بی شك یكی از با اهمیت ترین تحولات جهان صنعتی در قرن هجدهم،ظهور شركت های سهامی و تفكیك مالكیت از مدیریت بود. در نتیجه ی این تحولات ، شركت های سهامی محل تجمع منافع ذینفعان در شركت ها،شامل سهامداران،مدیران،اعتبار دهندگان، كاركنان و سایر ذینفعان شد و در پی آن بازار مالی سازمان یافته در اكثركشورهابه وجود آمد.اشخاص حقیقی و حقوقی، سازمان ها، موسسات اعتباری و دولت عرضه كنندگان سرمایه در بازار مالی را تشكیل می دهند. جذب و تجمیع پس انداز ها و هدایت آن ها به سوی سرمایه گذاری های كوتاه مدت و بلند مدت از اهداف اصلی این بازار ها است. برای كارآیی این بازارها،تشویق مشاركت عمومی و حمایت قانونی از تامین كنندگان سرمایه ها ضروری است و این موجب رونق اقتصادی و گسترش فرهنگ سهامداری در اكثر كشور ها شده است. با این همه وجود تضاد منافع بین ذینفعان در شركت ها،مشكلات متعددی هم چون مشكلات نمایندگی را به همراه داشته و بحث های متعددی را موجب شده كه موضوع حاكمیت شركتی ازاصلی ترین آن هااست. (احدی سرکانی ، 1386)
وجود حاكمیت شركتی به نفع همه ذینفعان مالی شركت شامل سرمایه گذاران، اعتبار دهندگان، اعضای هیات مدیره، مدیریت و كاركنان و همچنین صنایع گوناگون و بخش های مختلف اقتصادی است. حاكمیت شركتی مطلوب، نقش مهمی در بهبود كارایی و رشد اقتصادی و در عین حال افزایش اعتماد سرمایه گذاران دارد. افزایش اعتماد سرمایه گذاران نیز نقش مهمی در اقتصاد كشور ایفا می كند. (اصلانی ، 1385)
شركت ها نیز از یك سیستم حاكمیت صحیح كارا منتفع می شوند. در صورتیكه شركت سودده باشد انگیزه بیشتری برای اعمال حاكمیت شركتی دارد و منافع آن چه به طور مستقیم (از طریق دسترسی راحت تر به منابع مالی و هزینه پایین سرمایه) و چه به طور غیر مستقیم (كسب شهرت و فرصت های تجاری بهتر) عایدش می شود.(رئیسی،1386)
از نظر موسسات مالی بین المللی رویه های اصلاح شده حاكمیت شركتی از طریق تقویت توانایی شركت ها در رقابت برای دستیابی به سرمایه جهانی نقش كلیدی در ایجاد رونق اقتصادی و افزایش اشتغال ایفا می كند. (قنبری ، 1386)
حاكمیت شركتی به سازو كارهایی مربوط است كه بنگاهها به كمك آن كار می كنند و كنترل می شوند. با آن كه دولت ها در كار شكل دادن فضای قانونی، نهادی و انتظامی برای ایجاد نظام راهبری بنگاه نقش محوری به عهده دارند، اما مسئولیت اصلی در برپایی نظام مطلوب بر دوش بخش خصوصی است.(بولو، 1384)
حاكمیت شركتی مطلوب این اطمینان را پدید می آورد كه بنگاهها سرمایه خود را بطور موثر به كار گرفته اند. به علاوه این اطمینان را پدید می آورد كه بنگاهها دامنه وسیعی از گروههای ذینفع و همچنین كل جامعه را در نظر گرفته اند و هیئت مدیره در برابر سهامداران و شركت پاسخگوست. چنین نظامی به نوبه خود این اطمینان را ایجاد می كند كه بنگاهها در كل، در جهت منافع جامعه فعالیت می كنند و موجب جلب اعتماد سرمایه گذاران و جذب سرمایه های بلند مدت می شوند. (حساس یگانه،1383،4)
در اقتصاد امروز با توجه به اینكه شركتها نقش اساسی در اقتصاد ایفا می كنند و با توجه به اینكه تشویق به حضور بخش خصوصی به منظور مدیریت پس اندازها و ایجاد درآمد در زمان بازنشستگی در حال افزایش است، اجرای صحیح این اصول می تواند به گسترش حضور طبقات مختلف جامعه بیانجامد.(کدیور ، 1385)
حاکمیت شرکتی خود متاثر از عوامل بیرونی از قبیل نظارت قانونی، رژیم حقوقی، کارائی بازار سرمایه، نظارت سهامداران عمده، نظارت سرمایه گذاران نهادی، نظارت سهامداران اقلیت، الزامی کردن حسابرسی مستقل، موسسات رتبه بندی و غیره می باشد. (مکرمی ، 1384)
ساز و کارهای درون سازمانی که مشتمل بر هیئت مدیره، مدیران اجرایی، مدیر غیر اجرایی، کنترلهای داخلی و اخلاق سازمانی نیز ارکان حاکمیت شرکتی را تشکیل می دهند.(پورزمانی ، 1385)
در این میان پایبندی مدیران به اصول حاکمیت شرکتی می تواند تضمین کننده اعتماد سرمایه گذاران و نیز تداوم مسیر موفقیت شرکتها به شمار رود. اما در سالهای اخیر بعضا مشاهده است که مدیران شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران کمتر به این اصول پایند هستند و این مساله دشواریها و تهدیدات مالی و اعتباری مختلفی را برای این دسته از شرکتها فراهم آورده است. لذا سوال اصلی که در این پژوهش به ان پاسخ داده می شود این است که آیا بین پایبندی مدیران شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران با استانداردهای حاکمیت شرکتی رابطه وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت انجام پژوهش:
در دنیای امروز تغییر نیازهای روز افزون مشتریان و مردم ، خواستههای بعضاً متفاوت ذینفعان، پیچیدگی قوانین و مقررات و تكنولوژی انجام كار و … توجه به ساختارحاكمیت شركتی را فراهم نموده تا از طریق آن اهداف شركتها تنظیم و روشهای نیل به آن اهداف و نحوه نظارت بر عملكردآنها تعیین می شود.
حاكمیت شركتی در موفقیت شركت و رفاه جامعه، نقش مهم وتعیین کننده ای دارد. شكستها و رسوایی های اخیر شركتهایی مانند انرون، ورلدكام، و گلوبال كراسینگ، كه نتیجه ضعف در سیستم های حاكمیت شركتی است، توجه عموم را به استفاده فرصت طلبانه مدیریت از درآمدهای شركتها جلب كرد و احساس نیاز به بهبود و تشكیل مجدد حاكمیت شركتی را در سطح بین الملل روشن ساخته است(پترا،2005). در پاسخ به این شكست، ایالات متحده، در جولای 2002، قانون ساربنیز- آكسلی 2002 را منتشر كرد. این قانون حاوی بازسازیهایی در زمینه حفاظت از حقوق سرمایه گذاران از طریق بهبود روشهای شفاف سازی در شركتها می باشد. در این راستا گزارشاتی مشابه مانند گزارش هیگز در سال 2003 و گزارش اسمیت در بریتانیا منتشر شد. (سلومن و سلومن، 2005)
حاكمیت شركتی موثر با ایجاد تعادل میان قدرت و انعطاف رویه های حاكمیتی قابل دستیابی است. باید در نظر داشت كه حاكمیت خوب به تنهائی باعث بوجود آمدن شركتهای خوب نمی شود چون این مسئله به ماهیت رهبری و استراتژیهای شركت نیز بستگی دارد ولی حاكمیت بد حتما باعث نابودی شركت می گردد.
به صورت مبهم و غیر دقیق، به جای اینکه پژوهشگر را به منابع اطلاعاتی مناسب و صحیح هدایت کند، موجب گمراهی او میشود. علاوه بر وجود مسأله و سؤال در ذهن محقق برای توجیه انجام پژوهشی خاص، باید انجام آن پژوهش نیز دارای اهمیت باشد. یعنی در واقع انجام آن با توجه به صرف منابع مادی و انسانی و… قابل توجیه باشد و انجام آن باعث رفع یك سری مشكلات یا تولید علم و اطلاعات جدید گردد و محقق باید در پژوهش خود، اهمیت انجام تحقیق خود را با توجه به عبارات واضح و روشن بیان نماید. دربیان ضرورت مساله محقق به بیان چرایی و دلایل ضروری و توجیهی انجام دادن تحقیق و نیز اهداف علمی و کاربردی یا عملی آن می پردازد و انگیزهها و ضرورتهای خاص انجام آن را تشریح میکند. سپس به نتایج حاصل از تحقیق و سودمندیهای آن اشاره نموده، این نکته را توضیح میدهد که تحقیق چه کمکی به گسترش دامنه علم یا حل مشکلات و مسائل زندگی بشر یا بهبود وضع زندگی انسان مینماید و چه افراد یا موسسات یا سازمانهایی می توانند از نتایج آن بهره مند شوند. در این فصل، به بیان موضوع، اهمیت و اهداف پژوهش و همچنین ابزار و روش گردآوری اطلاعات میپردازیم و فرضیهها و تعاریف عملیاتی متغیرهای تحقیق نیز ارائه میشوند.
در جهان کنونی که دوره تحولات لجام گسیخته و به قول تافلر[1] دوره جابجایی قدرت می باشد بحث مدیریت سرمایه فکری و داراییهای ناملموس سازمان ها بعد از موضوعات مهندسی مجدد(دهه، 80) ومدیریت کیفیت فراگیر(دهه،90) به عنوان پدیدهای مهم، به صورت همه جانبهای افق تحولات مدیریت را تحت تاثیر قرار داده است. در این میان جدیدترین پارادایمی که بحث فوق را در مدیریت سازمانها تحت پوشش قرار میدهد، بحث مدیریت سرمایه فکری است. استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعه ای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری[2]، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت بکار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و تواناییهای آن را برای ایجاد ارزش افزوده دربر می گیرد و باعث منافع رقابتی مستمر میشود(قلیچ لی و مشبکی، 1385). بنابراین سرمایه فکری در پی آن است که در سازمانها، داراییهای فکری، دانش، تجربه و یادگیری سازمانی جهت نیل به توسعه همه جانبه بیشتر از پیش مورد توجه قرار گیرد.
1-2- تشریح و بیان موضوع
سرمایه فکری
بسیاری از سیستمهای حسابداری فعلی از نقش و اهمیت فزاینده حق مالكیت معنوی و دانش در سازمانهایی عصر نوین غافل بوده و از توان سنجش ارزش واقعی داراییها در محاسباتشان ناتوانند. به عبارت دیگر، صورتهای مالی در تشریح ارزش واقعی شركتها از محدودیتهای بسیاری برخوردار هستند. در جوامع دانشمحور كنونی، بازده سرمایه فكری بكار گرفتهشده بسیار بیشتر از بازده سرمایههای مالی به كار گرفتهشده، اهمیت یافته است. این به آن معناست كه در آینده در مقایسه با سرمایههای فكری، نقش و اهمیت سرمایههای مالی در تعیین قابلیت سودآوری پایدار، كاهش چشمگیری خواهد یافت. این موضوع موجب ایجاد فاصله بین ارزش واقعی شركتها و سازمانها با آنچه كه در محاسبات حسابداری سنتی اعمال میگردد، شده است.
اصطلاح سرمایه فكری اولین بار توسط جان كنت گالبرایت[3] (1969) مطرح شد.گالبرایت اعتقاد داشت سرمایه فكری فرایندی ایدئولوژیك و شامل جریان فكری است. اما استوارت[4] (2001) مدعی است كه این موضوع برای اولین بار در سال 1958، هنگامی مطرح شده است كه وی به همراه ایتامی[5] در مورد جنبش سرمایه فكری با یكدیگر همكاری كردند. به طور كلی، سرمایه فكری معنایی بیشتر از هوش را در بر دارد و با میزانی از عملیات فكری همراه است (بونیتس[6]، 1998). طبق این تعریف، سرمایه فكری تنها دارایی نامشهود ساكن نیست بلكه فرایندی ایدئولوژیك و پویا می باشد. در واقع سرمایه فكری، تركیبی از دانش(كه غالبا به سرمایه انسانی اشاره دارد)و مهارت برای كاربرد این دانش می باشد. ادوینسون[7]) 2000) سرمایه فكری را به عنوان عامل سودآوری آینده شركت معرفی كرد كه از تركیب سرمایه انسانی و توانایی نیروی استخدامی شركت مشتق می شود. اسكایخ[8] (2004) سرمایه فكری را به عنوان دانشی معرفی كرد كه می تواند منجر به خلق ارزش برای شركت شود. دیوید مار[9] (2004) سرمایه فكری را به عنوان مجموعه ای از دارایی های دانشی
متعلق به سازمان تعریف می كند كه موجب افزایش ارزش سازمان و بهبود وضعیت آن می شود. وجه مشترک تمام این تعاریف معرفی سرمایه فكری به عنوان دانش،مهارت و توانایی می باشد كه می تواند منجر به ایجاد ثروت یا خروجی های با ارزش برای شركت شود. بنابراین سرمایه فكری به عنوان منابع فكری، دانش، اطلاعات و دارایی های فكری در نظر گرفته می شود كه منجر به خلق ارزش و سودآوری برای شركت می شود. با توجه به تعاریف مختلف سرمایه فكری، بیشتر مدلها، سه زیر مجموعه، شامل سرمایه انسانی، سرمایه ارتباطی (مشتری)و سرمایه ساختاری)سازمانی) برای سرمایه فكری در نظر میگیرند.
سرمایه ارتباطی (مشتری)مجموع دارایی هایی می باشد كه باعث ایجاد رابطه با محیط ، مشتریان، سهامداران، عرضه كنندگان كالا ، رقبا و دولت می شود. اگر چه مهمترین قسمت سرمایه ارتباطی، روابط مشتری است ولی نباید تنها این روابط را مد نظر قرار داد. سرمایه ساختاری(سازمانی) شامل روابط و هدایت كننده های سازمانی و … می باشد (ادوینسون و مالون[10]،1997 ). از دیدگاه استیوارت نیز، سرمایه ساختاری شامل دارایی های فكری، متدولوژی ها، نرم افزارها، فرایندها و … می باشد( رحیمیان و همکاران، 1391).
در تمام تعاریف، یك همبستگی بین سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری دیده می شود. بسیاری از تحقیقات انجام شده در مورد سرمایه فكری نیز این تقسیم بندی را در نظر گرفته اند. در واقع همبستگی ، بین زیر مجموعه ها باعث شده كه تحت یك عنوان با نام سرمایه فكری سازمان قرار گیرند (بروكینگ[11] 1996، هان[12]، 2001، روس[13] و دیگران، 1997).
تصمیمات سرمایه گذاری
سرمایه گذاری را می توان یکی از ارکان اساسی اقتصاد کشورها دانست. تردیدی نیست افزایش تولید که یکی از نخستین گام های فرآیند توسعه محسوب می گردد، مستلزم افزایش سرمایه گذاری خواهد بود. به همین دلیل، نظریه هایی در علم اقتصاد مطرح است که به علت توسعه نیافتگی برخی از کشورها را کمبود سرمایه و سرمایه گذاری پنداشته اند(نخجوانی، 1382). سرمایه گذاری، فعالیتی در قالب به کارگیری وجوهی است که بتواند یک جریان سودآور آتی ایجاد نماید. طبق این تعریف، هر یک از موارد تعهد وجوه دارایی های مالی، دارایی های جنسی و فعالیت های تولیدی معنای سرمایه گذاری پیدا می کند. دارایی های مالی، شامل سپرده گذاری بانکی، خرید اوراق قرضه ملی و اوراق قرضه شرکت ها، خرید سهام و … است. دارایی های جنسی، شامل فلزات قیمتی، زمین، ساختمان و هر نوع کالای بادوام دیگری است که به منظور کسب سود، خریداری شده باشند. در قالب تعریف رسمی، هر سه دسته فعالیتهای مذکور، جنبه مخارج سرمایه ای(اصطلاح معادل سرمایه گذاری) دارد و بودجه بندی سرمایه ناظر به این گروه است و سرمایه گذاری در دو گروه دیگر در سر فصل مدیریت پورتفوی قرار می گیرد(خورشیدی، 1375).
یکی از هدفهای گزارشگری مالی فراهم کردن اطلاعات سودمند به منظور تسهیل تصمیم گیری است. سیستم اطلاعاتی حسابداری به عنوان یکی از منابع تاءمین کننده اطلاعات جهت تصمیم گیری استفاده کنندگان دارای اهمیت ویژه ای است. به کارگیری اطلاعات حسابداری در تصمیم گیری ها، بدون تجزیه و تحلیل آنها چندان اثر بخش نبوده و حتی ممکن است موجب گمراهی استفاده کنندگان نیز شود، در صورتی که با تجزیه و تحلیل آنها می توان اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار سرمایهگذاران قرار داد و آنها را در اخذ تصمیمات منطقی و آگاهانه یاری رساند. از میان روش های موجود در تجزیه و تحلیل اطلاعات تاکید ویژه ای بر نسبت های مالی شده است. تجزیه و تحلیل مالی همواره به عنوان ابزاری جهت ارزیابی اطلاعات مالی به نحو گسترده ای مورد توجه قرار گرفته است. یکی از عوامل بسیار مهمی که تحلیل گران مالی همواره به دنبال پیش بینی و یا شناسایی تغییرات آن با استفاده از تکنیک های تجزیه و تحلیل صورت های مالی هستند، فاکتور سودآوری آتی شرکت ها است.
سرمایه گذاران، اعتباردهندگان و سایر استفاده کنندگان علاقه مندند که خالص جریان ورودی وجه نقد به واحد انتفاعی را در دوره های آتی ارزیابی کنند. اما غالبا سود را برای ارزیابی توان سودآوری، پیش بینی سودهای آتی و یا ارزیابی مخاطره سرمایه گذاری یا اعطای وام به واحد انتفاعی مورد استفاده قرار می دهند بنابراین فرض بر این است که ارتباطی بین سود گزارش شده و گردش وجوه نقد، شامل توزیع وجه نقد میان سهامداران وجود دارد.
یكی از مشكلات اساسی سیستم های حسابداری سنتی عدم كفایت و ناتوانی آنها در سنجش و گزارشگری اطلاعات مرتبط با دارایی های نامشهود(ازجمله دانش) و ارزش های پنهان شركت است. بنابراین این پدیده منجر به ایجاد شكاف عظیمی بین ارزش دفتری و ارزش بازار شركت ها شده است. اختلاف فزاینده مشاهده شده بین ارزش بازار و ارزش دفتری در بسیاری از شركت ها موجب توجه به بررسی ارزش های گم شده(از دست رفته) از صورت های مالی شده است. محدودیت های صورت های مالی در توضیح ارزش شركت ناشی از این امر است كه منبع ارزش اقتصادی تولید كالای مادی است نه ایجاد سرمایه فكری. با توجه به كارهای محققین مختلف، به نظر می رسدكه سرمایه فكری ارزش های مخفی باشد كه صورت های مالی را مخدوش می كند و چیزی است كه سازمان ها را در دستیابی به مزیتهای رقابتی سوق می دهد. به علاوه اعتقاد برآن است كه محدودیت های صورت های مالی توضیح دقیق ارزش شركت را با مشكل مواجه می سازد. این واقعیت را آشكار می كند كه این روزها، منابع ارزش اقتصادی، محصول سرمایه فكری است نه تولیدات كالاهای(مادی پورزمانی و همکاران،1391).
بسیاری از سیستمهای حسابداری فعلی از نقش و اهمیت فزاینده حق مالكیت معنوی و دانش در سازمانهایی عصر نوین غافل بوده و از توان سنجش ارزش واقعی داراییها در محاسباتشان ناتوانند. به عبارت دیگر، صورتهای مالی در تشریح ارزش واقعی شركتها از محدودیتهای بسیاری برخوردار هستند. در جوامع دانشمحور كنونی، بازده سرمایه فكری بكار گرفتهشده بسیار بیشتر از بازده سرمایههای مالی به كار گرفتهشده، اهمیت یافته است. این به آن معناست كه در آینده در مقایسه با سرمایههای فكری، نقش و اهمیت سرمایههای مالی در تعیین قابلیت سودآوری پایدار، كاهش چشمگیری خواهد یافت. این موضوع موجب ایجاد فاصله بین ارزش واقعی شركتها و سازمانها با آنچه كه در محاسبات حسابداری سنتی اعمال میگردد، شده است.
در سال 2000 چاقی به آن حد افزایش یافت که سازمان بهداشت جهانی (WHO) آن را به عنوان بزرگترین تهدید کننده سلامتی در دنیا معرفی کرده است[1]. اپیدمی جهانی چاقی و مشکلات سلامتی مرتبط با آن مانند دیابت و دیگر بیماریها خواستار اقدامات موثر برای کمک به افراد چاق و دارای اضافه وزن که درصدد کاهش وزن هستند میباشد [2]. از طرفی چاقی منجر به افزایش فشار خون و خطرات قلبی – عروقی نیز میشود. در بافت چربی فعالیت زیادتری از آنژیوتانسیوژن(AGT)، رنین، آلدوسترون، آنزیم مبدل آنژیوتانسین(ACE) نشان داده شده است، علاوه بر این افزایش بیان سیستم رنین – آنژیوتانسین – آلدوسترون (RAAS) مخصوصا در بافت چربی جوندگان چاق
توصیف شده است[3]. ACE یک متالوپپتید روی و کتالیزگر تجزیه دی پپتید یا تری پپتید از پایانه کربوکسیل الیگوپپتید است [2]. مهمترین فرآورده ACE از AGT آنژیوتانسینΙΙ (AngΙΙ) شناخته شده است که سیستم آنژیوتانسین – رنین را شکل میدهد و در افزایش فشار خون و باز جذب آب و نمک همکاری میکند[2].
مطالعات نشان میدهند که بیان ACE توسط عوامل اندوژن و نیز اگزوژن از جمله فاکتورهای رشد اندوتلیال عروقی، استرادیول ، گلوکوکورتیکوئیدها ، هورمونهای تیروئید و مصرف کم نمک تحت تاثیر قرار میگیرد. به طور متناوب، ممکن است ACE سطح پروتئین و تغییرات فعالیت آنزیماتیک را تنظیم کند بدون آن که تغییری در سطح بیان آن ایجاد شود (2). در بعضی از مطالعات به نقش ACE به عنوان یكی از ریسك فاكتورها در بروز بیماریهای عروق کرونر (CAD) توجه شده است [4]، علاوه بر این ACE به عنوان یکی از اجزای RAAS نقش مهمی در تنظیم فشار خون از طریق آبشارهای واکنش بیوشیمیایی دارد [5]، همچنین محققان بیان کردند که سطح ACE پلاسما در افراد دیابتی بالاتر است [6]. به نظر میرسد که فعالیت پایین ACE منجر به بهبود متابولیسم گلوکز میشود. وانگ و همکاران گزارش کردند که ACE رابطه مستقیمی با وزن بدن دارد[2] و كم تحركی و عدم فعالیت ورزشی عاملی است كه در فرایند افزایش فعالیت AngΙΙ نقش مهمی را ایفا میكند [7]، از طرفی مطالعات بسیار اندکی در مورد تاثیر ورزش بر سطوح ACE پلاسما وجود دارد. مطالعه حاضر نیز با توجه به اهمیت نقش فعالیت بدنی و تمرین منظم در سلامت افراد جامعه طراحی شده است تا نقش ورزش رادر سطوح پلاسمایی ACE در افراد دارای اضافه وزن بررسی کند.
در دنیای سراسر تغییر و پویای کنونی سازمان ها همواره در جستجوی یافتن روش هایی برای افزایش کارایی و اثربخشی خود هستند. بدیهی است ایجاد هر گونه بهبود در سازمان ها نیازمند منابع مادی و معنوی بسیاری است. در رویکرد نوین مدیریت علاوه بر منابع سنتی رد پای منابع و سرمایه های فکری و معنوی نیز دیده می شود. سرمایه فكری نوعی از دارایی نامشهود یك سازمان شناخته می شود . اقتصاد امروز، مبتنی بر سرمایه فكری است و اجزاءآن دانش و اطلاعات هستند. این منابع نامشهود عواملی غیر از دارایی های مالی و فیزیكی هستند كه در ایجاد ارزش در سازمان مشاركت دارند و تحت كنترل آن می باشند.( استریتمن و همکارانش،2006).
چن و همکارانش( 2004) ، سرمایه فكری رابه سه جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه ای تقسیم می كند كه سرمایه ی انسانی را می توان روح و فکرمنابع سرمایه ی فکری در نظر گرفت که این سرمایه در پایان روز کاری با ترک سازمان از سوی کارکنان, از شرکت خارج می شود که شامل مهارت هاوشایستگی های نیروی کار,و دانش آن ها در رشته هایی است که برای موفقیت سازمان مهم و ضروری است وسرمایه ی ساختاری شامل همه ذخایرغیر انسانی دانش در سازمان,ودر برگیرنده ی پایگاه های داده ,نمودارهای سازمانی ,دستورالعمل های اجرایی فرآیندها,استراتژی ها,برنامه های اجرایی وبطور کلی هرآن چیزی که ارزش آن برای سازمان بالاتراز ارزش مادی اش است و سرمایه رابطه ای شامل تمامی روابط سازمان با عوامل خارجی شرکت می باشد همچون روابط با مشتریان ، تامین کنندگان و توزیع کنندگان می باشد .سرمایه های فكری به دارایی هایی گفته می شوند كه در زمان حال با ارزش صفر در ترازنامه ارزش گذاری شده اند. بروكینگ (2003)، سرمایه فكری را تركیبی از دارایی های نامشهود می داند كه بنگاه اقتصادی را قادر به ایفای مسئولیت می كند. اصطلاحاتی نظیر دارایی های انسانی، دارایی های فردی، شایستگی فردی و شایستگی كاركنان همگی برای توصیف سرمایه انسانی به كار می روند. آنچه مسلم است چنین دارایی هایی نقش بسزایی در موفقیت سازمان های کنونی ایفا می کنند. در سال های اخیر تحقیقات بسیاری در مورد تاثیر این دارایی ها بر عملکرد و موفقیت سازمان ها انجام شده است و در تمامی این تحقیقات تاثیر مثبت و قطعی این دارایی ها بر موفقیت سازمان ها مورد تایید قرار گرفته است. (قلیچلی و همکارانش ،1385: مجتهد زاده و همکارانش،1389).
از سوی دیگر با توجه به وجود محیط سراسر تغییر و رقابت شدیدی که بین شرکت های تولیدی و خدماتی بسیاری از سازمان ها در پی ایجاد یک ارتباط موثر با مشتریان خود هستند و نبض تپنده ی سازمان خود را بازار ها و مشتریان خود می دانند.امروزه بسیاری از مفاهیم، تئوری ها و به طور كل ادبیات مدیریت بر محور مشتری بازنگری و بازنویسی شده اند. «مشتری تاج سر ماست» دیگر یك شعار نیست بلكه مشتری ، محور فعالیت سازمان ها قرار گرفته است؛ به طوری كه بیانیه ومأموریت سازمان های مدرن بر محور مشتری تعریف می شود. (یزدانی ،1385) كیفیت كه یك مفهوم و دغدغه دیرپای مدیریت است نیز امروزه در رابطه با رضایت مشتری تعریف شده و گفته می شود : «كیفیت یعنی جوابگویی به نیازهای مشتری» لذا سازمانی با كیفیت است كه با نیازهای مشتریان خود منطبق تر باشد، به طوری كه كالا و خدمات خود را با كیفیت مطلوب مشتری ، در زمان مورد نظر مشتری و با قیمت قابل قبول مشتری در اختیار او قرار دهد. بازاریابی دیروز،
تنها بر یافتن مشتری تاکید داشته و بازاریابی امروز بر مبنای دانش و هنر یافتن و نگهداری مشتریان است. در بازاریابی سنتی موفقیت به معنی داشتن سهم بیشتر از بازار بود ولی در بازاریابی مدرن ملاك داشتن سهم بیشتر از مشتری است. محصولات و خدمات می آیند و می روند ولی آنچه كه امروز برای سازمان ها ارزش می آفریند، ایجاد رابطه مستمر با مشتری است و سازمان های موفق تنها سازمانهایی هستند كه قادرند، مشتریانی دایمی برای خود ایجاد كنند(بارون،2002). در چند ساله اخیر واژه “مدیریت ارتباط با مشتری” توجه فراوانی را در حوزه بازاریابی، فناوری اطلاعات و … به خود اختصاص داده است. مخصوصاً افراد دانشگاهی، فروشندگان نر م افزار، مشاوران و صاحبان کسب و کارها در این زمینه درگیر شده اند و این مفهوم که به معنی تلاشهای سازمان جهت ایجاد و ارائه ارزش بالاتر به مشتری است را توسعه داده اند. به طوری كه تحقیقات نشان می دهد پارهای از شركت های بسیار موفق از نرخ بالای 90 درصدی ماندگاری مشتریان خود برخوردار هستند. امروزه بسیاری از سازمان ها در راستای گرایش به جلب و نگهداری مشتریان اقدام به اجرای سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان(CRM) نموده اند.اما بسیاری از شرکت ها در اجرای چنین سیستمی موفق نبوده و نتایج مورد قبولی ازاجرای این سیستم دریافت نکرده اند و در پی یافتن روش هایی در جهت افزایش عملکرد این سیستم در سازمان های خود می باشند. (استون و فون،2001).
با توجه به اهمیت مشتری مداری در سازمان های تولیدی و خدماتی و همچنین نقش بسزای سرمایه های فکری به عنوان سرمایه های نامرئی سازمان چنین به نظر می رسد که بهره گیری از این سرمایه های نامرئی می تواند سازمان را در دستیابی به ارتباط موثر با مشتریان یاری نماید. شایان ذکر است چنین ادعایی نیازمند پژوهش و تحقیقات بسیار بوده که یکی از اهداف این پژوهش را به خود اختصاص می دهد .بنابرین در این پژوهش در پی بررسی رابطه ی بین سرمایه های فکری سازمان و عملکرد سیستم ارتباط با مشتریان می باشد
دنیا پس از انقلاب صنعتی دچار تغییر و تحول اساسی در تمام ابعاد گردید . تجارت و کسب و کار نیز در جوامع مختلف بشری از این قاعده عمومی مستثنی نبوده و در چرخه دگرگونی محسوسی قرار گرفت . مدیران سازمان ها ی تجاری و تولیدی برای عقب نماندن از بازار رقابتی برآن شدند تا برای موفقیت در رقابت به استراتژی ها و روش های گوناگونی روی آورند. کسب و کار و بازاریابی از حالت ساده و سنتیگذشته به فعالیتی کاملا حرفه ای و نیازمند دانش وسیع در زمینه ها ی مختلف اجتما عی، سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی و فناوری اطلاعات تبدیل گردید(طاهرپور،1389).
با ظهور اینترنت و توسعه تجارت الکترونیکی، نحوه تجارت و داد و ستد شکل تازه ای به خود گرفت . با توجه به حجم معاملات تجارت الکترونیکی ، شرکت ها در معرض رقابتی سنگین قرار گرفته اند. موج تجارت الکترونیکی تقریبا همه شرکت ها را در تمامی اقتصادها تحت تاثیر قرار داده است و این شرکت ها ناگزیر از ورود به عرصه تجارت الکترونیکی هستند . با عنایت به اهمیت و تاثیر رضایت و وفاداری مشتری در بیشتر نمودن سهم بازار ، سازمان ها به مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان ابزاری برای افزایش سودآوری خود می نگرند. (کیم و همکارانش،2009).
هدف از مدیریت ارتباط با مشتری ، توانمندسازی سازمان برای ارائه خدمات بهتر به مشتریان از طریق ایجاد فرایند های خودکار و یکپارچه برای جمع آوری و پردازش اطلاعات مشتریان است که در واقع این مدیریت سه بخش خدمات به مشتر ی ، اطلاعات بازاریابی و مدیریت فروش را به یکدیگر مرتبط می سازد. امروزه بازاریابی تنها توسعه ، تامین و فروش صرف نیست ، بلکه توسعه مداوم و خدمات پس از فروش به همراه رابطه ای بلندمدت با مشتری نیز اضافه شده است . ایجاد وفاداری در مشتریان مفهومی است که در کسب و کارهای امروزی به لحاظ این که مشتریان وفادار به عنوان مولفه اصلی موفقیت شرکت ها و سازما نها درآمده اند مورد توجه بیشتری قرار گرفته است (قلیچلی،1385).
از این رو مدیریت ارتباط با مشتریان می باید به صورت اثربخش در تمامی سازمان های تولیدی به خدماتی اجرایی شود. از سوی دیگر اجرای سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان موفق در گروی بسیاری از عوامل داخلی و خارجی سازمانی است . در یک رویکرد درون سازمانی به این مسئله در خواهیم یافت که سرمایه های سازمانی همواره به عنوان منابع اصلی در موفقیت تمامی سیستم های موفق سارمانی مطرح بوده اند . امروزه در دیدگاه های نوین مدیریتی اهمیت و ضرورت سرمایه های فکری در بر هیچ یک از مدیران سازمانی پوشیده نبوده و همواره در پی افزایش و ارتقا این سرمایه های فکری در سازمان ها می باشند. اهمیت و ضرورت مشتریان برای سازمان ها از یک سو و شناسایی عوامل تاثیرگذار بر عملکرد نظام مدیریت ارتباط با مشتریان از سوی دیگر دستیابی به اهداف این تحقیق را به عنوان دغدغه در ذهن پژوهشگر مطرح می نماید.بنابراین انجام پژوهش حاضر به دلایلی چون عدم آشنایی مدیران با فرآیند های افزایش عملکرد مدیریت ارتباط با مشتریان در سازمان های ایرانی به دلایل ساختاری و همچنین نیاز سازمان ها به گسترش ارتباط با مشتریان با توجه به تغییرات پرشتاب بازارهای کنونی و به دلیل عدم توجه مدیران به سرمایه های فکری و معرفی این سرمایه های به عنوان عامل تاثیر گذار بر ارتقا عملکرد نظام ارتباط با مشتریان ضروری به نظر می رسد.
در فصل اول این تحقیق کلیات تحقیق تشریح می گردد. در ابتدا تاریخچه مطالعاتی موضوع پژوهش به طور مختصر بیان می شود و سپس مطالبی در خصوص بیان کلی مسئله و اهمیت آن آورده شده است. در ادامه، فرضیه های تحقیق، اهداف و قلمرو تحقیق معرفی شده و در پایان برخی از اصطلاحات کاربردی در این پژوهش تعریف می شوند.
1-2- بیان مسأله[1]
مدیریت دانش، یكی از عوامل حیاتی موفقیت در سازمانهای امروزی محسوب می شود. امروزه دانش به عنوان منبع كلیدی هرسازمانی محسوب میشود. سازمان های امروزی دانش محور شدهاند و به جای نیروهای یدی برای ذهن ها هزینه می كنند.
فضای پیچیده، متغیر و رقابتیسازمانهای امروزی ایجاب میکند که تمامی نهادها و مؤسسات بتوانند خود را با شرایط موجود تطبیق داده و متناسب با فضای رقابتی فعالیت نمایند، چرا که عدم تطبیق با محیط و شرایط متغیر آن، سازمانها را به سوی آنتروپی و فرسایش هدایت می کند. در واقع سازمانها برای حیات و بقا و پیشتازی در عرصة رقابت باید از مزیتهای رقابتی مناسبی برخوردار باشند، مزیتهایی که بدون تردید در راستای مدیریت و برنامهریزی و برخورداری از منابع به ویژه دانش، کسب خواهد شد. دانشی که تصمیمگیری و عملکرد را ممکن ساخته و به سختی تقلید یا کپی میشود و مالک آن دارای یک کالای فینفسه و منحصربهفرد است (امیرخانی، 1390).
یقیناً مدیریت یک چنین منبع ارزشمندی برای تمام سازمانها به ویژه سازمانهای پولی و مالی بسیار حائز اهمیت بوده و به رشد و توسعة آنها در بازار رقابت کمک میکند. بکارگیری استراتژیهای مدیریت دانش، میتواند زمینة نوآوری در فرایندها، فعالیتها، محصولات و خدمات را فراهم نموده و موقعیت رقابتی سازمانها را بهبود بخشد. مدیریت دانش، یک متدلوژی تغییر است که از یک طرف با جذب دانشهای جدید به درون سیستم و از طرف دیگر با ادارة مؤثر آن میتواند مهمترین عامل تغییر در یک سازمان باشد ( افرازه، 1386 ).
«اثربخشی[2]»، میزان دستیابی اهداف سازمان را میسنجد. به بیان دیگر، اثرات محصولات یا خدمات را بر جامعه كمی كرده و مشخص میكند كه خدمات یا محصولات ارائه شده تا چه میزان با استانداردها و اهدافی كه سازمان به خاطر آن به وجود آمده، مطابقت میكند. در واقع اثربخشی یك مفهوم كیفی است كه رضایت اربابرجوع از خدمات و محصولات سازمان را نشان میدهد (بدری آذرین و همکاران، 1392).
بدیهی است که تمامی سازمانها و مؤسسات با هر نوع فعالیت باید بتوانند از دانش به عنوان یکی از مهمترین منابع موجود سازمانی به نحو مطلوب بهرهمند شده و اثربخشی خود را ارتقاء بخشند، چرا که عدم توجه به این منبع ارزشمند و عدم مدیریت صحیح آن میتواند عوارض متعددی بر جای گذاشته و عملکرد سازمانها به ویژه سازمانهای دانشمحور را تحت تأثیر قرار دهد. موضوعی که متأسفانه در اکثر سازمانها دیده نمیشود و پیامدهای منفی مختلفی را نیز در کاهش اثربخشی و بهرهوری سازمانها در پی داشته است. طبعاً بررسی و توجه خاص به منبع دانش میتواند ضمن ایجاد مزیت رقابتی پایدار، بقاء و رشد و توسعه سازمانها را به ارمغان آورد (اخوان و همکاران، 1389).
لذا با توجه به اهمیت مدیریت دانش برای سازمان ها و تاثیر آن بر عملکرد سازمانی، در این پژوهش به بررسی تأثیر مدیریت دانش بر عملکرد بانک رفاه کارگران جنوب استان تهران خواهیم پرداخت.
1-3- اهداف تحقیق[3]
هدف کلی:
شناسایی تأثیر فرایند مدیریت دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران جنوب استان تهران .
اهداف جزئی:
1-4- اهمیت و ضرورت تحقیق[4]
مدیریت دانش بهعنوان یکی از موضوعات جالب و چالش برانگیز علم مدیریت در هزاره جدید است. دامنه، کاربرد و استفاده از آن گسترده شده و به عنوان حوزهای میان رشتهای جای خود را در متون مدیریتی باز کرده است. مدیریت دانش مفهوم جدیدی نیست شاید بسیاری از ما دانش را مدیریت کرده بدون اینکه کوچکترین درکی نسبت به آن داشته باشیم. اما انتظام بخشی به این فعالیتها و داشتن طرح و برنامه برای اجرای آن موضوع جدیدی است که در اواخر قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت. مدیریت دانش بهعنوان رهیافتی جدید و با
ارزش در كنار سایر راهبردهای تجاری و رقابتی است. بدین منظور سازمانها به فكر پیادهسازی برنامههای مدیریت دانش شدند تا از مزایای بالقوه آن بهرهجویی كنند (اخوان و همکاران، 1389).
در این میان بسیاری از سازمان ها تلاش خود را بر این مسئله متمرکز نموده اند که چگونه می توانند دانش را در سازمان مدیریت نمایند. در محیط پویا و پیچیده امروز، برای تمامی سازمان ها به ویژه بانک ها، ضروری است که به طور مداوم دانش جدید را به شکل ایجاد، اعتبار بخشی و کاربرد، محصولات و خدمات خود به کار گیرند. زیرا نبود مدیریت دانش درسازمان ها، مشكلات و زیان هایی نظیر: اتلاف دانش تخصصی سازمان، از دست دادن درآمد و سود، فقدان بهرهوری، فرصتهای از دست رفته و ممانعت از پیشرفت، از دست دادن دانش انجام بهترین کارها، از دست دادن فرصتهای یادگیری، کاهش کیفیت دانش مورد نیاز برای آینده، به خطر افتادن سرمایه اجتماعی و فرهنگ سازمانی، آسیب وارد آمدن به روابط سازمانی با مشتریان، عرضه کنندگان و سهام داران و … را بههمراه دارد(سالیزوجونز، 1387، ص22).
لذا مدیریت دانش به عنوان یکی از راههای دستیابی به عملکرد مطلوب در سازمانها و بطور اخص در بانک رفاه کارگران، برای موفقیت و رقابتی بودن در محیط امروزی الزامی است(ابطحی و صلواتی، 1388).
مدیران، متخصصین وکارشناسان سازمانها پیرامون مدیریت دانش باید بدانند که تفکرات جدید، تفکرات جدیدتر را موجب میشود و تسهیم دانش، دریافتکنندة آن را غنیتر میسازد، بدون آن که مالک آن، دانشخود را از دست بدهد(عبدالکریمی، 1383: 38).
پس با توجه به این که مدیریت دانش میتواند از به هدر رفتن منابع جلوگیری نموده و موفقیتهای نوآورانهای را برای سازمانها به ارمغان آورد ضروری است که سازمانها و مؤسسات با هر نوع فعالیت، فرصت تفکر، مطالعه و کسب دانش را از مدیران، کارکنان و کارشناسان خود نگیرند و از طریق مدیریت دانش بر اثربخشی فعالیتهای خود بیافزایند. بدیهی است که در غیر اینصورت بهرهوری سازمانها سیر نزولی خواهد یافت.
بانک رفاه کارگران، با به كارگیری صحیح مدیریت دانش و استفاده ازامكانات آن درامرتسریع وتسهیل دستیابی به اطلاعات، قادرخواهد بود قابلیتهای دانشپروری خود را افزایش دهد. استفاده موثرازمدیریت دانش میتواند منافع اقتصادی نیز برای تمامی سازمانها ازجمله بانک رفاه کارگران، به دنبال داشته باشد(تولایی و رشیدی، 1389).
1-5- سؤالهای تحقیق[5]
در این پژوهش، محقق درصدد بوده تا بتواند به سؤالهای اصلی ذیل پاسخ دهد.
1-5-1. سؤال اصلی:
آیا فرایند مدیریت دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران تأثیرگذار است؟
1-5-2. سؤالات فرعی:
1-6. فرضیه های تحقیق
1-6-1. فرضیه اصلی:
فرایند مدیریت دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران تأثیرگذار است.
1-6-2. فرضیههای فرعی:
فرضیه فرعی اول: خلق دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران تأثیرگذار است؛
فرضیه فرعی دوم: اشتراک دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران تأثیرگذار است؛
فرضیه فرعی سوم: ذخیره دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران تأثیرگذار است؛
فرضیه فرعیچهارم: بهرهبرداری از دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران تأثیرگذار است؛
فرضیه فرعیپنجم: تحصیل دانش بر اثربخشی بانک رفاه کارگران تأثیرگذار است.
1-7- متغیرهای تحقیق
همانگونه که در فرضیههای تحقیق نیز مشخص است، متغیرهای مورد نظر در این پژوهش شامل متغیرهای مستقل و وابسته به شرح ذیل میباشد:
متغیرمستقل: متغیری است که اندازه و میزان آن در اختیار محقق بوده و تأثیر آن بر متغیر وابسته بررسی میشود. در این تحقیق متغیرهای مستقل شامل مدیریت دانش؛ خلق، تسهیم، ذخیره، بهرهبرداری و تحصیل دانش میباشد.
متغیر وابسته: متغیری است که همواره تحت تأثیر متغیر مستقل و تأثیر متغیر مستقل بر آن بررسی میشود. در این پژوهش، اثربخشی به عنوان متغیر وابسته شناخته میشود.