تفکر انتقادی در پی دقیقترساختن ذهن کودکان است و به آنان میآموزد که چگونه فکر کند ( ناجی، 1387: 36). در این برنامه، «فرایند تفکر پردازش اموری است که کودکان درباره جهان به حواسشان یاد میگیرند» (همان: 31) و گفتوگو در فرایند تفکر فعالیتی الزامی است. همچنین کمک به کودکان، برای این که خودشان برای خودشان فکر کنند، مفهوم تفکر انتقادی برای کودکان و حیاتبخشی مجدد تفکر جامعۀ جهانی تلقی شده است.
از سوی دیگر پیشرفت عبارت است از رسیدن به هدفهایی که افراد برای خود در نظر میگیرند (هادزیما، 2005). در روانشناسی، موفقیت به پاسخ یا عملی گفته میشود که به گونهای به هدف برسد، ولی در تعلیم و تربیت و در موقعیتهای تحصیلی، موفقیت به درجهای از کارایی اطلاق میشود که فرد به فراخور تواناییهایش به رضایت ناشی از پیشرفتهای خود رسیده باشد. در مقابل موفقیت تحصیلی اغلب اصطلاح افت یا اتلاف نیز مطرح میگردد که میتوان آن را، عدم موفقیت در تحصیل، وقوع ترک تحصیل و یا ترک تحصیل زودرس، تکرار پایه و دروس، نسبت نامناسب میان سالهای تحصیل فراگیر و سالهای مقرر آموزشی، کیفیت نازل تحصیلات و آموختههای متعلم در مقایسه با آن چه که باید باشد، کسب محفوظات به جای معلومات که در اندک زمانی یه فراموشی سپرده میشود، نرسیدن نظام آموزشی به اهداف اصیل خود، و حتی بیکاری فارغالتحصیلان یک مرکز آموزشی یا عدم تناسب تحصیلات آنان با نیازهای کاری و شغلی در جامعه نامید (ابدی و زمانی، 1388: 32).
پیشرفت درسی یکی از مهمترین معیارهایی است که در بررسی توانایی دانشآموزان برای اتمام تحصیلات و رسیدن به مرحله فارغالتحصیلی نقش قابل توجهی را ایفاء میکند. این مفهوم یکی از مهمترین پارامترهایی است که در پیشبینی وضعیت آتی فراگیران از لحاظ کسب صلاحیت و مهارتهای علمی و عملی لازم مورد استفاده قرار میگیرد ( سنایینسب و همکاران، 1391: 244).
بنابراین مسأله اصلی پژوهش حاضر و مشکل مهمی که پژوهش حاضر در پی تبیین آن میباشد این میتواند باشد که در ایران علیرغم كوششهای فراوانی كه برای اثربخشی مدارس انجام میپذیرد، همچنان ضعف مدارس در زمینه پیشرفت تحصیلی و تفکر انتقادی مورد انتقاد جدی قرار دارد . نتایج نازل علمی حاصل از شركت دانشآموزان ایرانی در مطالعات بی المللی تیمز و پرلز و همچنین اتلاف آموزشی در انواع متعدد خود كه هر ساله بر نظام آموزشی كشور تحمیل میشود، این سؤال جدی را مطرح میكند كه چه عواملی بر بروز این مسائل و گسترش نابرابریهای آموزشی تأثیر دارد و چگونه میتوان با مهار آنها، محیط آموزشی را همراه با نشاط و تجربه موفقیتآمیز برای دانشآموزان ساخت. ابعاد این دشواریها در دوره ابتدایی میتواند مشکلات جدی آموزشی و تربیتی را برای دورههای بعدی تحصیلی دانشآموزان به وجود آورد.
حال برای ایجاد چنین محیطی و یکی از بهترین روشها برای رسیدن به اهداف گفته شده بالا استفاده از بازی و نمایش در کلاسهای درس
رسمی است. از آن جا که همۀ انسانها گرایش به بازی نمایشی دارند، این نمایش نظر به پرورش تواناییهای همۀ مردم دارد، بازیگر خاصی را تربیت نمیکند بلکه همگانی است. همه را به تواناییهای بازیگری خود آگاه میکند. فرایندی از شدن است. فرایندی برای خلاقیت و توانایی حل مسأله است، که همه به آن نیاز دارند از کودکان در کودکستانها تا دانشآموزان، شهروندان عادی، افراد دوزبانه، کسانی که دچار چالشهای درونی هستند، بیماران روانی و نیز زندانیان و در یک کلام همۀ مردم از فرایند جستجوی آموزشی / هنری نمایش خلاق سود میبرند (آقاعباسی، 1388: 27).
به گفته چمبرز (1392): «آموزگاری که از نیاز کودکان به بازی آگاه است و در برنامۀ آموزشی خود امکانات آن را فراهم میآورد، به راستی معلمی داناست. چنین به نظر میرسد که امکانات آموزشی برای فعالیتی از این نوع بیپایان است. آموزگاری که از ارزشها و روشهای نمایش خلاق آگاه است یکی از انعطافپذیرترین و خلاقترین ابزارهای موجود در حرفۀ آموزگاری را با خود به کلاس میبرد» ( ص: 66)
نمایش خلاق ، شکلی از وانمود بازی است. یک تجربۀ سازمان یافته است که با دقت طراحی میشود و به اجرا در میآید. کودکان به وسیلۀ نمایش خلاق، صحنه، رویداد، مشکل یا واقعۀ برخاسته از ادبیات کودکان مورد بحث قرار میگیرد، همچنین به وسیلۀ خود آنها طراحی وارزشیابی میشود. گرچه در اجرای نمایشی خلاق که کودکان در آن نقش آفرینی میکنند، کم و بیش از تکنیکهای نمایشی استفاده میشود، اما این فعالیت را نمیتوان به معنی سنتی آن « نمایش» خواند. در این جا سناریو هرگز مورد استفاده قرار نمیگیرد. بیشتر اوقات لباس ضرورتی ندارد، لوازم و دکور کوچکترین نقشی ندارد. در اجرای نمایش خلاق نقطهنظر تماشاچی احتمالی در نظر گرفته نمیشود بلکه، تنها نقطه نظر اجراکنندگان نمایش مورد توجه است. اهمیت نمایش خلاق در فرآوردۀ نهایی آن نیست، بلکه اهمیت آن در رضایتبخش بودن حاصل کار است. مهمترین نکته در نمایش خلاق، مراحل انجام دادن کار است. مراحل آفرینش نمایش سازمان یافته، مرکز ثقل این فعالیت است و برد آموزشی آن از این مرحله سرچشمه میگیرد (چمبرز، 1392: 67).
برنامههای نمایش خلاق بر رها شدن در دنیایی از بازیهای حرکتی، شعر و ترانه و بازیهای نمایشی است، در بازیهای حرکتی، هدفهایی مانند رسیدن به رشد و خلاقیت ذهنی و جسمی در مسیری از ساده به پیچیده دنبال میشود. در تمرینهایی مثل بازیهای نمایشی، مهارتهای رفتار شناختی که با هدف درک روشنتر فرد از خود، به خصوص جنبههای پنهان مانده ( از جمله استعدادها، خواستهها و عواطفی که همیشه به راحتی خود را نشان نمیدهند) و نیز درک بهتر دیگران و محیط و یا پس زدن بعضی عوامل مزاحم درونی راه بروز تواناییهای نهفته در شخص را میبندند از آن جمله میتوان به رشد مهارتهای لازم برای کار گروهی اشاره کرد. به طوری که فرد با مهارت و تسلط بیشتری در جمع و با جمع کار میکند، زندگی، شادی، رقابت و همکاری میکند. از جهتی دیگر این بازیهای نمایشی عرصهای برای برونریزی هیجانها است آن چه در نمایش همواره مدنظر است، که یکی از نیازهای زیستی انسان است، زیرا عواطف، غرایز و نیروهای درونی ما چنان زایش و انباشتگی پرباری دارند که فعالیتهای عادی زیستن نمیتواند آنها را به خوبی آزاد کند و تعادل لذَتبخش و آرام کنندهای بسازد و این کار نمایشی با رهاسازی فرد در دنیایی از شعر و ترانه، حرکت، بازی و نمایش مانند فعالیتهای دیگری همچون ورزش، تفریح، آثار هنری، همصحبتی ( که به خصوص زنها از آن بهره میبرند) از جمله بسترهای لذَتبخش رهاسازی هیجانها است و این برنامه نمایشی در محدوده ماهیت و تعریف سهمی از این نقش را برآورده میکند ( امرایی، 1389: 130).
از سوی دیگر نظریههای شناختی، فراشناختی و ساختنگرایی، از تقویت و پرورش تفكر انتقادی در فرایند آموزش حمایت میكنند (شعبانی، 1382: 55). نظریهپردازان شناختی، به شاگردان در فرایند یادگیری همچون پردازشكنندگان فعال اطلاعات مینگرند؛ كسانی كه تجربه میكنند و برای حل مسائل به جستوجوی اطلاعات میپردازند، در ساختار ذهن خود آن چه را كه برای حل مسائل جدید مفید تشخیص میدهند به كار میگیرند و به جای این كه به طور انفعالی تحت تأثیر محیط قرار گیرند فعالانه انتخاب، تمرین، توجه یا چشمپوشی میكنند. به همین دلیل، شناختگرایان موقعیت یادگیری را یكی از مهمترین عوامل در فرایند یادگیری میدانند.
[1].Hadzima
امروزه بسیاری از مردان دارای همسر شاغل هستند، یعنی سرپرستی خانواده ای را به عهده دارند که در آن دو نفر برای کسب درآمد کار می کنند و به طور مشترک در حفظ و نگه داری اقتصادی خانواده سهیم هستند، این مسأله به عنوان طرحی از ساختارهای غیرسنتی خانواده از جنبه های مختلف قابل بررسی و تحقیق است. زنان علاوه بر انجام امور خانه و زندگی خود، بار سنگینی فعالیت اجتماعی و اشتغال خارج از خانه را نیز به دوش می کشند. زن به عنوان یکی از اساسی ترین ارکان خانواده، دارای نقش اساسی در جهت تدام و استمرار آن می باشد. زن در محیط خانه دارای مسئوولیت های زیادی است. اول آنکه زن در نقش همسر قرار می گیرد؛ بنابراین همسری را به بهترین نحو ایفا نماید، به طوری که وسایل تعالی بخشیدن و رشد وجودی همسرش را فراهم نموده و مایه سکون و آرامش او باشد. دوم زن دارای نقش مادری است. وظیفه یک مادر تربیت فرزندان صالح است. سوم مدیریت کانون خانواده بر عهده زن بوده و گردانندگی و گرمی آن بر عهده زن می باشد. چهارم، نقش اقتصادی زن می باشد. با پیشرفت جوامع و تغییر شیوه زندگی، در بسیاری از موارد زنان نیز ناچار هستند برای تأمین معاش در خارج از خانه به کار اشتغال داشته باشند و امروزه سهم آن ها در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی بر جسته تر از گذشته است. این تعدد نقش ها مسایل جدیدی را به دنبال داشته است(پاولا،383-373:1986).
مسأله اشتغال زنان پدیده ای است که جامعه ما نیز با آن مواجه شده است و هر روز بر تعداد زنانی که تمایل به اشتغال در بیرون از منزل دارند افزوده می شود. کار زنان جنبه های مختلف زندگی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. اشتغال زنان با مسایلی، چون درگیرهای روانی میان زن و مرد مواجه گردیده است. از این رو انجام تحقیق های متعددی در زمینه پیامد اشتغال زنان بر روابط درون خانواده و تأثیر آن که بر وضعیت روحی زنان ضروری است. از این رو این پژوهش در پی بررسی رابطه اشتغال زنان با عزت نفس آنها می باشد.
فرضیات تحقیق
برای بررسی اثر اشتغال زنان بر عزت نفس آنها، فرضیه های زیر آزموده شده است:
1-به نظر می رسد وضعیت اشتغال زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
2-به نظر می رسد نوع شغل زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
3-به نظر می رسد میزان تحصیلات زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
4-به نظر می رسد درآمد زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
5- به نظر می رسد سن زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
6- به نظر می رسد سن ازدواج زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
7- به نظر می رسد وضعیت تاهل همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
8- به نظر می رسد میزان استفاده از رسانه های گروهی همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
سوالات تحقیق:
برای بررسی اثر اشتغال زنان بر عزت نفس آنها، سوالات زیر بیان شده است:
1- آیا وضعیت اشتغال زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
2- آیا نوع شغل زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
3- آیا میزان تحصیلات زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
4- آیا درآمد زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
5- آیا سن زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
6- آیا سن ازدواج زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
7- آیا وضعیت تاهل همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
8- آیا میزان استفاده از رسانه های گروهی همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
اهداف تحقیق:
1- بررسی رابطه وضعیت اشتغال زنان با عزت نفس آنان.
2- بررسی رابطه نوع شغل زنان با عزت نفس آنان.
3- بررسی رابطه میزان تحصیلات زنان با عزت نفس آنان.
4- بررسی رابطه درآمد زنان با عزت نفس آنان.
5- بررسی رابطه سن زنان با عزت نفس آنان.
6- بررسی رابطه سن ازدواج زنان با عزت نفس آنان.
7- بررسی رابطه وضعیت تاهل با عزت نفس آنان.
8- بررسی رابطه میزان استفاده از رسانه های گروهی با عزت نفس آنان.
درکشورهای وابسته به درآمدهای نفتی برخلاف روند اقتصادهای سالم که رشد اقتصادی کشور بر پایه در تولیدات داخلی صورت می گیرد و تجارب خارجی در خدمت فرآیند رشد اقتصادی«توسعه متعادل و ظرفیت های متناسب تولیدی می باشد، تولید، صدور نفت و واردات کالا، اساس چرخش بیشتر فعالیت های اقتصادی قرار می گیرد، مبنای این ساخت اقتصادی این است که همواره بودجه دولت به عنوان عامل مسلط نه به اتکاء به توان درآمدزایی اقتصاد ملی و برداشت از تولیدات داخلی، بلکه از طریق فروش ثروت های طبیعی در حدی بیش از ظرفیت جذب جامعه عمل کرده و موجب رشد قدرت خرید و تقاضای کل گردیده است و موجبات فشارهای تورمی را فراهم می کند، از آنجا که تولید کشور توان پاسخگویی به تقاضای فزایندة مردم را ندارد، توسل به واردات مورد نیاز، روش غالب در تأمین عرضه تلقی شده است، معمولاً در این کشورها تزریق درآمد نفتی همراه با کسری بودجه و عملیات انبساطی سیستم بانکی تقاضای کل را افزایش داده، که این ترقی مسبوق به افزایش تولید نبوده و به صورت دفعی و به میزان زیاد صورت می گیرد در حالی که افزایش تولید تنها در بلندمدت و به صورت تدریجی میسر است، در این شرایط افزایش درآمدهای سرانه، تنها به دلیل افزایش درآمدهای نفتی می باشد و این
پدیده حتی در اقتصادهای متنوع و نسبتاً بزرگ مانند ایران نیز قابل مشاهده است (العباسی، 1991:17).
از آنجا که سهم صادرات نفت خام از کل صادرات کشور به طور متوسط در دوره مطالعه حدود 80 درصد بوده و به همین خاطر تجارت خارجی و تراز بازرگانی کشور نیز متأثر از تغییرات درآمد نفتی می باشد، درآمدهای حاصل از صادرات نفت تابعی از دو عامل قیمت جهانی نفت و حجم صادرات نفت می باشد و با عنایت به اینکه ایران به عنوان یک عضو اوپک، کنترلی بر دو پارامتر ذکر شده ندارد، لذا انتظار می رود متغیر قیمت نفت از بیشترین درجه برونزایی در میان متغیرهای کلان اقتصادی برخوردار باشد، بنابراین جهت جلوگیری از بروز بحران های اقتصادی و طراحی سیاست های اقتصادی مناسب و به منظور حفظ تعادل و ثبات اقتصادی، بررسی اثرات تغییر در قیمت های جهانی نفت بر روی متغیرهای کلان اقتصادی می باشد، به طوری که برنامه ریزان بتوانند به هنگام بروز تکانه های نفتی، تأثیر آن را بر متغیرهای کلان به حداقل ممکن کاهش دهند و سیاست های صحیحی را اتخاذ کنند. در این مقاله پس از بیان نظری و پیشینه تحقیق، روند قیمت و متغیرهای اقتصاد کلان را به اختصار بیان کرده و با استفاده از روش «خودرگرسیون برداری» اثر نوسانات قیمت نفت بر متغیرهای کلان اقتصادی کشور را برای دوره مذکور بررسی نماید.
این تحقیق در فقدان مطالعات کیفیت زندگی در کشورهای در حال توسعه، فقدان دانش و آگاهی در مورد تغییرات کیفیت زندگی در مقیاس کوچک و فقدان مطالعات تجربی در مورد رابطه بین ابعاد عینی و ذهنی زندگی بر حسب حالات چهار گانه کیفیت زندگی خلاصه می شود.
1-3- ضرورت تحقیق:
سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری در جستجوی کارآمدترین ابزارها برای بهبود زندگی شهروندان هستند. مرور ادبیات تحقیق نشان می دهد که توافق عمومی در میان محققان، سیاستگذاران و برنامه ریزان در خصوص نیاز به مطالعه کیفیت زندگی در نواحی شهری وجود دارد. این مطالعات اغلب وظایف کلیدی از قبیل آگاه کردن شهروندان، گروههای اجتماعی و سیاستگذاران از روندهای کیفیت زندگی را بر عهده دارند. نتایج مطالعات کیفیت زندگی می تواند به ارزیابی سیاست ها، رتبه بندی مکان ها، تدوین استراتژیهای مدیریت و برنامه ریزی شهری کمک کرده و درک و اولویت بندی مسائل اجتماع را برای برنامه ریزان و مدیران شهری به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان تسهیل سازد. همچنین یافته های کیفیت زندگی می تواند برای باز شناسی استراتژیهای سیاسی قبلی و طراحی سیاست های برنامه ریزی آینده استفاده شوند(Lee, 2008). علاوه بر این، مطالعات کیفیت زندگی می تواند به شناسایی نواحی مسأله دار، علل نارضایتی مردم، اولویت های شهروندان در زندگی، تاثیر فاکتورهای اجتماعی- جمعیتی بر کیفیت زندگی و پایش و ارزیابی کارایی سیاست ها و استراتژیها در
زمینه کیفیت زندگی کمک کند. در این راستا سانتوس و مارتینز اشاره می کنند که مشارکت اجتماع محلی در مطالعات کیفیت زندگی می تواند پشتیبانی مهمی برای تعیین سیاست ها و اهداف بلند مدت باشد(Santos and Martins, 2007).
مطالعات کیفیت زندگی در شهرهای ایران به طور قابل توجهی کمیاب هستند. از این رو نیاز به ارزیابی و انتقال مفاهیم کیفیت زندگی که در کشورهای توسعه یافته شکل گرفته اند، به کشور ایران احساس می شود. این مسئله می تواند سهم بسزایی در پیشرفت مطالعات کیفیت زندگی و فواید زیادی برای برنامه ریزان شهری و سیاست گذاران داشته باشد.
در این مطالعه، هسته اصلی بررسی جنبه های ذهنی و عینی کیفیت زندگی در سطح محلات شهر نورآباد است. از این رو، این مطالعه تغییرات محلی کیفیت زندگی را آشکار خواهد ساخت و همچنین اطلاعاتی را فراهم می نماید که می تواند برای بهبود روش شناسی مطالعه کیفیت زندگی در نواحی شهری ایران و برنامه ریزی توسعه به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان شهر نورآباد مورد استفاده قرار گیرد.
1-4- اهداف تحقیق:
هدف اصلی این مطالعه سنجش کیفیت زندگی و ارزیابی تغییرات مکانی آن در سطح محلات شهر نورآباد می باشد، که در راستای آن اهداف فرعی زیر مورد توجه قرار گرفته اند:
سنجش کیفیت ذهنی زندگی و رضایت از قلمروهای زندگی در سطح شهر و محلات شهر نورآباد؛
توسعه مدل علی برای کیفیت ذهنی زندگی در شهر نورآباد؛
شناسایی ابعاد ذهنی و عینی کیفیت زندگی در شهر نورآباد؛
سنجش کیفیت کلی زندگی از طریق ترکیب کیفیت عینی و ذهنی زندگی در سطح شهر و محلات شهر نورآباد؛
ای بر نانوفناوری
نانو فناوری محدودهای از فناوری است كه در این محدوده انسان میتواند انواع مواد، وسایل و ابزارها و بطور كلی، سیستمها و سازههای گوناگون را در مقیاس یك میلیاردم متر طراحی كرده و به مرحله ساخت برساند. بطور دقیق مشخص نیست که بشر اولین بار در چه زمانی استفاده از مواد در ابعاد نانو را آغاز کرده است. اولین جرقه فناوری نانو (البته در آن زمان هنوز به این نام شناخته نشده بود) در سال
1959 زده شد. در این سال ریچارد فاینمن طی یك سخنرانی با عنوان « فضای زیادی در سطوح پایین وجود دارد » ایده فناوری نانو را مطرح ساخت. وی این نظریه را ارائه داد كه در آیندهای نزدیك میتوانیم مولكولها و اتمها را به صورت مسقیم دستكاری كنیم. سخنرانی او شامل این مطلب بود كه میتوان تمام دایرهالمعارف بریتانیا را بر روی یك سنجاق نگارش كرد [1[.
واژه فناوری نانو اولین بار توسط نوریوتانیگوچی[2] استاد دانشگاه علوم توكیو در سال 1974 بر زبانها جاری شد. او این واژه را برای توصیف ساخت مواد (وسایل) دقیقی كه محدودیت ابعادی آنها در حد نانومتر میباشد، به كار برد. در سال 1986 این واژه توسط كی اریك دركسلر [3] در کتابی تحت عنوان « موتور آفرینش: آغاز دوران فناوری نانو » بازآفرینی و تعریف مجدد شد. وی این واژه را به شكل عمیقتری در رساله دكترای خود مورد بررسی قرار داده و بعدها آن را در کتابی تحت عنوان « نانوسیستمها، ماشینهای مولكولی، چگونگی ساخت و محاسبات آنها » توسعه داد [2[.
فناوری نانو و نانوعلوم در اوایل دهه ۱۹۸۰ با تولد علم خوشهها و اختراع میکروسکوپ تونلی روبشی آغاز به کار کرد. این توسعه سبب کشف فولرین در سال ۱۹۸۶ و نانولولههای کربنی در چند سال بعد شد. تحول دیگر این فناوری مربوط به ساخت نانو بلورهای نیمههادی بود که منجر به افزایش شدید تعداد نانوذرات اکسید فلزی و نقاط کوانتومی گردید. میکروسکوپ نیروی اتمی ۵ سال بعد از میکروسکوپ تونلی روبشی اختراع شد تا با کمک آن بتوان آرایش اتمها را بررسی کرد.