18]، 2001). دوپینگ بعد از آن مورد تنها به عنوان کاری غیر اخلاقی پدیدار شد(پتروزی، 2007). هردوی ادبیات برجسته و وضعیت سازمانی ورزشی جهانی اداری پیشنهاد می کند که نگرش های ورزشکاران مسئول رفتار منحرف دوپینگ هستند(آلارانتا و همکاران[19]، 2006، کرون و هیترینگتون[20]، 1989، هوبرمن[21]، 2001).
بیش از حد رقابتی بودن یا پیروزی طلب بودن به عنوان توضیح غیر فنی برای دوپینگ استفاده می شود. اگرچه سطوح متفاوت جنسیت، فرهنگ و رقابت در میان ورزشکاران از دهه 80(گیل و دوالتوسکی[22]، 1988، گیل، کلی، مارتین و کاروسو[23]، 1991) به دقت بررسی شده است، ارتباط بین این فاکتورها و رفتار دوپینگ به طور تجربی آزمون نشده است، به استثنای یک پروژه در مطالعه بوسیله لوسیدی، گرانو، لئون، لومباردو و پسی[24](2004). مدل تئوری کلاسیک رفتار برنامه ریزی شده[25](آجزن و مادن[26]، 1986) یک چهارچوب کاری به صورت تئوری برای مطالعه در میان افراد بالغ ایتالیایی فراهم کرد، که نگرش به عنوان قوی ترین پیشگو برای تصمیم رفتاری شناخته شد. مدل تئوری رفتار برنامه ریزی شده در طول سطوح مختلف جنسیت و درگیری ورزش جای گرفت(پتروزی،2007). مفروضات اصلی نگرش در مقابل دوپینگ یکی از مهمترین پیش بینی کننده های رفتارهای احتمالی دوپینگ می باشد، ورزشکارانی که نرمی و ملایمت بیشتر در مقابل دوپینگ نشان دادند، احتمال بیشتری در استفاده از داروهای ممنوعه داشتند(پتروزی، آیدمن[27] و نپوز[28]، 2008، پتروزی و آیدمن 2009). مطالعات نشان داد که ورزشکاران تمایل به اتخاذ اهداف اجتنابی در مواجهه با فشارهای هنجاری به انجام این کار دارند(کونروی[29]، کای[30] و کوتسورث[31]، 2006)، در حالی که تحقیقات دیگر نشان داد که هر هدف موفقیت با جنبه های مختلف محیط انگیزشی والدین و تیم، با اهداف مهارت که مشخصات مثبت تر نسبت به اهداف عملکرد نشان دادند، پیش بینی شده بود(موریس[32] و کاووسانو[33]، 2008و2009). مطالعات فوق نشان می دهد که هر دوی اهداف موفقیت و انگیزه می توانند طیف وسیعی از رفتارهای مرتبط ورزشی را تحت تاثیر قرار دهد، و اثر عمیقی بر ورزشکاران شناخت مرتبط ورزشی و منش ورزشکاری دارند. فعل و انفعال بین این سه بعد رفتار نیز ممکن است برای درک بهتر استفاده از مواد افزایش دهنده عملکرد در ورزش مورد استفاده قرار گیرد، در عین حال تحقیقات در این مورد کمیاب بوده است(بارکوکیس[34] و همکاران،2011). در مطالعه حاضر محقق به دنبال پاسخ گویی به این سوال است که آیا انگیزه ورزشی بر رفتار دوپینگ تاثیر دارد؟ همچنین آیا نگرش به دوپینگ بر رفتار دوپینگ تاثیر دارد.
1-3 اهمیت پژوهش
مسئله دوپینگ در بازی های المپیک متوقف نشده است. انجام دوپینگ در نخبه های ورزشی شایع بوده و همچنین استفاده ی مواد شیمیایی برای بهبود عملکرد(بعضی مواقع داشتن ظاهری خوب، مخصوصاً در مورد استروئیدهای آنابولیک[35]) در خارج از نخبگان و در ورزشهای دانشگاهی و دبیرستان ها گسترش یافته است(یسالیس و باهرک[36]، 1995). روند صعودی بسیار نگران کننده ای در رشد میزان مصرف داروهای نیروزا در جامعه ورزشی جهانی وجود دارد. این امر بقدری مسئولین ورزشی جهانی را نگران کرده است که کمیته بین المللی المپیک 2008 پکن تقریبا از تمامی افرادی که برای بازیهای المپیک انتخاب شده بودند حین برگزاری و خارج از مسابقه حداقل یکبار تست دوپینگ گرفت که این خود نشان دهنده اهمیت خطر بسیار جدی ناشی از پدیده مذموم دوپینگ در ورزش می باشد. مجموع آزمایشات انجام شده در این بازی ها 5000 مورد و نتایج مثبت 17 مورد بوده اند(اسکولویک 2009).
تلاش های اخیر برای مقابله، ریشه کن کردن و تعلیم و آموزش منتفی خواهد شد اگر انگیزش و نگرش های افراد در دوپینگ به طور کامل شرح داده نشوند. با توجه به نقش دوپینگ و گرایش جوانان و بزرگسالان به سمت این پدیده جهت برتری و پیشی گرفتن در ورزش جهت دستیابی به اهداف و نقش روانشناختی چه از بعد درونی و چه از بعد بیرونی و نتایج سوء استفاده از مواد افزایش دهنده عملکرد و محرومیت ها و شکست هایی که در پی این پدیده ورزشی که به سرعت و با متد های جدیدی گام برداشته، وجود دارد شناخت ورزشکاران از بعد روانشناختی و دانستن انگیزه های روانی و رفتارهای شایع در زمینه دوپینگ دربین ورزشکاران می تواند در پیشگیری از این پدیده مهم ورزشی موثر باشد. برای اینکه این برنامه های پیشگیری موثر باشند، آنها باید بر یک مدل مفهومی که رفتار انسان را پیش بینی می کند استوار باشند(دونوان [37]و همکاران، 2002 ، استرلاند [38]و همکاران، 2003). شکاف های بسیاری هنوز هم در ادبیات وجود دارد، اطلاعات کمی درباره نگرش گروه های خاص ورزشکاران در موضوع استفاده از مواد افزایش دهنده عملکرد درحال حاضر در دسترس است(دیاسین[39] و همکاران، 2003).
4-1- ضرورت پژوهش
اگرچه استفاده از مواد افزایش دهنده عملکرد توسط آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ و بسیاری از انجمن های ورزش حرفه ای در سراسر جهان ممنوع شده است، ورزشکاران همچنان این عمل را ادامه می دهند. تاکنون تلاش های انجام شده برای جلوگیری از استفاده از مواد افزایش دهنده عملکرد بر روی تشخیص و مجازات متمرکز بوده است، در حالی که تحقیقات بر روی عوامل روانی اجتماعی در ارتباط با رفتار دوپینگ تنها به تازگی شروع و توسعه یافته است(بارکوکسیس و همکاران،2011). مطالعات اولیه نقش نگرش ها را در استفاده از استروئیدهای آنابولیک در میان ورزشکاران را مورد بررسی قرار دادند(آنشل و راسل، 1997). علیرغم اینکه مطالعات مذکور به نقش باورها و نگرش ها نسبت به استفاده از دوپینگ پرداخته اند، متغیر های دیگری چون انگیزش و اهداف موفقیت(الیوت[1]، 1997) و جهت گیری منش ورزشکاری(کاووسانو و رابرت،2001؛ والرند و همکاران،1997) به طور گسترده مورد مطالعه قرار نگرفته است. انگیزش ها در ورزش به عنوان عواملی که ممکن است بر رفتار دوپینگ موثر باشند شناسایی شده اند(دوناهو[2] و همکاران ، 2006).
باتوجه به این موضوع که در داخل کشور مطالعاتی که نقش عوامل روانی اجتماعی را در رابطه با موضوع دوپینگ بررسی کرده باشند بسیار کم می باشد و همچنین اندک بودن مطالعاتی که در خارج از کشور ارتباط و تاثیر انگیزه ورزشی بر روی رفتار دوپینگ را مورد بررسی قرار داده باشد این ضرورت احساس گردید که در این مطالعه به بررسی ارتباط بین انگیزه ورزشی با نگرش به دوپینگ و رفتار دوپینگ پرداخته شود.
[1] Elliot. A
[2] Donahue . et al
[1] Dope
[2] World Anti Doping Agency ( WADA)
[3] Petroczi
[4] Verroken. M
[5] Houlihan, B.
[6] Asken. M.J
[7] Schneider. A.J & Butcher, R.B.
[8] Waddington. I.
[9] Strychnine
[10] Cocaine
[11] Heroin
[12] Alcohol
[13] Donohoe, T
[14] Johnson, N
1 Lippi, G.
[16] Franchini, M
[17] Guidi, G.
[18] Todd J, Todd T
[19] Alaranta
[20] Crown & Heatherington
[21] Hoberman
[22] Gill & Dzewaltowski
[23] Gill DL, Kelley BC, Martin JJ, Caruso CM
[24] Lucidi F, Grano C, Leone L, Lombardo C, Pesce C
[25] Theory of planned behavior
[26] Ajzen & Madden
[27] Aidman, E. V
[28] Nepusz, T
[29] Conroy
[30] Kaye
[31] Coatsworth
[32] Morris
[33] Kavussanu
[34] Barkoukis
[35] Anabolic Steroids
[36] Yesalis & Bahrke
[37] Donovan . et al
[38] Streland . et al
[39] ِِDiacin et al
ارزیابی شخصیت، زمینه عمدهی کاربرد روان شناسی در مورد مسائل دنیای عملی است. شخصیت الگویی است از تفکر ، احساس و رفتار ناشی از ویژگی های فردی همراه با مکانیسم های روانی پنهان یا آشکار که در پس آن الگو ها قرار دارد (Pervin, 2010).در سال های گذشته تحقیقات شخصیت مانند یک چارچوب قابل قبول در جهت توصیف ساختار و ذات شخصیت بوده و در خصوص خصیصه های شخصی میان محققین اختلاف نظر وجود داشته است. با این وجود امروزه توافق حاصل شده که مدل 5عاملی شخصیت (Big five) که توسط گلدبرگ معرفی شده، می تواند برای توصیف بیشتر جنبه های برجسته شخصیت افراد مورد استفاده قرار گیرد (نیک بخش و همکاران، 1386). ابعاد 5عاملی شخصیت شامل برون گرایی، توافق پذیری، وظیفه شناسی،روان رنجوری و گشودگی به تجارب است.برون گرایی شامل کمیت و شدت تعامل با افراد دیگر و میزان اجتماعی بودن یک شخص است.توافق پذیری، میزان توافق در اندیشه، احساسات و عمل نسبت به دیگران را نشان می دهد. وظیفه شناسی، بعدی است که میزان مسوولیت پذیری ،سخت کوشی و هدفگرا بودن را در جهت رفتار های سازمان توصیف می کند. روان رنجوری که به توانایی فرد در تحمل محرکهای استرس و عوامل تنشزا اشاره میکند.افرادی که در این طیف قرار دارند، عصبانی، نامطمئن، ناامن، افسرده و مضطرب اند.و گشودگی نسبت به تجربه(تجربه پذیری) قوهی تخیل، زیبایی شناسی، احساسات، ایده ها، عمل ها و ارزش ها را توصیف می کند. (Swider,Zimmerman, 2010).
از طرف دیگرکارایی وتوسعه هر سازمانی تاحد زیادی به استفاده صحیح از نیروی انسانی بستگی دارد. مدیران در سازمانها واضعان خط مشی و صاحبان قدرت هستند و عملکرد سازمانها با قدرت آنها در ارتباط است(حقیقی، 1380). قدرت یکی از اساسی ترین عناصر موجود در هریک از سطوح سازمانی است و بدون قدرت هیچ سازمان و هیچ فرمانی وجود نخواهد داشت.قدرت در سازمان به عنوان یک منبع نیرو برای به حرکت درآوردن چرخهای سازمان محسوب می شودو از بی نظمی و هرج و مرج جلوگیری می کند.قدرت توان تصمیم گیری
مدیران را افزایش می دهد وآنهارا در به نتیجه رساندن کارها یاری می دهد و به عنوان وسیله ای برای نفوذ بر دیگران محسوب می شود(سلاجقه، ناظری، 1387).
به زعم فرنچ و ریون(2000)قدرت عبارتست از عمل و نفوذ بالقوه ای که دارنده آن میتواند آن را بر دیگران اعمال کند. نیور و فلمینگ(2006)در کتاب خود قدرت را چنین تعریف می کنند: قدرت عبارتست از توانایی بالقوه در تغییر رفتار ،تغییر جریان اتفاقات، غلبه بر مقاومتها و رسیدن به انجام کارهایی که اگر غیر از این بود انجام نمی دادند(سهرابی، شاه طلبی، 1388) .
قدرت ویژگی اساسی نقش مدیر بوده است و زمینه اثربخشی او را در سازمان فراهم می كند و پدیده اجتناب ناپذیر در سازمان است كه بعضی از مدیران به آن به عنوان پدیده ای منفی می نگرند(فلاح، 1387). واقعیت این است كه منفی و مثبت بودن قدرت به قضاوت و نوع كاربرد آن بستگی دارد، به گونه ای كه اگر هدف از قدرت ، اهداف سازمانی باشد می تواند پدیده ای مثبت و كاركردی به شمار آید و اگر هدف دستیابی به اهداف شخصی باشد، مطمئنا پدیده ای منفی و زشت خواهد بود. علیرغم درك اهمیت نقش قدرت در تئوری و عمل مدیریت، هنوز هم دانش ما نسبت به آن محدود و گاهی مبهم است. این امر به علت عدم شناخت كافی نسبت به ماهیت موضوع قدرت و عوامل مرتبط با آن در سازمان می باشد. باوجود این ، چون قدرت نقش عمده ای در مراوده ها و روابط موجود در جریان زندگی سازمانی بازی می كند نمی توان از تاثیر آن در كنش های سازمانی به سادگی گذشت. منظور از منابع قدرت ، ابزارها و امكاناتی است كه در اختیار مدیران قرار داده می شود تا بواسطه آن به اعمال قدرت و مدیریت بپردازند(سلاجقه، ناظری، 1387).
مجهز بودن مدیران به منابع قدرت آنان را در اتخاذ تصمیم موثر و مطلوب کمک خواهد کردو امکان دستیابی به اهداف سازمانی را برای آنها به بهترین نحو ممکن در مطلوب ترین سطح امکانپذیر خواهد ساخت. منظور از منابع قدرت ابزارها و امکاناتی است که در اختیار مدیران قرار داده می شود تا بواسطه آن به اعمال قدرت و مدیریت بپردازند در یک سازمان امکان دارد هر منبعی از قدرت در همه سطوح وجود داشته باشد و مدیران بر اساس ادراکی که از هر زیردست دارندبا آنها برخورد می کنند. همچنین یوگل می گوید: میزان قدرت شغلی لازم برای اثربخشی رهبر به ماهیت سازمان و وظیفه پیروان بستگی دارد(یوگل، 1382)
مدیران باتوجه به مسولیت حرفه ای خود در سازمان و برای پاسخ به اهداف از پیش تعیین شده،موظف به شناخت علل استفاده از نوع قدرت و یافتن شیوه های مناسب برای برخورد با زیردستانشان هستند. بنا به گفته رابینز منبع قدرت مورد استفاده مدیر خودبه خود بوجود نمی آیند بلکه عواملی مانند فرهنگ سازمانی، نوع شغل و بعد شخصیتی مدیر باعث انتخاب نوع منبع قدرت می شود.بنابراین مدیران برای انتخاب بهتر منبع قدرت، باید از بعد شخصیتی خود آگاهی داشته باشند. بنابراین با بررسی و تحقیق پیرامون این مساله میتوان برای مدیران روشن ساخت که از کدام بعد شخصیتی استفاده کنند و اینکه با توجه به شرایط و موقعیت نوع منبع قدرت آنها چه سبک و یا سبک هایی است؟
همچنین با توجه به اینکه ابعاد شخصیتی مدیران یکی از عوامل اساسی و بنیادی در سازمانهاست که نوع شخصیت بکاربرده شده از طرف مدیران یکی از علل انتخاب نوع منبع قدرت در سازمان محسوب می شود. به گفته رابینز چگونگی تعریف و بکاربستن ابعاد شخصیتی تاثیر زیادی بر نوع منبع قدرت بکاربرده شده دارد. از همین رو باتوجه به تاثیر انکارناپذیر منابع قدرت مدیران و رابطه آن با ابعاد شخصیتی آنان در سازمان، پرسش اساسی و بنیادی پژوهش حاضر پیرامون این موضوع است که رابطه ابعاد شخصیتی مدیران و منابع قدرت درمدیران اداره کل تربیت بدنی استان آذربایجان شرقی چگونه قابل تبیین و تحلیل است؟
[1]-french and raven
[2]- Arie W. Kruglanski
[3] Pervin
[4] Goldberg
پوکی استخوان[1] یا استئوپورز طبق تعریف انجمن بهداشت جهانی[2] ( (WHO،« یک اختلال اسکلتی است که در آن قدرت مکانیکی استخوان کاهش یافته و منجر به شکستگی استخوان می شود». سازمان جهانی بهداشت پوكی استخوان را به صورت كاهش تراكم استخوان به 5/2 انحراف معیار كمتر از متوسط حداكثر تراكم استخوانی در افراد جوان جامعه تعریف كرده است(1). مردان وزنان با ورود به سنین بزرگسالی، بطورطبیعی حدود نیم درصد از توده استخوانی خود را درسال از دست می دهند. خانمها با ورود به دوره یائسگی، دچار از دست دادن سریع توده استخوانی میشوند. این کاهش توده استخوانی تا ٥% در سال برای استخوانها ی اسفنجی و بین 3 %-2% در سال برای استخوا نهای متراکم است. بنابراین، باعث می گردد طی ٢٠ سال حدود ٢٠٪ تا ٣٠ ٪ افت تراکم استخوان داشته باشندکه با كاهش تراكم استخوانی به٣٠ تا ٤٠ درصد از حد طبیعی شکستگی استخوان ها بیشتر اتفاق می افتد(1-3). این شکستگی ها علاوه بر تحمیل بار اقتصادی برای فرد و جامعه، هزینه های اجتماعی حاصله مانند معلولیت یا مرگ را نیز بدنبال دارد(3).
برای بررسی رشد استخوان درانسان، مطالعات عمدتاً به رادیوگرافی یا ارزیابی ماركرهای استخوانی محدود می شوند در حالی كه استفاده از مدل حیوانی به بررسی مستقیم خواص مکانیکی استخوان می پردازد. خواص مکانیکی استخوان از جمله: استرس، سفتی استخوان و میزان انرژی جذب شده از پارامترهای اصلی بیان کننده ساختار و عملکرد استخوان می باشد. پس با استفاده از مدل های حیوانی و انجام تستهای مستقیم بیومكانیكی انعكاس بهتری از خواص مكانیكی استخوان در مقایسه با اندازه گیریهای تراكم استخوانی به دست میآید(4).
مشخص شده اوراکتومی رت یک مدل تجربی مناسب جهت بررسی پوکی استخوان در دوره یائسگی می باشدکه چند ماه بعد از اوراکتومی، پوکی استخوان قابل مشاهده است(5).
شکستگی ناحیه پروگزیمال استخوان فمور در انسان یکی از رایج ترین نوع شکستگی در پوکی استخوان است. ناحیه پروگزیمال استخوان رت نیز بسیار شبیه استخوان فمور انسان است. بدلیل شباهت زیاد بین استخوان انسان و رت از آن برای ارزیابی مقاومت استخوان و تغییرات مورفولوژی استفاده می شود(6).
مطابق یافته های پزشکی، بافت استخوان بطور منظم دچار نوسازی می گردد. روند کلی این فرایند با جذب استخوانی توسط تحریک سلول های استئوکلاست آغاز میشود. استخوان سازی توسط سلو ل های استئوبلاست صورت می گیرد. اگر جذب استخوانی زیاد باشد یا تشكیل استخوانی كم شود پوکی استخوان رخ می دهد که مكانیسم اصلی همه ی دلایل پوكی استخوان همین عدم تعادل بین جذب استخوانی وتشكیل آن است(7).
از جمله عوامل محرک و ضد تحلیلی استخوان، حساسیت به محیط مکانیکی است در واقع همان قانون ولف که شکل استخوان، ماهیت
عملکردی آن را مشخص می نماید. ارتباط بین ساختار استخوان و نیرو های وارده بر آن از توانایی انطباق پذیری دائم استخوان سالم با محیط تحت بار است و بر همین مبنا امکان انطباق پذیری با محیط موجود را به سیستم اسکلتی میدهد. این توانائی عموما بدلیل خواص نوسازی[3] و باز سازی[4] استخوان است که بافت قدیمی استخوان را در محیط حداقل یا حداکثر بارگذاری استخوان از بین برده وموجب شکل گیری مجدد آن در محیط با بارگذاری مناسب می شود. این انطباق پذیری سیستم اسکلتی با محیط تغییرات معنی داری در جرم، هندسه و خواص مواد استخوان ایجاد می کند(8, 9). از طرفی، هر نوع حركت و فعالیت بر روی زمین نیز به لحاظ مكانیكی، باعث اعمال بار[5] روی استخوانهای متحمل وزن شده و ساختار آنها را بهبود میبخشد. تشکیل و تحلیل استخوان به نیروی خارجی ناشی از نیروی گرانشی و نیروی داخلی تولید شده توسط فعالیت عضلانی حساس است(10). اعمال بار بر روی استخوان بعنوان محرکهای لازم برای دستیابی به اوج توده استخوانی و حفظ هموستاز آن شناخته شده است(11) .
امروزه تمرینات و فعالیت های ورزشی روند مثبتی در سلامت عمومی افراد دارا است. اثرات مثبت ورزش بر سسیتم گردش خون وعروق، زمان واکنش عضلات، تعادل و هماهنگی ارگان و افزایش کیفیت زندگی در سالخوردگان را بهمراه دارد(12-14). بافت استخوانی در سنین بزرگسالی به رژیم های تمرینی در جهت سنتز استخوانی پاسخ داده است(15). اما ورزش در سنین بالا خطراتی مانند افتادن و شکستگی استخوان در افراد مبتلا به پوکی استخوان را به همراه دارد. لذا، این افراد قادربه انجام هرگونه تمرینی نیستند و جایگزینی روش هایی بجای تمرینات ورزشی برای حفظ سلامتی و جلوگیری از خطر افتادن در این رده سنی ایمن تر می باشد.
اخیرا ویبراسیون کل بدن (WBV) بعنوان یک مداخله ورزشی، راهکاری نوید بخش در حیطه ورزش و بازتوانی جهت افزایش قدرت و توان بکار گرفته شده است(16, 17). نتایج اولیه به نظر میرسد حساسیت بالای استخوان به سیگنال های مکانیکی، ممکن است مبنایی برای مداخلات غیر دارویی باشد که قادر به بازگرداندن یکپارچگی بافت استخوان پس از حوادث یا صدمات شغلی مانند پروازهای فضایی است وب عنوان جایگزین کارامدی در پیشگیری و درمان سارکوپنیا در افراد توصیه شده است(18-20). از طرفی، پاسخ استخوان سازی نسبت به محرک های مکانیکی غیر معمول بر روی استخوان بیشتر و موثرتراست(21). لذا استفاده از بارگذاری توسط ارتعاشات مکانیکی یا ویبراسیون کل بدن بعنوان یک مداخله ورزشی، با بافت بدن بومی تر و روشی ایمن برای جلوگیری از شکستگی و آسیب به دیگر بافت ها پیشنهاد می شود و قابلیت اجرا برای افراد مسن و در معرض پوکی استخوان را نیز دارد.
مطالعات انجام شده نشان داده اند برای تطابق استخوان سازی در جهت بازسازی استخوان، بارگذاری باید پویا و دینامیک باشد، نیروی استاتیک نمی تواند در انتقال مکانیکی نقش داشته باشد(22). به طور طبیعی هر بارگذاری پویا دارای مولفه های دامنه و فرکانس است. فرکانس به همراه دامنه تعیین کننده شتاب و میزان بار وارد بر سیستم اسکلتی- عضلانی می باشد. بافت استخوانی با تداوم فعالیت هایی با شتاب مشخصی صورت می گیرد. تحقیقات در بررسی روزانه نشان دادند استرین های بزرگ (> 1000میکرو استرین) با فرکانس پایین(3-1 هرتز) بطور نسبی دفعات محدودی در طول روز رخ میدهد در حالیکه استرین های خیلی کوچک( < 10 میکرواسترین) با فرکانس بالا(50-10 هرتز) هزاران بار در روز اتفاق می افتد(23). علیرغم اینکه در مطالعات اخیر طیف وسیعی از فرکانس استفاده شده است(19, 24, 25) اما به نظر می رسد در انتخاب فرکانس باید نکات زیر را نیزمورد توجه قرار داد: 1- بدن روزانه عمدتاً در معرض شتاب های کم با فرکانس 50-10 هرتز قرار می گیرد و همین مقدار شتاب نیز باعث تحریک استخوان می شود(26) پس انتخاب نوسان در محدوده عملکرد طبیعی سیستم عضلانی-اسکلتی باید مورد توجه باشد. 2- از سوی دیگر، فرکانس طبیعی عضلات بافت های بدن حدود 20 هرتز می باشد و در صورتی که فرکانس طبیعی بافت نزدیک به فرکانس دستگاه ویبراسیون باشد دامنه ویبراسیون بیشتر می شود(پدیده تشدید) و باعث آسیب بافتی می گردد(27). لذا، باید فرکانس هایی استفاده شود که با فرکانس طبیعی بافت ها هماهنگ نباشد تا بهترین تاثیر را داشته باشد.
با توجه به این که شتاب یکی از عوامل موثر بر ویبراسیون است و خود تحت تاثیر دو مولفه فرکانس و دامنه می باشد. حال این سوال در ذهن مطرح می شود که اگر در شتاب های مساوی ولی با دامنه و فرکانس های مختلف آیا تغییری درروند استخوان سازی مقاومت مکانیکی استخوان بوجود می آید؟ اگر چه بیشتر شواهد نشان می دهد ویبراسیون با فرکانس بالا و شدت پایین اثرات سودمندی براستحکام استخوان دارد(26, 28, 29). اما در مقابل، پروتکل های دیگری نیز در ایجاد انقباض عضلانی بیشتر و در نتیجه استحکام استخوان پیشنهاد داده است (30) انقباض عضلانی بیشتر خود منجر به اعمال بار مکانیکی بیشتر می شود که محرک استخوان سازی است(16, 31). بنابراین با توجه به محدودیت سیستم ها، در سیستمی که دامنه ثابت، فرکانس های متفاوت و فرکانس ثابت، دامنه های متفاوت و شتاب های متفاوت داشته باشدممکن است اثرات متفاوتی در مقاومت مکانیکی و مورفولوژی استخوان بوجود آید. در این مطالعه به بررسی تاثیر چهار نوع سیگنال مختلف ویبراسیون بر استحکام مکانیکی استخوان، تراکم یون کلسیم و هیستومورفومتری استخوان در رت اوراکتومی می پردازد تا بتوان با استفاده از نتایج حاصل از این پژوهش، راهبردهای لازم برای کسب استحکام بیشتر در استخوان و حفظ حداکثر توده استخوانی در دوره یائسگی و در نتیجه افزایش کیفیت زندگی زنان دردوره میانسالی و سالمندی را مشخص کرد.
[1] Osteoporosis
[2]World Health Organization
[3] Modeling
[4] Remodeling
[5] Load
[1] Whole Body Vibration
1-1-
گیاهان انگلی در حدود یك درصد از گونه های نهان دانه را به خود اختصاص میدهند(Darwish,2005). گیاهان انگلی جهان شامل سه تا پنج هزار گونه هستند كه در هفده تیره گیاهی قرار دارند (Musselman ,1993). گیاهان انگلی گیاهانی هستند كه برای بقاء خود به گیاهان دیگر وابسته اند. گیاهان انگلی كامل فاقد کلروفیل بوده و قدرت فتوسنتزی ندارند، گیاهان نیمه انگل حاوی كلروفیل بوده و قادر به انجام فتوسنتز می باشند ولی برای تامین آب و مواد غذایی به میزبان خود وابسته اند. مرز بین گیاهان نیمه انگل و تمام انگل دقیق و مشخص نیست. به عنوان مثال گونه علف جادو( Striga sp ) گیاه نیمه انگل محسوب می شود كلروفیل اندكی دارد و تنها مقادیر ناچیزی فتوسنتز انجام میدهد (Musselman,1993).
مسلمان (Musselman,1993) گیاه نیمه انگل علف جادو( Striga spp )و گیاه تمام انگل گل جالیز(Orobanche sp) را از جمله مهم ترین علف های هرز انگلی خسارت زا در اراضی زراعی معرفی می كند.
گل جالیز متعلق به تیره Orobanchaceae است. این تیره دارای هفده جنس و بیش از صد و پنجاه گونه است. که مجموعا” شانزده میلیون هکتار از اراضی زراعی جهان را (که معادل یک و دو دهم درصد از کل اراضی زراعی جهان می شود) آلوده کرده است. تیره گل جالیز شامل گروهی از گیاهان انگل پیدازاد و اجباری است كه فاقد كلروفیل می باشند و عموماً تیره های حبوبات، بادمجانیان، چلیپائیان، مركبان، چتریان و كدوئیان و دیگر دو لپه ای ها را پارازتیه می كنند. اما این گیاه انگل تا به حال روی تك لپه ایها دیده نشده است (موسوی1376). گل جالیز به سیستم ریشه گیاهان میزبان چسبیده و بوسیله مكینه های خود آب و تمام مواد غذایی مورد نیاز را از میزبان دریافت می كند و سبب كاهش عملكرد محصول می شود. به سختی می توان برآورد دقیقی از میزان كاهش محصول در نتیجه گل جالیز را عنوان كرد، چرا كه ایجاد کرتهای عاری از گل جالیز برای مقایسه با كرتهای آلوده به آن در مجاور هم امکان پذیر نیست(Jain,1992).
میزان كاهش محصول ناشی از گل جالیز در مزارع آفتابگردان را در تركیه پنجاه درصد و در اسپانیا سی درصد تخمین زده اند (Rusoet al., 1996).
روش های گوناگونی برای کنترل این گیاه انگل بکار گرفته شده است که هر یک از آنها دارای مزایا و نقاط ضعفی هستند. کنترل پایدار گل جالیز نیازمند شناخت کامل از خصوصیات بیولوزیکی این گیاه و نیازهای بقائی آن است. این تحقیق به منظور شناخت بهتر نیاز های اکولوژیکی گل جالیز و تعیین توانائی آنها در کنترل گل جالیز انجام می شود
1 – 2 – اهداف طرح :
در این طرح اهدافی مورد بررسی قرار گرفت که مهمترین این اهداف به شرح زیر می باشند:
o شناخت تأثیر مکان جغرافیائی تشکیل و نمو بذر گل جالیز بر توانائی جوانه زنی گل جالیز در حضور میزبان های آفتابگردان، گوجه فرنگی و توتون.
o تعیین اثر نوع كود نیتروژنه بر میزان آلودگی گیاهان میزبان آفتابگردان، گوجه فرنگی و توتون.
o شناخت اثر محل تشکیل بذر گل جالیز واقع در روی سنبله بر میزان جوانه زنی و خسارت زائی گل جالیز به میزبان های توتون، گوجه فرنگی و آفتابگردان.
2-1- اهمیت گل جالیز:
خانواده گل جالیز عمومأ در مناطق گرم شمالی و معتدل دیده می شوند و علاوه بر آن ده درصد از گونه های این گیاه در مناطق گرمسیر و یک درصد آن در مناطق سردسیر مشاهده شده است(Goldwasser & Joder, 2001). گل جالیز باعث خسارت قابل توجهی به محصولات کشاورزی در دنیا می شود و به خصوص در مناطق خشک وگرم اروپا، آفریقا و آسیا مشكل جدی ایجاد كرده است.
مكان اصلی آلودگی گل جالیز منطقه مدیترانه است. مناطقی با اقلیم مشابه كالیفرنیا، غرب استرالیا و كوبا نیز مورد تهاجم این گیاه قرار دارند (Nandula,1998). گل جالیز مشكل جدی در مناطق گرم و خشك آفریقا و مناطق نیمه خشك آسیا است، علاوه بر آن در مناطق نیمه خشك مدیترانه، خاورمیانه و شرق اروپا نیز مشكل ساز است(Dhanapal et al., 1996). گونه های O.crenata و O.cernua خسارت آفرین ترین گونه های گل جالیز هستند. گونه اول در اروپای مركزی، اتحاد جماهیر شوروی سابق، مدیترانه، جنوب غربی آسیا و خاورمیانه گسترش دارد اما گونه O. crenata محدود به مدیترانه است(Rakesh & Foy ,1989).
به هر حال گل جالیز در چهارده كشور كه عمدتاً در منطقه آسیا می باشد و شامل كشورهای افغانستان، پاكستان، ایران، تركیه، لبنان، اسرائیل، مصر، عربستان، كوبا و نپال، سوریه، یونان، عراق، ایتالیا، اسپانیا می شود گسترش دارد(Goldwasser & Joder, 2001). گل
جالیز از جمله مشكل آفرین ترین گیاهان انگل گلدار این كشورها محسوب میشود (Achaya et al., 2002). گونه O. aegyptiaca از مهم ترین گونه های گل جالیز ایران می باشد(بلند اندام،1357و بنی هاشمی و احمدی،1365). گونه O.ramosa اكثراً در خاورمیانه دیده می شود، گونه های O.cernua و O.cumana عمدتاً در خاورمیانه و بخش های شرقی و جنوبی اروپا و شمال آفریقا دیده می شود و گونه O.crenata به خاورمیانه محدود می گردد(Aly,1990).
مشکل آفرین ترین گونه های گل جالیز عبارتند(Igbinnosa & Okonkowa ,1992) از :
جدول شماره 1- 1- گونه های مهم گل جالیز و میزبانهای اصلی آنها.
گونه گل جالیز میزبانهای مهم
O.crenata پارازیت باقلا، نخود و هویج
O.ramosa گوجه فرنگی و توتون، سیب زمینی، هندوانه، کلم
O.aegyptiaca توتون، گوجه فرنگی و بادنجان، کلم، هویج، باقلا، آفتابگردان
O.cumana آفتاب گردان، توتون، هویج، بادام
2-2 – انتشار گل جالیز:
بذر گل جالیز به راحتی توسط خاك، ماشین آلات مزرعه و آب پراكنش یافته و میتواند همراه بذور زراعی آفتابگردان و توتون جابجا شود(Russo et al., 1996). میتیچ بیان می كند كه در هند بذر گل جالیز چنان ریز و شبیه بذر توتون است كه به راحتی با آنها مخلوط شده و قابل تشخیص نیست. از آنجا كه بذر این گیاه مانند گرد و خاك بسیار ریز است به راحتی با وسایل نقلیه، حیوانات و خاك، كود حیوانی، علوفه خشك، پشم و خز حیوانات و نیز انسان پراكنش می یابند(Mitich, 1993).
سائربورن و همکاران معتقدند كه بذر گل جالیز وزن چندانی ندارد ولی بر روی آب نیز شناور نمی شود، و بنابراین مسافت انتشار بذر گل جالیز توسط آب كوتاه است اما چین و چروك سطح بذر سبب سهولت اتصال به مواد و ادوات كشاورزی می شود(Sauerborn et al,.1989).
بذر گل جالیز حتی پس از عبور از دستگاه شكمبه گوسفندان و یا مجاری هاضمه كرم خاكی قوه نامیه خود را حفظ می کند و قادر به پراكنش و جوانه زنی است(Dhanapal et al., 1997).
2 -3 – زیست شناسی گل جالیز:
همانطور که در شکل 1 ملاحظه میشود چرخه گل جالیز شامل سه مرحله است(Zestabrook ,1998 ,Zehra,1998) : این سه مرحله عبارتند از:
o مرحله بذری
o مرحله جوانه زنی
o مرحله انگلی و تولید بذر
شکل 1 : چرخه زندگی گل جالیز
در شوروی سابق گل جالیزO .aegyptiaca سبب پنجاه درصد كاهش محصول به هندوانه، سیزده تا پنجاه و دو درصد كاهش محصول طالبی، پانزده درصد كاهش محصول گوجه فرنگی می شود (Darwish,2005). گل جالیز در روسیه سبب بیست تا هفتاد درصد كاهش محصول گوجه فرنگی شده است (Qasem,2000).
میزان كاهش محصول باقلا در نتیجه خسارت گل جالیز با استفاده از معادله ( ON × 124/0× X 100 = L) قابل محاسبه است (Ghosheh et al., 1998).
در این معادله ON تعداد گل جالیز خارج شده از هر بوته باقلا است.
X تعداد بوته در واحد سطح است
L درصد كاهش محصول باقلا می باشد. طبق این معادله وجود چهار گل جالیز بر روی هر بوته باقلا سبب پنجاه درصد كاهش محصول شده است.
موسوی( 1383) خسارت گل جالیز در استان های مرکزی، فارس و اصفهان را بین30 تا 70 درصد تخمین زده است.
دو گونه گل جالیز شامل O. cernua (گل زرد یا سفید، تک شاخه) و گل جالیز مصری O. aegyptiaca (گل آبی تا بنفش و چند شاخه) بیشترین خسارت را در ایران ایجاد می کنند. خسارت گل جالیز در صیفی کاری ها اطراف تهران (ورامین، قزوین، شهریار و کرج) به خصوص روی گوجه فرنگی، طالبی و خیار به حدی شدید است که در اغلب موارد کلیه محصول را به نابودی می کشاند.
در استان آذربایجان غربی و کردستان خسارت گل جالیز تا هفتاد و پنج درصد محصول را از بین می برد. گل جالیز باعث کاهش نیکوتین در توتون می شود و خسارت اقتصادی گل جالیز به محصول توتون در ایران را تا 30 درصد تخمین زده اند.
به هر حال خسارت گل جالیز به محصولات زراعی تنها محدود به كاهش محصول نمی شود و می توان خسارتهای زیر را عنوان كرد:
• حضور گل جالیز در یك مزرعه ممكن است كشاورزان را مجبور به كشت گیاهان غیر اقتصادی تر كه میزبان گل جالیز نیستند نماید(Batchvarova,2002). گزارش شده است که در مصر در طی یك دهه، مساحت اراضی تحت كشت باقلا بخاطر آلودگی به گل جالیز O.crenata كاهش یافت(Magnus et al., 1982).
• گل جالیز فرآیندهای فیزیولوژیك و متابولیك میزبان را دچار اختلال می نماید و تغییراتی در اسیدهای آلی، كربوهیدراتها، میزان پروتئین، فعالیت های آنزیمی معین و مقدار نیكوتین و فسفر ایجاد می كند (Lopez,1998).
• رشد گیاهان میزبان آلوده به گل جالیز شدیداً كاهش یافته و محصول كیفیت و بازارپسندی خود را از دست می دهد (Lopez & Gatcia- torres ,1998).