وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مقایسه ی شیوه‌های فرزندپروری وسلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار5تا 12 ساله شهرستان …

 
تاریخ: 28-11-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است كه سال‌ها نظر روان شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب كرده است. خانواده نخستین پایگاهی است كه پیوند بین كودك و محیط اطراف او را به وجود می‌آورد. كودك در خانواده پندارهای اولیه را درباره‌ی جهان فرا می‌گیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می‌یابد، شیوه‌های سخن گفتن را می‌آموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد می‌گیرد و سرانجام نگرش‌ها، اخلاق و روحیاتش شكل می‌گیرد و به عبارتی اجتماعی می‌شود. هر خانواده‌ای شیوه‌های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به كار می‌گیردكه شیوه‌های فرزندپروری نامیده می‌شوند.شیوه‌های فرزندپروری به عنوان مجموعه یا منظومه‌ای از رفتارها كه تعاملات والد ـ كودك را در طول دامنه‌ی گسترده‌ای از موقعیت‌ها توصیف می‌كند در نظر گرفته می‌شود (آندر [1]و گولای[2]،2009).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

شیوه های فرزندپروری والدین ‌یکی از سازه های جهانی است که بیانگر روابط عاطفی و نحوه ارتباط کلی والدین با فرزندان است و عاملی مهم برای رشد و ‌یادگیری کودکان به شمار می‌آید (زی[3]، 2004؛ پرات[4]، 2003). شیوه فرزندپروری به لحاظ مفهومی ‌تحت تاثیر دو چارچوب نظری قرار دارد: اول، نظریه دلبستگی که بر کارهای اولیه جان بالبی (بالبی[5]، 1969) و متعاقب آن کارهای ماری آینسوورث[6] و همکاران او (1978) استوار است. مطابق با این نظریه ماهیت روابط کودکان با افراد مهم زندگی (نظیر والدین ‌یا هردو فرد مراقبت کننده دیگر) در سال های اولیه زندگی بسیاری از جنبه های رشد اجتماعی عاطفی و شناختی کودکان را شکل می‌دهد. دوم پژوهش های مربوط به ارتباط والدین با کودک که نگرش ها و اعمال والدین را در فرایند فرزندپروری مورد بررسی قرار داده اند (یوسفی،1386).

 

بر اساس تعریف دارلینگ[7] و استینبرگ[8] (1993؛ گلاسگو[9] وهمکاران، 1997) می‌توان شیوه‌های فرزندپروری را اینگونه تعریف کرد: « شیوه‌های فرزندپروری مجموعه‌ای از گرایش‌ها، اعمال و جلوه‌های غیر کلامی ‌است که ماهیت تعامل کودک و والدین را در تمامی ‌موقعیت‌های گوناگون مشخص می‌کند». شیوه‌های فرزندپروری بیانگر تنوع‌های بهنجار در تلاش‌های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن فرزندان است. بنابراین این شیوه‌ها ابزاری برای توصیف تفاوت‌های بهنجار والدینی بوده و با موضوع کنترل، ارتباط تنگاتنگ دارند، به گونه‌ای که اکثر پژوهشگران معتقدند که نقش اصلی والدین آموزش و کنترل فرزند است (جان بزرگی و همکاران،1387).

 

تأثیر محیط خانواده بر رشد كودك اغلب به وسیله‌ی مشاهده تعامل والد ـ فرزند مورد بررسی قرار گرفته است. در این مشاهدات معمولاً ویژگی‌های رفتاری والدین به وسیله‌ دو بعد ارزیابی شده است: الف) پذیرش (گرمی) كه شامل حمایت و پرورش عاطفه‌ی مثبت بین والدین و كودك می‌باشد. ب) كنترل كه شامل آن دسته از رفتارهای والدین است كه رفتار كودك خود را هدایت می‌كنند مانندراهنمایی و كنترل كردن، بازدارنده یا تسهیل‌كننده بودن (كتانین[10] و همكاران،2001).

 

شیوه‌های فرزندپروری یك عامل تعیین‌كننده و اثرگذار است كه نقش مهمی در رشد و آسیب‌شناسی روانی كودكان بازی می‌كند و به عنوان بخشی از تاثیرات خانوادگی، سهم زیادی در جهت‌دهی به رفتارهای کودکان دارد. بحث در مورد هریك از ویژگی های روان شناختی و مشكلات فرزندان بدون در نظر گرفتن نگرش‌ها، رفتارها و شیوه‌های فرزندپروری تقریباً غیرممكن است.  بی‌گمان، همه والدین با وظیفه ارتقاء بهینه تحول بهنجار و سلامت کودکان خود در چالش هستند که چالش‌های مذکور هم در جهت رشد و پختگی جسمانی و هم در جهت تحول اجتماعی، هیجانی و عقلانی کودکان می‌باشند (انتن و گولان[11]،2009). هرچند روانشناسان و نظریه‌پردازان بر نقش والدین و شیوه‌های فرزندپروری تأكید می‌كنند،‌ تحقیقات محدودی در مورد شیوه‌های فرزندپروری و رابطه آن با ویژگی های روانشناختی كودك به عمل آمده است.

 

یكی از حوزه‌های مربوط به سلامت روانی کودکان كه از رفتار والدین و تعامل آنها با كودك تاثیر می‌پذیرد، اختلالات رفتاری کودکان می‌باشد. پدران و مادران در طیف وسیعی از ویژگی های لازم برای فرزندپروری با هم متفاوتند و تركیب‌های متفاوت شیوه‌های فرزندپروری پدرانه و مادرانه با سازگاری و سلامت کودکان ارتباط دارد. محیط خانواده و شیوه های فرزندپروری نتایج مهمی را در رشد روانی اجتماعی فرزندان به بار می‌آورند (آندر و گولای،2009). شیوه‌های فرزندپروری والدین بر بروز انواع مختلف اختلالات رفتاری در کودکان از جمله ناسازگاری اجتماعی (یوسفی،1386) ، پرخاشگری (سید موسوی، نادعلی و قنبری،1387)، بیش‌فعالی- کمبود توجه (حیدری، دهقانی و خداپناهی،1388)، افسردگی و اضطراب (حسینی نسب، احمدیان و روانبخش،1385)، رفتارهای پرخاشگرانه و

دانلود مقالات

 قانون‌شکنی (سید موسوی و همکاران، 1387) تاثیرگذار است.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

آکینبای[12] (2002) موقعیت خانوادگی را از عوامل اساسی در شكل‌گیری شخصیت فرزندان می‌داند. وی نتیجه گرفت که تعاملات صمیمانه و عدم کنترل گری والدین پیش‌بین سلامت روانی فرزندان و از سوی دیگر عدم پذیرش و کنترل‌گری والدین پیش بین همنوایی و نشانگان آسیب‌شناسی روانی در آن‌ها می باشد (آکینبای، 2002). تاثیرات بازدارنده خانواده های کنترل گر بر مسئولیت پذیری و گشاده‌رویی به تجربه فرزندان در تحقیقات فورنهام [13]و همکاران (2011) و کنگ لنگ[14] (2008) نیز به اثبات رسیده است. باس، کارستن و نیستاد[15] (2011) نشان داده اند که رفتار و نگرش والدین و كمیت و كیفیت علاقه آنها و نحوه ارتباط با فرزندان در رشد توانایی‌های شناختی فرزندان و سلامت روان شناختی آنها كاملا موثر است. كتانین و همكاران (2001) در تحقیقی كه در مورد خلق و خوی كودكان و نگرش‌های فرزندپروری مادران انجام دادند به این نتیجه رسیدند كه شیوه‌های انضباطی سخت‌گیرانه مادران هیجان‌های منفی و اجتماعی بودن پایین كودكان را توسعه می‌دهد و مانع بروز فعالیت‌های خود انگیخته از سوی کودکان می شود. زی (2004) در مطالعه‌ای تأثیر سبك های فرزندپروری را روی یادگیری اکتشافی كودكان در مدرسه مورد بررسی قرار داد. یافته‌ها حاكی از آن بود كه بكارگیری سبك فرزندپروری مقتدرانه از سوی والدینیادگیری اکتشافی کودکان را افزایش داده و موجب سازگاری بهتر در رابطه با مشكلاتی همچون مشكلات رفتاری، مهارت‌های اجتماعی و عملكرد تحصیلی می‌گردد. از سوی دیگر فشارهای ناشی از حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در محیط خانواده، بر وضعیت روان شناختی والدین و دیگر اعضای خانواده تاثیرگذار است. انکار واقعیت، عدم پذیرش معلولیت فرد، خشم و پرخاشگری، افسردگی، احساس گناه و فدا شدن زندگی و آمال و آرزوها ، اختلال در روابط زناشویی و … از جمله مهمترین تأثیرات عاطفی بر روی والدین می‌باشد. همچنین بواسطه حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری ارتباطات اجتماعی ، خانوادگی ، برقراری و یا حضور در مهمانی، تفریحات و فعالیت های اجتماعی خانواده‌ها دچار اختلال جدی می‌شود به ترتیبی که در بسیاری موارد منجر به جدایی والدین از یکدیگر شده است یکی از حوزه‌هایی که تحت تاثیر فشارهای ناشی از حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده قرار می‌گیرد سلامت روانی والدین است. از نظر سازمان بهداشت جهانی (ساپینگتون،1385)، سلامت روانی عبارتست از «قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی به‌طور منطقی، عادلانه و مناسب». سلامت روانی، یعنی سازش با خود و محیط اجتماعی و فشارهای مکرر زندگی. منظور از سازگاری، ایجاد تعادل و هماهنگی رفتار فرد با محیط است که باعث حفظ تعادل روانی او در ارتباط با تغییرات و دگرگونی‌های محیط خود شود و نیز به تطابقی مؤثر و سازنده دست یابد. والدین کودکان مبتلا به اختلال رفتاری نسبت به دیگر افراد جامعه با فشارهایی مواجهند که از نظر شدت و حدت متفاوتند. همانطور که ذکر شد حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده مشکلات و فشارهای مکرر زیادی را به همراه دارد، بنابراین این والدین در سازگاری با فشارهای زندگی که تعیین کننده سلامت روانی آن‌ها می‌باشد، نسبت به افراد دیگر جامعه مشکلات بیشتری را پیش رو دارند. ادبیات تحقیق نیز بیانگر این است که حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده بر روی میزان بهداشت روانی والدین تاثیر منفی دارد (پاكزاد،1380).

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

حال این سوال مطرح می شود که آیا وضعیت روان شناختی فرزندان به طور عام و بروز اختلالات رفتاری در آن‌ها به طور خاص تحت تاثیر شیوه‌های فرزندپروری والدین می‌باشد ؟ و از سوی دیگر اختلالات رفتاری فرزندان بر سلامت روانی والدین تاثیر گذار است؟

 

[1] Ander

 

[2] kolay

 

[3] Xie

 

[4] Pratt

 

[5][5] Balbi

 

[6] Aynsoverth

 

[7] Darling

 

[8] stinberg

 

[9] Glasgow

 

[10] Katanin

 

[11] Anten & kolan

 

[12] Akinboye

 

[13] Furnham

 

[14] Keang Ieng

 

[15] Baas, M, Carsten K. W. & Nijstad


فرم در حال بارگذاری ...

« مقایسه ی ابعاد کمال گرایی،سیستم های مغزی رفتاری و تاب آوری در بیماران عروق کرونر و افراد عادینقش خودکارآمدی، شادکامی و درگیری والدین در امور تحصیلی بهپیش بینی کننده های پیشرفت تحصیلی دانش آموزاندختر پایه اول … »
 
مداحی های محرم