امروزه در سراسر جهان نوعی آگاهی از اهمیت عزت نفس پدید آمده است و انسان به عنوان یک موجود زنده بدون عزت نفس سالم وشایسته نمی تواند امیدی به درک استعداد بالقوه فردی داشته باشد. عزت نفس تنها کلید مهم به سوی انگیزش بشری است. به طور کلی، عزت نفس به جنبه ای از هر کدام ما برمی گردد که از آن آگاهیم در واقع به قسمت موثر وکار آمد فرد عزت نفس گفته می شود. اعتقاد بر این است که بین سازگاری مطلوب شخصی و عزت نفس بالا ارتباط متقابلی وجود دارد (کاتا و جونیر[1]، 2002). عزت نفس در نوجوانان دارای نقش و اهمیت ویژه ای می باشد. با اینحال، دوران نوجوانی به سبب بروز مسائل خاص، با سردرگمی همراه با کاهش عزت نفس و خود کم بین همراه است. در نتیجه، افزایش عزت نفس برای پیشگیری از مشکلاتی که ممکن است بر اثر عزت نفس پایین برای نوجوانان به وجود آید ضروری است (تری[2]، 2002).
به طور دقیق تر می توان گفت دو بعد عزت نفس اجتماعی و خانوادگی در نوجوانان، نمود بارزتری از آسیب پذیری آنان را ارائه می دهد (لانگ و زولتن، 2002 ترجمه حیدر فتحی، 1383).
اما دومین متغیر موجود در پژوهش حاضر پرخاشگری است. صدق عنوان پرخاشگری بر یک رفتار خاص بستگی به نوع فرهنگی دارد که در یک جامعه حاکم است. بدین جهت، امروزه در جوامع غربی به هر نوع تندخویی پرخاشگری اطلاق می گردد. در حالی که سابقا در همین جوامع مفهوم پرخاشگری همراه با حمله به فرد یا شی ء به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بوده است. همان طوری که امروزه در کشورهای آسیایی مفهوم پرخاشگری این چنین است. هم چنین این که چه امری سبب خشمگین شدن و رفتار پرخاشگرانه می شود، بستگی به نوع فرهنگ جامعه ای دارد که فرد در آن زندگی می کند. به عبارت دیگر، مردم در همه جای دنیا خشمگین می شوند اما خشمگین شدنشان مطابق با قواعد فرهنگی جامعه ای است که در آن زندگی می کنند.
نکته قابل توجه دیگری که در زمینه پرخاشگری و فرهنگ ها مطرح است این است که، در تمامی فرهنگ ها وجود منافع ضروری برای
حیات بشر در پرخاشگری پذیرفته شده است، لکن این امر هم قابل قبول همگان است که در صورت عدم کنترل رفتار پرخاشگرانه چه بسا خطرات جبران ناپذیری هم چون قتل به وقوع پیوندد. بدین جهت، همه جوامع باید راه هایی بیابند تا مانع از آن شوند که اعضای آن یک دیگر را بکشند یا به هم آسیب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه ای کنترل می کنند ولی از لحاظ ارزشی که برای آن قایلند، در میزان محدود کردن آن با هم فرق دارند. برای مثال، در میان قبایل سرخ پوست آمریکایی، کومانچی ها کودکانشان را جنگجو بار می آورند و حال آن که هوپی ها و زونی ها به فرزندانشان صلح جویی و رفتار غیر پرخاشگرانه می آموزند. در آمریکای معاصر جوامع هوتری بر صلح جویی به عنوان شیوه ای از زندگی تاکید می کنند و فرزندان شان را طوری تربیت می کنند که پرخاشگر نباشد. اصولا در فرهنگ آمریکایی برای پرخاشگری و سرسختی ارزش قایلند (باندورا، 1973).
در فرهنگ اسلامی گرچه تجاوز و تعدی به دیگران از مصادیق پرخاشگری به حساب می آید و امری نامطلوب شمرده می شود لکن به افراد اجازه می دهد در صورتی که مورد پرخاشگری دیگران واقع شوند از خود دفاع کنند البته به نحوی که منجر به تعدی و ظلم نشود. امروزه این رفتار موجب معضلات بسیاری است که بررسی و درمان این معضل را می طلبد.
اگر چه درمانهای زیادی تا به امروز برای افزایش عزت نفس و کاهش پرخاشگری صورت گرفته است اما همه ی این روشهای درمانی به نوعی دارای کاستی هایی بوده اند. از اینرو، پژوهش حاضر تلاشی است بر بکارگیری روش درمانی موثر وجدید فراشناختی است. یکی از قابلیت های رویکرد فراشناختی امکان استفاده از آن به صورت یک درمان استاندارد واحد که مؤثر برای اختلال های مختلف است. مزیت این کار، ساده سازی درمان است: در این تنها یک مدل به عنوان مبنایی برای فرمول بندی و درمان وجود دارد که می توان برای اکثر اختلال ها به کار گرفت (ولز، 2009)
مدل فراشناختی در ابتدا توسط ولز وماتووس (1994) پیشنهاد شد و سپس ولز در (1997-2000) آن را اصلاح کرد. فراشناخت به باورها وفرایند هایی اشاره دارد که برای ارزیابی وتنظیم وبررسی وبازبینی فکر استفاده می شود باورهای فراشناختی مثل نیاز به کنترل فکر واهمیت افکار به طور ویژه ای در گروه باورهای مربوط به تفکر دسته بندی می شود.
رویکرد فراشناختی بر این باور است که افراد به این دلیل در دام ناراحتی هیجانی گرفتار می شوند که فراشناخت آنها در برابر پاسخ دهی به تجربه های درونی به الگویی منجر می شود که موجب تداوم هیجان منفی وتقویت باورهای منفی در این افراد می شود. این رویکرد سندرم شناختی –توجهی[3] خوانده می شود. که شامل نگرانی، نشخوار فکری، توجه تثبیت شده وراهبرد های خود تنظیمی با رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه می باشد .
درمان فراشناخت رویکرد نوظهوری است، که به جای تمرکز بر محتوای فکر بیمار بر کاهش فرایند های شناختی غیر مفید وتسهیل پردازش فراشناختی تاکید می کند .درمان فراشناخت بر اساس نظریه ی بنیادی (الگوی کارکرداجرایی خود نظم بخشی ) استوار است .این مدل دلیل آسیب پذیری به اختلالات هیجانی را الگوی توجه معطوف به خود افراطی – فعالیت باورهای فراشناختی ناسگارانه وفرایندهای بازتابی خاص میداند (ولز -2000) این فرایند زمانی فعال می شود که فرد بین اهداف درونی خود وشرایط بیرونی احساس نا هماهنگی کند .
پس، راهبردهای خاصی مثل جذب اطلاعات به درون باورها، سرکوب فکر، نشخوار فکری و نگرانی به منظور جلوگیری از ورود محرکهای ناراحت کننده به هشیاری یا یا حل مشکلات ناشی از ناهماهنگی نظارت بر حالتهای جسمی –روانی وامادگی در برابر خطر به منظور کاهش این ناهماهنگی توسط کارکرد اجرایی خود نظم بخشی بکار گرفته می شود. امروزه از درمانهای شناختی و فراشناختی برای حل بسیاری از اختلال ها استفاده می شود. در پژوهش حاضر از این روش برای درمان وکنترل رفتارهای پرخاشگری استفاده می شود. چرا که پرخاشگری یا رفتارهای مقابله ای ناکارآمد، معضلات جامعه صنعتی امروز است. انتظار از چنین پژوهشی این است که از روش درمانی فراشناختی و با آموزش مولفه های آن، ارزیابی مثبت از خود را (عزت نفس) در افراد بزه کار نوجوان را افزایش دهیم، و با تقویت مولفه های فراشناختی این اختلال را کنترل کنیم. بطور کلی از فواید این تحقیق، کشف و بررسی تاثیر درمان فراشناختی در پرخاشگری و رفتارهای منفی مقابله جویانه در نوجوانان بزه کار پسر می باشد، چرا که میزان شیوع پرخاشگری در همه جوامع در پسران بیش از دختران است. به طور کلی آنچه به عنوان پرخاشگری در نوجوانان پسر بیشتر بارز است، پرخاشگری در دو بعد کلامی و فیزیکی نسبت به اطرافیان می باشد (بنت، 2003)، که این دو بعد محور پژوهش های بسیاری در نوجوانان بوده است.
لذا پژوهش حاضر در صدد است به این سوال پاسخ دهد که آیا درمان مبتنی بر فراشناخت موجب افزایش عزت نفس در دو بعد خانوادگی و اجتماعی و کاهش پرخاشگری در دو بعد کلامی و فیزیکی در نوجوانان پسر بزه کار خواهد شد؟
[1]. Kata and Joiner
[2] . Teri
[3]. Cognitve Attentional Syndrome (CAS)
فرم در حال بارگذاری ...