عملکرد صادراتی حاصل عملیات سازمانی است که شامل دستاوردها و اهداف داخلی و خارجی شرکت می باشد.دراینجا، عملکرد صادراتی به عنوان کسب اهداف سازمانی تعریف شده و درآن توسعه محصول و توسعه بازار که درنتیجه موجب کسب سودآوری برای شرکت خواهد شد موردتوجه قرارمیگیرد . میزان موفقیت یک شرکت در امر صادرات را میتوان با عملکرد صادراتی آن ارزیابی نمود .برای سنجش عملکرد صادراتی ، سه معیار مختلف مالی ، غیرمالی و مرکب وجود دارد . معیارهایی چون فروش ، سود و رشد از جمله معیارهای مالی و معیارهایی نظیر موفقیت ، رضایت ، دستیابی به اهداف از جمله معیارهای غیرمالی به شمار می آیند . معیارهای مرکب نیز بر اساس انواع متنوعی از معیارهای عملکردی بناشدهاند .تحقیقات مختلفی در زمینه عوامل موثربرعملکرد صادراتی صورتگرفته است. Cooper, 2005)) در هر کدام از این تحقیقات، متغیرهایی مدنظر بودهاند که بنا به نظر محقق ، به طورمستقیم یا غیرمستقیم بر عملکرد صادراتی موثربودهاند. تعداد متغیرهای بررسی شده تاحدودی گسترده بودهاند .این گستردگی به حدی است که حتی موجب ایجاد نتیجهگیریها ، ابهامات و یافتههایی متناقض نیز شدهاست .اغلب تحقیقات اولیه در زمینه صادرات در جهت تشخیص صادرکنندگان از غیرصادرکنندگان بودهاست ، به این معنیکه یشتر فرآیندبینالمللیشدن شرکت را مدنظرقرارمیدادند. بعدازآن، محققین به بررسی فاکتورهای خارجی موثر بر رفتارصادراتی، نظیر برنامه های تشویقی درست، رویآوردند. درسومین مرحله، محققین به بررسی فاکتورهای مربوط به رفتار شرکت ها ، متناسب با صادرات و نتایج آن پرداختند . محققین دستهچهارم فاکتورهایی را موردبررسی و مطالعه قراردادندکه بر عملکرد یا موفقیت صادراتی ، شرکتها موثر میباشند .به عنوان مثال ،کاسیکید و همکارانش با ارئه مدلی به بررسی تاثیر سه عامل خصوصیات عینی شرکت ، متغیرهای مرتبط با درك صادرات ( اندازه و تجربه صادراتی، انگیزه صادرات ، مشکلات صادرات ، مزیت های رقابتی ) و تعهد به صادرات ( بخش مجزای صادرات ، ورود به بازار خارجی و معیارهای انتخاب مشتری ، بازدید مداوم از بازار صادراتی ، برنامه ریزی وکنترل صادرات ) بر روی عملکرد صادراتی در کشورهای اروپایی پرداختند .وایت و گریفیت و ریانز نیز به تجزیه وتحلیل تعدادی از روش های اندازه گیری عملکرد صادراتی در بخش خدما ت پرداختند. والاس و بیکر نیز در استرالیا مدلی را برای متغیرهای موثر بر عملکرد صادراتی ارائه دادند. آنها در این مطالعه متغیرها را به دو دسته متغیرهای غیرملموس( گرایشی ، مهارتی ، دانشی ) و ملموس ( توزیع ، محصول ، ارتباط با مشتری ، کنترل ، عرضه کنندگان ) تقسیم نمودند. (Christensen, 2007)
1.2.1 انعطاف پذیری استراتژیک
پر واضح است که رفتارهای بازارگرایی در خلا شکل نمیگیرد و بسیاری از عوامل احتمالا بر چگونگی عملکرد صاردات شرکت در محیط بین المللی اثر گذار است .
(Aaby and Slater,1999; Sousa et al., 2008; Zou and Stan, 1998)
اما مبحث اساسی که درادبیات بازارگرایی و عملکرد صادراتی می بایست مورد بررسی قرار گیرد، مفهوم انعطاف پذیری استراتژیک است. هدف کلیدی تحقیقات عملکرد صادراتی شناسایی و ارزیابی اهمیت پیشرانه های عملکرد صادراتی است . انعطاف پذیری استراتژیک یکی از پیشرانه ها و پیش زمینه های اساسی در این مورد است ، چرا که در ادبیات موضوع انعطاف پذیری استراتژیک شکل دهنده عملکرد بین المللی شرکت می باشد . (Buckley and Casson,1998; Brouthers et al., 2008) تحقیقات دیگری نشان می دهد که انعطاف پذیری استراتژیک و توسعه بازار صادرات هردو نقش اساسی در تعیین عملکرد سازمانی ایفا می کنند . (Johnson et al., 2003) وهردوی آنها برای موفقیت تجاری الزامی هستند . انعطاف پذیری استراتژیک در ادبیات موضوع چنین تعریف شده است : توانایی شرکت برای انطباق و پاسخگویی به تغییرات محیطی . Combe and Greenley,2004,p.1456) ) ویاتوانایی سازمانی برای مدیریت اقتصادی وسیاسی ریسک ها با پاسخگویی بلادرنگ به تهدیدات و فرصت های بازار (Grewal and Tansuhaj, 2001, p. 72) . تحقیقات نشان میدهدبرای دستیابی به انعطافپذیری استراتژیک فعالیتهای آتی(ایجادگزینههای واقعی برای شرکت) صادرکنندگان میتوانند در ساختار صادرات و استراتژیهای صادرات سرمایهگذاری کنند و سیستم قابلیتهای هماهنگ صادرات را ایجادکنند . (e.g., Buckley and Casson, 1998; Johnson et al., 2003; Sanchez, 1995) . سرمایه گذاری فعلی در این گزینه ها می تواند دسترسی به گزینه های تصمیم گیری بیشتری که در نهایت منجر به افزایش سود آوری ، سهم بازار بیشتر و رشد فروش می شود را ایجاد کند . در این تحقیق سه منبع انعطاف پذیری صادرات شناسایی شده است . (سه نوع سرمایهگذاری که می تواندگزینه واقعی ایجادکند.) این سه منبع بر اساس ادبیات انعطاف پذیری استراتژیک
در تحقیقات می باشند : اول ، بر مبنای چارچوب مفهومی ارائه شده توسط اولاخ(2000) براذر (2008) و لیبلین (2003) حدی است که درآن شرکت ها در هنگام تصمیم گیری صادارت تجربه صادرات خودراباانعطاف پذیری درمی آمیزند . به ویژه سرمایه گذاری درتجارب صادراتی بزرگتر( از طریق وارد شدن در بازارهای وسیعتر وبیشتر ویادرمحدوده زمانی بزرگتر) به شرکت ها این امکان را می دهد تا خروجی ها را تغییر داده و از بازاهای کم سود تر به بازارهای پرسودتر تمرکزکنند . این امر همچنین به شرکت ها این امکان را می دهد که تنوع رویدادها و ایده ها را افزایش دهند و این امر به ایجاد فرصت های بیشتر برای توسعه راه های جدید شناسایی گزینه های تجاری جدید کمک می کند . (Luo and Peng, 1999) انعطاف پذیری صادرات به معنای شناسایی و رصد فرصت های صادراتی جدید برای کسب مزیت از آنها و اقدام به موقع برای صادرات در این فرصت ها می باشد .
نوع دیگرانعطاف پذیری صادراتی به عنوان انعطاف پذیری هماهنگی تعریف می شود. (Sanchez, 1995) درشرکت هایی که برانعطاف پذیری هماهنگی سرمایه گذاری می شود، انعطاف پذیری در واحد صادرات بالامی باشد . واحد صادرات دارای گزینه هایی برای مدیریت موثر منابع داخلی از طریق الف) تعریف استراتژی هماهنگ ب) شکل دهی مجدد ساختار داخلی متناسب با استراتژی و ج) اجرای هماهنگ استراتژی های بازاریابی جدید می باشد . هنگامی که سرمایه گذاری در انعطاف پذیری هماهنگ صادراتی پایین باشد ، به هرترتیب ممکن است در تصمیمات صادرات ، هماهنگی وجودنداشته باشد و واحدهای وظیفه ای مختلف بر مبنای تشخیص خود عمل کنند و تصمیم نهایی بر مبنای مصلحت نهایی شرکت نباشد . (Cadogan et al., 2005)
2.1.2 توسعه بازار صادرات
در ادبیات بازاریابی بین المللی ، راهبرد توسعه بازار صادراتی به این صورت تعریف شده است : تصمیم راهبردی بلندمدت راجع به میزان گستردگی بازار صادراتی در طول زمان و تخصیص تلاشهای بازاریابی میان بازارهای صادراتی مختلف . در این خصوص دو رویکرد بدیل در ادبیات صادراتی شناسایی شده و مورد بحث قرار گرفته است : تمرکز بازار ، به معنی تمرکز استراتژیک یک شرکت بر تعدادی از بازارهای صادراتی به دقت انتخاب شده و تخصیص منابع برای فعالیت های صادراتی در همین بازارها و گسترش بازار. به معنی صادرات به هر تعداد بازار صادراتی که مقدور باشد ، بدون توجه ویژه به بازار خاص. ( Katsikeas,2006) انتخاب راهبرد توسعه بازار صادراتی می تواند تاثیر مهمی بر تدوین راهبردهای آمیخته بازاریابی صادراتی کل شرکت داشته و نهایتا برعملکرد صادراتی آن موثر باشد اما توافق عامی در مورد اینکه کدام راهبرد منجر به عملکرد صادراتی بهتر خواهد شد میان پژوهشگران وجودنداشته است . بدلیل مشکلات مفهومی و روش شناختی در این مطالعات وکمبود پژوهش های تجربی در این زمینه ، نتایج حاصل از آنها یکپارچه نیست و رابطه میان راهبرد بازاریابی صادراتی و عملکرد صادراتی همچنان به عنوان موضوعی حل نشده باقی مانده است (Zou,2002) .اغلب مطالعات مربوط به توسعه بازار صادراتی در یک دوره 10 ساله بین سال های 1995 و 2005 منتشر شده اند .این مطالعات توجه خود را معطوف این مساله ساخته اندکه کدامیک از راهبردهای نامبرده ( تمرکز بازار یا گسترش بازار ) به عملکرد صادراتی بهتری منجرمیشود. برخی ازاین مطالعات اتخاذ راهبرد تمرکز بازار را پیشنهادمیکنند، با این استدلال که با تمرکز روی نسبتاکمی از بازارهای کلیدی ، شرکت های صادراتی خواهند توانست سهم بازار بزرگتری به دست آورند که آن نیز در جای خود سودآوری بلندمدت آنها را بهبود می بخشد. (Trang,2000) گروه دیگری از این مطالعات استراتژی گسترش بازار را توصیه می کنند ، چرا که بدست آوردن سهم بازارهای محدود در تعداد زیادی از بازارهای صادراتی پراکنده ، شرکت های صادراتی را قادرساخت که ریسک بازار خارجی را کاهش داده و به سطوح سودآوری بالاتری دست یابند. در میان این دو دیدگاه ، برخی از صاحبنظران نیز رویکرد اقتضایی در پیش گرفته و معتقدند که مناسب بودن یک راهبرد توسعه بازار صادراتی خاص ، به عوامل موقعیتی مختلفی از قبیل: محصول ، بازار و متغیرهای خاص شرکت بستگی دارد .(Taylor,2008) باتوجه به نتایج تحقیقاتی که تفاوت معنی داری در عملکرد صادراتی میان دوگروه تمرکز بازار و گسترش بازار مشاهده نکرده اند ، محققان بعدی ( از دهه 1990 به بعد ) رویکردی اقتضایی اتخاذ کرده اند و سعی در شناخت عواملی داشته اند که راهبردهای تمرکز بازار و گسترش بازار را از هم متمایز می سازد . نکته قابل توجه اینکه در جدیدترین پژوهش ها دیگر به متغیر عملکرد صادراتی پرداخته نشده است. در این میان کاتیسکاس و لئونیدو به طور تجربی به شناسایی متغیرهایی پرداخته اند که می توانند توضیح دهند ؛ چرا شرکت ها از یک رویکرد خاص در توسعه بازار صادراتی پیروی می کنند .کاتیسکا و دیگران در جدیدترین پژوهش انجام گرفته در این حوزه به شناسایی تفاوت های موجود شرکت های دارای استراتژی های توسعه بازار صادراتی مختلف، از نظر مدیریت فروش صادراتی پرداخته اند . (Katsikeas,2006)
3.1 ضرورت تحقیق
شرکت های صادر کننده و فعال در امر صادرات همواره باید نسبت به عملکرد خود آگاهی داشته باشند و بتوانند معیارهای ارزیابی را مشخص نمایند تا از مزیت رقابتی برخوردار گردند . دولت ها علاقهمندکمک به شرکت ها جهت افزایش صادرات هستند و در این راستا برنامههای ارتقاء صادرات دولت منجر به افزایش بیشتر صادرات شرکتهای کوچک و متوسط در مقایسه با شرکتهای بزرگ میگردد . لذا رفتار صادراتی شرکتهای کوچک و متوسط و همینطور عواملی که نقش مهمی را در موفقیت صادراتی آنها ایفا میکند از اهمیت ویژهای برخوردار است . در این میان توجه شرکت ها به امر بازاریابی و گرایش به بازار میتواند نقطهعطفی در بهبودعملکرد صادراتی آنها باشد. توجه به نیازهای مشتریان میتواندگردش مالی وسودآوری شرکتها را افزایش دهد . از آنجائیکه امر صادرات همواره درکشور ما از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و تاکید بر صادرات غیرنفتی و ارائه مشوقهای صادراتی بوده است ، درنتیجه انجام این تحقیق با هدف ارزیابی عملکرد صادراتی شرکت های صادر کننده سنگ تزئینی ضرورت پیدا میکند .
فرم در حال بارگذاری ...