از ابتدای مطرح شدن موضوع هسته ای ج.ا.ایران در سال 2003،قدرت های بزرگ به صورت فردی یا در قالب گروه بندی های مختلف اصلی ترین بازیگران تأثیرگذار بر این موضوع بوده اند. اگرچه اتحادیه اروپا که یکی از بازیگران تأثیر گذار در این عرصه بوده و به دلایل مختلف از اعمال تحریم ها بر کشورمان حمایت کرده است ، اما از یک جانبه گرایی و به خصوص دکترین بازدارنده آمریکایی ها نگران است و این نگرانی ناشی از آن است که آمریکا به نام مقابله با تروریسم و کشورهای خودسر ، شورای امنیت سازمان ملل وناتو را نادیده می گیرد.
اروپائیان همواره به دنبال آن هستند ضمن مقابله با یکجانبه گرایی آمریکائی ها ، وضعیت چند جانبه گرایی را درنظام بین الملل ایجاد نمایند.و در این بین ایران به نقطه ای هویت بخشی برای اروپائیان تبدیل شده است. هرچند این به آن معنی نیست که اروپائیان نگرانی های آمریکا در مورد ایران را درک نمی کنند و ضد آمریکا هستند ، بلکه مسئله آنها مخالفت با یک جانبه گرایی آمریکا است.
اگرچه اتحادیه اروپا ، ایالات متحده را در اعمال تحریم ها بر علیه ایران همراهی نمود اما با عنایت به این که تحریم های اعمالی بر جمهوری اسلامی به نوعی بر جوامع اروپایی و اقتصاد کشورهای حوزه اتحادیه اروپا تأثیر گذاری مستقیم داشته است و با توجه به اهمیت انرژی و امنیت عرضه نفت و گاز برای اتحادیه اروپا،این پژوهش تلاش دارد سیاست های این اتحادیه را در راستای تأمین انرژی مورد نیازخود، در چهارچوب تأمین عرضه انرژی، برنامه های کوتاه و میان مدت برای رسیدن به نتایج مطلوب را در پنج فصل شامل:کلیات تحقیق در فصل اول، چارچوب تحقیق درفصل دوم ، شرایط حاکم بر ساختار انرژی اتحادیه اروپا و مناسبات ایران با این اتحادیه در فصل سوم ، تحریم های نفتی علیه جمهوری اسلامی ایران فصل چهارم و سیاست های اتحادیه اروپا برای تأمین انرژی مورد نیاز خود در فصل پنجم مورد بررسی قرار دهد.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
یا بستری برای تصمیمگیری راهبردی آن خاصه در ارتباط با اهداف امنیتی – نظامی اشاره دارد. پیام اصلی این حوزهی اندیشهورزی را باید در شناسایی دوست یا دشمن و تعیین معیار برای تفکیک آنان از هم دانست؛ کارکردی یا کیفیتی که میتواند به سطوح مختلف تصمیمگیران در مسیر انتخاب راههای استفاده از زور برای مقابله با عوامل تهدید و همچنین در سطحی بالاتر برای رسیدن به اهداف ملی کمک نماید. به سخن دیگر،فرهنگاستراتژیک مانند یک پیشزمینه عمل میکند، به گونهای که تمام سیاستها و تصمیمات راهبردی در سطح کلان را سمت و سو میدهد. بر این مبنا، بیانشده که فرهنگ استراتژیک که در اصل زیرمجموعهی فرهنگ سیاسی یک کشور است؛ توانائی محدودسازی گزینههای انتخاب راهبردی را برای نخبگان درپروسۀ تصمیمگیری داراست. در عین حال ، چنین محدودیتهایی با توجه به افزایش اهمیت پشتیبانی افکارعمومی برای اجرای سیاستها قابل پذیرش است. بنابراین دولتها اقدام به طراحی و اجراء سیاستهایی مینمایند که از اقبال عمومی بیشتری برخوردار است.
مسئله فرهنگ تا ربع آخر قرن پیش جذابیت چندانی در مطالعات امنیتی نداشت و این امر تا زمانی ادامه یافت که علاقه به فرهنگ و فرهنگاستراتژیک برای تبیین رفتار دولتها مطرح گردید. بخش عمدهای از تحقیق در این عرصه مدیون جوزف نای و شان لین جونز است که معتقد بودند؛ مطالعات استراتژیک بر مبنای قوممداری آمریکایی همراه با نادیدهگرفتن « سبکهای ملی استراتژی» قرار داشتهاست . از دهه 1970 میلادی بعضی از محققان و تحلیلگران تلاش کردهاند تا با بکارگیری مفهوم فرهنگاستراتژیک فهم و تحلیل غنیتری(نسبت به رویکرد واقعگرایی و بعدها نوواقعگرایی) از رفتارها و انتخابهای استراتژیک کشوره ارائه دهند. در همین دهه و درپی ناتوانی تحلیلگران آمریکا از پیشبینی واکنشهای اتحاد جماهیر شوروی و تشریح درست سیاست بازدارندگی شوروی، جک اسنایدر چنین نتیجه گرفت، تحلیلگران آمریکا به این دلیل نتوانستند واکنشهای شوروی را پیشبینی نمایند که این واقعیت را بدیهی فرض کردند که مسکو در موراد خاص دقیقا همانند واشنگتن واکنش نشان میدهد. در نتیجه این ناکامی برای پیشبینی واکنشها، وی و تعدادی دیگر از محققان به این نتیجه رسیدند که هر کشوری از شیوهای خاص برای تفسیر، تحلیل و واکنش به رخدادهای بینالمللی برخوردار است. این مسئله موضوع فرهنگ ملی را دوباره در دستور کار قرارداد و توجهات روی فرهنگ استراتژیک به مثابه یک ابزار تحلیل جدید متمرکز شد.
چنانچه بیان شد؛ زمینههای مطالعات فرهنگ استراتژیک به سالهای جنگ سرد یعنی دورهای که استراتژی بازدارندگی هستهای به دستورکار راهبردی دو ابرقدرت تبدیل شدهبود، باز میگردد. نظریهپردازان واقعگرای آمریکایی را باید پیشگام تولید دانش در این مورد دانست. اولین مرحلهی مطالعات فرهنگ استراتژیک در این کشور بر محور بررسی استراتژی هستهای آن در قبال اتحاد جماهیر شوروی شکلگرفت. به این معنا که محققان این حوزه براساس تئوری بازیها و تصمیمگیری عقلائی در سطح تصمیمات هستهای، گزینههای پیشروی این دولت (درچارچوب راهبرد هستهای) را تنها در محورهای زیر خلاصه میکردند: عدم استفاده مجدد از سلاح هستهای در اثر محاسبه هزینه و سود ؛ استراتژی بازداندگی ؛تسلیح و افزایش توانمندیهای دفاعی قابل کاربرد. در مقابل ، اینان مدعی بودند که استراژی شوروی از قاعدهی بازیها و محاسبه عقلائی مد نظر آمریکا پیروی نمیکند ، که همین ویژگی می تواند دنیا را در معرض خطر هستهای جدی قرار دهد. بر این اساس، می توان گفت که مطالعات استراتزیک در مقطع یاد شده از نوعی جهتگیری تقلیلگرا ومتناظر با بحثهای صرفاً هستهای و راهبردی برخوردار بود.
در اواخر دههی 1980 موج انتقاد از نظریهپردازان واقعگرا به خاطر عدم توانائی پیش بینی بروز زمینههای فروپاشی شوروی بالا گرفت . نظریه پردازان آمریکایی به ویژه طیف سازهانگار، با تأکید بر رابطه فرهنگ و امنیت، مؤلفهی فرهنگ استراتژیک را به عنوان تنها عامل توضیح دهندۀ این فروپاشی معرفی کردند.آنان اعلام نمودند علت ناتوانی رئالیستها، درتأکید افراطی بر مفروضۀ یکسان بودن دولتها (در قالب نوعی جعبهی سیاه) باید پیگیری شود. بر این مبنا، هر دولتی بنا به ارزشها، ایستارها، هویت، مذهب، فرایند تشکیل، جامعهپذیری و حتی موقعیت جغرافیایی دارای تفاوتهای بنیادینی در ارتباط با نگرشهای راهبردی است. این تفاوتها در عرصۀ تصمیم سازی در مورد انتخابهای پیش روی تصمیمگیران دارای تأثیر میباشند. ناگفته نماند که برخی نیز بر امکان استفاده از اعمال فریبکارانه در جهت دستکاری افکار عمومی تأکید داشتند که می تواند ابزار توجیهگر سیاستهای اعلانی (در قالب فرهنگ استراتژیک) تلقیگردد. در این ارتباط، به دستکاری افکار عمومی در رابطه با حوادث بندر پرل هاربر ، که به مجوز ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی تبدیل گردید، توجه شد. دومین مرحلهی تحول در مطالعاتاستراتژیک آمریکا تحتتأثیر ترویج اندیشهی قدرت نرم و تعبیهی این مفهوم در مطالعات امنیتی این کشور در دههی 1990 پدیدار شد. از این منظر، تصمیم سازان امنیتی، فرهنگ استراتژیک را متغیری وابسته و در عین حال مستقل ارزیابی کردند. ویژگی وابستگی به تأثیرپذیری آن از عناصری چون: تاریخ، ارزشها ، ایستارها، هویت و جامعه پذیری و برداشت ذهنی از جایگاه کشور در نظام بین الملل و همچنین متغیر هایی مادی چون جغرافیا و توانمندی تسلیحاتی بازمیگشت؛ و وجه استقلال طلبی این نوع فرهنگ نیز در این باور ریشه داشت که فرهنگ استراتژیک باید از هویتی مستقل در چارچوب انتخابها و رفتارهای تصمیمگیران برخوردار باشد. به این ترتیب ، در
شرایط نوظهور بعد از جنگ سرد که آمریکا با ضرورت شناسایی کانونهای جدید تهدید و زمینههای شکلگیری و تشدید آنان در مناطق مختلف جهان مواجه بود ، توجه به ویژگیهای فرهنگاستراتژیک دیگر ملتها مدنظر قرار میگرفت. بطور منطقی، از این منظر، افق جدیدی برای شناسایی ریشههای موج جدید تهدیدزایی آشکار میشد و فرصتهای لازم برای شکل دهی به ائتلاف و همکاری با بازیگرانی که فرهنگ استراتژیک مشابهی داشتند، بروز میکرد. به این ترتیب، تحول این رویکرد در تسری دادن فرهنگ استراتژیک به سایر حوزههای اقدامات خارجی دولتها ریشه داشت ، که باعث میشد در کنار اقدامات نظامی، اتحاد و ائتلافها و حتی روابط مبتنی برهمکاری و تعارض را هم در نظر آورد.
اما همزمان با احساس نیاز برای شناسائی فرهنگاستراتژیک سایر ملل برای آمریکا، مطالعه فرهنگاستراتژیک این کشور نیز در دستور کار ملتها قرارگرفت. از نظر لانتیس آمریکا بخاطر عواملی چون تک ابرقدرتی ، توانائی تأثیرگذاری بر تمام کشورها در عرصه روابطخارجی و همچنین اقداماتنظامی متأثر از قدرت نظامیاش بخصوص بعد از 11 سپتامبر ، در محاسبات امنیتی دولتها مهره وزینی شده است. این اثربخشی باعث ضرورت درک فرهنگاستراتژیک این کشور از سوی سایرین شده است. البته لانتیس دلیل دیگری را نیز مطرح میکند. از نظر وی بر کشورهایی که خواستار به چالش کشیدن قدرت آمریکا هستند، ضرورت بررسی این فرهنگ مبرهن است. بهر ترتیب حجم زیادی از ادبیات فرهنگ استراتژیک به مقوله آمریکا میپردازد.
در بعد نظری فرهنگ استراتژیک ایالات متحده در مقایسه با سایر دولتها ،به برکت همین توجه بخوبی شاخص بندی شده است . و عناصری چون تمایل به استفاده از زور برای دستیابی به اهداف، اسطوره فناوری در نبرد، تمایل به حل سریع منازعه با انهدام غائی دشمن، جنگ اخلاقی و یا مسیحائی و در نهایت پایین بودن آستانه تحمل در این فرهنگ شناسائی شدهاست. این بررسی فرهنگی از دهه 70 میلادی با اثر راسل ویگلی با نام «راه و رسم جنگ آمریکائی» آغاز شد و تا اکنون ادامه دارد.
تمام محققان این حوزه به امکان تحول در فرهنگاستراتژیک در سایهی رخدادهای عظیم ملی اعتقاد دارند. در این ارتباط شکستها وپیروزیها میتواند امنیت مادی و روانی جامعه و شهروندان را دستخوش تغییر قرار دهد. در این زمینه واقعهی سپتامبر 2001 را باید نقطهی عطفی در بروز تحول در فرهنگاستراتژیک آمریکا دانست. که البته از نظر محققین این حوزه دور نماند. مطالعات زیادی که بعد از این تاریخ و البته در پی رفتارهای نظامی یکجانبه آمریکا بربستر مبارزه با تروریسم ، انجام شد؛ مبین همین نکته است. در این مقالات ضمن شناسائی موارد متحول شده فرهنگاستراتژیک آمریکا به پیامدهای این تحول بر سایر دولتها نیز تأکید می شود.
مطالعه فرهنگاستراتژیک آمریکا به واسطه پیچیدگیهای منحصر بفردش از دشواری خاصی برخوردار است. شاید مفیدترین الگو برای بررسی عوامل سازندهی فرهنگ مزبور را در چارچوب نظری دیوید جونز بتوان یافت. ناگفته نماند که این چارچوب نظری در پی تحول رویکردی در بعد نظری فرهنگاستراتژیک از یک سو و بعد از تحول در شاخصهای فرهنگ استراتژیک آمریکا بعد از 11 سپتامبر همچنان از سوی محققین برای بررسی آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد. چنانچه فارل در سال 2005 و یک سال بعد مانکن از این سطح بندی تحلیلی درباره آمریکا سود جستهاند. در هر حال جونز تلاش کرده است که عوامل تشکیل دهندهی فرهنگ استراتژیک را در سه سطح شامل: سطح کلان محیطی که ویژگیهای جغرافیایی، خصوصیات قومی- فرهنگی و تاریخی، را در برمیگیرد. سطح میانی اجتماعی شامل ویژگیهای سیاسی و اقتصادی جامعه وجامعه مدنی است. و در نهایت سطح خرد که مرکب از نهادهای نظامی و ویژگیهای روابط نظامی – مدنی است ؛را مورد توجه قرار دهد.
در این پژوهش سعی میشود که مهمترین و اثرگذارترین عناصر تشکیل دهندهی فرهنگ استراتژیک آمریکا بعد از 11 سپتامبر در ارتباط با ابعاد نرم و سخت افزاری مورد بررسی قرار گیرد. متغیرهای مورد نظر در ویژگیهای جغرافیایی ،خصوصیات تمدنی – فرهنگی ، خصائص سیاسی و تکنولوژیکی از یک سو ، و از سوی دیگر در الگوی نقش آفرینی دو متغیر جامعهی مدنی و اتاق فکر خلاصه شده است.
2- ضرورت انجام تحقیق:
با عنایت به این موضوع که این قدرتهای بزرگ هستند که سیستم و نظام بینالملل را شکل میدهند و بیشترین میزان تأثیرگذاری را بر روندهای جهانی دارا میباشند. لذا شناخت سیاستخارجی این کشورها بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش بنا به نقش مؤثر فرهنگاستراتژیک، این متغیر مهمترین مؤلفه شکلدهنده به سیاست خارجی است. بنابراین شناخت فرهنگاستراتژیک آمریکا به عنوان مهمترین مؤلفه شکل دهنده به رفتار این کشورها از اهمیت بسزائی برخوردارا است. اما در این پژوهش تلاش میشود در راستای پرداختن به این موضوع به دو هدف دیگر که در زیر میآید، نیز نائل شویم.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
با توجه به شرایط کنونی جهان ،نحوه تعامل مصر و ایران به عنوان دو قدرت تاثیرگذار منطقه ای در خاور میانه و شمال آفریقا می تواند تمامی معادلات جهان را تحت تاثیر قرار دهد و از این حیث دارای اهمیت شایانی است. قدرت سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایران در خاور میانه با نفوذ گسترده ای که در میان اقشار مختلف مسلمانان در کشور های مختلف و همچنین نفوذی که در سایر مناطق جهان دارد این کشور را در عرصه منطقه ای و بین المللی حائز اهمیت نموده است از سوی دیگر مصر نیز به عنوان یک کشور بزرگ عربی اسلامی از اهمیت ویژه ای در منطقه برخوردار است . همسایگی مصر با رژیم اشغالگر قدس بر اهمیت استراتژیک این کشور افزوده است . تسلط مصر بر کانال سوئز و نقش آن در قاره عظیم آفریقا موقعیت ژئوپلوتیک مصر را آشکار کرده واین اهمیت را دوچندان نموده است.
روابط ایران و مصر در طی سالهای گذشته همواره با فراز و نشیب همراه بوده و در این سیر تاریخی برداشت نخبگان دو کشور از شرایط منطقه ای و بین المللی بر روند این تغییرات تاثیر گذاشته است.همچنین نفوذ قدرتهای بین المللی نظیر آمریکا در مصر بخصوص پس از مرگ ناصر و کمکهای بلاعوض این کشور به ارتش مصر ، موضوع رابطه با مصر را قامض و پیچیده تر از یک مسئله منطقه ای نموده است .با آغاز بهار عربی در مصر و تغییرات بنیادی در نظام سیاسی و اجتماعی این کشور و قدرت گرفتن اسلامگرایان و پررنگتر شدن مشترکات فراوان
دوکشور و رنگ باختن اختلافات پیشین به نظر می رسد فرصتی تاریخی برای ایجاد روابط نزدیک بین ایران و مصر ایجاد شده است و از آنجایی که روابط ایران و مصر در عرصه بین المللی می تواند منافع داخلی و خارجی هر دو کشور را تحت تاثیر قرار دهد .
عوامل همگرایی دوکشور نظیر دین مشترک، عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی ، منافع و علایق مشترک و همچنین روی کار آمدن اسلامگرایان و بسیاری موارد دیگر قابل تقویت و گسترش بوده و می توانند با کاهش تاثیر عوامل واگرایی نظیر دخالت بیگانگان و بویژه آمریکا، ناسیونالیسم عربی و اختلافات ایدئولوژیک و همچنین تفاوت دیدگاه ها در خصوص مسئله فلسطین و اسرائیل ، زمینه های وحدت و نزدیکی هرچه بیشتر این دوکشور را بوژه در شرایط تاریخی اخیر فراهم آورند.
پژوهش حاضرسعی دارد عوامل تاثیرگذار بر روابط آینده ایران و مصر بعد از سقوط مبارک را مورد کنکاش قرار دهد و پاسخی برای سوالات زیرارائه نموده و در آخر راه کارهایی جهت برقراری روابط نزدیک و بهبود روابط این دو کشور ارائه نماید.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
توضیح و تبیین مفهوم جامعه شبکه ای و تا ثیر آن بر شکل گیری جنبش های انقلابی یکی از موضوعات جالب توجه در مطالعات جامعه شناسی انقلاب است . تحولات جاری در کشورهای حوزه ی شمال آفریقا در طول سالهای 12-2010 مورد تعابیر نظریه پردازان مختلفی قرار گرفته است. گرچه بیشتراین تعا بیر جنبه های ژورنالیستی و غیر آکادمیک دارند، اما از میان عمده متغیرهایی که در این آثار دیده می شود بحث دموکراتیک شدن و غلبه بر نظامهای غیر دموکراتیک از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. این مفاهیم خود مبانی دیگری همچون فرهنگ سیاسی مقاومت، بحران مالی دولتها، ارتباط باز با نظام جهانی و ظهور جامعه شبکه ای را می آفریند. تحولات تکنولوژی که در عرصه ارتباطات در یک دهه گذشته صورت گرفته در تمامی عرصه های زندگی بشری اثرات عمیقی بر جای گذاشته و واکنش های فردی، ملی، منطقه ای و بین المللی را تحت الشعاع خود قرار داده است. امروزه جنبه ای از زندگی بشری را نمی توان یافت که متاثر از فضای مجازی نباشد. در عصری که همه مفاهیم در حال جهانی شدن و به موازات آن پیشرفت هایی که در حوزه فناوری ارتباطات صورت می گیرد، می توان گفت سرنوشت جوامع و افراد هرچه بیشتر به این فرایند گره می خورد. به درستی می توان قرن بیست و یکم را قرن فضای مجازی نامید. ما در عصر ارتباطات به سر می بریم عصری که در آن ارتباط شکلی شبکه ای به خود گرفته است
امروزه با پدید آمدن عصر جهانی شدن روندهای متعارضی از کنش و واکنش میان دو فضای مکانی و رویدادی مطرح می شود. فضای رویدادی فضایی متفاوت از ساختار وستفالیایی دولت های ملی است. گر چه این ساختار پست وستفالیایی با مقاومت هایی از سوی فضای مکانی روبروست ولی با قدرتی فزاینده در حال سلطه و شکل دادن الگوهای نوینی در توزیع قدرت و ثروت در نظام جهانی است. امروزه شاهد رشد سریع روند جهانی شدن در منطقه، و به دنبال آن شکل گیری شبکه های مجازی، جامعه شبکه ای، اینترنت و… هستیم. چرا که جهانی شدن پدیده ی پیچیده ایست که ضمن محدودیت های خاص خود، شکل جدیدی از ارتباطات اجتماعی را موجب می شود. نژاد بشری با ورود به قرن بیست و یکم پیشرفت همه جانبه و فوق العاده ای در توانایی های علمی و تکنولوژیکی داشته است . تکنولوژی اطلاعات با ایجاد فضای مجازی و دیجیتالی دنیای کوچکی به وجود آورده که در آن با فشرده شدن زمان و مکان جنبه های مختلف زندگی خصوصی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد.
علاوه بر این، در این دوره عوامل سیاسی، اقتصادی و فر هنگی از اهمیت ویژه ای بر خوردار شده اند چرا که با پیشرفت فزاینده ی فناوری و اطلاعات آگاهی جوامع نسبت به خود هر چه بیشتر آشکار می شود، که این خود زمینه ساز شکل گیری جنبش های اجتماعی و اعتراضی در سراسر جهان به ویژه مناطق در حال توسعه شده است.
پیشرفت سریع در عرصه ارتباطات به طور بی نظیری جهان را کوچک و فشرده کرده است . امروزه جامعه انسانی در متن یک فرایند رسانه ای شده زندگی می کند. رسانه ها با قرار گرفتن در میان جوامع فکری و سازمان قدرت، فرصت وامکان تبادل نظر و تعامل فکر-قدرت را فراهم می آورد. امروزه بعد فرهنگی جهانی سازی نیز بسیار حائز اهمیت است چرا که نوآوری تکنولوژی در زمینه ی فرهنگی مانند اینترنت، فکس، ماهواره، شبکه های مجازی و ظهور رسانه های جهانی باعث شده که مرزهای فرهنگی از بین بروند. تو سعه ی روز افزون بهره گیری از ارتباطات و گسترش وسایل و رسانه های ارتباط جمعی در میان مردم در سطح جهان مردم را از نقش صرفا منفعلا نه خارج کرده است. مردم با بهره گیری از این رسا نه ها و فضایِ مجازیِ حاصل از آن دارای نقش فعال تری شده اند، چراکه رسانه ذهنیت سازی، انگاره پردازی، گفتمان سازی و تولید قدرت را در دست دارد. در یک سال اخیر شاهد شکل گیری و گسترش حرکت های مردمی در منطقه ای از جهان بوده ایم که انتظار نمی رفت چنین حر کت هایی آن هم در منطقه ی خاورمیانه عربی که دارای زیر ساخت های قدرت سنتی می باشد، رخ دهد. با وجود این، برخی موانع ساختاری را می توان در فرایند دموکراتیزاسیون برشمرد: رویکرد ارتدوکس به اسلام در این منطقه باعث شده گرایشات تفسیریِ عقل گرایانه در حاشیه قرار گیرند، از سوی دیگر فقر فرهنگی، همچون فرهنگ پدرسالاری و انقیادی، و عدم رفاه اقتصادی تحقق دموکراسی را به تعویق انداخته است.
حوادث یک سال اخیر خاورمیانه باعث شگفتی همگان شده، شگفت انگیزترآنکه این حوادث به شکلی دومینووار به حرکت خود در میان کشورهای خاورمیانه عربی ادامه می دهد. در تفسیری خوش بینانه می توان گفت که گسترش رسانه های شبکه ای وشکل گیری فضای مجازی، رشد و آگاهی مردم منطقه را افزایش داده است، به گونه ای که توانسته حکومت های دیکتاتوری منطقه را با مشکل مواجه سازد.
نکته ی قابل توجه در تمامی تحولات منطقه، تاثیر متفاوت رسانه ها، سایت ها، اینترنت و شبکه های مجازی بر فرایند انقلاب است. به گونه ای که در تونس گسترش فضای مجازی پیش از انقلاب و در مصر پس از آغاز فراگردهای انقلابی بوده است. به عبارت دیگر فضای مجازی و شبکه ای در تونس پیشینی و در مصر پسینی است. منطقه ای همچون خاورمیانه که در آن هدف تولیدات فرهنگی تحت کنترل حاکمان، همواره توجیه رژیم های حاکم و دیدگاه های آنها بوده، رسانه های مجازی همچون توییتر، فیس بوک و…خارج از اراده ی نظارتیِ حاکمیت سبب ساز تغییرات عمیقی در محتوا ،بسترو موضوعات شده است. فناوری اطلاعات و اینترنت به کاربران شبکه های اجتماعی مجازی این امکان را می دهد که به صورت ناشناس به تبادل اطلاعات بپردازند. رسانه های نوین در قالب فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در تسهیل و فروپاشی نظام های اقتدار گرا، حفظ ارتباط، بسیج کنش جمعی و افزایش سطح تعامل مردم نقش کارآمد دارند چرا که مهمترین کارکرد رسانه انتقال پیام است.
رسانه های مدرن به فعالان اجتماعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این امکان را می دهند که اجتماعات و انجمن هایی مجازی برپا کنند.از این میان اینترنت بیش ازسایر رسانه ها به فعالان سایبری در بسیج معترضان، ایجاد کنش جمعی و پخش اطلاعات یاری رسانده است.
روند جهانی شدن و شکل گیری جامعه ی شبکه ای باعث تغییرات بنیادین در سایر عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن منطقه شده است از آنروکه شبکه ها ساختارهایی باز هستندکه می توانند بدون هیج محدودیتی گسترش یابند. یکی از ویژگی های بارز آن برتری ریخت اجتماعی بر کنش اجتماعی است. گرچه بازتاب و تاثیر شکل گیری رسانه های مجازی در این منطقه انکارناپذیر و قابل بررسی است، اما مسئله ی اساسی بررسی (عدم) زیر ساخت های مورد نیاز کشورهای این منطقه برای شکل گیری روندهای دموکراسی سازی است، چرا که ماهیت این جنبش ها دموکراسی خواهانه است و گذار به دموکراسی از مفاهیم اساسی جامعه شناسی سیاسی در دنیای امروز است. در این پژوهش دو کشور مصر و تونس، با سابقه ی طولانی دیکتاتوری، برای بررسی انتخاب شده اند. تونس از جهت تقدم و مصر از جهت تکرار پذیری روند اعتراضاتِ تونس و اینکه مصر از یک سو بزرگترین واحد سیاسی-جمعیتی جهان عرب، مرکز ثقل اندیشه ی ملی گرایی عربی و از سوی دیگر به دلایل ژئو پلیتیکی، ژئو اکونومیکی و ژئواستراتژیکی یکی از تاثیر گذارترین کشورها در حوزه ی آفریقا، دنیای عرب و جهان اسلام محسوب می شود.
فراگرد زمانی این تحولات و شیوه های متفاوت تا ثیر گذاری جامعه ی شبکه ای بر سیر این تحولات از موضوعات قابل تامل است، چرا که تحلیلگران با رویکردهای متفاوت علل مختلفی را سبب ساز این اعتراضات عنوان کرده اند: از جمله بحران مالی جهانی، افزایش جمعیت، بالا بودن نرخ بیکاری، فساد مالی و .. با این حال تمامی آنها قویا بر نقش، جایگاه ومیزان تاثیر گذاری شبکه های مجازی، رسانه ها، اینترنت و.. اذعان دارند
سوال تحقیق:
با توجه به گسترش رسانه های ارتباطی و همه گیر شدن جامعه مجازی پرسش اساسی این است که بروز جامعه شبکه ای و پیدایش فرهنگ سیاسی مقاومت چگونه موجب تکوین جنبش های انقلابی در مصر و تونس شده است؟
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
سیّد جمال الدّین مصلحی بزرگ دنیای اسلام که هر چند بیش از یک قرن از در گذشت او می گذرد ولی همچنان تفکر و راه و روش او الهام بخش بسیاری از شخصیت ها، متفکران و روشن فکران مسلمان است. و دنیای عرب و همه مصلحان شیعی ایرانی تحت تاثیر مستقیم و یا غیرمستقیم سیّد جمال بوده اند.
جنبش هایی نظیر اعرابی پاشا و اخوان المسلمین در مصر، مهدی سودانی و دکتر حسن الترابی در سودان و جنبش های مشروطیت در عثمانی و مصر و ایران همگی ریشه در نهضت فکری_ سیاسی سیّد جمال داشته اند.
از دلایل عمده ی وسعت این تاثیر گذاری می توان به عوامل زیر اشاره کرد :
الف) حرکت سیّد جمال در سطحی فراتر از مذهب و ملّیت خاص و به طور عام در سطح جهان اسلام بود، چرا که او همه ی کشور های اسلامی را وطن خود می دانست.
ب)سیّد جمال،جهانی،عام وانسانی می اندیشید ومتعّهد به ارزش های والای انسانی بود.
ج) سیّد جمال نه غرب ستیز بود و نه غرب گرا، بدین معنی که نه مانند سنّت گرایان به گونه ای احساسی و سطحی به رد مطلق غرب می پردازد و نه مانند متجدّدان غرب گرا
کور کورانه و به طور مطلق غرب را پذیرفته بود، او قائل به تمیز و تفکیک جنبه های مثبت و منفی تمدّن جدید بود. سیّد جمال با روی کردی انتقادی به سنّت و مدرنیته خواهان ترکیب و تلفیق جنبه های منطقی، عقلایی، انسانی و مفید هر دو از موضع دینی و تفکر دینی بود.
بزرگانی چون دکتر شریعتی درباره ی او چنین می گویند: (( در عصری که استعمار غرب در اوج سلطنت جهانی و شرق در حضیض خواب خرگوشی آن هم در جامعه های اسلامی، که بر سر هر کشوری آدمک هایی از قبیل ناصر الدّین شاه حکومت می کرد فریادی از حلقوم تنهایش بر می آورد. و هم چون صور اصرافیل و ملّت های مسلمان کفن بر خویش می درند و از قبرستان سکوت و رکود بر می شورند)).
افکار سیّد جمال در شرایطی که جهان اسلام در عقب ماندگی ذهنی و انحطاط فکری و اجتماعی و … در خواب غفلت عمیقی به سر می بردند و دنیای غرب گام در مسیر پیشرفت گذاشته و از دنیای شرق در جهت استعمار و بردگی استفاده می کردند، ماهیت ضد استعماری دارد.
استاد سیّد محمّد طباطبایی مورّخ و ادیب بزرگ در مورد تاثیر اندیشه های سیّد جمال الدّین و خدمات او چنین می نویسد : ((من چهره سیّد جمال الدّین اسد آبادی را برگزیده ام، زیرا عکس چهره ی او را در قانون اساسی و مطبوعات و فرهنگ جدید و همه ی تشکیلات اساسی حکومت مشروطه وطن خود می نگرم و عقیده دارم خدمتی که او به ایران کرد از نظر ارزش، بالاتر از خدمتی بوده که نادر و اردشیر و یعقوب لیث و شاه اسماعیل به تاریخ ایران کرده اند و در ردیف خدمت هوخشتره مادی و آرشاک پرتوی محسوب می شود)).
در مورد شخصیت این چهره ی درخشان و مبارز و مجاهد مقاله های فراوانی به زبان های مختلف نوشته شده است که در این مقالات اهداف مبارزات و روحیّات این مرد بزرگ مورد بررسی قرارگرفته است و تا حدی افکار و اندیشه های مبارزاتی ایشان روشن شده است، اما هنوز ابهامات زیادی در مورد ایشان وجود دارد و البته زندگی پر ماجرای سیاسی و اجتماعی ایشان نیز بر این ابهامات دامن زده است .
سیّد جمال عامل تحوّل بود و همواره می کوشید افکارش راهی به سوی آزادی و استعلای جهان اسلام باشد بنابراین مشروطه مدیون دیدگاه اصلاحی او می باشد، چون عامه مردم ایران حتّی در لغت هم مشروطه را نمی شناختند و آشنایان نیز به بیراهه رفته بودند. عدّه ای چون ملکم خان سیاسیون ملّی گرایی بودند که مذهب را در حاشیه قرار داده و خواستار پیاده شدن فرهنگ غرب بدون هیچ دخل و تصرفی بودند، امّا سیّد جمال الدّین مشروطه را راهی می دانست که از طریق آن با وجود حفظ فرهنگ و ارزش های اسلامی عقب ماندگی های ناشی از بی تدبیری های حکومت های مستبد وابسته به غرب را جبران کند. بنابراین تاثیر سیّد جمال بر نهضت مشروطه چیزی نیست که بر دوست و دشمن پوشیده باشد.
[1] – سیّد احمد موثقی، سیّد جمال الدّین مصلحی متفکر و سیاستمدار،چاپ دوم،( قم: بوستان کتاب،1388). ص7.
[2] – همان، ص7.
[3] – همان، ص 8.
[4]- سیّداحمدموثقی، علل و عوامل ضعف وانحطاط مسلمین، ( انتشارات دفترنشرفرهنگ اسلامی،1373)، ص9.
2- محمّد محیط طباطبایی، سیّد جمال الدّین اسد آبادی و بیداری مشرق زمین،به کوشش سیّدهادی خسروشاهی،جاپ پنجم، (تهران،نشر سماط،1379)، ص10.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است