سرطان معده شایع ترین سرطان در کشورهای آسیایی محسوب میشود و در ایران نیز به عنوان شایع ترین و اولین علت مرگ و میر به دلیل سرطان در میان مردان و دومین علت مرگ و میر در میان زنان است. یکی از عواملی که با سرطان معده ارتباط دارد، تغییر در ترکیب موکوس معده است که سطح اپیتلیال معده را پوشانده است. هدف: یکی از فراوان ترین پروتئینهای موجود در موکوس معده گاستروکین 1 است که توسط ژن GKN1 در انسان کد میشود. این پروتئین در عملکرد طبیعی معده مثل تمایز طبیعی سلولهای اپیتلیال معده،
یکپارچگی مخاط و ترمیم سلولهای اپیتلیال معده پس از آسیب نقش مهمی ایفا می کند. بیان ژن GKN1 در سرطان معده کاهش می یابد و از این ژن به عنوان ژن سرکوب کننده تومور در معده نام برده می شود.
مواد و روش ها: با توجه به نقش مهم گاستروکین 1 در اپیتلیوم معده و کاهش بیان ژن GKN1 در سرطان معده و نقش تنظیمی پروموتر در بیان ژن ها، در این مطالعه 52 بیمار مبتلا به سرطان معده و 52 فرد سالم انتخاب شده و پلی مورفیسمهای تک نوکلئوتیدی قرار گرفته در ناحیه پروموتری ژن GKN1 با استفاده از توالی یابی و تکنیک Tetra-primer ARMS PCR بررسی گردید.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که پلیمورفیسم تک نوکلئوتیدی rs 4575760 با خطر ابتلا به سرطان معده ارتباط دارد (032/0=P , 1=df ,9/0-1/0 =%95CI ,42/0=OR). اما پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی rs 4072127 با خطر ابتلا به سرطان معده ارتباط ندارد ( 13/0 =P , 1 =df , 52/4 – 8/0=%95CI , 919/1 =OR).
کلمات کلیدی: سرطان معده، ژن GKN1، پروموتر، پلیمورفیسم تک نوکلئوتیدی، Tetra-primer ARMS- PCR.
باکتریهای احیا کننده سولفات SRB به طور وسیعی در اقیانوس، آبهای شیرین، لجنها پراکندهاند. این باکتریها از سولفات به عنوان پذیرنده نهایی الکترون استفاده و سولفید هیدروژن تولید مینمایند. تا اکنون 14 جنس از این گروه باکتریها شناخته شده که به جز دسولفونما ویبرو تمامی آنها گرم منفی میباشند. یک جنس از این باکتریها به نام دسولفوویبرو میتواند در هنگام تکثیر فعال خود بیش از 10 گرم در لیتر سولفید هیدروژن تولید نماید (آبیارد 1382، 12-11؛ ;Geneva 2001, 157 Collette 1999, 198 ).
باکتریهای SRB نقش مهمی را در شروع التهاب یا التهابهای دائمی از قبیل بیماریهای دندان[1] ایفا میکنند (;Langendijk 2000, 943-950 loubinoux et al 2003, 1304-1306 ). Desulphovibrio spp از آبسههای شکمی و آبسههای مغزی و همچنین از خون و ادرار نیز جدا شدهاند (Collette 1999, 198). باکتریهای SRB انرژی مورد نیاز خود را از احیای سولفات بدست میآورند این باکتریها به دلیل تولیدH2s که بجز ترکیبات سیتوتونیک[2] مهم است و یک عامل خورنده[3] میباشد (Barton 2007, 1-523) و در مجاری دستگاه گوارش (دهان و روده) انسان و حیوانات وجود دارند. یکی از آرکی متانوژنیک (متانوژن) به نام متانو بروی باکتراسمیتی[4] در عفونتهای انسانی یافت شده است (Worden and Smelly 1996, 157-171 ) مهم ترین باکتریهای احیاکننده سولفات شناسایی شده در فلور روده عبارتند از:
دسولفوتوماکولوم[5]، دسولفوویبریو[6]، دسولفوبولبوس[7]، دسولفوفیرفیلدنیس[8]، دسولفوویبریوپیگر[9] (Goldstein 2003, 2752-2754؛ La Scola and Raoult 1999, 3076-3077 ، Susceptibilities of 23 Desulfovibrio Isolates from Humans, 5308–5311 ).
براساس مطالعات Birvin در سال 2001 در کشور کانادا شیوع مشکلات گوارشی همراه با درد 6% گزارش کرد و در سال 2003 Ehlin و در سال 2004 Wilson در انگلستان شیوع عفونت را به ترتیب 2/8 درصد و 5/10 درصد گزارش کردند که از سال 1970 تا 2004 به طرز چشمگیری افزایش پیدا کرده است. Hugin در سال 2005 و Boivin در سال 2001 در ایالات متحده امریکا عفونت روده در بین دانش
آموزان و در محدوده سنی بین 16 تا 30 سال در مردان 65 درصد و در زنان 44 درصد گزارش کردند.
در سال 1992، John، Boseph و همکاران ثابت کردند که منوباکتامها (آزترونام) یا آمینوگلیکوزیدها به همراه کلیندامایسین یا مترونیدازول در کاهش (Intra abdominal infections) موثر میباشند (Yoshiota et al 1991, 11-17 ).
آنتیبیوتیک کلیندامایسین از دسته داروهای پادباکتری با نیمه عمر 2 تا 3 ساعت مانع از بیوسنتزپروتئین توسط باکتری میشود که در درمان پریتونیت، عفونتهای داخل شکمی و همچنین عفونتهای استافیلوکوکی مصرف میشود. مترونیدازول یکی از داروهای نیتروایمیدازول اثر کشندگی بر باکتریهای بیهوازی و پروتوزوآها دارد از این رو در درمان بیماریهای التهابی، کولیت پسودو ممبراند و عفونتهای ژیادریایی مصرف میشود (منصور 1390، 36-35؛ گوهرخانی 1374، 27؛ سیمون 1368، 18-17).
هدف از این پژوهش، ارزیابی نفش باکتریهای احیا کننده سولفات در ایجاد عفونتهای روده بزرگ و آپاندیسیت در شهر کرمان می باشد.
[1] – Periodentistis
[2] – Cytotonic
[3] – Cotrosive
[4] – Methano brevibacter smithi
[5] – Desulfotomaculum
[6] – Desulfovibrio
[7] – Desulfobulbus
[8] – Desulfofarfildenis
[9] – Desulfovibrio piger
و معرفی طرح
در سالهای اخیرعلل مختلفی از قبیل بالا رفتن سن ازدواج، تعییر شیوه زندگی، عوامل عفونی و شیمیایی، اشعه و شیمی درمانی، مسائل ژنتیکی و یائسگی زود رس منجر به ناباروری زوجهای بسیاری شده و لذا انجماد و نگهداری تخمک اقدام اساسی در حفظ قدرت باروری و درمان ناباروری به شمار میرود. با توجه به ضرورت حفظ و نگهداری تخمک در روشهای کمک باروری[1](ART) تلاشهای زیادی جهت انجماد و نگهداری تخمکها صورت گرفته است، لیکن تاکنون روش قابل اعتمادی در انجماد تخمک که بتواند میزان بالایی از زنده مانی تخمکها را نشان دهد گزارش نشده است. علی رغم بررسی های متعدد صورت گرفته بر روی تغییرات مورفولوژیک، فراساختاری، فیزیولوژیک و عملکردی تخمک های منجمد- ذوب شده، هنوز اطلاعات اندكی در خصوص وقوع تغییرات ملکولی و بیوشیمیایی ایجاد شده در تخمک های مذکور و نیز الگوی بیان پروتیین های مرتبط با توان تكاملی تخمک ها پس از لقاح، به چشم می خورد. با توجه به مطرح بودن این گونه حیوانی به عنوان حیوان مدل انسان برای مطالعات تخمدان و تخمک، خطر انقراض برخی از نژادهای این گونه جانوری، اهمیت این گونه حیوانی از نظر اقتصادی (فراورده های دامی)، نقش آن به عنوان بیوراكتور در مطالعات مرتبط با تولید حیوان تراریخته و نیز عدم انجام مطالعه ای در خصوص بررسی ارتباط بین تجویز آلدوسترون و وضعیت بیان آنزیم Na+/K+/ATPase در روند تشکیل بلاستوسیست، در مطالعه حاضر به بررسی تاثیرآلدوسترون در بهبود کیفی تخمک های منجمد شده پرداخته خواهد شد.
بدین منظور تخمك های استحصال شده از تخمدان های كشتارگاهی گوسفند، در مرحله GV از تقسیمات میوزی به روش کرایوتاپ و با استفاده از روش انجماد شیشه ای منجمد و پس از گذشت یك هفته ذوب شده و پس از لقاح، مراحل تكاملی آنها در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار می گیرد.
[1] – Asisted Reproductive Technology
طی چند دهه اخیر به علت افزایش جمعیت و تقاضای روزافزون برای مواد غذایی، مصرف کود های شیمیایی به منظور افزایش مقدار تولید در واحد سطح به شدت افزایش یافته است. استفاده از کودهای شیمیایی فسفاته تاریخچه دیرینه ای دارد و به انقلاب سبز و معرفی کودهای شیمیایی بر می گردد(ساریخانی و همکاران 1389، 13). مصرف بی رویه کودهای شیمیایی موجب عدم تعادل عناصر و مواد غذایی موجود در خاک، کاهش بازده محصولات کشاورزی و به خطر افتادن سلامت انسان ها و دیگر موجودات زنده خواهد شد. نیاز به جایگزینی مناسب برای کودهای شیمیایی زمانی احساس می شود که بدانیم علاوه بر آسیب های زیست محیطی ناشی از کاربرد کودهای شیمیایی، محدود بودن منابع، افزایش قیمت تمام شده و تثبیت شدن قسمت اعظمی از کودهای فسفاته مصرفی به شکل غیرقابل استفاده برای گیاه نیز پیامدهای استفاده از این کودهای شیمیایی هستند(ساریخانی و همکاران 1389، 13).
ضرورت یافتن جایگزینی مناسب برای رهاسازی فسفات تجمع یافته در خاک زمانی بیشتر احساس می شود که بر این امر واقف گردیم که منابع فسفات موجود در خاک قابلیت تامین فسفات مورد نیاز گیاهان برای تولید بهینه تا صد سال را دارا می باشد. بنابراین کافی است که این منبع عظیم فسفر را به صورت قابل جذب و استفاده برای گیاه تبدیل نمود (Bashan 1998, 16). به همین علت امروزه استفاده از کودهای بیولوژیک مورد توجه قرار گرفته است که مکانیسم عمل آنها قابلیت جذب عناصر غذایی گیاه در خاک را افزایش میدهد. باکتریهای حل کننده فسفات برای افزایش فراهمی فسفر مورد نیاز گیاه کارآمد به نظر می رسند (Bashan 1998, 16). فسفر در خاکها به دو شکل آلی و معدنی وجود دارد اما غلظت فسفات محلول در خاک معمولاً خیلی پایین است (Bashan 1998, 16). قسمت اعظم میکرو ارگانیسمهای محلول کننده فسفات در ریزوسفر گیاهان متمرکز شدهاند. میکروبهای خاک توانایی تبدیل اشکال نامحلول فسفر به اشکال محلول را دارند. ترکیبات آلی و معدنی خارج شده از ریشه، باعث افزایش جمعیت میکروبی در اطراف ریشه میگردند . با توجه به اینکه میکروارگانیسمهای محلول کننده فسفات در خاک به طور طبیعی وجود دارند و موجب افزایش فسفر قابل دسترس و تحریک رشد گیاه میشوند، اما تعداد آنها در خاک به اندازه کافی نیست تا با سایر میکروارگانیسمهایی که در ریزوسفر قرار دارند رقابت کنند. بنابراین تلقیح گیاهان با میکروارگانیسمهای محلول کننده فسفات اثرات مفیدی دارد. باکتریهای حل کننده فسفات طی سه مکانیسم تولید اسیدهای آلی، کلات کردن و واکنش های تبادل لیگاند موجب انحلال ترکیبات نامحلول فسفات میشوند. طی فرآیند انحلال بخشی از فسفر محلول، توسط باکتری حل کننده فسفات استفاده میشود اما از آنجائیکه مقدار فسفر حل شده بیش از نیاز باکتریها است لذا این مقدار آزاد میتواند در اختیار گیاه قرار گیرد. اغلب خاکهای ایران دارای آهک و گچ بوده و این امر میتواند موجب تثبیت فسفر شود. در نتیجه فسفر جذب ذرات کلوئیدی خاک شده و از دسترس گیاه خارج می شود. بنابراین در غالب خاکها از نظر مقدار فسفر کل مشکل وجود
ندارد، بلکه مشکل، در دسترس قرار گرفتن آن میباشد. فسفر جذب عناصری مانند Ca2+، Fe3+ و Al3+ شده و باعث تشکیل ترکیبات نامحلول میگردد (Bhattacharyya and Jha 2012, 28).
[1]PGPR یا باکتری های تحریک کننده رشد گیاه، گروهی از باکتریهای ریزوسفر هستند که به طور مستقیم (انحلال فسفات، تولید هورمونها…) و غیر مستقیم (تولید کاتالاز، سیانید هیدروژن و….) موجب افزایش رشد گیاه می شوند. با توجه به طیف گسترده اثرات مثبت برخی از باکتریهای سودمند از قبیل تولید سیدروفور، تولید هورمونها و ویژگی بیوکنترلی آنها بر ضد قارچها و عوامل بیماریزا، متمرکز شدن بر تحقیقاتی که منجر به حصول چنین میکروارگانیسم های چند منظوره ای باشد بسیار مثمر ثمر خواهد بود، زیرا کودهای زیستی تلقیحات میکروبی هستند که علاوه بر افزایش جذب عناصر غذایی، موجب افزایش رشد گیاه میشوند، بنابراین با کاربرد سویه های PGPR میتوان چندین هدف را به طور همزمان دنبال کرد ((Boraste 2009, 1; Saharan and Nehra 2011, 21.
استفاده از ماده حامل مناسب در تولید یک کود زیستی با کیفیت بسیار مهم و ضروری است. ذغالسنگ نارس[2]، ذغالسنگ قهوهای[3]، چارکل[4]، گل یا لجن فشرده، کودهای مزرعهای و مخلوط خاکها میتوانند به عنوان یک حامل مناسب استفاده شوند. ذغال سنگ طبیعی و ذغال سنگ قهوه ای حاملهای بهتری برای کودهای زیستی هستند. الحاق میکروارگانیسم به ماده حامل باید به گونه ای باشد که قابل حمل و لمس راحت و تجزیه طولانی باشد و کمترین اثر را روی کود زیستی بگذارد. بر طبق تحقیقات هوبن[5] و سوماسه گاران[6] یک ماده حامل خوب برای تلقیح بذر، باید ارزان و به راحتی در دسترس باشد، علاوه بر این نباید برای سویه های باکتریایی و گیاه سمی باشد زیرا حامل می تواند روی بذر اثر بگذارد. همچنین حامل باید ظرفیت جذب رطوبت خوبی داشته باشد و به خوبی به بذر متصل شود و در نهایت حامل باید ظرفیت بافری و pH مناسبی داشته باشد و به راحتی بتوان آن را با اشعه گاما یا اتوکلاو استریلیزه کرد (Boraste 2009, 1).
باتوجه به اینکه در خاک های آهکی ایران که در اقلیم های خشک و نیمه خشک تحول پیدا کرده اند، وجود pH بالا، درصد زیاد کربنات کلسیم، کمی مواد آلی و خشکی خاک باعث شده اند که جذب فسفر کمتر از مقدار لازم برای تامین رشد بهینه اکثر محصولات کشاورزی باشد. لذا هدف از این پژوهش بررسی تاثیر spp. Streptomyces جدا شده از خاک بر انحلال فسفات به منظور تولید کود زیستی فسفاته می باشد.
[1] Plant growth promoting rhizobacteria
[2] Peat soil
[3] Lignite
[4] Charcoal
[5] Hoben
[6] Somasegaran
درگذشته مطالعهی تکامل و مهاجرتها از طریق کشف و بررسی بقایای اسکلتی و فسیلها انجام میشد. اما از حدود سه دههی پیش، باستانشناسان و زیستشناسان با بهکارگیری آنالیزهای DNA موفق به کشفهای بسیار دقیقی شدند که کمک فراوانی به ردیابی تاریخ مهاجرت بشر و تکامل انسانها نموده است. یکی از پرکاربردترین راههای آنالیز DNA، بررسی نشانگرهای[1] ژنتیکی افراد است، که از مهمترین آنها میتوان به توالیهای کوتاه تکراری[2] موسوم به STR اشاره کرد. STRها، توالیهایی به طول یک تا سیزده نوکلئوتید هستند که
در ژنوم موجودات در نواحی غیرکدکننده موجود میباشند. هر فرد توالیهای منحصر به فردی دارد و هیچ دو نفری در جهان نیستند که توالیهای یکسانی داشته باشند. به همین دلیل ازSTR ها میتوان در مطالعات جمعیتی و بررسی تنوع ژنتیکی در جمعیتها سود جست [1].
علاوه بر مطالعات جمعیتی ازSTR ها میتوان در موارد تعیین هویت، تعیین ابویت، تستهای پزشکیقانونی و سایر موارد استفاده کرد. به طور معمول STRهایی که برای تعیین هویت و مطالعات ژنتیکی جمعیت بهکار میروند، یکسان هستند و شامل پانزده جایگاه به نامهای D8S1179،D21S11 ، D7S820،CSF ،D3S1358 ،TH01 ، D13S317، D16S539،D2S1338 ، D19S433، VWA، TPOX،D18S51 ، D5S818،FGA ،VWA ، TPOXو TH01 میباشند [1].
همچنین از روش مشترکی موسوم به تعیین الگوی DNA در این زمینهها استفاده میشود. هر فرد دارای الگوی DNA منحصر به فرد است که تا پایان عمر تغییر نخواهد کرد. محققان دریافتند که افراد یک جمعیت در الگوهای ژنتیکی خود دارای تشابهاتی هستند که منحصر به همان جمعیت است و با الگوی افراد جمعیتهای دیگر متفاوت است. از این تفاوتها میتوان برای ردیابی تاریخ مهاجرت و تکامل انسانها استفاده نمود (1).
[1] Marker
[2] Short tandem repeat