و اهمیت پژوهش…. 23
1.13 اهداف پژوهش…. 24
1.13.1 هدف اصلی.. 24
1.13.2 اهداف ویژه 24
1.13.3 هدف کاربردی.. 25
فصل 2: بررسی متون.. 26
2.1 بررسی متون مرتبط با موضوع. 27
فصل 3:مواد و روش ها 32
3.1 مواد شیمیایی و آنزیم ها 33
3.1.1 پلاسمیدوسویه باکتری.. 35
3.1.1.1 خصوصیات پلاسمید.. 36
3.1.1.2 خصوصیات میزبان.. 37
3.2 روش ها 37
3.2.1 کشت باکتری.. 37
3.2.1.1 مواد و وسایل مورد نیاز برای کشت باکتری… 37
3.2.1.2 طرز تهیه محیط کشت LB مایع.. 38
3.2.1.3 گلیسرول استاک…. 38
3.2.2 روش انجام miniprepاستخراج DNA پلاسمیدی از باکتری.. 39
3.2.2.1 بررسی کمی وکیفی DNA پلاسمیدی… 41
3.2.3 هضم آنزیمی پلاسمید های استخراج شده 45
3.2.4 کشت سلولی.. 46
3.2.4.1 محیط کشت…. 46
3.2.4.2 سرم جنینی گاوFBS.. 47
3.2.4.3 تهیه محیط انجاد از سلولها 47
3.2.4.4 خصوصیات سلولهای مورد استفاده شده در این پایان نامه. 48
3.2.5 تعیین منحنی کشندگی انتی بیوتیک G418. 48
3.2.6 منطبق سازی سلولها 48
3.2.7 ترانسفکشن سلولهای Y79 با وکتور پلاسمیدی نوترکیب pEGFP-TGIF2LX.. 49
3.2.8 انتخاب سلولهای مثبت… 50
3.2.9 بررسی بیان ژن TGIF2LX در سلول های ترانسفکت شده در سطح mRNA بوسیله Realtime RT-PCR 51
3.2.9.1 محافظت از RNA… 52
3.2.9.2 استخراج RNA… 55
3.2.9.3 تیمار نمونه RNA باآنزیم دئوکسی ریبونوکلئاز I. 59
3.2.9.4 سنتز DNA مکمل(cDNA) 60
3.2.9.5 PCR(Polymerase chain reaction) واکنش زنجیره ای پلیمراز. 64
3.2.9.6 واکنش Realtime PCR… 68
3.2.9.7 تجزیه و تحلیل داده های حاصل از واکنش Realtime RT-PCR… 77
3.2.10 بررسی بیان eGFP-TGIF2LX در سطح پروتئین بوسیله Western blot 78
3.2.10.1 الکتروفورز عمودی SDS-PAGE.. 78
3.2.10.2 رنگ آمیزی SDS-PAGE.. 84
3.2.10.3 وسترن بلاتینگ….. 86
3.2.11 بررسی میزان تکثیر سلولی بوسیله تجزیه نمک تترازولیوم. 90
3.2.11.1 بررسی اثر بیان افزایشی TGIF2LX سلولهای Y79 در مقایسه با کنترل.. 90
3.2.11.2 بررسی اثر متقابل SD-208 و بیان افزایشی TGIF2LX سلولهای Y79 در مقایسه با کنترل.. 91
3.2.11.3 پروتکل شمارش سلول.. 92
3.2.12 مطالعه بیان اثر داروی SD-208 بر روی بیانTGIF2LX, miRNA Let7g,18a,34a,22,20 در سلولهای ترانسفکت شده Y79 در مقایسه با نمونه های کنترل به وسیله Real time RT-PCR.. 92
فصل 4: نتایج و یافته ها 96
4.1Mini prep و هضم DNA پلاسمیدی جهت تایید وکتور نوترکیب… 97
4.2 بررسی بیانTGIF2LX در سطح mRNA… 98
4.2.1 نتیجه بررسی کیفی و کمی RNA.. 98
4.2.2 بررسی کیفی cDNA.. 99
4.3 بررسی بیان TGIF2LX در سلولهای ترانسفکت شده 101
4.3.1 مطالعه بیان TGIF2LX در سلولهای ترانسفکت شده Y79 در مقایسه با نمونه های کنترل بوسیله میکروسکوپ 101
4.3.2 تایید بیان واضح ژن GFP-TGIF2LX توسط Realtime RT- PCR.. 102
4.3.3 مطالعه بیان ژن TGIF2LX در سلول های ترانسفکت شده با وکتور حاوی GFP-TGIF2LX در سطح پروتئین بوسیله Western Blot 104
4.3.4 مطالعه بیان اثر داروی SD-208 بر روی بیانTGIF2LX در سلولهای ترانسفکت شده Y79 در مقایسه با نمونه های کنترل 105
4.4 بررسی اثر بیان افزایشی TGIF2LX بر روی سلولهای Y79. 105
4.4.1 نتایج ازمایش (MTT)Microculturetetrazolium Test 105
4.4.2 بررسی اثر متقابل SD-208 و بیان افزایشی TGIF2LX بر روی سلولهای Y79 در مقایسه با کنترل.. 106
4.5 بررسی بیان miRNA Let7g,18a,34a.22,20a در سلولهای ترانسفکت شده و کنترل.. 108
4.6 مطالعه بیان اثر داروی SD-208 بر روی بیان miRNA Let7g,18a,34a.22,20 در سلولهای ترانسفکت شده Y79 در مقایسه با نمونه های کنترل.. 109
4.7 Ct در واکنش Realtime PCR.. 110
فصل 5: بحث، نتیجه گیری و پیشنهادها 113
5.1 بحث 114
5.2 تاثیر بیان افزایشی TGIF2lX بر روی Cellular Viability در رده سلولی Y79. 116
5.3 تاثیر دارویSD-208 بر روی Cellular Viability در رده سلولی Y79 بیان کننده افزایشی TGIF2LX و کنترل 117
5.4 اثر SD-208 بر روی بیان TGIF2LX در رده سلولی Y79 ترانسفکت شده در مقایسه با کنترل 118
5.5 اثر متقابل SD-208 و TGIF2LX بر روی بیانmiRNA های مورد مطالعه. 118
5.5.1 اثر متقابل SD-208 و TGIF2LX بر روی بیان miRNAlet7g در رده سلولی Y79. 118
5.5.2 اثر متقابل SD-208 و TGIF2LX بر روی بیان miRNA18a در رده سلولی Y79. 119
5.5.3 اثر متقابل SD-208 و TGIF2LX بر روی بیان miRNA34a در رده سلولی Y79. 119
5.5.4 اثر متقابل SD-208 و TGIF2LX بر روی بیان miRNA22 در رده سلولی.. 119
5.5.5 اثر متقابل SD-208 و TGIF2LX بر روی بیان miRNA20a در رده سلولی Y79. 120
5.6 نتیجه گیری.. 120
7.5 پیشنهاد ها ……………………….121
منابع و مراجع.. 122
پیوست ها 131
1.1 رتینوبلاستوما
رتینوبلاستوما یکی از سرطان های بدخیم چشمی شایع کودکی میباشد که به دو فرم پراکنده (تک گیر) و ارثی(خانوادگی) وجود دارد [1]. تقریبا 4 درصد تومورهای کودکان را رتینو بلاستوما تشکیل میدهد .این تومور شایعترین بدخیمی اولیه چشمی است که در غرب 99درصد کودکان از این سرطان نجات پیدا میکنند ولی بیش از 90 درصدآنها بینایی خود را از دست میدهند و متاسفانه در کشورهای در حال توسعه بقا کودک تقریبا 50 درصد میباشد[2] و [3].
اغلب کودکان مبتلا به رتینوبلاستوما با علامت لوکوکوریا[1] (شکل 1‑1) که والدین آنها متوجه مشوند مراجعه میکنند[4].
1.1.1 اپیدمیولوژی |
رتینوبلاستوما تقریبا با شیوع 1 در 15000و 1 در 16600تولد زنده در امریکا و اروپای شمالی رخ میدهد [5] و [6] ودر بین سالهای 2005-2009شیوع سالیانه رتینوبلاستوما در امریکا 4.1 در هرمیلیون کودک زیر 15 سال میباشد[5] ودر کل دنیا سالیانه 5000تا 8000 کودک مبتلا به رتینوبلاستوما میشوند [7] به طور متوسط سن تشخیص بیماری زیر 2 سال است و تقریبا 95درصد قبل از 5 سالگی میباشد.شیوع بیماری در بین دختر وپسر و سیاه و سفید شبیه به هم میباشد[5].
تقریبا 1/4 موارد رتینوبلاستوما دو طرفه میباشد بیماریهای دوطرفه همیشه الگوی ارثی دارند. تومور های دو طرفه زودتر در کودکان رخ میدهد که نشان دهنده وجود موتاسیون در سلولهای زایا میباشد. فرم ارثی رتینوبلاستوما نیازمند یک جهش ژرم لاین است که میتواند از هر یک از والدین یا از محیط( که منجر به یک موتاسیون ژرم لاین شود) میباشد. بر عکس فقط 15 درصد از موارد یکطرفه ارثی هستند که اغلب چند کانونی هستند و باید از نظر جهش ژرم لاین بررسی شوند که معمولا در 2سال اول زندگی رخ میدهد کم تر از 10 درصد بیماران رتینوبلاستومایی تاریخچه مثبت خانوادگی دارند.
تقریبا 60 درصد کودکان با رتینوبلاستوما الگوی یک طرفه غیر ارثی دارند.کودکان با رتینوبلاستوما غیرارثی یک موتاسیون جدید در یک سلول شبکیه دارند که منجر به تومور میشوند [8] . ناهنجاری ژنتیک در فرم ارثی رتینوبلاستوما موجب ایجاد و پیشرفت تومور مثل استئوژنیک سارکوما وسارکومای بافت نرم(بخصوص لیومیوسارکوما)و ملانومای بدخیم میشود شیوع سرطان ثانویه بعد از تشخیص رتینوبلاستوما در فرم ارثی و غیرارثی به ترتیب 51 و 5 درصد میباشد که بیش از 60 درصد سرطان ها سارکوما میباشد [9].
1.1.2 پاتوژنز
رتینوبلاستوما معمولا بوسیله غیر فعال شدن هر دو الل ژن رتینوبلاستوما رخ میدهد.با الگوی اتوزومی غالب این ژن در ناحیه کروموزم 13 بازوی بلند در ناحیه 14قرار دارد که کد کننده یک پروتئین هسته ای با نقش تومورساپرسوری میباشد [10].
مدل 2 ضربه ای که پیشنهاد شده است دلیل متفاوت بودن ویژگی های کلینیکی موارد ارثی و غیر ارثی رتینوبلاستوما را مطرح میکند[11]. (شکل 1‑2)
شکل 1‑2: مدل 2 ضربه ای رتینوبلاستوما |
در مدل ارثی در ژن RB1 یک موتاسیون در کل سلول ها وجود دارد و ضربه دوم در مراحل بعدی تکامل رخ میدهد که این افراد مستعد رتینوبلاستومای دوطرفه و چندکانونی میباشند.ضربه دوم میتواند رخ دهد ویا توسط تغییرات اپیژنتیک خاموش شود.
در مدل رتینوبلاستومای غیر ارثی دو جهش در یک الل به صورت خودبه خودی در یک سلول سوماتیک شبکیه رخ میدهد که معمولا منجر به مدل کلینیکی تومور یه کانونی ویه طرفه رتینوبلاستوما میشود [12].
رتینوبلاستوما اگر درمان نشود رشد میکند و جای چشم را اشغال میکند وکره چشم را از بین میبرد و ممکن است طی 4 ماه بعد از تشخیص به مغز متاستاز بدهد و مرگ طی یک سال رخ بدهد.اغلب راههای متاستاز تومور به وسیله اپتیک نرو[3] به سیستم عصب مرکزی و یا گسترش از طریق مشیمیه به اربیت میباشد [13].
1.1.3 ویژگی های کلینیکی وتشخیصی
لوکوکوریا شایعترین علامت در کودکان رتینوبلاستومایی میباشد اگر چه علایم دیگر نیز وجود دارد و لوکوکوریا برای تشخیص ضروری نیست. شایعترین علایم لوکوکوریا (54درصد) و استرابیسم (19درصد) کاهش دید (4درصد) عفونت چشمی (5درصد) و تاریخچه خانوادگی مثبت (5درصد) میباشد و موارد دیگر عنبیه هتروکروم وخونریزی ویتره و هایفما بدون ضربه و گلوکوم و سلولیت اربیت و پروپتوزیس و درد چشم و تب میباشد [14].
1.2 تاریخچه خانوادگی
میزان خطر در میان نسل فرد بستگی به تاریخچه خانوادگی رتینوبلاستوما ویا چگونگی تومور در فرد نشانه دارد(به طور مثال یه طرفه یا دو طرفه یه کانونه یا دو کانونه).میزان خطر از 6 درصد (اگر پروباند بیماری یه طرفه و یه کانونه داشته باشد یا با تاریخچه خانوادگی منفی باشد)تا 50 درصد میباشد(اگر پروباند دارای موتاسیون ژرم لاین باشد یا حدس زده شود که موتاسیون دارد)[15].
کودک با ریسک بالا ی رتینوبلاستوما باید سریع بعد از به دنیا آمدن توسط چشم پزشک ارزیابی شود. غربالگری باید هر 3-4ماه تا 3-4 سالگی وهر6 ماه تا 5-6 سالگی صورت گیرد [16].
1.3 تشخیص
تشخیص رتینوبلاستوما از طریق مردمک دیلاته شده وبا دستگاه افتالموسکوپی ایندایرکت تحت بیهوشی صورت میگیرد.یافته ها به صورت توده شبکیه گچی خاکستری رنگ و تردشونده یافت میشود. پاتولوژی برای ثابت کردن تشخیص لازم میباشد.تست های کمکی اگرچه همیشه ضروری نمیباشندولی ممکن است برای ثابت کردن تشخیص انجام شود.سونوگرافی چشمی یا مغز نگاری کامپوتری سی تی اسکن یک توموده ی جامد با ویژگی های کلسیفیکاسیون را نشان دهد. تصویر رزونانس مغناطیسی[4] نیز میتواند وجود توده داخل چشمی را ثابت کند بویژه در مواردی که تشخیص بیماری با بیماری کت سخت میباشد.یافته های فوندوسکوپی میتواند رتینوبلاستوما را از بیماری کت و از بیماری پارگی رتین اگزوداتیو متمایز کند ولی کلسیفیکاسیون را که عامل مهم در تشخیص سایز تومور و درگیری عصب چشمی و وجود آسیب درون جمجمه ای میباشد را نمیتواند نشان دهد [14].
1.4 ارزیابی قبل از درمان
تست های غیر ژنتیکی: ارزیابی کودکان با رتینوبلاستوما کاملا منحصر به فرد جهت انتخاب مدل درمانی میباشد(مثلاتعداد پایه ای سلولها وبیوشیمی خون جهت شروع شیمی درمانی).برای بیماران با تومور های کوچک (به جز در موارد خانوادگی)بررسی کامل و معاینه زیر بیهوشی و اولتراسونوگرافی و MRIسر و چشم معمولا کفایت میکند[17]. در مراحل اولیه تشخیص وجود موارد متاستاز نادر میباشد(ازمایش مغز استخوان و آب نخاع و اسکن استخوان)ومعمولا این موارد ازمایش نمیشود [18]. اما اگر مدارکی دال بر وجود تومور در بیرون از کره چشم وجود دارد(تهاجم به عصب چشم یا درگیری مشیمیه) ارزیابی های کامل متاستاز باید انجام شود.علایم ونشانه های متاستاز شامل بی اشتهایی یا کاهش وزن وتهوع و سر درد و آسیب عصبی ووجود توده اربیت یا توده نرم بافتی میباشد[19].
تست های ژنتیک مولکولی: برای همه بیماران تستهای ژنتیکی پیشنهاد میشود. بیماران با موتاسیون ژرم لاین باید به متخصص ژنتیک ارجاع داده شوندتا والدین و فرزندان تست شوند .تست مولکولی گلبول های سفید خون محیطی در 90-95 درصد موارد موتاسیون های ژرم لاین را تشخیص میدهد در موارد یه طرفه تست مولکولی باید روی سلول تومور صورت بگیرد تا موتاسیون خاصRB1 تشخیص داده شود [20].
1.5 درمان
گزینه های گوناگونی برای درمان کودکان با رتینوبلاستوما در دسترس میباشد.انتخاب درمان وابسته به پیش آگهی بینایی وسایز و مکان تومور حضور یا عدم حضور توده در ویتره یا ساب رتینال و سن بیمار دارد.
تخلیه چشم : معمولا برای تومورهای بزرگ که بیش از 50درصد کره چشم را اشغال کرده است و چشم دردناک ونابینا و گسترش تومور به عصب چشم صورت گرفته است انجام میگیرد که کودک تحت بیهوشی عمومی قرار گرفته و چشم با ماهیچه های اطراف آن برداشته میشود .بعد از انوکلئویشن باید شیمی درمانی یا براکیوتراپی در بیماران برای جلوگیری از متاستاز لحاظ شود[21] و [22]).
هیدرکسی اپاتیت که بعد از تخلیه چشم برای ساخته شدن عروق به کار میرود و پروتز بعد از سه ماه که بیمار بهبود پیدا میکند توسط چشم پزشک جاگذاری میشود.کودکان بعد از تخلیه چشم باید از لحاظ عود مجدد تا 2 سال بعد جراحی پیگیری گردد. در مطالعه 1674 بیمار تحت جراحی از سال1914تا 2006 مورد بررسی قرار گرفتند. شیوع عود مجدد تومور در 24 ماه بررسی شد که عود97درصدی بیماران در 24 ماه اول بودند وبیماران 85 درصد با عود اربیت متاستازثانویه داشتند. که75 درصد بیماران با عود اربیت به علت متاستاز فوت کردند [23].
رادیوتراپی خارجی: سلول های سرطانی به علت رشد سریعی که دارند اگر در معرض اشعه قرار بگیرند از بین میروند.یکی از راههای درمانی رتینوبلاستوما به خصوص در تومورهای دوطرفه بزرگ یا گسترش داده شده به ویتره یا تومور بزرگ نزدیک عصب بینایی یا مرکز دید فووآ یا همچنین برای تومورهای بزرگی که نمیتوان با کرایو تراپی فتوکواگولیشن درمان کرد میباشد و از موارد راههای درمانی میباشد که در حال حاضر به ندرت استفاده میشود [24].
مواد پرتوزای طبیعی از بدو تشکیل کره زمین در آن وجود داشته است. ولی با توسعه فنآوری و بهرهبرداری انسان از آن، منابع پرتوزای ساخت دست بشر، در محیط زیست رو به افزایش گذاشته و مواد پرتوزای مصنوعی که در نتیجهی فعالیتهای بشری در رشتههای گوناگون هسته ای می باشد، به محیط زیست وارد شده، و به نحوی جزء آلاینده های غذایی، آشامیدنی و هوای تنفس موجودات زنده و به ویژه انسان محسوب میگردند.
به منظور حفاظت رادیولوژیکی محیط زیست و به تبع آن حفاظت رادیولوژیکی موجودات زنده به ویژه انسان، شناسایی توام اکوسیستم (مناطق خاص زندگی که در آن گیاهان و جانواران محیط اطراف خود را تقسیم میکنند) و منابع پرتوزا و نحوه عملکرد، جابجایی، توزیع و رفتار هسته های پرتوزا در اجزای اکوسیستم، ضروری است.
به طور کلی هدف از حفاظت رادیولوژیکی، پایش انسان و محیط زیست در برابر عملکرد مواد پرتوزای طبیعی و مصنوعی موجود در محیط میباشد و منظور از تحقیقات در این زمینه، پیشبینی مسیرهای راهیابی مواد پرتوزا به محیط زیست و تخمین میزان دز دریافتی توسط مردم در مناطق مختلف است تا بتوان میزان خطر ناشی از پرتوگیریهای داخلی و خارجی را تعیین کرد.
بنابراین مطالعات و بررسی مداوم، جهت تعیین عملکرد مواد پرتوزا در محیط زیست مورد نیاز می باشد، تا نتیجه مطلوب و اطلاعات مورد نظر حاصل شود. بدین ترتیب حفاظت رادیولوژیکی محیط زیست به عنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر جهت تنظیم اکوسیستم و جلوگیری از پرتوگیری ناخواسته مطرح می باشد.
یکی از این منابع پرتوزایی ساخت بشر، راکتورهای هستهای هستند که در خلال کار عادی، کسر کوچکی از مواد پرتوزا را از طریق هوا به محیط زیست وارد میکنند.
انرژی هسته ای در سال های اخیر به دلایل زیر تبدیل به یک منبع مهم انرژی شده است:
بنابراین در عصر حاضر انرژی هستهای لازمه پیشرفت و خودکفایی هر کشوری است و در این بین ایران نیز از این قائده مستثنی نیست. از اینرو، گسترش علوم و فنون هستهای و بومیسازی این فناوری، از اولویتهای نظام جمهوری اسلامی میباشد. با توجه به نیاز کشور به تولید رادیوایزوتوپها و رادیوداروها جهت درمان بیماران و همچنین تولید برق، ساخت راکتورهای تحقیقاتی و نیروگاههای هستهای در کنار راکتورهای موجود، ضروری به نظر میرسد. بدین منظور و در راستای سندهای چشم انداز توسعه کشور، ساخت راکتورهای هستهای تا توان2000 مگا وات در دستور کار قرار گرفته است.
اگرچه یک نیروگاه هسته ای، یک منبع خوب انرژی است و عمدتا تهدیدی برای محیط زیست به شمار نمی آید، ولی چنانچه حادثه ای مهم برای راکتور رخ دهد، میتواند منجر به یک فاجعه بشری شود. بنابراین خطر آزادسازی تصادفی مواد رادیواکتیو به محیط زیست میتواند پیامد مهم استفاده از نیروگاههای هسته ای باشد.
موارد متعددی از حوادث راکتورهای هسته ای وجود دارد، مانند:
از بین این حوادث، حادثه چرنوبیل به طور کلی ادراک بشر را از ریسک تابشی[4] دگرگون کرد. در 26 آوریل 1986 در اوکران حادثه ای مهم رخ داد که در نتیجهی آن یک مقدار زیادی ماده رادیواکتیو به اتمسفر آزاد شد که این مواد رادیواکتیو در شمال و جنوب اروپا و همچنین در کانادا و ایالات متحده آمریکا حس شد. تنها نیمهی جنوبی کره زمین آلوده نشد. این حادثه نشان داد که در صورت وقوع یک حادثه مهم و بزرگ هسته ای، نه تنها مکانی که در آن حادثه رخ داده است، بلکه اطراف آن نیز می تواند تحت تاثیر قرار گیرد.
به هر حال راکتورهای هسته ای، ذرات رادیواکتیو مایع و گازی ساطع میکنند و از آن جائیکه اثرات تابشها به طور خاص یک نگرانی مهم برای مردم و کشور است، ایمنی هستهای و محافظت انسان و طبیعت در برابر اشعه یونیزان موضوع مهمی است. البته قابل ذکر است که راکتورهای هستهای به گونه ای کاملا دقیق طراحی، ساخت و مانیتور می شوند که تا حد امکان از آزادسازی مواد رادیواکتیو جلوگیری شود.
راکتورهای هستهای به طور معمول و یا در اثر نقص سیستمهای ایمنی و همچنین در اثر سوانح هستهای و بلایای طبیعی، رادیونوکلوئیدهایی را از طریق سیستم تهویه در محیط آزاد میکنند و موجب افزایش دز محیط اطراف راکتور میشوند. پارامترهای مختلفی در میزان توزیع و نحوه انتشار مواد رادیواکتیو خروجی از راکتورها نقش دارند؛ شکل و حالت مواد رادیواکتیو خروجی، کیفیت فیلترهای جذب و سیستم تهویه، ارتفاع دودکش، سرعت باد، میزان بارندگی سالیانه منطقه، شرایط آب و هوایی محیط، ارتفاع ساختمانهای ساکنین اطراف راکتور از آن جملهاند.
هدف در طراحی راکتورهای هسته ای، کنترل کردن واکنش های زنجیره ای و همچنین اطمینان از وجود تغییرات کم در توان خروجی و یا تغییرات مجازی که در زمان های زیاد (دهها ثانیه) در توان خروجی ایجاد می شوند، می باشد.
اگر نقصی در راکتور رخ دهد که تغییرات توان بسیار سریع باشد، یک حالت گذرا را در راکتور ایجاد میکند و متاسفانه راکتورها طوری طراحی میشوند که با افزایش زمان ناشی از تغییرات توان، ممکن است قلب راکتور ذوب شده و یا حالت یکپارچه خود را از دست دهد. انتقال سریع گرما به یک خنککننده[5] مایع، میتواند موجب افزایش در فشار شود که ممکن است آسیب ساختاری شدید به راکتور (مانند حادثه چرنوبیل) را به همراه داشته باشد. بنابراین واضح است که ریسک، همواره در بهره برداری یک راکتور هستهای به مانند سیستم های پیچیده دیگر مثل نیروگاههای شیمیایی و یا پالایشگاههای نفتی، باید در نظر گرفته شود. اما آن چه راکتور هستهای را با دیگر نمونه های ذکر شده متفاوت می سازد این است که اگر نقصی در سیستم های راکتور رخ دهد، ممکن است باعث انتشار مقادیر زیادی از مواد رادیواکتیو به محیط خارج شود و اثرات یک رویداد و یا حادثه در راکتور هستهای میتواند تا هزاران کیلومتر مربع از اطراف نیروگاه را تحت شعاع خود قرار دهد، در حالی که حوادث شیمیایی، چه در بعد مسافت و چه از نظر مدت زمان و یا دوره طولانی آلودگی، اغلب نمیتوانند با حوادث هستهای که در راکتور هسته ای رخ میدهد، مقایسه شوند.
ملاک ICRP برای تعیین میزان تابشهای حرفه ای این است که ریسک متوسط به پرتوکاران نباید بیشتر از ریسک متوسط کارکنان صنایع متعارف و امن باشد. ضمن این که حداکثر دز معادل سالانه در حد 50 میلیسیورت است، ICRP می تواند میانگین دز معادل سالانه را برابر با یک دهم حد بالا فرض کند. کارکنان نیروگاه هسته ای، در حدود 5/1 میلیسیورت در سال دریافت میکنند که معادل ریسک سالانه ای در حدود 1 مورد در 30000 می باشد. با آمیختن تصادفات معمول و ریسکهای مربوط به اشعه، در مجموع ریسک سالانه مرگ برای کار در نیروگاه، برابر با 1 در 1200 می شود.
موارد ایمنی مربوط به حفاظت از پرتوگیری کارکنایی که در معرض مواد و پسماندهای رادیواکتیو قرار دارند، باید با دقت، کنترل و مانیتورینگ شود. بنا به توصیه 26ICRP در خصوص پرتوگیری افراد، تابش تک تک افراد جامعه و دز دسته جمعی مردم ناشی از پسماندهای رادیواکتیو باید به حدی پایین باشد که از نظر منطقی قابل دستیابی گردد و نیز با توجه به ملاحضات اقتصادی و اجتماعی کاهش داده شود.
در سایت یک راکتور هستهای، نظارت و کنترل مقادیر دز مجاز در قسمتهای مختلف توسط بخش فیزیک بهداشت هم در داخل سایت و هم در خارج سایت انجام میشود، تا اطمینان حاصل شود که عملیات نیروگاه از نظر مسائل حفاظتی مربوط به پرسنل داخل سایت و افراد جامعه در بیرون سایت به صورت امن و بیخطر انجام می شود.
بدین منظور تحلیل حوادث احتمالی که منجر به خارج شدن مواد رادیواکتیو به محیط میشوند، جهت به دست آوردن نحوه پخش و توزیع مواد رادیواکتیو و اندیشیدن تمهیداتی متناسب با مقادیر مختلف آلودگی در مرحله بعد از تحلیل حوادث، الزامی می باشد.
در بهرهبرداری از یک راکتور هستهای، سیستمهای کنترلی و حفاظتی متنوعی طراحی میشوند که در نهایت قلب راکتور به عنوان اصلیترین منبع رادیواکتیو، محافظت شده و از ذوب شدن آن جلوگیری خواهد شد.
در حال حاضر بیش از 300 راکتور تحقیقاتی در سراسر جهان موجود می باشند که بیش از 50 نوع آنها شامل راکتورهای تریگا [6] و بقیه شامل راکتورهای شناور در استخرهای آب سبک و همچنین راکتورهای آب سنگین تحت فشار با گردش جریان تحمیل شده[7] و قدرت های حرارتی در حدود ده مگاوات یا بیشتر هستند.
راکتورهای مورد مطالعه در این تحقیق یک راکتور تحقیقاتی است که قدرت حرارتی این راکتور 5 مگاوات می باشد.
1-1- مشخصات راکتور مورد مطالعه در عملکرد عادی
راکتور مورد مطالعه در عملکرد عادی، یک راکتور تحقیقاتی 5 مگاواتی فرضی از نوع استخری با آب سبک به عنوان کندکننده می باشد. سوخت مورد استفاده در این راکتور از نوع سوخت جامد ناهمگن است و آب در آن هم به عنوان خنککننده و هم حفاظ مورد استفاده قرار می گیرد. موارد استفاده این راکتور در کارهای پژوهشی، کارآموزی، آموزشی و همچنین برای تولید رادیوایزوتوپ ها میباشد. این راکتور تحقیقاتی می‑تواند در فیزیک، شیمی، مهندسی و صنعت مورد استفاده قرار گیرد. نوع سوخت این راکتور، اورانیوم با غنای 20 درصد که به صورت پودر U3O8 در آلومینیوم خالص پخش شده است، میباشد. سیستم خنککننده راکتور شامل سیستم های اولیه، ثانویه و سیستم پالایش می باشد ]1[.
1
فصل 2- مرور بر منابع 5
2-1- معرفی چدن های سفید مقاوم به سایش (چدن نایهارد) 5
2-2- تاریخچه.. 6
2-3- کاربرد چدنهای نایهارد.. 7
2-4- چدنهای نایهارد و استانداردهای آن… 9
2-4-1- ترکیب شیمیایی و ریزساختار.. 9
2-4-2- چدن نایهارد 1 و2.. 10
2-4-3- چدن نایهارد 4.. 12
2-5- تاثیر عناصر آلیاژی… 14
2-5-1- کربن…. 14
2-5-2- کروم.. 16
2-5-3- نیکل…. 17
2-5-4- مولیبدن… 18
2-5-5- تنگستن…. 18
2-5-6- نیوبیم… 19
2-5-7- وانادیم… 21
2-5-8- منگنز… 22
2-5-9- مس 22
2-5-10- سیلیسیم… 22
2-5-11- بور.. 24
2-5-12- گوگرد.. 24
2-5-13- فسفر… 24
2-5-14- نتیجه گیری… 24
2-6- ساختار متالورژیکی چدن نایهارد.. 25
2-6-1- فازهای مختلف موجود در چدن نایهارد.. 25
2-6-2- فازهای کاربیدی در چدن نایهارد.. 26
2-6-3- تاثیر شکل و اندازه کاربیدها در چدن نایهارد.. 31
2-6-4- ساختمان زمینه چدن نایهارد.. 31
2-7- ذوب و ریخته گری… 34
2-8- انجماد چدن نایهارد.. 35
2-9- عملیات حرارتی…. 38
2-10- عملیات ناپایدارسازی و تبدیل آستنیت در آن… 41
2-10-1- تشریح فرایند… 41
2-10-2- تبدیل مارتنزیتی در حین عملیات حرارتی ناپایدارسازی… 43
2-11- عملیات حراتی تمپر… 43
2-12- پارامترهای عملیات حرارتی…. 44
2-13- مقاومت به سایش چدنهای نایهارد.. 47
2-13-1- رابطه بین سختی و مقاومت به سایش……. 48
2-13-2- درصد کربن و ریزساختار.. 48
2-13-3- مورفولوژی، مقدار حجمی و اندازه کاربید یوتکتیک….. 50
2-13-4- دمای تمپر… 50
2-13-5- اثر آستنیت باقیمانده. 50
2-13-6- روشهای آزمون سایش……. 51
2-14- خلاصه تحقیقات انجام شده در خصوص نایهارد 4.. 53
2-15- جمع بندی و هدف از تحقیق…. 54
فصل 3- روش تحقیق 55
3-1- طراحی آزمایش……. 56
3-1-2- تهیه مدل و قالبگیری… 57
3-1-3- ذوب و بارریزی… 58
3-1-4- ترکیب شیمایی چدن نایهارد4 ریخته شده. 58
3-1-5- عملیات حرارتی ناپایدارسازی… 59
3-1-6- مطالعات میکروسکوپی برای بررسی ریزساختار.. 59
3-1-7- آنالیز تفرق اشعه X (XRD) 60
3-1-8- آزمون سختی…. 60
3-1-9- آزمون سایش……. 61
فصل 4- نتایج و بحث 63
4-1- بررسی ریزساختار و سختی چدن نایهارد در حالت ریختگی…. 63
4-2- اثر زمان ناپایدارسازی بر سختی…. 65
4-3- اثر زمان ناپایدارسازی در دماهای مختلف بر ریزساختار.. 68
4-4- اثر دمای ناپایدارسازی در زمان ثابت بر سختی…. 79
4-5- اثر دمای ناپایدارسازی بر ریزساختار در زمان ثابت….. 82
4-6- بررسی ریزساختار با میکروسکپالکترونی روبشی…. 85
4-7- اثر عملیات تمپر بر تغییرات سختی و ریزساختار.. 86
4-8- اثر عملیات ناپایدارسازی بر مقاومت به سایش چدن نایهارد.. 91
نتیجهگیری 97
پیشنهادات برای تحقیقات بیشتر 99
مراجع 101
پیوست ها 107
چدنهای مقاوم به سایش بر مبنای ریزساختار و آلیاژهای آنها به پنج گروه عمده تقسیم میشود که در این میان چدن نایهارد4 چدنی با 6% نیکل، 9% کروم و 2% سیلیسیم با کربن یوتکتیک و ساختاری با کاربیدهای یوتکتیک M7C3 و زمینه عاری از پرلیت در حالت ریختگی و نیز بعد از عملیات حرارتی غالباً بصورت مارتنزیتی میباشد. این آلیاژها از طریق یک واکنش یوتکتیک که منجر به تشکیل آستنیت و کاربید یوتکتیک M7C3 شده، منجمد میشود.
چدن نایهارد4 از قدیمیترین گروه های چدنهای پر آلیاژ در صنعت بوده که بیش از 50 سال قدمت داشته و مواد بسیار مناسبی در آسیابهای سیمان محسوب میشوند. همچنین مصرف این نوع چدنها در تولید قطعاتی نظیر بوش ها، سیلندرها، بوش سیلندرها، کاسه چرخ و … می باشد.
در این چدن، نیکل عنصری است که مانع از تشکیل پرلیت از زمینه آستنیتی شده و باعث تشکیل یک ساختار سخت مارتنزیتی در حین سرد شدن در قالب میشود. کروم هم در تشکیل کاربیدهای یوتکتیک M7C3 و نیز بی اثر کردن اثر گرافیت زایی نیکل مورد استفاده قرار میگیرد.
مقاومت سایشی و خواص مکانیکی چدن نایهارد به نوع، مورفولوژی و توزیع کاربیدهای یوتکتیک و نیز ماهیت ساختار زمینه بستگی دارد. ترکیب شیمیایی، شرایط انجماد و نیز عملیات حرارتی بر این پارامترها تاثیر گذار خواهند بود.
مقاومت سایشی خوب چدنهای نایهارد به دلیل ریزساختار آنهاست که شامل کاربیدهای سخت یوتکتیک توزیع شده در زمینه مارتنزیتی، آستنیتی و رسوب کاربیدهای ثانویه میباشد. در مجموع ساختار زمینه میتواند هم روی مقاومت سایشی و هم مقاومت ضربه تاثیر گذار باشد.
ریزساختار آلیاژ یک نقش اساسی را در رفتار سایشی ایفا میکند. همانطور که بیان شد مقدار حجمی کاربیدها و نیز ساختار زمینه و توانایی آن برای تغییر فرم و کارسختی در حین سایش، بر مقاومت سایشی موثر میباشند. با مطالعات صورت گرفته، مشحص شد که ارتباط بسیار قوی بین پارامترهای ریزساختاری و مقاومت به سایش با شرایط عملیات حرارتی وجود دارد. لذا تعیین پارامترهای عملیات حرارتی برای بهبود مقاومت به سایش و خواص مکانیکی چدن نایهارد موثر میباشد..
ساختار بعد از عملیات حرارتی نقش عمدهای را بر خواص مکانیکی و متالورژیکی ایفا میکند که در نحوه کارکرد چدنهای نایهارد تاثیر به سزایی دارد. این چدن در حالت ریختگی شامل 50% آستنیت باقیمانده بوده و دارای سختی HB (500-400) بوده که با انجام سیکل عملیات حرارتی جهت تشکیل مارتنزیت مقدار سختی به HB (600-550) افزایش مییابد.
عملیات حرارتی این چدنها شامل ناپایدارسازی در دماهای 750 تا 820 درجه سانتی گراد بوده و آنچه در عملیات حرارتی صورت میگیرد رسیدن به ریزساختاری عاری از پرلیت است. این قطعات پس از ناپایدارسازی با سرعت آهستهای سرد میشوند. از پارامترهای مهم در عملیات حرارتی، زمان و دمای ناپایدارسازی میباشد. بهترین دمای ناپایدارسازی برای رسیدن به ماکزیمم سختی برای هر ترکیب شیمیایی متغیر است.
دمای ناپایدارسازی مقدار کربنی که باید در زمینه آستنیتی بصورت محلول باقی بماند را تعیین میکند. دماهای خیلی بالا پایداری آستنیت را افزایش داده لذا مقادیر آستنیت باقیمانده بیشتر، سبب کاهش سختی میشود. دماهای پایین هم منجر به مارتنزیت کم کربن شده و باعث کاهش سختی و مقاومت به سایش میشود. بنابراین تعیین این پارامترها در خواص مورد نظر کاملاً موثر میباشند.
در این تحقیق سعی شد تا تاثیر دما و زمان ناپایدارسازی بر ریزساختار و خواص سایشی چدن نایهارد4 با انجام آزمایشهای مختلف بررسی شود. لذا با ثابت در نظر گرفتن سایر پارامترها، ناپایدارسازی نمونههای چدن نایهارد4 در چهار دمای 750،800،850،900 درجه سانتیگراد و زمانهای 1،2،3،4،5،6 ساعت صورت گرفت و سپس با انجام آزمایشهای مختلف اثر این پارامترها بر ریزساختار چدن نایهارد بررسی شد.
آزمون سایش هم در شرایط تنش آرام به روش Pin On Disc و با ساینده Al2O3 بر روی نمونهها انجام شد تا اثر پارامترهای مورد نظر بر روی خواص سایشی چدن نایهارد مورد بررسی قرار گیرد.
لازم به ذکر است که برای بررسی تاثیر پارامترهای دما و زمان ناپایدارسازی آزمایشهای مختلفی چون تعیین ریزسختیسنجی و درشتسختیسنجی به روش ویکرز، تعیین ریزساختار با میکروسکوپ نوری و میکروسکوپ SEM، آنالیز XRD صورت گرفته تا نتایج حاصله بتواند تحلیل درستی را ارائه نماید.
فصل 1- مرور بر منابع
1-1- معرفی چدن های سفید مقاوم به سایش (چدن نایهارد)
چدنهای نایهارد بر مبنای سیستم سه تایی Fe-Cr-C و از مهمترین آلیاژهای مقاوم به سایش در صنعت میباشند. این آلیاژها به دلیل خواص ضد سایش، به طور گستردهای در صنایع سیمان، فولاد و آسیابهای خرد کننده به کار میروند. قطعاتی که در آسیابها استفاده میشوند، نه تنها در مقابل سایش، بلکه در برابر تنشهای دینامیکی متعدد در حین کار باید مقاوم بوده تا از بروز عیوب ناگهانی و شکست قطعات جلوگیری شود [1،2].
چدنهای غیر آلیاژی یا کم آلیاژ با کربن حدود 4% با اینکه ساختارشان مارتنزیتی است، چقرمگی پایینی دارند. چدنهای سفید غیر آلیاژی که اغلب کاربید موجود در آنها به صورت سمانتیت است، به خاطر مقاومت در مقابل سایش مورد استفاده قرار گرفتهاند. ضعف عمده این چدنها در ساختارشان است [3].
فاز کاریبد یک شبکه پیوستهای را در اطراف دانههای آستنیت تشکیل داده و موجب تردی و ترکدار شدن میگردد. افزایش یک عنصر آلیاژی که کربن را به صورت کاربیدی غیر از سمانتیت با سختی بیشتر و خواص مطلوبتر درآورده و مقدار کربن زمینه را کاهش دهد، موجب بهبود هم زمان چقرمگی و مقاومت سایشی میشود. عنصر مورد استفاده معمولاً کروم بوده و کاربید آن به صورت M7C3 میباشد [3،4].
چدنهای مقاوم به سایش بر مبنای ریزساختار و آلیاژهای آنها، به پنج گروه عمده شامل چدنهای پرلیتی (FeC)، نایهارد یا نیکل – کروم (M3C)، نایهارد 4 (M7C3)، پرکروم (M7C3) و در نهایت ویژه (MXC) تقسیم میشود [5].
نخستین خانواده چدنهای پرآلیاژ که بیشترین اهمیت را کسب کردهاند، چدنهای نایهارد با زمینه مارتنزیتی، کاربیدی بوده که مقدار کربن در آنها از 5/2 تا 6/3 درصد متغیر میباشد. نایهارد نام عمومی برای خانواده چدنهای سفید است که با نیکل و کروم آلیاژ شده و مقاومت سایشی بالایی دارند. نایهارد شامل ریزساختاری از کاربیدها و یک زمینه مارتنزیتی- آستنیتی- بینیتی یا زمینهی غالباً مارتنزیتی است که این ساختار توسط مقادیر کربن، نیکل، کروم، سیلیس و نیز عملیات حرارتی نهایی ایجاد میشود [2،6].
در چدن نایهارد وجود عنصر نیکل به منظور به تعویق افتادن تشکیل پرلیت و نیز کاهش سرعت بحرانی سرد شدن در محدودهی 3/3 تا 5 درصد، به کار میرود که منجر به تشکیل مارتنزیت به همراه مقداری آستنیت باقی مانده در زمینه ساختار میشود. کروم از خاصیت گرافیتزایی نیکل جلوگیری کرده و باعث پایداری کاربیدها میشود [2،7،8،9].
ترکیب کاربیدها با زمینه مارتنزیتی مقاومت سایشی خوبی ایجاد میکند. تعیین درصد عناصر آلیاژی در چدن نایهارد به ابعاد قطعه و خواصی که از آن انتظار میرود، بستگی دارد. زمانیکه مقاومت سایشی خوب و ضربه پذیری پایین مورد نظر باشد، کاربیدهای درشتتر انتخاب شده و مقدار کربن بین 3/3 تا 6/3 بوده و در صورتی که قطعه در معرض بارهای ضربهای قرار میگیرد مقدار کربن بین 7/2 تا 2/3 درصد متغیر خواهد بود [9،10].
یکی از روشهای تولید پوششهای نانوساختاری، روش آبکاری الکتریکی است که ذرات در اثر اعمال جریان الکتریکی در پوشش قرار میگیرند[1]. فرآیند آبکاری الکتریکی روشی است که در آن نمونهی موردنظر بهوسیلهی لایههای چسبیده و نازک از فلز دیگر پوشش داده میشود تا ظاهر و یا خواص موردنظر آن بهتر شود. این فرآیند که شامل پوشش دادن یک فلز، آلیاژ و یا کامپوزیت بر روی فلزی دیگر با استفاده از جریان برق است، از بیش از صد سال پیش مورد توجه محققان قرار گرفته است و هدف ایجاد پوششی با ویژگیهای خاص از فلز است. با استفاده از این روش میتوان لایههای نازک از مرتبهی چند نانومتر هم تولید نمود[2].
لایهنشانی یک فلز یا آلیاژ به وسیلهی جریان الکتریکی در حضور میدان مغناطیسی اعمالی بهعنوان الکترولیز مغناطیسی[1] (ME) یا لایهنشانی الکترولیتی مغناطیسی[2] شناخته میشود[3]. در حال حاضر بررسی فصل مشترک بین خواص مغناطیسی مواد و الکتروشیمی یکی از زمینههای جذاب مورد مطالعه در علوم بین رشتهای است و با مطالعهی اثرات هر یک از این دو موضوع بر دیگری، میتوان به نتایج سودمندی دست یافت. به عنوان مثال در حین فرآیند آبکاری، میدان مغناطیسی میتواند برای افزایش نرخ لایهنشانی گونههای مغناطیسی و غیرمغناطیسی بهکارگرفته شود[4]. هنگامی که میدان مغناطیسی بهطور موازی با سطح الکترودها بر یک پیل الکتروشیمیایی وارد میشود، نیرویی به نام نیروی لورنتس عمود بر چگالی جریان و میدان مغناطیسی بر تمامی ذرات بارداری که در محلول الکترولیت حرکت میکنند وارد میشود و بر خواص لایههای ساختهشده اثر میگذارد. تأثیر نیروی اعمالی بر مواد مختلف متفاوت است و بسته به اینکه فلز آبکاری شده مغناطیسی و یا غیرمغناطیسی باشد، نتایج متفاوتی از اعمال میدان میتوان بهدست آورد[3،4]. ازجمله ویژگیهای بررسی شده نیز میتوان به ریختشناسی سطح، ساختار بلوری و همچنین جوانهزنی در حضور میدان مغناطیسی اشارهکرد. میدان مغناطیسی خارجی همچنین میتواند بر فرآیند آبکاری الکتریکی آلیاژها نیز اثرگذار باشد[6]. بهطور مثال برای آلیاژ نیکل-آهن ترکیب آلیاژ با تغییر چگالی شار مغناطیسی تغییر میکند[7]. همچنین ریختشناسی، زبری، جهت کریستالوگرافی لایههای پوشش دادهشده[7] و خواص مغناطیسی این آلیاژ[5] نیز تحت تأثیر میدان مغناطیسی قرار میگیرد. با این وجود ویژگیهای بسیاری از جمله خواص مغناطیسی لایههای نازک مغناطیسی و غیرمغناطیسی تولیدشده در ابعاد نانویی با استفاده از این روش هنوز بهطور کامل مشخص نیست که این امر باعث ایجاد انگیزه در محققان و دانشمندان رشتههای فیزیک، شیمی و علم و مهندسی مواد برای مطالعه در این زمینه شده است.
فرآیندهای الکتروشیمیایی به خاطر توانایی قابل توجهشان نسبت به سایر روشها از قبیل پوششدهی از بخار فیزیکی (PVD) و پوششدهی از بخار شیمیایی (CVD) در ایجاد ساختارهای یکنواخت و بدون حفره، برای تولید پوشش مس استفاده میشوند. در اکثر موارد مشاهده شده است که ریزساختار پوششهای مس بهراحتی در دمای اتاق تبلور مجدد مییابند که منجر به ایجاد مشکلات اساسی در ارتباط با خواص الکترونیکی این پوششها میشود. تولید و ایجاد میدان مغناطیسی میتواند یک روش امیدبخش برای کنترل منحصربهفرد میکروساختار سطح باشد[8]. با انجام آبکاری در حضور میدان مغناطیسی جریان هیدرودینامیکی مغناطیسی[3] در محلول الکترولیت بهوسیلهی برهمکنش الکترومغناطیسی که جریان فارادی و میدان مغناطیسی است القا میشود. محققان زیادی به بررسی تأثیر جریان هیدرودینامیکی مغناطیسی بر خواص میکروساختاری سطح پوششهای مس آبکاریشده و واکنش الکتروشیمیایی پرداختهاند که از آنجمله میتوان به تحقیقات هیندز[4] و همکاران[9] اشاره کرد که نشان دادند در حضور میدان مغناطیسی کوچکتر از 0.5 تسلا تغیر قابلتوجهی چه در ریختشناسی سطح و چه در بافت پوشش ایجاد نمیشود. همچنین با افزایش میدان مغناطیسی تا میزان 0.6 تسلا تأثیر میدان مغناطیسی بر فرآیند آبکاری الکتریکی مستقل از جهت میدان و نحوهی قرارگیری الکترود است. با این حال آبکاری الکتریکی مس در حضور میدان مغناطیسی بهطور سیستماتیک بررسی نشدهاست که دلیل آن میتواند به پذیرفتاری مغناطیسی بسیار کوچک مولی برگردد. لذا پتانسیل مغناطیسی در یک میدان ثابت) که c غلظت، نفوذپذیری مغناطیسی مولی یونی و نفوذپذیری فضای آزاد است( بسیار کوچک و قابل چشمپوشی در مقایسه با اثر هیدرودینامیکی مغناطیسی است.
تعدادی تحقیق نیز در مورد تأثیر میدان مغناطیسی بر آبکاری الکتریکی نیکل وجود دارد. بر اساس مطالعات مربوط به بازتاب الکترونهای تفرق یافته پرانرژی (RHEED) نیکل، آهن و کبالت یانگ[5] گزارش داد که یک میدان مغناطیسی اعمالی اثر ناچیزی بر جهت اصلی الکترونها دارد. اما افزایش در زبری سطح در اثر اعمال میدان عمود بر سطح الکترودها مشاهده شد[10]. بریلاس[6] و همکاران[11] بیان کردند که اعمال میدان مغناطیسی درحین فرآیند آبکاری الکتریکی نیکل چه بهصورت موازی و چه عمود بر سطح الکترودها، منجر به افزایش تراکم دانههای نیکل و رشد با اندازه و شکل هندسی منظمتر میشود و نتیجه گرفتند که ریختشناسی سطح به شدت تحت تأثیر میدان مغناطیسی قرار میگیرد.
اخیراً باند و همکاران[12] تأثیر میدان مغناطیسی عمود بر رفتار الکتروشیمی مس و نیکل را بررسی کردند. افزایش چگالی جریان حدی با میدان بر اساس افزایش در جریان همرفت ایجاد شده به وسیلهی جریان هیدرودینامیکی مغناطیسی توضیح داده شد. مشاهده شد که مواد با دانههای ریزتر در حضور میدان مغناطیسی برای نیکل آبکاری شده ایجاد میشود که این عامل به افزایش در جریان همرفتی که منجر به افزایش در نرخ لایهنشانی میشود نسبت دادهشد.
مطالعات مربوط به تأثیر میدان مغناطیسی بر فرآیندهای الکتروشیمیایی معمولا با میدان موازی با سطح الکترودها انجام میشود. در این حالت نیروی هیدرودینامیکی مغناطیسی حداکثر است. اگر هدف محدود کردن جریان همرفتی بر اثر نیروی هیدرودینامیکی مغناطیسی و مطالعهی نیروهای پارامغناطیس و اثرات گرادیان میدان باشد، میدان مغناطیسی بهصورت عمود بر سطح الکترودها اعمال میشود.
در این تحقیق با استفاده از فرآیند آبکاری الکتریکی ضربانی، پوشش نانوساختاری از فلزات نیکل و مس تهیه گردید و خواص ریزساختار، مغناطیسی و ریختشناسی این فلزات در دو حالت بدون اعمال میدان مغناطیسی و اعمال میدان حین انجام فرآیند آبکاری الکتریکی ضربانی با یکدیگر مقایسه شد.
1-1- تقسیم بندی مواد از لحاظ خاصیت مغناطیسی
از لحاظ خواص مغناطیسی و با توجه به چگونگی پاسخ به میدان مغناطیسی، مواد به دستههای مختلفی تقسیمبندی میشوند که در زیر آمده است:
الف) مواد پارامغناطیس
ب) مواد دیامغناطیس
ج)مواد فرومغناطیس
د)مواد پادفرومغناطیس
ه) مواد فریمغناطیس
1-1-1- مواد پارامغناطیس
در مواد پارامغناطیس، قابلیت مغناطیسی شدن ماده یا همان پذیرفتاری مغناطیسی( ) دارای مقدار مثبت کوچکی است. مقدار برای این مواد در دمای اتاق بین تا میباشد. در این مواد گشتاور مغناطیسی اجزاء سازنده صفر نیست بلکه طرز قرار گرفتن این اجزاء طوری است که گشتاور مغناطیسی کل ماده صفر میشود. در حین اعمال میدان مغناطیسی تنها تعدادی از گشتاورهای مغناطیسی با جهت میدان همراستا میشوند. در دماهای معمولی وابستگی اندکی به شدت میدان اعمال شده دارد. در حوالی صفر مطلق، مواد پارامغناطیس میتوانند به اشباع مغناطیسی برسند[13]. در جدول 2-1 پذیرفتاری مغناطیسی تعدادی از مواد پارامغناطیس ذکر گردیده است.
جدول 2‑1 تأثیرپذیری یا پذیرفتاری مغناطیسی تعدادی از مواد پارامغناطیس[13]
ماده | تأثیرپذیری مغناطیسی
(10-6 emu mol-1Oe-1) |
آلومینیوم | 165 |
کروم | 180 |
سولفات کروم | 11800 |
سولفات مس(CuS | 12660 |
کلرید کبالت (Co ) | 1460 |
سولفات گادولونیوم
(Gd2 ) |
511200 |
اکسیژن ( ) | 20.8 |
1-1-2- مواد دیامغناطیس
در مواد دیامغناطیس دارای مقدار منفی بوده و اندازهی آن از مرتبهی است. الکترونها به صورت جفت بوده و گشتاور خالص اجزای سازندهی این مواد (اتمها، مولکولها یا یونها) صفر است. در این حالت تقریبا مستقل از دما و شدت میدان اعمال شده به جسم است. علت منفی بودن در این مواد به این علت است که تغییرات گشتاور مغناطیسی در حضور میدان مغناطیسی خارجی فقط ناشی از قانون لنز است. بر اساس این قانون، نیروی محرکهی القایی حاصل از تغییر شار مغناطیسی دارای قطبهایی است که میدان مغناطیسی القایی حاصل از جریان آن با تغییر شار مغناطیسی اصلی مخالفت میکند. بنابراین با افزایش یا کاهش میدان اعمالی سرعت حرکت الکترونها بهگونهای است که اثر میدان خارجی را تقلیل دهد[13]. در جدول 2-2 پذیرفتاری مغناطیسی تعدادی از مواد دیامغناطیس ذکرگردیده است.
جدول 2‑2: تأثیرپذیری یا پذیرفتاری مغناطیسی تعدادی از مواد دیامغناطیس[14]
ماده | تأثیرپذیری مغناطیسی
(10-6 emu mol-1Oe-1) |
آرگون | -19.6 |
کربنات کلسیم | -280 |
کربن (الماس) | -38.2 |
کربن (گرافیت) | -5.9 |
مس | -6.0 |
طلا | -5.46 |
هلیوم | -28 |
سرب | -1.66 |
جیوه | -23 |
1-1-3- مواد فرومغناطیس
مواد فرومغناطیس حتی در غیاب میدان خارجی سعی در موازی کردن گشتاور مغناطیسی اتمهای مجاور داشته و یک نظم مغناطیسی موسوم به نظم فرومغناطیسی بهوجود میآورند. این نظم ناشی از نیروهای تبادلی بین اسپین الکترونهای اتمهای مجاور است. در این مواد گشتاور مغناطیسی اجزای سازنده صفر نیست و با اعمال میدان مغناطیسی گشتاورهای مغناطیسی آنها در جهت اعمالشده همراستا میشود. در مواد فرومغناطیس مقدار عددی مثبت و از مرتبه چند صد تا چند میلیون است. به دما وابسته است. با افزایش درجه حرارت خواص مغناطیسی ضعیف شده و سرانجام بسته به جنس ماده فرومغناطیسی در یک درجه حرارت معین موسوم به دمای کوری[1] خواص مغناطیسی از بین رفته و رفتار آن از لحاظ مغناطیسی مشابه رفتار مواد پارامغناطیسی میشود. از مهمترین مواد فرومغناطیس میتوان به آهن، نیکل، کبالت و فلزات قلیایی خاکی اشاره کرد[13].
1-1-4- مواد پاد فرومغناطیس
در مواد پادفرومغناطیس اجزاء مغناطیسی دارای گشتاور مغناطیسی خالص مثبت هستند ولی این گشتاورها خلاف جهت هم بوده و یکدیگر را خنثی میکنند. پادفرومغناطیسها در دمایی موسوم به دمای نیل[2] که آن را با نشان میدهند، در اثر آشفتگی حرارتی رفتار پارامغناطیس دارند. در دماهای پایینتر از دمای نیل با افزایش دما قابلیت مغناطیسی آنها افزایش مییابد. دمای نیل دمایی است که در آن خواص مغناطیسزدا در جسم به حداقل رسیدهاند. در این مواد عددی مثبت و بین تا است. به طرز خاصی به دما وابسته است. با افزایش دما از صفر مطلق، بهطور یکنواخت زیاد میشود. در دمای نیل به حداکثر مقدار خود میرسد. با افرایش دما از دمای نیل مقدار از قانون کوری پیروی کرده و کاهش مییابد. در این مواد معمولاً دو شبکه فریمغناطیس وجود دارد به قسمی که گشتاور مغناطیسی حوزههای متعلق به هرکدام از دو شبکه مزبور پادموازی بوده و اثر مغناطیس هم را از بین میبرند[13].
گیاهان نقش پایهای در شکلگیری اکوسیستمهای طبیعی دارند. از اینرو شناخت دقیق گونههای گیاهی و اطلاع از تنوع زیستی گیاهی و جوامع گیاهی ما را برای مدیریت منابع طبیعی كشور یاری خواهد داد.
جنگلهای شمال ایران که به جنگلهای هیرکانی یا خزری معروفاند، با طول تقریبی 800 کیلومتر، عرض 110 کیلومتر و مساحت کلی 84/1 میلیون هکتار، از منطقهی تالش در جمهوری آذربایجان در غرب تا پارک ملی گلستان در شرق کشیده شده و پوشش سبزی را در شیبهای شمالی کوههای البرز ایجاد میکند [1، 2]. این جنگلها از سواحل جلگهای تا ارتفاع 2700 متر در شیبهای شمالی البرز گسترش یافتهاند و به اقلیم واحد با بارندگی سالیانه (از 600 تا 2000 میلی متر) وابستهاند و بهنظر میرسد که با ساختار جنگلهای اروپا-سیبری بسیار سازگار باشند [3، 4].
این ناحیهی رویشی یکی از اکوسیستمهای متنوع و جالب از اقلیمهای حیاتی معتدلهی نیمکرهی شمالی است. شرایط طبیعی و جغرافیایی این ناحیه، از جمله برخورداری از بارشهای فراوان و منظم و حرارت مناسب، نزدیکی به دریا، وجود کوهها، دامنههای پرشیب و کمشیب و اختلاف ارتفاع شدید در فواصل کوتاه، منجر به توسعه و آشیانگزینی اکولوژیک بسیاری از عناصر گیاهی در آن شده است که اجتماعات گیاهی مختلفی را تشکیل میدهد. در این خصوص تنها بخش کوچکی از ویژگیهای زیستی رویشگاهها، جوامع گیاهی و در نتیجه ترکیب فلوریستیکی هریک از آنها مطالعه شده و هنوز هم حضور تعدادی از گونهها در اجتماعات جنگلی و محدودهی انتشار جغرافیایی آنها ناشناخته مانده است [5].
در بین سه زون ارتفاعی تعریف شده از جنگلهای هیرکانی (پست، کوهپایهای و کوهستانی) [6، 4، 7، 8، 9]، جنگلهای مناطق پست از ارزش بالای حفاظتی و مدیریتی برخوردار بوده و بهنظر میرسد که برای مطالعات اکولوژیکی و پوشش گیاهی در اولویت باشند چرا که در این مناطق انسان با حذف عناصر طبیعی و جایگزینی عناصر دیگر جوامع آن را تا حد زیادی تغییر داده و یا در معرض نابودی قرار داده است [8]. به علت این تغییر، بسیاری از گونههای گیاهی به بقایایی از زیستگاههای مناطق پست، محدود شدهاند [10].
پاركهای جنگلی نور و سیسنگان كه به ترتیب در شهرستانهای نور و نوشهر واقع میباشند، اگرچه در سالهای اخیر مورد تخریب و آسیب شدید توسط دام و انسان قرار گرفتهاند، با این وجود، جزء تنها بقایای جنگلهای پست خزری هستند [11، 8]. با توجه به اهمیت این مناطق، شناخت و بررسی رویشهای طبیعی آن حائز اهمیت است.
تنوع زیستی تنها به مجموعهای از گونهها اشاره ندارد، بلکه به عنوان تغییرات میان ارگانیسمهای زنده در تمام منابع خشکی، دریایی و دیگر اکوسیستمهای آبی تعریف میشود. براساس تعریف دبیرخانهی کنوانسیون تنوعزیستی، تنوعزیستی به معنای قابلیت تمایز بین ارگانیسمهای
زنده از هر منبع شامل اکوسیستمهای زمینی، دریایی و اکوسیستمهای آبزی، همچنین شامل ترکیبات اکولوژی که بخشی از اکوسیستمها را تشکیل میدهند، میباشد [12].
بحث تنوع زیستی از موضوعات بسیار مهم فعلی دنیا است. با تخریب منابع طبیعی و محیط زیست و کاهش مساحت آنها شاهد انقراض گونههای گیاهی و جانوری و در نتیجه کاهش تنوع زیستی در دنیا هستیم. هریک از گونهها آنچنان در اکوسیستمهای جنگلی نقش حیاتی و اساسی را در زنجیرههای غذایی بازی میکنند که نابودی یک گونه، تعادل حیات را در طبیعت برهم میزند. برنامههای زیست محیطی برای هر منطقه بدون شناخت وضعیت پوشش گیاهی آن منطقه و تنوع گونهای آن ممکن نیست [3].
شناسایی پوشش گیاهی و بررسی فرم زیستی و جغرافیای گیاهی منطقه، ضمن اینکه اساس بررسیها و تحقیقات بومشناختی در منطقه بوده و راهکاری مناسب برای تعیین ظرفیت بومشناختی منطقه از جنبههای مختلف است، در عین حال، عامل مؤثری در سنجش و ارزیابی وضعیت کنونی و پیشبینی وضعیت آیندهی منطقه به شمار میرود که برای اعمال مدیریت صحیح، نقش بسزایی دارد [13].
تنوع زیستی جنگل منبع بسیار مهم و با ارزشی است، زیرا گونههای موجود در جنگل و ذخایر ژنتیکی تشکیلدهندهی آن برای سلامتی و تأمین نیازهای بشر و سایر موجودات، حائز اهمیت بوده و قطعاً فقدان تنوع زیستی تهدید خطرناکی برای بقای انسان و سایر موجودات محسوب میشود [14].
تنوع زیستی در جنگلهای شمال ایران بالا است. در بین کشورهای همعرض ایران، جنگلهای شمال ایران و شمال ترکیه که از عصر یخبندان به سلامت گذشتهاند، دارای بهترین تنوع میباشند. پس از پایان عصر یخبندان، پیشروی جنگل به سمت اروپا از جنگلهای شمال ایران و ترکیه آغاز شد و همین قدمت بیشتر سبب شده است که تنوع ژنتیکی گونههای چوبی شمال ایران بیشتر از اروپا باشد [15].
فصل اول؛ مروری بر منابع علمی
تعریف جامعهشناسی گیاهی و مروری بر تحقیقات جامعهشناسی در جهان
جامعهشناسی گیاهی معروف به فیتوسوسیولوژی[1] شاخهای از علم اکولوژی است که اجتماعات گیاهی را از نظر ترکیب گونهای[2]، اکولوژی، پراکنش جغرافیایی[3] و دینامیک مورد مطالعه قرار میدهد [16]. جامعهی گیاهی[4] که برای اولین بار در ابتدای قرن نوزدهم توسط همبولت[5] تشریح شد [17]، اشاره به گونههای معینی مینماید که باهم در محلهای معین رشد کرده و وقوع آنها باهم چیزی بیش از شانس و تصادف است [18]. کلمنتز[6] در سال 1916 با توسعهی نظریهی ارگانیسمی[7]، هر جامعهی گیاهی را به مثابه یک واحد زیستی (موجود زنده) معرفی کرده است که هر قسمتی از آن عضو یک پیکر بوده و با سایر قسمتها در ارتباط میباشد. هر جامعهی گیاهی به عنوان واحدی منسجم با سیمای ظاهری[8] یکنواخت و ترکیب گونهای نسبتاً ثابت هر رویشگاه بوده [19]، مطالعهی آن میتواند مبنای مناسبی برای مدیریت، احیاء[9] و توسعهی آن رویشگاه باشد. به دلیل تغییرات شدید در نوع پوششگیاهی، شرایط اقلیمی و چگونگی تأثیر انسان در پوشش گیاهی مناطق مختلف، مکاتب و روشهای مختلفی در دانش جامعهشناسی گیاهی مرسوم گردید [20]. از میان مکاتب موجود، مکتب زوریخ-مونپلیه که توسط براون-بلانکه در سال 1928 پیشنهاد شده است [21]، از اهمیت خاصی برخوردار میباشد [17]. ویژگی بارز این مکتب، انعطاف کافی آن جهت بررسی پوشش گیاهی از دیدگاههای مختلف بوده و علاوه بر این با قرار دادن جامعه[10] بهعنوان واحد پایه، یک سلسلهی ردهبندی را ارائه میکند که دیگر واحدهای آن، اتحادیه[11]، رده[12] و طبقه[13] میباشد [22].
مطالعهی فیتوسوسیولوژی به روش براون-بلانکه توسط محققینی چون پور[14] [23]، پاولوسکی[15] [24]، بکینگ[16] [25]، شیمول[17] [26]، مولر-دومبویس[18] و النبرگ[19] [27]، واندرمارل[20] [28] تشریح شده و روشهای اجرایی آن مورد بررسی قرار گرفت [17].