((ساختن یک مملکت با دست یک گروه امکان ندارد))
صحیفه سجاده ص106
تمام جهان هستی در قالب یک نظام کلی از باور اسـت که برای رسیدن به نیازهای فکری این نظام نیاز به تعیین مفاهیمی جهت حفظ وضع موجود یا تغییر وضع موجود در قالب های متفاوت هستیم که تحول اولین نیاز این جامعه است و به عبارتی همان ایجاد حفظ تعادل در بنیان های جامعه می توان ذکر نمود. این مفهوم اساسا جنبه مکانیکی دارد و تا حدی مانند خط کش عمل می کند چرا که حرکت باید پیرامون محور رشد متوازن و متعادل بنیان های هر نظامی صورت پذیرد (توسلی:1369. 218)
جهان هستی با تغییراتی روبرو است که منجر به تقسیم کار شده و این تقسیم کار پاره ای از تغییرات درونی در داخل ساختار نظامهای ذهنی را بوجود می آورد که با افزایش یا تغییر جمعیت جنبه های تغییر محیطی نیز بر آن تاثیر می گذارد و یک نوع تعادل محیطی هم برای این جمعیت تولید می شود که به عقیده اندیشمندان دگرگونی و تحول و تعادل جدید در مرحله پیشرفت تاثیر عمیقی بر نهادها و ارزشهای جامعه خواهد گذاشت .
«تعادل»، در مفهومی وسیع به وجود نوعی توازن، میان تعدادی از پدیدههای وابسته به هم دلالت میكند. این توازن، ممكن است آشكار و یا صرفاً پنهان و از لحاظ عینی امری واقعی یا تخیلی و نیز،ایستا و یا پویا باشد. جامعهای متعادل است كه اگر به صورت مصنوعی در معرض تغییر قرار بگیرد، بیدرنگ واكنشی روی دهد، كه جامعه را به وضع واقعی یعنی وضع عادی آن باز گرداند.از نظر هومستر یك نظام اجتماعی هنگامی در حال تعادل است كه وضع عناصری كه داخل نظام میشوند و روابط متقابل بین آنها به كل گونهای باشد كه هر تغییر در نظام، كاهش یابد از طرفی تعادل، یك مقیاس نظری است و در واقعیت تجربی، هیچ نظام اجتماعی كاملاً متعادل و یکپارچه دیده نمیشود بلکه فراز و نشیب های جوامع با هم متفاوت است (باقر ساروخانی1380،354)
لزوما تعادل را می توان در دگرگونی های متوالی وسازگاری با نهادهای اجتماعی در جهت وضعیت های نهایی پاره ای تعادل ها در روابط اجتماعی جستجو کرد در این بینش مرحله نهایی تعادل خود در نظام اجتماعی کنش ایجاد می کندکه آن را هدف دار در جهت نزدیکتر شدن به شرایط جدید هدایت می کند و اگر مراحل مختلف تعادل ومرحله نهایی آن مورد تاییداکثریت قرار نگیرد تطور اجتماعی گم می شود وجامعه به سازگاری موقت یا بی هدفی هدایت خواهد شد که این بی هدفی نوعی بی تعادل در اهداف و ساختار کلی نظام اجتماعی را بوجود خواهد آورد (باقر ساروخانی، 1380. 355)
مسئله تعادل از کنش متقابل بر قالب های ساخت نظام اجتماعی ، فرهنگ ،هنجارها، ارزشها ، طبقه اجتماعی، موقعیت ،پایگاه شروع می شود که اعمال اجتماعی افراد در پی فشارها یا تغییر رفتار مورد توجه است (توسلی:1369. 285)
تعادل اجتماعی به عنوان پیش نیاز حرکت جوامع مفید و ضروری به نظر می رسد اما باید این تعادل در حول حفظ ارزشها و تحکیم آن باشد زیرا تغییرات همیشه منجر به پیدایش وضع جدید می شود و سیطره خود را بر محیط افزایش دهند و اساسا انسان با توانایی های خود به کار دسته جمعی و ایجاد تغییر در محیط و ایجاد شرایط جدید دست می زد که این تغییر با آگاهی از شرایط موجود صورت می گیرد .
نظام اجتماعی در ایران طی سالهای گذشته مرتبا دچار تحول، تغییر اندیشه ها و نگرشهای متفاوت بوده است که در برابر این بی تعادلی ها کنش و واکنش های متفاوتی داشته است که برخی از این کنش ها مثبت بوده و برخی بر ساختارهای این نظام ضربات شدیدی زده که از نوع مثبت آن می توان به تغییرات اقتصادی دوره قاچاریه و از نمونه های منفی می توان به مقاومت مردم در برابر تغییرات فرهنگی دوره پهلوی اشاره نمود.
از طرفی نظام اجتماعی ایران همیشه با تغییرات مقابله نموده است و این مقابله منجر به فشارهای درونی و بیرونی بر ساختار و ساخت جامعه شده است که نمونه بارز آن در دولت آقای مصدق مشهود است که مقابله با فشار بیرونی که مانع ملی شدن صنعت نفت گردید منجر به فشارهای سیاسی از بیرون بر جامعه آن زمان شد و این روند در سالهای متوالی دارای کش و قوص های متفاوت بوده است .
ما در این تحقیق قصد بررسی وضعیت تعادل اجتماعی ایران را در دوران معاصر داریم که چگونه عوامل خارجی و داخلی با فشار بر ساخت ها،ارزشها و نگرش ایرانیان منجر به تولید و اشاعه عدم تعادل در ساختارهای جامعه فعلی ما نموده است که این ساختارها در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قابل رصد وتحلیل می باشند.
در بخش دیگری از این تحقیق قصد بررسی مولفه های اصلی فشارها و عدم تعادل در ایران خواهیم داشت تا بتوان با شاخص ها،مولفه ها و نظریاتی که عدم تعادل بر جامعه ما تحمیل شده است را تحلیل جامع شناسانه نمود و ضمن مقابله باآن شیوه های برون رفت از وضع موجود را نیز بررسی نماییم.
پلاسمونیک[1] بخش عمدهای از رشته جذاب نانوفوتونیک است که به بررسی رفتار امواج در سطح جدایی محیطهایی با تفاوت ضریب شکست بزرگ میپردازد. این بر پایه فرآیندهای برهمکنشی که بین تابش الکترومغناطیسی و الکترونهای رسانش در سطوح فلزی یا در نانو ساختارهای کوچک فلزی که سبب افزایش میدان نزدیک نوری[2] در ابعاد محدود طول موج میشود،استوار شده است.
تحقیق در این ناحیه چگونگی اتفاق افتادن رفتار غیر منتظره را در صورتی که یک ناپیوستگی یا یک ساختار کوچکتر از طول موج در محیط وجود داشته باشد را نشان میدهد. زیبایی دیگر این رشته و زمینه، توضیح و بیان آن با فیزیک کلاسیک میباشد به طوری که یک دانش کلی در زمینه الکترومغناطیس برای فهم جنبههای اصلی پلاسمونیک کافی میباشد.
پلاسما محیطی شامل دو نوع بار مثبت و منفی است که در آن تراکم بارهای مثبت و منفی برابر است و حداقل یک نوع از بارها متحرک
هستند. مثلاً یک محیط فلزی را میتوان یک محیط پلاسما در نظرگرفت. در یک فلز الکترونهای رسانش که همان الکترونهای والانس اتمها هستند آزادانه در میان مغزی یونی مثبت در حرکتند و همچنین تراکم بارهای مثبت (مغزی یونی) و بارهای منفی (الکترونهای رسانش) در فلز برابر است، زیرا از لحاظ ماکروسکوپی، یک فلز خنثی است. بنابراین میتوان یک محیط فلزی را، یک محیط پلاسما در نظر گرفت.
یکجابهجایی جمعی الکترونهای رسانش، نسبت به هستههای یونی مثبت و ساکن، باعث جذب این الکترونهای جابهجا شده توسط مغزی یونی مثبت باقی مانده در شبکۀ فلز میشود و در نتیجه، یک نیروی بازگرداننده به این الکترونها وارد میشود. این نیروی بازگردانندۀ وارد شده به الکترونهای جابهجا شده، باعث نوسان جمعی این الکترونها حول مکانی میشود که این الکترونها را، از آن مکان جابهجا کردهایم. این نوسان جمعی الکترونهای رسانش محیطهای فلزی را، نوسان پلاسما مینامند. کوانتم انرژی نوسان پلاسما، پلاسمون[3] نامیده میشود. ما چنین پلاسمونهایی را که در حجم فلز تشکیل میشوند، پلاسمونهای حجمی مینامیم تا بتوانیم آنها را از پلاسمونهای سطحی منتشر شونده و پلاسمونهای سطحی جایگزیده تمیز دهیم. امواج مربوط به پلاسمونهای حجمی، امواجی طولی هستند و به علت ماهیت طولیشان، پلاسمونهای حجمی نمیتوانند با امواج الکترومغناطیسی عرضی جفت شوند. به همین دلیل نمیتوان پلاسمونهای حجمی را با استفاده از امواج الکترومغناطیسی برانگیخته کرد. پلاسمونهای حجمی را معمولاً با برخورد ذرات به فلز برانگیخته میکنند. نوسان پلاسما در یک فلز در فرکانس معینی به نام فرکانس پلاسمای فلز رخ میدهد. فرکانس پلاسمای اکثر فلزات، در محدودۀ فرابنفش است [1].
قتل یکی از بزرگترین گناهان در عرف وشرع محسوب می شود ودر واقع هم از نظر فردی که موجب سلب صیانت فرد است وهم از نظر اجتماعی که زمینه ساز ایجاد ناامنی اجتماعی است تقبیح شده است.
بند هشتم ماده 4 قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران یکی از وظایف ناجا را کشف جرم دانسته است وقانون گذار دربند 4 اصل 156 قانون اساسی کشف جرم وتعقیب ومجازات وتعزیر مجرمین واجرای حدود ومقررات مدون جزای اسلام را به عنوان یکی از وظایف قوه قضاییه ذکر کرده است. در قانون جزای عمومی که قبل از انقلاب در ایران اجرا میشد قانونگذار در ماده 170و171 این قانون مجازات اعدام را برای مرتکب پیش بینی نموده بود وبعد از انقلاب نیز قانون مجازات اسلامی سال 1370 وبلکه قانون حدود، قصاص ودیات قبل از این تاریخ و قانون تکمیل مجازات اسلامی 1375 که هم اکنون مورد عمل می باشد،قتل عمد را علاوه بر جنبه شخصی که موجب قصاص مرتکب می باشد جرم عمومی تلقی کرده است وبرای مرتکب از نظر جنبه عمومی در صورت منتفی شدن قصاص مجازات حبس ازسه تا ده سال نیز پیش بینی نموده است.
پی جویی یک جرم جنایی، فرصت گرانبهایی است برای احقاق حق، یاری مظلوم ومقابله با کسانی که به جان ومال وناموس دیگران تعرض نموده اند.این فرصت، توفیق و موهبتی است که آفریدگار هستی به افراد معدودی آن را عطا می نماید وچه خوشبخت هستند کسانی که این هدیه را غنیمت می شمردند وبا تلفیق اندیشه، تلاش وایثار موفق می شوند حقیقت را کشف نمایند وزمینه اجرای احکام الهی را فراهم سازند.
هر کسی که وارد این عرصه می شود برای نیل به موفقیت باید آمادگی لازم را کسب نماید وخامی وناپختگی در این عرصه خطیر ممکن است به جای کشف حقیقت، ظلمی دیگر وپایمال شدن حقی را در پی داشته باشد. مطالعه، کسب معلومات، آشنایی با روش های مختلف تحقیق، شناخت امکانات و تجهیزات علمی، بهره گیری از تجارب دیگران، غره نشدن به معلومات خود وتلاش مستمر، گلی را شکوفا خواهد نمود که رایحه خوش آن می تواند تسکینی برآلام دل کودکی یتیم یا مادری داغدار باشد.
اغلب جنایتکاران با اطلاع از روش های کشف جرم و محدودیت های قانونی وپلیسی (حقوق شهروندی ، ونظایر آن ) جنایاتی طراحی شده ویا سریالی را مرتکب می شوندآنها سعی می کنند ضمن اینکه اثری از خود در صحنه جرم باقی نگذارندپلیس را در تحقیقات منحرف نمایند. بسیاری از پرونده های قتل به خصوص قتل های سریالی واز قبل طراحی شده از پیچیدگی خاصی برخوردارند در چنین وضعیتی عوامل دخیل در کشف قتل که وظیفه خطیرکشف قتل های واقع شده را به عهده دارند می بایست بنحوی که در سریعترین زمان ممکن قتل ها را با روندی محکمه پسند کشف نموده تا مردم احساس امنیت وآرامش نمایند.
کشف بسیاری از جرائم ، به ویژه قتل حاصل تعامل وهمکاری میان بخش های کارآگاهی ،پلیس علمی، پزشکی قانونی ودادگستری است این بخش هاباتوجه به وظایف مختلفی که در فرآیند کشف قتل دارند می بایست همکاری وهماهنگی تنگاتنگی با یکدیگر داشته باشند با توجه به اینکه عامل اصلی در پی جویی قتل ، کارآگاهان هستند سایر بخش ها قاعدتاً باید از آنان حمایت نموده ویابا یافته های علمی خود در سریع ترین زمان ممکن موجبات تکمیل تحقیقات وکشف معما های جنایی را فراهم نمایند در کنار بخش های فوق الاشاره که در کشف هر پرونده قتل نقش دارند سایر سازمان ها نیز بنا به ضرورت وحسب موضوع پرونده با اطلاع رسانی ویا همکاری علمی وفنی و…خود می توانند سهمی در رسیدگی داشته باشند . همگام با پیشرفت فناوری پیشرفت های غیر قابل انکاری در روش های ارتکاب جرم بویژه جرم قتل توسط مجرمین پدیدآمده است که کشف آنها به سادگی وبدون علم وآگاهی وبهره گیری از اصول کشف علمی جرائم واستفاده از تجربیات گرانمایه پویندگان این راه امکان پذیر نمی باشد. لذا انتظار براین است که عوامل دخیل در کشف وپیگیری پرونده های قتل در بررسی این گونه پرونده ها از اسلوب وروش های علمی پیروی نموده تا در اندک زمان ممکن ضمن افزایش میزان دقت وکاهش اشتباهات بتوانند تحقیقات خود را به نتیجه برسانند. لذابا توجه به تجربه چندساله محقق در امور انتظامی وآگاهی در شهرستان ها وگاهاً در مراکز استان نیز قضات ویژه قتل وبازپرسان در صحنه قتل حاضر نمی گردند وبه فرمانده پاسگاه یا رئیس کلانتری اعطا نیابت می نمایند که
شخصاً صحنه قتل را بررسی و ارائه گزارش نمایند وحتی توجه خاصی به گزارش تنظیمی ندارندکه این امر باعث عدم بررسی دقیق صحنه قتل وتنظیم ناقص گزارش اولیه می گردد و باعث کندی روند کشف قتل وعدم دستگیری به موقع قاتل یا قاتلین است وگاهی افراد بی گناه تا مدت ها در بازداشت ویا حبس می مانند که این امر مشکلاتی را در جریان رسیدگی به پرونده ایجاد می نماید، بدون تردید افزایش تعامل مناسب بین پلیس ودستگاه قضایی علاوه برکشف به موقع قتل ودستگیری قاتل یا قاتلین در اندک زمان ممکن در راستای کاهش میزان قتل وسایر جرائم نیز تاثیر مثبت وبسزائی خواهدداشت و می تواند در تامین امنیت وآسایش عمومی وفردی آحاد جامعه بسیار مفید ولزوم توجه به آن موضوعی انکار ناپذیر است لذا در این تحقیق بر آنیم تابه بررسی رابطه تعاملپلیس ودستگاه قضایی رادر کشف جرم قتل در شهرستان کرمانشاه که سوال اصلی تحقیق است بپردازیم وبا نتایج آن بیشتر آشنا شویم.
3-1- ضرورت و اهمیت تحقیق
موضوع جرم قتل از اهمیت ویژه ای بر خوردار است واینکه وقوع قتل در جامعه امنیت واحساس امنیت آحاد مردم را تهدید می نماید و به نوعی کلیه فعالیت های اقتصادی ،اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی جامعه را تحت الشعاع قرار می دهد و لطمات روحی وجسمی که آحاد جامعه در این رهگذر متحمل می شوند حتی بعد از کشف ودستگیری قاتل وقاتلین نیز مرتفع نخواهد شد به هر حال وقوع جرائمی چون قتل برتشدیداحساس ناامنی درسطح جامعه وافکار عمومی دامن زده وبه نوعی خدمات پلیس ودستگاه قضایی را زیر سئوال می برد چون به یغما رفتن حیات انسانها توسط همنوعان خود پدیده ای است ناگوار که دلها رااز نگرانی مملو نموده واحساسات پاک انسانیت راجریحه دارنموده وعده زیادی را نگران امنیت فردی وآسایش اجتماعی خودوخانواده اشان ساخته وخسارات های مادی ومعنوی زیادی برجامعه وارد می نماید .از آنجاییکه امنیت درهرجامعه موجب پیشرفت همه جانبه در ابعاد مختلف می گرددوبا توجه به اهمیت جرم قتل واینکه ایجاد تعامل مناسب وسازنده بین پلیس ودستگاه قضایی می تواند در کشف به موقع قتل کمک نموده واین اقدام سریع واکنش بسیار مناسبی است برای برقراری هر چه بهتر نظم وامنیت در سطح جامعه وعبرت آموزی سایر بزهکاران واینکه هیچ راه گریزی از چنگال عدالت وقانون ندارند ،بدون شک همکاری مناسب وسازنده بین پلیس ودستگاه قضایی در راستای کشف قتل در کوتاه ترین زمان ممکن می تواند گامی موثر در کاهش جرم قتل واحساس امنیت در جامعه را به دنبال داشته باشد.
لذا اهمیت وضرورت تحقیق حاضر از جنبه های زیر مورد توجه قرار می گیرد :
1-پدیده قتل عمد از نظر جامعه شناسی با مفاهیمی همچون سلامت اجتماعی، مسائل اجتماعی وکنش متقابل اجتماعی مرتبط می باشد که معرف اهمیت وضرورت تحقیق در این زمینه محسوب می گردد فلذا توجه به این مهم (کشف قتل) ضروری به نظر می رسد.
2-آمارهای موجود در کشور ما در زمینه جرائم خشن چندان روشن نیست اما با نگاهی به وضعیت وساختار جمعیتی کشور می توان دریافت که بافت جمعیت در آینده به صورتی خواهد بود که امکان تشدید این جرایم وجوددارد زیرا هم اکنون در کشور ما چندین میلیون جوان مجرد وجوددارد که تا چند سال آینده بخش عمده ای از آنان به سن ازدواج می رسند یعنی شرایطی که در آن از امید افراد برای تشکیل خانواده به شدت کاسته می شود از سوی دیگر ویژگی های خاص فرهنگی واجتماعی مردم ایران می تواند وضعیت را تشدید کند در حالی که انگیزه های همانند مسائل مالی در خیلی از کشورها از انگیزه های اصلی است.
درسالهای اخیر در استانهای مرزی از جمله استان کرمانشاه شاهد افزایش نزاع وقتل هستیم به گونه ای که حتی از نظر رتبه بندی کشور در این گونه جرایم اغلب اوقات جزده استان های اول قرار داشته است.
3-باتوجه به بررسی های انجام شده از منابع مختلف از قبیل سازمان تحقیقات ومطالعات ناجا ،پایان نامه های دافوس ،مرکز اطلاعات ومدارک علمی ایران در خصوص تعامل پلیس ودستگاه قضایی در کشف قتل تا کنون تحقیقی صورت نگرفته است لذابا توجه به اینکه در پی وقوع قتل تعدادی از قاتلین برای مدتی طولانی وشاید برای همیشه متواری میگردند وبا هویت جعلی در مکان یا نقطه ای دیگر سکنی می گزینند وتعدادی از مقتولین بعد گذشت مدت زمانی از به قتل رسیدن کشف می گردند که رد پای از قاتل یا قاتلین در محل به جای نمی ماند لزوم همکاری وتعامل بسیار نزدیک پلیس ودستگاه قضایی وحتی سایر سازمان ها می تواند به نوعی در کشف قتل موثر باشد وهیچ نقطه ومکانی محل امنی برای قاتلین نباشد وبا استفاده از جدیدترین ومدرنترین ابزار روز دنیا قتل های نهفته براحتی کشف گردند لذا در این تحقیق در پی آن هستیم تا به بررسی رابطه تعامل پلیس ودستگاه قضایی در کشف قتل بپردازیم.
4-1- اهداف تحقیق
الف- هدف اصلی :
تعیین آثار تعامل پلیس ودستگاه قضایی در کشف جرم قتل
ب – اهداف فرعی :
تعیین آثار تعامل پلیس ودستگاه قضایی درانجام اقدامات عملیاتی برای کشف قتل
تعیین آثارتعامل پلیس ودستگاه قضایی درجمع آوری ادله وآثار برای کشف قتل
تعیین آثارتعامل پلیس ودستگاه قضایی درکسب اطلاعات از سایر منابع برای کشف قتل
5-1- سوال های تحقیق
الف – سئوال اصلی :
تعامل پلیس ودستگاه قضایی در کشف جرم قتل چگونه می باشد؟
ب – سئوال های فرعی :
تعامل پلیس ودستگاه قضایی در انجام اقدامات عملیاتی برای کشف قتل چگونه می باشد ؟
تعامل پلیس ودستگاه قضایی درجمع آوری ادله آثار برای کشف قتل چگونه می باشد؟
تعامل پلیس ودستگاه قضایی در کسب اطلاعات از سایر منابع برای کشف قتل چگونه می باشد؟
توسعه شهری درمعنای عام آن، براثر بازتاب فضایی اسکان غیر رسمی، ناپایدار شده است، موضوعی که ارائه و مورد بحث قرار خواهد گرفت، امروزه یکی از چالشهای عمده ناپایدار کننده شهری و گونهای شهرنشینی با مشکلات حاد موسوم به اسکان غیر رسمی یا حاشیه نشینی میباشد. سکونتگاههای غیررسمی همواره یکی از مسائل اصلی شهرهای کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران بوده است. در دهههای اخیر بحث فقر شهری و سکونتگاههای غیررسمی بیش از پیش با مفهوم عام توسعه پایدار شهری گره خورده است. امروزه درک فراگیری در سطح بینالمللی از مسئله پایداری و نقش آن در پایداری اجتماعی و پایداری شهری شکل گرفته است به نحوی که در بسیاری از پیمانهای بینالمللی محو فقر به طور عام و فقر شهری به طو خاص به عنوان یکی از اهداف اصلی جامعه جهانی تعریف میشود. در این زمینه شاخصترین توافق جهانی بر روی اهداف توسعه هزاره از سوی رهبران جهان (2000) است که از میان بردن فقر و گرسنگی و تضمین پایداری زیست محیطی (بهبود دسترسی به مسکن مناسب و بهبود اسکان غیررسمی) از اهداف اصلی آن است (ایراندوست، 1388: 27).
محلات فقیرنشین و اسکان غیررسمی در شهرها با توسعه پایدار شهری در تناقض قرار دارد. امروزه پدیده اسکان غیررسمی در اطراف شهرها امری است اجتناب ناپذیر که بخصوص در کشورهای جهان سوم باید مورد توجه برنامه ریزان شهری و مسئولان و متولیان شهرها، قرار گیرد. در بعد کلان، اسکان غیررسمی عبارت است از شکل گیری شیوه شهرنشینی ناپایداری که در سکونتگاههای درون یا مجاور شهرها با سیمایی ناخوشایند و خارج از فضاهای رسمی و برنامه ریزی شده تجلی مییابد (گروه مطالعات برنامه ریزی و توسعه پایدار شهری، 1390: 2). حاشیه نشینی یکی از پاشنه آشیلهای توسعه پایدار شهری تلقی میشود، براساس مصوبات برنامه توسعه هزاره سازمان ملل بایستی تا سال 2015 میلادی دست کم 100 میلیون زاغه نشین از امکانات بهداشت، مسکن و فرصتهای نوین آموزش برخوردار شوند (نقدی و صادقی، 1385: 219).
طی دهههای اخیر به تدریج محلات نابسامان و سكونتگاههای غیررسمی، بهطور عمده در حاشیه شهرهای بزرگ كشور، خارج از برنامه رسمی توسعه شهری و بهصورت خودرو شكل گرفته و گسترش یافته است. این پدیده در مطالعات شهری بهعنوان یكی از آسیبهای شهری مطرح میباشد. تجمع اقشار کمدرآمد و مشاغل غیررسمی در سگونتگاههای غیررسمی شیوهای از شهرنشینی ناپایدار را بوجود آورده است و زمینه ساز بسیاری از آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی شده است (جمشیدی و همکاران، 1393: 242-221). از پدیده های عمده ناپایدار کننده شهری به ویژه در کشــــورهای درحال توسعه، گونهای شهرنشینی با مشکلات حاد موسوم به اسکان غیر رسمی[1] است که بنابر مشاهدات جهانی درحال گسترش فزاینده است. این گونه سکونتگاهها هر چند جلوهای از فقر است اما بازتاب کاستیها و نارسایی های سیاستهای دولتی و بازار رسمی نیز محسوب می شوند. اسکان غیر رسمی به سبب باز تولید فقر و گسترش آن، به مخاطره انداختن محیط زیست و تحمیل هزینه ای بیشتر برای حل مشکلات، در مقایسه با هزینه پیشگیری از آنها، تهدیدی جدی برای پایداری و انسجام جامعه شهری و نیازمند تدابیر ویژه ای برای ساماندهی وضعیت کنونی و جلوگیری از گسترش آنها در آینده است. از آنجا که اسکان غیر رسمی از زمینهای فراتر از امکان آن نشات می گیرد و بر محیطی فراتر از مکان آن نیز تاثیر می گذارد، چاره جویی این مسئله به سیاستگذاری و اقداماتی نه فقط درسطح محلی آن، بلکه درسطح ملی نیاز دارد.
توسعه شهری درمعنای عام آن، براثر بازتاب فضایی اسکان غیر رسمی ، ناپایدار شده است، واقعیت این است که انتقال ناگهانی بسیاری از ساکنان سکونتگاههای غیر رسمی از شیوه معیشت سنتی و رسمی جعفرآبادیی به معشیت نامشخص و نوینی که تمهیدات لازم و متناسب شهرنشینی – در ابعاد اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و کالبدی فراهم نیست، آنها را به سکونتگاههای ناپایداری کشانده است که به منظور جای پا یافتن در شهر و به امید طی دوره گذار، انتخاب شده اند. علاوه بر این ، مسئله بلاتکلیفی بسیاری از این سکونتگاهها از نظر قانون – که ساکنان را دائم درخطر تخریب، تخلیه و تعرض رسمی نگاه می دارد – موجب احساس ناامیدی و عدم امنیت خانوارها و مانع تلاش، مشارکت اجتماعی و همبستگی آنها باجامعه شهری است، امری که پیامدهای نامطلوب فرهنگی ( حتی برای نسلهای آتی آنها و محیطهای مجاور ) در بر دارد. ازاین رو، در وضع موجود مسئله عبارت است از: محرومیت ساکنان این سکونتگاههای گسترده که حامل یا مستعد نابنهجاریهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطیاند و نیاز مبرمی به ارتقای شرایط محیطی دارند.
باتوجه به گرایش های موجود و نبود نشانهای ازتغییر سیاستها، چشم انداز نگران کنندهای از رشد اسکان غیر رسمی و ناپایدارسازی شهرها وجود دارد که ارادهای ملی و تدابیری مشخص، متفاوت از روال کنونی ، میطلبد.
اسكان غیررسمی كه بهطور عمده با تصرف و ساخت غیررسمی زمین و مسكن، عدم رعایت ضوابط و مقررات رسمی و متعارف شهری و ساختمانی، كمبود شدید خدمات زیرساختی و استفاده غیررسمی از تأسیسات و تجهیزات شهری، رشد سریع كالبدی و جمعیتی، اشتغال غالب غیررسمی، ناپایداری سازهای و تأسیساتی، پایین بودن سرانههای خدماتی، ناپایداری درآمد و در نهایت بستر كالبدی مناسب جهت رشد آسیبهای اجتماعی و شكلگیری خرده فرهنگهای كجرو و ایجاد مأمن و پناهگاه مناسب جهت مجرمین و بزهكاران اجتماعی مشخص و شناخته میشود، طی دو دهه گذشته تبدیل به چالشی بزرگ، به شكل غالب در حاشیه به ویژه دركلان شهرها، شده است. اسكان غیررسمی از عوامل كلان ساختاری در سطح ملی و منطقهای ناشی میشود. رشد فزاینده جمعیت شهری از توان سازمانهای دولتی و غیردولتی جهت توسعه و ارائه خدمات و تسهیلات شهری برای این جمعیت فزاینده پیشی گرفته و برآورده نشدن نیاز مسكن و سرپناه اقشار كم
درآمد در فضای رسمی و برنامهریزی شده شهر، حاشیهنشینی و اسكان غیررسمی را به گونهای بیسابقه گسترش داده است (شیعه و همکاران، 1390، 40).
ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه که با مسأله اسکان غیررسمی مواجه میباشد، از لحاظ نحوهی برخورد با این پدیده قابل بررسی میباشد. منشأ و روند شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی در ایران میتواند همانند کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه باشد، ولی بهطور مقایسهای از شدت و وحدت یکسانی برخوردار نیست. اسکان غیررسمی بهشیوهی مرسوم در ایران از دههی 1320 آغاز، تا اواخر دههی 50 با شدت نسبتاً زیادی روند گسترش خود را طی نموده و بعداز انقلاب از لحاظ شدت شکلگیری بهعنوان یکی از معضلات اساسی شهرهای ایران مطرح میشود. در طی این دوران، بهدنبال رشد روابط و مناسبات سرمایهداری، تحولات و دگرگونیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شگرفی بهوجود آمد. تمرکز دولت وقت در معدودی از شهرهای کشور بهعنوان کانونهای رشد و توسعه به واسطه روابط سرمایهداری وابسته یا غیر مولد بوده که این عوامل موجب فاصله شهر و روستا و مهاجرت بخشی از روستاییان به شهرها به امید کسب اشتغال همراه با مسائل و مشکلات متعددی از جمله شکلگیری اسکان غیررسمی در حواشی و حتی مناطق داخل شهرها گردید. در طی روند تحولات مذکور، تمامی شرایط لازم جهت تقویت گرایشها و رشد شهرنشینی به شکل شتابان فراهم آمد. همچنین، فرایند توسعه کشور به شکل برونزا در قالب سرمایهداری وابسته به پیرامونی موجب از همپاشی نظامهای کهن و سنتی تولید معیشتی شد (خاکپور و همکاران، 1390، 158). بطور کلی، آنچه مسلم مینماید این است كه در كشور ایران علاوه بر روند فوق، تحولات ناشی از شكل تقسیم كار بینالمللی و دگرگونی ساختار اقتصادی كشور، افزایش و انباشت درآمدهای نفتی و اصلاحات ارضی بعد از دهه چهل از جمله علل عمدهی تسریع روند شهرنشینی و به تبع آن شكلگیری اسكان غیررسمی میباشند(جمشیدی و همکاران، 1393: 242-221). براساس مطالعات انجام شده در زمینه حاشیهنشینی در مناطق مختلف حاشیهنشین ایران، میتوان گفت که مهمترین ویژگیهای آن عبارت است از ساخت و ساز نامناسب، فقر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، بیکاری، اشتغال کاذب، عدم رعایت بهداشتی جمعی و فردی، عدم دسترسی به امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی، افزایش جرم و جنایت، فساد، فحشا، مصرف بیش از حد مواد مخدر در مقایسه با سایر مناطق شهری و غیره و از سوی دیگر هماکنون در اطراف شهرهای بزرگی چون تهران، مشهد، شیراز، کرمان، اصفهان،[کرمانشاه] و سایر شهرهای کشور نیز شاهد رشد و گسترش مناطق حاشیهنشین میباشیم (ربانی و همکاران، 1388).
حاشیهنشینی در زمان ما یک پدیدهی عام است بهنحوی که برخی از صاحبنظران اظهار میدارند حدوداً 30 درصد مردم شهرهای بزرگ جهان در مناطق حاشیهای زندگی میکنند. با اینحال، برخی از منابع حجم آن را 30 تا 70 درصد جمعیت بسیاری از شهرهای کشورهای در حال توسعه اعلام میکنند (زنگیآبادی و همکاران، 1384، 179). سکونتگاههای غیررسمی با تجمعی از اقشار کمدرآمد و غالباً با مشاغل غیررسمی و شیوهای از شهرنشینی ناپایدار همراهند و زمینهساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی بهشمار میروند. این مشکل شهری صرفاً مسألهای کالبدی و فیزیکی نبوده و از عوامل کلان ساختاری در سطوح ملی و منطقهای ناشی میشود (پورآقایی، 1383، 1). محرومیت و عدم برخورداری سکونتگاههای غیررسمی از تسهیلات زندگی شهری در قیاس با دیگر نواحی شهری، آنها را به کانون بغرنج شهری و مانع توسعه پایدار انسانی تبدیل نموده است. جای تردید نیست که در فرایند جهانیسازی، تعداد زیادی از شهروندان به حاشیههای شهرها رانده خواهند شد و به تبع آن از بسیاری از حمایتهای اجتماعی نیز محروم خواهند شد (صرافی، 1381، 6).
شهر کرمانشاه به دلیل سرعت تحولات اقتصادی خود در دهههای اخیر مخصوصاً دههی 70 عرصهی حضورگروههای کثیری از جمعیت روستاهای بومی و غیر بومی (استانهای ایلام و لرستان) بوده است که این افراد برای بهرهگیری از فرصتهای اقتصادی راهی این شهر شدهاند. سرعت بالای جمعیت مهاجران و عدم امکان ارائه خدمات سکونتی برای آنها از یک سو و فقدان اهرم نظارتی و کنترلی از سوی دیگر، باعث شده که طیف وسیعی از سکونتگاههای غیررسمی و نابسامان در اطراف شهر هویدا شود (البته قابل ذکر است که بسیاری از افراد مهاجر اغلب به دنبال افراد خانواده و یا قبیلهی خود به این شهر مهاجرت کردهاند). روند روبه رشد و گسترش اسکانهای غیررسمی و محلات فقیر نشین در شهر کرمانشاه گویای واقعیت انکار ناپذیر در عرصهی نظام توسعه شهری کشور است. این گرایش که مخصوصاً در دههی 50 به دلیل تزریق سرمایههای ناشی از درآمدهای نفتی و سیاستهای واردات محور، بروز جنگ تحمیلی در دههی 60، خشکسالیهای متعدد در مناطق روستایی استان و استانهای همسایه (ایلام و لرستان) روند صعودی به خود گرفت. با توجه به مطالب گفته شده، شکلگیری این پدیده مسایل متعددی را با خود به همراه دارد که فقط محدود به مناطق حاشیهنشینی نمیشود و حتی کل یک شهر را متأثر میسازد، بهطوری که پیامد آن بروز انواع ناهنجاریها در زمینه شهرنشینی است. اشتغال افراد حاشیهنشین در مشاغل غیررسمی و کاذب، وجود ساخت و سازهای غیر مجاز، عدم توانایی شهرداریها برای ارایهی خدمات مناسب در این مناطق، آلودگی محیطزیست، اثرات نامطلوب فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی این مناطق بر کل سیستم شهری و غیره از جمله آثار مخرب و مضر حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی میباشد(جمشیدی و همکاران، 1393: 242-221). با استفاده از نظریات جدید همچون توسعه پایدار و محله پایدار میتوان به احیاء مجدد این محلات پرداخت(ملکی و حبیبی، 1390، 114). بنابراین استفاده از اصول محلههای پایدار در فرآیند برنامهریزی شهری و بهرهمندی از ظرفیتهای محله، بدون شناخت اولیه از وضعیت پایداری در این محله ها ممکن نیست.
2-1- طرح مسأله
در هزاره سوم فقر و توزیع ناعادلانه درآمد و ثروت به عنوان یكی از مهمترین معضلات بشر خود را نمایانده و بسیاری از دولتهای ملی و نهادهای بینالمللی را به چالش فراخوانده است. امروزه با توجه به بیانیه هزاره سوم سازمان ملل متحد و اجلاسهای متعدد در سراسر دنیا پایداری به عنوان بخش اساسی نظم جهانی شناخته میشود و توسعه پایدار از اصولی است که اندیشمندان و صاحبنظران مورد توجه قرار میدهند. توسعه سریع شهری در چند دهه اخیر، زندگی بشر را در ابعاد مختلف تحت تأثیر قرار داده است. امروزه شهرها عامل اصلی ایجاد کننده ناپایداری در جهان به شمار میروند. در دهههای اخیر روند تحولات فضایی، مهاجرتهای روستا–شهری و گسترش بیبرنامه شهرها، موجب شکلگیری بافتهای شهری بیبرنامه و اسکان غیررسمی در شهرها گردید. رشد شتابان و نامتعادل شهرها، پیامدهای نامطلوب زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی- فضایی داشته است که منجر به پیدایش اسکان غیررسمی و محلات فقیرنشین گردید که رویکردهای نوین، بر توسعه پایدار شهری تأکید دارند. در جهان امروز، نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی پدیدهای فراگیر و در حال گسترش است. ناهمگونیهای فضایی به صورت کمبود و فقر در نحوه سکونت، مراقبتهای بهداشتی، مدرسه مناسب، فرصتهای شغلی، غذا، حمل و نقل، آموزش، مسکن مناسب، امنیت، اطلاعات و شاخصهای برخورداری از خدمات آب لوله کشی، گاز، برق و … نمودار میشود. ناپایداری توسعه شهری مهمترین چالش هزاره سوم است (تقوایی و صفرآبادی،1393: 1). از پدیده های عمده ناپایدار کننده شهری به ویژه در کشــــورهای درحال توسعه ، گونهای شهرنشینی با مشکلات حاد موسوم به اسکان غیر رسمی است که بنا بر مشاهدات جهانی درحال گسترش فزاینده است. این گونه سکونتگاهها هر چند جلوه ای از فقراست اما بازتاب کاستی ها و نارسایی های سیاستهای دولتی و بازار رسمی نیز محسوب می شوند. اسکان غیر رسمی به سبب باز تولید فقر و گسترش آن ، به مخاطره انداختن محیط زیست و تحمیل هزینه ای بیشتر برای حل مشکلات، در مقایسه با هزینه پیشگیری از آنها، تهدیدی جدی برای پایداری و انسجام جامه شهری و نیازمند تدابیر ویژه ای برای ساماندهی وضعیت کنونی و جلوگیری از گسترش آنها در آینده است. از آنجا که اسکان غیر رسمی از زمینه ای فراتر از امکان آن نشات می گیرد و بر محیطی فراتر از مکان آن نیز تاثیر می گذارد، چارهجویی این مسئله به سیاستگذاری و اقداماتی نه فقط درسطح ملی آن ، بلکه درسطح محلی نیاز دارد.
هدف اصلی توسعه پایدار تأمین نیازهای اساسی، بهبود سطح زندگی، اداره بهتر اکوسیستم و آینده امنتر و سعادتمند ذکر شده است. این هدف متضمن تناقضی است که بسیاری آن را از خصوصیات اصلی واژه توسعه پایدار میدانند؛ تأمین رشد لازم برای بهبود سطح زندگی عموم و آیندهای مرفهتر و در عین حال حفظ اکوسیستمها ( بحرینی، 1380: 44). توسعه پایدار شهری، توسعهای همه جانبه و ناظر به ابعاد مختلف است (رهنمایی و پورموسوی، 1385: 177). آنچه که امروزه به عنوان توسعه پایدار یا ناپایدار در جوامع دیده می شود، محصول خواست و اراده ساختارهای مختلف قدرت، اقتصاد، فرهنگ در جامعه به شمار میرود (تیموری و همکاران، 20:1391). با مطرح شدن توسعه پایدار شهری و لزوم توجه به همه ابعاد وجودی شهر – اعم از زیست محیطی، اقتصادی و فرهنگی- به عنوان پایههای توسعه پایدار شهری، مشکل سکونتگاههای غیررسمی وارد فاز مطالعاتی جدیدی شده است و محققان علوم انسانی با دیدی کلی و نگاهی جغرافیایی، پدیده اسکان غیررسمی در شهرها را مورد مطالعه قرار میدهند (قرخلو و همکاران، 1،1387).
اسکان غیررسمی، جزئی از حیات ناپایدار شهری در شهر می باشد. این محلهها به واسطه تأمین تقاضای سرپناه اقشارکم درآمد، محل تجمع گونههای مختلف اقشار و طبقات اجتماعی فرودست هستند. این در واقع تقاضا و تجمعی است که علت ناپایداری حیات شهری این محلهها را به وجود میآورد. سکونتگاههای غیررسمی، جلوهای از فقر است و پیدایش و گسترش آنها گویای موانع ساختاری و ناکارآمدی سیاستهای کنونی در تأمین مسکن و خدماترسانی برای اقشار کم درآمد شهری در سطح کلان میباشد.
1- هر چند در این سند برای تاکید بر رسمیت نداشتن این سکونتگاهها در برنامه ریزی شهری و در مواردی از نظر مدیریت شهری از عنوان « اسکان غیر رسمی» استفاده شده است. لیکن « خودرو» ، « نامتعارف» ، « غیرمجاز » ،« خودانگیخته» ، « نابسامان» و حاشیه نشینی نیز به آنها اطلاق شده است.
[2] – Informal Jobs
[3] – Unsustainable Urbanization
اصولا در توسعه اقتصادی در هر کشوری نیازمند سرمایهگذاری در بخشها و فعالیتهای مختلف اقتصادی آن کشور است و بدون سرمایهگذاری در طرحهای زیربنایی و روبنایی نمیتوان انتظار گسترش اشتغال، تولید و رفاه اقتصادی را داشت. سرمایهگذاری در زیر ساختهای توریسم و استفاده از توانهای بالقوه منطقهای به منظور جذب توریست یکی از راههای مناسب برای توسعه اقتصادی است (ابراهیم زاده و آقاسی زاده،108:1388). در عصر حاضر گردشگری به عنوان یکی از عوامل موثر در گسترش روابط بین ملتها به شمار میرود، اما توسعه آن نیازمند امکانات ویژهای از قبیل آب و هوا، آثار تاریخی و فرهنگی، جاذبههای طبیعی، آداب و سنن، زیرساختها و امکانات است. کشورها با درک این مهم شروع به فراهم نمودن امکانات و تجهیزات مناسب به منظور جذب گردشگری میباشند. با افزایش جمعیت و رشد فزاینده شهرها از یک سو و پیشرفتهای چشمگیر اخیر در شبکه حمل ونقل و تکنولوژی و سایر عناصر زندگی بشر از سوی دیگر هر روز که میگذرد انگیزههای نیاز به مسافرت و سفرهای گردشگری نیز افزایش مییابد. از اواخر دهه 1960 میلادی ، صنعت گردشگری در ابعاد جهانیاش رشد قابل ملاحظهای داشته است، چنان که در سال 2006 میلادی تعداد گردشگران بین المللی به 808 میلیون نفر رسیده است و پیشبینی
میشود که طی دهه 2020 میلادی توریسم، صنعت شماره یک جهان محسوب گردد ( مسیحائی ،114:1389). ایران جزء ده کشور اول دارای پتانسیل صنعت توریسم میباشد، درآمد حاصل از صنعت توریسم بطور بالقوه میتواند جایگزین صنعت نفت در ایران گردد. این وضعیت با ذکر مطالعات سنتی تا روشهای نوین و فناوری اطلاعات در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت موضوع به قدری روشن و شفاف است که در دنیای فناوری، بیشتر سایتهای اینترنتی استانها و بویژه سایتهای معروف ایران جهت معرفی قابلیتهای محلی، منطقهای، ملی و بین المللی به آثار باستانی و گردشگری توجه خاصی دارند و حتی در تبلیغات محلی چه در سطح محلی و چه در سطح ملی و بین المللی، اشارهای به قابلیتهای توریستی و باستانی مینمایند. قابلیتها، محدودیتها، فرصتها و تهدیدهای گردشگری میبایست با توجه به رویکردهای نوین و برنامههای کلان و خرد کشور تبیین گردند( کیانی،1389 :2).دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر دایمی آسیای غربی است که در شمالغرب ایران واقع شده است و بیستمین دریاچه بزرگ جهان و دومین دریاچه فوق شور دنیا میباشد مساحت آن به طور متوسط 5100 کیلومترمربع برآورد میشود، این دریاچه یکی از مهمترین زیستگاههای طبیعی در منطقه میباشد و به دلایل منحصربهفردی توسط سازمان یونسکو(1976) به عنوان پارک ملی شناخته شده است(رسولی و جهانبخش 1387). این دریاچه با برنامهریزی صحیح میتواند بعنوان قطب جذب گردشگری ایران تبدیل گردد، این پژوهش نیز در راستای این هدف مهم به عمل میآید.