در چند دهه اخیر، پیشگیری از اختلال های روانی كودكان و نوجوانان در شمار اولویت های اغلب كشورها قرار گرفته است. چنین توجهی نشان می دهد كه ناتوانی كودكان و نوجوانان در مواجهه با چالش های تحولی روبه افزایش است، افزایشی كه نه تنها رنج و درد در كودكان، نوجوانان و خانواده های آنها را در پی دارد، بلكه بار سنگینی را بر جوامع تحمیل می كند( دادستان، 1388).
انتقال از نوجوانی به جوانی، یعنی زمانی كه شخص به یك فرد مستقل تبدیل می گردد، با تشكیل هویت همراه است و مهمترین موضوع مرحله آخر نوجوانی رسیدن به هویت شخصی می باشد. برای بیشتر نوجوانان تشكیل هویت احتمالاً به معنای رویارویی با یك سری كوشش ها و تكاپوهای نسبتاً كوچك است. (پوردهقان، 1383).
مطالعاتی در زمینه رشد هویت وجود دارد كه تفاوت های فردی مهمی را در رفتار و ویژگیهای فردیتی بین دانش آموزان دبیرستانی آشكار ساخته است. این یافته ها نشان می دهند كه دانش آموزانی كه در اندازه گیری هویت نمره بالای میانگین می آورند موفق تر، قابل اعتمادتر، سازگارتر، خودكارآمدتر و از لحاظ فردیتی منسجم تر (بهداشت روانی بالاتر) از دانش آموزانی هستند كه نمره هویت آنها پایین تر از حد متوسط است(عبدی زرین،ادیب راد ویونسی، 1389)
نوجوانانی كه ارزش های پذیرفته شده توسط خود را كه مبنای رشد هویت مثبت برای آنها بوده درونی كرده اند از افرادی كه واجد هویت منفی هستند یا هنوز اتخاذ نكرده اند، از سلامت روانی بیشتری برخورد دارند. (كشاوزی ارشدی، 1388).به عقیده اریکسون1، نوجوانان در جوامع پیچیده دچار بحران هویت میشوند یعنی یک دوره موقتی سر در گمی و پریشانی که قبل از به توافق رسیدن در مورد ارزشها و اهداف، آن را تجربه میکنند.(لورا ای برک2،2001، ترجمه سید محمدی ،1384).تشکیل هویت شخص ممکن است فرایند مستمری باشد که در تمام عمر صورت گیرد(مک آدامز32001،ترجمهسید محمدی،1386).
Erikson 1.
چند پژوهش روی زمان بحران هویت تمرکز کردهاند. اریکسون معتقد بود که بحران هویت در حدود 12 سالگی آغاز میشود و تقریبا در 18 سالگی به طریقی حل میشود. با این حال، بحران هویت در برخی افراد ممکن است تا مدتها بعد روی ندهد. در یک تحقیق، بیش از 30 درصد آزمودنیها تا 24 سالگی هنوز در جستجوی هویت بودند.(آرچر1، 1982، ترجمهسید محمدی،1386)
دخترها در زمینه هویت مرتبط با صمیمیت، مانند مسائل جنسی و اولویتهای خانواده در برابر شغل، تعقل پیشرفتهتری از پسرها نشان میدهند. غیر از این مورد فرایند و زمانبندی شکلگیری هویت در هر دو جنس یکسان است.(آرچر1 و واترمن2، 1994 ترجمه سید محمدی ،1384)
کاهش و یا حذف بحران هویت به تنهایی نمی تواند موجب کاهش مشکلات روحی روانی ای که نوجوانان خوابگاهی تجربه می کنند، گردد.اگر بتوان در کنار کاهش یا حذف بحران هویت میزان شادکامی آنان را نیز افزایش دهیم، امید بیشتری خواهیم داشت که از مسائل و مشکلات روحی، روانی و تحصیلی نوجوانان خوابگاهی کاسته و بر انگیزه پیشرفت، رضایت از زندگی و عواطف مثبت آنان افزوده گردد. شادکامی بر نگرش و ادرکات شخصی مبتنی است و بر حالتی دلالت می کند که مطبوع و دلپذیر است واز تجربه ی هیجانهای مثبت و خشنودی از زندگی نشئت می گیرد(آرگایل3 به نقل از نصوحی 1383 ).
شادکامی به چگونگی ارزیابی مردم از زندگی خود اشاره دارد و متغیر هایی چون رضایت از زندگی، رضایت از وضع زناشویی، رضایت از کار،
نبود افسرد گی و اضطراب و وجود عواطف و خلق مثبت را شامل می شود. ارزیابی شخص از خود ممکن به شکل شناختی باشد، مثلا هنگامی که شخص بطور کلی در مورد رضایت از زندگی خود یا جنبه هایی از زندگی مانند تفریحات به قضاوت آگاهانه می نشیند. ارزیابی شخص ممکن است عاطفی نیز باشد(تجربه ی هیجانات و خلقیات ناخوشایند وخوشایند مردم در رویارویی با زندگی خود). بنابراین، گفته می شود که اگر شخص رضایت از زندگی و اغلب خوشی را تجربه کند و فقط گاه گاهی که به هیجاناتی مثل غمگینی و خشم دچار شود، دارای شادکامی بالا خواهد بود برعکس اگر از زندگی خود ناراضی باشد و خوشی و علاقه اندکی را تجربه کند و به هیجانات پیوسته منفی مثل خشم و اضطراب دچار باشد، دارای شادکامی پایینی است(دنیر و بیسواس 2000 به نقل از مظفری و هادیانفر 1383 ).
1..Archer
2.Waterman
3.Argail
به نظر می رسد نوجوانان خوابگاهی ای که از بحران هویت و شادکامی پایین رنج می برند، باور ها و عقاید ناکارآمدی را در فکر خود پرورش داده اند. بنابراین می توان با قرار دادن آنها در فرایند آموزش گروهی به شیوه هایی که به بازسازی شناختی شان کمک می کند به درمان این مسائل پرداخت.یکی از قدیمی ترین درمان های شناختی که گرایش رفتاری دارد، درمان عقلانی، هیجانی آلبرت الیس است که اکنون رفتار در( عقلانی – هیجانی) REBT)1 نامیده می شود.
رفتار درمانی عقلانی – هیجانی سعی دارد فرایند های(فکر ناسازگارانه ی درمانجو را تغییر دهد که پاسخ های هیجانی ناسازگارانه و بنابراین رفتار به آنها وابسته هستند. تکلیف رفتار درمانی عقلانی – هیجانی این است که نظام عقیدتی و خود سنجی های فرد را بازسازی کند، مخصوصا با توجه به (باید ها) و (حتماها)ییکه اجازه نمی دهند فرد احساس ارزشمندی مثبت و زندگی رضایت بخش و خشنود کننده ای داشته باشد.( باچر2، مینکا3، هولی4، 2007 ،ترجمه سیدمحمدی،1388).
آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری می خواهد که اعضای گروه را به ابزاری مجهز کند که احساسات ناسالم را کاهش داده یا محدود کند بطوری که بتوانند زندگی رضایت بخش تری داشته باشند. برای دستیابی به این اهداف، به مراجعان راههای عملی برای شناسایی افکار و باور های درست را نشان می دهند تا بصورت نقادانه این باور ها را ارزیابی کنند و یا به باور های سازنده آنها را تغییر دهند .
آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری می خواهد که اعضای گروه را به ابزاری مجهز کند که احساسات ناسالم را کاهش داده یا محدود کند بطوری که بتوانند زندگی رضایت بخش تری داشته باشند. برای دستیابی به این اهداف، به مراجعان راههای عملی برای شناسایی افکار و باور های درست را نشان می دهند تا بصورت نقادانه این باور ها را ارزیابی کنند و یا به باور های سازنده آنها را تغییر دهند .
1. Rational Emotive Behavior Therapy
2.Bucher
3,Mineka
4.Hooley
حال با توجه به اینکه نوجوانان خوابگاهی دختر در طول دوران تحصیل و در محیط های خوابگاهی می توانند مسائل و مشکلات روحی و روانی بسیاری، مخصوصا بحران هویت و شادکامی پایین را تجربه نمایند و آموزش گروهی به شیوه عقلانی، هیجانی، رفتاری می تواند موجب تغییر باورهای ناکارآمد، پاسخهای هیجانی ناسازگارانه و رفتارهای وابسته به آن گردد، پژوهش حاضر به منظور کاهش بحران هویت و افزایش شادکامی آنان انجام خواهد گرفت. در این راستا پرسش اصلی پژوهش حاضر به این شرح است:
آیا آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری می تواند موجب کاهش بحران هویت و افزایش شادکامی در نوجوانان خوابگاهی دختر گردد؟
[1] .Identity
1.Diener& biswas
2.Identitycrisis
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
هر فردی به دنبال آن است تا زندگی همراه با سلامتی، خوشبختی، معنویت، عشق و امید داشته باشد. علاوه بر این همه جوامع خواستار شادی و سعادت افراد خود از جمله دانشجویان خود هستند. دستورالعملی که روانشناسان میتوانند فعالیتهای خود را در قالب آن برای دانشجویان گسترش دهند، کمک به فهم و تعیین عوامل و تعیینکنندههای سازهای است که زندگی سالم همراه با خوشبختی و معنویت را به همراه داشته باشد تا بر اساس آن عوامل بتوانند به دانشجویان که از عناصر سازندهی جامعه هستند، جهت داشتن کار و ازدواجی مناسب، روابط اجتماعی و سلامت بهتر کمک کنند، از این رو مطالعه عواملی که موجب زندگی بهتر و سازگاری هر چه بیشتر انسان با نیازها و تهدیدات زندگی می شوند، از مهمترین سازههای مورد پژوهش است (کمپیل، سیلز، کوهان و آستین[21]، 2006)، این سازه کیفیت زندگی است.
پژوهش ها حاكی از ثأثیر متغیرهای بسیاری بر كیفیت زندگی بودهاند. از جمله در پژوهش سیاروچی و همکاران (2000) به بررسی رابطه عامل فردی هوش عاطفی با مؤلفههای كیفیت زندگی یعنی سلامت جسمانی و روانی پرداخته شده است و این نتیجه حاصل شده است که افرادی كه در هوش عاطفی نمرات بالاتری دارند، میتوانند به راحتی با استرسها و فشارهای زندگی روزمره، مقابله کرده و همچنین قادرند احساسات خود را کنترل و بیان نمایند، بنابر این از نظر جسمی و روانی نسبت به کسانی که هوش عاطفی پایینتری دارند، سالم تر هستند.
در تحقیقات دیگری نیز به بررسی رابطه هوش عاطفی و كیفیت زندگی پرداخته شده است (شوته، مالوف، تورتینستون و روکی[22]، 2007). همچنین پژوهشهای هارت (2000)، تجلی (1386)، ساکلوفسکی، آستین و مینسکی[23] (2003) حاکی از آن هستند که هوش عاطفی با سلامت روان رابطه مثبتی دارد.
یکی دیگر از عوامل موثر برکیفیت زندگی هوش اخلاقی است که در تحقیقاتی به رابطه بخشش (مؤلفه هوش اخلاقی) و سلامت روان (مؤلفهی کیفیت زندگی) اشاره شده است. بخشش دارای تأثیر مستقیم بر سلامت روان است. دراین راستا، پژوهشها نشان دادهاند که بخشش در کاهش اضطراب (هبل[24] و اِنرایت ، 1993؛ فریدمن[25] و اِنرایت، 1996؛ سابکوویاک[26] و همکاران، 1995، کایل[27] و اِنرایت، 1997)، افسردگی (فریدمن، 1995؛ رای[28]، 1999؛ کواتس[29]، 1997)، غصه اصلاح روابط بینفردی ( مککالاف[30] و ورتینگتون، 1995)، بالا بردن عزت نفس (کواتس، 1997) و داشتن امیدواری (فریدمن و اِنرایت، 1996)، که همگی از ابعاد سلامت روان هستند مؤثر است. اما در هیچ پژوهشی هوش عاطفی که رضایت از زندگی را افزایش داده، مشکلات بینشخصی را کاهش میدهد و زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم میکند (درویزه، 1382)، دركنار هوش اخلاقی كه مرز بین نوع دوستی و خودپرستی است و ریشه بسیاری از رفتارهای نوع دوستانه است، قرار نگرفته است، تامشخص شود که آیا ابعاد این دو هوش به طور همزمان بر روی ابعاد کیفیت زندگی اثرگذار هستند؟ علاوه براین، در پژوهش سالووی (2002) نیز این نتیجه حاصل شد که هوش هیجانی بالا رابطۀ مستقیمی با همدلی دارد و قادر است توان همدلی با دیگران که از عناصر اصلی تعامل صحیح است را پیشبینی كند، اما در هیچ پژوهشی همدلی به عنوان متغیر میانجی و واسطه بین دو هوش اخلاقی و عاطفی و کیفیت زندگی قرار نگرفته است. لذا هدف پژوهش حاضر طبق شکل1 -1، بررسی اثر
هوش عاطفی دركنار هوش اخلاقی به عنوان متغیرهای برونزاد بر روی كیفیت زندگی به عنوان متغیر درونزاد با توجه به نقش واسطهای سازه همدلی است.
[1] – Terjesen, Jacofsky, Froh & Diguseppe
[2] – Seligman & Csikszentmihalyi
[3] – Campil, Sils, Cohan & Austin
[4] -quality of life
[5] – McCall
[6] – Hagerty, Cummins, Ferris, Land & Michalos
[7] – Subjective Approach
[8] – Williams
[9] – empathy
[10] – Visher
[11] – Jolliffe & Farrington
[12] – Sousa
[13] – Ali, Amorim & Chamorro-Premuzic
[14] – Kalliopuska
[15] – Mayer
[16] – Salovey & Mayer
[17] – Taylor & Bagbi
[18] – Bar-on
[19] – morall intelligence
[20] – Borba
[21] – Campil, Sils, Cohan & Austin
[22] – Schutte, Malouff, Thorsteinsoon, & Rooke
[23] – Saklofske, Austin & Minski
[24] -Hebel
[25] -Freedman
[26] -Subkoviak
[27] -Coyle
[28] – Rye
[29] -Coates
[30] -Mccullough
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
تاثیرات محیط بر سلامت روح و روان , درکنار سلامت جسم، موضوعی بسیار قابل توجه است. درست است که میزان آمادگی ابتلا به اختلالات روانی وتوانایی مقابله با آنها در افراد متفاوت است و می تواند جنبه موروثی داشته باشد, ولی در بسیاری از موارد عوامل محیطی هستند که در برهم خوردن تعادل روانی فرد نقش موثری دارند. بعنوان مثال عواملی چون آرامش, هویت فردی, حس اعتماد وعزت نفس و داشتن انگیزه و محرک در تعادل و سلامت روانی نقش بسیار مهمی دارند و محیط فیزیکی می تواند بر این عوامل اثر گذار باشد. همچنین چگونگی روابط اجتماعی فرد ازعوامل مهم دیگر اثرگذار برسلامت روانی فرد هستند و کیفیت محیط فیزیکی می تواند برچگونگی برقراری روابط اجتماعی و شکل گیری دوستی ها اثر داشته باشد. بنابراین طراحی صحیح می تواند در تعدیل محیط فرد و بهره بردن از شرایط محیطی مناسب موثر باشد و با کنترل و کاهش فشارهای محیطی، فرصتی برای بهبود, در اختیار فرد قرار دهد و از طرف دیگر با عوامل محیطی مناسب موجب تسهیل و تسریع روند بهبود اختلالات روانی چه در معنای حاد وچه در معنای برهم خوردن کوتاه مدت تعادل روانی, شوند. این توجهات در طراحی ممکن است دخالت در محیط زندگی یا کار فردی را ایجاد کند ویا تنها کنترل عوامل محیطی باشد, به گونه ای که بتوانند تاثیرات خوبی چون آرامش بخشی وایجاد اعتماد به نفس بر فرد داشته باشند. این موضوع در طراحی وساماندهی خانه ها، مجتمع های مسکونی و محدوده های زیستی بسیار قابل توجه است.
امروزه به علت نگرش کمی به مسکن وتوجه به رفع کمبود آن از یک طرف و نگرش سودجویانه ازطرف دیگر, بسیاری از ارزش های انسانی, اجتماعی, بومی و فرهنگی نادیده گرفته می شود. شهر مشهد نیز همچون سایر شهرهای کشورمان از بد مسکنی رنج می برد و فقدان مسکن مناسب زندگی شهروندان را با مشکل روبرو کرده است. این در حالیست که خانه مناسب وشایسته برای انسجام اجتماعی, رفاه شخصی و استقلال فردی امری اساسی به شمار می رود. امروزه خانه آدمی در بلوکهای مسکونی در پشت چند پنجره یکنواخت وهم شکل با دیگران قرار دارد که نه فقط برای میهمان, بلکه برای افراد خانواده نیز تشخیص آن از بیرون مشکل است ” (پاکزاد، 1386) دراثر اینگونه انبوه سازی های کلیشه ای, انسان ها بصورت توده در کنار هم قرار می گیرند و به جای این که گروه های اجتماعی مثبت گرا وهدفمندی تشکیل گردد, انبوهی از نفرها تشکیل می شود که کنار هم قرار گرفتن آنها فقط ازدحام, شلوغی و هرج ومرج را در پی دارد. در چنین شرایطی, افراد خانواده برای تامین حداقل امنیت و آرامش از جمع فرار کرده، به کنج خانه پناه می برند. غربت ومحرومیت اجتماعی از این جا آغاز می گردد.
از آنجا که همواره توسعه ای پایدار است که به لحاظ کیفی, سلامت انسان و نظامهای اکولوژیک را در بلند مدت بهبود بخشیده و تئوری معماری پایدار نیز زاده همین تفکر است, بهترین گزینه برای اصلاح وضع موجود گرایش به معماری پایدار می باشد و در صورتی که خانه
سازی, روند پایداری نداشته باشد, هیچ جامعه ای نخواهد توانست به توسعه ای پایدار, دست یابد.
در جهت نیل به معماری پایدار 3 راهبرد اساسی راباید قابل توجه دانست :
– پایداری زیست محیطی
– پایداری اقتصادی
– پایداری اجتماعی
برای رسیدن به مفاهیم وارزشهای پایدار بایستی به بطن آن وارد شد و اصول آن را دریافت. این رویکرد طی دهه اخیر به طور قابل توجهی رشد کرده است ولی درعین حال درک وفهم پایداری, اهداف ودستاوردهای آن, به طور عمده ای توسعه نیافته باقی مانده است. بررسی نمونه هایی از ساختمان های پایدار مشخص می سازد که طراحان هریک تنها بربخشی از عوامل تاثیر گذار بر پایداری یک بنا تمرکز کرده اند و آنچه تقریبا در همه بناها مشترک است آرزوی ساختن بناهایی است که با محیط خود دوستانه تر برخورد کنند و اغلب ارزش های پایداری اجتماعی و فرهنگ به فراموشی سپرده شده است یا اساسا مجال دقت نمی یابد. چنین رویکرهایی تاثیر طراحی بر تحقق اهداف والای انسانی- اجتماعی و محیطی را نادیده می گیرد ونقش طراح را در چهار چوب قواعد علمی معطوف به مهندسی تقلیل می دهد. به همین دلیل در این رساله بیشتر بر روی پایداری اجتماعی تاکید خواهیم داشت.
“در طراحی پایدار باید به پایداری اجتماعی واقتصادی به اندازه مصرف انرژی و تاثیر محیطی ساختمان ها وشهرها اهمیت داده شود” (لنگ، 1386: 87) پایداری اجتماعی در مجتمع های مسکونی, وضعیتی است که ساکنان از زندگی در خانه و مجتمع خود رضایت داشته باشند و از همسایگی با سایر ساکنان لذت برند تا سرمایه های اجتماعی حفظ شوند و در حقیقت وجود عرصه های گروهی همچون فیلتری است که روابط اجتماعی از هم گسسته را در شهرهای شلوغ امروزی را تلطیف می کند.
سرمایه اجتماعی نتیجه پایداری اجتماعی است و از لحاظ کارکردی باعث اعتماد بین ساکنین می شود تا افراد در گروه ها حضور پیدا کنند و سبب مشارکت و…می شود. مشارکت خود به معنای فراهم آوردن شرایطی است که علاوه بر پاسخگویی به نیازهای عملکردی کاربران, سبب گسترش روابط اجتماعی, بالا بردن کیفیت زندگی ساکنان, ترفیع همبستگی اجتماعی, خلق حس زندگی در اجتماع می گردد. در این وضعیت, مجموعه شرایط زندگی به نحوی است که با گذشت زمان تعاملات اجتماعی بیشتر می شود و اکثریت ساکنان نسبت به محل زندگی خویش تعلق خاطر و دلبستگی می یابند. بنابراین نا خوداگاه حافظ سلامت و پایداری آن بوده، در نگهداری وبهبود وضعیت موجود مشارکت وهماهنگی خواهند داشت. در این صورت عمر مفید مجتمع های مسکونی پایدار نسبت به سایر مجتمع ها بیشتر می شود. همچنین ارزش ریالی واحدهای مسکونی این نوع مجتمع ها نیز در شرایط برابر بیشتر از سایر مجتمع ها است. پایداری اجتماعی, بهره وری مجتمع های مسکونی را به حداکثر می رساند.
78
4-2-استفاده از روش اسکن پرتو پروتون جهت تحویل دوز به تومور چشمی.. 78
4-2-1-بررسی اثر تعریف بافت تومور روی تخلیۀ دوز و پیک براگ… 81
4-2-2-نحوۀ محاسبۀ ضرایب وزنی بهینه، جهت ساختن SOBP در شبیهسازی درمان.. 83
4-2-2-1-محاسبۀ SOBP برای پروتونهای تحویلی در روش اسکن پرتو. 85
4-3-شبیهسازی نازل HCL. 87
4-3-1-انرژی اولیۀ پرتو پروتون.. 89
4-3-2-کاهندۀ انرژی (انتقالدهندۀ برد) در نازل.. 91
4-3-3-صفحات آلومینیومی در نازل.. 92
4-3-4-طیف پرتو خروجی از نازل.. 94
4-3-5-محاسبات دوزیمتری در فانتوم چشم به کمک طیف خروجی از نازل.. 95
4-3-6-بررسی آهنگ دوز تحویلی به تومور چشم براساس جریان خروجی از شتابدهنده 98
4-4-استفاده از روش انتقالدهندۀ بردجهت تحویل دوز به تومور چشمی.. 99
4-4-1-بررسی اثر تعریف بافت تومور روی تخلیۀ دوز و پیک براگ… 102
4-4-2-محاسبۀ SOBP برای پروتونهای تحویلی در روش انتقالدهندۀ برد. 104
4-4-3-تعیین پارامترهای درمانی برای SOBP. 107
4-5-بررسی میزان نوترونهای ثانویۀ تولید شده در نازل HCL. 108
4-6-نتیجهگیری.. 109
4-7-پیشنهادات.. 112
فهرست مراجع ……………………………………………………………………………………………………………………………………311
فهرست جدولها
عنوان صفحه
فهرستی از مراکز پروتونتراپی [33] 23
برد پروتون متناظر با انرژی جنبشی ذرۀ فرودی [39] 29
درصد ذرات ثانویۀ تولید شده طی برخوردهای ناکشسان پروتونهای 150MeV با هستۀ اتم اکسیژن [48] 38
جدول 3-1. بخشی از پارامترهای اصلی و توصیفکنندۀ مشخصات فیزیکی شتابدهنده برای تعدادی از سیکلوترونها در IBA، ACCEL و JINR LNP [105]……………………………………………………………………………………………………………………………………..74
جدول 4-1. عناصر سازندۀ ترکیبات بهکار گرفته شده در فانتوم چشم در روش اسکن مغناطیسی پرتو [119]…………… 82
جدول 4-2. ضرایب وزنی بهینهکنندۀ پرتوهای تابیده شده به فانتوم چشم و آب جهت ساختن SOBP در روش اسکن پرتو ……………… ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………89
جدول 4-3. مشخصات کلی نازل شبیهسازی شده براساس نازل HCL……………………………………………………………………………….93
جدول 4-4. انرژی متوسط پرتو پروتون روی سطح خروجی لگزان بهعنوان مادۀ کاهندۀ انرژی………………………………………..96
جدول 4-5. انرژی متوسط طیف نهایی پرتو پروتون پس از خروج از نازل………………………………………………………………………….99
جدول 4-6. ضرایب وزنی جهت بهینهسازی پیکهای براگ اولیه متناظر با ضخامتهای مختلف استوانۀ لگزان…………….102
ساختارهای داخلی چشم و ابعاد آنها [104] 100
ترکیبات اصلی ساختارهای داخلی چشم، نسبت جرم اتمی و چگالی آنها [104] 100
جدول 4-9. انرژی متوسط پروتون خروجی از انتقالدهندۀ برد متناظر با ضخامتهای مختلف ستون آب…………………….106
ضرایب وزنی بهینه کنندۀ پیکهای اولیه جهت ساختن SOBP یکنواخت… 105
تعیین پارامترهای درمانی برای SOBP ایجاد شده در روش اسکن پرتو. 107
تعیین پارامترهای درمانی برای SOBP ایجاد شده در روش انتقال دهندۀ برد. 107
فهرست شکلها
عنوان صفحه
پرتودرمانی با شدت مدوله شده با استفاده از فوتون (IMRT) 9
مقایسۀ توزیع دوز بین روش درمانی IMRT در سمت چپ وIMPT در سمت راست… 10
افزایش دوز دریافتی توسط بافت سالم در ناحیۀ ابتدایی و انتهایی در فوتونتراپی در مقایسه با پروتونتراپی…. 10
نمودار توزیع دوز عمقی نسبی ذرات مختلف در فانتوم آب [4] 12
نمای کلی از یک سیستم پروتونتراپی برای تومورهای چشمی [13] 18
شکل 2-1. نمودار تغییرات توان توقف برحسب انرژی پروتون و الکترون فرودی برای مواد مختلف [38]…………………………27
شکل 2-2. نمودار تغییرات برد پروتون برحسب انرژی در مواد مختلف [39]…………………………………………………………………….28
شکل 2-3. نمودار دوز عمقی برای پرتو پروتون و پیک براگ و نمایش برد و پهنشدگی انرژی [4]………………………………..29
شکل 2-4. نمایش پاشیدگی برد براساس [38]………………………………………………………………………………………………………..30
شکل 2-5. پاشیدگی برد پروتون برحسب انرژی پرتو فرودی در مواد مختلف [40]…………………………………………………………30
نمای کلی از پراکندگی رادرفورد. 31
نمایش زاویۀ پراکندگی و میزان انرژی از دست رفته برای پروتونهای MeV160 در مواد مختلف [39] 32
پراکندگی کولنی چندگانه برای پروتون ناشی از یک ورقۀ نازک… 33
بررسی دقت فرمول هایلند در مقایسه با اندازهگیریهای تجربی برای زاویۀ پراکندگی پروتون [45] 34
نمودار شار پروتون برحسب انرژی جهت بررسی ضخامتهای مختلف لگزان از 5 تا 9 سانتیمتر که بهوسیلۀ کد MCNPX محاسبه شده است. 36
نمایی از یک سیستم شکلدهندۀ پرتو پروتون با استفاده از کاهشدهندههای دوتایی؛ در این سیستم S1 پراکنندۀ اول، RM مدولاتور برد، SS پراکنندۀ دوم، AP، موازی مخصوص بیمار و RC متعادل کنندۀ برد جهت هماهنگی برد پروتون با مرزهای انتهایی تومور با بافت سالم است. 36
نمایش سهم پروتونهای اصلی و ثانویه در توزیع دوز کل در پیک براگ… 39
سطح مقطع برهمکنش ناکشسان برحسب برد پروتون فرودی [40] 39
احتمال رخ دادن برهمکنش ناکشسان برحسب برد پروتون فرودی با انرژی اولیۀ MeV 209 [40] 40
نمودار توزیع دوز برحسب عمق و پیک براگ و نمایش انباشت هستهای [4] 40
نمایش سهم هر کدام از پدیدههای فیزیکی در شکلگیری پیک براگ [4] 41
مجموعه ای از پیک براگهای اندازهگیری شده برای پروتونهایی با انرژی MeV 69 تا MeV 231. 42
شکل پیک براگ در صورت حضور (منحنی مشکی) و عدم حضور (نقطهچین) برهمکنشهای هستهای [51] 42
نمایش پارامترهای فیزیکی توصیفکنندۀ توزیع دوز SOBP [4] 44
نمایش توزیع دوز عرضی و پارامترهای فیزیکی توصیفکنندۀ آن [4] 44
SOBP با پهناهای مختلف وابسته به تعداد پیک براگهای بهکار گرفته شده [4] 46
نمایش کلی از برهمنهی پیک براگهای بهینه شده با فاکتورهای وزنی و تشکیل SOBP. 46
نمونههایی از انتقالدهندههای برد که جهت مدولاسیون در مسیر پرتو پروتون قرار داده میشوند. 48
نمونهای از چرخ مدولاتور برد. 49
نمودار شار نوترون برحسب فاصلۀ عرضی از ایزوسنتر [57] 49
مقایسۀ شار نوترون تولید شده در صورت حضور و عدم حضور چرخ مدولاسیون برد [57] 50
نمایی از یک فیلتر شیاردار در جهتهای مختصاتی مختلف در دستگاه دکارتی[69] 51
نمایش یک فیلتر مدوله کنندۀ برد زمانی که محور آن به اندازۀ θ درجه چرخش داشته باشد. 51
نمایی از یک سیستم پراکندگی ساده با یک پراکنندۀ مسطح.. 53
نمایی از سیستم پراکندگی دوگانه با استفاده از پراکنندۀ منحنیشکل.. 53
نمایی از یک پراکنندۀ منحنیشکل که ترکیبی از سرب و لگزان در کنار یکدیگر است. 54
نمایی از سیستم پراکندگی دوگانه با استفاده از پراکنندۀ دوحلقهای.. 55
نمایش توزیع دوز ایجاد شده توسط هر بخش از پراکنندۀ دو حلقهای و برهمنهی آنها [81] 55
نمایی از سیستم پراکندگی دوگانه با استفاده از حلقههای مسدودکننده 56
توزیع دوز ایجاد شده توسط حلقههای مسدودکننده در سیستم پراکندگی دوگانه [82] 56
نمای کلی از سیستم شکلدهندۀ پرتو که در اصلاح رابطۀ آهنگ دوز ( معادلۀ (2‑34) ) بهکار گرفته شده است. 61
به زمان حضور عمیق ترین پیک در مدولاسیون برد [4] 62
شکل 3-1. میانگین میدان مغناطیسی بهصورت تابعی از شعاع مدار پروتون در سیکلوترون IBA (بالا) [103] و سیکلوترون PSI (پایین) [102] ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..69
شکل 3-2. شکل شماتیک از چشمۀ یونی مورد استفاده در یک سیکلوترون [4]………………………………………………………………70
بازده سیستم انتخاب انرژی مربوط به سیکلوترون IBA برحسب برد پروتونهای ورودی به نازل [104] 71
نمای کلی از یک چرخه در سینکروترون که شامل تزریق پروتونهای MeV 2 یا MeV 7، شتاب پروتونها تا انرژی دلخواه در زمانی کمتر از 5/0 ثانیه، خروج آهستۀ پروتونهای شتاب داده شده به خط پرتو در زمانی بین 5-5/0 ثانیه و در آخر کاهش سرعت و تخلیۀ پروتونهای استفاده نشدۀ باقیمانده [4] 73
شکل 3-5. نمای کلی از نازل HCL که برای درمان تومورهای چشمی بهکار گرفته شده است و بهترتیب شامل چرخ مدولاتور برد (K)، موازیساز اول (F)، انتقالدهندۀ برد با ضخامت متغیر (L)، کاهندۀ انرژی با ضخامت ثابت (G)، موازیساز دوم (H)، آشکارساز نظارت (B)، صفحات آشکارساز یونی (J)، محفظۀ خالی ©، موازیساز مخروطی شکل (D) و موازیساز مخصوص بیمار (E) میباشد [114]……………………………………………………………………………………………………………………………………….78
نمای کلی از فانتوم شبیهسازی شده و مورد استفاده در محاسبات دوزیمتری در روش اسکن مغناطیسی پرتو. 79
شکل 4-2. نمونهای از پیکهای براگ تشکیل شده در فانتوم چشم با ترکیبات واقعی تومور در روش اسکن پرتو………….80
شکل 4-3. توزیع دوز نسبی برحسب عمق برای پروتون MeV 32 و MeV 24 و مقایسۀ آنها در دو فانتوم چشم با ترکیبات واقعی تومور (نقطهچین) و آب (منحنی مشکی)………………………………………………………………………………………………………81
شکل 4-4. منحنی ایزودوز نسبی مربوط به تابش پرتو پروتون با انرژی MeV 32 در فانتوم آب ( منحنی قرمز رنگ) و محیط چشمی (منحنی نقطهچین)…………………………………………………………………………………………………………………………………………82
نمایی از یک ماتریس بهعنوان ماتریس توصیفکنندۀ پیکهای براگ مشارکتکننده در تولید SOBP تعداد ستونها بیانگر تعداد پیکها و تعداد سطرها بیانگر تعداد وکسلها است.. 83
تعیین درایۀ مربوط به بیشینه مقدار دوز برای هر پیک براگ ………………………………………………………………………….84
شکل 4-7. معادلۀ ماتریسی جهت محاسبۀ ضرایب وزنی در این شکل، ماتریسها از چپ به راست بهترتیب برابر با ماتریس مربوط به پیکهای براگ، ماتریس ضرایب وزنی و ماتریس مربوط به بخش مسطح SOBP میباشند. ماتریسی که دور آن خط کشیده شده، ماتریس مجهول مربوط به ضرایب وزنی است…………………………………………………………………………………………..84
شکل 4-8. SOBP حاصل از برهمنهی پیکهای براگ بهینه شده داخل تومور در هر دو فانتوم منحنی مشکی مربوط به آب و منحنی نقطهچین مربوط به محیط چشمی است………………………………………………………………………………………………………….86
شکل 4-9. بررسی میزان یکنواختی توزیع دوز SOBP به دست آمده با ضرایب وزنی بهینه شده به کمک فانتوم آب در محیط چشمی با ترکیبات واقعی تومور (منحنی نقطهچین)………………………………………………………………………………………………….87
شکل 4-10. نمای کلی از نازل شبیهسازی شده با کد MCNPX بهعنوان سیستم کنشپذیر جهت تحویل پرتو پروتون به تومور……………………………………………………………………………………………………….. . … … 88
شکل 4-11. توزیع دوز برحسب عمق برای پرتو پروتون تک انرژی MeV 159 در فانتوم سادۀ آب که بردی در حدود cm18 دارد………………………………………………………………………………………………… ………. … …… .90
شکل 4-12. توزیع دوز عرضی گاوسی شکل برای پرتو پروتون تک انرژی MeV 159 در فانتوم سادۀ آب…………………….90
شکل 4-13. منحنی ایزودوز برای پرتو پروتون تک انرژی MeV 159 در فانتوم سادۀ آب. همانطور که از شکل نیز مشخص است، جهت تابش پرتو موازی محور Y میباشد……………………………………………………………………………………………. ..90
شکل 4-14. شار پروتون برحسب انرژی روی سطح خروجی لگزان که از سمت راست به چپ به ترتیب متناظر با ضخامتهای 3/9، 55/9 و 8/9 سانتیمتر برای استوانۀ لگزان میباشد……………………………………………………………………………………… …91
شکل 4-15. توزیع زاویهای و میزان واگرایی پرتو پروتون بعد از عبور از لگزان روی سطح خروجی لگزان………………………92
شکل 4-16. مقایسۀ منحنی ایزودوز برای سطوح 56% و 89% در فانتوم آب در صورت حضور (منحنی قرمز) و عدم حضور (منحنی مشکی) صفحات آلومینیومی…………………………………………………………………………………………………………………………………….93
شکل 4-17. مقایسۀ توزیع دوز عرضی در بخش ورودی فانتوم آب در صورت حضور (منحنی قرمز) و عدم حضور (منحنی مشکی) صفحات آلومینیومی……………………………………………………………………………………………………………… …………… .93
شکل 4-18. شار پروتون برحسب انرژی روی سطح خروجی نازل، نمودارها از راست به چپ متناظر با استوانۀ لگزان به ضخامتهای 3/9، 55/9 و 8/9 سانتیمتر میباشند………………………………………………………………………………………………………………..94
شکل 4-19. توزیع زاوبهای و میزان واگرایی طیف پروتون روی سطح خروجی نازل و قبل از ورود به فانتوم متناظر با لگزان به ضخامت 55/9 سانتیمتر…………………………………………………………………………………………………………………………………………………..95
شکل 4-20. نمایی از فانتوم مورد استفاده جهت انجام محاسبات دوزیمتری برای طیف خروجی از نازل……………………..96
شکل 4-21. توزیع دوز عمقی و پیکهای براگ اولیه در فانتوم چشم محتوای آب ناشی از طیفهای خروجی از نازل، از راست به چپ بهترتیب متناظر با ضخامتهای 3/9، 55/9 و 8/9 سانتیمتر…………………………………………………………………………96
شکل 4-22. توزیع دوز عمقی با درنظرگرفتن وزن مناسب برای هر کدام از طیفهای خروجی از نازل و SOBP حاصل از برهمنهی پیکهای براگ بهینه شده با ضرایب وزنی…………………………………………………………………………………………………………….97
شکل 4-23. توزیع دوز عرضی بهینه شده با ضرایب وزنی. نقطۀ cm 4/0- در محور افقی نمودار، نقطۀ شروع فانتوم شبیهسازی شده است؛ از اینرو دوز عرضی اندازهگیری شده نامتقارن دیده میشود…………………………………………………………98
شکل 4-24. سطح مقطع طولی مدل واقعی چشم برای شبیهسازی درمان در روش انتقالدهندۀ برد…………………………..99
شکل 4-25. توزیع دوز برحسب عمق و پیکهای براگ اولیه در مدل واقعی چشم در روش انتقالدهندۀ برد پیکها از راست به چپ بهترتیب متناظر با ضخامتهای 3 تا 75/3 سانتیمتر ستون آب میباشند…………………………………………………..102
شکل 4-26. مقایسهای بین توزیع دوز نسبی برحسب عمق و پیکهای براگ در دو فانتوم چشم با ترکیبات واقعی و آب از راست به چپ متناظر با ضخامتهای 3، 35/3 و 65/3 سانتیمتر ستون آب…………………………………………………………………..103
شکل 4-27. مقایسه ای بین منحنی ایزودوز نسبی در فانتوم چشم با ترکیبات واقعی (نقطهچین) و آب (منحنی قرمز) مربوط به طیف پروتونی خروجی از ستون آب به ضخامت 3 سانتیمتر………………………………………………………………………………..104
شکل 4-28. SOBP حاصل از برهمنهی پیکهای براگ بهینه شده با ضرایب وزنی در هر دو فانتوم چشم با ترکیبات واقعی (نقطهچین) و آب (منحنی مشکی)……………………………………………………………………………………………………………………………………….105
شکل 4-29. SOBP حاصل از اعمال فاکتورهای وزنی بهینه شده با فانتوم آب روی پیکهای براگ ایجاد شده در بافت واقعی چشم (منحنی نقطهچین) و مقایسۀ آن با SOBP حاصل از شبیهسازی با فانتوم آب (منحنی مشکی) ……………………………………………………………………………………………………….. ……….. …………….. ….. …….. …………………..106
شکل 4-30. طیف انرژی مربوط به شار نوترونهای تولید شده به ازای هر پروتون در نازل HCL……………………………………108
شکل 4-31. توزیع دوز ذرات ثانویه برحسب عمق در فانتوم آب برای فوتون ( )، نوترون ( ) و الکترون ( ) مربوط به نازل HCL……………………………………………………………………………………………………………………….. …………………………………………………..109
تومور[1] ، تودۀ غیرطبیعی بافت بدن است که در آن سلولها تحت یک الگوی غیرعادی رشد کرده و تقسیم میشوند؛ بنابراین با افزایش تعداد چنین سلولهایی، تناسب میان آنها و سلولهای بافت سالم اطراف از بین می رود و با ادامۀ این روند حتی بعد از توقف عامل الگوسازی غیرطبیعی، تومور به وجود میآید. انواع مختلف تومور را میتوان در سه گروه دسته بندی کرد:
تومورهای سرطانی ناشی از متاستاز تومورهای اصلی، نئوپلاسم ثانویه نام دارند؛ برای چنین سرطانهای خاصی، تکرار فرآیند درمان مورد نیاز است؛ این فرآیند میتواند شیمیدرمانی و یا پرتودرمانی باشد.
خشونت خانگی شایع ترین شکل خشونت، همراه با بیشترین احتمال تکرار، کمترین گزارش به پلیس و بیشترین عوارض اجتماعی، روانی و اقتصادی است که غالبا توسط نزدیک ترین فرد خانواده (مانند شوهر) به وقوع می پیوندد (بختیاری و امید بخش،1382؛ جانسون و جانسون2000 به نقل از بلالی میبدی و حسنی1387).
از آنجا که خانواده متشکل از زن و شوهر است و روابط اعضای آن در چارچوب نظام همسر گزینی(روابط زناشویی) و نظام روابط متقابل است به طوری که افراد بتوانند نیازهای یکدیگر را برآورده کنند بنابراین خانواده واحدی است که نقش های اجتماعی متعددی را بر عهده دارد و ارتباط متقابل اعضای آن بر مبنای بنیادها و نیازهای فرهنگی جامعه شکل میگیرد (کجباف، نشاط دوست، خالویی1384).
مفهوم کلانی که تبیین عینی از دریافت و نگرش زنان نسبت به خودشان و مسایل مربوط به آنها به دست می دهد، جامعه پذیری جنسیتی است یعنی فرآیندی که در ضمن آن زنان با الگوهای رفتاری، هنجارها و جهت گیری های فرهنگی آشنا می شوند و به تدریج نگرش ها و رفتار اجتماعی مناسب را فرا می گیرند و برای زندگی آینده آماده می شوند (وردی نیا و همکاران،1386).
شایان ذکر است که اعمال خشونت علیه زنان و پذیرش آن از سوی زنان نشات گرفته از الگوهای جامعه پذیری نقش های جنسیتی است که از گذشته تا به امروز استحکام بخش تبعیض جنسیتی در جوامع بوده است، نظریات گوناگون و شواهد تجربی (نظریه منابع در دسترس گود، 1989 و نظریه جامعه پذیری جنسیت، 2003) در این حوزه نشان می دهد که عوامل خطرساز به لحاظ یادگیری و جامعه پذیری جنسیتی در شکل گیری انواع و میزان خشونت علیه زنان نقش ایفا می کند (شفر، 1992).
راپوپورت اولین وظیفه بعد از ازدواج را جایگزینی نقش زناشویی با نقش قبلی می داند و این مشکل آفرین است که در روابط زناشویی طبق انتظارات فرهنگی مرد باید نقش رهبری را بر عهده داشته باشد (کجباف، نشاط دوست، خالویی،1384).
عقاید جنسیتی با ساخت های بیشماری پیوند دارد و ممکن است برای زندگی حال و آینده نوجوان پیامد جدی داشته باشد مثلا می توانند بر اعتماد به نفس، افسردگی، تصور از خود، اختلال خوردن، انجام اعمال ناملایم و، رفتارهای شدید انحرافی، رفتارهای جنسی و کلیشه های شغلی مبنی بر جنسیت تاثیر داشته باشد (کینیویی2008 به نقل از خانی مجد، پور ابراهیم و فتح آبادی،1391). اگرچه تفاوتهایی بین زن و مرد مشاهده می شود اما آنها بیش از آنکه متفاوت باشند از لحاظ رفتاری و شخصیتی به هم شبیه هستند برای مثال بعضی زن ها به اندازه مردها پرخاشگر هستند و درجه پرخاشگری بعضی مردها مانند زنان کم است (ویتمن-مک دونالد،2006 به نقل از همان منبع).
مهمترین عاملی که زنان را از پیشرفت باز می دارد دیدگاه ها و ایستارهایی است که در بطن جامعه شکل گرفته اند ایستارهایی که بدون تغییر در آنها هرگونه تلاشی از سوی نهضت ها و جنبش های زنان بدون نتیجه خواهد ماند این ایستارها به صورت کلیشه هایی در جامعه رسوخ کرده و مانع بزرگی در تغییر وضعیت زنان می باشد (ادهمی و روغنیان،1389).
بدرفتاری روانی زیر بنای همه انواع بد رفتاری هاست بنابراین انواع خشونت جسمی، عاطفی و جنسی را می توان به منزله اشکال حاد اعمال سلطه و کنترل تلقی کرد (کمپ،1998 به نقل از نادری، حیدری، حسین زاده مالکی).
مفهوم کلانی که تبیینی عینی از دریافت و نگرش زنان نسبت به خودشان و مسایل مربوط به آنها به دست می دهد جامعه پذیری جنسیتی ست فرآیندی که در ضمن آن زنان با الگوهای رفتاری، هنجارها و جهت گیری های فرهنگی آشنا می شوند به تدریج نگرش ها و رفتار اجتماعی مناسب را فرا می گیرند و برای زندگی آینده آماده می شوند (وردی نیا و همکاران 1389).
ویژگی های متفاوتی که هر جامعه بر اساس جنسیت از افراد آن انتظار دارد که دارای آن باشد محصولی از فرایند اجتماعی شدن جنسی ست که بر اساس آن مردان برای مردانگی و زنان برای زنانگی مطابق با تعریف های موجود در هر جامعه اجتماعی می شوند (اسکانزونی، 1988).
نگرش های به لحاظ اجتماعی پذیرفته شده ازسوی جامعه زنان را به پذیرش، تحمل و برخورد انفعالی نسبت به خشونت وا می دارد؛ آموزه های درونی شده ای که پرخاشگری مردان و فرمان برداری و سکوت زنان را مشروعیت می بخشد (وردی نیا و همکاران،1389).
جنس ناشی از طبیعت زیستی است اما انتساب ضعف و ناتوانی به آن یا برخورد خشونت آمیز نهادینه با این پدیده ناشی از فرهنگ است فرهنگ متضمن انتساب صفات نمادین به امور و اشیاء است و ابزارها و وسایل مورد نیاز زندگی را در متن مناسک و آداب و رسوم و باورها و نهادها و معارف و زبان و نظایر آن حفظ می کند کودک این فرهنگ را از جهان اطراف می آموزد زیرا زبان و الگوهای رفتاری را به اتکای ضمانت های اجرایی شان درونی می سازد از طریق فرهنگ است که جامعه پایدار می ماند (وایت،1959 به نقل از محمدی اصل).
فیزیولوژی نیست که می تواند ارزش ها را بنیان نهد اصول زیست شناسی غا لبا همان ارزش هایی را در بر میگیردکه فرد به آنها می بخشد اگر احترام یا ترسی که زن برمی انگیزد مانع از استفاده از خشونت در قبال او شود آن وقت برتری عضلانی نر منبع قدرت نخواهد بود اگر عرف آن گونه که در میان برخی قبایل سرخپوست دیده می شودبر آن جاری باشد که دختران برای خود شوهر انتخاب کنند حالت تهاجمی جنس نر دیگر هیچگونه امتیازی برای او شناخته نمی شد (دوبوار، 1986).
افکار و ارزش ها و کنش ها و عواطف همچون سیستم عصبی مان از فرهنگ نشات می گیرد خشونت نقشی است که به ظرفیت آدمی در متن نظام اجتماعی واگذار می شود وضعیت نقش در جامعه همچون کلمه در متن است که بر حسب قالبی فرهنگی بر کنش موثر می افتد و انگیزش و هدف و تاثیر آن را معین می کند مراحل انجام کنش همچون ایفای نقش بر صحنه رفته رفته معنای تکمیلی می گیرد و کنشگران می توانند آن را در حین اجرا یا بیان توصیف کنند (محمدی اصل، 1388).
وقتی کودکان با انگ های جنسیتی، اشیا و فعالیت ها را طبقه بندی می کنند از این برچسب ها به عنوان راهنمایی برای تمایلات و انتظاراتشان از دیگران استفاده می کنند مارتین و همکاران (1995) این فرآیند را این گونه توضیح می دهند که یک دختر این طور نتیجه گیری می کند که عروسک چیزی است که معمولا دختران آن را می پسندند من یک دختر هستم بنابراین احتمالا من بازی با عروسک را دوست خواهم داشت در چنین مواقعی این گونه استدلال به راحتی آموخته شده و به طور خودکار بدان استناد می شود این تعقل جنسیت محور که از سوی کودکان خردسال استفاده می شود بدین معنی ست که آنچه یک جنس می پسندد جنس دیگر نمی پسندد یا آنچه که فردی از یک جنس می پسندد سایر افراد آن جنس نیز آن را می پسندند کودکان با زمینه های مشابه ای که در معرض پیام های فرهنگی یکسان قرار می گیرند تمایل به پذیرش محتوای آنچه را که از ارتباطات جنسی دارند و از آن اطلاعات برای سازماندهی دنیای اجتماعی خود استفاده می کنند دارند (مارتین و همکاران، 1995).
به نظر می رسد کلیشه های جنسیتی بین کودکان 8-5 ساله بیشتر تثبیت شده باشد دوره ای که مک کوبی (1998) از آن به عنوان جنسیت گرایانه ترین دوره زندگی یاد می کند.
در تحقیق لوبن (1976) در میان شش مطلب کتابهای غیر درسی، حتی یک مادر شاغل پیدا نشد این بررسی تمایز آشکار و انعطاف ناپذیری را در میان کارهای خانه (زنانه) و خارج از خانه (مردانه) نشان داد این مطالب دنیایی واقعی پر از زن و دختر را تصویر می کرد که مشغول کارهای خانگی بودند و به گفته ریم(1987) چنین مطالبی باورهایی در دختر و پسر ایجاد می شود که تقسیمات خشک را درست می پندارند و این کلیشه ها تحکیم و تایید می شوند.(لوبن، 1976 به نقل ازکرمانی فاروب1378).
در بین تمایزات موجود در جوامع انسانی، تمایزات جنسیتی، عینی ترین و گسترده ترین نوع تمایزات است این تمایزات اگرچه در بنیان های خود، تمایزی بیولوژیک است آن چه آن را امروز در کانون توجه بسیاری از مکاتب و نظریه هایی اجتماعی و فلسفی قرار داده است، معنای اجتماعی آن است. در کشور ما نیز در سال های جنگ به سبب وجود دشمن خارجی مرد و زن همه دست بکار شده بودند و زنان اگر نگوییم حضوری فعال تر از مردان داشتند ولی چیزی کمتر از آنها هم نبودند و این علی رقم وجود فرهنگ مرد سالار بود جنگ باعث شده بود که زنان از لاک سنتی خویش بیرون بیایند و در سرنوشت خویش مشارکت جدی داشته باشند ولی با این حال در ادبیات داستانی کودکان آن سال ها مانند بچه های ایستگاه، زنان در سایه حوادث زندگی می کنند و اگر گاهی صحبت از زنی به میان می آید یا در حال ناله و نفرین و غصه خوردن است مانند مادر قهرمان قصه احمد و یا زهرا، خواهر احمد که هیچ حضور فعالی در داستان ندارد در حالی که احمد تمام داستان را پر کرده (کرمانی فاروب، 1378).
از آنجا که سلامتی زناشویی و روانی زنان و مردان نکته ای حائز اهمیت است چرا که بر روند خانواده تاثیر می گذارد و محققان راجع به ازدواج از این نکته مهم که ازدواج جنسیتی بوده است غافل شده اند (برنارد، 1972).
بر اساس نظریه جامعه پذیری جنسیت (فایرستون و همکاران، 2003) فرایند جامعه پذیری، گرایش ها و هویت جنسیتی را در خانواده درونی کرده و آن را به فرزندان انتقال می دهد و باعث دائمی شدن سلطه مرد و مطیع بودن زن می شود چرا که معمولا از زنان تصویرآرام، مطیع، منفعل،عاطفی و وابسته و از مردان تصویری مستقل،استوار،شایسته،توانا و مصمم ترسیم می نماید و در چنین شرایطی زنان نقش
جنسیتی سنتی مطیع بودن و در مقابل مردان نقش سلطه گری مردانه را میپذیرند (برت و هلن، 2002).
بنابراین فرد در فرایند جامعه پذیری در خانواده و تحت تاثیر روابط درون خانوادگی روحیه استبدادی و یا روحیه دموکراتیک کسب می کند (فایرستون و همکاران، 2003). بات به نوعی دیگر از روابط متقابل بین همسران در خانواده ها اشاره می کند.
وی دو الگوی متفاوت از روابط خانوادگی را معرفی میکند الگوی اول را مناسبات تفکیکی نقش های زناشویی نامگذاری می کند این الگو روابطی را توضیح می دهد که در آن زن و شوهر قائل به تفاوت واضحی در وظایف خود می باشند و نقش های خانوادگی را به دقت تفکیک کرده و منافع، علایق و فعالیت های جداگانه ای دارند ازالگوی دوم با عنوان مناسبات مربوط به نقش های مشترک نام میبرد که نقطه مقابل نظریه تفکیک نقش های پارسونز می باشد در این نوع از مناسبات زن و شوهر دراکثر فعالیت ها با هم همکاری و هم فکری داشته و تضاد منافع و علایق شان در حداقل است (ملکی لارستافی، 1385).
زنان و مردان رفتارها و نگرش های خود را در چارچوب نقش های جنسیتی شکل می دهند علائم آسیب شناسی روانی نیز در متن یک نظام جنسیتی شکل می گیرد(فورتون و اینگر، 2005) نظام جنسیتی ساختار اجتماعی –فرهنگی دارد و فرهنگ رفتار بهنجار را برای زنان و مردان تعریف می کند تفاوت دو جنس تا حد زیادی از طریق نقش های جنسیتی و متغییرهای فرهنگی که بر آن تاثیر می گذارد تعیین می شود کلیشه های فرهنگی در خصوص نقش های جنسیتی در دختران از سنین پایین شکل می گیرد و زنان به خصوص به طور نافعال برای سرنوشت جنسیتی خود برنامه ریزی می شوند (هاید، 1996).
باید اذعان داشت که یکی دیگر از عمده علتهای بروز خشونت های بین فردی و رفتارهای خودتخریبی ریشه در ناسازگاری زناشویی دارد (گلمن، 1995واسکات، 2001) خشونت برای قربانیان آن پیامدهای منفی مثل ترس،عصبانیت ،نا امیدی و درماندگی را در بردارد (راسل، 1989) به نقل از بارنت و راسکین، که ترس،عصبانیت و ناامیدی که افراد در خشونت تجربه می کنند احساس درماندگی به دنبال دارد تحقیقات نشان داده اند اولین احساسی که قربانیان جنایت پس از تهاجم تجربه میکنند درماندگی ست. شیوع ناسازگاری زناشویی و تاثیر آن بر سلامت جسمانی و روانی زنان و کودکان باعث شده که متخصصان روان به این حیطه توجه ویژه ای داشته باشند (حسن آبادی و همکاران،1390). در نظریه دلبستگی به نقش مهم هیجانات و ارتباطات هیجانی در سازمان دهی الگوهای ارتباطی اشاره شده است(ضیاء الحق،1390). همچنین پینکر و همکارانش ارزش برون ریزی هیجان ها و تخلیه هیجانی را در سلامت دراز مدت آشکار کرده اند. پژوهش های زیادی اهمیت سبک های ابراز هیجان به عنوان یک متغیر بسیار موثر و مهم در رضایت زناشویی و کیفیت و چگونگی ارتباط زوجین با یکدیگر اثبات کرده اند( بانمن و واجل،1985). و از طرفی بین صمیمیت و خودافشایی قدرتمند با پاسخ های همدلانه و گرم همسر ارتباط قوی وجود دارد(هانسلی و اسچین دلر،2000).به نظر می رسد که زوجین به جای ابراز هیجانات قوی هیجاناتی را بیان می کنند که برای آنها کمتر تهدیدکننده باشد(جانسون،2007) چرا که فرهنگ و آموزه های تربیتی ما خوددار بودن و کنترل کردن هیجانات را ترغیب و تشویق می نماید و این مسئله می تواند زمینه ای برای دشواری در بروز دادن احساسات گردد(ارژنگ و کاشانی، 1387 ) همچنین ابراز هیجانات می تواند از نگرش های فرهنگی غاالب یک جامعه تاثیر پذیرد(افشاری و مهرابی زاده هنرمند،1387 و هاشمی،1388 ).
تعریف رفتارهای ویژه یک جنس در فرهنگ های مختلف متفاوت است و در فرهنگ معینی نیز با گذشت زمان تغییر میکند، نظری که ما امروز در مورد رفتارهای مناسب برای زنان و مردان داریم به یقین تفاوت چشم گیری با نظرات 50 سال پیش در این زمینه دارد(بم، 1989) اکنون دیگر از مردان خرده نمیگیرند که چرادستخوش احساسات هنری و لطیف می شوند امروزه معیارهای پوشاک نیز در جهت تک جنسی پیش می رود (افشاری و مهرابی زاده هنرمند،1387). علاوه بر این بم بیان می کند که رفتار و ویژگی های شخصیتی انسان باید رها از قید و بند جنسیت باشد..
با توجه به غلبه فرهنگ جمع گرایی در جامعه ما، افراد به بیان هیجانات و احساسات و ابراز آن به شکلی نوین کمتر اقدام می کنند و به نوعی سازگاری و انطباق را با هم رنگی با قواعد و هنجارهای مقبول جامعه مترادف می دانند(هاشمی، 1388). همچنین سبک های ابراز هیجان با اختلالات افسرده وار که از سبک اسناد ناسالم نشات می گیرد رابطه دارد(کینگ و آمونز،1990).
دوگاخت و همکاران معتقدند(2004) که سبک های هیجانی ناسالم به منزله عامل آسیب پذیری ست که فرد را برای تجربه عواطف منفی مانند درماندگی روانشناختی مستعد میسازد،زیرا وقتی اطلاعات هیجانی نتوانند در فرآیند پردازش شناختی، ادراک و ارزشیابی شوند، فرد از نظر عاطفی و شناختی دچار درماندگی و آشفتگی می شود. این ناتوانی، سازمان عواطف و شناخت های فرد را مختل می سازد. کاهش شاخص های بهزیستی روانشناختی و افزایش شاخص های درماندگی روانشناختی، افسردگی و اضطراب محصول این اختلال محسوب می شود. تنظیم و مدیریت هیجان ها نیز به منزله عملی سازی هیجان ها(فرآیند گذار از پردازش به عمل) در دو سطح رفتارهای شخصی و تعامل های بین شخصی دچار اختلال می شود این اختلال با افزایش درماندگی روانشناختی، سلامت روانی را تهدید و تضعیف می کند( بشارت،1387).
به عبارتی جمع گرایی فرهنگ های آسیایی می تواند بر ابراز، عدم ابراز، و کنترل هیجانی افراد اثر بگذارد جایگزین کردن یک احساس به جای احساس دیگر را در فرهنگ های آسیایی می توان مشاهده کرد در واقع قانونی بدین شکل حاکم است که وقتی احساسات واقعی شما فرد را آزرده می کند سرپوشی بر آنها بگذارید و یک احساس دیگر را جایگزین آن کنید(مرادی و شاهقلیان، 1386).
در عین حال برخی از یافته های پژوهشی نشان داده اند که سبک های ناسالم هیجانی فرد را برای ابتلا به اختلالات افسرده وار(فیشر، 1989) مانند درماندگی آموخته شده که یک سبک اسناد ناسالم است آماده می سازد.
در نظریه شناختی به سبک های اسناد منفی و رابطه آن با درماندگی آموخته شده و افسردگی تاکید شده است این نظریه بر جامعه پذیری نقش های جنسیتی و تاثیر آن بر افسردگی زنان اهمیت می دهد بر حسب این نظریه زنان بین پاسخ و بازده پاسخ شان در حیطه های مختلف زندگی، ناهماهنگی بیشتری را تجربه می کنند و آموزش و تربیت آنها به گونه ایست که بیشتر با نقش های زنانه نافعالی و درماندگی همانند سازی می کنند ( فایرستون و همکاران، 2003)زنان سبک های شناختی منفی تری دارند و علت رویدادهای منفی زندگی را بیشتر به عوامل پایدار کلی و درونی خود نسبت می دهند این نوع اسنادهای منفی زنان را نسبت به احساس های درماندگی و نومیدی در مواجهه با رویدادهای ناخوشایند زندگی مانند تعارض زناشویی اسیب پذیرتر می سازد(آبرامسون، 1989).
شکل 1-1. مدل پژوهش
بر طبق مدل مطرح شده که از نوع تاییدی می باشد هرچند درماندگی به عنوان یک سبک اسناد ناسالم اولین تجربه قربانیان پس از خشونت است( بارنت و راسکین،1997)، ولی خود زنان به علت پیروی از کلیشه های جنسیتی سبک های شناختی منفی تری نسبت به رویدادهای منفی دارند که آنها را نسبت به احساس درماندگی آسیب پذیرتر می سازد( آبرامسون،1989).
و رابطه دو سویه بین سبک های هیجانی و سبک های اسناد به این معنی که سبک های ابراز هیجان ناسالم فرد را برای اختلالات افسرده وار مثل درماندگی آماده می سازد و خود سبک اسناد ناسالم نیز میتواند زمینه ساز سبک های ابراز هیجان ناسالم باشد. و مدل بر طبق گفته های بالا به ارتباط کلیشه های جنسیتی با هر سه متغیر بالا اشاره می کند چرا که کلیشه ها زمینه ای را برای سبک های اسناد منفی تر، پذیرش خشونت و سبک های ابراز هیجان ناسالم فراهم میکند.
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است