این عقیده که گسترش آموزش و پرورش می تواند فرصتهای برابری را افزایش دهد مدتها در کانون اعتقاد و باور جامعه بوده است به عبارت دیگر باور بر این بوده که آموزش و پرورش رسمی نقش اساسی در ایجاد جامعه شایسته سالار دارد جامعه ایی که در آن امتیاز ارثی نقشی اندک و استعداد و تلاش نقش اصلی و عمده را دارند از مدتها قبل به آموزش و پرورش رسمی به عنوان ابزاری برای کاهش امتیازات دانش آموزان طبقه ممتاز و افزایش شانس برای محصلین و دانشجویان طبقه فقیر جهت یافتن موقعیت عادلانه در جامعه نگریسته می شد . به عبارت دیگر فرض بر این بوده که ابتدا آموزش و پرورش و بدنبال آن آموزش عالی می تواند به ایجاد جامعهای مبتنی بر استعداد کمک کند و فرصت بیشتری برای دستیابی به مشاغل بالا را ارائه نماید.
اما گزارشهای مربوط به برابری فرصت آموزشی در چند دهه اخیر نشان داده که در تبیین پیشرفت و موفقیت تحصیلی ، تفاوتهای موجود بین شرایط خانوادگی و خاستگاههای طبقانی آنها بمراتب مهمتر از تفاوتهای موجود بین مدارس یا دانشگاه آنهاست این بدان معنا نیست که امکانات و منابع موجود در مدرسه و دانشگاه هیچ تأثیری ندارند بلکه به این معناست که این دو هر کیفیتی که داشته باشند دارای تأثیر بیشتر بر دانش آموزانی است که از محیط خانوادگی بهتری برخوردارند. منابع و امکاناتی که خانواده برای تعلیم و تربیت فرزند خود فراهم می نماید با منابع و امکانات موجود در مدرسه و دانشگاه ارتباط می یابد . مسئله افت تحصیلی در نظام آموزش و پرورش در بسیاری از کشورهای جهان به صورتی حاد مطرح و منابع و امکانات اغلب کشورها هم محدود میباشد و از طرفی صرفه جویی در مصرف و تخصیص این منابع به بخش های مختلف اقتصادی_اجتماعی نیز الزامی است .
در کشور ماهم افت تحصیلی یکی از مهمترین مسائل و مشکلات کنونی نظام آموزشی است، متناسب نبودن محتوای آموزشی بسیاری از کتب درسی با نیازها و استعداد دانش آموزان و ابراز نارضایتی معلمان از وضعیت معیشتی از عوامل درون بخشی و مؤثر بر افت تحصیلی است.
یکی از پدیده های مهم که گریبانگیر جامعه می شود وقوع جنگ است که می تواند بر جامعه و خانواده تأثیرات عمیقی بر جای گذارد در شرایط عادی فوت یا طلاق والدین میتواند باعث غییبت یکی از والدین در خانواده شود در این موقعیت خانواده کامل تبدیل به یک خانواده ناقص میشود، وقوع این حالت در شرایط جنگی می تواند با کشته شدن، اسارت یا مصدوم و معلول شدن یکی از والدین رخ دهد بدیهی است این وضعیت موجب تضعیف حمایت خانواده از فرزندان خود شده و عدم موفقیت تحصیلی از پیامدهای آن است . در این رابطه تحقیق کلمن به این نتیجه رسید که تأثیر مستقل مدرسه بر موفقیت تحصیلی چندان زیاد نیست بلکه عامل مهم همانا محیط خانواده و دوستان دانش آموز است این نتیجه گیری دلالت بر این داشت که بین شرایط اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خانواده و موفقیت تحصیلی رابطه قوی وجود دارد(شارع پور، 1387 ، صفحه 247 )
گزارش برنامه عمران سازمان ملل در سال 2001 حاکی از آن است که آموزش و پرورش ایران در جهت نیل به اهداف توسعه علمی – فرهنگی و انسانی موفقیت مورد انتظار را نداشته است و از زمره کشورهایی به شمار آمده که نتوانسته درآمد خود را به درستی در راه توسعه انسانی به کارگیرد(سلبیلی 1384 به نقل از اکرمی 1388 ).
در کنار ناکامی نظام آموزشی مشکل افت تحصیلی در مدارس و عملکرد ضعیف دانش آموزان در فرآیند دوره های آموزشی عمومی و عالی مشکلات را دو چندان کرده و هر ساله موجب هدر رفتن میلیاردها ریال بودجه کشور می شود و سرمایه انسانی جامعه را از آموزش وپرورش خارج می کند.
بر اساس آخرین آمار مجموعه هزینه های برآورد شده ناشی از شکست تحصیلی بر دولت و خانواده ها حدود 2335 میلیارد تومان در بین سال های 1370 تا 1383 بوده است و در سال 1383 به حدود 111 میلیارد تومان در دوره آموزش عمومی و در سال 1384 مجموع هزینه های تحمیل شده بر دولت ناشی از ترک تحصیل 4/126 میلیارد تومان و حدود 169 میلیارد تومان هزینه ناشی از تکرار پایه در همین سال که درمجموع به 4/295 میلیارد تومان بوده است . نرخ افت تحصیلی از سال 1380 تا سال 1386 در دوره ابتدایی 4/46 درصد و در کل دوره راهنمایی2/44درصد است(سرابی.به نقل ازاکرمی1388 صفحه 5).
ویلام گلاسر معتقد است که اگر یک دانش آموز صرف نظر از سابقه زندگیش، بتواند در مدرسه موفق شود برای موفقیت در زندگی نیز شانس فوق العاده ای دارد و در صورتی که در یکی از مراحل آموزشی خود با شکست مواجه شود ، مدرسه ابتدایی _ دبیرستان یا دانشگاه شانس او برای موفقیت در زندگی به مقدار زیادی کاهش پیدا می کند(ویلیام گلاسر ، به نقل از علی اکبر سیف 1388 صفحه 13 ).
درباره تأثیر خاستگاه اجتماعی والدین بر موفقیت تحصیلی در کشورهای مختلف روندهای متفاوتی مشاهده شده است. برای بررسی تأثیر خاستگاه خانواده بر فرزندان باید هم منابع مالی و هم به منابع فرهنگی توجه داشت. درکشور ما جنگ تحمیلی موجب خسارات بی شمار اقتصادی، اجتماعی و نظامی به کشور عزیزمان جمهوری اسلامی گردید و از همه مهمتر صدمات و لطماتی بود که به نیروی انسانی وارد شد. بیش از 700 هزاز مجروح و جانباز و 350 هزار شهید و در حدود 70 هزار آزاده از پیامدهای این جنگ بود . در این شرایط تأسیس نهادی برای ارائه خدمات حمایتی به خانواده ایثارگران ضرورت پیدا کرد به همین دلیل حضرت امام فرمان تأسیس بنیاد شهید را صادر کردند . از جمله برنامه های حمایتی بنیاد شهید و امور ایثارگران ارائه خدمات فرهنگی و آموزشی به جامعه ایثارگران است از اهداف آموزشی این نهاد تقویت بنیه علمی و روحیه خود اتکایی و اعتماد به نفس دانشجویان ایثارگر است .اگر از دیدگاه جامعه شناسی آموزش وپرورش به موضوع نگاه کنیم دانش آموزان و دانشجویان ایثارگر به خاطر از دست دادن سرپرست خانواده بیشتر در معرض شکست تحصیلی قرار دارند ، لذا ارائه کمک های آموزشی و فرهنگی برای این قشر در اولویت قرار می گیرد .
بنابراین برقراری رابطه ایی کارآمد و مستمر با دانشجویان ایثارگر می تواند عاملی مهم در کاهش افت تحصیلی آنها باشد. زیرا شهادت ویا اسارت والدین باعث اختلال در کانون امن خانواده آنها شده است. و یا اینکه پدر خانواده در اثر مجروح شدن در جبهه و روند طولانی مدت درمان نتوانسته است پیگیر مسائل ومشکلات تحصیلی فرزندان خود باشد. همچنین احتمالاً کم سوادی والدین، مشکلات اقتصادی، ازدواج مجدد و ناموفق و برخی ناهماهنگیهای درون خانواده از عوامل دیگری هستند که مزید بر علت شده اند. هریک ازاین عوامل می تواند زمینه ساز افت تحصیلی دانشجویان ایثارگر باشد.
همچنین توزیع سرمایه فرهنگی نیز در جامعه یکسان و برابر بین گروههای اجتماعی مختلف صورت نگرفته است(بوردیو ، 1973 به نقل از شارع پور1388صفحه84 ).
میزان سرمایه فرهنگی که دانش آموز از خانواده خود به دست می آورد به پایگاه اقتصادی_اجتماعی خانواده او بستگی دارد، سرمایه فرهنگی به همراه سرمایه اقتصادی و اجتماعی به اعضاء طبقه بالای جامعه امکان میدهد تا موقعیت خود را در جامعه باز تولید کنند( بوردیو، 1997 ).
بخشی از تأثیر خانواده بر موفقیت تحصیلی ناشی از برخورداری برخی از دانشجویان از منابع فرهنگی بیشتر است، منظور از منابع فرهنگی آشنایی دانشجو با قواعد حاکم بر فرهنگ و تجلیات هنری یا فرهنگ متعالی است و فرهنگ متعالی یعنی تمایز اجتماعی از طریق انجام دادن فعالیتهایی که با درجه بالایی از تفکر همراه است. این دسته از افراد میتوانند از آمادگی فرهنگی خود در خدمت اهداف آموزشی استفاده کنند. پژوهشگران اجتماعی می دانند که ارتباط داشتن با سایر افراد هم از نظر سودمندی و هم از نظر احساسات اجتماعی حائز اهمیت است. هر چه رابطه ما با شخصی نزدیک تر و قوی تر باشد، بیشتر از حمایت های آنها بهره مند می شویم و احتمال کمک های مهم در بحران های زندگی از سوی آنها بیشتر می شود( هالیبرت، هانیسویگر،2000 ).
تربیت خانوادگی عاملی برای تعدیل انسان، وسیله ای برای ارضای عواطف وموجبی برای جلوگیری از پدید آمدن نابسامانیهاست. کودکان الگوازوالدین خود میگیرند.وبه رشد ونمو خویش ادامه می دهند. همچنین خانواده منتقل کننده فرهنگ خاص به کودکان است.فرهنگی که در آن صفا و صمیمیت، صداقت ومحبت است واین امردراماکن دیگربدست نمی آید.کودکان پرورشگاهی ممکن است در سایه اعمال نظرها درمواردی به درجاتی وسیع رسیده باشند. ولی هیچکدام از آنها نتوانسته اند به مانند اکثریت آنهایی که در خانواده تربیت یافته اند ادامه زندگی دهند. معنویت واخلاق درخانه کار سازندگی را درکودکان نافذ می سازد. ( قائمی ، 1370: 254)
ازمسائل مهمی که در تربیت اولیه دارای نقش و اهمیتی فوق العاده است مسأله الگوهای خانوادگی است .
کودک از همان روز های اولیه تولد همه حرکات، رفتاروعملکردهای ما را می بیند وبه تدریج آنها را فرا گرفته وتحت تأثیرش قرارمی گیرد. چه بسیارند عاداتی که درسایه تجربه وعمل ازروزگاران اولیه حیات برای آن کودک حاصل شده و تا پایان عمر برای انسان می ماند.
والدین نخستین الگوی کودکانند، شجاعت یا ترس ، درستکاری یا خیانت ، صداقت یا دروغ ، خود نگهداری یا خود باختگی را به فرزندان منتقل میکنند. والدین میتوانند سرمشقهای خوب ویا ناشایسته ای برای فرزندان باشند. وبراین اساس افرادی خوشبخت ویابدبخت ، با واکنشهای عادی ویا غیرعادی پدید آورند. (همان :149)
از مسائل مهمی که در تربیت مطرح است مسأله سازندگی عاطفی است امرعاطفه در افراد کمتر از دیگر امور و ابعاد نیست، نیازبه جامعه واجتماعی بودن ایجاب میکند که در آن قانون حکومت کند وازاین دید چرخ حیات بگردد واجتماع به پیش رود. اما عاطفه همانند روغنی است که درلای چرخها ودربین پیچ و مهرهها ریخته میشود وموجبات عدم فرسایش و خرابی و عدمسروصدا وفریادهای جانخراش را فراهم می سازد. اینکه درتربیت توجه به تغذیه طفل از شیر مادر میشده یک بعدش این است که طفل به هنگام تغذیه، از رشد عاطفی برخوردار شود آنها که تمایلاتی مربوط به محبتشان ارضاء نمی شود افرادی خواهند شد خیانتکارولجوج ،سخت دل وخشن که حتی ممکن است در مواردی شرافت و حیثیت انسانی خود را نیز نادیده گیرند به هنگامی که والدین به خصوص مادران فرزندان خود را می بوسند و می بویند به حقیقت موجی ازنشاط وشادی از اعماق روحشان برخاسته و کودک را سیراب می سازد و مراتب نشاط ورضایتمندی آنا ن را فراهم می آورد.( همان : 250)
همانطورکه بیان شد پدرومادرالگویی تمام برای فرزندان خود درمحیط خانواده می باشند وتربیت والدین واثرپذیری کودک ازرفتاروگفتاروالدین نه ازهنگام تولد که قبل ازآن شروع وشخصیت کودک شکل می گیرد. با نگاهی حتی سطحی به خانواده معتقد ومقید به دین ومذهب که به دنبال آن روابط متقابل از جمله روابط عاطفی درخورستایشی دارند ملاحظه می گردد که فرزندان اینگونه خانواده ها چنان تربیت عمیق و خوبی دارند که کمترتحت تأثیرعوامل بیرون ازخانه قرارمی گیرند و موفقیت بیشتری نسبت به افراد دیگردارند. برخوردی که والدین با هم دارند اگرهمراه با مهروعطوفت و صمیمیت باشد باعث آرامش و شادی کودک می گردد وکودکی که دراین محیط زیبا وآرام رشد کند انسانی سالم وخود شکوفا است.
دردامن والدین تربیت شده انسانهایی رشد میکنند که دردنیایی از خود آگاهی زندگی می کنند مرتباً خود زبیایشان را باورمی کنند و در نتیجه درخود شخصیت می سازند وهرلحظه خوداحساس شایستگی می کنند. ( آزمندیان ،1384: 135)
مسائل ومشکلات درزندگی ما انسانها واقعیت هایی هستند که ما را از مواجهه با آنها گریزی نیست … باید با مسائل زندگی مواجه شد وآنها را مقتدرانه حل کرد وازلحظه های زندگی خود لذت برد به گونهای که مسائل نتوانند آسیبی به روح وروان انسان بگذارند وفرد علیرغم تمامی این واقعیتهای زندگی بتواند در دنیایی ازشوروهیجان ونشاط وآرامش وروحیه بسیارعالی، زیبا زندگی کند وازلحظه لحظه های زندگی خود لذت برد. ( همان : 203)
واین میسرنمی شود مگراینکه انسان درمحیط خانه الگوهایی داشته باشد با رفتاروگفتارهایی شایسته و روابط عاطفی نیکوکودکان به مرورزمان خیلی ازمفاهیم ورفتارها را ازپدرومادرمی آموزند تأثیر رفتار بیش از گفتار است و در بیشتر مواقع فرزندان همان می شوند که پدر و مادرشان هستند نه آنکه پدر و مادرشان میخواهند بشوند واین نکته تکرارمکررات است که والدین قبل از تربیت فرزند باید اقدام به تربیت خود کنند آیا صحیح است که کودک به حدی از رشد و تکامل رسید از او انتظار تمام موفقیتهایی که همه کـودکـان اطـراف (دوستـان- اقـوام و…) دارند داشـت و یا به همه آروزها و آمال و موفـقـیتـهایـی که از خود انتظار داشته و نرسیده (به دلایل مختلف ازجمله نداشتن استعداد و توانایی ویا کاهلی وسهل انگاری و…) ازفرزندمان خواسته شده که به آنها برسد و پدر و مادر را سربلند بکند در بین دوستان وفامیل و…؟ وآیا این ممکن است و عاقلانه که فرزندانمان نقاط ضعف و محرومیتهای والدین را
بپوشانند ؟ نیرومندترین عاملی که میتواند هرگو نه اضطراب و نا بسامانی درون انسان را به آرامش و اطمینان مبدل سازد، مناجات با خداوند و ذکر پروردگار است «الَّذین آمَنوا وَتطمِئنُ قَلوبُهُم بِذکِرالله اَلاّ بِذکِرالله تطمَئِنُ القُلوبِ» (رعد:28).
والدین در تربیت فرزندان و همه آن مولفه هایی که انتظار دارند از فرزندانشان سربزند ابتدا باید خود واجد آنها باشند. در عصر حاضر و زندگی امروز مهمترین تشویش و اضطرابی که برخی از والدین درگیر آن هستند رفتار دینی است، که پدر و مادر علاقمندند وتعهد دارند فرزندانشان مقید به آن باشند واین بروز رفتار دینی به سختی ازکودکانی سر میزند که والدینشان نسبت به مسائل دینی تقیدی ندارند تحقیقات علمی نشان میدهد که نوجوانان با پشت سرنهادن دوران کودکی در همه آنچه که ازقبل وباخوش بینی کامل از خانواده آموخته اند دستخوش شک وتردید می شود آنها با دست یافتن به رشد فکری، قدرت تفکر در مسائل، موضوعات اساسی زندگی خود را پیدا می کنند وبرای رسیدن به این نظام فکری وعقیدتی که بتواند پاسخگوی نیازهای فکری وعاطفی آنها باشد، و از سوی دیگر در دوران بلوغ همزمان با بیدار شدن سایرغریزه ها ونیازهای روانی، وجدان دینی واخلاقی نیزدردرون نوجوان بیداروفعال می شود. او را به تفکردرباره معنویات وحقایق دینی وا می دارد… دراین سنین نوجوان با کنجکاوی وخواست درونی به دنبال دست یافتن به هویت عقیدتی است به نحوی که بتواند درپرتوآن به « فلسفه زندگی » روشنی دست یابد و خانواده نباید فرزندان خود را در حل و فصل مسائل فکری و یافتن پاسخ به پرسشهای اساسی تنها بگذارند بلکه باید به روش منطقی او را درحل مسائل خود یاری رساند… درهرحال، شرایط خاصی که نوجوان درآن قراردارد اقتضاء می کند که به تربیت اعتقادی دینی او اهمیتی بیشترداده شود تا او بتواند از بلاتکلیفی ، ابهام وسردرگمی دوران نوجوانی نجات یافته فلسفه روشنی برای زندگی خود پیدا کند .دین به عنوان نظامی همه جانبه فلسفهای روشن برای زندگی ارائه می کند که درآن می توان پاسخ همه سئوالهای اساسی را یافت و به جهتگیری مشخص در ارتباط با نیازهای فکری و عاطفی که دردوره نوجوانی ازعمق وگستردگی بی نظیری برخوردارند رسید.
علاوه براین دست یافتن به ایمان دینی، نوجوان را دررسیدن به آرامش روانی که ازنیازها وضرورتهای مهم این دوران است کمک می کند واضطرابهای او را فرومی نشاند این آرامش به چند دلیل به وجود می آید: اول آنکه جوان ازحالت بلاتکلیفی وسردرگمی خارج شده خط سیرفکری وعلمی روشنی مییابد. دوم اینکه اعتقاد به خدا افق دید او را ازسطح این دنیای مادی فراترمی برد، بنابراین ناکامی در زمینههای مادی ودست یافتن به همه خواستههای خود ویا وجود کمبودهای احتمالی او را ازپا درنمی آورد وگرفتاریأس وناآرامی نمی کند. سوم اینکه نیازانسان به توجه به خدا وداشتن ارتباط قلبی با اونیازی فطری است که اگر برآورده نشود، انسان را با ناآرامی پنهان وآشکارروبه رومی سازد. (سادات ، 1372: 126-123).
یکی از بهترین هدایای که والدین می توانند تقدیم فرزندان خود بکنند کمک به فرزند درجهت خودشکوفایی است خود شکوفایی مولفه های زیادی دارد به طورمختصر خود شکوفایی یعنی رسیدن به لذت وشادی در زندگی، رسیدن به آرامش و امنیت داشتن احساس رضایت از عملکرد خود و شکوفا کردن تواناییهای خود .انسان کاملترین موجود در جهان هستی است آمده که خلیفة الله باشد و به عبارتی هدف از خلقت متجلی شدن به اسماء الهی است واین محقق نمی شود مگراینکه ظرفیتهای خود را به بالاترین حد وجود برساند ویکی ازچیزهایی که انسان را درمسیرکمال وخود شکوفایی می رساند وراه را مقداری بر او آسان می سازد روابط بین فردی می باشند دیگران به انسان کمک می کنند تجارب و طرز فکرهای جدیدی بیابد ، افق دید در مورد خود وارزشها ، روابط و… گسترش یابد و در نتیجه به رشد وکمال بیشتری خواهد یافت، خودشکوفایی هدفی عالی است .که اگرانسان در مسیرآن قرار بگیرد هدفهای متوسط پایین را هم ناخواسته به دست میآورد «چون صد آمد نود هم پیش ماست» تمام روابط و رفتارهای والدین باید به خود شکوفایی فرزند منجرشود که در این امانت الهی خیانت نشود بنابراین توجه به موارد مذکور،این تحقیق درپی پاسخگویی به این سئوال اساسی است که آیا بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفـی موجود درخانواده و خود شکوفایی دانش آموزرابطه وجود ندارد یا خیر.
1-3- هدفهای تحقیق :
هدف کلی:
– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود در خانواده و خودشکوفایی دانشآموزان
اهداف جزئی:
– تعیین وضعیت خودشکوفایی دانشآموزان
– تعیین وضعیت روابط عاطفی موجود در خانواده دانشآموزان
– تعیین وضعیت رفتار دینی والدین دانشآموزان
– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود در خانواده دانشآموزان
– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با خودشکوفایی دانشآموزان
– تعیین رابطه بین روابط عاطفی موجود در خانواده با خودشکوفایی دانشآموزان
– تعیین رابطه بین عوامل شخصی و آموزشی (جنس، نوع مدرسه و پایه تحصیلی) با روابط عاطفی موجود در خانواده دانشآموزان
– تعیین رابطه بین عوامل شخصی و آموزشی (جنس، نوع مدرسه و پایه تحصیلی) با خودشکوفایی دانشآموزان
1-4- اهمیت وضرورت انجام تحقیق :
متأسفانه امروزه با بعضی دانش آموزان وکودکان روبه روهستیم که نه تنها خود را باورندارند بلکه علاقه چندانی به خود وزندگی هم ندارد وبه همین لحاظ زندگیشان بدون هدف است و روزها را به گونه ای باطل سپری میکنند ومنطقشان درزندگی «هرچه پیش آید خوش آید» می باشد و این جای بسی نگرانی و ناراحتی دارد به راستی چرا نوجوانان ما در خانه و مدرسه با توجه به اینکه به نسبت گذشته امکانات زیادی در زندگی دارند وبسیارهم مورد توجه والدین ومدرسه هستند اما دچاراین بی علاقگی ها می باشند. واقعیت شاید این باشد که بعضی از ما (والدین ومربیان ) الگوهای تربیتی خوبی برای فرزندانمان نبوده ایم. درمدرسه با دانش آموزانی برخورد می کنیم که با توجه به اینکه محاسن زیادی دارند اما بخاطریک امتحان ساده وکلاسی ویا یک برخورد کوچک با همکلاسی و… دچار چنان اضطراب و نا آرامی می شوندکه طبیعتاً جسمشان را هم تحت تأثیرقرارداده وحتی دربعضی موارد قادر به کنترل گفتارورفتارخود هم نیستند چرا این قبیل امتحانات کوچک و بزرگ ما و فرزندانمان را تا این حد تحت الشعاع قرار میدهد آیا تمام روزها و ساعات زندگیمان آکنده از این امتحانات نیست و آیا با همه این ناآرامیها و تشویش خاطرهایی که به ما دست میدهد آیا جانی برای تلاش ما و فرزندانمان باقی می ماند و آیا حیف نیست که این انرژیهای ارزشمند اینگونه هدر روند این تشویش خاطر و نا آرامی از کی وبرای چه به وجود آمده است آیا رفتاروگفتار والدین نبود که ما و فرزندمان را اینگونه ساخته است .
رابطه قوی و مثبت با والدین به فرزند کمک می کند تا ارزشهای مناسب را درونی کند. یکی از این ارزشها، چگونگی وارد شدن به روابط محبتآمیزاست انسان موجودی اجتماعی است وبه دیگران نیازدارد رابطه با والدین به فرزند کمک می کند تا به عنوان یک انسان، احساس ارزشمند بودن را در خود به وجود آورد. به فرزند ارزشهایی می دهد که با آنها میتواند زندگیش را هدایت کند به او کمک می کند تا یاد بگیرد که چگونه با دیگران باشد و به افرادی غیر از خانواده دلبستگی مثبت پیدا کند این عامل قطعاً در ایجاد روابط عاشقانه، عمیق و خانوادگی تعیین کننده است(جی.الیاس، موریس، ای توبیاس، استیون واس فریدلندر، برایان،1387: 46)
پیچیدگی زندگی در قرن اخیر و رشد و پیشرفت در عرصه های مختلف زندگی باعث شده انسان به طور مداوم در معرض استرس های متعدد و اختلالات ناشی از آن قرار گیرد. بر اساس تئوری های روانشناختی، راهبردهای مقابله با استرس نقش اساسی در سلامت روان افراد داشته و مفهوم استرس به تنهایی در توضیح و پیش بینی وضعیت افراد، بدون در نظرگرفتن مهارت های مقابله ای آنها ارزش محدودی دارد و به بیان دیگر، هر چه منابع افراد برای مقابله بهتر باشد؛ کمتر احتمال دارد گرفتار موقعیت هایی شوند که در آنها آسیب پذیرند (جفن و همکاران،2006؛ ولرات و ترگسن ،2000؛ بهروزیان و نعمت پور،1386).
در هر موقعیت فشار زا، راه های مختلفی برای کنار آمدن وجود دارد. روش های مورد استفاده افراد برای مواجهه با این موقعیت ها هم می تواند از ثبات برخوردار باشد وهم می تواند تغییر پذیر باشد. اگرچه استفاده از بعضی روش های کنار آمدن ظاهرا تحت تاثیر عوامل شخصیتی قرار دارند، استفاده از بسیاری از روش های کنار آمدن تحت تاثیر زمینه و بافت آن موقعیت قرار دارد. هر چه فشار روانی و تلاش برای کنارآمدن با آن بیشتر باشد، احتمال بروز نشانگان جسمی و روانشناختی بیشتر است و هر چه احساس تسلط فرد بر موقعیت بیشتر باشد، بهداشت جسمی و روانی وی بالاتر است. گرچه ارزش هر یک از اشکال کنار آمدن، بستگی به بافتی دارد که در آن مورد استفاده قرار می گیرند، معمولا روش حل مساله شکل مناسب تری برای کنار آمدن است تا روش فرار-اجتناب ( پروین و جان، ترجمه جوادی و کدیور، 1382).
انتخاب راه های مقابله مناسب در برابر فشارهای روانی، از تاثیر تنیدگی بر سلامت روان کاسته و به سازگاری روانی منجر می شود (پااول هان،1994،به نقل از قریشی راد،1389). به طور کلی طبیعت چند بعدی و نقش دائما در حال تغییر مقابله، برداشت های متفاوت از آن را ایجاب می کند به نحوی که گاه به عنوان منبع شخصیتی و گاه به عنوان پاسخ در نظر گرفته می شود. به نظر برخی تنیدگی در تعامل فرد و محیط قراردارد و نه در رویداد یا در درون فرد و راه های مقابله ای در مواردی به کار برده می شود که پاسخ های عادی ناکافی باشند (وایت، 1992؛ جکسن و بسما،1990؛ لازاروس، 1988؛ فلکمن و لازاروس، 1988؛ به نقل از قریشی راد،1389).
پژوهش ها نشان داده است که تفسیر و برآورد هر فرد از رویدادهای زندگی اش اهمیتی بیش از خود آن رویدادها دارد (کاپلان و سادوک، 2000، به نقل از شاهمیری و قریشی زاده، 1385). کار شناختی به منظور تغییر پاسخ درونی فرد یکی از راهبردهای مقابله ای با رویدادهای تنیدگی زا است چراکه رویدادها به تنهایی میزان استرس را تعیین نمی کنند بلکه آنچه افراد در تکاپوی انجام آن هستند، آنچه
به خود می گویند،گرایش ذهنی، انتظارات و نحوه ارزیابی آنها از موقعیت در میزان فشاری که تجربه می کنند تاثیرگذارند ( رایس، ترجمه فروغان،1387).
همانطور که قبلا اشاره شد یکی از آثار مواجهه مداوم با فشارها و تنیدگی ها، اضطراب و اختلالات اضطرابی هستند. اضطراب به عنوان بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد وجود دارد و در حد اعتدال آمیز، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می شود. حتی می توان گفت اضطراب به منزله بخشی از زندگی، یکی از مولفه های ساختار شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد. به این دلیل است که بعضی از اضطراب های دوران کودکی و نوجوانی را می توان بهنجار دانست و تاثیر مثبت آن را در فرایند تحول پذیرفت، چراکه فرصت را برای افراد فراهم می آورد تا مکانیزم های سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا و اضطراب انگیز گسترش دهند (دادستان، 1384).
گر چه در برخی موارد اضطراب پاسخی منطقی و حیاتی است اما حالت نابهنجار آن می تواند بر گستره وسیعی از عملکردهای آدمی اثر بگذارد. اضطراب اگر جنبه مزمن و مداوم بیابد، نه تنها نمی توان آن را پاسخی سازش یافته تلقی کرد بلکه باید آن را به منزله منبع شکست، سازش نایافتگی و استیصال گسترده ای دانست که فرد را از بخش عمده ای از امکاناتش محروم می کند (دادستان،1384). اختلالات اضطرابی یکی از تبعات استرس ها و از شایع ترین اختلالاتی هستند که انسان ها در زندگی تجربه می کنند. این اختلالات علاوه بر اینکه به تنهایی یک اختلال محسوب می شوند؛ همچنین می توانند زمینه ساز و هسته مرکزی بروز سایر بیماری های روانی و جسمی نیز باشند. یکی از انواع اختلالات اضطرابی، اختلال اضطراب فراگیر (GAD) است. این اختلال بیماری مزمنی است که از شیوع بالایی برخوردار است. تخمین های معقولی که در مورد شیوع یکساله آن زده می شود، در طیف سه تا هشت درصد قرار دارد و شیوع آن در طول عمر، هشت درصد گزارش شده که نسبت زن به مرد در این اختلال حدود دو به یک است. همچنین اختلال اضطراب فراگیر احتمالا شایع ترین اختلالی است که همزمان با اختلالات روانی دیگر به ویژه اختلالات خلقی یافت می شود (کاپلان و سادوک، ترجمه رضاعی، 1387).
به نظر می رسد اشاره کوتاه به تعدادی از پژوهش ها که در زمینه متغیرهای این پژوهش انجام گرفته است، ابعاد مساله را روشن تر سازد و در فصل دوم پژوهش به تفصیل به بررسی پژوهش های مختلف در این حوزه خواهیم پرداخت. به عنوان نمونه کاپیتانیو(2008) عقیده دارد که “کنار آمدن” و یا “مقابله” منعکس کننده نوعی تعامل میان فرد و موقعیت است و لذا آسیب پذیری افراد در مقابل استرس ها بر حسب نحوه تعامل آنها متفاوت است. لازاروس و فلکمن (1984، به نقل از اسکرو اور، کریج و گارنفسکی، 2007، و گیلبار، ارهان و پلیوازکی، 2005) معتقدند ارزیابی فرد از رویداد استرس زا از این جهت اهمیت دارد که نحوه ارزیابی هر فرد از رویدادهای استرس زا، روش های مقابله ای فرد را که شامل کوشش های رفتاری و شناختی برای مدیریت رویداد می باشد تحت تاثیر قرار خواهد داد.
لگسته، گارنفسکی، ورالست و آتنز(2011) پژوهشی با عنوان راهبردهای مقابله ای شناختی در نوجوانان مبتلا به اختلالات اضطرابی انجام داده و به این نتیجه رسیدند که نوجوانان مضطرب به طور معناداری نمرات بالاتری در استفاده از بعضی راهبردهای مقابله ای مانند نشخوار ذهنی به دست آورده و رویدادهای استرس زا را بیش از دیگران تهدید آمیز ادراک می کنند. همچنین یوپاتل و گرلاچ(2008) نیز نگرانی های افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر را نوعی روش مقابله ای می دانند که فرد را برای مقابله با تنش ها و استرس ها آماده می کند و به همین دلیل این نگرانی ها یکی از مولفه های اصلی این اختلال محسوب می شوند.
و تعریف موضوع
آسیبهای اجتماعی، ناهنجاریها، پروندههای مرتبط با جرائم حقوقی و کیفری، امروز بیش از سالهای گذشته در معرض این پرسش قرار گرفتهاند که به راستی و برای چه، با این همه ازدحام و افزونی پروندههای قضایی در کشورمان روبرو هستیم. موضوعی که در حال حاضر، بسیاری از جامعهشناسان، جرمشناسان و روانشناسان، درصددِ پاسخ به چرایی، دلایل اجتماعی، حقوقی و روانی بسیاری از این پدیدههایی است که هر کدام به نوعی به بدنه اجتماعی لطمه میزند. ورود سالانه 7 الی 8 میلیون پرونده کیفری و حقوقی به دستگاه قضایی کشور است که در مقایسه با جمعیت 70 میلیون نفری ایران، از میزان رایج در سایر کشورهای جهان، بیشتر به نظر میرسد[3].
در کنار تمامی آسیبها و ناهنجاریها قابل وقوع در سطحِ جامعه، آسیبهای مرتبط با مسایل خانواده(طلاق، مهریه، حضانت فرزندان…)، از حساسیتِ بیشتری برخوردار است، چرا که، تهدیدِ نهاد خانواده، ضربه به هستی جامعه و ارکان اجتماعی را در پی دارد. به همین دلیل، از آنجایی که فروپاشی خانواده، اضمحلال جامعه را نیز در پی دارد، حساسیت در این حوزه، بسیار بیشتر از سایر حوزههای اجتماعی است.
کاملا طبیعی است که انتخاب نوع مهریه و میزان و مقدار آن، ذهنِ دو خانوادههای عروس و داماد را در ابتدای تشکیل خانواده، معطوف به خود سازد. شاید این گفته، چندان بیربط نباشد که خانوادهها در تعیین مهریه دچار سردگمی هستند و نمیدانند بر چه مبنایی بایستی مهریه تعیین کنند. چرا که به واسطه در دست نداشتن مبنا برای تعیین مهریه، راههایی انتخاب میشود که بعضاً نتایج خوبی در پی ندارد. بهتر است این سردرگمی را در ارتباط با فرهنگ مورد بررسی قرار دهیم. چرا که تشکیل خانواده، در همه فرهنگها و خرده فرهنگهای جهانی، متفاوت و مختلف است، اما نکته مورد اشاره، به سبک ازدواج ایرانی و اسلامی اشاره دارد که مطابق با آیین ملی و مذهبی قبل از ثبت سند ازدواج، مهریه تعیین میگردد. یکی از سنتهای اجتماعی رایج در اسلام، پرداخت مهریه در پیوند ازدواج است؛ به عبارت دیگر از گذشتههای بسیار دور تا امروز، رسم بر آن است که مرد هنگام ازدواج و بویژه زمانی که خواستگاری وی با پاسخ مثبت، همراه میشود، مبلغی را به عنوان مهریه برای زن در نظر میگیرد. اگرچه سنت پرداخت مهریه، همانند سایر سنتهای اجتماعی، طی روزگار گذشته، تحولات و دگوگونیهای زیادی را پشت سر گذاشته و با توجه به زمان و مکان، دچار تغییرات مختلفی شده است، اما اشتراک معانی فراوانی در چند و
چون آن وجود دارد. روزگاری، مهریه در جایگاه بهای زن قرار داشت و در واقع همان وجه المعامله عقد نکاح تلقی میشد و نیز، در دورهای خاص به عنوان هدیهای از سوی مرد به پدر زن داده میشد و در دورانی هم این هدیه، به خود زن اختصاص مییافت.
مهریه یکی از حقوق زنان است که طبق قانون و شرع از همان لحظهی عقد بین زن و مرد ایجاد میشود، زن میتواند آن را از شوهر خود بخواهد اما طبق روال رایج زن در هنگام وقوع طلاق میتواند مهریه خود را دریافت دارد و با درخواست مهریه این نظر به اثبات میرسد که او قصد طلاق دارد. این روزها بحث بر سر کم و زیادی مهریهها در همه محافل شنیده میشود. در این میان عدهای – در اکثر مواقع والدین دخترها- موافق مهریه زیاد و عده دیگر مخالف مهریه زیاد هستند. این بحث تا به آنجا پیش رفته که بحث زیاد و کم مهریه به محاکم قضایی نیز کشیده شده، اما هنوز در دفترخانههای رسمی ازدواج مهریههای چند صد و گاه چند هزار سکهای به صورت رسمی ثبت میشود و به گفته مسولان قضایی تعداد زیادی از زندانیان کشور را نیز زندانیان مهریه تشکیل میدهند که نتوانستهاند مهریه زنان خود را پرداخت کنند[4]. برای روشن شدن بحث به این نكته هم باید اشاره كرد كه تقریباً هیچ زنی هنگام ازدواج توقع دریافت مهریه را از همسر خود مطرح نمیكند و اغلب زنانی هم كه با مهریههای بالا حاضر به ازدواج میشوند، به شكل شفاهی به همسران خود این قول را میدهند كه تنها در زمان طلاق یا در صورت بروز مشكل حاد در زندگی مهریه خود را مطالبه خواهند كرد.
تعلق مهریه به زنان از حقوق مسلم آنان در عقد ازدواج است، اما امروزه همه انگشت اتهام را به سوی زنان گرفتهاند و از آنها میخواهند مهریه را کم بگیرند تا ازدواج آسان میسر شود؛ زیرا مردان به دلیل مسئولیتهای مالی متعدد در زندگی مشترک، از زیر بار ازدواج شانه خالی میکنند. مبلغ مهریهها بالا است، گویی در یک رقابت خاموش، هر روز بر میزان آن افزوده میشود. دختران سالهای دهه 60 و 70، امروز به خانه بخت میروند و مهریههای 1360 یا 1370، سکهای به عدد سال تولد عروس، دیگر چندان تعجب کسی را برنمیانگیزد. حتی گاه سال تولد به میلادی محاسبه میشود و از آن فراتر میرود.
امروزه برای تعیین مهریه به بضاعت و توان مالی مرد توجهی نمیشود و اغلب زنان در تلاش هستند تا از تعیین مهریههای سنگین به عنوان راهكاری برای حفظ حقوق خود در برابر مردان استفاده كنند. برخی از خانوادههای ایرانی بر این باورند كه مهریه نشان دهنده ارزش زن است و ویژگیهایی مانند تحصیلات، سطح مالی خانواده دختر یا زیبایی او را به عنوان ملاكی برای تعیین مهریه در نظر میگیرند. برخی دیگر از خانوادهها نیز عقیده دارند كه مهریه نشانهای از جایگاه اجتماعی دخترانشان است. غافل از این كه این روزها برخلاف دیگر كشورهای مسلمان، مهریههای سنگین از موانع اصلی ازدواج جوانان محسوب میشود. براساس پژوهشهای انجام شده در مركز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه، میانگین مهریه زنان در ایران 260 تا 350 سكه است و ایران از این نظر در مقایسه با دیگر كشورهای مسلمان در سطح منطقه رتبه نخست را دارد و به رغم این كه در این كشورها رقم مهریه ثابت است و بندرت ممكن است دستخوش تغییر شود( فراهانی جم، 1390: 11).
با علم به این موضوع، و با توجه به اشارههای متولیان دستگاه قضایی مبنی بر رشد پروندههای مرتبط با نهاد خانواده، از جمله طلاق، مهریه[5]، حضانت فرزندان و … که ریشه در نهاد خانواده دارد، در این تحقیق به بررسی علل و عوامل تاثیرگذار در تعیین میزان مهریه در بین زوجین 18 تا 35 سال شهر قم خواهیم بود. تحقیق حاضر میتواند به عنوان سندی علمی برای برنامهریزان کشوری از جمله در حوزه پیشگیریهای فرهنگی و اجتماعی دستگاه قضایی و همچنین صداوسیما و سایر مراکز دولتی مربوط، مفید و موثر باشد تا در مقابل رشد فزآینده مطالبات مهریه که توام با تشکیل پروندههای متعدد قضایی میشود، قدمی برداشته شود. لذا در نهایت به این موضوع میرسیم که چه عوامل فردی، اجتماعی و حقوقی در تعیین مهریه موثر است، و در نهایت با چه راهکارهایی میتوان به سطح معقولانهای از مقدار مهریه رسید که از سویی، حقوق زن در جامعه محترم شمرده شده و از طرفی دیگر، مهریه به عنوان ابزاری برای تهدید قضایی و ایجاد پروندههای قضایی به شمار نیاید؛ چرا که این امر، نه تنها ارزش مهریه را خدشهدار میسازد، بلکه از اهداف عالیه آن که به نوعی، ابراز محبت مرد به زن در هنگام ازدواج است، کاسته میشود و مهریهای که قابلیتِ احترام و عشق را به همراه دارد، به ابزاری برای کینهتوزی و شروع اختلافات خانوادگی تبدیل میگردد. سطح معقولانهای از مهریه، هم تعریفی حقوقی دارد و هم تعریف اجتماعی، که در آن با احترام به خواستههای طرفین ازدواج، امکان شروع یک زندگی سالم و مفرح را مهیا میسازد.
3-1: اهداف تحقیق
«مقاصد، یکی از بخشهای مندرج در پیشنهاد پژوهش است، که مصرف عمومیتری دارد؛ بیان مقاصد، طریقه مفیدی است برای بیان آنچه پژوهش درباره آن است. اما در یک طرح پژوهش باید به فهرست کردن اهداف پژوهش توجه کرد. این اهداف در مقایسه با مقاصد پژوهش، به صورت فنیتری تعریف میشوند و مشخص میکنند که مقصود از پژوهش دستیابی به چه چیزی است: ممکن است پژوهش در پی دستیابی به «اکتشاف»، «توصیف»، «تبیین»، «پیشبینی»، «تغییر»، «ارزشیابی» یا «برآورد تاثیر اجتماعی»، جنبهای (یا جنبههایی) از پدیده مورد تحقیق باشد. این اهداف به تعریف دامنه پژوهش کمک میکنند و همراه با پرسشهای پژوهش، جهت روشنی به پژوهش میدهند» (بلیکی، 1384: 41).
1-3-1: هدف اصلی
هدف اصلی از انجام این تحقیق که عوامل موثر بر میزان مهریه در میان زوجین جوان(18 تا 35 سال) شهر قم را، مورد سنجش قرار میدهد، شناخت عواملی است که بر تعیین مقدار مهریه در هنگام ثبت اسناد ازدواج به وقوع میپیوندد. شناخت عوامل فردی و اجتماعی دخیل در مقدار و تعداد مهریه به عنوان هدف اصلی است که در تمام این تحقیق به دنبال بررسی آن خواهیم بود، چرا که با شناخت میزان کمی و کیفی مربوط به مهریه، میتوان ازدیاد و یا کسری آن را مورد شناخت و بررسی قرار داد و به همان سبب در زمینه کاهش ورودیهای پروندهها قضایی مرتبط با مطالبه مهریه در دستگاه قضایی همت گماشت.
– این میزان در کشور ژاپن که جمعیتی معادل 127 میلیون نفر را در خود جای داده است، به مراتب کمتر است. آژانس پلیس ملی ژاپن در تازهترین گزارش خود، اعلام كرد كه میزان جرائم عمومی در این كشور برای پنجمین سال پیاپی با كاهش رو به رو شد. به گزارش خبرگزاری كیودو به نقل از آمار رسمی پلیس ژاپن، میزان جرائمی كه در سال ۲۰۰۷میلادی در این كشور به وقوع پیوسته با ۶/۹ درصدكاهش نسبت به سال قبل از آن به یك میلیون و ۹۰۸هزار و ۹۹۰ مورد رسیده است. جرائم در ژاپن نه فقط توسط پلیس این كشور، بلكه با همكاری شهرداریهای محلی و شهروندان ژاپنی داوطلب با پلیس با كاهش روبرو شده است. جرائم در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، رو به افزایش بود؛ به طوری كه در سال ۲۰۰۲ میلادی آمار جرائم به بیش از دو میلیون و ۸۵۴ مورد رسید، اما پس از آن همواره با كاهش رو به رو بوده است. این گزارش همچنین میافزاید: پلیس ژاپن در این مدت یك میلیون و ۹۰۰ هزار جرائم به وقوع پیوسته را در این كشور شناسایی كرده كه ۶۰۵هزار مورد را تحت تعقیب قرار داده است كه در مقایسه با مدت مشابه قبل از آن
یکی از عواملی که امروزه معلمان، مدیران و سیاست گذاران آموزش و پرورش به عنوان موضوعی مهم و اساسی به آن توجه دارند، عامل مدیریت کلاس است که به عنوان پیچیده ترین موضوع در بهبود کیفیت آموزش شناخته شده است. مدیریت عبارت از هدایت فعالیتهای افراد در جهت اهداف معین می باشد، به عبارت دیگر مدیریت به فعالیتی اطلاق می شود که توسط یک یا چند نفر برای اداره و هدایت فعالیتهای یک یا چند نفر در جهت برآوردن یک یا چند هدف معین و از پیش تعیین شده، انجام می پذیرد. عمل مدیریت مستلزم مهارت مدیر در سه جنبه انسانی، فنی و ادراکی می باشد. هیچکدام از این مهارتها نمی تواند از طریق تجارب فردی کسب شود و حتی اگر چنین شود مستلزم بصیرتی زیاد و مدت زمانی طولانی خواهد بود. مضاف بر آن هیچ کس هم نمی تواند مهارتهای فوق را به طور مادرزادی داشته باشد، در نتیجه علاوه بر خود مدیریت به عنوان یک رشته علمی، عمل مدیریت هم مستلزم مهارتهایی است که باید به روش علمی کسب شود. ولی در عین حال تجربه فردی می تواند به آن کمک نماید و به کارگیری مایه هنری نیز – مثل انجام هنرمندانه هر عمل دیگر، نه فقط مدیریت – می تواند بر ظرافت و دقت آن افزوده و تأثیر آن را افزایش دهد (سید عباس زاده، 1386 ).
به طور کلی مدیریت کلاس درس عبارت است از رهبری دانش آموزان از طریق طراحی و سازماندهی منابع، فعالیت ها و محیط کلاس، نظارت بر پیشرفت امور و پیش بینی مسائل بالقوه به منظور افزایش اثربخشی و کارایی عملکرد کلاس درس ( رنجبر، 1391 ).
در بسیاری از کلاس ها معلمان سعی می کنند دستورالعمل هایی را به عنوان روش مدیریت کلاس به شاگردان بدهند و انتظار دارند که شاگردان نیز از آن خواسته ها و انتظارات پیروی کنند. در برخی از کلاس ها نیز می بینیم که معلم به عنوان راهنما و تسهیل کنندة یادگیری عمل می کند. همچنین در بعضی از کلاسها شاهد اشتراک مساعی و همکاری جمعی معلم و شاگردان هستیم. پژوهش ها نشان می دهد که در کلاس های نوع اول ( کلاس های معلم مدار )، شاگردان به یادگیری دانش های موجود در کتابها دست می یابند، اما در کلاس های نوع دوم ( یعنی کلاس هایی که مبتنی بر روابط متقابل و حرمت جمعی است )، شاگردان قادر می شوند که به ساختن دانش در ذهن خویش دست یابند ( ایورتسون[10] و راندولف[11] ، 1995 ).
نظریه پردازانی چون؛ وانگ[12] (1998)، بامریند[13] (1971)، ایمر و اوسیکر[14] (1990)، )، طبقه بندی هایی از سبک ها ارائه داده اند،
در این میان ولفگانگ[15] و گلیکمن[16]، در کتاب خود به نام ” حل مسائل انضباطی کلاس” چارچوبی بسیار جامع بر اساس نظریه های مدیریت کلاس و روانشناسی یادگیری ارائه داده اند که در آن سه رویکرد اساسی به مدیریت کلاس مطرح شده است؛ این رویکرد در یک پیوستار کنترل به ترتیب: رویکرد مداخله گرایان[17]، رویکرد تعامل گرایان[18] ، و رویکرد غیر مداخله گرایان[19] هستند. در این پیوستار هرچه از مداخله گرایی به سمت غیر مداخله گرایی پیش رویم، میزان کنترل کم و در مقابل مشارکت و مسئولیت دانش آموز در کلاس افزایش می یابد ( به نقل از عالی و امین یزدی، 1387 ).
رویکرد غیر مداخله گر بر اساس این باور شکل گرفته است که افراد خود تمایل به ابراز و انجام نیازهای خود را دارند، به طوری که معلم حداقل کنترل را در کلاس درس دارد. در سمت مقابل این پیوستار، رویکرد مداخله گر وجود دارد؛ بر این باور که رشد و تعالی افراد تحت تأثیر محیط خارجی قرار دارد. این اعتقاد معلمان را به سمتی هدایت می کند که کنترل کامل را در وضعیت های مختلف کلاس درس بر عهده بگیرند. در میانه ی این دو رویکرد افراطی، رویکرد تعامل گرا وجود دارد که معتقد بر تأثیر متقابل میان فرد و محیط است. در این مورد، کنترل اوضاع در کلاس درس بین معلم و دانش آموزان به اشتراک گذاشته می شود. هر معلم از رویکردهای متفاوتی در کلاس استفاده می کند، اما ممکن است بسته به شرایط کلاس به سبک متفاوتی عمل نماید( دیجیگیک[20] و استوجیلکوویک[21]، 2012). در نتیجه معلم می تواند با شناخت و اجرای مدیریت صحیح، تأثیر و کارایی تدریس را افزایش و مشکلات رفتاری دانش آموزان را کاهش دهد (بهاری، 1379 ).
به اعتقاد پنتریچ[22] و دیگروت[23](1990)، ویژگی های راهبردهای یادگیری خود تنظیمی این است که سطح برانگیختگی را بالا برده، میزان درگیری شناختی را افزایش می دهند و نهایتاً عملکرد تحصیلی را بهبود می بخشند. مطالعات انجام شده در زمینه ویژگی های افراد خود تنظیم گر حاکی از آن است که این افراد در زمینه یادگیری خودانگیخته اند؛ اهداف تحصیلی واقع گرایانه ای برای خویش وضع می کنند؛ از راهبردهای کارآمد به منظور دستیابی به اهداف خود استفاده می نمایند و درصورت لزوم راهبردهای مورد استفاده را اصلاح می کنند یا تغییر می دهند. آنان سعی می کنند با استفاده بهینه از منابع در دسترس مانند: زمان، مکان، همسالان، والدین، معلمان و منابع کمکی از قبیل فیلم، ویدئو و رایانه به ساخت، آفرینش و انتخاب محیط هایی دست بزنند که یادگیری را افزایش دهد ( پنتریچ 1990، نقل از صمدی، 1383 ).