وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی اساطیر در خمسه نظامی

در صد سال اخیر , علاقه به اسطوره شناسی رو به افزایش بوده و دلیل افزایش این علاقه هم  بیشتر برای این بوده که اسطوره ها دیگر داستان هایی کودکانه یا توصیفاتی غیرعلمی از جهان تلقی نمی شدند, بلکه نگرشی جدی از حقیقت به شمار می رفتند.اساطیر در جامع امروز و گذشته با حضور پیوسته خود به صورت بخشی از  تار و پود حیات بشر – بیان باور ها – شکل دهنده ی رفتار ها و توجیه رسوم , ارزش ها و سنت های آنان در آمده است, بنابر این در این قسمت صحبت از علمی به نام علم اسطوره شناسی به عمل می آید.

 

اسطوره شناسی بخشی است از مردم شناسی فرهنگی که خود از مردم شناسی منشعب می شود. مردم شناسی فرهنگی به بررسی و یافتن قوانین عمومی قالب های رفتاری انسان در همه ی ابعاد آن می پردازد و می کوشد توجیهی عمومی از این پدیده ی اجتماعی – فرهنگی به دست دهد. اسطوره شناسی با بررسی مجموعه های اساطیری زنده یا مرده و یافتن کیفیات عمومی و کلی آن ها در خدمت مردم شناسی فرهنگی قرار می گیرد و می تواند به تاریخ – باستان شناسی – روان شناسی و مطالعات مربوط به دین شناسی و تاریخ و فلسفه یاری رساند و خود متقابلاً از نتایج آن رشته ها بهرمند شوند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

دانلود مقالات

 

این علم محصول قرن نوزدهم میلادی است که نظر جامعه شناسان و روانشناسانی مثل فروید و یونگ را در ابتدا به خود مشغول کرد در واقع در همین زمان بود که این دو جامعه شناس و روانشناس دید متفاوتی در مورد اسطوره ها پیدا کردند و اساطیر رایج رابه صورت نگرش کاربردی نگاه کردند. از آن زمان اسطوره شناسان به این نتیجه رسیدند که این علم به عنوان محصول اندیشه ی قدیم بشر از اهمیت ویژه ای برخوردار است و همان نقطه آغازین در تفکر و بشر بوده که هم اکنون به علم تبدیل شده این علم مربوط به کودکی بشر است, زمانی که انسان در خیال بافی های خود بود و این خیال بافی تنها چیزی بود که برای اندیشه و تفکر و به عبارتی برای تحقیق علمی در اختیار داشت فقط ذهن و خیالش بود و هنگامی که می اندیشید از خیالات خود بهر ه می برد چون هنوز از اندیشه های تجربی بهره مند نبود.

 

برای مثال زمانی که رفتار کودکانی رو که هنوز شیوه ی اندیشیدن عقلانی و تجربی را فرا نگرفته اند دقت کنیم جز خیال بافی در مورد جهان اطراف خویش کار دیگری نمی کنند و در عین حال برای تخیلات خویش ارزش و اعتباری فراوان قائل هستند. پس اسطوره ها نیز همانند خیالات دوران کودکی به خاطر ارزش و اعتباری که در ایام طفولیت بشر به دست آورده بودند بعد از آن دوران از بین نرفتند بلکه پوششی از عقل و اندیشه ی جدید بر آن ها کشیده و در دامن ادیان همچنان در بین مردم دوام آورده اند. در این میان اگر از کلمه ی اسطوره شناسی پسوند ” – شناسی ” را حذف کنیم (( البته در این رابطه در قسمت های بعدی توضیح تکمیلی داده می شود )) به کلمه ی اسطوره می رسیم, که این جا برای ما سوال پیش می آید اسطوره چیست ؟, اما قبل از پاسخ به این سوال باید چند رکن اصلی اسطوره شناسی را برای شما بگویم که در آینده تک تک آنها را بررسی می کنیم :

 

در اسطوره شناسی باید به سه مفهوم توجه داشته باشیم : ” 1- اسطوره / 2- آفرینش / 3- مرگ ” می شود گفت این سه کلمه, سه رکن اصلی اسطوره شناسی هستند. ما باید بدانیم که اسطوره چیست؟ و یا چگونه خدایان و ایزدان آفریده شدند؟ و پایان و مرگی نیز برای آنها هست؟ این سه رکن هر کدام به جزءهای مختلفی تقسیم می شوند که من بعدا در مورد هر کدامشان توضیح می دهم

بررسی انواع ایهام در غزلیّات حافظ

صناعات بلاغی، از مهمترین عوامل سازنده­ی سبک یک اثر ادبی­اند؛ در واقع شیوه­ی به کارگیری یا فراوانی نوع یا انواعی از آنها در تکوین یا تبدیل سبک آثار ادبی بسیار مؤثر است. «ایهام و انواع آن» از جمله­ی این صناعاتِ سبک­ سازند كه به كارگیری آن در شعر به حافظ اختصاص ندارد جز این كه ایهام در شعر دیگر شاعران با ایهام در شعر حافظ همان قدر فرق و فاصله دارد كه شعر او با شعر دیگران. ایهام در شعر دیگران صنعتی از صنایع شعری و حُسنی از محاسن كلامی و حالت و كیفیتی عارض بر شعر محسوب      می شود؛ در حالی كه در شعر حافظ، روح شعر و كیفیتی جوهری به شمار می رود. در این جستار «ایهام و انواع آن »در غزلهای حافظ مورد بررسی قرارگرفته­است. اگرچه این صنعت در سبک خراسانی نمونه­هایی دارد فراوانی آن در سبک عراقی تا جایی است كه به كار بردن ایهام و اجتناب از صراحت بیان یكی از   ویژگی های مهم ادبی سبك عراقی به شمار می رود. خواجه ی شیراز با آوردن كلمات و عباراتی گوناگون كه محتمل معانی و مفاهیم گوناگونی هستند، ذهن خواننده را به معنی و مضمونی بدیع رهنمون می شودو این تنیدگی و مناسبات واژگان دراشعارش تا جایی پیش

دانلود مقالات

 می رود كه گاهی از درون یك ایهام ، ایهامی دیگر     می زاید و چه بسا یك ایهام، ذهن خواننده را به ایهام دیگری سوق می دهد كه در پی آن به معنی و مفهوم تازه ای دست می یابد بدون آن كه به این معنای دوم در مفهوم كلی بیت اشاره ای شده باشد و این اعجاز تا جایی پیش می رودكه گاهی معانی و تفاسیر بسیاری از یك بیت به دست می دهد و ممكن است شما، بارها و بارها بیتی را خوانده باشید تا بتوانید به ایهام آن پی ببرید. فراوانی ایهام و انواع آن دربرخی از غزلیّات حافظ گاهی زیاد و بسیار پیچیده­ و رسیدن به آن دشوار است و این شگرد وخیال­پردازی گاه، مرزهای افراط را درمی­نوردد و به‌حدّی می رسد كه گاه در یك بیت از غزلی بیش از چند ایهام را می­توان مشاهده کرد.

بررسی پیشینه خاندان رستم در متون ادبی و تاریخی پیش از شاهنامه،در شاهنامه و پس از شاهنامه(تا قرن …

روایات حماسی ما براثر تعدد آثار مشحون به اسامی بسیاری از پهلوانان است که حتی      شماره کردن آنها نیز کاری بس دشوار است و  تحقیق درباره  یک یک آنها  نیازمند کتابی خاص است از اینروی نگارنده در این پژوهش قصد تحقیق در باب تمام این پهلوانان را ندارد وتنها برآن است که به شخصیت مشهورترین پهلوان حماسه ایران یعنی رستم  زال بپردازد و پیشینه او و خاندانش را مورد مطالعه و بررسی همه جانبه قراردهد.پهلوانان ایران درمنظومه های حماسی معمولاً یا از خاندان های مشهور پهلوانی اند یا اشخاص منفردی هستند که به قبیله و عشیره ای تعلق ندارند.

 

خاندان رستم بزرگترین و نام آورترین خاندان پهلوانی حماسه های ایرانی و همچنین پس از خاندان های شاهی یعنی پییشدادیان و کیانیان پر آوازه ترین حکومت محلی در شاهنامه  است.این خاندان را به نام های خاندان گرشاسب،سام و زال نیز مخاطب می سازند.این افراد همگی

پایان نامه های دانشگاهی

 قبل از رستم بودند و کارهای مهمی انجام داده اند اما چون رستم  پرآوازه تر است این خاندان  بیشتر به خاندان رستم شهرت دارد.

 

به دلیل اهمیت ویژه ای که خاندان رستم در میان سایر خاندانهای پهلوانی حماسه ایران  دارد و اینکه حماسه های رستم و خاندان او از گذشته تاکنون سخت مورد علاقه و توجه مردم بوده است،بنابرین بیشترین تحقیقات صورت گرفته راجع به خاندن های پهلوانی بر روی این خاندان متمرکز شده است. اما مشکل این است که تقریباً تمام تحقیقاتی که راجع به این خاندان پهلوانی صورت گرفته تک بعدی بوده و تنها به شخصیت رستم یا گرشاسب پرداخته اند و این پژوهش ها نه در بسترحماسه که درقلمرو اسطوره و یا تاریخ  بوده است و در هیچ یک از تحقیقات انجام  شده به این خاندان به صورت یک کل نگریسته نشده است.

 

این اشکال از آن جا ناشی می شود که تمام توجهات فقط معطوف به شاهنامه بوده است و  چون یگانه قهرمان محوری آن رستم بوده است، بنابراین بیشتر تحقیقات راجع به این  شخصیت حماسی انجام  شده است.

 

دراین پژوهش،سعی نگارنده  برآن  است تا نسبت به تحقیقاتی که تاکنون  در مورد  این خاندان پهلوانی انجام شده پا را فراتر نهاده و علاوه بر بررسی شاهنامه به عنوان متن محوری،سایر متون ادبی و تاریخی  قبل و بعد از آن  را نیز که از خاندان  رستم در آن ها         سخن رفته است، مورد واکاوی جامع و کامل قرار دهد. باشد که  این  بررسی گسترده و همه جانبه  به رمز گشایی هرچه بهتر و  روشن تر این خاندان  بزرگ پهلوانی  بیانجامد

بررسی تطبیقی شبه جمله در دستور زبان فارسی و عربی

:

 

           مطالعات وفعالیت­های تطبیقی در ایران سابقه­ی زیادی ندارد. اما اخیراً محققان ادبی در زمینه­های گوناگون از جمله در حیطه­ی ­ادبیات به این­گونه پژوهش­ها اقبال نموده­اند. سعی این پایان­نامه نیز برآن است تا با تطبیق شبه­جمله یا صوت در عربی و فارسی، گامی دیگر در این عرصه بردارد. به همین منظور در ابتدا به مطالعه­ی ادبیات تطبیقی، تعاریف، انواع مکاتب، کارکرد و فواید آن پرداختیم تا از رهگذر آن بیش­تر با این سبک نوظهور آشنا شویم. سپس دستور و زبان فارسی، سابقه­ی نگارش کتب دستوری، انواع کلمه و انواع نقش­های موجود در دستور سنتی و جدید را بیان کردیم و به این نتیجه رسیدیم که؛ در دستور سنتی و جدید نقش­هایی وجود دارد که از لحاظ عمل­کرد و معنا یکسان هستند اما با نام مختلف از آن­ها یاد می­شود. پس از مطالعه­ی دستور و زبان عربی و پیشینه­ی آن­، انواع اسم­ها و نقش­هایی را که معادل­ معنایی شبه­جمله­ی فارسی است ، بیان شد. نقش­هایی مانند:اسم­فعل، مفعول­مطلق با عامل محذوف، منادی، اغراء و تحذیر، حروف تنبیه، ردع ،

دانلود مقالات

 جواب، مشبهة بالفعل و تحضیض ، با نمونه­هایی عمدتاً از قرآن و نهج­البلاغه ذکر گردید. در زبان عربی به جارومجرور و ظرف و مضاف الیهی که  گاهی وابسته به فعل و یا شبه فعل هستند و گاهی در جمله دارای نقش نحوی مستقل می­باشند عنوان «شبه جمله» اطلاق می­شود در حالی که این شبه­­جمله از لحاظ معنایی با مقوله­ی شبه­­جمله­ی فارسی که بیان­گر عواطف واحساسات گوینده­ است و دارای ساختارهای معنایی متعددی است کاملاً متفاوت می­باشد. در نتیجه از لحاظ کارکرد معنایی و جایگاه دستوری نمی­توان برای شبه­جمله در دو زبان ، وجوه اشتراکی قائل شد و برای ترجمه­ی شبه­جمله فارسی به عربی باید از کلمات و ساختارهای دیگری بجز شبه­جمله­ی فارسی کمک گرفت.

بررسی تطبیقی قید در دستور زبان فارسی و عربی

:

 

در مورد ادبیات تطبیقی تعریف متداولی از گذشته وجود داشته؛ مبنی براین ­که صرفاً به بررسی وجوه اشتراک آثار برخاسته  از دو فرهنگ متفاوت  می­پردازد. حتی امروزه برخی از افراد ادبیات تطبیقی را تنها با این کارکرد می­شناسند. اما می­توان با نگاهی وسیع­تر، دامنه­ی این

پروژه دانشگاهی

 رشته  علمی را به موضوعات مختلف گسترش داد و زمینه را برای تفاهم و همدلی بین ملت­ها بیشتر فراهم آورد. ارتباط یا عدم ارتباط دستور زبان با ادبیات تطبیقی به عنوان شاخه­ای از این علم تغییری در اهمیت تأثیر فن ترجمه در اعمال فعالیت­های تطبیقی ایجاد نمی­کند، چرا که از مقدمات مهم بررسی­های تطبیقی توانایی ترجمه­ی صحیح از متون است. لذا در این پایان نامه به مباحثی درباره­ی قید در دو زبان فارسی و عربی پرداخته می­شود. بدین منظور نخست تعاریف گوناگون درباره­ی قید از دستور نویسان گذشته تا به امروز آورده شده است. تعاریفی که بیشتر به قابل حذف بودن قید، تقسیم بندی آن به مختص و مشترک و انواع محتوایی اشاره شده است. استفاده از ملاک­های ذهنی و دور از قاعده در بین دستوریان موجب گردیده که مرزبندی مشخصی در بین صورت­های مختلف قید از لحاظ ساختار و لفظ وجود نداشته باشد، لذا پس از جمع بندی نظرات دستور نویسان و با استفاده از آراء زبان شناسان جایگاه ساختاری قید مشخص شده است. به این ترتیب که با تمایز قائل شدن بین مقوله­ی قید و نقش قید اختلافات موجود در مورد دسته بندی قید به مختص و مشترک از بین می­رود چرا که اصطلاح قید هم برای نمایاندن یک مقوله­ی واژگانی مانند به خوبی، باعجله و. . . به کار می­رود، و هم برای نشان دادن نقش نحوی استفاده می­شود. مورد دیگر قابل حذف بودن یا نبودن قید از جمله است که با استفاده از دیدگاه زبان شناسی مشخص می­شود که در موارد محدودی  حذف قید علاوه بر تغییر معنا، شکل دستوری جمله را نیز تغییر می­دهد. با شناخت کامل قید در زبان فارسی، معادلات معنایی و دستوری آن در زبان عربی آورده شده است. نتیجه این که در نحو عربی مبحثی به نام قید وجود ندارد. اما مواردی مانند: مفعول مطلق، مفعول له، مفعول فیه، حال، مستثنی، حروف و افعال ناقصه هستند که می­توانند از قیدهای فارسی نیابت کنند.