شهر به مثابه ی سیستم یکپارچه ای است که باید مدیریت آن نیز یکپارچه باشد و در اینجا می توان از اصطلاح مدیریت یکپارچه ی شهری Integrated Urban Managementنیز استفاده کرد چرا که در وهله ی اول شهرها دارای هویت واحد و یکپارچه اند.( قربانی ، 1389)
از سوی دیگر با توجه به اینکه در حال حاضر هزینه های بالایی به دلیل عدم هماهنگی نهادها و دستگاه های مختلف در مورد فعالیت های مختلف به خصوص در سطح اجرایی صرف می شود و هر ارگان بر اساس برنامه و نیاز خود به شکل سلیقه ای در شهر فعالیت می کند، مدیریت واحد باعث یکپارچگی و انسجام مدیریت در شهر شده، سپس مدیریت واحد، صرفه جویی در هزینه های شهری را به دنبال دارد.(محلاتی ، 1388)
شهر موجودی زنده است ، که دایم در حال رشد است؛ از این رو نیاز به مرکزی جهت مدیریت آن دارد تا از این طریق بتواند برای شهر برنامه ریزی نما ید. لذا شرایط باید به گونه ای فراهم شود تا سازمانی به شکل ثابت پذیرای مسوولیت آن باشد.
شناخت واقعی شیوه مدیریت واحد شهری به دلیل این که در کشور سابقه ای در این خصوص نداریم و مسئولان کشور، استان ها و کلان شهرها دچار آزمون و خطا و اشتباهات ناشی از آن نشوند، باید پیش از هر کاری در این زمینه، شناخت کافی به وجود آید. (کلوانی ، 1387)
باید اذعان داشت که تا حال حاضر اقدام مثمرثمر و قابل قبولی توسط مجلس در راستای تحقق مدیریت شهری به عمل نیامده است.تجربه فعالیت چند ساله گذشته شوراها و به تبع آن شهرداری ها مشخص شد که شهر را نمی توان با قوانین و ساختار سازمانی موجود اداره کرد. در واقع بسیاری که معتقد بودند با تشکیل شوراها بسیاری از مشکلات شهری برطرف می شود به این نکته واقف شدند که حل مشکلات به وسیله شوراها و شهرداری غیرممکن است چرا که شوراها و شهرداری ها برای انجام کوچک ترین فعالیت ها و عملی کردن مصوبات نیازمند همکاری بسیاری از سازمان ها و نهادهای دیگر هستند که در صورت مخالفت و عدم همکاری به معنای واقعی می توان گفت کار شهرداری مختل و به تبع آن موجب ایراد خسارت به شهروندان می شود. با توجه به تجربیات گذشته و مطالعات و بررسی های مختلف مشخص شد که بهترین راه برای برون رفت از شرایط مذکور تحقق مدیریت واحد شهری است که نسبت به تحقق آن اقداماتی به عمل آمده است. در واقع می توان اذعان داشت که مدیریت واحد شهری ایجاد هماهنگی مابین شهرداری ها و شوراها با سایر سازمان ها و نهادهای اجرایی در جهت جلوگیری از اقدامات موازی، اسراف نیرو و پول و… مثمرثمر می باشد. (ضرابپور ، 1388)
در برنامه سوم و چهارم توسعه قانون مدیریت واحد شهری مطرح شده است که بر اساس آن دولت باید تمام مسئولیتها و نهادهایی که شهروندان به صورت مستقیم با آن ارتباط دارند را رها کرده و مدیریت آن را به شهرداریها واگذار کند.
به نظر می رسد با ایجاد مدیریت واحد شهری می توان به اداره امور به شکل مناسب و ارایه خدمات در زمان کم و با سرعت بیشتر اقدام نمود. (موحدیان ، 1388)
متاسفانه به دلیل عدم اجرای مدیریت واحد شهری همه ساله شاهد هدر رفتن بودجه ها و منابع مالی شهرداریها و ادارات و سازمانها در شهر ها و نیز نوعی موازی کاری و ناهماهنگی می باشیم لذا در صورتی که بتوان مدیریت واحد شهری را اعمال نمود می نمود از این معضلات
پیشگیری نمود. شهرستان گیلان غرب نیز علی رغم برخورداری از پتانسیل های مناسب انسانی و منابع فیزیکی و سازمانی در زمینه اجرای مدیریت واحد شهری با توفیق چندانی روبرو نبوده است و لازم است تا در قالب تحقیقی علمی و دقیق به بررسی مدیریت واحد شهری و ضرورت های ان دراین شهرستان پرداخت. لذا سوال اصلی که در این پژوهش مطرح می باشد این است که الگوی مدیریت واحد شهری در شهرستان گیلان غرب کدام است؟
ضرورت خاص تحقیق از انجا نشات می گیرد که همه ساله مبالغ زیادی برای اداره امور اجرایی و ارایه خدمات در شهرها صورت می گیرد. علی رغم این شاهد ان هستیم که به دلیل موازی کاری و سرعت پایین ارایه خدمات توسط سازمانها و ادارات ، رضایت چندانی برای شهروندان مشاهده نمی گردد. به نظر می رسد با اعمال مدیریت واحد شهری و به صورت یکپارچه می توان ضمن جلوگیری از اتلاف هزینه ها ، به صورت منسجم به ارایه خدمات با کیفیت پرداخت. علاوه بر این با بررسی های به عمل امده مشخص شده است که تاکنون تحقیقات کمی پیرامون مدیریت واحد شهری انجام شده است . علاوه بر این ضرورت خاص انجام این تحقیق از انجا است که می توان به بومی نمودن مفاهیم و تئوریهای تحقیق کمک نمود.
هدف علمی این تحقیق شناسایی و تعیین الگوی مدیریت واحد شهری (مطالعه موردی شهرستان گیلان غرب) می باشد.
اهداف فرعی:
4- تعیین رابطه بین اجرای مدیریت واحد شهری در گیلان غرب و کاهش موازی کاریدر سازمانها
5-تعیین رابطه بین اجرای مدیریت واحد شهری در گیلان غرب و سرعتارایه خدمات به شهروندان
ایا بین اجرای مدیریت واحد شهری در گیلان غرب و سرعت ارایه خدمات در سازمانها رابطه معنادار وجود دارد؟
بین اجرای مدیریت واحد شهری در گیلان غرب و افزایش سرعت ارایه خدمات در سازمانها رابطه معنادار وجود دارد.
قلمرو زمانی :قلمرو زمانی این تحقیق به زمستان 1391 و بهار سال 1392 محدود شده است.
قلمرو مکانی :قلمرو مکانی این پژوهش به شهرداری گیلان غرب محدود شده است.
قلمرو موضوعی :قلمرو موضوعی پژوهش حاضر به مدیریت یکپارچه شهری محدود شده است.
اسلیزر و همکاران(2002) فناوری اطلاعات را به عنوان یک چتر تعریف کردهاند که حجم وسیعی از سختافزار، نرم افزار و خدمات بکارگرفته شده برای جمع آوری، ذخیره سازی ، بازیابی و مخابره اطلاعات را در برمیگیرد. تاریخچه بکار گیری فناوری اطلاعات به دهه های 40 و 50 میلادی بر میگردد که شرکت هایی از قبیل جنرال موتورز[3] فناوری اطلاعات را در سیستم پرسنلی و پرداخت حقوق بکار گرفتند. البته باید تذکر داد که این نوع سیستم ها بسیار ابتدایی بودند. اما رشد سریع هم برای مدیریت منابع انسانی و هم برای فناوری اطلاعات به این منجر شده که امروزه اکثر قریب به اتفاق شرکت های و سازمانها اعم از دولتی و غیر دولتی به سمت بکارگیری فناوری اطلاعات در بخش منابع انسانی روی آورده اند. اصطلاح بکار گرفته شده برای مدیریت منابع انسانی الکترونیکی[4] شامل منطقه وسیعی از مسئولیت های مدیریت منابع انسانی است از قبیل: انتخاب الکترونیکی، یادگیری از راه دور، مدیریت عملکرد الکترونیکی، و جبران خدمات الکترونیکی و غیره.
بعضی از محققان از جمله هنسن(2005) نیروی کار و فناوری را به عنوان ضربان قلب و مجموعه ابزار کسب و کار منابع انسانی امروز تعریف کردهاند. مدیریت منابع انسانی بدون شک مهمترین واحد هر سازمان برای مدیریت و توسعه نیروی کار است و فناوری اطلاعات نیز بدون شک توانا ساز مدیریت منابع انسانی در کسب چنین اهدافی است.
در مورد اینکه چرا مدیریت منابع انسانی به فناوری اطلاعات نیاز دارد و آنرا به کار می گیرد، می توان سه دلیل کلی و اصلی را بیان کرد: ظرفیتهای بالقوه فناوری اطلاعات در تسریع و سرعت بخشیدن به فرآیندها، در اداره کردن پیچیدگی همه مباحث و موضوعات مدیریت منابع انسانی وهمچنین ظرفیت آن در ارزیابی و اطلاعرسانی نیازهای یادگیری که مدیریت منابع انسانی برای انجام رویه های خود نیاز دارد.
مبحث اصلی در مورد مدیریت منابع انسانی و فناوری اطلاعات عدم همترازی و همسویی این دو است و این عدم همترازی ناشی از شبههای است که در مورد اثر فناوری اطلاعات بر عملکرد مدیریت منابع انسانی وجود دارد. محققان و متخصصان بسیاری در مورد اینکه فناوری
اطلاعات بر مدیریت منابع انسانی اثر دارد اتفاق نظر دارند اما پذیرفته اند که اثر آن نامحدود نیست و بیشتر، بکار گرفته می شود به جای اینکه به عنوان یک متخصص یا سیستم خبره جایگزین شود و همچنین محققان معتقدند که فناوری اطلاعات تنها یک ابزار برای حمایت از اهداف مدیریت منابع انسانی سازمان است و نباید به عناون یک ابزار کارکردی کامل[5] به حساب بیاید و تنها کارکرد مدیریت منابع انسانی را سادهتر، کاراتر و اثربخشتر میسازد(لی،2008).
به طورکلی، به منظور بهبود عملکرد مدیریت منابع انسانی و کاهش عدم همترازی و همسویی بین فناوری اطلاعات و مدیریت منابع انسانی، کارگزاران منابع انسانی اولاً باید فناوری اطلاعات را به عنوان شریک استراتژیک برسمیت بشناسند به جای اینکه صرفاً به عنوان یک ابزار به آن نگاه کنند، بعلاوه، باید دانش خود را در مورد فناوری اطلاعات افزایش دهند و همچنین حمایت کاملی از مهندسی مجدد فناوری اطلاعات بعمل آورند. با مطالعه متون مرتبط در این زمینه به وضوح درک می شود که نقاط کور و ابهامات فراوانی در زمینه رابطه بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد سازمان و به خصوص عملکرد مدیریت منابع انسانی سازمان وجود دارد که در این پژوهش به بررسی قسمتهایی از آن پرداخته خواهد شد.
1.3 ضرورت انجام پژوهش
در محیط رقابتی امروزی، سازمانها برای بقا ناگزیر از ارتقاء بهره وری، کارایی و اثر بخشی خود از طریق بکارگیری فناوری اطلاعات در سازمانهای خود هستند. یکی از بخشهای اصلی سازمان که نقش اساسی در موفقیت سازمان دارد، واحد مدیریت منابع انسانی سازمان است -که به قول دراکر(2001) سازمانها تنها یک منبع راستین دارند و آن منابع انسانی آن سازمان است و ناگزیر این بخش نیز به منظور افزایش کارایی، اثربخشی و نهایتا بهره وری خود ملزم به بکارگیری فناوری اطلاعات در اداره امور خود به عنوان یک تسهیل کننده و تواناساز در انجام امور خواهند بود.
اما با مطالعه متون در این زمینه مشخص می شود که در رابطه با سازمان و عملکرد مدیریت منابع انسانی و ارتباط آن با فناوری اطلاعات ، پژوهشهای چندانی انجام نشده است و با توجه به اینکه به نظر می رسد IT به شکل موثری در سازمان مربوطه مورد استفاده قرار نگرفته است محقق برآن شد تا بخشی از این ابهامات را مورد بررسی قرار دهد.
با توجه به نسبتاً جدید بودن فناوری اطلاعات در سازمانهای امروزه ایران، امید بر این است که انجام این پژوهش و بررسی رابطه بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد مدیریت منابع انسانی تاثیر شایانی بر دیدگاه کارگزاران منابع انسانی و میزان و نحوه بکارگیری این فناوری در سازمان ها داشته باشد و همچنین پیش بینی شده است نتایج این پژوهش هم برای کارگزاران منابع انسانی و هم برای محققان دانشگاهی مفید باشد.
1.4 اهداف پژوهش
پیشرفت های صورت گرفته در فناوری، ارائه دهندگان خدمت را قادر می کند تا فناوریهای گوناگون را برای تحویل خدماتشان با یکدیگر ترکیب کنند. استفاده مشتریان از خدمات فراهم شده توسط این تکنولوژی ها با درجات متفاوتی از موفقیت همراه بوده است. هدف این پژوهش، روشن نمودن ابهاماتی است که در ارتباط بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد مدیریت منابع انسانی وجود دارد و یا به عبارت بهتر بررسی رابطه بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکردهای مدیریت منابع انسانی است. . این پژوهش بدین منظور انجام خواهد شد تا قسمت های مبهم تعاملات بین اجرای فناوری اطلاعاتی و مدیریت منابع انسانی را روشن کند و همچنین رابطه بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد مدیریت منابع انسانی را مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور که بر درک بهتر از طراحی، اجرا و بهبود سیستم های منابع انسانی الکترونیکی پذیرفته شده بوسیله کارگزاران منابع انسانی، اثر داشته باشد.
1.5 فرضیات و سوالات پژوهش
این پژوهش شامل 3 سوال می باشد که فرضیات پژوهش بر مبنای آن طراحی شده که در ادامه شرح داده خواهد شد.
1.5.1 سوال 1
چه رابطه ای بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد مدیریت منابع انسانی وجود دارد؟
1.5.2 سوال 2
چه رابطه ای بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد سازمانی وجود دارد؟
1.5.3 سوال 3
چه رابطه ای بین عملکرد مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی وجود دارد؟
برای پاسخگویی به سوالات تحقیق بالا ، فرضیات آزمون پذیر زیر در نظر گرفته شده اند :
فرضیه اول: بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد مدیریت منابع انسانی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین کاربرد فناوری اطلاعات و عملکرد سازمان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه سوم: بین عملکرد مدیریت منابع انسانی و عمکلرد سازمان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد.
پژوهشی
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانه های مختلف تکرار می شود و هرکس با سلیقه خود آن را به مدیران، افراد موفق، سرمایه داران و… نسبت می دهد. هر چند هر کدام از این افراد ممکن است کارآفرین باشند ولی هیچ کدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند. به راستی کارآفرین کیست؟
کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازمان دهی کند (احمدپور داریانی،1386). در اواسط قرن بیستم نظریه کارآفرین نوآور توسط شومپیتر[2] پایه ریزی شد، مطابق این نظریه:
“وظیفه کارآفرین عبارتست از اصلاح و متحول ساختن الگوی تولید با بهره برداری از یک اختراع یا به طور عمومی تر یک امکان فنی امتحان نشده برای تولید یک کالای جدید، بازگشایی منابع جدید برای دسترسی به مواد یا یک بازار جدید برای محصولات به وسیله تجدید سازماندهی یک صنعت جدید می باشد” (هیزرک و پیترز[3]، 2002،120).
کارآفرینی یک ویژگی شخصیتی است و این ویژگی شخصیتی در کنار عمل گرایی، روحیه تیمی و امکانات محیطی باعث بوجود آمدن یک فاکتور رفتاری قابل سنجش به نام میزان کارآفرینی می شود و علی القاعده وقتی چند فرد کارآفرین(طبق قانون تعاونی های هفت نفره) در کنار یکدیگر به تاسیس یک شرکت تعاونی اقدام نمایند انتظار می رود روند رشد شرکت و تولید محصول و بدست آوردن سود در آن شرکت بالا باشد.
در این تحقیق با سنجش هشت ویژگی شخصیتی (کردنائیچ و همکاران،1386) برای افراد هئیت مدیره شرکتهای تعاونی به میزان کارآفرینی آنها پی برده و برای کل هیئت مدیره یک میزان کارآفرینی استخراج کرده و از آن به عنوان متغیر پیش بین استفاده خواهد شد.
از طرف دیگر هدف ذاتی شرکتها (و شرکتهای تعاونی) طبق نظریه کاهش هزینه مبادله، فروش محصولات و خدمات و کسب سود می باشد و میزان سودآوری آنها را می توان با فاکتورهای مختلفی سنجید. نسبتهای سودآوری، به ارزیابی کلی عملکرد شرکت و سودآوری شرکتها می پردازد. از جمله نسبتهای سودآوری می توان به بازده سرمایه گذاری و بازده حقوق صاحبان سهام اشاره کرد. بازده حقوق صاحبان سهام را به عنوان متغیر ملاک استفاده شده است.
بنابراین در این تحقیق سعی شده به بررسی میزان کارآفرینی و سودآوری هر یک از شرکتهای تعاونی سطح شهر اصفهان پرداخته شود و در نهایت رابطه همبستگی بین این دو متغیر مورد آزمون قرار گیرد.
1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش
به دلیل نقش و جایگاه ویژه کارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه تلاش می کنند با حداکثر امکانات و بهره برداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شمار هر چه بیشتری از جامعه را که دارای ویژگی های کارآفرینی هستند به آموزش در جهت کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه تشویق و هدایت کنند. در شرایط کنونی اقتصاد کشورمان که با مسایل و نارسایی های مهمی نظیر فرار مغزها، بیکاری یا کم کاری به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاه ها و نیروی انسانی متخصص، کاهش سرمایه گذاری دولت، عدم تحرک و رشد اقتصادی کافی روبروست، پرورش و آموزش کارآفرینان از اهمیت مضاعفی برخوردار است. از جمله اقداماتی که مدیران و برنامه ریزان کارآفرینی برای بالا بردن توان ریسک و در نتیجه بهبود افزایش قدرت اقتصادی افراد و جامعه بایستی انجام دهند تشویق به ورود افراد برای تشکیل شرکتهای تعاونی بخصوص تولیدی و دانش بنیان است که هم می تواند فارغ التحصیلان دانشگاهی را برای پیاده سازی و عملیاتی نمودن تئوریهایی که در اذهان آنها می گذرد کمک نماید و هم می تواندبه اشتغال پایدار برای نسل جوان کشور که دغدغه اصلی کنونی مملکت است سامان دهد.
با توجه به جایگاه خطیر بخش تعاون در کشور در ایجاد فرصتهای مناسب برای کسب و کارهای کوچک و متوسط در سرتاسر کشور به نظر می رسد. این بخش در موقعیتی قرار گرفته است که می تواند از طریق آموزشها و مهارتهای کارآفرینی نقش اساسی در اشتغال زایی و فراهم آوردن بسترهای خود کفایی را در کشور داشته باشد و از سوی دیگر در تعاونیهای کارآفرین بیشتر ساختار شبکه ای است و به جای فرایندهای عمودی، فرایندهای افقی در آن جاری می باشد. با کم شدن سلسله مراتب و برداشتن مرزها، روابط بیشتر بر مبنای مشارکت و درک متقابل شکل می گیرد. بنابراین کارکنان به تدریج
می آموزند که چگونه در مواضع برابر با یکدیگر همکاری و مشارکت کنند و این همکاری را به سوی یک موقعیت برد- برد سوق دهند.
1-4- اهداف پژوهش
هدف اصلی:
تعیین رابطه کارآفرینی بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
اهداف فرعی:
1- تعیین رابطه توفیق طلبی بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
2- تعیین رابطه کانون کنترل درونی بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
3- تعیین رابطه خطرپذیری بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
4- تعیین رابطه تحمل ابهام بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
5- تعیین رابطه سلاست فکری بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
6- تعیین رابطه رویاپردازی بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
7- تعیین رابطه عمل گرایی بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
8- تعیین رابطه چالش طلبی بر سودآوری شرکت تعاونیهای فعال شهر اصفهان.
تحقیق
این پدیده یکی از پیامدهای فشار روانی طولانی مدت بوده و بیشتر در حرفه های خدمات انسانی به وجود می آید. ( صاحب زاده و همکاران، 1389، ص 637) که دارای عوارض نگرشی و رفتاری منفی همچون احساس عجز و ناکامی ، خستگی ، دوری گزیدن از دوستان و اجتماع و احساس ناتوانی و بیچارگی می باشد. در مدل تحلیل رفتگی عوامل بسیار زیادی را در بروز آن موثر دانسته اند که در یک دسته بندی کلی به دو دسته عوامل فردی یا شخصی و عوامل شغلی و سازمانی تقسیم بندیمی گردند. از جمله عوامل فردی که موجب تحلیل رفتگی می گردند را می توان عواملی همچون انتظار موفقیت طلبی بالا ، سطح عجین شدن با شغل پائین ، تعهد سازمانی پائین و انتظارات زیاد از سازمان و خود و رضایت شغلی پائینمی باشد. همچنین از عوامل شغلی و سازمانی که موجب تحلیل رفتگی می گردند می توان به عواملی نظیر ابهام در نقش ، تعارض در نقش ، تعامل های احساسی مکرر ، گسیختگی رشته افکار در حین کارکردن و کار بیش ازحد اشاره نمود. بنابراین هم چنان که اشاره شد عواملی که موجب فشار روانی می گردند در بروز تحلیل رفتگی و فرسودگی نقش دارند. زندگی شخصی و کاری امروزی پر از مواردی است که به نوعی موجد فشار روانی هستند مواردی همچون پرباری مسئولیت ، نقش های متعدد، توقعات بسیار بالا، ابهام در نقش ، تعارض در نقش، ورود فن آوری های جدید به عرصه زندگی شخصی و زندگی کاری، فشار زمان و عوامل بسیار متعدد دیگر. بنابراین همه افراد در معرض عوامل فشار روانی به صورت مداوم هستند که چنانچه از این امر پیشگیری نگردد، همانطور که گفته شد موجب تحلیل رفتگی و فرسودگی می گردد.
زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
نتایج تحقیقات به طور مداوم نشان می دهد که معتادین به کار به سختی وظائف خود را تفویض می نمایند و با توجه به دارا بودن میزان بالائی از حس توفیق طلبی ، انتظارات غیر واقعی از دیگران دارا می باشند. علاوه بر آن اعتیاد به کار با سلامتی روانی و فیزیکی افراد مغایرت داشته (Worrall et al., 2000)و خستگی را افزایش داده (Rosa, 1995) و باعث فرسودگی می گردد (Barnett et al., 1999)
همانطور که در بالا ذکر شد یکی از پیامدهای بسیار خطرناک اعتیاد به کار فرسودگی شغلی می باشد، معتادین به کار به دلیل گرایش های وسواس گونه به کار تمایل بسیار زیادی به کار داشته و ساعات بسیار زیادی از شبانه روز را به کار اختصاص می دهند و حتی در ساعاتی که در حال کار کردن نیز نیستند در مورد کار خود فکر می کنند. در حالیکه لذت چندانی از کار خود نبرده و این امر ممکن است آنان را فرسوده نماید. هم چنین مدیران سازمان بنابراین در این تحقیق، محقق سعی دارد تاثیر اعتیاد به کار و فرسودگی شغلی را مورد آزمون قرار دهد.
تشویق کارکنان به حفظ تعادل میان زندگی و کار
پس از مطرح شدن مفهوم فرسودگی شغلی در اواسط دهه 1970 در متون علمی این موضوع به طور گسترده و مستمر مورد توجه محققان قرار گرفته است. در ایالات متحده آمریکا ، هزینه های استرس و مشکلات مربوز یه استرس برای سازمان ها بیش از 150بیلیون دلار در سال تخمین زده می شود. مطالعات وسیع حکایت از آن دارد که فرسودگی شغلی موجبات تباهی در کیفیت خدماتی که به وسیله کارکنان فراهم می شود دارد و به عنوان عاملی برای ترک خدمت ، غیبت ، ناخشنودی از زندگی ، تضعیف روحیه و کاهش اعتماد به نفس ، کاهش مسئولیت پذیری و تضعیف کارایی شناخته می شود یک بررسی در انگلستان نشان داده است که بیماریهای مربوط به تنش در هر سال 180 میلیون روز کاری را از بین می برد( صاحب زاده و همکاران، 1389، ص 637) بر اساس تحقیقات انجام شده کارکنان حرف خدمات اجتماعی از اولین کاندیداهای فرسودگی شغلی محسوب می شوند ، محققین این مسئله را ناشی از مواجه هر روزه این افراد با شرایط استرس و فقدان شرایط مثبت در محیط کار می دانند.
تغییر در طبیعت کار در سال های اخیر که موجب از بین رفتن مرزهای کار و زندگی شخصی گردیده ، نیاز به درک پدیده اعتیاد به کار را افزایش داده است برای مثال گسترش اینترنت که به کارکنان اجازه داده است خارج از چارچوب اداره های سنتی و ساعت های کاری رسمی کار کنند از جمله تغییراتی است که موجب اعتیاد به کار گردیده است. اعتیاد به کار یک پدیده پیچیده و چند وجهی بوده که دارای چندین زیر مفهوم می باشد(Wen Liang & Ming Cho, 2009, 646).
عبارت اعتیاد به کار که از عبارت الکلیسم[1](اعتیاد به نوشیدن الکل) الگو برداری شده است ، اولین بار توسط آتس[2] (1971) مطرح گردید. او در کتابش تحت عنوان(( اعتراف های یک معتاد به کار)) اجبار غیر معمول خود به کارکردن مداوم را توصیف و برخی از خصوصیت هایی که توسط معتادان به کار نشان داده می شوند و پیامد های منفی که از این پدیده نشات می گیرند را بیان نمود. از آن زمان به بعد این واژه به طور گسترده شهرت یافت . ارجاع به اعتیاد به کار در روزنامه ها و سخنرانی های روزانه عمومی گردید. در میان آنها ، روانشناسان صنعتی و سازمانی نظیر بورونسون(1978)، مکلووایتز(1980)، می یر(1974) و اسپرانکل و ابل (1978) مطالب گسترده ای را در خصوص این موضوع در کتاب ها و مقالات خود برای مخاطبان به رشته تحریر در آوردند. هم چنین ارجاع های علی به اعتیاد به کار در مجله های روانشناسی شروع به ظاهر شدن کرد(Spence & Robbins, 1992, 160).
برای عموم افراد به نظر می رسد اعتیاد به کار با کار کردن بسیار زیاد مترادف باشد. از این رو درک اعتیاد به کار تحت عبارت ساعت های
کارکردن گمراه کننده می باشد زیرا طبیعت معتاد گونه آن به فراموشی سپرده شده است. یک معتاد به کار معمولی به وسیله نیروهای درونی که نمی تواند در برابر آنان مقاومت کند در مقابل انگیزننده های خارجی نظیر مشکلات مالی ، فرهنگ سازمانی، فشار سرپرستان و یا اشتیاق برای پیشرفت در مسیر شغلی ، برانگیخته می شود (Shimazu&Schaufeli, 2009, 496)
1-4-1- سوال های تحقیق
1-4-2- فرضیه اصلی تحقیق
1-4-3- فرضیه های فرعی تحقیق
در تحقیق حاضر متغیر اعتیاد به کار و ابعاد آن به عنوان متغیر مستقل و فرسودگی شغلی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. برای سنجش اعتیاد به کار از مدل اسپنس و رابینز(1992) و برای فرسودگی شغلی از مدل مسلش(2001) استفاده شده است بنابراین مدل مفهومی تحقیق به شرح ذیل می باشد:
شکل شماره1-1:مدل مفهومی تحقیق
فرسودگی شغلی:سندرمی روانی متشکل از خستگی عاطفی ، زوال شخصیت و کاهش احساس موفقیت فردی می باشد.
خستگی عاطفی: احساس خالی شدن و به ته رسیدن منابع احساسی و جسمانی است.
زوال یا مسخ شخصیت: پاسخ های منفی، بسیار بی علاقه و بی عاطفه به جنبه های مختلف کار می باشد.
عملکرد شخصی: تنزلی در احساسات رقابت یا بهره وری در کار است.)صاحب زاده و همکاران، 1389،ص638)
اعتیاد به کار:معتاد به کار فردی است که به مقدار زیادی با شغل خود درگیر (عجین) بوده و به دلیل فشار های درونی احساس می کند که مجبور به کارکردن می باشد و از کار لذت چندانی نمی برد
عجین شدن با کار:درگیری روانشناختی با کار و اختصاص مدوام زمان به کار
لذت از کار:میزان لذت بردن از کارکردن
تمایل درونی به کار: وجود میل و کشش دورنی به کارکردن سخت که نمی توان در مقابل آن مقاومت نمود.(Spence & Robbins, 1992, 160)
پژوهش کاربردی ، پژوهشی است که نتیجه های حاصل از آن در رفع نیازها و حل مشکلات یک سازمان به کار آید. بنابراین هدف از این نوع تحقیقات ، به کارگیری نتیجه ها در حل مسائل و مشکلات خاص در جامعه می باشد. در واقع پژوهش های کابردی، پژوهش هایی هستند که در آنها نظریه پردازی وجود ندارد، اما نظریه های حاصل از پژوهش های بنیادی را برای حل مسائل به کار می گیرند. از این رو با توجه به اینکه تحقیق حاضردر داخل یک سازمان صورت پذیرفته لذا از نظر هدف، کاربردی است.
تحقیق توصیفی مجموعه روش هائی است که هدف آنها توصیف کردن شرایط یا پدیده های مورد بررسی است. اجرای تحقیق توصیفی می تواند صرفاً برای شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فرایند تصمیم گیری می باشد. به دلیل اینکه جمع آوری داده ها صرفاً جهت شناخت شرایط سازمان مورد مطالعه بدون دخالت پژوهشگر صورت پذیرفته از این رو تحقیق حاضر از حیث جمع آوری داده ها از نوع توصیفیمی باشد. هم چنین وقتی که رابطه بین متغیرها در یک تحقیق مورد آزمون قرار می گیرد، این تحقیقات از نوع همبستگی می باشند(سرمد و همکاران،1377، 91) بنابراین با توجه به اینکه در این تحقیق ارتباط میان متغیرها سنجیده می شود لذا از نظر نحوه جمع آوری اطلاعات از نوع همبستگی و از شاخه تحلیل ماتریس کوواریانس می باشد. زیرا در صورت وجود رابطه میان متغیرهای تحقیق رابطه علی آنها از طریق مدلسازی معادلات ساختاری که بر پایه تشکیل و تحلیل ماتریس کوواریانس می باشد سنجیده می شود.
1-8-1- قلمرو موضوعی: رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی
1-8-2- قلمرو مكانی تحقیق: قلمرو مکانی این تحقیق شهرستان نطنز میباشد.
1-8-3- قلمرو زمانی انجام این تحقیق: بهمن ماه سال 91 تا تیر ماه سال 92می باشد.
1-9-1- جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه کارکنانادارات دولتی شهرستان نطنزمی باشد.
1-9-2- برآورد حجم نمونه و روش نمونه گیری:
با توجه به آمارهای موجود مبنی بر تعداد كل جامعه آماری ، با استفاده از فرمول زیر به تعیین حجم مطلوب نمونه میپردازیم.
رابطه 1-1: برآورد حجم نمونه
که در آن
P: برآورد نسبت صفت متغیر، (5/0 = P)
Z:مقدار متغیر نرمال واحد، متناظر با سطح اطمینان 95 درصد، ( )
: مقدار اشتباه مجاز، (04/0 = )
N: حجم جامعه.
مقدار P برابر با 5/0 در نظر گرفته شده است. زیرا اگر 5/0 =P باشد، n حداکثر مقدار ممکن خود را پیدا میکند. این امر سبب میشود که نمونه به حد کافی بزرگ باشد. (آذر، مومنی، 1383). باتوجه با اینکه تعداد کل کارکنان ادارات مورد نظر حدوداً 400نفر می باشد بنابراین براساس فرمول فوق حجم نمونه تقریباً 245 نفر تخمین زده شده است. ضمناً روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده می باشد.
ازجمله عواملی که در بقای سازمان ها مورد توجه مدیران و مسئولین قرار می گیرد ، عامل نیروی انسانی است . از دیدگاه کلی ، موفقیت هرسازمان بستگی به تلاش و رضایت شغلی کارکنان آن سازمان دارد(ایران نژاد ودیگران ،1388). رضایت شغلی در ساده ترین تعریف عبارت است از احساس عاطفی مثبتی که درنتیجه انجام کار در فرد ایجاد می شود. به عبارت دیگر رضایت شغلی احساسات و نگرش های مثبتی است که افراد به شغل خود دارند . اگر افراد از شغل خود راضی باشند ، این وضعیت موجب می شود با انگیزه و علاقه بیشتری به انجام وظایف خود همت گمارند . لذا بسیاری از محققان معتقدند رضایت شغلی به شدت با عوامل روانی ارتباط دارد (مهدوی،1389) .
زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
سازمان هایی که بتوانند عوامل موثر بر افزایش رضایت شغلی را بشناسند ، با به کارگیری سیاست ها و روشهای مطمئن موجب بالا رفتن کیفیت و کمیت کارپرسنل خود شده و درنهایت منجر به افزایش کارایی، بهره وری و موفقیت های شغلی خواهند شد(مقیمی،1387).
مفهوم رضایت شغلی ، موضوعی مهم و با ارزش در مدیریت منابع انسانی به شمار می رود. رضایت شغلی مجموعه احساس هایی است که هرفرد در مورد شغل خود دارد. زوهار و مارشال(2010) به این نتیجه رسیدند که ویژگی های شغلی مانند فشارهای زمانی ، اهمیت کار ، خود مختاری ، روشنی و تنوع کارها و ویژگی های فردی مانند راه های مقابله ، حمایت اجتماعی و تجربه کاری بر رضایت شغلی کارکنان تاثیر می گذارد. علاوه بر این مانوس (2000) اعتقاد دارد که عامل معنویت و برخورداری از هوش معنوی می تواند به طور مستقیم بر رضایت شغلی کارکنان تاثیر بگذارد. با استفاده از هوش معنوی به حل مشکلات با توجه به جایگاه، معنا و ارزش آن مشکلات می پردازیم. هوشی که قادریم توسط آن به کارها و فعالیت هایمان معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن بر معنای عملکردمان آگاه شویم و دریابیم که کدامیک از اعمال و رفتارهایمان از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگی مان بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازیم. هوش معنوی مفاهیم معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب می کند و به انسان این فرصت را می دهد که در مقابل واقعیت های مادی ومعنوی حساس باشد و تعالی را هر روز در لابه لای اشیاء، مکان ها، ارتباطات و نقش ها دنبال کند.( فاراد ، 2004)
عامل هوش معنوی می تواند موجب ارتقای رضایت شغلی کارکنان گردد. علاوه بر این جنیا و پورهویت (2006) معتقدند هوش معنوی می تواند موجب افزایش تعهد سازمانی کارکنان نیز گردد. تعهد سازمانی عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان (نه شغل ) است که در آن مشغول به کارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار می دهد(می یر ، 2000)
به اعتقاد زوها و مارشال (2010) برخورداری از تعهد سازمانی بالا می تواند موجب موجب نظم در کار گردد و به کارکنان فرصت دهد که با علاقه مندی بیشتری به خدمات خود به مراجعان بپردازند. این موضوع خود می تواند سبب افزایش سطح رضایت مدیران از کارکرد و عملکرد کارکنان گردد. در واقع رضایت از پرسنل تابعی از عوامل و فاکتورهای مختلف است که می توان از ان جمله به رضایت از کارکرد ، رفتار و اخلاق ، نظم ، همکاری با پرسنل ، دقت در کار و نظایر ان در میان کارکنان اشاره نمود. شرکت دارو پخش به دلیل گستردگی کار و تنوع محصولات و نیز تعداد کارکنان بزرگ ترین واحد تولیدی دارو در کشور به شمار می رود. نظر به اینکه داروها در تامین سلامت بیماران جامعه نقش ممتازی دارند لذا بایستی سعی شود تا این داروها به شیوه ای صحیح و با کیفیت تولید گردد. تولید با کیفیت در یک واحد صنعتی مرهون و مدیون انگیزش و تعهد سازمانی و رضایت شغلی بالای کارکنان ان مجموعه به شمار می رود. لذا اگر شرکت دارو پخش بتواند برخوردار ازکارکنانی گردد که دارای روحیه کار و تلاش بالایی بوده واز رضایت شغلی بالایی برخوردار باشند ، می توان امیدوار بود که محصولات تولیدی نیز از دره بالایی از کیفیت برخوردار باشند. در این میان احساسات معنوی و نگرشهای مذهبی کارکنان بر این موضوع تاثیر گذار می باشند. با توجه به این مهم لازم است تادر قالب تحقیقی علمی و منسجم به بررسی رابطه بین هوش معنوی ،رضایت شغلی و تعهد سازمانی در میان کارکنان شرکت دارو پخش تهران پرداخته شود.دراین تحقیق به بررسی رابطه بین هوش معنوی رضایت شغلی وتعهدسازمانی درمیان كاركنان شركت داروپخش پرداخته می شود.
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:
ضرورت خاص انجام این تحقیق از آنجا نشات می گیرد که با بررسی های به عمل آمده مشخص شد که تاکنون کمتر پژوهشی به بررسی رابطه بین سه متغیر هوش معنوی ، تعهد سازمانی و رضایت شغلی پرداخته شده است و این پژوهش را می توان در شرکت دارو پخش به عنوان نخستین تحقیق در این زمینه به شمار اورد. از سوی دیگر با انجام این تحقیق می توان امیدوار بود که بخشی از خلا و فقر تئوریک موجود در این زمینه برطرف گردد. همچنین یافته های این تحقیق می تواند به بومی نمودن نتایج و کاربردی تر شدن موضوع مورد مطالعه در کشورمان کمک نماید. ازآنجاکه در شرکت دارو پخش مشکلاتی همچون کاهش تعهد سازمانی ، و افت رضایت شغلی در بین برخی کارکنان به چشم می خورد این موضوع سبب پایین آمدن راندمان و بهره وری کارکنان، ترك سازمان ونارضایتی كاركنان وهمچنین مدیران شده كه درنظرسنجی های داخلی شركت واطلاعات بهره وری ونیروی انسانی به دست آمده ،لازم است که در این تحقیق این مهم مورد مطالعه قرار گیرند.
اهداف تحقیق:
هدف کلی و علمی این تحقیق تعیین رابطه بین هوش معنوی ،رضایت شغلی و تعهد سازمانی در میان کارکنان شرکت دارو پخش تهران می باشد.
اهداف ویژه:
سوالات تحقیق:
فرضیه های تحقیق:
محدودیتهای تحقیق:
1.مهم ترین محدودیت این تحقیق کم بودن همكاری كاركنان وعدم تمایل به پاسخگویی به پرسشنامه ها بوده است .چنان كه برای رسیدن به تعداد نمونه گیری مورد نظر كه182نفربودتعداد300پرسشنامه توزیع شد كه این عامل برروی زمان مورد نظر همچنین هزینه این تحقیق تاثیرگذاربود.
2.محدودیت بعدی کم بودن همكاری مدیران داخلی شركت با وجود هماهنگی بامدیران ارشد شركت بوده كه بادیده شك دایم ازدلیل پاسخ دادن به این پرسشنامه سؤال داشتند.