موقعیت استراتژیک کشور ایران به عنوان یک کشور آزاد و مستقل و اراده ملی برای افزایش تولید، بهبود توزیع، حضور موفقیت آمیز در بازارهای بین المللی ایجاب میکند که ادبیات بازاریابی[1] مورد توجه خاص قرار گیرد. تاآن چه مورد نیاز پژوهشگران، کارشناسان، مدیران و کارآفرینان اقتصادی در عرصه های تولید وتوزیع است فراهم گردد تا روند حرکت استقلال طلبانه ایران در کوتاه ترین زمان ممکن با مناسب ترین شرایط به موقعیت مطلوب برسد.
بر مدیران واستراتژیست های واحد های تولیدی وخدماتی است که با تجهیز نیروهای محقق خود، عملیات سازمانی را با هدف گیری به سمت بازارهای دور ونزدیک وپیش بینی سطح فروش، سهم بازار و درآمد معین برای دوره های آینده آغاز نماید واین مهم فقط با استعانت از
روش ها و رویکرد های علمیبازاریابی میسر است.
آمیخته بازاریابی[2] بنگاه های اقتصادی مختلف متناسب با شرایط بازار، صنعت و … متفاوت است، دیگر دوران شاه کلیدها به سرآمده است، باید دسته کلیدها را کامل کرد و متناسب با هر قفل با بهره گیری از دانش، تجربه، اطلاعات و شم، کلید مناسب آن را انتخاب کرد و به کار گرفت.
در دنیای امروز چه بسا یک جزء از زیر مجموعه های چهار پی [3]آنقدر مهم باشد که خود به عنوان یک عامل مستقل و مهم مطرح گردد، به مثالهای زیر توجه کنید:
یک شرکت تولیدکننده لوازم آرایشی، آمیخته بازاریابی خود را چنین میشمارد: محصول، بستهبندی، قیمت، ترویج، فروش شخصی، روابط عمومی و عمومیسازی، توزیع فیزیکی، تبلیغات،
یک شرکت تولیدکننده لوازم خانگی آمیخته بازاریابی خود را چنین میشمارد :محصول، قیمت ترویج، توزیع، خدمات.
در هر حال ورود نامهای تجاری گوناگون به بازار، رقابت شدیدی میان تولیدکنندگان برای تاثیرگذاری بر انتخاب مشتری هنگام خرید لوازم خانگی گذاشته است. شناسایی عوامل تاثیرگذار بر تصمیم خرید مشتری، به تولیدکنندگان کمک میکند تا بتوانند محصولات خود را براساس سلیقه بازار هدف طراحی کرده و استراتژی های مناسب که منجر به افزایش فروش و سهم بازار بیشتر میشود را اتخاذ نمایند. در حال حاضر شرکتهای موجود در بازار لوازم خانگی ایران با اتکا بر نتایج حاصل شده از سایر کشورها، استراتژیهای گوناگون را تجربه کرده که با توجه به تفاوت ایران با سایر کشورها در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و…، این استراتژی ها گاهاً منجر به پایین آمدن میزان فروش و از دست دادن سهم بازار میگردد و برای جبران آن هزینه و زمان زیادی صرف میگردد. با توجه به رقابت شدید حاکم بر بازار، شرکتهایی موفق خواهند بود که نیاز مصرف کننده را از قبل تشخیص داده و محصولی عرضه کنند که هم راستا با برطرف نمودن آن نیاز باشد.
تلاش نگارنده در این تحقیق شناسایی و رتبه بندی مهمترین عناصر آمیخته بازاریابی درخرید یخچال است.
ای برای ایجاد جهش در فرآیند توسعه اقتصادی میدانند.
مؤسسات مالی با هدفهای ارایه خدمت به جامعه، تامین رشد و سهم بازار و ایجاد حداکثر بازدهی به فعالیت میپردازند. انواع خدمات مالی قابل ارایه توسط مؤسسات مالی، طیف گستردهای از نیازهای فعالان اقتصادی را پوشش میدهد. مؤسسات مالی در دو گروه واسطههای مالی و مؤسسات تخصصی دستهبندی میشوند. در گروه واسطههای مالی میتوان از بانکهای تجاری، اتحادیههای پولی، بانکهای و مؤسسات پسانداز، شرکتهای بیمه عمر و اموال، صندوقهای بازنشستگی را نام برد. در گروه دوم مؤسسات مالی تخصصی هستند؛ کارگزاران اوراق بهادار، شرکتهای تامین سرمایه و بانکهای رهنی از آن جملهاند. بنابراین مؤسسات مالی یک نقش مهم و اساسی در تبدیل امکانات اقتصادی از قبیل زمین، نیروی انسانی، مدیریت و… را به انواع مختلف داراییهای مالی عهدهدار هستند. ایفای این نقش علاوه بر اینکه داراییهای موجود در اقتصاد را نقدینگی و جریان بیشتری میبخشد، تحول و توسعه اقتصادی را نیز امکانپذیر میسازد.
بازار مالی، بازاری است که داراییهای مالی در آن خلق، مبادله و داد و ستد میشوند. اولین کارکرد بازار مالی، انتقال وجوه مازاد افراد علاقهمند به سرمایهگذاری به افراد نیازمند به سرمایه است. دومین کارکرد آن توزیع ریسک بین ارایهکنندگان وجوه و گیرندگان است که اصطلاحاً به آن پوشش ریسک میگویند. بر اساس کارکرد سوم داد و ستد بین خریداران و فروشندگان در بازار مالی، قیمت دارایی مورد مبادله را تعیین میکند و در نتیجه نرخ بازده دارایی مالی تعیین میشود. کارکرد چهارم بازار مالی ایجاد سازوکارتسهیل داد و ستد که به آن نقدشوندگی میگویند، است. (Dixon Rob & Phil Holmes, 1995)
در بازار مالی، مؤسسات مالی در سه گروه بازار پول، بازار سرمایه و بازار پوشش ریسک فعالیت دارند. در این مجموعه گسترده، فعالیت انواع مؤسسات مالی در تأمین مالی، خدمات مالی و سرمایهگذاری، تقلیل و توزیع ریسک خلاصه میشود. مؤسسات بازارهای پول را بانکهای تجاری، بانکهای تخصصی و مؤسسات مالی و اعتباری غیربانکی تشکیل میدهند. در بازار سرمایه، شرکتهای کارگزاری، شرکتهای سرمایهگذاری و شرکتهای تامین سرمایه عمدهترین فعالان بازار هستند. بازار پوشش ریسک شامل مؤسسات خرید دین، بیمهگران و بیمهگران اتکایی است. میتوان چنین نتیجه گرفت که بازار مالی در یک جامعه، در شرایطی مطلوب از سه بازار پول، سرمایه و پوشش ریسک تشکیل شده است. ابعاد تکامل یافته این ساختار که بنا بر نظریه اقتصاددانان معاصر، بهویژه ریبزنسکی (1985) در سه موقعیت تدریجی شکل میگیرد، در بیشتر جوامع در حال توسعه با نارساییها همراه است.
بر اساس نظریه فازهای توسعهیافتگی مالی که اولین بار در سال 1985 توسط ریبزنسکی، اقتصاددان انگلیسی مطرح شد، کشورهای جهان را در یکی از فازهای سهگانه قرار داده است. او معتقد است، هر قدر اقتصاد تکامل یافتهتر باشد، بازار مالی آن نیز در فاز تکامل یافتهتری متجلی میگردد.
فاز اول “بانکمحوری” نام دارد. در این وضعیت که اغلب کشورهای در حال توسعه در آن قرار دارند، بانکها به عنوان منابع انحصاری تامین
مالی در کنار بعضی تشکیلات محدود سرمایهگذاری فعالیت دارند و توسعه مالی در ابعاد فراگیر دیده نمیشود. در این موقعیت، بازار مالی به طور عمده منحصر به شبکه بانکی تشکیل دهنده بازار پول است و بازار سرمایه در این وضعیت در افق محدود، با شعاع عمل ضعیف و در قلمرو سیستم بانکی فعالیت میکند.
فاز دوم با عنوان”بازار محوری” بیان شده است. معمولاً در کشورهایی قابل مشاهده است که از نظر اقتصادی با توسعه مالی همراه هستند و به همین علت در آنها ارایه تسهیلات و تامین مالی بانکها منحصر و محدود نیست. در این حالت شبکه گسترده تامین مالی و سرمایهگذاری متشکل از بازار پول و بازار سرمایه است.
بر خلاف فاز اول و دوم، در فاز سوم یا در شرایط استقرار سیستم مالی “کاملاً بازار” محور هر سه بازار پول، سرمایه و پوشش ریسک فعال هستند و علاوه بر انواع مؤسسات پولی و مالی، نهادهای تقلیل و توزیع ریسک و بیمهای حضور فعال دارند. در نتیجه موجب توسعه بازارهای مالی شده و روند سرمایهگذاری و نقدشوندگی را تسهیل میکند. این بازارهای مالی علاوه بر تفکیک ریسک و سرمایهگذاری، افراد را قادر به ایجاد تنوع در سرمایهگذاری میکنند. (Rybczinski, 1985)
بازار مالی به منظور تأمین نیازهای سرمایهگذاران در این بازار به ابزارهایی نیاز دارد تا بتواند پاسخگوی نیازهای متنوع سرمایهگذاران باشد. بازارهای مالی از نظر سررسید ابزارهای مالی مورد استفاده در آن به دو دسته بازار پول و بازار سرمایه تقسیم می شوند. در بازار پول اوراق بهادار با سررسید کمتر از یکسال مورد معامله قرار میگیرد؛ در حالیکه در بازار سرمایه اوراق با سر رسید بیش از یک سال مورد داد و ستد قرار میگیرند. فرهنگ اصطلاحات تخصصی مالی، واژه “instrument” را بهعنوان ابزار مالی شناخته و آن را بهعنوان یک سند رسمی و قانونی مانند سهام و اوراق قرضه و یا سایر ابزارهای مالی تعریف میکند.
امروزه، انواع بسیار متنوعی از ابزارهای مالی در بازارهای پول و سرمایه دنیا در چهار قالب زیر مورد استفاده قرار میگیرند:
همچنین، برای پوشش نیازهایی که به طور روزافزون پیچیدهتر و متنوعتر میشوند، پیوسته ابزارهای مالی جدید بهویژه در قالب ابزارهای مشتقه و ترکیبی، خلق شده و مورد استفاده قرار میگیرند.
وجود ابزارهای مالی گوناگون در بازار اوراق بهادار، انگیزش و مشارکت بیشتر مردم را در تأمین منابع مالی فعالیتهای درازمدت به همراه میآورد. تنوع ابزارهای مالی از نظر ترکیب ریسک و بازده، ماهیت سود و شیوه مشارکت در ریسک، گروههای مختلف را به سوی بازار اوراق بهادار جذب میکند. برای ابزارهای مالی میتوان سه نقش متمایز در نظر گرفت:
اول، ابزارهای مالی وسایلی برای نقل و انتقال وجوه از سهامدارانی که مازاد سرمایه دارند و مایل به سرمایهگذاری هستند، به کسانی که به این وجوه برای سرمایهگذاری در داراییهای حقیقی نیاز دارند.
دوم، ابزارهای مالی انتقال وجوه را به شکلی انجام میدهند که ریسک مربوط به جریان نقدی ناشی از سرمایهگذاری در داراییهای حقیقی، بین متقاضیان و عرضهکنندگان وجوه، توزیع مجدد شود.
سوم، ابزارهای مالی وسیلهای برای تجمیع به شمار میروند. افزودن و انباشت پساندازهای خانوار برای تأمین مالی طرحهای بزرگ سرمایهگذاری، بدون تجمیع که بخش تفکیکناپذیر نظام مالی است، امکانپذیر نیست. اگر امکان تجمیع از طریق صدور داراییهای مالی وجود نداشت، این امکان برای خانوارها پدید نمیآمد که سرمایههای خود را تجهیز کنند و در سبد متنوعی از داراییهای حقیقی سرمایهگذاری نمایند. (دایره المعارف حسابداری )اوراق بهادارسازی یک ابزار مالی است که مهمترین کاربردهای آن در تامین مالی و نیز انتقال ریسک میباشد. (Keys, B. T, Mukherjee. A, Seru, A & V Vig, 2008) اوراق بهادرسازی فرآیندی است که طی آن داراییهای یک موسسه به طریقی از ترازنامه آن حذف میشود و در عوض وجوه توسط سرمایهگذارانی که یک ابزار مالی قابل معامله را به مالکیت خود در میآورند، تامین میشود. (Frank J, 2008)
در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ رﺷﺪ ﻓﺮاﮔﻴﺮ ارﺗﺒﺎﻃﺎت اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻜﻲ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﻲ ﺑﺮ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی روزﻣﺮه ﺑﺸﺮ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ و ﻣﺘﺨﺼﺼﻴﻦاﻳﻦ ﻓﻦ، ﺳﻌﻲ در ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﻴﺮی اﻳﻦ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژی و اﺳﺘﻔﺎده ازاﻳﻦ ﻓﻨﺎوری ﺑﺮوز، در ﺟﻬﺖ ﺗﺴﻬﻴﻞ اﻣﻮر روزاﻧﻪ دارﻧﺪ ﺗﺎ ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺻﻨﺎﻳﻊ، ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی ﺧﺪﻣﺎﺗﻲ و دﻳﮕﺮ ﻣﺮاﻛﺰ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ در ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ زﻣﺎن، ﺑﺎ ﭘﺎﻳﻴﻦﺗﺮﻳﻦ ﻫﺰﻳﻨﻪ و ﻣﺴﺘﻘﻞ از زﻣﺎن و ﻣﻜﺎن، ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﺧﻮد ارﺗﺒﺎط ﺑﺮﻗﺮار ﻛﻨﻨﺪ. ﺗﺎ ﺑﺪﻳﻦ ﺳﺎن ﻛﺎﻻﻫﺎ و ﺧﺪﻣﺎت ﺧﻮد را اراﺋﻪ ﻛﺮده و ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﺧﺮﻳﺪ و ﻓﺮوش ﺑﭙﺮدازﻧﺪ. ﻳﻜﻲ از ﺟﺪﻳﺪﺗﺮﻳﻦ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ازﺳﺮوﻳﺲﻫﺎی اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻜﻲ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲﻛﻨﺪ، اراﻳﻪ ﺧﺪﻣﺎتﺑﺎﻧﻜﻲ و ﻣﺎﻟﻲ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن از ﻃﺮﻳﻖ اﻳﻨﺘﺮﻧﺖ و ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮاه ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﭘﺬﻳﺮش و اﻧﺘﺸﺎر ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژیﻫﺎی اﻃﻼﻋﺎت وارﺗﺒﺎﻃﺎت (ICT) ﺗﺎﺛﻴﺮ زﻳﺎدی در ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻠﺖﻫﺎ دارد. ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ اﻧﺪازه اﺳﺘﻔﺎده از ﻳﻚ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژی ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﻖ ﻣﻲاﻓﺘﺪ، ﺑﻪ دﻧﺒﺎل آن درآﻣﺪ ﺳﺮاﻧﻪ، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻬﺎرتﻫﺎ و ﺑﻬﺮه وری ﻧﻴﺰ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و عقب می ﻣﺎﻧﻨﺪ . ﻓﻨﺎوریﻫﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺎﻧﻜﺪاری اﻳﻨﺘﺮﻧﺘﻲ، ﺑﺎﻧﻜﺪاری ﺗﻠﻔﻨﻲ و ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺑﺎﻧﻚ در ﺳﺎلﻫﺎی اﺧﻴﺮ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان روشﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮای ﺣﻔﻆ وﻓﺎداری ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن و اﻓﺰاﻳﺶ ﺳﻬﻢ ﺑﺎزار رواج ﭘﻴﺪا ﻛﺮده اﻧﺪ. ﺑﺎﻧﻚﻫﺎ از ﻓﻨﺎوری ﺑﺮای روﻳﺎروﻳﻲ ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶﻫﺎی رﻗﺎﺑﺘﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ رﻗﺒﺎ و ﺑﺎﻧﻚﻫﺎی آﻧﻼﻳﻦ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﻲﺷﻮد و ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان روﺷﻲ ﺑﺮای ﻛﺎﻫﺶ ﻫﺰﻳﻨﻪ اراﺋﻪ ﺧﺪﻣﺎت ﻛﻪ زﻣﺎﻧﻲ ﻣﻨﺤﺼﺮاً ﺗﻮﺳﻂ ﻛﺎرﻣﻨﺪان ﺑﺎﻧﻚ اﻧﺠﺎم ﻣﻲﺷﺪ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.
ﺑﺎﻧﻜﺪاری ﻫﻤﺮاه ﻳﻜﻲ روﻳﻜﺮدﻫﺎی ﺗﺪارك ﺧﺪﻣﺎت ﻣﺎﻟﻲ از ﻃﺮﻳﻖ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژی اﻃﻼﻋﺎت و ارﺗﺒﺎﻃﺎت (ICT) ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲرود ﻛﻪ اﻧﺘﺨﺎبﮔﺴﺘﺮده ﺧﺪﻣﺎت ﺗﻠﻔﻦﻫﺎی ﻫﻤﺮاه را ﺣﺘﻲ در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻛﻢدرآﻣﺪ ﻣﻤﻜﻦ ﻣﻲﺳﺎزد (Anderson, 2010). از آن ﺟﺎﻳﻲﻛﻪ در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﻛﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻫﺎی ﺷﺨﺼﻲ، ﺗﻌﺪاد ﺗﻠﻔﻦﻫﺎیﻫﻤﺮاه ﺑﺴﻴﺎر ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺳﺖ، ﺑﺎﻧﻜﺪاری ﻫﻤﺮاه در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺑﺎﻧﻜﺪاری اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻚ ﺑﺎ اﺳﺘﻘﺒﺎل ﺑﻴﺸﺘﺮی در ﻣﻴﺎن ﺑﺎﻧﻚداران ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﮔﻮﺷﻲﻫﺎی ﺗﻠﻔﻦ ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞﻛﻪ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ در ﻫﺮ زﻣﺎن و ﻣﻜﺎن اﻣﻮر ﻣﺎﻟﻲ ﺧﻮد را اﻧﺠﺎم دﻫﻨﺪ، ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺧﺪﻣﺎت اراﺋﻪ ﺷﺪه را اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﻨﺪ.ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ واﺿﺢ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺑﺮای اﻧﺠﺎم اﻣﻮر ﺑﺎﻧﻜﻲ، ﻫﻢ ﺑﺮای ﺑﺎﻧﻚ ﺳﻮدﻣﻨﺪ اﺳﺖ و ﻫﻢ ﺑﺮایﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﺑﺎﻧﻚﻫﺎ ﻛﻪ اﻳﻦ اﻣﺮ ﻳﻚ راﺑﻄﻪ ﻗﻮی ﺑﻴﻦ ﻣﻮﺳﺴﺎتﻣﺎﻟﻲ و ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن را ﭘﺮورش ﻣﻲدﻫﺪ ( Laukkanen , 2007)
ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﺮ اﺳﺘﻔﺎده از ﺧﺪﻣﺎت ﺑﺎﻧﻜﺪاری اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻜﻲ و ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺑﺎﻧﻚ دراﻳﺮان، ﻣﺴﺘﻠﺰم ﺑﺮرﺳﻲ و ﭘﮋوﻫﺶ ﺟﺎﻣﻊ و ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ اﺳﺖ. اﻣﺮوزه ﺻﻨﻌﺖ ﺑﺎﻧﻜﺪاری، ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ، در ﺣﺎل ﺗﻐﻴﻴﺮ اﺳﺖ. ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎد ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ و رﻗﺎﺑﺘﻲ ﺷﺪن ﺑﺎزارﻫﺎ، ﺑﺎﻧﻚﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ و در اﻳﻦ ﻣﺤﻴﻂ، ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژی ﻧﻴﺮوی اﺻﻠﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﻣﻮاﻧﻊ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ، ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ و ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺷﺪه و ﻣﺤﺼﻮﻻت وﺧﺪﻣﺎت ﺟﺪﻳﺪی اﻳﺠﺎد ﻛﺮده اﺳﺖ. ﺑﺮ اﺳﺎس آﻣﺎرﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد، ﺿﺮﻳﺐ ﻧﻔﻮذ اﺳﺘﻔﺎده ازﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﻫﺮ ﻓﻨﺎوری دﻳﮕﺮی اﺳﺖ و اﻳﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺗﺠﺎرت ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ را ﺑﻪ ﺷﻜﻞ اﻧﻘﻼﺑﻲ ﺟﻬﺎﻧﻲ درآورده اﺳﺖ ﻛﻪ با ﻫﻤﺎن ﺳﺮﻋﺖ وﻗﻮع در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ، در ﻛﺸﻮرﻫﺎی در ﺣﺎل ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻧﻴﺰ در ﺣﺎل ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ اﺳﺖ. (ﺗﻘﻮی ﻓﺮد و ﺗﺮاﺑﻲ، 1389)
در دهه گذشته فن آوری اطلاعات اثرهای شگرفی بر صنعت بانکداری داشته است این امر باعث شده است که بانک ها بتوانند محصولات و خدمات متمایزی را برای مشتریان خود فراهم کنند بیش از 200 سال است که بانک ها از طریق سیستم شعبات خود به ارائه خدمت به مشتریان می پردازند.(تقوی فرد و ترابی ،1389) از سالیان دور، هنگامی که صحبت از بانک و بانکداری به میان می آمد، نخستین تصویری که به ذهنها متبادر میشد، تصویر شعب بانکها با دکوراسیونی خاص و کارمندانی با پوشش متفاوت بود، اما در دهه های اخیر و با متنوع شدن کانالهای ارایه خدمات بانکی و ورود تکنولوژیهای جدید به دنیای بانکداری، تصویر کلی از این سیستم پیچیده و حیاتی دگرگون شده است. امروزه مشتریان بانکها میتوانند بدون مراجعه به شعب بانکها و از طریق اینترنت، موبایل، تلفن وتلویزیون و حتی ساعتهای مچی جدید بسیاری از عملیات بانکی خودشان را انجام دهند و در وقت و هزینه های خود صرفه جویی نمایند. (اسکینر[1]،1389)
دین از قدیمترین، ریشهدارترین و گستردهترین پدیدههای اجتماعی و از نیرومندترین و پایدارترین نهادهای زندگی اجتماعی انسان در طول تاریخ بوده است.
لذا همواره ادیان بزرگ با چالشهای فراوانی روبرو بودهاند که کمی از این چالشها بزرگ اثرگذار نیرومند جنبشهای دینی یا مذهبی است[6].
برخی از متخصصان بهویژه جامعهشناسان دین برای توصیف جنبشهای مذهبی وادیان جزئی از واژه جنش های دینی جدید استفاده میکنند.
بر اساس آمار مراکز بینالمللی اکنون بیش از هزار فرقه و جریان معنوی در جهان وجود دارد که تقریباً آنها را میتوان در ایالاتمتحده آمریکا یافت. در کشورهای اروپایی بیشترین تعداد فرقهها در انگلستان (700) و کمترین آن در سوئیس و سوئد (50تا100فرقه)یافت شدهاند[7].
با عنایت به اینکه جنبشهای دینی برحسب عقاید، مناسک، ساختار سازمانی و پذیرش اجتماعی باهم متفاوتاند و گاه شباهت نیز دارند. دانشمندان علوم اجتماعی در ارائه تعریفی جامع از جنبشهای دینی و تدوین معیارهای مشخص برای طبقهبندی آنها با مشکلاتی مواجه شدهاند. بااینحال امروزه متخصصان معمولاً جنبشهای دینی برای توصیف گروههایی که از مسیر اصلی دینی جداشدهاند به کار میبرند[8].
بهطور معمول دو نوع از تعاریف در حوزهی جنبشهای دینی به کار گرفته میشوند: نوع اول تعریف مخالفین جنبشهای دینی است که به ماهیت فرقهای آن اشارهکرده و آن را برحسب مجموعهای از ویژگیهای منفی تعریف میکنند درحالیکه متخصصان و دانشگاهیان به دنبال ارائه تعریفی فارغ از ارزشگذاری بدون قضاوت و سوگیری بوده و در تعریف این جنبشها به زمان و مکان سرچشمه آنها اشاره میکنند.
برای ارائه تعریف مقبولتر و واقعیتر سه معیار برای تعریف جنبشهای دینی به کار گرفته: نخست آن که یک جنبش دینی نوظهور و نوین است دوم آنکه خارج از جریان حاکم و مسلط است و در نهایت طرفداران و پیروانش را از فرهنگ میزبان جذب میکند[9].
فرقه بابیه که از فرقههای انشعابی و انحرافی مذهب تشیع است که با تکیه بر اندیشههای سید محمد شیرازی که بعدها معروف به باب شد، به وجود آمد از مهمترین زمینههای شکلگیری بابیه به طور کلی میتوان از شیخیه نام برد که در رأس آن شیخ احمد احسائی و شاگردان سید کاظم رشتی قرار داشتند و سیدعلی محمد شیرازی نیز چون از شاگردان برجستهی سید کاظم رشتی بود از استادش تأثیر فراوان پذیرفته و بعد از مرگ او و کشوقوسهای فراوان خود را بهعنوان باب استادش سید کاظم رشتی و رکن رابع معرفی کرد که در
اعتقادات شیخیه عقیده محکمی بود.
بعد از گذشت مدتی سید علیمحمد شیرازی طرفدارانی را در اطراف خود مشاهده کرد و شروع نمود به ابراز ادعاهای واهی خود و اینگونه بود که جنبش بابیه متولد شد. از آنجایی که پشت صحنهی تأسیس فرقه انحرافی نقشههای فراوانی وجود دارد ویکی از اساسیترین آنها ایجاد خلل در یکپارچگی و ایجاد سستی و کارکردهایی از این قبیل است، لازم است تا بهصورت دقیق و موشکافانه زمینههایی که باعث پیدایش فرقههای انحرافی میشود مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد که یکی از مهمترین این زمینهها، زمینههای اجتماعی است.
لذا نگارنده سعی دارد تا زمینههای اجتماعی پیدایش بابیه را آن هم در ایران شیعی بهصورت برجسته و منسجم بیان کند واحیانا مورد بررسی و نقد جامعهشناسانه قرار دهد.
هدف از این تحقیق بررسی زمینههای اجتماعی جنبش بابیت بهعنوان یک جنش مذهبی از آغاز تا سقوط آن است. سؤال اصلی ما این است: فرقه بابیه از چه زمینههای اجتماعی بهره گرفت و خود را بهعنوان یک جنبش مذهبی در جامعه ایران معرفی نمود؟ و اینکه آیا تمامی زمینههای اجتماعی دخیل در ظهور این فرقه زمینههای داخلی بودند؟یا زمینههای خارجی نیز در به وجود آمدن این فرقه مؤثر و تأثیرگذار بودهاند؟
در این تحقیق میخواهیم جنبش بابیت را از زاویه جامعهشناسی مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم و زمینههای اجتماعی این جنبش مذهبی را برجسته نموده و روشن کنیم که آیا این جنبش تعاملی بااقتدار ملی داشته است یا نه.
به گمان ما قدرتهای استعماری از این قبیل فرقهها(شیخیه، بابیه، و حتی بهائیت) برای شکستن اقتدار ملی ایران استفاده نمودهاند. به عبارت دیگر یکی از سؤالهای مادر این تحقیق بررسی نقش استعمار بهعنوان یک زمینه اجتماعی خارجی مؤثر در بروز و ظهور این فرقه میباشد که در بخشهای بعدی در این مورد بهطور مفصل بحث و بررسی صورت خواهد گرفت.
1- آیا ساختار حکومتی (وضعیت ساسی کشور) در پیدایش بابیت تأثیر گذار بوده است یا نه؟
2- نقش استعمار (به عنوان زمینه اجتماعی خارجی) و استبداد حاکم بر جامعه چگونه بوده است؟
3- آیا وضعیت اقتصادی مردم و سواد و آگاهی آنها تا چه اندازه مؤثر بوده است؟
[1].H.Blumer,socialmovments,leeA.M.princip les of sociology.Barnes and Novle , 1969, p 199
[2].A.Touraine , the voice and the Eye; an analysis of social movments , Cbmridge University press1981 , p 29
[3].C.Tilly, from Morilization to Revolution : Readings Mass: Addison-Wesley , 1978, p 9
[4].J.D.Mccarthe , social Movmentin an oeganizational society , New brunswich/; Transaction Books , 1987, p 20
[5].A.Ciddens ,sociology, Cbmridge University : polity press , 1989 , p 624
[6].محمد اسماعیل ریاحی و زین العابدبن جعفری ، ” بررسی همبسته های اجتماعی و میزان گرایش به جنبش های دینی جدید “، مجله جامعه شناسی ایران، دوره 10 ، ش2 (تابستان 88 )، ص 54
[7].همان ، ص56
[8].همان
[9].همان ، ص57
و سوالات و ضرورت و اهمیت بحث و درادامه فرضیات پژوهش و پیشینه تحقییق ،یعنی مرور تحقیقات انجام شده در ارتباط با موضوع وهمچنین مشکلات ومحدودیت های این پژوهش بیان می شود.
در فصل دوم ،ادبیات موضوع ، تعاریف گردشگری و اکوتوریسم از نظر جامع بین المللی و صاحب نطران رشته های گردشگری و اکوتوریسم ارائه شده است .در ادامه به مبانی نظری پژوهش پرداخته ودر نهایت با استفاده از چارچوب نظری و تجربی پژوهش، مدل مفهومی این پژوهش ارئه شده است .
درفصل سوم مباحث روش شناسی این پژوهش، تکنیک و ابزار های پژوهش ارائه شده است ودر ادامه ویژگی های جغرافیایی و جاذبه های گردشگری و طبیعت گردی مورد مطالعه (شهرستان میاندورود) ارائه شده است .
درفصل چهارم با استفاده از آماره های توصیفی و آماره های استنباطی و همچنین آزمون های آماری
یافته های پژوهش بوسیله ی جداول ونمودار هاارائه شده است .
در فصل پنجم با استفاده از آزمون های آماری استنباطی در جهت رد یا تایید فرضیه های پژوهش اقدام شده و در ادامه، بحث ونتیجه گیری
و در پایان پیشنهادات این پژوهش ارائه شده است .
بی شک این پژوهش دارای کاستی های زیادی می باشد. امید است، پژوهشگران و دانشجویان دیگر این مباحث را تکمیل ویا از زوایای دیگر این موضوع و موضوعات مرتبط با آن را بررسی و کنکاش کنند .
در پایان از تمامی کسانی که در انجام این پژوهش مرا یاری نموده اند تشکر و قدرانی ویژه می کنم :
،اقای نواییان بخشدار گهرباران و اقایان جلالی ازکارمندان بخشداری گهرباران،اقایان سعیدی و اخرتی ،اسمعیلی مسئولین پناهگاه حیات وحش دشت ناز ، اقای میر هادی موسوی کارمند باز نشسته جنگل دارابکلا،اقای دباغیان دهیار داربکلا،اقای هنر بخش ،شورای جامخانه،همچنین از سازمان های:
-آموزش وپرورش شهرستان میاندورود
بخشداری گهرباران
سازمان محیط زیست مازندران و مسئولین پناهگاه حیات وحش دشت ناز
-سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مازندران و ساری
دهیاری روستای دارابکلا
شورای اسلامی روستای جامخانه
سازمان هواشناسی مازندران
مدیران مدارس متوسطه دخترانه و پسرانه شهرستان میاندرود
و تمامی افراد و سازمان هایی که نام آنها ممکن است از قلم افتاده باشد تشکر می کنم.