مهارت های زندگی عبارتند از: مجموعه ای از توانائی ها كه زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند، این توانائی ها فرد را قادر می سازند كه مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواست ها ، انتظارات و مشكلات روزانه ، به ویژه در روابط بین فردی به شكل مؤثری روبه رو شود. انسان در تعاملات حیاتی خود با محیط اجتماعی واجد صفاتی خاص می شود. مهم ترین تأثیراتی كه محیط زندگی بر رفتار به جای می گذارد از طریق احساسات و عواطف است و همین ها است كه نگرش آدمی را تحت تأثیر قرار داده، تغییراتی اساسی را رقم خواهد زد و نهایتا”در این تعاملات ،آدمی تجربیاتی را كسب می كند که پس از تكرار و تمرین رفتارها، مهارت هایی را به وجود می آورد (نوری قاسم آبادی، 1379).
براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی پیش بینی می شود كه پس از سال 2010، كمتر كسی قادر خواهد بود بدون كسب مهارت های اجتماعی و ابراز وجود، زندگی رضایت بخشی داشته باشد. تأثیر آموزش این مهارت ها بر موفقیت در زندگی، از طریق دستكاری ظرفیت روانی -اجتماعی افراد امكان پذیر است. بنابراین آموزش این مهارت ها،ظرفیت روانی-اجتماعی افرادرا بالابرده وآنهاقادرمی سازد تا با اندیشه و تحلیل موقعیت، به رفتاری سازگارانه و همراه با تحمل روآورند.
یكی از مهارت هایی كه در درمان های مبتنی بر آموزش مهارت های اجتماعی مورد نظر قرار می گیرد، آموزش مهارت ابراز وجود می باشد كه در طی بررسی های چندی اثر بخشی آن نیز نشان داده شده است، پژوهش ها نشان داده اند كه آموزش ابراز وجودمی تواند برمشكلاتی كه دارای جنبه های شناختی و رفتاری همانند اضطراب، افسردگی، هراس های اجتماعی و افزایش تعاملات اجتماعی هستند اثر گذار باشد(كیخای فرزانه ،1390). یونیسف[3]یکی از سطح های مهارت های زندگی راشامل مهارت هایی معرفی می کندکه در شرایط خاص مورد استفاده قرار میگیرند،یکی از آنها رفتار جرأتمندانه(ابراز وجود) است.جرات ورزی یا ابراز وجود را می توان قلب رفتار میان فردی(لین [4]وهمكاران، 2004) یا مهارت برقراری ارتباط میان فردی( آلبرتی و امونز[5]،1977)برشمرد.برنامه ی آموزش ابراز وجود می تواند،اطلاعات، باورهاورفتارهای سلامت عمومی افرادرا بهبود بخشد به طوری كه آنها بتوانند دیدگاه خود را تغییر دهندوروابط بین فردی ایجاد نمایند(خلعتبری وهمکاران ،1389).ابرازوجود[6]یك شیوه ساخت یافته برای بهبوداثربخشی روابط اجتماعی می باشد.رفتارهای ابرازوجودباعث ایجادارتباط نزدیك با دیگران وابراز دامنه وسیعی از نیازها وافكار مثبت ومنفی، بدون احساس گناه و اضطراب می شوددر واقع ابراز وجود نمودن یعنی افكار، نظریات، عقاید واحساسات ما ودیگران به یك اندازه حائز اهمیت هستند، به شرطی كه به حقوق دیگران لطمه نزند.
در مداخلات ابراز وجودی فردبا تلاش برای كشف وتعریف مشكل، پیگیری هدفهای مورد نظر، تكرار نقش گذاری، واژگون سازی نقش وارائه تدریجی ومتوالی رفتارهای مطلوب، شیوه های مناسب را برای بیان خواسته های خود می آموزد.بنابراین با فراگیری روشهای ابراز وجود، قادر خواهند بود تا به راحتی احساسات وافكار خود را با دیگران در میان بگذارند(مردانی وحیدری ،1389).
پژوهش های بی شماری نشان داده اندكه بسیاری از مشكلات بهداشتی واختلالات روانی عاطفی ریشه های روانی – اجتماعی دارند.همه ما در زندگی با چالش ها و مشكلات مواجه می شویم، با این حال هر كسی به شیوه خاصی به مسائل پاسخ می دهد (نادری وهمکاران ،1388).
فقیرپور( 1377 )می گوید افرادی كه به علت عدم مهارت های ارتباطی مهم بین فردی و اجتماعی نمیتوانند احساسات و خواسته های خویش را بیان كنند و یا از عهده تقاضاهای نا معقول دیگران برنمی آیند غالبا” از طرف افراد دیگرتحت سلطه قرارمی گیرند، عزت نفس رااز دست داده واحساس می كنند كنترلی بر وقایع زندگی خویش ندارند درنتیجه از رویارویی با مسائل مختلف زندگی اجتناب می كنند ، خوشنودی و احساس رضایتمندی انسان درزندگی تاحدودی به ارضاء نیازهایی وابسته است كه محصول ارتباط با دیگران هستند،ماننددوستی، احترام ، پیشرفت ، اعتماد و عزت نفس (فقیرپور،1377).
انسان فطرتا” به هنگام بحران یا كشمكش ، به تعارض متوسل می شود و یا برای رهایی درجستجوی راه گریز است اگرچه این غریزه برای نیاكان ما مفید بوده است اما درعصركنونی به طور مطمئن چندان كاری ازآن ساخته نیست زیرااگربخواهیم با توسل به غریزه ی ستیزه جویی وبه قیمت زیرپا نهادن حقوق دیگران برنده شویم روابطی آكنده ازخصومت،خشم وانزجار درانتظارمان هست ،اگرهم به غریزه ی گریز اتكا كنیم و با رفتاری انفعالی و كوركورانه به اطاعت دیگران گردن نهیم نتیجه آن خواهد شد كه یا هردو دراین بازی بازنده ایم یا به دیگران اجازه داده ایم تا با نادیده انگاشتن حقوق ما برنده شوند. در اینجا است كه رفتارهای پرخاشگرانه – منفعلانه ، پرخاشگری منفعلانه وپرخاشگری سلطه گر به عنوان سه راه ناسالم ارتباطی اثرات روانی ، جسمی ، اجتماعی خود را، بجا خواهندگذاشت چنین افرادی بدلیل ناتوانی در برقراری ارتباط سالم یا بی اطلاعی از آن به چنین رفتارهایی روی می آورند .
بیتسون[7] در سال 1972 در این رابطه می گوید شناخت ارتباط سالم می تواند گامی موثر درجهت نیل به سلامت جسمی و روحی افراد باشد ، اهمیت ارتباط سالم بین افراد به اندازه ای است كه با اهمیت دادن به آن می توان خود افراد را سالم كرد ، افراد فاقد ابراز وجود فكر می كنند كه دیگران آنها را به حساب نمی آورنددرحالی كه بیان بازامیال می تواند موجب شود كه فردنقشی رابدست آورد كه برپایه آن دیگران اورابه حساب آورند(حمیدی وهمکاران،1368).قاطعیت به این مفهوم است كه اشخاص احساسات مثبت ومنفی خود را بدون تجاوزبه حقوق دیگران بیان كنند(ام ،پاترسون ،2002،به نقل از تقوی ،1388).
ابراز وجود رفتاری است كه شخص را قادر می سازد به نفع خود عمل كند، بدون هرگونه اضطرابی روی پاهای خود بایستد، احساسات واقعی خود را صادقانه ابراز كند و با توجه نمودن به حقوق دیگران حق خود را بگیرد(روبرت ،1982،به نقل از رنجبر کهن،1389 ).اضطراب[8] عبارت ازیک حالت هیجانی ناخوشاینداست که منابع آن کمترمشخص بوده وبا اعراض فیزیولوژیکی که می تواند به خستگی وحتی تحلیل قوا پیش برود همراهی می گردد.اضطراب معمول ترین پاسخ به محرك تنش زا است . منظور از اضطراب، هیجانی است ناخوشایند كه همه ما درجاتی از آن رادر حالتهایی همچون دلشوره ، نگرانی ،تنش وترس را تجربه کرده ایم .فروید از نخستین كسانی بود كه به اضطراب اهمیت فراوانی داد .وی بین اضطراب عینی و اضطراب روان رنجور تمایز قائل شد، به این ترتیب كه اولی را پاسخ واقع بینانه در برابر خطر برونی و همسان با ترس و دومی را اضطراب كه ریشه در یك تعارض ناهشیار دارد ، محسوب کرد. در نظریه یادگیری اجتماعی ، به جای تعارض های درونی شیوه هایی در مدار توجه قرار می گیرد كه طی آن اضطراب از راه یادگیری با برخی موفقیتها مرتبط می شود.در یدگاه كنترلی گفته می شود هنگامی احساس اضطراب به فرددست می دهد كه آدمی با موقعیتی روبه رو می شودكه كنترلی روی آن ندارد(فرامرزی نیا وبشارت ،1388).وجود اضطراب درحداعتدال آمیزآن، پاسخی سازش یافته تلقی می شود كه موضع گیری متفاوت انسان ها در برابر حوادث طبیعی و غیر طبیعی را به دنبال دارد.بنابراین وجود اندكی اضطراب می تواند تأثیر مثبتی بر فرآیند زندگی و تحول
آن داشته باشد، طبیعی است كه این نوع اضطراب نه تنها هیچ ضرری برای فرآیند رشد انسان ندارد، بلكه امری سازنده و مفید نیز هست.عده ای در مورد بعضی از مسائل هیچگونه عکس العملی از خود نشان نمی دهند اما افراد مضطرب احساس وحشت یا ترس شدید دارند(حاتمی ومارین ،1388).روشهای متعددی برای درمان اضطراب جهت افزایش عملکردهای تحصیلی وشغلی وجود داردکه یکی ازآنهاآموزش مهارت های قاطعیت است.اولین بار سالتر[9](1991) به درمان اضطراب با روش آموزش قاطعیت پرداخت.تاکیدوی در این روش بر بیان احساسات،اظهار عقیده مخالف ، پذیرش وتمجید ازطرف دیگران واستفاده از ضمیرمن وحاضرجوابی بوده است (محمودی عالمی وهمکاران،1383).
براساس نتایج پژوهش های نوتا وسروسی[10] (2003)،پترسون وهمکاران[11] (2002)،لنت وهمکاران[12] (2000)روی گروهی از دانش آموزان ودانشجویان که ازاضطراب بالا وکم جراتی رنج می بردند ،نشان داده است که تاثیر آموزش جرات ورزی درگروه های آزمایش نسبت به گروه های کنترل بیشتر بوده است وسبب کاهش اضطراب وافزایش جرات ورزی شده است (كیخای فرزانه ،1390).پژوهش هایی نیز نشان داده اندکه افرادپرخاشگرراه حل های کمتری برای وضعیت دشواراتخاذمی کنند وراه حل های شان نسبت به افرادغیرپرخاشگرکم اثرتراست(دلوتی[13]،1981).یکی ازدلایلی که افراد معمولا”پرخاشگرانه تر پاسخ می دهند وراه حل هایشان برای موقعیت تعارض آمیز کمتر می باشد این است که،افرادپرخاشگر راه حل های توام باابرازوجودرابه صورت منفی تر ارزش گذاری می کنند(دادجی وهمکاران[14]،1985).
پرخاشگری[15]، رفتار فیزیكی یا كلامی آشكاری است كه هدف آن صدمه به شخص یا شیء یا سیستم می باشدكه باعث اجتناب دیگران یامقابله به مثل آنها می شود.درانسانها، پرخاشگری زمانی رخ می دهد تعادل بین تكانه وكنترل درونی برهم بخورد(سادوک وهمکاران،1996،به نقل ازپورافكاری،1389).
افراد کم جرات ازمهارت های ابراز وجود پایینی برخوردارند واین افراد تمایل دارند که ارتعارض درهمه شرایط جلوگیری کنند.آنها نگرانی ها رادرونی می کنندتاخودرابه خطرنیندازند.اعتقادزیر بنایی این افرادآن است که نیازهای افراد دیگر مهمتر ازنیازهای خودشان است واگرفردنیازهای خودش رابرآورده کند دیگران اورا طرد خواهند کرد.همچنین فرد کم جرات می تواندافکارواحساسات خودرابه شکل خصومت آمیزوپرخاشگرانه نیزنشان دهد.این افرادازتهدید وکنترل دربرآوردن نیازهایشان استفاده می کنند.صحبت های با صدای بلند ،خشن ،خصمانه نگاه کردن به دیگران ،صحبت در رابطه با اتفاقات گذشته به صورت ملامت کننده ،سرزنش کننده وتحقیر آمیز بیان کند وخودخواهانه احساسات وعقایددریک الگوی تعصبی ،ارزش های خودرامهمترازدیگران قلمدادکردن،صدمه به دیگران برای اجتناب ازصدمه شخصی از ویژگیهای این افراد است .ازاین رو برای رفع این گونه اختلال های رفتاری وناهنجاری عاطفی اجرای برنامه های ابرازوجود ضرورت دارد (رضاپورمیر صالح وهمکاران ،1388).ملاحظه های مبتنی بر آموزش مهارت های اجتماعی بر این فرض استوارند كه برخی رفتارهای منفی هم چون پرخاشگری در جامعه از نبود مهارت هایی ناشی می شوند كه برای گفتمان شایسته و مؤثر با همسالان وهمکاران هستند.
ارتقای بهداشت روانی محیط کار به عنوان یکی از مهمترین ابعاد توسعه و بهسازی منابع انسانی بوده و در چند دهه اخیر توجه سازمان ها به نیروهای سالم جسمی و فکری در موسسات اقتصادی، خدماتی آموزشی و صنعتی در بالا بردن سطح بهره وری تاثیر بسزایی دارد(غفوریان ،1377،به نقل از علوی وهمکاران ،1388).درزندگی همه افرادی که دارای شغلی هستنداسترس وجودداردوبه گونه های مختلف برآنها فشارروانی وارد می کندتحولات شغلی مانندتغییرات سازمانی، تغییر حقوق ودستمزد، ترفیعات شغلی کاهش یا افزایش نیروی انسانی و دگرگونی های اجتماعی موضوعاتی هستند که به شکلی بر فرد فشار آورده و او را دچار آشفتگی، نگرانی، تشویش و اضطراب می نماید(پارسائیان ،1374،به نقل از غفوریان ،1388).فرسودگی شغلی، سندرمی شایع در مشاغلی است كه قسمت عمده زمان در آن، صرف حمایت از سایر افراد میشود و در بین شاغلین حرفههای پزشكی، بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است(طوبایی وصحرائیان،1385).
فرسودگی شغلی[16]، سندرمی روانی متشکل از خستگی عاطفی ( احساس تخلیه توان روحی)، مسخ شخصیت ،واکنش منفی، عاری از احساس و توام با بی اعتنایی مفرط نسبت به گیرندگان خدمات وکاهش احساس موفقیت فردی کاهش احساس شایستگی وموفقیت در حرفه است که در بین کارکنان حرفه خدمات پزشکی به ویژه پرستاران بروز می کند.این سندرم با ایجاد تصور منفی ازخود، نگرش منفی نسبت به شغل و فقدان احساس ارتباط با مددجو هنگام ارایه مراقبت، به افت شدید کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی می انجامد(عزیز نژاد وحسینی ،1384).فرسودگی شغلی منجر به افت كیفیت ارایه خدمات می شود.فرسودگی شغلی در درازمدت منجر به دست كشیدن از كار، غیبت، روحیه پایین، تحریك پذیری، درماندگی، عزت نفس پایین، افزایش اضطراب می شود. اگر به علایم فرسودگی شغلی توجه نشود و درمانی برای آن صورت نگیرد هم فرد و هم سازمانی كه فرد در آن كار می كند تحت تاثیر آن قرار می گیرد.
به نظر می آید فرسودگی شغلی با فشار های روانی ارتباط داشته باشد .فشارهای روانی وقتی رخ می دهد که عدم تعادل بین مطالبات و خواسته های محیطی با توانائی فرد برای پاسخ دادن به آنها وجود داشته باشد.هرچه مطالبات و خواسته های محیطی افزایش یابد و توانائی فرد برای پاسخ دادن به آنها کاهش یابد فشار روانی ایجاد می شود که باعث تجربه ی منفی در فرد و فرسودگی شغلی می گردد .در واقع فرسودگی شغلی دراثر فشارمداوم روانی پدید می آید (فاربر[17]،2003،به نقل ازاشرفی سلطان احمدی وهمکاران ،۱۳۸9).از راههای مقابله با فرسودگی شغلی وكسب رضایت شغلی، مهارت ابراز وجود است. ابراز وجود یعنی ملاحظه حقوق دیگران، و در عین حال گرفتن حق خود. ویژگیهای این سبك عبارتند از: دادن پاسخ های خود انگیخته با لحنی دوستانه اما قاطع، نگاه كردن به دیگران، ذكر مسایل مهم، ابرازاحساسات و عقاید، بها دادن به خود، نرنجاندن خود ودیگران؛ در این سبك، هدف شخص رعایت عدالت برای تمام طرفهای رابطه است (كاسبان و همكاران، 1387).
[1] – Michi
[2] – Poyrazli et al
[3]- Unicef
[4] – Lin
[5] -Alberti & Emmons
[6] – assertiveness
[7] – Bittson
[8]- anxiety
[9] – Salter
[10] – Nota & Soresi
[11] – Paterson et al
[12] – Lent et al
[13]-Deloty
[14] -Dadge et al
[15]- aggression
[16]- burnout
[17] – Farber
فرم در حال بارگذاری ...