نوع زندگی در قرن حاضرماشینی است.پیشرفت تکنولوژی وتأثیر آن در پهنه زندگی انسانها، بشر را بافقرحرکتی روبه رو ساخته است (معتمدین، 1383). ازآنجایی که حرکت، زندگی و پویایی بشر است و عدم حرکت یا همان فقر حرکتی در هر سنی با عوارض جانبی چون چاقی، ضعف عضلات، بیماریهای دستگاه گردش خون، تنفس و اختلالات روانی همراه است، بنابراین میتوان گفت حرکت جزء جدانشدنی زندگی انسانهاست (معتمدین وهمکاران،1388). کاهش تحرک و فعالیت بدنی در زندگی روزمره که به واسطه توسعه و گسترش امکانات و وسایل رفاهی و شیوههای نوین زندگی به وجود میآید ضرورت پرداختن به ورزش و تربیت بدنی را بیش از پیش ایجاب میکند و انجام مستمر و منظم حرکات بدنی در این راستا، امری لازم و حیاتی به نظر می رسد (کاشف، 1379). عمده ترین وسیله ی تربیت همگانی درجامعه معاصر درکشورهای پیشرفته ورزش است (شعبانی وهمکاران،1390). امروزه تربیت بدنی و ورزش به عنوان یک ضرورت انکار ناپذیر و یک نیاز اساسی زیربنایی برای تمام کشورها و جوامع محسوب می شود و به طور چشمگیر و فزاینده مورد توجه همگان قرار گرفته است.از آثار مثبت این پدیده میتوان به تأمین سلامت و بهداشت جسمانی و روانی، کاهش هزینههای درمانی و افزایش میزان تولید و بهره وری شهروندان اشاره کرد. مقوله ورزش و تربیت بدنی میتواند به عنوان یک وسیله تفریح و گذران اوقات فراغت و ابزار مؤثر برای جلوگیری از انواع انحرافات اجتماعی به ویژه اعتیاد به سیگار و مواد مخدر باشد. علاوه بر این در دنیای معاصر که عصر هجوم ماهوارهها لقب گرفته است، پدیده ورزش میتواند به عنوان ابزاری سالم و نسبتا ارزان برای مقابله با انواع تهاجمات فرهنگی به کار گرفته شود(حمایت طلب،1388).اساساً توسعه ورزش در ارتباط با افزایش مشاركت و ترویج فرصتها و مزایای حضور در فعالیتهای ورزشی است. مشاركت در ورزش و فعالیتهای بدنی دامنه گستردهای از مفاهیم از قبیل حضور كودكان در بازی، مشاركت دادن زنان در ورزش، حضور جوانان در ورزشهایی كه قانونمند بوده، و نهایتاً توسعه ورزش همگانی، حرفهای و قهرمانی را به هم مرتبط میكند (کالیوپی، شیلبوری و کریستین، 2008).با وجود این همه اسناد و مدارک در خصوص ارزش و جایگاه ورزش و تربیت بدنی در توسعه سلامتی و تندرستی متأسفانه در کشور ما هنوز اهمیت و ضرورت ورزش در بین اقشار مختلف جامعه شناخته شده نیست و آن طور که باید و شاید به ارزش و جایگاه ورزش در سلامتی و تندرستی افراد جامعه پرداخته نشده است.عدم تحرک جسمانی یعنی محروم شدن از سلامتی و بهداشت جسمانی، روحی، روانی، شادابی و کارایی که یقینأ صدمات جبران ناپذیری بر کل اجتماع به دنبال خواهد داشت(حمایت طلب،1388). بر اساس نظر متخصصان امور اجتماعی و جامعه شناسان، علل عدم رشد، توسعه و ترویج هر مقوله در یک جامعه را میتوان از ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و…بررسی کرد. ورزش به عنوان یکی از فعالیتهای فراغتی از نوع فعال، نقش تعیین کننده ای در حفظ سلامت جسمی وروحی انسانها دارد. داشتن زندگی سالم مستلزم تحرک و فعالیتهای ورزشی است.این موضوع بارها در پژوهشهای مختلف بیان شده است. آگاهی افراد از تاثیرات مطلوب فعالیتهای ورزشی بر دستگاههای مختلف بدن، موجب شده تا گرایش به این امر روز به روز افزایش یابد (صفانیا،1380). تاکید مردم ازفعالیتهای رقابتی به سمت ورزشهای آزاد تغییر کرده است، این رویکرد در کشورهای دیگر نیز دیده می شود (غفوری و همکاران،1383). تحقیقات انجام شده در قاره اروپانشان میدهد که
رویکرد اصلی انها گسترش ورزش همگانی است (مظفری وهمکار،1384) نتایج رساله دکتری غفوری نیزبه افزایش سرمایه گذاری در ورزش همگانی ایران تاکید دارد (غفوری، 1382) چون این مسئله بر سلامت افراد بیشتری از جامعه تاثیر میگذارد و سرمایه گذاری دولت، موجب بهبود چند برابری سلامت و بهداشت در جامعه میشود (غفوری و همکاران، 1382). اختصاص دادن مدت کوتاهی از زندگی روزانه به فعالیتهای ورزشی و به ویژه در چارچوب ورزش همگانی، علاوه بر تاثیر آن در تأمین سلامت و نشاط فردی و ارتقای سلامت اجتماعی در پیشگیری از اشاعه برخی از آسیبهای اجتماعی نیز مؤثر خواهد بود. از این رو توسعه ورزش همگانی به صورت راهبردی برای ارتقای فرهنگ شهروندی و تقویت سرمایه اجتماعی و مشارکت مردم در امور زندگی شهری به شمار میآید (ایازی، 1389).
ورزش، این پدیده سازمان یافته اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 طی این دوران، ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به خود گرفته و از جنبههای گوناگونی قابل بررسی است. یکی از مهمترین جنبههای آن، همگانی بودن آن یا به تعبیری ورزش همگانی است. ورزش همگانی با هدف افزایش مشارکت تمام گروههای اجتماعی و فراهم کردن تکثرگرایی ورزشی، تقویت ورزش قهرمانی ، ورزش رقابتی، تفریحات سالم و ورزش تفریحی پایه گذاری شد. امروزه ورزش به ویژه ورزش همگانی از آنجا که موجب افزایش امید به زندگی از طریق ارتقای سلامت افراد جامعه میشود، یکی از زیرشاخصهای توسعه انسانی در جوامع قلمداد میگردد. همچنین به واسطه افزایش سلامت و نشاط در جامعه سبب کاهش هزینههای درمانی و بهداشتی می شود و بهره وری نیروی کار جامعه را بالا میبرد و از این راه به توسعه همه جانبه آن جامعه کمک میکند. ورزش همگانی باوجودسادگی حرکات درزمینه سلامت شهروندان میتواند نقش مهمی را برعهده بگیرد.ازطرف دیگراین نوع ورزش رایگان است و نیازبه سرمایه آنچنانی شهروندان ندارد. به همین علت بررسی گرایش شهروندان مهم است تابرنامه ریزی صحیح دراین زمینه انجام شود (معین الدینی 1391). گذشته از این، ورزش همگانی در یک جامعه کارکردهای مطلوبی چون افزایش همدلی، تقویت همبستگی و مشارکت اجتماعی و تحکیم روابط و پیوندهای اجتماعی، کمک به فرآیند جامعه پذیری افراد نیز دارد. یکی از جنبههای مهم و کارکردی ورزش همگانی، پیرامون ورزش قهرمانی است(مول و همکاران 1992). در تحقیقی به اثر ورزش همگانی بر ورزش قهرمانی پرداختند. آنها در مدل معروف اوقات فراغت خود، ورزش همگانی را پایه توسعه ورزش قهرمانی و حرفهای دانستهاند. در پژوهش دیگری آزمودنیها بر نقش ورزش همگانی و توسعه آن در پیشرفت ورزش قهرمانی تأکید کرده و آن را پشتوانه ورزش حرفه ای و قهرمانی قلمداد کردند (رانسون,2002).
سازمان بهداشت جهانی سه شاخص برای شنجش سلامت و تندرستی بین ملل گوناگون ارائه کرده است:
1) بیماریها 2) مرگ و میر 3) کامیابی
انسانها با ازدواج استقلال مییابند و با تشكیل زندگی، یك واحد كوچك اجتماعی را به وجود میآورند، مسئولیت میپذیرند و به استقلال میرسند، زندگی آنها هدفدار میشود و با پذیرش مسئولیت اداری خانواده خود، تصمیمگیرنده میشوند . آنها در کنار هم آرامش مییابند. چنانچه خداوند در قرآن كریم (روم، 2) میفرماید : “برای شما از جنس خودتان جفتی بیافریدیم تا با او انسگیرید و آرامش یابید و در بین شما دوستی و مهربانی قراردادیم، در این امر برای افرادی كه اهل تفكر باشند آیات و نشانههایی وجود دارد” (صالحی فرد، 1379). از مفاهیم رایج برای نشان دادن میزان شادی و پایداری در خانواده، مفهوم رضایت زناشویی است . درواقع رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه میدهد. برای افزایش رضایت زناشویی تلاشهای علمی فراوانی صورت گرفته است. این تلاشها به تدوین راهبردهای مداخلهای منجر شده است که میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: الف) برنامههای آمادهسازی همسران قبل ازدواج (السون و السون[5]،1997)؛ ب) برنامههای غنیسازی پس از ازدواج (نیکولز و بکوار[6]،2000)؛ ج) مشاوره ازدواج برای همسران ناسازگار (احمدی، 1383). برای اکثر بزرگسالان، شادمانی در زندگی، بیشتر به ازدواجی موفق و روابط زناشویی توام با رضایت وابسته است تا سایر جنبههای زندگی. رضایت زناشویی میتواند بهطور کامل بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و تحقیقات انجامشده اهمیت این موضوع را بر انواع نتایج بالینی مانند. بهداشت روانی، بهداشت جهانی و حتی طول عمر تأیید نمودهاند، «وارینگ» و همکاران (1981)در مطالعهای دریافتند که نابسامانی ازدواج و عدم خشنودی در زندگی زناشویی بهطور معناداری با شیوع اختلالات عاطفی و هیجانی در جمعیت عمومی رابطه دارد، درصورتیکه ازدواجهای رضایتبخش باعث سلامت همسران و مانع رویدادهای منفی زندگی و مشکلات روانشناختی در آنها میشود. بعضی از موضوعهای شناختهشدهای که میتواند پدیدآورنده اختلافهای زناشویی باشد چنین است پول، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، خیانت جنسی، مشکلات عاطفی، مشکلات مالی، مشکلات ارتباطی (گفتوشنود)، درگیریهای کاری و مانند اینها (ثنایی و ذاکر، 1378)
طبق نظریه خودتعیینگری سه نیاز بنیادینِ روانشناختی خودمختاری، «شایستگی و ارتباط» وجود دارند که ازنظر انگیزشی در دنبال کردن اهداف و همچنین محتوای اهدافی که فرد در جستجوی آنها است نقش دارند و از طریق فرآیندهای نظم دهی باعث انگیزش ذاتی و رفتار خود تعیینکننده میشوند و با عملکرد مؤثر فرد و بهزیستی روانشناختی او در ارتباط هستند. بهبیاندیگر، نیازهای ذاتی روانشناختی، شرایط خاصی را برای بهزیستیِ روانشناختی فراهم میکنند که ارضاء این نیازها بستگی به شرایط و محیطی حمایتکننده دارد (دسی و رایان، 2000). همه افراد در سه نیاز بنیادین روانشناختی خودمختاری، شایستگی و ارتباط سهیم هستند (رایان و دسی، 2008). خودمختاری با «خودسازماندهی»، تایید رفتار خود و حق انتخاب داشتن در اعمالی که فرد انجام میدهد (رایان و کنل، 1989؛ به نقل از دسی و رایان، 2008) شایستگی با احساس مؤثر بودن در اعمالی که فرد انجام میدهد (وایت، 1959، دسی، 1975، اسکینر، 1995؛ به نقل از دسی و رایان، 2000) و ارتباط با احساس مرتبط بودن با دیگران و داشتن حس تعلق به اجتماعی که فرد در آن است (دسی و رایان؛ 1991؛ ریس و پاتریک، 1996؛ به نقل از دسی و رایان، 2000)، تعیین میشود. مطالعات گذشته نشان دادهاند که ارضاء نیازهای بنیادین روانشناختی، پیشبینیکننده انگیزش درونی، بهزیستی و دیگر پیامدهای مثبت در حیطههای گوناگون مانند کار (برای مثال بارد، دسی و رایان، 2004؛ کیسر و رایان، 1999؛ به نقل از ریو، 2005)، آموزش (برای مثال فرر-کاجا و ویس، 2000) تمرین ورزشی (ویلسون و راجر، 2007) شده است.
خودشناسیِ انسجامی است به آگاهی لحظهبهلحظه نسبت به حالات روانشناختی و توان تمایز نهادن و تحلیل محتوای تجارب کنونی و نیز پردازش فعال در مورد خود و معطوف به رویدادهای گذشته که نتیجه آن ایجاد دیدی وسیعتر در جهت هدایت رفتار و تشکیل طرحوارههای فردی پیچیدهتر و کاملتر است، اشاره دارد (قربانی، واتسون، بینگ، دیویسون و لبرتون،2003). پژوهشهای صورت گرفته نشان دادهاند که خودشناسیِ انسجامی با برونگرایی، پذیرش، وجدان گرایی، ثبات هیجانی و گشودگی به تجربه بیشتر در مدل پنج عاملی شخصیت (طهماسب، قربانی و پورحسین، 2008)، پایداری در برابر نشانههای جسمی بیماری (قربانی، واتسون، کانیگام، 2010)، حرمت خود، همدلی و ابعاد مثبت خودشیفتگی (قربانی، واتسون، حمزوی، ویتینگتون، 2010)، در ارتباط بوده است.
اهمیت رضایت زناشویی در رشد و پیشرفت افراد (برنشتاین و برنشتاین، 1989) و بهبود عملکرد و سلامت خانواده (وارینگ، 1981) و از سوی دیگر اثرات مثبت ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی (خودمختاری (آزادی)، شایستگی و ارتباط) و خودشناسی انسجامی در بهتر شدن عملکرد افراد در زمینه های مختلف و بهزیستی و سلامت روانی (دسی و رایان، 2000،قربانی و همکاران، 2008)، محقق را بر آن داشت تا مطالعه مورد نظر را به رضایت زناشویی و با موضوع رابطه بین ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی، خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی اختصاص دهد. بدلیل اهمیت و نقش اساسی معلمان، در رشد و تربیت دانش آموزان (بهعنوان ارکان آینده جامعه) و همچنین، الگوپذیری دانش آموزان از معلمان و از طرفی اهمیت رضایت زناشویی در سلامت روانی و بهبود عملکرد افراد این تحقیق در مورد جامعهی معلمان
صورت گرفته است.
به طور خلاصه در تحقیق حاضرسعی برآن است که به این سوال پاسخ داده شود که آیا ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی، خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی درفرهنگیان رابطه دارد؟
خانواده، اولین و بادوامترین بستر رشد است. نقش انکارناپذیر خانواده در تحول، سلامت کارکرد زوجین و بخصوص کودکان در تمام ابعاد شناختی، اجتماعی، رفتاری، عاطفی و تحصیلی بهخودیخود از اهمیت و ضرورت بسیار بالایی برخوردار است. سنگ بنای تشکیل خانواده ازدواج هست. ازدواج بهعنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال، همواره مورد تأیید بوده است. ازدواج رابطه انسانی، پیچیده ظریف و پویایی هست که از ویژگیهای خاصی برخوردار است. همچنین، توجه به کانون خانواده، محیط سالم و سازنده برای کودکان، روابط میان فردی گرم و صمیمی که میتواند موجب رشد و پیشرفت افراد گردد ازجمله اهداف و نیازهای ازدواج محسوب میشوند؛ اما از طرفی زندگی مشترک دو انسان با یکدیگر آنهم از دو جنس متفاوت امری بسیار ظریف و گاه دشوار است، زیرا ارتباط ناسالم و عدم شناخت صحیح زوجین از نیازهای یکدیگر باعث بروز بسیاری از مشکلات زناشویی بهصورت پنهان و آشکار در بستر خانواده میشود و موجودیت خانواده را موردحمله قرار میدهد (شرفی،1382).
در دههی 90 مطالعات علمی پیرامون زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرد در مقایسه با یافتههای علمی دهههای گذشته، در دههی 90 حجم زیادی از مطالعات به جنبههای مختلف رضایت زناشویی اختصاص داشته است (برادبری و دیگران 2000) درک کیفیت و ارزش امواج وسیلهای برای درک اثرات آن بر روی تمام فرایندهای داخل و خارج خانواده است. ازجمله دلایل معقول و منطقی مطالعه بر روی جزئیات زناشویی، درک محوریت آن در سلامت خانواده و اشخاص اهمیت آن برای جامعه در حالتی که ازدواجهای موفق شکل میگیرد، دست کشیدن از جرم و نیاز به گسترش در اختلافات تجربی برای زوجین بهمنظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی و طلاق، میباشند. (بوگام[23]، شوهام[24]، هیزر[25]، دیرتو و استیکل[26]، 1998؛ به نقل از سودانی،1385)
در دههی 80 و 90 محققان موضوع رضایت زناشویی را با تأکید بیشتر بر جنبههایی از تعاملات زناشویی که کمتر محسوس و قابلمشاهده هستند، ادامه دادهاند. (شامل تفسیر رفتارهای متقابل، هیجانات تجربهشده و پاسخهای فیزیولوژیک به تعاملات). همچنین در این دوره به الگوهایی کلی تعاملات زوجها و ابعاد اجتماعی آنکه نادیده گرفتهشده بود و نیز به خشونتهای زناشویی توجه بیشتری شد (برادبری و دیگران، 2000).
تحقیقاتی که بر روی تغییرات فیزیولوژیک مربوط به روابط زناشویی انجامشده است، اهمیت زیادی دارد، یافتههای این تحقیقات نشان میدهدکهتغییرات فیزیولوژیک با بروز عواطف ارتباط مستقیم دارند. (تامسون و گیلبرت[27]، 1998) در پژوهشهای خود دریافتند که همزمانی و تشابه در سیستم فیزیولوژیک در بین زوجهایی که رضایت زناشویی بالایی دارند بیش از زوجهای ناراضی است.
مطالعاتی که دربارهی اثرات فرزندان بر رضایت زناشویی صورت گرفته نشان دادهاند که فرزندان تأثیرات متناقض و متفاوتی بر کیفیت روابط زوجها میگذارند. به این معنی که فرزندان گاهی بر رضایت زناشویی تأثیر مثبت و گاهی تأثیر منفی میگذارند.
بزرگترین بخش از تحقیقات که دربارهی تأثیر عوامل محیطی بر ازدواج صورت گرفته، به نقش عوامل اقتصادی و عوامل مرتبط با کاربرد رضایت زناشویی پرداختهاند (برادبری و دیگران، 2000) در این مطالعات ارتباط بین ویژگیهای شغلی و کیفیت زندگی زناشویی موردبررسی قرارگرفته است. رسپتس[28] (1989؛ به نقل ازنظری،1386) مطالعهای را بر روی کارکنان بخش کنترل ترافیک هوایی و همسرانشان انجام داد و نتیجه گرفت که حمایت اجتماعی همسران این افراد میتواند آرامش در محیط کار را بالابرده و عصبانیت آنها را در خانه پس از یک روز کاری سنگین کاهش دهد. ماهانی و همکاران (1999؛ نظری،1386) با تجزیهوتحلیل مشاهداتشان نشان دادند که جنبههای مختلف عملکرد زناشویی شامل رضایت زناشویی تعداد برخورد و خشونت فیزیکی با فعالیتها و اعتقادات مذهبی در ارتباط است، به این صورت که زوجهایی که اعتقاد مذهبی بالاتری دارند، رضایت زناشویی بالاتری داشته و برخوردها و خشونتهای آنها نسبت به هم کمتر است. به همین دلیل درک ارزشهای دینی دربارهی ازدواج برای سلامت رابطهی زوج اهمیت بالایی دارد.
گر چه زناشویی سعادتمندانه فقط تااندازهای مربوط به روابط لذتبخش جنسی است ولی این روابط یکی از مهمترین علل خوشبختی و یا عدم خوشبختی زندگی زناشویی است، زیرا اگر این روابط قانعکننده نباشد منجر به احساس محدودیت، ناکامی و عدم احساس ایمنی میگردد (شاملو، 1372، ص 41).
تحقیقاتی که در مورد ازدواج شده است نشان میدهد که مسئله جنسی ازلحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول قرار دارد. دریکی از پژوهشها بهوسیله «لاتویس[29]» از اولیاء 900 دانشجوی دانشگاه خواسته شد که پرسشنامهای راجع به سازش زناشویی خود و رفتاری خود پر کنند. نتیجه بهدستآمده این بود که 6 مشکل عبارت بودند از مسائل جنسی، مسائل اقتصادی، تفریح و روابط اجتماعی، رابطه خانواده، زن و مرد، مسائل مذهبی و انتخاب دوستان، مشکل جنسی درجه اول اهمیت را حائز شده است (همان منبع، 1372، ص 656).
در روابط زناشویی سه عامل اصلی موجود است که سبب ارضاء و ایجاد لذت اصلی خواهد بود، یکی از این عوامل داشتن اطلاعات کافی در مورد امور جنسی، دیگر آزاد بودن از ترسها و تعصبات و انحرافات مربوط به موضوعات جنسی و سوم توازن میان تمایل جنسی زن و مرد است.
ناسازگاری جنبههای متعددی از اختلال در روابط زناشویی همچون باورهای غلط برداشتهای نادرست، کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنشهای هیجانی، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و اختلال در رابطه را به دنبال میآورد که میتواند به شکل مشاجره، فحاشی، دعوا و کتککاری، قهر و ترک از خانه بروز نماید و نهایتاً منجر به طلاق شود.
طلاق، جدایی است که درنتیجه تعارضات و افزایش ناسازگاری زوجین پدید میآید و میتواند موجب ناتوانی، مشکلات پزشکی جدی و مزمن در افراد بزرگسال گردد. طلاق خطر خودکشی مردان را افزایش میدهد. کودکان خانوادههایی که دچار تعارض یا طلاق میباشند در معرض خطر انواع مشکلات رفتاری و عاطفی هستند و علائمی همچون رفتار عنادورزی، پرخاشگری و علائم افسردگی از خود نشان میدهند. (باری و هترینگتوم[30] 1993 و همکاران،1991؛ نظری،1386) تفاوت زیادی بین سلامت زن و مرد مطلقه وجود دارد. زنان نسبت به مردان ناتوانی کمتری را گزارش میدهند. الگوی مشترک تحقیقات در مورد طلاق این است که ازدواج بر سلامت تأثیر مثبت دارد و سطح سلامت را بالا میبرد. کرنان و مولر (1998) نیز اعتقاددارند رابطه پایدار تأثیر خوبی بر سلامت فرد دارد. (کرو ریدلی[31]؛ ترجمه موسوی،1384).
با قاطعیت میتوان گفت كه در هیچ مقطع تاریخی، ارزشها و نگرشهای افراد و گروههای اجتماعی در درون جوامع به سرعتی كه امروز در حال تغییر است، دچار دگرگونی نبوده است. همراه با دگرگونیهای وسیع محیطی و ساختاری، نظام ارزشی جوامع نیز هرچند با تأخیر به آن واكنش نشان میدهد و دچار دگرگونی میشود(موحد و دیگران،1386: 34).
اعتقاد بر این است که جوانان در همه جوامع معمولاً به نظم اجتماعی موجود کمتر متعهدند و بیشتر مستعد ایجاد تغییر و دگرگونی در این نظام هستند. در مقابل نسل بزرگسال محافظهکارتر و حافظ نظم اجتماعی است و با منابع سنتی ارزشها و هنجارها پیوند محکمتری دارد(اینگلهارت، 1373: 14).
نگرانی درباره جوانان و تغییرات فرهنگی عمری به درازای تاریخ بشری دارد. هنجارگریزی جوانان، همیشه مسئلهای مهم در سطح جوامع بوده است. یکی از مهمترین این هنجارگریزیها که در جوامع شرقی اهمیت بیشتری داشته، رابطه با جنس مخالف است. جوامع سنتی برای این جور روابط همیشه چارچوبهای خاصی داشته اند(ربیعی و شاه قاسمی،1388: 35). این روابط که غالباً به صورت مخفیانه انجام میگیرد، از سویی با اصول اعتقادی و فرهنگی جامعه در تضاد است و نوجوانان بویژه دختران از این بابت از جانب خانواده و اولیای مدرسه مورد بیمهری و سرزنش قرار میگیرند و از سوی دیگر بهداشت روانی خانوادهها را مختل نموده و موجبات بدبینی خانوادهها و اولیای مدارس را فراهم میآورد که هریک دیگری را متهم به بیکفایتی نموده و به جای پرداختن به علل و عوامل ریشهای سعی در مبارزه با معلول دارند و مجازاتهای انضباطی نظیر تهدید، توبیخ اخراج و شبیه اینها را اعمال میکنند.
در دیدگاهها و تئوریهای تحلیل مسائل اجتماعی، تعاریف متعددی از مسائل اجتماعی وجود دارد. در اینجا ما یکی از جامعترین تعاریف را به عنوان تعریف مسئلة اجتماعی در نظر میگیریم: مسئلة اجتماعی به وضعیتی گفته میشود که بخش قابل توجهی از جامعه از طریق تجربیات خود از آن اگاه شوند(بعد عینی) و این وضعیت را در تعارض با ارزشها بدانند(بعدذهنی) و به شکل سازمانیافته یا سازماننیافته خواهان تغییر یا اصلاح آن وضعیت اجتماعی باشند(امین آقایی، 1388: 32).
دین اکثریت افراد در جامعه ایران، اسلام است و اکثر هنجارها و ارزشهای جامعه ما توسط دین مشخص میشود. دین اسلام نیز دوستی دختر و پسر را منع نموده، روابط میان آن دو را با حفظ حریم فردی، رعایت حیا و عفت اجتماعی مجاز میداند. در گذشته این روابط بیشتر در میان اقشار بالانشین و آن هم به ندرت یافت میشد.
با ظهور انقلاب اسلامی این روابط به طور کلی نفی شد. انقلاب سعی در ایجاد باورها و نگرشهای جدید در حوزههای مختلف و همچنین اصلاح برخی رفتارهای اجتماعی و جایگزینی آنها با نگرشها و رفتارهای قبل از آن داشت. هنجارآوران و فرهنگسازان پس از انقلاب به ویژه دهه 60، صرفاً از شیوهها و ابزار کنترل اجتماعی درونی در این راه بهره نبرده و علاوه بر آن، به استفاده از ابزارهای کنترل بیرونی نیز روی آورند. بر این اساس، در آموزشهای رسمی پیش دبستانی، دبستانی و راهنمایی، حتی قبل از بلوغ دختران و پسران طرح جداسازی اجرا شد تا به این وسیله کودکان و نوجوانان به لحاظ فکری و رفتاری آمادگی این نوع نگرشها و رفتارها را درمورد افراد غیرهمجنس پیدا کنند. این نوع
رفتار و نگرش توسط مردم تا حد زیادی پذیرفته شد و تا حد زیادی با رضایت خاطر، مطابق آن رفتار میکردند. اما تغییرات فرهنگی به تدریج نظام اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داد؛ به ویژه افرادی که در پایان دهه 70 و اوایل دهه 80 دوران نوجوانی و جوانی خود را طی میکردند. به نظر میرسد که این نسل یا جمعیتی که پدیدههای متفاوتی را نسبت به نسل قبل از خود تجربه کرده بودند، هماهنگی بالایی با عناصر فرهنگی دهه 60 ندارد. اکنون ضد ارزش تلقی شدن روابط دختر و پسر جوان، همچون گذشته ارزیابی نمیشود. با این حال، این تغییر فرهنگی برای نسل انقلاب به راحتی مورد پذیرش قرار نگرفته و نخواهد گرفت و ایشان به این پدیده، احتمالاً بیشتر به عنوان نوعی استحالة فرهنگی و نتیجه تهاجم فرهنگی غرب مینگرند(قاسمی،1383: 93).
به طور کلی آنچه که امروز دوستی دختر و پسر را در جامعه ایرانی به مسئله اجتماعی تبدیل کرده است تقابل میان نگرشهای مذهبی و سنتی که سعی در محدود نگه داشتن روابط دو جنس پیش از ازدواج دارند با دیدگاههای جدید و نویی است که حاصل تماس با فرهنگهای دیگر به ویژه فرهنگهای غربی است که عمدتاً دوستی دختر و پسر را از طریق رسانه هایی چون اینترنت و ماهواره ترویج میدهند و معمولاً حساسیت زیادی در خصوص حدود و مرزهای دوستی ندارند.
هرچند این روابط به عنوان مسئله اجتماعی شناخته میشوند، اما از سوی دیگر جوانان با این چالش روبرو هستند که چگونه با جنس مخالف خود رابطه برقرار کنند؟ چه حدودی را در این زمینه رعایت نمایند؟ و چه هزینهایی را بایستی در این روابط بپردازند؟ که این امر باعث شده است که معاشرت و دوستی میان دختر و پسر به عنوان یک مسئلهی شخصی نیز طرح گردد.
همچنین با توجه به ساختار مردسالارانه حاکم بر جامعه، قبح چنین روابطی برای دختران بیشتر از پسران است و بنابراین عواقب و پیامدهای این دوستیها بیشتر دامنگیر آنان خواهد شد.
عامل دیگری که بر پیچیدگی این مسئله افزوده است، تضاد بین نسلی است که خود ناشی از شرایط اجتماعی-فرهنگی جامعه در حال گذار و گسترش وسایل ارتباط جمعی است.
1-4- اهمیت و ضرورت تحقیق
در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت میگرفت، اما امروزه چالش میان سنت و مدرنیته، فراگیرشدن رسانههای ارتباط جمعی و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای غربی است، احساس دوگانهای را در نسل جوان پدیدار کرده است: از یکسو ارتباط با جنس مخالف برای جوانان به عنوان یک نیاز مطرح شده و جوانان به آن تمایل دارند و از سوی دیگر جامعه ما به دلیل دارا بودن ساخت مذهبی و دینی چنین روابطی را نکوهش میکند.
علاوه بر این در خود این روابط و کنش متقابل بین طرفین نیز مسائل و مشکلاتی نهفته است. بر اساس مطالعات انجام گرفته، افت تحصیلی، روابط جنسی پیش از ازدواج و بارداریهای ناخواسته، ابتلا به بیماریهای مقاربتی، ترس از برملا شدن روابط و آبروریزی، اضطراب و افسردگی، اختلالات هیجانی و عاطفی و ارتکاب به بزهکاری و خلافهای رفتاری شدید و درگیریهای خانوادگی از جمله زیانها و مشکلاتی است که در زمینه ارتباط با جنس مخالف دامنگیر افراد شده است(گلزاری،1384: 108). بیشک پاککردن صورت مسئله در شرایط کنونی غیرممکن است و بایستی راهکارهای درست و عملی و الگوهای متناسب با فرهنگ اسلامی را به جوانان ارائه داد. بنابراین با آگاهی از نگرش درباره روابط دختر و پسر میتوان از بروز بسیاری از مسائل اجتماعی جلوگیری نموده و یا به گونهای آمادگی رویارویی با آنها را به وجود آورد.
با توجه به دید جنسیتی جامعه، دختران نسبت به پسران در مسائل اجتماعی آسیب پذیرترند و مسائل و مشکلات چنین روابطی بیش از پسران دامنگیر آنها خواهد شد. با فهم و نگرش ارزشهای جوانان به ویژه دختران پیرامون این مسأله میتوان تا حدودی به پیش بینی رفتار آنان در آینده دست یافت و با شناخت رفتار جوانان در این زمینه میتوان آنها را از خطرات روانی اجتماعی و بهداشتی که آنها را تهدید میکند، آگاه ساخت.
1-3- اهداف تحقیق
هدف اساسی این تحقیق بررسی نگرش زنان 50-15 سال پیرامون دوستی و معاشرت دختر و
پسر قبل از ازدواج و روشن ساختن عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با نگرش زنان 50-15 سال نسبت به این روابط میباشد. سئوالات اساسی که راهنمای ما در رسیدن به این اهداف است عبارتند از: 1- زنان 50-15 سال چه نگرشی نسبت به معاشرت و دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج دارند؟ 2- این نگرش چه رابطهای با عوامل اجتماعی و فرهنگی دارد؟
ای کامل همراه با حرفنویسی، آوانویسی، ترجمه روان فارسی به همراه یادداشتهایی زبان شناختی ارائه شده است. در پایان واژه نامهی بَسامدی که در آن مفهوم کلمات به همراه ریشهی آنها و گونههای مختلف آن واژه به زبانهای دیگراست، آورده شده است.
1-4 پیشینه تحقیق
پیچیدگیهای متون پهلوی همواره مورد توجه پژوهشگران غربی و ایرانی بوده است، لذا در خصوص متن پهلوی ماه فروردین روز خرداد به موارد ذیل می توان اشاره کرد.
هورن (1893)، به ریشه شناسی افعال پهلوی پرداخته و برای آنها، معادل فارسی نو آورده است. هوبشمان (1895)، واژه های فارسی را ریشه شناسی کرده است. بارتولومه (1904)، در کنار واژه های اوستایی معادلهای پهلوی آنها را هم آورده است. جاماسب آسانا (1913)، این متن را به فارسی ترجمه کرده است. کانگا (1946)، این متن را به انگلیسی ترجمه کرده است و کیا آنرا به فارسی برگردانده است.نیبرگ (1964)، دستور زبان جامعی برای واژه های پهلوی با ذکر گونه های مختلف کلمات و افعال و حتی حروف آورده است. شروو (2007)، دربارهی زبان پهلوی بحث های قابل توجهی ارائه داده است. ماریا ماتسوخ و رونالد اِمریک (2009)، دربارهی تاریخ ادبیات ایران پیش از
اسلام، مطالب مفصلی آورده اند.کیا (1331)، این متن را آوانویسی و ترجمه کرده است. بهار (1347)، این متن را به فارسی ترجمه کرده است. عریان (1371)، این متن را آوانویسی و ترجمه کرده است. میرزای ناظر (1373)، این متن را آوانویسی و ترجمه کرده و یادداشت هایی هم به آن افزوده است. لازم به ذکر است که این متن، فاقد مباحث ریشه شناسی و اسطوره شناختی است. منصوری (1384)، به بررسی ریشهشناسی واژهها و افعال زبان پهلوی پرداخته است و منبع حائز اهمیتی میباشد. ابوالقاسمی (1385)، ماده ها و ریشه های فعل های پهلوی را با ذکر صورت ضعیف و قوی آنها به طور کامل مورد بررسی قرار داده است. وی همچنین (1387)، به ریشه شناسی واژه ها و تحول آوایی آنها تا فارسی امروز پرداخته است. آموزگار و تفضلی (1386)، توضیح مختصری در خصوص دستور زبان فارسی میانه و نیز واژههای پهلوی به همراه ترجمهی فارسی و ساختار دستور هر كلمه آوردهاند. تفضلی (1386)، تمام ادبیات پهلوی را بررسی نموده و بعد از معرفی متنهای پهلوی، به معرفی كوتاهی از محتوا و موضوع ماه فروردین روز خرداد پرداخته، و در آخر گفته است كه این اندرز به فارسی ترجمه شده است. ابوالقاسمی (1387)، در اثر دیگری، به طور كامل نقش واژهها و كاربرد آنها در جملات فارسی میانه را مورد بررسی قرار داده است.منصوری و حسنزاده (1387)، در کتابی به بررسی ریشهشناختی افعال در زبان فارسی پرداختهاند. راستارگویوا (1379)، نکات بسیار مهمی را در مورد کل دستور زبان پهلوی آورده است. مكِنزی (1388)، واژههای پهلوی را ترجمه نموده است. این کتاب به عنوان معتبرترین اثر برای یافتن واژه های این متن می باشد و این بر اساس آن آوانویسی می شود. فرهنگ یاد شده در بردارنده املای پهلوی واژه ها، معنی فارسی و حرف نویسی و آوانویسی آنهاست. رجب پور شیرازی (1390)، بندهای 1 تا 289 متن پهلوی دینکرد ششم را حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه کرده و واژه نامه ریشه شناسانه ی آنرا ارائه داده است. دیده خورشید (1390)، به بررسی بندهای 290 الی آخر متن پهلوی دینکرد ششم، همراه با حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه آن پرداخته است. زاهدی (1391)، در پایان نامه ای با موضوع اندرزی، به بررسی حرف نویسی، آوانویسی، ترجمه، تجزیه و تحلیل دستوری و اشتقاقی واژه ها و تدوین واژه نامه بسامدی پرداخته است.ید ملت (1391)، در متن اندرز اوشنر دانا به حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه پرداخته و واژه نامه بسامدی برای آن تدوین کرده است.شرقی (1392)، متن پهلوی گزارش شطرنج و نهش نیواردشیر را حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه کرده است.متین پور (1392)، متن پهلوی اندرز دستوران به بهدینان را حرف نویسی، آوانویسی، ترجمه کرده است و واژه نامه ریشه شناختی و یادداشت هایی هم به آن افزوده است. در سایت Titus كه اكثر متنهای پهلوی آوانویسی شده ، آوانویسی متن ماه فروردین روز خرداد نیز آورده شده است.
ی این مقاله چنین آوردهاست که امروزه سبکشناسی فارسی به وضعیت رکودی، پژوهشهای منفردی که اغلب سبک را جدا از بافت موقعیتی متن بررسی میکنند، دچار شده که خروج از آن ضروری است. راهحلی که در این مقاله پیشنهاد میشود، معرفی شاخههای جدید سبکشناسی و بازیابی ابزارهای مناسبی جهت تجزیه و تحلیل متون فارسی است.
1-1-4- اهداف پژوهش
1_ آشنایی با زندگی و آثار علیرضا قزوه.
2_ بررسی ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری آثار منثور علیرضا قزوه.
3-بررسی ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری آثار منظوم علیرضا قزوه.
1-2-بخش دوم: چشم اندازی به زندگانی علیرضا قزوه
1-2-1-معرفی علیرضا قزوه
علیرضا قزوه شاعر و نویسندهی ایرانی متولد 1342از جمله شاعران مقاومت و دفاع مقدس است او از جوانی به شعر و دین و وطن علاقه
داشت و در همان دوران شاهد اشغال فلسطین و جنگ تحمیلی به کشورش بوده و مشاهده این اوضاع نوعی روحیه اعتراض را در شخصیت وی به وجود آوردهاست به نوعی که در شعر وی نیز تأثیر گذاشته، و در شعری که باعنوان (مولا ویلا نداشت) نمود واقعی پیدا کردهاست.
1-2-2-زندگی ادبی
وی مدتی در جراید و رسانههای کشور از جمله روزنامهی جمهوری اسلامی، روزنامهی اطلاعات، مجلهی امید انقلاب، ادبستان و اهل قلم و برنامه رادیو کارکردهاست.
قزوه ازسال 1377 تا 1379 به عنوان وابستهی فرهنگی در تاجکستان بودهاست. ایشان همچنین با راهاندازی نخستین جشواره شعر فجر، قدمی جدی برای معرفی و ارتقاء شعر ایرانی برداشتهاست.
قزوه به مدت یکسال نیز عهدهدار ریاست شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. وی از سال1386 تاکنون به عنوان وابسته فرهنگی و مدیر مرکز تحقیقات فارسی دهلی نو مشغول به فعالیت است.
1-2-3-آثار
از قزوه حدوداً40 کتاب شعر و نقد و سفرنامه و نثر و تحقیق به چاپ رسیدهاست. کتابهایی با عناوین:
از نخلستانتا خیابان، شبی در آتش، این همه یوسف، عشق علیهالسلام، قطار اندیمشک، ترانههای جنگی، با کاروان نیزه، سفرنامهی قونیه در قطار، دو رکعت عشق، من میگویم شما بگریید، گزیدهی ادبیات معاصر، چمدانهای قدیمی، صبح بنارس، پشت هرسنگ خداست، ازخیبر جنوب، سورهی انگور.
1-2-4-مسؤولیتها
مسؤولیت صفحه ادبی روزنامه ی اطلاعات (بشنو از نی)
همکاری با رایزنی فرهنگی ایران در کشور تاجیکستان.
دبیر کنگرهی سراسری شعر دفاع مقدس در استان کرمانشاه.
دبیر نخستین جشنوارهی بین المللی شعر فجر.
مسئول دفتر شعر و موسیقی وزارت ارشاد.
1-2-5-جوایز
در بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، قزوه به خاطر کتاب شعر “با کاروان نیزه” جایزه تشویقی گرفت.