در مورد شاعر بلند آوازة قرن ششم كه چون اختری درخشان در آسمان ادب میدرخشد؛ اطلاع دقیقی در دست نیست. نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسله ی مشایخ او در تصوف ؛ هیچ كدام به قطع روشن نیست. در باب زندگی او ؛هر چه گفته شده؛ غالباً احتمال و افسانه است و شاید همین پوشیده ماندن در ابرابهام، شخصیت او را سحر آمیز و جذاب تر كرده است. به هر حال اطلاعات مورخان از زندگی نامة سنایی؛ شاعر پیش از او و مولانا ؛ شاعر پس از او ؛ بسیار بیشتر از خود عطار است.
می دانیم كه او شاعری عارف مسلك است؛ البته خانه نشین نیست و در میان مردم و ضمن اشتغال به طبابت و عطاری و آشنا شدن باآلام روحی و جسمی آنها به سیر و سلوك مشغول بوده است. پس از آنكه در سراسر عمرش شاهد مصایب گوناگون طببیعی از جمله سیل، قحطی و زلزله بود. روح زخم خوردهی خود و هم نوعان تیره روزش را با حكایاتی به ظاهر مفرّح و خندهآور و در باطن چون زهری كارگر، تشفی بخشد. پس به جمعآوری اقوال و حكایات از افواه مردم و آثار پیشنیان پرداخت و ضمن گنجاندن افكار و دغدغههای ذهن نا آرامش در آن ؛دوباره آن را به مردم باز گردانید. جهت حفظ امنیت جانش ؛ از ذكر انتقادات كوبنده نسبت به عدالت الهی، حاكمیت زمانه، رسواییهای
اخلاقی مردمان زمانش ؛ خودداری كرد و همه را از زبان شخصیت محبوبش« دیوانه» نقل كرد.
البته سنایی قبل از او ؛ حكایت عامیانه را در اشعارش به كاربرد ولی چندان به قالب حكایت ؛ نپرداخت و آن را با زبانی گیرا بیان نكرد، بیشتر برایش ؛ نتیجهای كه از حكایت میگرفت ؛ اهمیت داشت كه آن را با ابیات طولانیتر بپروراند. حال آنكه عطار، حكایت را بسیار جذاب و شیرین مطرح كرد و در آن به نحو احسن به شخصیتپردازی پرداخت و از شیوه های گوناگون؛ جهت ایجاد طنز بهره برد و سعی كرد مفاهیم والای ذهنی اش را در قالب همین داستانها بگنجاند و كمتر پس از اتمام داستان؛ به شرح و تفسیر
انگلیسی……………………………………………………………………………………….93
چكیده
عناصر داستان به طور مستقیم به دیدگاه و نگرش نویسنده به عالم هستی بستگی دارد و بر تحمیل هویّت و تشخّص او بر مجموعه ی داستان نقش بسزایی دارد. نقشی که هر یک از این عناصر در داستان می آفریند متفاوت است. امّا آن چه مسلّم است قوّت و ضعف یک اثر به نحوه ی بکارگیری این عناصر برمی گردد و درست آنست که عناصر داستانی بتوانند در کنار هم تفکّر اصلی نویسنده رادراثر بیان کنند.
رمان «شوهر آهو خانم» كه از شاخص ترین و مهم ترین رمان های نویسنده است به شیوه ی رمان های كلاسیك یعنی رمان های رئالیستی قرن نوزده و پیش از انجام تغییرات نو در داستان پردازی های قرن بیستم نوشته شده است. به این منظور، نویسنده سعی می کند به کمک توصیف، برتمام وجوه داستان به طور مستقیم احاطه داشته باشد. همچنین؛ آنچه در این رمان مورد نظر نویسنده است، پیچیده تر از آن است که بتواند به صورت غیر مستقیم در جریان شخصیت پردازی ها، صحنه پردازی ها، گفت گو، … به خواننده ارائه دهد از طرفی وفور شخصیت ها و صحنه ها و به تصویر کشیدن آنچه مورد نظر نویسنده است؛ از جامعه، زندگی مردم متوسط و مشکلاتی که این طبقه در زندگی خود متحمل می شدند او را بر آن داشته تا نقش یک (راوی-مفسّر) را ایفا کند و درنهایت هم به موفقیّت چشم گیری دست یابد.
تحقیق پیش رو با هدف تحلیل روایی رمان «شوهرآهو خانم» اثر نویسنده مطرح ومعاصر، علی محمد افغانی انجام شده است.
پیشگفتار
در بررسی اهمیّت داستان گویی و داستان پردازی می توان به قدمت آن در زندگی بشر اشاره نمود. به جرأت می توان گفت تاریخچه ی داستان گویی به دوره ی انسان های غار نشین باز می گردد. غارنشینان شب ها هنگام خوردن شكار خویش، وقایع روزانه را برای هم تعریف می كردند.
با گذشت زمان و با رشد و توسعه جوامع بشری، انسان بیش از پیش به ارزش و اهمیّت داستان پی برد و آن را جزیی جدایی ناپذیر از فرهنگ و زندگی خود دانست و هرچه جلوتر می رفت همزمان با توسعه اجتماعی و فرهنگی، آن را به شكل و سیاق بهتری می پرداخت و برای ارائه هرچه بهتر و جذاب تر آن قوانینی در نظر می گرفت كه امروزه ما آن ها را بعنوان عناصر داستانی می شناسیم. امروزه آگاهی از اسلوب نگارش و استفاده بهینه از این عناصر در داستان، میزان توانایی نویسنده را در پردازش اثر به نمایش می گذارد. آفریننده اثر هرچه در بكارگیری این عناصر دقت بیشتری به عمل آورد، داستانی هنری و استادانه عرضه خواهد داشت.
در كنار نقدهای سنتی از جمله نقد تاریخی، نقد اخلاقی و… رویكردهای نسبتاً جدیدی در زمینة نقد متون رواج یافته است. یكی از این شیوهها، نقد اسطورهشناختی یا كهنالگویی است كه در این شیوه منتقد، كهنالگوها و صور مثالی را در آثار ادبی تجزیه و تحلیل میكند. نقد اسطورهشناختی پیشینهای نزدیك به یك قرن دارد، اما در ایران از عمر آن چندان نمیگذرد.
اگرچه كهنالگو با نام «كارل گوستاو یونگ» و روانشناسیِ تحلیلی او شناخته شده است، اما علاوه بر او محققان و اندیشمندانِ اسطورهشناسی چون «فریزر»، «الیاده» و «كمپبل» آرا و نظرات مختلفی را دربارة كهنالگو ارائه كردهاند. با این حال، اغلب پژوهشهای انجام گرفته بر اساس نقد اسطورهشناختی، بر كهنالگوهای روانشناختی چون آنیما، سایه، پیر دانا و… متمركز شده است و یافتن مواردی كه به سایر كهنالگوها از جمله كهنالگوی باروری و كهنالگوی آفرینش پرداخته باشد، اندكی دشوار است؛ زیرا گستردگی اشكال كهنالگویی مانع استفاده از مجموعة كامل آنها در متون ادبی است. درواقع تحلیل متنی واحد بر مبنای تمام كهنالگوهای یادشده، همانند آنچه كه «كوپ» در كتاب اسطوره، یا «گرین» و همكارانش در كتاب مبانی نقد ادبی انجام دادهاند در ادبیات فارسی اندك است.
از طرف دیگر،بررسی كهنالگویی متون حجیمی چون شاهنامة فردوسی و دارابنامة طرسوسی بر اساس مجموعة گستردة كهنالگوها امری دشوار است، زیرا این گونه آثار به دلیل ساختار روایی و حماسی و قدمت زمان تألیف، از غنیترین متونی هستند كه انواع كهنالگو را در آنها میتوان مشاهده كرد. همچنین این آثار به دلیل طولانی بودن داستانها و نیز آوردن روایات و قصههای متعدد و داشتن شخصیتهای گوناگون، اشكال زیادی از كهنالگوها را در خود جای دادهاند كه اشاره به تمامی آنها از عهدة پژوهشی واحد خارج است و در بررسی آنها، از میان شمار زیاد صور نوعی، غالباً به مهمترین و رایجترین كهنالگوها پرداخته میشود. همین شیوه نیز در پژوهش حاضر به كار گرفته شده و كهنالگوهای پركاربرد و مرسوم مورد تحلیل قرار گرفته است.
با توجه به اینكه تقسیمبندیها و آراء مختلفی در باب كهنالگوها ارائه شده است، كهنالگوهای دارابنامة طرسوسی ذیل سه عنوان اصلیِ كهنالگوی آفرینش(بر اساس آراء الیاده)، كهنالگوی باروری(بر اساس نظریة فریزر) و كهنالگوی قهرمان تدوین شده است. بخش سوم(كهنالگوی قهرمان) از دو قسمت تشكیل شده است. ابتدا بر اساس الگوی قهرمان(نظریة اتو رنك) تولد و زندگی قهرمان تحلیل شده است. سپس با كمك كهنالگوهای یونگ، دو شخصیت اصلی و سایر شخصیتها ذیل عناوین مادر مثالی، آنیما، پیر دانا، سایه و نقاب مورد بررسی قرار گرفتهاند. در قسمت دوم بر اساس الگوی سفر قهرمانِ «جوزف كمپبل»، سفرهای داراب و اسكندر تحلیل و میزان انطباق این سفرها بر الگوی كمپبل نشان داده شده و موارد تغییر این الگو در هر دو سفر بیان گردیده است. البته به دلیل جدایی دو بخش دارابنامه و طولانی بودن هر دو قسمت، داستان داراب و داستان اسكندر در بخش كهنالگوی قهرمان به طور مجزا بررسی شدهاند.
همچنین در مواردی كه كلیّت متن اجازة برداشت كهنالگویی میداد،به نمادهای مرتبط با كهنالگو(تصاویر رایج كهنالگویی) از جمله درخت، كوه، حیوان، آب و…پرداخته شده است.نظر به اینكه هر كدام از این موارد، به كهنالگوهای مختلفی اختصاص داشتند،اختصاص فصلی مجزا به تصاویر كهنالگویی مقدور نبود و متناسب با عنوان هر بخش، این موارد تحلیل شدهاند.
باید اضافه كرد كه اگر چه «ذبیحاللّه صفا» تصحیحی كم نقص از دارابنامه ارائه دادهاند، اما این تصحیح از لحاظ شیوة نگارشی با آئین نگارش موجود تفاوت بسیار دارد. هر چند هماهنگ كردن نمونههای انتخاب شده از متن دارابنامه با آئین نگارش فعلی امری زمانبر بود با این حال تمامی نمونههای انتخاب شده از متن دارابنامه مطابق قواعد مرسوم نگارش در زمان حال نگاشته شده است.
دعا، نیایش و مناجات مفاهیمی آشنا در فرهنگ دینی ادیان مختلف است. قدیمیترین متونی كه از اقوام مختلف به جا مانده است در خود نمونههایی از دعا و مناجات را گنجانده است، انسان با دعا و مناجات علاوه بر آنكه تنهایی خود را در خلقت با ارتباط با خداوند سامان میدهد، در عین حال نیازها و خواستههای خود را با معبود در میان میگذارد. در بسیاری از نوشتههایی که از دورانهای گذشته باقی مانده است، به دعا و مناجات اهمیت داده شده و به آن توجه ویژهای داشتهاند.
ادبیات فارسی یكی از جلوههای توجه به خداوند و شناخت اوست. كتابهایی نظیر مثنوی معنوی، حدیقه سنایی و آثار عطار از جمله مواردی است كه در آنها میتوان نمونههایی غنی از مناجات و نیایش را یافت. بیشك مناجاتها و نیایشها از اعتقاد و جهانبینی شاعران و نویسندگان آنها سرچشمه گرفته است، شاعرانی كه پرورش یافتگان تربیت اسلامی هستند. با نگاهی به نمونههای دعا و نیایش در این آثار میتوان این گونه اشعار را دستهبندی كرد و در باره گونههای مختلف این موضوع به بحث نشست. ازسوی دیگر متون و معارف شیعه، از گنجینههای مهم دعا و نیایش محسوب میشود و به جرئت میتوان گفت هیچ یك از ادیان و مذاهب الهی به اندازه شیعه چه از جهت حجم و
چه از نظر محتوا، به دعا و نیایش توجه نداشته است. برای مثال كتابی چون صحیفه سجادیه از امام چهارم شیعیان تماماً درباره نیایش و مناجات است. یا كتاب مهمی چون مفاتیح الجنان، اثری نیایشی است و تقریباً همراه قرآن در اغلب منازل و مساجد دیده میشود. همچنین در كتاب آسمانی ما قرآن نیز نمونههایی از مناجات و دعا را میتوان مشاهده كرد.
این نوشته بر آن است ضمن بررسی دعا و نیایش در آثار شاعران قرن هفتم، با تكیه بر مثنوی مولوی، آثار عطار و حدیقه سنایی به نكات مشترك و همچنین تفاوتهای آن با ادعیه شیعه نیز بپردازد. در این رساله ابتدا به تعاریف دعا، مناجات و نیایش پرداخته شده، سپس مقایسهای بین آنها صورت گرفته شده است و پس از آن انواع دعا را از دیدگاههای مختلف بررسی و تحقیق میکند.
در فصل دوم ابتدا تعاریف و معانی اسماء و صفات حق تعالی آمده است؛ یعنی اسماء براساس فراوانی تکرار در ادعیه و مناجاتها تنظیم شده و همچنین تناسب اسامی خداوند با خواستهها مورد مطالعه قرار گرفته است.
در فصل سوم نسبت بین بندگان با خداوند از دیدگاه عرفا و فلاسفه و اهل كلام بررسی شده و پس از آن به نسبت بین خدا و بندگان در ادعیه و مناجات پرداخته شده و سپس مقایسهای میان آن نسبتها صورت گرفته است.
در فصل چهارم ادعیه و مناجات از نظر برخورداری از نظام اخلاقی، مطالعه شده و تحقیق صورت گرفته شده است. در فصل پنجم سلوك عاشقان در ادعیه و مناجاتهای شاعران و همچنین موانع سلوک بررسی شده است.
صنایع کوچک به عنوان استراتژی مهم برای کاهش بیکاری محسوب می شوند. همچنین این صنایع به علت ویژگیهای خاص آن از جمله انعطاف پذیری، رفتار خلاقانه و تصمیم گیری سریع که از مزیت های آن محسوب می شود. همچنین معایبی از جمله، محدودیتهای مالی و انسانی و اطلاعاتی، مورد توجه می باشند (Cemal Akyüz, Akyüz, Serin, Cindik,2006 ). استقرار برنامه های بهبود کیفیت در این صنایع نیازمند در نظر گرفتن این ویژگیها می باشد که ممکن است در راستای آن محدودیتها و مشکلاتی وجود داشته باشد.
بر اساس بررسیهای انجام شده رقابت فروشندگان و عرضه کنندگان یک محصول و یا خدمت به اشکال گوناگونی ظاهر می شود لکن مهمترین جنبه آن کیفیت است (فاطمی قمی، ۱۳۷۰). همچنین کیفیت یکی از مهمترین عواملی است که می تواند به عنوان عاملی مؤثر در کسب درآمد مورد نیاز صنایع و نهایتاً کشور تأثیر بسزایی داشته باشد (مهرگان، 1۳۷۹). سازمانها برای رسیدن به حد مطلوب کیفیت از برنامه های مختلفی از جمله بسترسازی فرهنگی، مدیریت کیفیت جامع، کنترل کیفیت آماری، روش QFD[1]، آموزش پرسنل و …استفاده میکنند. اجرای صحیح و مؤثر این برنامه ها در سازمانها، توأم با مشکلاتی است که سازمانها با آن درگیر می باشند.
بر اساس بررسیهای انجام شده از منابع داخلی، برنامه های بهبود کیفیت در داخل کشور بیشتر در زمینه خدمات(بانکها و بیمارستانها) و صنایع تولیدی بزرگ مورد توجه قرار گرفته است و اهتمام چندانی به اجرای این برنامه ها در صنایع کوچک صورت نگرفته است (وطن خواه، گوهری، عبدی، 1389؛مهرگان ۱۳۷۹). از این رو در این پژوهش با در نظر گرفتن شرایط و ویژگیهای خاص صنایع کوچک سعی در شناسایی عوامل مؤثر بر اجرای برنامه های بهبود کیفیت و موانع و تنگناهای عمده بر سر راه استقرار این برنامه ها، شده است.
2-1- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
با توجه به رقابت شدید میان فروشندگان و عرضه کنندگان یک محصول و یا خدمت به ویژه در سالهای اخیر، اهمیت کیفیت تولیدات و خدمات موجب شده است که اکثر سازمانها توجه زیادی به اجرای برنامه های بهبود کیفیت معطوف دارند. آنچه در این راستا اهمیت بسزایی دارد، توجه به موانع و تنگناهای استقرار این برنامه ها است. و نظر بر اینکه شهرکهای صنعتی ارومیه از جمله صنایعی هستند که نقشی مهم در اشتغال و تولیدات صنعتی این شهرستان را دارا می باشند، بدیهی است که ژرف نگری بیشتر بر عوامل مؤثر بر استقرار برنامه های بهبود کیفیت در این صنایع، نقشی کلیدی در رسیدن به اهداف سازمانی و همچنین ارتقای بهره وری خواهد داشت. در این تحقیق سعی در بررسی متغیرهای درون سازمانی(نگرش مدیران و کارکنان، تکنولوژی، تخصص و محدودیتهای اقتصادی) بر اجرای برنامه های بهبود کیفیت در صنایع کوچک با توجه به شرایط خاص این صنایع، شده است.
مطالعه تحقیقات گوناگون منابع داخلی و خارجی پیرامون اجرای برنامه های بهبود کیفیت نشان می دهد که محققان مختلف عوامل متعددی را در این امر موثر می دانند. طبق نظر آقای نوریاکی کانو و پل لیلرانک ، سکون انسانی، عدم تمایل به استفاده از روشهای کنترل کیفیت، فقدان منابع، ضعف سیستم مدیریت و فرهنگ جامعه از عواملی است که بر اجرای برنامه های بهبود کیفیت اثرگذار است( لیلرانک، کانو، 1374). در حالیکه بن کلگ[2] و بون تان[3] اعتقاد دارند نیازهای مشتریان و عملکرد رقبا فاکتورهای مهم در پیاده سازی این برنامه ها
می باشند(Clegg, Tan,2007).
موانع عمده بررسی شده در ایران شامل موانع اقتصادی، رضایت مشتریان و کارکنان، منابع(مالی و انسانی)، ساختار و فرهنگ سازمانی، موانع آموزشی، نگرشها و انتظارات می باشد (جمشیدی، بهمن ماه ۱۳۷۹ ؛ دنیوی، اسفند ۱۳۸۳؛ نعمتی، ۸۴).
3-1- اهداف مشخص تحقیق
یکی از اهداف این تحقیق، بررسی تکنولوژی مورد استفاده در صنایع کوچک و تأثیر آن بر اجرای برنامه های بهبود کیفیت می باشد چرا که در عصر اطلاعات ویژگیهای خاصی بر جهان حاکم می باشد که از جمله مهمترین آنها سرعت تغییرات است که هر لحظه بر شتاب آن اضافه می شود. در این شرایط محیطی، یک مؤسسه اقتصادی و یا خدماتی زمانی می تواند به اهداف سازمانی خود و بهبود بهره وری در سازمان خویش دست یابد که این تغییرات را بشناسد، آن را پیش بینی کند و در نهایت آن را بپذیرد و با آن همگام شود. لذا آنچه در این راستا مورد بررسی قرار می گیرد این است که با توجه به تغییرات و تحولات در تکنولوژی و رقابت در سطح فشرده، آیا تکنولوژی مورد استفاده در صنایع کوچک شهرستان ارومیه بر اجرای برنامه های بهبود کیفیت مؤثر است؟
از اهداف دیگر قابل بررسی در این تحقیق نگرش مدیران به برنامه های بهبود کیفیت می باشد. بر اساس نتایج بررسیهای انجام شده در داخل و خارج از کشور، انگیزه، حمایت و تعهد مدیران در اجرای برنامه های بهبود کیفیت عاملی کلیدی می باشد (تورانی، طبیبی، شهبازی، بهار ۸۷ ؛ حمیدی، طبیبی، بهار ۸۳؛ دنیوی، اسفند ۱۳۸۳؛,2010 Jayaram, L. Ahire, Dreyfus). با توجه به اینکه نگرش منفی مدیران به برنامه های بهبود کیفیت که حامیان اصلی این برنامه ها به شمار می روند، استقرار آنها را دچار مشکل می کند، از این لحاظ قابلیت بررسی را دارا می باشد.
از جمله اهداف دیگر قابل بررسی در این تحقیق، سطح تخصص مدیران در زمینه برنامه های بهبود کیفیت می باشد. مدیران و مسئولین کنترل کیفیت از جمله افراد کلیدی در اجرای مؤثر برنامه های بهبود کیفیت می باشند. لذا سطح تخصص آنان در این زمینه نیز می تواند از فاکتورهای تعیین کننده باشد و به این ترتیب قابلیت بررسی را دارا می باشد و آنچه در این راستا مورد بررسی قرار می گیرد این است که آیا سطح تخصص مدیران و مسئولین کنترل کیفیت می تواند بر استقرار برنامه های بهبود کیفیت مؤثر باشد؟
از جمله اهداف دیگر در این تحقیق، بررسی محدودیتهای اقتصادی صنایع کوچک و نقش آن در استقرار برنامه های بهبود کیفیت می باشد. با توجه به اینکه صنایع کوچک با محدودیتهای مالی دست به گریبان هستند (Cemal Akyüz, Akyüz, Serin, Cindik, 2006 ) که این خود منجر به محدودیتهای انسانی و اطلاعاتی می شود، لذا تنگناهای اقتصادی صنایع کوچک می تواند یکی از عوامل مهمی باشد که اجرای این برنامه ها را تحت تأثیر قرار می دهد. در واقع در صورت چشم گیر بودن محدودیتهای اقتصادی، این عامل می تواند به عنوان مانعی بر سر راه این برنامه ها محسوب شود.
از جمله اهداف دیگر قابل بررسی در این تحقیق، نگرش کارکنان به برنامه های بهبود کیفیت می باشند. با توجه به اینکه مجریان اصلی برنامه های بهبود کیفیت کارکنان می باشند، و در صورتی که انگیزه کافی در این زمینه در آنان وجود نداشته باشد، می تواند از عوامل مهمی باشد که استقرار این برنامه را با مشکل مواجه می کند. همچنین اگر کارکنان، آگاهی و آشنایی لازم با برنامه های بهبود کیفیت و ضرورت اجرای آن را نداشته باشند بر اجرای این برنامه ها اثر منفی خواهد گذاشت. در واقع در صورت نگرش مثبت، نیروی کار با انگیزه می تواند کارها را بهتر انجام دهد و در کل کیفیت بیشتر را به دنبال خواهد داشت و از این لحاظ دارای قابلیت بررسی می باشد. به طور کلی اهداف زیر را می توان برای این پژوهش شمرد:
الف- بررسی ابعاد و جوانب گوناگون برنامه های بهبود کیفیت در صنایع کوچک
ب- بررسی موانع و مشکلات اجرای برنامه های بهبود کیفیت در محیط داخلی(تکنولوژی، نگرش مدیران، سطح تخصص، محدودیتهای مالی، نگرش کارکنان)
ج- ارائه راهکارها و پیشنهاداتی برای اجرای برنامه های بهبود کیفیت در صنایع کوچک
[1] – Quality Function Deployment
[2] – Ben Clegg
[3] – Boon Tan