پیش از آنكه سرزمینهای ایران در قفقاز در اوایل قرن نوزدهم به روسیه تزاری تسلیم شود، ارمنستان، گرجستان و آنچه امروزه جمهوری آذربایجان خوانده می شود بخشی ازامپراطوری ایران بودند. اما تاریخ به تنهایی نمیتواند روابط امروز تهران با این كشورها را توضیح دهد. در این مورد ملاحظات دیگر، مانند موقعیت اقتصادی، جغرافیایی و سیاسی این كشورها را نیز باید در نظر گرفت. ایران یكی از اولین كشورهایی بود كه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، كشورهای نواستقلال قفقاز و آسیای مركزی را به رسمیت شناخت. در برخی از این كشورها مانند جمهوری آذربایجان، نگاه بدبینانهای نسبت به ایران وجود داشته است .هرچند بدبینی اولیه بیشتر از میان رفته و فهم واقع بینانه تری از منافع و سیاستهای ایران درمنطقه جایگزین آن شده است، اما روابط ایران با بیشتر این كشورها همچنان با حد مطلوب فاصله دارد. با وجود تاریخ و مذهب مشترک، ایران و جمهوری آذربایجان همسایگانی دور ازهم باقی مانده اند. با این حال، ایران با ارمنستان روابط نزدیک و دوستانهای برقرار كرده است .تنها کمی پس از استقلال ارمنستان، ایران این کشور را به رسمیت شناخت و با ایروان روابط دیپلماتی برقرار كرد. در حقیقت، ارمنستان تنها كشور در میان همسایگان ایران است كه ایران با آن پیوندهایی نزدیک و روابطی بی تنش دارد. ارمنستان با وجود داشتن روابط نزدیک با ایالات متحد آمریكا و كشورهای اروپایی، از رأی دادن علیه ایران در سازمانهای بین المللی خودداری كرده و تحریمهای وضع شده علیه ایران بر سر موضوع هستهای را تأیید نكرده است. روابط نزدیک میان دو كشور ممكن است عجیب به نظر برسد. ایران كشوری وسیع با اکثریتی شیعه و کشوری چند قومی و چند فرهنگی و از جایگاه ویژه ای در ژئوپولتیک جهان برخوردار است. ایران خود را به عنوان دولتی مذهبی معرفی كرده است كه سیاست اعلانیاش براولویت همكاری با كشورهای مسلمان قرار دارد. از زمان تأسیس جمهوری اسلامی در سال1357، تأكید بر اسلام و به ویژه تشیع، امری پایدار در سیاست خارجی ایران بوده است .حال آن که این روابط سبب بروز مشکلاتی در روابط دیگر کشور کشور منطقه با ایران نیز گشته است. روابط ایران با ارمنستان و روابط جمهوری آذربایجان با کشورهای غربی سبب گشته که دو کشور روابط همگرایانه ای را با هم نداشته باشند و همین امر سبب گردیده که این نوشتار به بررسی روابط دو کشور و عوامل تاثیر گذار با آن بپردازد.
ایران و جمهوری آذربایجان به اقتضای ملاحظات ژئوپلتیکی و به اعتبار اشتراکات تاریخی و فرهنگی در یکصد سال اخیر ارتباطات و مراودات نزدیکی با یکدیگر داشته اند، این ارتباط و تعامل چه در دوران وابستگی سیاسی جمهوری آذربایجان به اتحاد شوروی به عنوان یکی از اجزای جنوبی این کشور و چه در دوران حیات و موجودیت مستقل آن به عنوان یک واحد سیاسی، همواره بخش مهمی از گستره روابط خارجی دو طرف را تشکیل داده است. به همین دلیل بررسی روابط خارجی ایران در سالهای گذشته نسبت به مناطق پیرامونی و همجوار بدون بررسی جامع و کامل روابط این کشور با جمهوری آذربایجان امکان پذیر نخواهد بود. در واقع درک صحیح ملاحظات سیاست خارجی ایران در سالهای گذشته و عوامل تاثیر گذار بر آن در حوزه روابط با مناطق همجوار مستلزم بررسی روابط این کشور با جمهوری آذربایجان است. چرا که این جمهوری یکی از مهم ترین همسایگان شمالی کشور محسوب میشود و در حال حاضر نیز حجم قابل توجهی از ظرفیت سیاست خارجی ایران به این کشور اختصاص یافته است. البته طبیعی است که تا قبل از فروپاشی شوروی محدودیتهای ناشی از عدم استقلال در حوزه سیاست خارجی در جمهوری آذربایجان از یک طرف و تلاش حکومت شوروی در زمینه جدا کردن جمهوری های منطقه آسیای مرکزی از هویت دینی و تاریخی خود مشکلات فراوانی را برای توسعه روابط ایران و جمهوری آذربایجان پدید آورده بود. پس از فروپاشی شوروی و به استقلال رسیدن جمهوری آذربایجان توانایی مناسبی برای بسط روابط دو طرف به وجود آمد. با این حال وجود پاره ای مسائل و ملاحظات سیاسی در کنار نقش منفی و مداخله جویانه کشورهای خارجی به مثابه متغییرهای بازدارنده مانع از توسعه کامل روابط دو کشور تا حد تکمیل نهایی ظرفیت این روابط در سالهای اخیر شده است. دو کشور در زمینههای رژیم حقوقی دریای خزر، مساله ناگرنو قره باغ، مسائل امنیتی منطقه، حضور اسرائیل در منطقه و اتهاماتی که دو طرف در زمینه جاسوسی به یکدیگر وارد می کنند، دچار اختلاف هستند. از سوی پس از فروپاشی شوروی و رقابت به وجود آمده در این منطقه پای بسیاری از قدرتها را در این منطقه باز کرد که به نوعی سبب شکل گیری رقابتی شدید در منطقه گشت. در این میان کشور جمهوری آذربایجان به لحاظ منابع انرژی و همسایگی با روسیه و ایران و دریای خزر از اهمیت بیشتری برخوردار گردید. در این نوشتار سعی می گردد به بررسی قدرتهای حاضر در منطقه و روابط آنها با جمهوری آذربایجان و تاثیر این روابط در روابط ایران و جمهوری آذربایجان پرداخته شود.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
از جنگ دوم جهانی به بعد، طبقات استثمارگر جوامع سرمایهداری عمدتا با تهدید یا با بکارگیری قوه قهریه سعی میکنند به اهداف و امیال خود در جهان دست یابند. بدین خاطر امروزه یکی از پایههای اساسی قدرت نظام سرمایهداری را دستگاه عریض و طویل ارتش و نیروهای مسلح تشکیل میدهد. دستگاه دیوانسالاری نظامی، که با اختلافات جزیی، چه از لحاظ تجهیزات و چه از لحاظ تشکیلات و چه از لحاظ پرسنل در تمام کشورهای سرمایهداری بطور فزایندهای در حال رشداست.
دیتر زینگهاوس استاد علوم سیاسی دانشگاه فرانکفورت اصطلاح مجتمع های نظامی- صنعتی را به جای میلیتاریسم بکار برد و دلیل او این بود که اگر در گذشته جدایی و تفکیک بین جامعه، ارتش و سیاست امکان پذیر بود و حتی بررسی آن از جنبههای مختلف با اهمیت و ضروری بود ولی اینها در عمل و تئوری اهمیت خود را از دست داده است و بهتر است به جای اصطلاح میلیتاریسم از اصطلاح مجتمع های نظامی- صنعتی که بیانگر واقعیتهای جوامع سرمایهداری معاصر است، استفاده کرد. منظور زینگهاوس از این اصطلاح روابط پیوسته و سودجویانه بین برگزیدگان بخشهای سیاست،اقتصاد، ارتش، علوم و تکنولوژی است که با همکاری و پشتیبانی متقابل موضع خود را برای تامین منافع مشترک در دولت و جامعه بطور مستمر و بطور غیرقابل کنترلی مستحکم کردهاند(ازغندی،1364 :29).
ایالات متحده امریکا همانند امپراتوریهای گذشته از قدرت نظامی بارها برای دستاوردهای اقتصادی، ارضی وغیر ارضی استفاده کرده است. تردیدی نیست که دستاوردهای اقتصادی امریکا ناشی از جنگ در ایجاد دوره دیرپای توسعه اقتصادی این کشور پس از جنگ جهانی دوم دخیل بوده است.به نظر می رسد که در سالهای اخیر بویژه در جهان پساجنگ سرد الگوی دستاوردهای اقتصادی ناشی از عملیات نظامی امپریالیستی تا اندازهای دگرگون شده است. صرفنظر از مسائل اخلاقی، اردوکشیها و عملیات نظامی امریکا حتی به دلایل اقتصادی امپریالیستی نیز به صرفه نیست. در واقع، تشدید توسعهطلبیها و جنگهای امریکا رفته رفته پر هزینهتر و از دیدگاه منافع ملی اسرافکارانه و کمرشکن است. پس اگر الگو یا تجربه امپریالیسم بیانگر علت تشدید جنگهای نظامی امریکا در سالهای اخیر نیست، پس توضیح اینگونه تاخت و تازها چگونه است؟
برخی تحلیلگران دلیل این توسعهطلبیها را به قدرت رسیدن گروه به اصطلاح ارتشگرایان نومحفظهکار میدانند، برخی این توسعهطلبیهای امریکا را به ویژگیهای جورج بوش و راه و رسم وی در سیاست وتمایل او به مغتنم شمردن منزلت خود در مقام رئیس جمهور زمان جنگ نسبت می دهند. برخی نیز استدلال میکنند که این سیاست حداقل در خاورمیانه بوسیله لابیهای صهیونیست تعیین می شود.
در این پژوهشدر پی بحث در مورد چگونگی و میزان تاثیرگذاری مجتمع های نظامی- صنعتی بر سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده امریکا در دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر هستیم. بدین صورت که این گروه منافع تاثیرگذار در سیاست، سیاست خارجی و سیاست دفاعی ایالات متحده، در محیط تکثرگرای جامعه امریکا در رقابت با سایر گروههای منافع چگونه و از چه روشهایی توانسته است در فرایند تصمیمگیریهای کلان این کشور نفوذ کند و به چه مقدار این تصمیمات را به سمت منافع گروهی خود هدایت کند. و بالاخره اینکه چقدر توانسته به اهداف گروهی خود دست پیدا کند و ابزارهایی که استفاده کرده کدامند.
1-2- پیشینه تحقیق:
مباحث مربوط به اقتصاد سیاسی نظامیگری قدرتهای بزرگ بخصوص جمهوری آلمان فدرال، شوروی و ایالات متحده امریکا دیر زمانی است که در محافل دانشگاهی در جریان است و این تحقیقات توانسته است زوایای پنهانی از دلایل سیاستهای نظامی این کشورها را روشن سازد ولی این مطالعات هنوز نتوانسته است بسیاری از پیچیدگیهای این سیاستها و روابط پیچیده بین سیاستمداران ، نظامیان وگروههای صنعتی تسلیحاتی را در کشورهای سرمایهداری بزرگ، بویژه ایالات متحده را کشف کند.شرحی از مطالعاتی را که در این زمینه صورت گرفته و به نحوی مرتبط به موضوع بحث ما است را در زیر بیان کردهایم.
علیرضا ازغندی در پژوهشی با عنوان ” مجتمعهای نظامی- صنعتی”پس از تعریف این اصطلاح، به بررسی وجود و نقش این پدیده در امریکا ، شوروی و آلمان میپردازد و میگوید که در جنگ دوم جهانی رابطه بسیار نزدیکی بین نظامیان و صنایع تسلیحاتی ایجاد شده که توسط رهبران سیاسی قابل کنترل نبود.بعد از جنگ هم نظامیان تسلط خود را بر فرایند تصمیمگیری سیاست خارجی و امنیتی امریکا حفظ کردند و هر روزه این اتحاد درآمد شهروندان بیشتری را وابسه به امور نظامی می کند. نویسنده در این کتاب به بررسی کلی وضعیت نظامیگری پیش آمده در سیاست و جامعه ایالات متحده و دو کشور دیگر میپردازد و مخصوصا در مورد امریکا به مسائل کلان و بوجود آمده با دیدی کلان توجه دارد و به مصادیق عینی ، دلایل و چگونگی بوجود آمدن این وضعیت نمی پردازد(ازغندی،1364).
اسماعیل حسین زاده، استاد دانشگاه دریک ایالت آیوا امریکا در پژوهشی باعنوان”اقتصاد سیاسی
نظامیگری امریکا”به بررسی نفوذ گروه نظامی- صنعتی بر سیاست خارجی ایالات متحده و کشاندن امریکا به جنگ، بخصوص در دوره جرج
بوش پسر پرداخته است. او در این کتاب این ایده را مطرح می سازد که امپریالیسم انگلی ارتشسالارانه بطور فزایندهای تبدیل به هدف قائم به ذاتی شده که دیگر ارتشسالاری و فعالیت مجتمع های نظامی- صنعتی در راستای منافع ملی امریکا نیست بلکه این ارتش سالاری در سیاست خارجی و فعالیت این گروهها برای منافع خود است، حتی اگر در جهت منافع ملی امریکا نباشد( حسین زاده،1389).
نویسنده، این مجتمع ها را نیروی بزرگ و هژمون سیاست ایالات متحده می داند و چنین می اندیشد که این مجتمع ها سیاست ایالات متحده را بدون هیچ مانعی در جهت منافع خود هدایت می کند. ولی در جامعه تکثرگرای امریکا گروههای منافع و نیروهای متعددی وجود دارند که قدرت کافی برای جلوگیری از یکه تازی های این گروه و هر گروه دیگر را دارند و چنانکه شاهدیم گروه نومحافظه کاران سالها قبل از ریاست جمهوری بوش پسر برنامه های خود را تهیه کرده بودند و در اتحاد پیچیده با صاحبان صنایع نظامی سعی در کشاندن سیاست ایالات متحده به سمت نظامی گری دلخواه خود داشتند ولی تا سالهای ریاست جمهوری بوش و دقیقتر تا لحظه حادثه یازده سپتامبر، به دلیل مقاومت و عدم قبول سیاستهایشان بوسیله نیروهای فعال عرصه عمومی امریکا توان اجرای سیاستهای خود را نداشتند.
جی پاول دان و الیزابت اسکانز در پژوهشی با عنوان”مجتمع نظامی- صنعتی” به بررسی سرچشمه و پایه های تئوریکی این مفهوم و تشریح مفاهیم اساسی آن در جنگ سرد و توسعههای ساختاری، تاثیرات و تحولات اساسی آن بعد از جنگ سرد می پردازند. آنها استدلال می کنند که تغییرات اساسی در طبیعت و اندازه مجتمع های نظامی- صنعتی بوجود آمده ولی درجه بالایی از تداوم در این مجتمع ها وجود دارد و نگرانی آیزنهاوردر مورد این مجتمعها بیربط به ساختاربندی دوباره این مجتمعها بعد از جنگ سرد نیست. ولی این نویسندگان به موضوع نمی پردازند که نقش این مجتمع ها در پیشبرد این ادامه و تغییر خود چگونه است و چگونه خود باعث بازتولید قدرتش می شود. نویسندگان این مقاله بیشتر به مسائل فنی و سیاسی رشد مجتمع ها می پردازند و کمتر به موضوعات سیاسی و اقتصاد سیاسی این موضوع پرداخته اند(Dunne&Skone,2009).
سرهنگ جیمز ار رالف در پژوهشی با عنوان “بررسی قابلیتهای صنعت پایه دفاعی ایالات متحده امریکا برای پشتیبانی وزارت دفاع در شرایط در حال تغییر جنگ” به بررسی صنعت پایه دفاعی ایالات متحده امریکا برای پشتیبانی نیازهای امنیت ملی این کشور در قرن 21 میپردازد و توصیههایی را برای فراهم کردن زمینه برای شرکتهای انعطاف پذیر و سازوار برای حمایت از صنعت پایه دفاعی امریکا پیشنهاد میکند. وی
میگوید در جهانی که در حال تغییر است و اندازه و طبیعت عملیات نظامی در حال تغییر است، وزارت دفاع به توسعه طرق متفاوت برای شکل دادن به صنعت پایه دفاعی امریکا نیاز دارد. وزارت دفاع باید شرایط رقابتی را برای شتاب دادن به تحول صنعت پایه دفاعی برای فراهم کردن تواناییهای نوآورانه و قدرتمندانهتر برای امریکا در جنگ درحال دگرگونی ایجاد کند. این مقاله نیز به مسائل فنی و اقتصادی می پردازد و از این زاویه به مـوضوع نگـاه می کـند و سعـی در پرداختـن به زوایای مهـمتر این پدیده که مـوضـوعات سـیاسـی،
اجتماعی و نظامی آن است نمی پردازد(Ralph,2004).
جاستینبالداسیرواریکبریورازاعضایموسسهپژوهشسیاستهسته ایدرپژوهشیباعنوان”
ریشههای سیاسی، عقلی و استراتژیک سیاست هسته ای حال حاضر ایالات متحده امریکا : پروژه قرن جدید امریکایی” به بررسی سیاست دفاعی ایالات متحده و تغییرات ایجاد شده در آن در دوره جرج بوش
می پردازد. آنها استدلال میکنند که کابینه بوش تغییرات مهمی را که در سیاست دفاعی امریکا با تمرکز بر تروریسم بعد از یازده سپتامبر ایجاد کرده از پروژهای به نام قرن جدید امریکایی ( که با عنوان بازسازی دفاعی امریکا منتشر شده ) برگرفته شده است. آنها ادعا میکنند که این سیاست دنیا را از پروژه خلع سلاح و غیرنظامی سازی که در دهه قبل پیش برده می شد بسیار دور میکند. آنها میگویند که پروژه بازسازی دفاعی امریکا تاثیرات یک بخش غیرانتفاعی را به دولت و شکل دادن شبکه ای از ایده ها و افراد به سیاست عمومی را نشان می دهد(Baldassare & Brewere,2004). این پژوهش از زاویه خوبی به سیاست دفاعی ایالات متحده می پردازد که گروه نومحافظه کاران با رسیدن به قدرت در دوره بوش از گزارشها و اسناد جاه طلبانه خود در طول دوره ریاست جمهوری بوش استفاده کردندکه باعث افزایش نظامی گری و رشد نقش مجتمعهای نظامی صنعتی در جامعه و اقتصاد امریکا شدند. ولی بحثی از رابطه پیچیده مجتمع ها با نومحافظه کاران در دوره بوش و تداخل اعضای آن با مجتمع ها ، پیش نمی کشد.
این کتابها و مقالات هرکدام از زوایای مختلف به بحث در مورد مجتمع های نظامی- صنعتی پرداخته اند و تاثیر این مجتمع ها را بر جامعه ایالات متحده و سیاستگذاری این کشور را بررسی کرده اند؛ ولی مسئله ای که وجود دارد روابط پیچیده این مجتمع ها با بخشهای مختلف جامعه امریکا، اعم از ارتش، دولت، نهادهای پژوهشی و تحقیقاتی، روزنامه ها، کنگره، دانشگاهها، نیروی کار و بخشهای دیگر جامعه امریکاست که با رابطه اندام واری که با این بخشها دارد، این نهادها با پروسه پیوسته به هم و متداخلی به هم وابسته شده اند.
در این پژوهش ما سعی داریم به این موضوع بپردازیم که بین این گروهها که در طی زمان و در راستای همکاری هایی که با هم انجام داده اند، چه نوع رابطه ای بین آنها بوجود آمده که اتخاذ رویه های تهاجمی در سیاست خارجی و به طور خاص در سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده به سود گروههایی مثل کارخانجات تولید سلاحها و سیاستمداران طرفدار یکجانبه گرایی سیاست خارجی امریکا است. از طرفی بخشهای دیگری مثل اعضای کنگره، نهادهای پژوهشی و دانشگاهی چگونه و به چه دلیل با مجتمع های نظامی- صنعتی همکاری می کنند؛ و چگونه و به چه علت نیروی کار عظیمی در سراسر امریکا به بخش صنعتی مجتمع ها وابسته شده اند.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
عصری كه در آن زندگی می كنیم، عصری جدید از دستاوردهای عظیم علمی و مبتنی بر فناوری، پیشرفت و تغییر، كاربرد انرژی هسته ای، ارتباط از راه دور و خودكار شدن فرایند تولید می باشد. عظمت و سرعت پیشرفتهای علمی و فنون متأثر از آن، بی تردید دگرگونیهای اجتماعی و تحولات اقتصادی را به همراه خواهد داشت. بر این مبنا در چنین شرایطی تغییر و تحولات عمیقی در زندگی افراد و اشتغال آنها به وجود می آید. امروزه سازمانهای نوآور و پیشرو برای رسیدن به اهداف و برنامه های خود در صددند تا راهكارهایی جهت سازگاری مطلوب كاركنان خود با چنین تغییرات عظیمی به وجود آورند. توجه به انسان به عنوان یك موجود پیچیده، سازگاری وی با چنین روابط، تجهیزات، تغییرات و دستورالعملها و به طور كلی محیط های شغلی در یك سازمان متفاوت از گذشته گردیده و انسان عصر حاضر ، در جریان سازگاری با محیط اجتماعی و شغلی خود ناچار است محدودیتها و فشارهایی را متحمل شود. (جوادی نیا، 1388: 1)
كار کردن، صرفنظر از تأمین مالی، میتواند برخی از نیازهای اساسی آدمی نظیر تحرك روانی و بدنی،تماس اجتماعی، احساسات خودارزشمندی، اعتماد و توانمندی را ارضا كند. با وجود این، كار میتواند منبع فشار عمده ای نیز باشد. احساس دایمی فشار، اثرات آسیبزای چندی را بر جا می گذارد كه از آن به نام تحلیل رفتگی شغلی یاد می كنند.(پاول،1377: 50)
در این فصل پس از تعریف موضوع و اهمیت و ضرورت مطرح نمودن آن به اهداف، سوالات و فرضیات تحقیق میپردازیم و پس از آن قلمرو تحقیق و کاربردهای آن مطرح و در خاتمه تعریف عملیاتی واژگان تحقیق ذکر میشود.
در فصل دوم ادبیات تحقیق که شامل سه بخش شخصیت، فشار روانی و تحلیلرفتگی است مطرح خواهد شد.
در فصل سوم به روش تحقیق و در فصل چهارم به نتایج حاصله از آن میپردازیم.
در خاتمه در فصل پنجم، نتیجه گیری و پیشنهادهای حاصل از تحقیق ذکر میشود.
2-1- تعریف موضوع
طبق تعریف کی رایکو (1978) فشار روانی به عنوان پاسخی به تأثیرات منفی تلقی می شود که زمان بروز آن هنگامی است که فشار غیرقابل کنترل به مدت طولانی ادامه یابد و استراتژی های مقابله ای فرد نتواند آن را برطرف سازد. سطح بالایی از فشار روانی شغلی اغلب منجر به نارضایتی شغلی، غیبت از کار و ترک شغل و در نهایت تحلیلرفتگی شغلی می گردد. تحلیلرفتگی به عنوان فقدان انرژی و نشاط تعریف می شود و شخص دچار تحلیلرفتگی احساس کسالت انگیزی را نسبت به انجام رفتار شغلی نشان میدهد. تحلیلرفتگی حالتی است که در یک فرد شاغل به وجود می آید و پیامدی از فشار شغلی دائم و مکرر است. به این ترتیب شخص در محیط کارش به دلیل عوامل درونی و بیرونی احساس فشار می کند و این فشار، دائمی و مکرر بوده و در نهایت به احساس تحلیلرفتگی تبدیل می گردد. در این وضعیت احساس کاهش انرژی رخ می دهد و باعث پایین آمدن کارایی و بهره وری کارکنان می شود. (حسنی، 1381: 1)
به اعتقاد گینز و جرمییر فرصتهای اندک برای ارتقا و وجود قوانین و مقررات خشک این احساس را در فرد ایجاد می کند که در یک نظام غیر منصف گرفتار آمده است و همین احساس باعث می شود فرد نسبت به شغلش نقطه نظرهای منفی پیدا کند. تقویت حالتهای منفی مزمن و فقدان پیشرفت بعد از اینکه خود را در زندگی موفق احساس نمی کند، به عیبجویی، دلسردی، بی علاقگی و سهل انگاریمیانجامد که از جمله نشانه های تحلیل رفتگی هستند. (ساعتچی ،1387 :345) از آنجا که تحلیل رفتگی شغلی غیر تبعیضآمیز است و کارکنان در همه سطوح ممکن است متحمل آن بشوند(بل، 2004: 2). در این راستا شناخت عواملی که در ایجاد و توسعه تحلیل رفتگی نقش دارند اهمیت بسزایی دارد زیرا کاهش اثر بخشی و افزایش غیبت از کار در افرادیکه از تحلیل رفتگی رنج می برند مشاهده میشوند (برونت، 2003: 5).
یکی از مهمترین مقولههای تأثیرگذار بر فشار روانی و ادراک فرد از فشار روانی شخصیت فرد است. طبق تعریف آلپورت «شخصیت عبارت است از سازمان پویای دستگاه بدنی و روانی فرد که چگونگی سازگاری خاص آن فرد را با محیط تعیین می کند.» (آلپورت، 1937: 48) شلدن میگوید: شخصیت، سازمان پویای (زنده) جنبههای ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی (شکلی و اعمال حیاتی بدن) آدمی است. (مشبکی، 1377: 123) برای سنجش تیپ شخصیتی افراد روشهای متنوعی وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به مدل پنج عاملی اشاده نمود که با سابقه چهار دهه کار علمی یکی از معتبرترین ابزار سنجش شخصیت به حساب میآید.
این تحقیق به بررسی تأثیر ابعاد شخصیت بر تحلیلرفتگی کارکنان میپردازد. 5 بعد اصلی شخصیت که در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرند، عبارتند از: برونگرایی، توافق پذیری، ثبات هیجانی، وجدان کاری، گشودگی یا باز بودن نسبت به تجربیات جدید
در پرسشنامه استاندارد تحلیلرفتگی ماسلاش و جکسون تحلیل رفتگی در 3 بعد مورد سنجش قرار میگیرد که عبارتند از فرسودگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش کفایت شخصی
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از رایج ترین مشکلاتی که کارکنان را در همه سنین مورد حمله قرار می دهد، فشار روانی است. فشار روانی طولانی ممکن است منجر به رفتارهای غیر مولد شود. رفتارهای غیر مولد متضمن ترک خدمت، غیبت از محل کار، اعتیاد به الکل، اعتیاد به مواد مخدر، پرخاشگری و خرابکاری است. (محمدزاده، 1375: 465) غیبت، توقف کار و ترک خدمت از پیامد های رفتاری فشار روانی است. (قلیپور، 1386: 280-282)
درجات شدید فشار روانی معمولاً توأم با اضطراب و یا ناکامی، فشار خون و کلسترول زیاد میباشد. این تغییرات روانی و فیزیولوژیکی به چند طریق سلامت را به مخاطره می اندازد. از همه مهمتر، فشار روانی شدید به بیماری قلبی کمک می کند. رابطه بین فشار روانی زیاد شغلی و بیماری قلبی کاملا به اثبات رسیده است. (محمدزاده، 1375: 262) ضمناً فشار روانی به اختلالهای جسمی میانجامد زیرا نظم درونی بدن در رویارویی با فشار روانی دگرگون میشود. (دیویس و نیو استورم، 1373: 632)
فشار روانی زیاد، در تشدید بیماریهای قلبی، ستون فقرات، زخم معده و سردردهای مزمن تأثیر دارد. به طور کلی بین بیماریهای فیزیولوژیک و فشار روانی رابطه وجود دارد. کاهش و از دست دادن تمرکز حواس، کاهش خلاقیت، افت کیفیت تصمیمگیری و اتخاذ تصمیمات ضعیف و بی کیفیت، از دست دادن حافظه کوتاه مدت و بلند مدت، اختلالات فکری- شناختی، افزایش خطا، فراموشی و افزایشتوهم از پیامدهای شناختی فشار روانی است. (قلیپور، 1386: 280-282)
سوانح در محیط کار و خارج آن شکل رفتاری دیگری از تنیدگی است که گاهی میتوان سرچشمه آن را در عوامل فشار روانی مرتبط با کار به دست آورد. برای مثال مسائل حل نشده در کار، اشتغال ذهنی یا انحراف ذهنی برای کارمندی که به طرف منزل رانندگی می کند به وجود آورد و موجب بروز حوادث رانندگی شود. بر طبق یک پیمایش جدید روی 750 کارگر بالای هجده سال، یک ششم آنان بقدری از همکار خود عصبانی شده بودند که دلشان می خواست او را کتک بزنند. بیشترین میزان خشم انباشته شده در کارکنان زیر سی و پنج سال و در مشاغل منشی گری، دفتری یا فروش گزارش شده است. مطالعات دانشگاه میشیگان درباره تنیدگی سازمانی، انواع هزینههای غیر مستقیم سوء مدیریت فشارهای روانی را برای سازمان نظیر روحیه پایین، عدم رضایت، قطع روابط و گسیختگی روابط کاری شناسایی کرده و رهنمودهایی برای شناسایی هزینههای تنیدگی سازمانی ارائه داده است. صاحبنظران تخمین میزنند که حدود 75 درصد کل ضررهای کار در نتیجهی تنیدگی است. (رضائیان، 1387: 55-56)
چون دانشگاه ها سازمانهایی خدماتی بوده و متکی به دانش و توانمندی های منابع انسانی خود بوده و بر خلاف سازمانهای تولیدی به خطوط تولید و … متکی نیستند، اهمیت منابع انسانی در آنها بیش از دیگر سازمانها احساس می شود. دانشگاه امام صادق علیه السلام نیز همانطور که در بیانیه رسالت آن آمده، بار اصلی تحقق رسالت خود را بر دوش اعضاء هیئت علمی و مدیران خود دانسته و در این راستا مشارکت دانشجویان و کارکنان اداری شایسته، کارآمد و سازگار با شرایط دانشگاه را ضروری می داند. (بیانیه رسالت دانشگاه امام صادق علیه السلام).
4-1- اهداف تحقیق
اهداف اصلی این تحقیق عبارتند از:
1- شناخت تیپ شخصیتی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلام
2- اندازهگیری سطح تحلیلرفتگی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلام
3- تأثیر تیپ شخصیتی بر تحلیلرفتگی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلام
4- فراهم سازی بستر لازم برای سیاستگذاری های مناسب در زمینه منابع انسانی توسط مدیران در دانشگاه امام صادق علیهالسلام
5-1- سوالات تحقیق
سوال اصلی تحقیق: آیا میان ویژگیهای شخصیتی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامو تحلیلرفتگی آنها رابطه معنادار وجود دارد؟
سوالات فرعی:
– آیا میان شخصیت برونگرا و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت توافق پذیر و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت دارای ثبات هیجانی و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت وظیفهشناس و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت مستقل و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت برونگرا و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت توافق پذیر و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت دارای ثبات هیجانی و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت وظیفهشناس و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت مستقل و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت برونگرا و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت توافق پذیر و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت دارای ثبات هیجانی و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت وظیفهشناس و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت مستقل و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
6-1- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی تحقیق: بین ویژگیهای شخصیتی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامو تحلیلرفتگی آنها رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیههای فرعی تحقیق:
1- بین شخصیت برونگرا و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
2- بین شخصیت توافق پذیر و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
3- بین شخصیت دارای ثبات هیجانی و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
4- بین شخصیت وظیفهشناس و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
5- بین شخصیت مستقل و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
6- بین شخصیت برونگرا و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
7- بین شخصیت توافق پذیر و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
8- بین شخصیت دارای ثبات هیجانی و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
9- بین شخصیت وظیفهشناس و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
10- بین شخصیت مستقل و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
11- بین شخصیت برونگرا و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
12- بین شخصیت توافق پذیر و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
13- بین شخصیت دارای ثبات هیجانی و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
14- بین شخصیت وظیفهشناس و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
15- بین شخصیت مستقل و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
[1].Gaine .j and Jermeier. e.r
[2]. Gordon Allport
صنایعدستی تبلور عینی فرهنگ و مظاهر هنری و از نوع هنرهای كاربردی و مردمی به حساب میآید و از آنجا كه هر فراورده دستی بازگوكننده خصوصیات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی محل تولید خود است، میتواند عامل مهمی در شناساندن فرهنگ و تمدن و همچنین عاملی برای جذب گردشگران داخلی و خارجی محسوب شود. اغلب محصولات صنایعدستی از فناوریهای ساده و مواد خام محلی در دسترس استفاده میكند. تولید صنایعدستی به مقدار کمی سرمایهگذاری در مقایسه با محصولات صنعتی نیاز دارد و تولید کننده جدید با موانع ورود كمتری مواجه است. تولید صنایعدستی میتواند در خانه یا در مراکز منطقهای واقع شده در مناطق روستایی انجام شود و افراد برای كار كردن نیازی به نقل مكان به مناطق بزرگتر شهری ندارند. برای تولید صنایعدستی، بیشتر از منابع داخلی استفاده میشود، كه میتوان نیروی كار، مواد اولیه و ابزاركار را بهعنوان منابع نام برد كه نزدیك به90 درصد این تولید را فراهم میكنند (یاوری،1389).
تولید این صنایع، اثر مستقیم بر درآمد ناخالص ملی دارد و هرگونه افزایش در میزان تولید و بهبود كیفیت، تأثیر مستقیمی بر افزایش درآمد ناخالص ملی میگذارد. مواد اولیهای مانند پشم، كرك و دیگر مواد، درصورت تبدیل به صنایع فرش، گلیم، جاجیم، گبه و غیره، ارزش چند برابری پیدا میكند، كه این ارزش در صورت صدور نیز چند برابر میشود. بخش صنایعدستی میتواند تأثیر عمدهای بر اقتصاد ملی از طریق كسب درآمد ارز خارجی، ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی پایدار داشته باشد از این رو اغلب کشورهای در حال توسعه و همچنین توسعه یافته به این بخش به عنوان یکی از بخش های مهم اقتصادی و فرهنگی توجه ویژه ای دارند (اطلس ملی صنایع دستی ایران،1380).
از سویی به دلیل توجه سازمان ملل به مسائلی نظیر کاهش فقر و نابرابری جنسیتی در جهان و افزایش سهم زنان و توانمندسازی آنها در جامعه (برنامه توسعه هزاره سازمان ملل متحد) که از موضوعات برنامه توسعه هزاره سوم سازمان ملل متحد محسوب می شود و همچنین حرکت به سمت توسعه پایدار جوامع و ایجاد عدالت اجتماعی و کارآمدی اقتصادی (ملکی،1390) توجه به بخش صنایع دستی و ترویج و توسعه آن به خصوص در کشورهای درحالتوسعه و کمتر توسعه یافته ضروری به نظر میرسد.
صنایع دستی مزیتی ارزشمند و کارآمد در مبارزه با معضلات اجتماعی و دستیابی به توسعه اقتصادی است؛ به ویژه در شرایطی که بیش از گذشته بالا بردن سطح اشتغال، ازدیاد درآمد سرانه، ارتقای سطح تولید ملی و توسعه صادرات از نیازهای ملموس کشور است. از این روی هرگونه تمهیدی برای توسعه محصولات صنایع دستی میتواند برای کشور نوید دهنده کاهش مشکل بیکاری، جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهرها، ایجاد و افزایش درآمد و بهبود وضعیت زندگی مردم است.
اعتقاد بر این است که یکی از راه های مهم رونق صنایع دستی توسعه گردشگری است. گردشگری فرصتهای زیادی را برای مردم فقیر و کم درآمد به منظور فروش صنایع دستی محلی و کسب درآمد و ایجاد اشتغال فراهم می آورد زیرا گردشگران پول زیادی را صرف خرید صنایع دستی به عنوان سوغات میکنند. تخمین زده شده است که گردشگران بازدید کننده از کشور اتیوپی سالانه به میزان 12.7 میلیون دلار صنایع دستی از این کشور خریداری میکنند.صنایع دستی به عنوان یکی از مهمترین زیربخش های گردشگری محسوب می شود که منجر
به ایجاد اشتغال و کسب درآمد به نفع اقشار کم درآمد جامعه می شود(گزارش مرکز تجارت بین الملل،2010).
از سوی دیگر همچنان که در بیانیه “گسترش گردشگری درجهت رسیدن به اهداف توسعه هزاره سازمان ملل” بیان شده (یونیس،2006)،گردشگری برای رسیدن به اهداف هزاره، به خصوص کاهش فقر دارای پتانسیلهای فراوانی است. سازمان جهانی جهانگردی هفت رویکرد را به منظور کاهش فقر شناسایی کرده است که از مهمترین آنها میتوان به ایجاد اشتغال برای مردم فقیر و متوسط ، فروش مستقیم به بازدیدکنندگان توسط اقشار متوسط و پایین جامعه ، راه اندازی واداره فعالیتهای مربوط به گردشگری توسط طبقات متوسط و پایین مانند کسب وکارهای کوچک و متوسط مقیاس اشاره کرد (همان). بر این اساس اعتقاد بر این است که توسعه گردشگری می تواند برای فعالان و صنعتگران صنایع دستی جوامع کمتر توسعه یافته فرصتی را در جهت بهبود وضعیت زندگی وکاهش فقر این جوامع به وجود آورد.
هال معتقد است حضور گردشگران در برخی مناطق موجب افزایش تولیدات محصولات بومی و صنایع دستی محلی شده است(هال و همکاران، 2001). همچنین توسعه گردشگری کمک شایانی در جهت حفظ هنر وصنایع دستی جامعه میزبان و جلوگیری از میان رفتن صنایع دستی کهن کرده است .(چاک وای،1385) برای تولیدات محلی مانند صنایع دستی جهت ارائه به گردشگران بازارهای جدیدی ایجاد می شود و علاوه بر آن این مساله در بهبود کیفیت صنایع دستی نیز موثر می با شد (تولایی ،1386).
صنایع دستی ایران نیز به عنوان یکی از قطب های اصلی صنایع دستی جهان_ به همراه چین وهند _ و همچنین به عنوان کشوری که دارای متنوع ترین محصولات صنایع دستی سنتی با سابقه درخشان و پرپیشینه خود مورد توجه گردشگران قرار گرفته است. در سال2005 وتا ماه مارچ در حدود 1.2 میلیون گردشگر از ایران بازدید کرده اند که 440 میلیارد ریال صنایع دستی را به عنوان سوغات با خود به خانه برده اند.این صنعت(صنایع دستی) پنجمین صنعت سودآور کشور بوده و به صنعت چمدانی معروف است. مقامات رسمی تعداد ایرانیان شاغل در بخش صنایع دستی را 4 میلیون نفر اعلام کرده اند . این صنعت 3 درصد تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است که طبعا در صورت وجود تقاضا برای صنایع دستی به دلیل کاربر بودن و هزینه کم سرمایه گذاری تعداد شاغلین در این بخش رو به فزونی خواهد گذاشت که این مساله خود میتواند دارای اثرات مثبتی در زندگی اقشار طبقات پایین ومتوسط جامعه که در این حوزه فعالیت میکنند وهمچنین کاهش مهاجرت به شهرها داشته باشد.
با وجود اینکه صنایع دستی ایران یکی از قطب های صنایع دستی جهان می باشد اما بر اساس نظرات کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و همچنین معاون محترم این سازمان، صنایع دستی در وضعیت بحرانی به سر می برد. 30 تا 40 درصد کارگاه های تولید صنایع دستی در طی سالهای 1390 و 1391 تعطیل شده اند. صنایعدستی در دنیا سالانه نزدیک به هزار میلیارد دلار گردش مالی دارد اما صادرات ایران رشد منفی داشته و کاهش ۱۴ درصدی در سال 1392را نسبت به سال قبل از خود را تجربه کرده است( وبسایت رسمی سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری).
حال مسئله این است که آیا توسعه گردشگری منجر به شکوفایی و رونق بخش صنایع دستی کشور میشود و می تواند به بهبود وضعیت بحرانی صنایع دستی بیانجامد و اصولا توسعه گردشگری چه اثرات اقتصادی بر بخش صنایع دستی دارد. با توجه به اهمیت تاثیرات اقتصادی گردشگری بر بخش صنایع دستی (به عنوان بخش مهمی از فرهنگ مادی ایران) این تحقیق در نظر دارد با بررسی ادبیات و تجربیات دیگر کشورها و همچنین بررسی دیدگاه هنرمندان و صنعتگران به مطالعه جنبههای مختلف اثرات اقتصادی توسعه گردشگری بر بخش صنایع دستی ایران بپردازد.
2-1- اهمیت و ضرورت موضوع
توسعه گردشگری می تواند پیامدهای گوناگونی را در ابعاد اقتصادی در رابطه با بخش صنایع دستی در پی داشته باشد.اشتغال در تولید صنایع دستی برای اقتصادهای محلی بسیار مهم است.درآمد خانوارهای آسیایی که به تولید صنایع دستی مشغول می باشند بالاتر از خط فقر و میانگین ملی است چرا که خانوارهای هنرمند از منابع درآمد حاصل از کشاورزی و صنایع دستی به صورت توامان استفاده می کنند .
یکی از ضرورت های پرداختن به چنین موضوعی در کشور درحال توسعه ای نظیر ایران از آن جهت ناشی می شود که بیکاری و مهاجرت بی رویه روستائیان به شهرها از مهمترین مشکلات پیش روی مسئولان است . با درنظر گرفتن تاثیرات اقتصادی که توسعه گردشگری میتواند بر بخش صنایع دستی داشته باشد لزوم توجه مسئولین به توسعه گردشگری و صنایع دستی دو چندان می شود.
همچنان که اشاره شد صنایع دستی نقش با اهمیتی در اقتصاد و فرهنگ ایران دارد . عواملی از قبیل :عرضه محصولات مورد نیاز ، ارضاء تشنگی خلاقیت و زیبایی زندگی، فرصتهای اشتغال و خود اشتغالی، کمک به صادرات غیر نفتی و کسب درآمد ارزی، این اهمیت را بخوبی توجیه میکند ( ضرغام ، 1385). با توجه به اهمیت این بخش باید توجه مسئولان به راه های گسترش این هنر صنعت ، که از جمله آنها توسعه گردشگری است، جلب شود. توسعه گردشگری با ایجاد تقاضا برای تولیدات صنایع دستی بومی ، میتواند پیامدهای گوناگون مثبتی را به وجود آورد .
اثرات مثبت گوناگونی که گردشگری می تواند بر صنایع دستی و صنعتگران جامعه محلی داشته باشد خود توجیهی در زمینه توسعه گردشگری خواهد بود…..
در رقابتهای جهانی موجود در عصر حاضر، باید محصولات متنوع را با توجه به درخواست مشتری ، در دسترس وی قرار داد. خواست مشتری بر كیفیت بالا و خدمت رسانی سریع، موجب افزایش فشارهایی شده است كه قبلاً وجود نداشته است، در نتیجه شركتها بیش از این نمی توانند به تنهایی از عهده تمامی كارها برآیند. در بازار رقابتی موجود، بنگاههای اقتصادی و تولیدی علاوه بر پرداختن به سازمان و منابع داخلی ، خود را به مدیریت و نظارت بر منابع و اركان مرتبط خارج از سازمان نیازمند یافتهاند. علت این امر در واقع دست یابی به مزیت یا مزایای رقابتی با هدف كسب سهم بیشتری از بازار است. بر این اساس، فعالیتهای نظیر برنامه ریزی عرضه و تقاضا، تهیه مواد، تولید و برنامه ریزی محصول، خدمت نگهداری كالا، كنترل موجودی، توزیع ، تحویل و خدمت به مشتری كه قبلا همگی در سطح شركت انجام می شده اینك به سطح زنجیره ی تامین انتقال پیدا كرده است. مسئله كلیدی در یك زنجیره تامین، مدیریت و كنترل هماهنگ تمامی این فعالیتها است. مدیریت زنجیره تامین ( SCM ) پدیدهای است كه این كار را به طریقی انجام می دهدكه مشتریان بتوانندخدمت قابل اطمینان وسریع را با محصولات باكیفیت درحداقل هزینه دریافت کنند.
در حالت كلی زنجیره تامین از دو یا چند سازمان تشكیل مىشود كه رسماً از یكدیگر جدا هستند و به وسیله جریانهای مواد، اطلاعات و جریانهاى مالی به یكدیگر مربوط می شوند. این سازمانها می توانند بنگاههایی باشند كه مواد اولیه، قطعات، محصول نهایی و یا خدماتی چون توزیع، انبارش، عمده فروشی و خرده فروشی تولید می كنند. حتی خود مصرف كننده نهایی را نیز می توان یكی از این سازمانها در نظر گرفت.
برای رسیدن به اهداف زنجیره ی تامین ، سازمان ها و شرکت ها باید در زنجیره ی تامین خود به خلق ارزش بپردازند. ارزش از دید مشتری دارای مفاهیم گسترده ای است که ممکن است در هر محصول متفاوت باشد.
در دهه 60 و 70 میلادی ، سازمان ها جهت افزایش توان رقابتی خود تلاش می کردند تا با استاندارد سازی و بهبود فرآیند داخلی خود
محصولی با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند. در آن زمان تفکر غالب این بود که مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ ،پیش نیاز دست یابی به خواسته های بازار و در نتیجه کسب سهم بازار بیشتری است. لذا سازمان ها تمام تلاش خود را برافزایش کارایی معطوف می کردند.
در دهه ی 80 میلادی با افزایش تنوع در الگوهای مورد انتظار مشتریان ، سازمان ها به طور فزاینده ای به افزایش انعطاف پذیرش در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید برای ارضای نیاز های مشتریان علاقه مند شدند. در دهه ی90 میلادی ، به همراه بهبود در فرآیند های تولید و به کارگیری الگوهای مهندسی مجدد ،مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرآیندهای داخلی و انعطاف پذیری در توانایی شرکت کافی نیست ، بلکه تامین کنندگان قطعات و مواد باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند و توزیع کنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی با سیاست های توسعه بازار تولید کننده داشته باشند. با چنین نگرشی ، رویکرد های زنجیره تامین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سال های اخیر و کاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تامین ، بسیاری از فعالیت های اساسی مدیریت زنجیره با روش های جدید در حال انجام است.
شیوه ی نگارش به این ترتیب بوده که ابتدا مفاهیم مرتبط با زنجیره ی تامین و ارزش به طور کامل توضیح داده شده و سپس به بیان استراتژی های زنجیره ی تامین پرداخته شد. سپس راه های مدیریت هزینه (که از مهم ترین راه های خلق ارزش در زنجیره ی تامین است) مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور ابتدا منابع هزینه در زنجیره ی تامین شناسایی شده و سپس روش های مدریت هزینه و کاهش هزینه در زنجیره ی تامین مورد بحث قرار گرفت و در ادامه اهمیت ارزیابی مدیریت زنجیره ی تامین و خلاصه چند روش برای ارزیابی آن مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین در هر جا که نیاز بوده، مناسب با موضوع ، تجربیات شرکت های مختلف و دلایل موفقیت آن ها مورد بررسی قرار گرفتند.
۱–۲– ضرورت انجام تحقیق
اهمیت مطالعه بر روی زنجیره تامین معکوس(RSCM) در سال های اخیر به چند دلیل افزایش یافته است که در این قسمت برخی از این دلایل را بیان می کنیم:
در بسیاری از مواقع مقدار محصولات برگشتی می تواند زیاد باشد،تا حدی که در برخی از صنایع تجربه برگشت بیش از 50% فروش را داریم.
با بکارگیری زنجیره تامین معکوس فرصت های فروش در بازارهای ثانویه و جهانی نسبت به حالتی که به محصولات فروخته شده خدماتی ارائه نشود،افزایش چشمگیری خواهد داشت.
قوانین بازگرداندن خراب شده ها در چند سال اخیر بخصوص در اتحادیه اروپا و امریکا توسعه پیدا کرده است،بهمین دلیل شرکت های تجاری نیازمند هستند که بصورت موثر کل عمر محصول را مدیریت کنند.
مشتری ها توانستند به شرکت ها فشار بیاورند،تا مسئولیت محصولاتی را که خراب می شوند را بپذیرند.
ظرفیت مکان های دفع زباله محدود وگران هستند،به همین علت به جای دور ریختن محصولات معیوب گزینه های دیگری مانند مونتاژ و ساخت مجدد و … بسیار رایج شده است.
بالا رفتن آگاهی مشتریان و از طرفی قوانینی که مانع از تولید زباله میشود (قوانین سبز) منجر به این شده است که به یک راه مناسب برای بازگشت محصولات نیاز داشته باشیم،در نتیجه برنامه ریزی لجستیک باید به هر دو مسیر رفت و برگشت محصولات توجه کند.