وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

نمادشناسی حیواناتکلیله و دمنه بر مبنای اساطیر هند و ایران

اسطوره از مفاهیمی است که ارائه­ی یك تعریف جامع از آن، كه  دربرگیرنده­ی همه­ی مفاهیم و مطابق با فرهنگ­های مختلف باشد، کار دشواری است. پژوهشگران، بر اساس دیدگاه­های خاص خود، تعاریفی از اسطوره ارائه داده­اند. در این پژوهش نیز باید ابتدا تعریف خاصی از اسطوره پذیرفت و ارائه داد. ژاله آموزگار در بخش اساطیری «تاریخ ایران باستان» مطالبی درباره­ی اسطوره آورده است که با مباحث پژوهش حاضر همخوانی بیشتری دارد:

 

  «اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است در مقابله با درماندگی­ها و ضعف او در برآوردن آرزوها و ترس او از حوادث غیر مترقبه. قدرت تخیل، نهایت فعالیت خود را در این زمینه انجام می­دهد. خدایان به این ترتیب خلق می­شوند و سپس به شهریاران و پهلوانان زمینی تبدیل می­گردند و گاهی به عکس از شخصیتی تاریخی یا قهرمانی معمولی، موجودی اسطوره­ای شکل می­گیرد؛ به این صورت که همه­ی ویژگی­های یک موجود خارق­العاده را به او نسبت می­دهند…از سوی دیگر اسطوره تجسم احساسات آدمیان است به گونه­ای ناخودآگاه، برای تقلیل گرفتاری­ها یا اعتراض به اموری که برایشان نامطلوب و غیرعادلانه است و چون آن را تکرار می­کنند آرامشی به آن­ها دست می­دهد…»(آموزگار،1383: 54)

 

 به عبارت دیگر، «اسطوره» بیان بینش و تفکر انسان ابتدایی در برخورد او با پدیده­های پیرامونش است.

 

حضور مؤثر جانوران در حیات آدمی باعث شده این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت بیان اندیشه­ های انسان­ها قرار گیرند. حیوانات علاوه بر حضور در اساطیر و حماسه­ها، بعدها در داستان­های عرفانی، تعلیمی و قصه­ها و حکایات پندآموز نیز نقش­آفرینی می­کنند و در برخی موارد پشتوانه­ی نمادین و کهن خود را(هر چند کم­رنگ) حفظ کرده­اند و ریشه­ی بعضی از خویش کاری­هایشان را می­توان در پشتوانه­ی اسطوره­ای آن­ها مشاهده کرد.

 

1-1- تعریف نماد

 

   نماد معانی متفاوت و مختلفی دارد. در ایران نماد درمعنای لغوی خود چنان­که در لغت­نامه­ی دهخدا و به نقل از آنندراج آمده است، به معنای «فاعل»، یعنی ظاهر کننده و نشان­دهنده و مظهر واقع شدن است. اما در دوران جدید، این واژه عمدتاً در «غیر ما وُضع له» به کار رفته است و غالباً با نقش­های کنایی، استعاری و حتی گاه در معنای نشانه و علامت استعمال شده است.(ر.ک:قبادی،1374: 339) کلمه­ی نماد، برابر(symbole)، در زبان فرانسوی است؛ «لغت symbole از واژه­ی یونانی«sumballein»  می­آید که به معنی به هم پیوستن و اتصال است. هر sumbalon در اصل نشانه­ای برای شناخت و بازشناسی بوده است، یعنی یک نیمه از آن­چه را كه هرگز ندیده باشند، چون برادر بدانند و بپذیرند.»(ستاری،1366: 9)

 

  نماد همیشه سرشار از راز و رمز است. «از ابتدا که معرفت بشری از افسانه­ها و اساطیر فراتر آمده یعنی قالب فرضیه و فلسفه به خود گرفت تاکنون، تعریف نماد همچنان چند پهلو و ناگشوده باقی مانده است.»(قبادی،1374: 342)

 

  تعریف نماد از نظر اصطلاحی نیز بسیار گسترده و وسیع است و اغلب صاحب­نظران، نماد را از دیدگاهی ویژه و سازگار با قلمرو کاری خویش تعریف کرده­اند؛ چنان­که روان­شناسان، فلاسفه، اسطوره­شناسان، ادیبان و… هر کدام تعریفی متفاوت از نماد ارائه داده ­اند؛ البته در همه این تعاریف یک نقطه­ی مشترک وجود دارد­ و آن این است که: نماد بر معنی و مفهومی، ورای آن­چه ظاهر آن می­نماید دلالت دارد؛ معنی­ ای پوشیده و پنهان که باید کشف شود.

 

به تعریف نماد از چند دیدگاه مختلف اشاره می­شود که این تعاریف برگرفته از مقاله­ی «نظری بر نمادشناسی و اختلاف و اشتراک آن با استعاره و کنایه» است:

 

نماد در علم روان­شناسی به معنی وجه آشکار و نمایان صورت مثالی ناشناخته و فی­نفسه بیان­نشدنی است. هر صورت مثالی می­تواند در جامه­ی نمادهای مختلف ظاهر گردد. این نمادها به نوبه­ی خود می­توانند مجموعه­ی صورت­های گوناگونی را تشکیل دهند و به شکل دسته­ های تصاویر به هم پیوسته­ای درآیند. از نظر یونگ، نمادهای گوناگون مجسم­کننده­ی صورت مثالی هستند.(ر.ک:باستید،1370: 70)

 

«در فرهنگ فلسفی، نوشته­های سمبلیک و نمادین، آثاری مبتنی بر صور الهامی در مقابل تفکر منطقی مبتنی بر معانی مجرد، تعریف شده است. میرچا الیاده رمز و نماد را دنباله و ادامه­ی تجلی قداست در اساطیر توصیف کرده است. از نظر ادبی نیز هرگاه در اثر ادبی، ابزار و عناصری به خدمت گرفته شود که القاءکننده­ و مبیّن موضوع یا شیی دیگر باشد یا عملی مطرح گردد که امر دیگر را القاء کند که هم خود باشد و هم مظهر مفاهیم فراتر از وجود عینی خود، «نماد» خوانده می­شود.»(قبادی،1374: 341-339)

 

پروژه دانشگاهی

 

 

همچنین نماد به حسب جایگاه آن در اثر و وسعت و شمول یا سیر تاریخی و طبیعی آن، به این گروه­ها  قابل تقسیم است:

 

تقسیم­بندی بر حسب جایگاه نماد در اثر:

 

1- تصویرهای پراکنده: در صورتی که اثر، یک اثر ساختاری نباشد ـ مثلاً رمان، داستان، قصه، مثنوی یا قصیده نباشد یا تمام ساختار اثر ادبی، نمادین نباشد؛ همانند: غزلیات شمس، در این صورت نماد به صورت تصویرهای پراکنده جلوه می­کند؛ مثلا نماد سیمرغ در غزلیات.

 

2- ساختاری: مجموعه­ی اثر، ساختاری نمادین دارد مانند: منطق­الطیر عطار.

 

  تقسیم­بندی بر حسب وسعت و شمول نماد:

 

1- نمادهای عام: نمادهایی که گستره­ی آن در حد یک کشور و حتی فراتر از ادبیات یک کشور است. مثل نماد کبوتر و برگ زیتون برای صلح.

 

2- نمادهای خاص: نمادهایی که نزد هر هنرمندی تعبیری متفاوت و متغیر دارد. مانند تصویرهای رمزی مولوی که خاص خود اوست.

 

نمادهای طبیعی نیز نمادهایی هستند که عموماً در ادبیات ریشه­دار هستند ولی خیلی شناخته شده نیستند و تاریخی شده­اند؛ و شاعر یا نویسنده این نماد را خلق نکرده بلکه قادر به کشف و استعمال آن شده است.(ر.ک: همان: 345-344).

 

2-1- نماد و اسطوره

 

  نماد در اساطیر ـ که مورد پژوهش ماست ـ جایگاه ویژه­ای دارد و در واقع به منزله­ی زبان اسطوره است. در واقع «نماد واسطه­ی جاودانی­ای است میان آن­چه خرد درمی­یابد و آن­چه درنمی­یابد. از این رو، بهترین زبان برای بیان اساطیر، زبان نماد است نه مفاهیم عقلی. هر انسان در هر دوره به نمادها قالبی نو می­بخشد، بدین­گونه كه آن حقیقت جاودانه كه نماد نمایشگر آن است، هر بار به صورتی تازه به ما عرضه می­شود»(ستاری،1366: 469). نمادها آبستن معانی  و رازها هستند. یک نماد ممکن است یک معنی خاص را به ذهن القا کند و گاه یک نماد معانی و مفاهیم گوناگونی را در بطن خود جای داده است؛ به عبارت دیگر، معانی گوناگون و رازناک در قالب نماد پیچیده شده­اند. نماد نشان دهنده­ی تضادها و پیوندهای طبیعی و ماوراءطبیعی در دنیای اساطیر، افسانه­ها، قصه­ها و حماسه است. تضاد و تقابل خیر و شر، روشنی و تاریکی، زمین و آسمان، باران و خشکی، خورشید و ماه و…در داستان­ها، اساطیر و افسانه­ها و قصه­ها و… به گونه­ای نمادین، مانند جنگ خدایان و اهریمنان، جنگ زاغ و جغد، جنگ مار و پرنده و جنگ قهرمان با اژدها و… مطرح می­شود که اغلب برای نشان دادن قطب­های متضاد جهان است. از طرف دیگر با استفاده از نماد، می­توان پیوند و آشتی تضادها را به نمایش گذاشت، مانند پیوند و آشتی خورشید و ماه یا پیوند روز و شب که به صورت ازدواج  خورشید و ماه، در اساطیر مختلف ظاهر می­شود و یا پیوند آب و آتش در برخی از اساطیر، مانند ارتباط «اگنی» (agni) و «تریته­آپتیه»1(trita-āptiya) در اساطیر هند؛ بدین­صورت که اگنی، خدای آتش، که خود از آب به وجود آمده است و پاک­ترین فرزند آب­هاست؛ برادرش «تریته­آپتیه» را نیز از آب می­آفریند و بعدها تریته با دیو خشکی می­جنگد و او را شکست می­دهد؛(ر.ک:بهار،1351: 48) پس نمادشناسی دانشی است که این پیوندها و تضادها را شناسایی و تفسیر می­کند.

 

  برخی نمادها از روزگار کهن شکل گرفته و در تفکرات، اندیشه­ها و رؤیاهای اقوام گوناگون باقی مانده­اند، بنابراین اندیشه­ها و معانی رازناکی در نماد گنجانده شده است و می­توان در فراسوی معنای ظاهری یک یا چند نماد، باور، اندیشه و چه بسا اسطوره­ای کهن را یافت.

 

  نمادهایی که زائیده­ی معانی گوناگون و باورهای کهن هستند، با روان یک قوم یا روان مردم یک سرزمین یا فراتر از یک سرزمین پیوند دارند؛ بنابراین، نمی­توان تولد و زایش این قبیل نمادها را در مکان و زمان خاص دانست بلکه چنین نمادهایی به خودی خود اندیشه­ای هستند با پشتوانه­ای محکم و کهن.

 

  در بسیاری از آیین­ها و ادیان، رفتار و اعمال نمادینی وجود داشته که از اعتقادات بنیادین آن­ها به شمار می­آمده است؛ بعدها این رفتار و اعمال نمادین، در ظاهر و جامه­ای نو و مطابق با الگوهای حاکم بر جامعه، در داستان­ها، قصه­ها، حکایت­ها و حتی در فعالیت­های روزمره ظاهرشده­اند. امروزه نیز بعضی اعمال و رفتارهای مردم، ریشه در باورهای کهن آن­ها دارد و مردم ناخواسته و ناآگاهانه، به علت پیوند روانی با این قبیل اعمال نمادین، آن­ها را انجام می­دهند.2«گرچه دیگر اصل و علت انجام آن­ها به دست فراموشی سپرده شده است… اما در ژرفای انسان، در خیال­ها و رؤیاهایش، در پوششی از كهن­الگوها می­زید.»(واحددوست،1381: 93).

 

  اسطوره و نماد پیوندی ناگسستنی دارند. «سمبل­ها تجلی ایده­آل حقایق و ارزش­های مطلق انسانی یک دوره و یا یک قوم از جوامع بشری و اسطوره­ها انگیزه­ای برای پیدایش سمبل می­باشند و این گونه است که دو مقوله­ی سمبل و اسطوره در کنار هم معنی پیدا می­کنند.»(دادور،1385: 9). بنابراین می­توان ضمن پیوستگی اسطوره و نماد، گذار اسطوره به نماد را نیز پذیرفت. «بعضی گفته­اند واژه­ی myth  از ریشه­ی mutus می­آید که به معنی گنگ و خاموش است و این مفهوم خاموشی در مورد اموری مصداق و معنی پیدا می­کند که به اقتضای ذات و سرشتشان جز از راه نماد بیان­شدنی نیستند.»(ستاری،1366: 9)

 

  علاوه بر اساطیر، رؤیاها نیززبانی نمادین دارند، میرجلال­الدین کزازی درین باره می­نویسد:

 

«اسطوره­ها و رؤیاها هر دو در قلمرو نمادهایند. هم اسطوره، هم رؤیا به زبانی پیچیده و چند سویه و رازآلود که زبان نمادهاست با ما سخن می­گویند و نهفته­هایشان را بر ما آشکار می­سازند. نمادهای رؤیا بیشتر نمادهایی هستند که ناخودآگاه فردی آن­ها را می­آفریند و نمادهای اسطوره به یکبارگی نمادهایی هستند که از ناخودآگاه تباری و ناخودآگاهی جمعی برمی­آیند. برای گزارش اسطوره و رؤیا و گشودن رازهایشان، به ناچار می­باید با زبان نمادها آشنا بود.»(کزازی،1372: 163)

 

بنابراین نمادشناسی دانشی است مربوط به کشف مفاهیم و رموز نهفته، برای شناخت بشر از خودش.

نقد جامعه شناختی داستان های محمود طیاری

از آن جایی كه موضوع تعامل میان جامعه و ادبیّات مبحثی مهم در میان پژوهشگران و منتقدان در هردو حوزة ادبیّات و جامعه         شناسی بوده است، ادبیات به عنوان یكی از شاخه های هنر، از ابتدای پیدایش، بستر دگرگونی های فكری و فرهنگی گردیده است. این دگرگونی ها، ریشه در شرایط و زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد كه در شاخه های گوناگون پدیدار گشته است. یكی از این شاخه ها، ادبیات داستانی (قصه، رمان) است كه قابلیّت درخوری در همگام سازی ادبیات با اجتماع و حركت در جهت تحوّلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی دارد.

عکس مرتبط با اقتصاد

در سالیان اخیر، نثر و به ویژه ادبیات داستانی، موفقیّت بیشتری در جذب مخاطب و خواننده داشته است، بنابراین، تحت تأثیر همین شرایط، در اندك زمان رشدی چشمگیر پیدا كرده است. از دیرباز تا كنون نویسندگان با توجه به ساختار اجتماعی و جغرافیایی، خاستگاه فكری و عقیدتی شان، به صورت ناخودآگاه مسائل و واقعیّات جامعه را در نوشته   های خویش انعكاس می داده  اند. بنابراین، یك نوع پیوند منطقی بین ادبیّات و جامعه و رویدادهای اجتماعی شكل گرفت. جامعه شناسی ادبیّات به عنوان علمی میان رشته ای به دنبال شناخت عنصرهای پیوند دهندة اثر ادبی و جامعه ظهور و بروز یافت. با بهره گیری از علم جامعه شناسی و قوانین و روش های اصولی آن و از طریق نگرش جامعه  شناختی به ادبیّات  می توان به ارتباط و تعامل جامعه و ادبیات پی برد، ضمن اینكه ارزش های زیبایی شناختی اثر    ادبی و تعهدات و مسؤلیّت نویسنده در قبال مردم و اجتماع نیز زنده می شود.

 

پایان نامه های دانشگاهی

 

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

در تحلیل جامعه شناختی آثار داستانی، ابتدا لازم است برای آشنایی با فضا و موقعیت داستان ها، تصویر كلّی از تاریخ سیاسی و اجتماعی سال های مربوطه داده شود، زیرا یك اثر ادبی در شرایط اجتماعی ای كه در آن پدید آمده، یك وجه مشخص و جهان  بینی خاص دارد كه آن را قابل درك و فهم می كند. ضمن اینكه پدید آورندة اثر نیز چون از درون جامعه برخاسته، دارای جهان    بینی و نگرشی برخاسته از ارزش های عامّ جامعة خود است، بنابراین، از طریق تطبیق محتوا و درونمایة آثار با مسائل اجتماعی و فرهنگی و ساختار اجتماعی، می توان به تحلیلی دقیق دست یافت.

 

در همین زمینه، نظریات مختلفی از صاحب نظران حیطة نقد جامعه شناختی رمان مطرح می كنیم كه مهم ترین آنها نظریات لوكاچ و گلدمن است. سپس نظریة بازتاب واقعیّت كه نگاه كل نگرانه به داستان ها دارد، بیان می شود كه اساس نقد این داستان ها واقع می شود زیرا در نظریة بازتاب، ضمن بیان كلیّت داستان و ارائة تصویر همه جانبه از واقعیّات اجتماعی، توجه به  شخصیّت های تیپیك یا به عبارتی دیگر، نشان دادن  تیپ ها و طبقات گوناگون اجتماعی نیز مطرح میشود.

 

این رساله، پژوهشی انتقادی است كه مجموعة داستان های محمود طیّاری را از دیدگاه علم جامعه شناسی مورد نقد و بررسی قرار می   دهد. در مجموع، این رساله در 5 فصل تدوین شده است كه با توجه به اهداف در نظرگرفته شده به شرح زیر می آید:

 

فصل اول با هدف آشنایی بهتر و بیشتر با محمود طیّاری، از زندگی، آثار، تألیفات نویسنده و ویژگی های آثار داستانی او مطالبی بیان می  كند.

 

فصل دوم در باب جامعه شناختی ادبیّات و نظریات مختلفی كه پژوهشگران این علم مطرح كرده اند، مباحثی ارائه می كند. همچنین رابطة جامعه و ادبیّات و تأثیر متقابل آن ها بر روی هم، مورد بررسی قرار می گیرد. هدف اصلی در این فصل، آشنایی بهتر با روش ها و اهداف نقد جامعه شناختی ادبیّات و رمان، نظریات صاحب نظران جامعه شناسی رمان و نظریه بازتاب واقعیّت و جایگاه تیپ و شخصیت در نقد داستان  هاست.

 

فصل سوم اختصاص دارد به ارائة خلاصه ای از داستان های مجموعه های مختلف داستانی نویسنده و بررسی برخی عناصر داستانی در آن ها.

 

در فصل چهارم سعی ما بر این بوده تا با تحلیل درون مایة داستان ها و دقّت در وقایع زمان انتشار آن  ها، وارد نقد و تحلیل آن ها شویم. درهمین رابطه، ابتدا مروری بر نظریات و اندیشه های گوناگون مطرح شده در فصل های پیشین می اندازیم، سپس به توصیف و تحلیل این آثار می پردازیم. هدف این فصل، تحلیل دقیق نگاه نویسنده به اجتماع و مسائل آن و میزان بازتاب رویدادها و واقعیّات اجتماعی در این داستان ها و بررسی شخصیت ها و تیپ   های اجتماعی بوده است.

 

فصل ششم نتایج حاصل از این نقد و بررسی ها را ارائه می دهد.

نقد جامعه­ شناختی در دیوان اشعار سید اشرف ­الدین گیلانی

جامعه­شناسی ادبیات بخشی از جامعه­شناسی هنر است که مطالعات خود را روی محتوای اثر و جوهر اجتماعی آن و روابط متقابل ادبیات و جامعه متمرکز می­سازد. دانش مزبور با معتبر شمردن قواعد و قراردادهای زیباشناختی، با بررسی خرده­فرهنگ و پایگاه اجتماعی هنرمند، می­کوشد تأثیراتی را که فعالیت­ها و آثار هنری در روند امور و نهادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برجای می­گذارند، و همچنین تأثیراتی که هنر و فعالیت­های هنری متقابلاً از آنها می­پذیرد روشن سازد و نقش مهمی را که ساختار اجتماعی در این میان ایفا می­کند نشان می­دهد (ترابی، 1379: 30).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در واقع جامعه­شناسی ادبیات یکی از جدیدترین حیطه­ها در جامعه­شناسی است. در این حوزه اوضاع و احوال دینی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی جامعه در ارتباط با ادبیات مورد بررسی قرار می­گیرد.

عکس مرتبط با اقتصاد

آثار ادبی به طور نامحسوس و غیر مستقیم، آرمان­ها، تفکرات شیوه زندگی هر ملت را در طول تاریخ نشان می­دهد و تصاویری هنرمندانه از واقعیات اجتماعی عرضه می­دارد. نگاه جامعه­شناختی به ادبیات می­تواند وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر دوره را تا حدودی نمایان سازد (جلالی­پور و محمدی، 1389: 395).

 

برای بررسی جامعه­شناسی ادبیات یک دوره زمانی خاص و مهم ایران که دوره مشروطیت و پیامدهای مربوط به آن است انتخاب شده است. دوره مشروطه یکی از دوره­های  پر فراز و نشیب تاریخ ایران است. تقریباً بعضی چیزها، در حال دگرگونی و تغییر است و بعضی از ارزش­ها فرو ریخته و ارزش­ها و موضوعات جدید تبلیغ می­شود تا در فرهنگ جامعه ایرانی جای خود را باز کند. سیاست دوره مشروطه تغییری چشم­گیر با دوره­های ما قبل دارد و ایرانیان اولین تجربه خود را در نظام جدید، با عناوینی چون قانون، افکار عمومی جامعه، آزادی و مساوات و

پروژه دانشگاهی

 استبدادستیزی به محک می­کشند (همان، 396).

 

با افزایش روابط ایران با دولت­های اروپایی آرا و اندیشه­های روشن­فکران و آزادی­خواهان آن سرزمین­ها، اهل قلم و اندیشه ایران را تحت تأثیر قرار داده است. آنها با اعتقادات جدید که استبداد سلطنتی، محافظه­کاری سیاسی را مردود می­شمردند و اصول برابری و آزادی و برادری را می­ستودند، آشنا شدند. از طرفی دیگر نفوذ اقتصادی اروپا و بی­کفایتی پادشاهان قاجار منجر به آشفتگی اقتصادی و اجتماعی ایران شد (همان، 374).

 

یکی از مهم­ترین ویژگی­های ادبیات و شعر مشروطه، تأثیرپذیری آن از جریانات اجتماعی و سیاسی است که تحت تأثیر اوضاع و شرایط حاکم بر جامعه، شعر وارد حوزه زندگی مردم می­شود و نحوه زندگی ملت را به تصویر می­کشد. جامعه ایران در حال و هوای انقلاب  تغییر و تحول اساسی است و روشن­فکران تلاش دارند، سنت­های جدید، جایگزین سنت­های کهنه گردد. در این راستا نیز ادبیات اعتراض «انتقاد» شکل می­گیرد که خصیصه بارز آن جامعه­گرایی و واقع­گرایی است. از رهگذر بررسی اشعار این دوره به راحتی می­توان اوضاع جامعه آن زمان را ترسیم نمود و افق فکری شاعران و نوع تلقی آنان را نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی جویا شد.

 

در تاریخ پر فراز و نشیب ایران مردمانی زیسته­اند که همواره با اسلحه و یا با اندیشه و قلم خود به مقاومت و مبارزه پرداخته­اند. سید اشرف­الدین حسینی گیلانی (نسیم شمال) ستاره­ای در دوره مشروطیت طلوع کرد و خوش درخشید. اشعارش که از احساسات و عواطف شدید میهن دوستانه و عشق به آزادی و مردم سرچشمه گرفته بود، بی­تردید در بیداری توده­ها و آشنایی آنان با حقوق خود، تأثیر ژرف داشت (کریمی موغاری،7:1382).

 

در دوره­ی مشروطه شاهد رشد مطبوعات که حاصل از ارتباط متفکران ایرانی با جامعه اروپایی بود، هستیم، از جمله نشریه­های مطرح در این دوره نسیم شمال بود که نخستین شماره آن در دوم شعبان 1325 ق در رشت چاپ شد و نفوذ زیادی در میان مردم پیدا کرد که در واقع اشعار و حرف دل­های سید بزرگوار حسینی بود که منتشر می­شد. هر یک از سروده­های او بیانگر رویدادی سیاسی و یا در بردارنده­ی طنزی اجتماعی و فرهنگی بود که در مجموع، که در مجموع نمایشگر وقایع سرزمین ایران از ابتدای عصر مشروطیت تا دوران رضاخانی بود (محمدخانی، 1384: 60).

 

اشعار سید اشرف­الدین علاوه بر سادگی و شیرینی، سرشار از احساسات پاک میهن­پرستانه و بشردوستانه بود. از رهگذر این اشعار است که می­توان به شیوه مبارزه سیاسی و اقدامات دلیرانه او در آگاهی بخشی به عموم افراد جامعه و روشنگری و افشاگریش پی برد.

 

در این دوره ادبیات شاهد مفاهیمی جدید چون «وطن»، «دولت»، «ملت»، «آزادی»، «قانون» و … هستیم. اگر چه برخی از این کلمات قبلاً نیز در اشعار به چشم می­خورد، اما با کاربرد مدرن آنها که برآمده از اندیشه­های نوین مشروطه­خواهی و حاکمیت مردم است بر می­خوریم. دیوان «نسیم شمال» از آن جهت انتخاب شد که تصور می­شود با توجه به کم­سوادی غالب ایرانیان در آن زمان، مردم اشعاری را که آهنگین بوده و به خصوص سبک ساده داشته بهتر به حافظه سپرده و تحت تأثیر اندیشه­ی آن قرار می­گرفتند.

 

سید اشرف­الدین گیلانی از میان مردم و از خطه شمال برخاسته بود، تمام عمر با مردم و در میان مردم زیست و از احوال و دغدغه ­های زندگی آنان اطلاع کامل داشت و به همین دلیل به خوبی توانست با آنان ارتباط برقرار نماید (جلالی­پور و محمدی، 395:1389).

 

3-1- اهداف کلی تحقیق

 

هدف این پژوهش نقد جامعه­شناختی دیوان اشعار سیداشرف الدین گیلانی است. در واقع در پی آن

 

هستیم که تأثیر اشعار نسیم شمال بر تحولات جامعه و بالعکس مورد بررسی قرار بگیرد، به طور کلی مضمون­ها در اشعار سید اشرف­الدین درچهار بخش سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی طبقه­بندی شده است. در این پژوهش سعی بر آن است که به واکاوی بیشتر چهار بخش یادشده و همچنین تأثیر اوضاع و احوال جامعه بر ادبیات آن دوره به خصوص اشعار نسیم شمال و همچنین تأثیر اشعار ایشان بر جامعه و دگرگونی آن بپردازیم.

 

با توجّه به دوره­ی حساس تاریخی مشروطه و انتخاب شاعر بزرگ و مردمی این دوره و با توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی مطرح شده در اشعار نسیم شمال  و با کمک از شاعران معاصرش به شناخت  و بررسی جامعه دوره­ی مشروطه به لحاظ درون­مایه­های اجتماعی و سیاسی و همچنین به استخراج و تحلیل اندیشه و نظر سید اشرف­الدین حسینی از نظر مؤلفه­های جامعه­شناسی و سیاسی خواهیم پرداخت.

 

با پیدایی مشروطیت، ادبیات طنزی حقیقی، که لبه­ی تیز خود را بیش از افراد  متوجه اجتماع و معایب عمومی جامعه ساخته بود، پدید آمد و در حقیقت به نفع افکار آزادی­خواهانه به شعر تغزلی دست اتحاد داد. در این پژوهش می­خواهیم بدانیم چگونه نسیم شمال با اشعار طنزگونه، ادبیات را به مردم نزدیک ساخت و خود را شاعر مردمی ساخت و با این طریق به آگاهی­سازی جامعه پرداخت.

 

1-3-1- سوالات تحقیق

 

1ـ آیا شرایط مختلف جامعه می­تواند با ورود در ادبیات، بر افکار یک ملت تأثیر داشته باشد؟

 

2ـ جامعه­ی عصر سید اشرف­الدین حسینی چه ساختار سیاسی و اجتماعی داشته و دیدگاه و رفتار ایشان نسبت به آنها چه بوده است؟

 

3ـ  مؤلفه ­های فرهنگی و ضد فرهنگی و ارزش­های اجتماعی زمان نسیم شمال چه بود؟

 

3ــ ادبیات طنز و فکاهی چگونه در تبین اندیشه  جامعه­ زمان نسیم شمال و آگاهی دادن به عموم مردم در مورد جامعه، حکومت، سیاست، اقتصاد و… ایفای نقش می­کر

واژه ها و تركیبات و صنایع بدیع و نكته های بلاغی و بعضی نكات دستوری، اشارات قرآنی، تلمیحات …

1- فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخنوران، ص 579.

 

2- همان، ص 589.

 

3- صفا، ذبیح اله، تاریخ ادبیات در ایران (جلد دوم)، انتشارات فردوسی، چاپخانه كیهانك تهران، چاپ ششم، تهران 1363، ص 721.

 

4- همان، ص 721.

 

5- سخن و سخنوران، همان مأخذ، ص 579.

 

6- رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، انتشارات دانشگاه پهلوی، مرداد ماه 1352، صص362-361.

 

7- همان، ص 364.

 

8- تاریخ ادبیات در ایران، همان مأخذ، ص 579.

 

9- سخن و سخنوران، همان مأخذ، صص 584-583.

 

10- تاریخ ادبیات در ایران، همان مأخذ، ص 723.

 

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن        

 

بحر: مجتث مثمن مخبون، مخبون محذوف

 

با توجه به اینكه مجیر شاگرد خاقانی بوده، لذا چه به تأسی از وی و یا تحت تأثیر خاقانی قصیده‌ی آغازین دیوان خود را در وزن و قافیه و مفهوم قصیده‌ی مشهور خاقانی :

 

سریر فقر تو ار سر كشد به ملك رضا تو سر به جیب هوس در كشیده، اینت خطا به نظم در آورده است كه می توان این كار وی را به نوعی اظهار ارادت نسبت به ساحت بزرگ استادی به حساب آورد، اگرچه مجیر در ناسپاسی نسبت به استاد دست كمی از خود خاقانی نسبت به استادش ابوالعلاء گنجوی نداشته است.

 

پروژه دانشگاهی

 

 

1)برید عقل ترا كی برد به ملك صفا      كه دل هنوز به بازار صورتست ترا

 

برید : به فتح اول و كسر ثانی معرّب بریده دم است و آن استری باشد یا اسبی كه دم او را ببرند برای نشان و بعضی گویند كه تیز رفتار می‌شود و به مقدار دو فرسنگ نگاه دارند به جهت خبر بردن سلاطین. الحال آن شخص را گویند كه بر آن سوار شده خبر برد و در این زمان، نامه‌بر و پیك را گویند (غیاث). هم اكنون در كشورهای عربی، برید به جای پست Post به كار می‌رود. در باره‌ی ریشه‌ی «برید» اختلاف است كه از كلمه‌ی یونانی (Veredus) یا «بردن» فارسی و یا واژه‌ی دیگر گرفته شده است (برای توضیح بیشتر به مقاله‌ی «بحثی در باره‌ی برید و ریشه‌ی آن» از استاد مرحوم دكتر محمد آبادی باویل، نشریه‌ی دانشكده‌ی ادبیات تبریز، سال 29، شماره‌ی 122، ص 208-239 مراجعه شود). در بیت فوق قاعدتاً باید در مفهوم دلیل و راهنما به كار رود تا بتواند آدمی را راهنمایی و همراهی كند.

 

عقل‌ : خرد و دانش و قوتی كه نفس انسان بدان وسیله تمییز دقایق كند و آن را نفس ناطقه گویند. عقل در اصل به معنی بند در پا بستن، چون خرد و دانش مانع رفتن طبیعت آدمی می‌شود به سوی افعال ذمیمه، لهذا خرد و دانش را عقل گویند.

 

صفا : پاكی و در اصطلاح خلوص از ممازجت طبع است و دوری از مذمومات است و صفا از صفات انسان است و آن را اصلی است و فرعی، اصلش انقطاع دل است از اغیار و فرعش خلوت است از دنیای غدار.(فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی. ص 531)

 

بازار‌ : محل خرید و فروش كالا، در زبان پهلوی واچار و در اوستایی آباچاری آمده است. پرتقالی‌ها این كلمه را از ایرانیان گرفته‌اند كه از این رهگذر كلمه در زبان فرانسه نیز وارد شده است.(برهان، حاشیه)

 

صورت : تمثال، عكس و مجازاً ظاهر هر چیزی.

 

برید عقل : اضافه تشبیهی، به عبارتی عقل به دلیل و راهنمایی همانند شده است كه آدمی را به سر منزل مقصود هدایت می‌كند.

 

ملك صفا : اضافه تشبیهی.

 

كی : استفهام انكاری.

 

بازار صورت : كنایه از دنیا كه محل اعمال فریبنده‌ی ظاهری است و با نماد آراسته‌ی خود آدمی را سرگرم و فریفته‌ی خود می‌كند.

 

معنی بیت: پیك و دلیل خرد هیچگاه نمی‌تواند ترا به ملك یكرنگی و صفا رهنمون شود، برای اینكه دل تو هنوز فریفته‌ی این دنیای ظاهر است.

 

2)نه طفل راهی از آواز و شكل دل برگیر           كه پیل را سر و شكل است و پشّه را آوا

 

طفل راه : كنایه از نوآموز، كودكی كه تازه راه رفتن را یاد گیرد، نومرید.

 

باز بود آن صبح دولت روز او    طفل ره شد عقل پیر آموز او

 

دل بر گرفتن : قطع علاقه كردن، اعراض نمودن، ترك كردن.

 

بیت پیل و پشّه آرایة طباق به كار رفته است و شكل و آواز تناسبی با كودك دارد. بدین معنی كه طفل را با اشكال و اصوات سرگرم می كنند./ صنعت لف و نشر مشوش؛ پیل به شكل و پشه به آواز برمی گردد.

 

معنی بیت: تو كودك نوپا و مبتدی سلوك نیستی تا به ظواهر و اشكال دل بندی. پس سعی كن از این مظاهر فریبنده رخ بر تابی، زیرا فیل با همه تنومندی جز هیكل و ظاهری بیش نیست و پشه هم جز صدایی ندارد.

 

«یعنی مظاهر بزرگ دنیا، شكل و هیكلی بیش نیست و مظاهر كوچك جز صدایی نیست كه در هر حال سزاوار دل بستن نیستند» (دكتر احمد شوقی نوبر)

مقدمه و تصحیح نسخه خطّی دیوان نجیب­ الدین اصفهانی

آثارِ پیشینیان در قالبِ نسخ خطی از پس قرن‌ها به یادگار مانده‌ است و این بر عهدۀ ماست که آنها را حفظ کنیم و در عین امانت به تصحیح آن اقدام نماییم.

 

«هدف از دانش و فنّ تصحیح متون، به دست دادن متنی هر چه نزدیکتر به متن اصلی است که از زیرقلم نویسنده ای خارج شده و یا از بیان شاعر یا گوینده ای تراوش یافته، و امروزه مورد پژوهش ماست» (جهانبخش، 1384: 14-13).

 

با اینکه برخی محققان رابطۀ خوشی با ادبیاتِ دورۀ صفویه ندارند و شاید اساساً ارزشی برای آن قائل نباشند شبهه نیست که از نظر تازگی وغرابتی که اشعار این دوره دارد به کلّی از آثارِ ادبی ادوارِ دیگر متمایز است. لطفعلی بیک آذر در آتشکده و رضاقلی‌خان هدایت در مجمع الفصحا هرجا ذکری از شعرای دورۀ صفویه رفته است به اجمالی هرچه تمامتر برگزار کرده‌اند (رک. مؤتمن، 1339 : 344 و 345). در هر حال دور از هرگونه تعصب شعرِ این دوره حلقه‌ای است از زنجیرۀ ادبی از نخستین روزهای شعر پارسی تا کنون. نبایست با نگاهی که به نقد و بررسی سخنِ سخنسرایانِ سده‌های چهارم و پنجم تا پایان هشتم می‌پردازیم به ارزیابی و سنجش سخن این عصر پرداخت. باید قیاسِ فصاحت را با در نظر داشتن وضع ادبی، اجتماعی و سیاسی آن زمان سنجید. این که از هر صنف شاعرانِ ممتازی در این دوره ظهور کرده‌اند نکته‌ای نیست که از آن بتوان به تسامح گذشت. آگهی تبریزی به سوزن‌گری منسوب بود و ظریفی تبریزی به خرده‌فروشی اوقات می‌گذرانید. فنایی مشهدی علافی می‌کرد و مولانای یمنی در سمنان کفشگر بود. فقیری یخنی‌پزی می‌کرد و وصلی تبریزی از مطربی معیشت می‌نمود. امیری اصفهانی به دکّانِ عطاری می‌نشست و بزمی قزوینی کفشدوز بود (رک.سام میرزا، 1314 : 141 تا 170)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

«از مهمترین عواملی که در زمانِ صفویه شعر و شاعری در عوام رخنه کرد این بود که صفویه ترویج مذهبِ شیعه را اساسِ سیاست خویش کرده بود و خود را از جهتِ تقویت مبانی دولت و سلطنت خویش به مدایح شعرا محتاج نمی‌دید. الّا بدان اندازه که شاعر آنها را در نشر و ترویج مبادی مذهب شیعه موثر می‌شمردند»(رک. اسکندر بیک ترکمان، 1334 : 178به نقل از زرین­کوب،1389:254) برخی از پژوهشگران این تغییر مذهب در سلسله صفوی را انقلاب اجتماعی دانسته و تغییر سبک ادبی را معلول این علت می‌دانند (ر.ک : شمیسا، 1382 : 284). این نکته بدین معنا نیست که ادبیّات در دورۀ صفوی صرفاً جنبۀ مذهبی داشته؛ بلکه روابط علّت و معلولی در مسائل اجتماعی و فرهنگیِ پیچیده غالباً غیر مستقیم است. به همین خاطر است که در شعرِ این دوره مشایخی را می‌شناسیم که در سخن‌سرایی دستی دارند و شهرتی. شاعرانی مانند: ملامحسن فیض، میرزا جمال خوانساری، هاشمی کرمانی، ضمیری اصفهانی و میرزا نجیب الدین رضا اصفهانی. در این زمان، غزل‌سرایی عرفانی به تقلید شاعرانِ عارف‌مسلک گذشته و اشعار عرفانی شاعرانِ پیشین مانند سنایی و مولوی و سعدی و حافظ، ادامه دارد.

 

نجیب الدّین اصفهانی از همین شاعران متشرع است. او شاعری است شیعی که حکمت عرفای شیعی را در شعر خود وارد ساخته است. «نورالهدایه» دربارۀ انواع معرفت، «سبع‌المثانی» مثنویی بر وزن مثنوی معنوی مولوی، «دیوان اشعار» ، مثنوی «خلاصه الحقایق» مشتمل بر مسائلِ فلسفی و عرفانی و مبانی تصوف و آداب سیر و سلوک، از آثارِ این عارف و شاعر می‌باشد.

 

1- نجیب‌الدّین رضا اصفهانی

 

میرزا نجیب الدین رضا که با نام زرگر اصفهانی نیز اشتهار دارد، از مشایخ صوفیه ذهبیه در قرن یازدهم و دوازدهم است (عبرت نائینی، 1376، ج 2 : 768). شهرتِ او را به زرگر، رضاقلی‌خان هدایت در ریاض العارفین متذکر شده است و ذیل نام او به شرح احوالش پرداخته است. نگارنده در هیچ جای آثارِ او قرینه‌ای برای این شهرت نیافته و بر این گمان است که شاید این شهرت پس از دوران هدایت (از آن جهت که شاعرِ دیگری با این تخلص داریم و هدایت در مجمع الفصحا به شرح احوال او پرداخته) برای میرزا نجیب الدین رضا رقم خورده باشد. به همین خاطر منشأ این تخلیط را ریاض العارفین هدایت می‌داند. که در این نوعِ ادبی نیز طبع آزمایی کرده است. وی در سال 1047 در

دانلود مقالات

 اصفهان به دنیا آمد (خاوری، 1362 : 282). «از اماجد مجذوبین و اکابر محبوبین بود و پس از جذبه به سلوک رجوع کرده» (هدایت، 1388 : 149). در اصفهان با شیخ محمدعلی موذن خراسانی ـ از بزرگان عرفا ـ ملاقات کرد و به همراه او به مشهد رفت (همان). در سال 1078 به همراه استاد به اصفهان بازگشت و بعدها خلیفه و داماد او گشت (تمیم‌داری، 1372 : ج 1 : 341). نجیب به نام‌های رضا [و] جوهری، تخلص می‌نموده و خلاصه الحقایق و دیوان غزلیات و سبع المثانی از آثار او بوده» (تبریزی، 1328 : 123). امّا در غزلیات چنانچه نگارنده در آثار او تتبع کرده، وی هرآنجایی که از تخلص استفاده کرده، نامِ نجیب را برگزیده است.

 

معصوم‌علی‌شاه در ذکر شیخ محمدعلی مؤذن می‌نویسد : «خلیفۀ وی  نجیب الدین رضاست که ترجمه‌اش بیاید.»(معصوم‌علی‌شاه، بی‌تا،ج3: 165). در ادامه آمده‌است : «سیّد رضا مردی بزرگوار است و کتاب سبع‌المثانی از اوست و نجیب الدّین را در ریاض العارفین به عنوان زرگر اصفهانی آورده است و ترجمه نموده. وفاتش در سال یک‌صد و هشتاد و پنج نوشته و مخفی نیست که غیر از زرگر اصفهانی است که نامش محمدحسن است. وفاتِ وی را در مجمع الفصحا سال هزار و دویست و هفتاد نوشته است. خلاصه نجیب الدین را تعریف همین بس که مرحوم مظفرعلی‌شاه در کتاب مثنوی بحرالاسرار او را ستوده است و بعضی از آن ابیات تیمناً آورده می‌شود.

 

صبح یوم السبت شوال الکریم                 عـارض مشـتاق سـلطان عظـیــم

 

طلعتی فرخنده چون ماه تـمام                چشم جان را جلوه‌گر شد در منام

 

قـصّـه سـبع‌المثانی مـثنـــوی                        از کلام شـــه نجــیب المعنــوی

 

شه نجیب الدین رضا شاه ولی                 مرشـد راه رضـا سلـطان عـلــی»

 

(همان : 216)

 

نجیب اصفهانی در شرحِ احوالِ خود، خویش را امّی معرفی کرده (رک : تمیم‌داری، 1372 : 340) و بر همین اساس است که شرح حال نویسان مانند هدایت در ریاض العارفین و مدرس تبریزی در ریحانه‌الادب و  آقابزرگ طهرانی در الذریعه او را بی سواد دانسته‌اند. امّا آنچه از آثارِ او پیداست؛ نکته‌ای جز این است.

 

درگذشت او را به سال‌های 1080 (هدایت، 1388 : 149) 1085 (معصوم‌علی‌شاه، بی‌تا، ج3 : 216) (خاوری، 1362 : 289) و 1108 (تمیم‌داری، 1372 : 340) بیان کرده‌اند. مرحوم مصلح‌الدین مهدوی وفات او را هم سال 1080 و هم 1075 ذکر کرده است (مهدوی، 1348 : 326 ، 1388 : 617). اگر تاریخِ نگارش آثارِ او ـ چنان‌چه در ادامه بدان خواهیم پرداخت ـ را صحیح بدانیم، تاریخ 1108 برای وفات صحیح‌تر می‌نماید.

 

مزارِ وی در بقعۀ میرزا رفیعاست. صاحب تذکره القبور می‌نویسد : «قبرش در قسمتِ شمالی آب انباری که فعلاً جزو اراضی فرودگاه است قرار داشت و تا این اواخر موجود بود و نگارنده [(= مهدوی)] آن را دیده بود» (مهدوی، 1348 : 326).

 

از آنجایی که در برخی تذکره‌ها و کتب تاریخی ـ ادبی نجیب اصفهانی را زرگر اصفهانی نیز معرفی کرده‌اند؛ نباید این شخص را با زرگر اصفهانی شاعرِ سدۀ سیزدهم اشتباه گرفت. احمد کرمی در مقدمۀ دیوان زرگر می‌نویسد: «آقا محمّدحسن زرگر اصفهانی از غزل‌سرایان اواسط قرن سیزدهم هجری است که درگذشت وی را به سال 1270 هجری قمری یاد کرده‌اند» (زرگر اصفهانی، 1362 : 8 ـ 7). ترجمانِ احوالِ شیخ نجیب در کتاب رجال و مشاهیر اصفهان تألیفِ میرسید علی جناب، هم‌چون ریاض‌العارفین ذیل نامِ زرگر اصفهانی مرقوم گشته و بدون ذکر هیچ منبعی، عیناً متن ریاض‌العارفین آمده است. قابل ذکر اینکه مصحّحِ چاپ اخیر از رجال و مشاهیر هم هیچ‌ اشاره‌ای به این نکته نکرده‌ است (رک: جناب اصفهانی، 1385: 273).

 

1-1- آثار نجیب

 

1-1-1- نورالهدایه

 

 «کتاب مستطاب نورالهدایه از تصنیفات عارفِ کامل و فاضلِ واصل شیخ نجیب الدین رضا تبریزی قدس سره معاصر شاه سلیمان صفوی» در سال 1365 (= 1325 خورشیدی) در چاپ‌خانه علمی به چاپ رسیده است. موضوعِ کتاب در تصوف و انواع معرفت است. نویسنده به بیان اصول دین و اصطلاحاتِ صوفیه می‌پردازد. سال تألیف این کتاب را 1087 نگاشته‌اند (تمیم‌داری، 1372 : 342)

 

2-1-1- سبع‌المثانی

 

منظومه‌ای است عرفانی به فارسی بر وزن مثنوی معنوی مولوی که آن را در سال 1094 سروده و مشتمل بر بیست هزار بیت است. وی این کتاب را به عنوان مجلد هفتم مثنوی جلال‌الدین مولوی سروده و تاریخ سرودن آن سال 1094 نگاشته شده است. نجیب الدین در این کتاب آگاهی‌هایی دربارۀ ضدیّت با تصوف در دوره شاه عباس دوم، در سفر مشهد و اصفهان به دست داده است. در برخی حکایت‌ها که به صورت نظم آورده است، وقتِ تغییر دولتِ صفوی را بیان کرده و در واقع نوعی پیش‌گویی برای سقوطِ این دولت است (جعفریان، 1379 : 533). این کتاب در سال 1342ق در مطبعه سعادت شیراز به صورت چاپ سنگی به همراه رساله‌های تحفة عباسی، دیوان شیخ عطار، رسالة نوربخشیه و رساله در معرفت در هامشِ کتاب به چاپ رسیده است. باری دیگر سبع‌المثانی توسط خانقاه احمدی (تهران) در سال 1360 منتشر شده است.

 

3-1-1- خلاصه الحقایق

 

مثنویی است در آداب سیر و سلوک و تصوف. این اثر در سال 1328 توسط میرزا احمد اردبیلی در ضمنِ کفایه المومنین و اوصاف المقربین به چاپ رسیده است.

 

4-1-1- دستور سلیمان

 

دستور سلیمان رساله‌ای است در اصطلاحاتِ صوفیان که نسخۀ خطی آن در دانشگاه تهران موجود است (رک. منزوی، 1353 : 1038). به غیر از تذکره القبور (مهدوی، 1348 : 327)، عرفان و ادب در عصر صفویه (تمیم‌داری، 1372 : 342) و سبک‌شناسی نثر (شمیسا، 1386 : 232) دیگران به این اثر نجیب اشاره‌ای نکرده‌اند.

 

5-1-1- دیوان غزلیات

 

 نسخه خطی دیوان غزلیاتِ نجیب اصفهانی با شمارۀ 390  در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است. این نسخه شامل 140 برگ، 14 سطری و قریب به 2000 بیت است. این نسخه فاقد تاریخ کتابت است. علاوه بر این مدرس تبریزی و تمیم‌داری دیوان اشعار وی را که مشتمل بر غزل و قصیده و ترجیع و مراثی است برشمرده‌اند؛ امّا از نسخۀ موجودِ آن اطّلاعی به دست نداده‌اند (مدرس تبریزی، 1328، ج2 : 375) ، (تمیم‌داری، 1372 : 342).

 

2-1- ارزیابی شعر نجیب اصفهانی

 

اقبال و هنرِ نجیب اصفهانی در مثنوی‌سرایی بیش از غزل‌سرایی است؛ زیرا در آنجا مفهومی را بیان می‌دارد ولی در غزل‌سرایی بر سرِ موضوع‌های تکراری پیش گفته شده شاعرانِ سده‌های پیشین، دور می‌زند. سبکِ شعری او را بهتر است به حکمِ زمانِ او سبکِ هندی یا اصفهانی دانست. زیرا ابیاتی با سیاقِ سبک هندی که ـ ویژگی‌های «تناسب»، «تمثیل»، «مصراع برجسته» و «اسلوب معادله» و … در آن مشهود باشدـ در دیوانِ او یافت می‌شود.