جامعه شناسان بدن را به عنوان یک پروژه مفهوم بندی کردهاند که به عنوان بخش مرکزی هویت “خود” کار میکند (شیلینگ 2003 به نقل از گیملین 2006، 40). در جامعه شناسی پذیرفته شده است که بدن تصویر مرکزی است که ما از خودمان داریم(فدرستون 1991 و گافمن 1996، 101). شیوههای مدیریت بدن را به عنوان یک پروژه در نظر میگیرد که با احساس توسعهی “خود” در یک خط قرار دارد (شیلینگ 2003، 187).
رشد تکنولوژیهای تغذیه، سلامت و ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل، مصرفگرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدنهای جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانههای نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعهی معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه میکند (ذکایی، 1387، 195).
برنامههای تلویزیون، مجلات، تبلیغات و فیلمها ارائه دهندهی ایدئولوژی عمومی زیبایی است. ترکیب و دائمیکردن این ایده که بدن فوقالعاده لاغر، مطلوب و ایدهآل است. داشتن چنین تصوری احساس نارضایتی را در زنان نسبت به بدنشان ایجاد میکند و آنان را گرفتار کم کردن وزن میکند. به علاوه رسانه با سعی در به دست آوردن چیزی که ممکن است ایدهآل و دست نیافتنی باشد، میتواند تأثیر آسیبزایی بر رضایت از بدن داشته باشد. تصویر ارائه شده از خود بیشتر مواقع توسط رسانه به وسیلهی تجربیات اجتماعی ارائه میشود و مردم بسیار به رسانه برای اجتماعی شدن اعتماد میکنند، رسانه ارتباط جمعی به طور فزایندهای نگهداشت مسئولیت برای تغییرات این مسیر از درک بدن است. در جامعه امروزی زنان و دختران به طور مداوم در معرض بمباران پیامهای استاندارد اجتماعی برای شکل و سایز بدن هستند و این دائم در تمام دنیا در حال افزایش است. رسانهها برنامههایی از جذابیت، جوانی و لاغری هنر پیشهها را به نمایش میگذارند. این صفات جسمانی اغلب به طور غیر واقع بینانهای با دستاوردهایی چون شهرت و موفقیت زنان همراه است. این تصاویر احتمالاً بر دیدگاه، اجرا و نقش در شکل دادن ادراک زنان و رضایت از بدنشان تأثیر میگذارد (بوتا 2003، 389-400).
مطالعات بسیاری نشان میدهد که زنان بسیار بیشتر از مردان نارضایتی از بدن را تجربه میکنند. و این به واسطهی فشارهای هنجاری و نگاه شیء گونه به بدن در جامعهی مصرفی و سرمایهداری به زنان است. در واقع فشار بر زنان به طور کیفی و کمی متفاوت از فشار بر مردان است. زنان اغلب موضوع “نگاه خیره” هستند، تا برعکس و بیشتر احتمال دارد که زنان رژیم بگیرند، جراحی زیبایی انجام دهند و اختلالات تغذیهای داشته باشند(گروگن 1996، 19) چرا که باید در نظر داشت زن بودن، کار پر مخاطرهای است(گیدنز 1388،151). امروزه بدن و نگرانیها درمورد آن یکی از مهمترین نگرانیها و دل مشغولیها در زندگی دختران و زنان است همهی زنان احساس میکنند یک مشکلی (عیبی) در یکی از قسمتهای بدنشان وجود دارد(واتکینز 1384، 141).
مشاهدات نشان داده است که مقایسههای اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری، نگهداری و کاهش ارزش بدن داشته است(هدر 2004، 500). تحقیقات انجام شده نشان داده است برخی از زنان متأثر از استانداردهای فرهنگی زیبایی و مقایسهی جذابیت و زیبایی خود با دیگران هستند. در واقع برخی تحقیقات به بررسی راههایی که در آن تفاوتهای فردی در ارتباط با تصاویر رسانهای و نارضایتی از بدن هستند، میپردازند. به طور مثال (هندرسون 1997، 74) زنانی که اعتماد به نفس پایینی نسبت به تجربهی جذابیت خود دارند، پس از مشاهدهی “ایدهآل” تصویر زنان در رسانهها رضایت کمتری از بدن خود پیدا میکنند(هدر2004، 500).
در چند دههی اخیر در ایران تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغهی برخی دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است در حالیکه در مورد نسلهای پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی میتوان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک”پرده گوشت” سلیقهی ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی آنچنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ میشود، نشان میدهد. باید دانست همچنان که در غرب نیز گروگن(2000) یادآور گردیده، تغییر سلیقهی عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیدهی نسبتاً جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز میگردد (احمدنیا 1385، 29). اما این رژیمهای غذایی برای سلامت روانی و جسمانی زنان پیامدهای سوئی دارد. هنگامی که لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانهها تبلیغ میشود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهآل خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار میدهند و در واقع خود را در حساسترین شرایط رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند(احمدنیا 1385، 29).
تأکید بر زیبایی و اندام متناسب در دنیای مدرن از پدیدههای غیر قابل انکار است که اغلب نیازهای اقتصادی سرمایهداری را پوشش میدهد و تولید را در گرو مصرف میداند. جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهندهی روابط افراد محسوب میشود به طوری که رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلفی برای مراقبت از بدن پدیدار شده است(فاضلی 1382، 150-142).
نگرانیهایی که در انسان مدرن در خصوص رابطهی اجتماعیاش با دیگران و قضاوت آنها دربارهی خودش به وجود آورده از مهمترین عرصهی این نگرانیهاست(اینالو، رضایی و فکری 1389، 78).
گیدنز(2003) معتقد است زنان به ویژه بر اساس ویژگیهای جسمانیشان مورد قضاوت قرار میگیرند، و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطهی مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیهای قرار میگیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده میداند: اول این که هنجارهای اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد. دوم این که، آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف میشود، درمورد زنان تصویری لاغر اندام و نه عضلانی است. سوم این که، هر چند امروزه زنان در عرصهی عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل، فعالتر شدهاند، اما همچنان همان قدر براساس پیشرفتها و موفقیتهایشان مورد ارزیابی قرار میگیرند که بر پایه وضعیت ظاهریشان.
در عصر حاضر زندگی روزمره به موضوع انتخاب شخصی تبدیل شدهاست، بدین معنا که مردم میتوانند کاری را انجام دهند که میخواهند و میتوانند چیزی بشوند که خودشان میخواهند بشوند، رویهای که حاکی از فردی شدن است. امروزه مردم به طور فزایندهای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به کنش میزنند(گیبینز و ریمر1381، 110).
نکتهی مهم برای ما این است که تأکید فزاینده بر مدیریت بدن (رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام، آرایش و جراحی صورت و بدن) و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از بدن و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشانگر شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی است و دیگر اینکه نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را میتوان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوبهای متفاوت زندگی جمعی نقل میکند.”اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود آنگاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت و از همین جاست که مفهوم شیوه زندگی که تأکید بیشتری بر خلاقیت و آزادی کنشگر در ساختن هویت خود از طریق انتخابهای مصرفی دارد. از مفهوم روش زندگی که بیانگر شیوههای رفتاری و الگوهای کنشی رایج در یک خرده فرهنگ یا قوم است متمایز میشود” (چاوشیان 1381، 60).
نتایج تحقیقات متعدد در ایران (از جمله تحقیق ارزش و نگرشهای ایرانیان، موج دوم، که از سوی وزارت ارشاد به انجام رسیده و تحقیق احمدنیا و مهریار 1383) اهمیت معیار زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر ایدهآل از سوی مردان ایرانی تأکید میکند، جای تعجب ندارد که زنان به زیباییهای ظاهری اهمیت بسیاری داده و در صدد تأثیر گذاری بر بدن خویش برآیند و از روند همگانی توجه افراطی به وضعیت ظاهری خود در جهان تبعیت نمایند. صحبتهای یکی از زنان در روزنامه همشهری نشانگر برخی از این واقعیتهاست: علت اینکه بعضی خانمها به سمت جراحی پلاستیک و آرایش میروند این است که همسرانشان این گونه دوست دارند. روزگار به گونهای پیش میرود که برخی فکر میکنند دیگر نمیتوان حتی بدون آرایش از منزل خارج شد وگرنه فردی عقب مانده و متحجر به حساب میآیند(روزنامه همشهری14 اسفند 1382، 4 ضمیمه بازارچه).
در تحقیق دیگری که در شهرهای تهران، شیراز و استهبان توسط خواجه نوری و مقدس در ارتباط با فرایند جهانی شدن و تصور از بدن انجام شده است، یافتههای تحقیق نشان داده است که تفاوت تصور از بدن در این سه شهر از لحاظ محل سکونت (به ترتیب تهران ، شیراز و استهبان) معنی دار بوده است.
سوزان براون میلر (1984، مورد ارجاع توسط گروگن 2000، 357) نشان میدهد که چگونه بدن زنان در طول تاریخ محدود و کنترل شده تا با معیارهایی زیبایی شناختی از طریق پوشیدن گنهای مخصوص و اخیراً از طریق رژیمهای لاغری هماهنگ شود و چگونه این مراقبت فوق العاده موجب ضعف و ناتوانی جسمانی ایشان میشود.
تأکید بر رژیمهای غذایی، استفاده از داروها و وسایل بدنسازی و مسئولیت در قبال سلامتی و نمایاندن بدن و دیگر نظارتها و تنظیم دقیق بدن به عنوان شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی میباشد اعتقاد به رابطهی مصرف و متغیرهای ساختاری در دیدگاه کلاسیک و در نظریهی پسامدرن رد میشود. از نظر پسامدرنها اولاً رفتار مصرفی کنش استراتژیک به مثابه نماد پایگاه و معطوف به حفظ انسجام گروهی نیست و به علاوه این کنش غیر استراتژیک بیش از هر زمان دیگری حول محور بدن سامان میگیرد (بوکوک 1993، 144 به نقل از فاضلی 1382، 54). از پی طرح، نظریهی مصرف مدار بودن هویت در جامعهی کنونی، ایدهی “پروژه بدن” مطرح میشود که بر اساس آن بدن به مثابه وسیلهای برای تحقق بخشیدن به هویت فرد قلمداد میگردد (شیلینگ 1993 به نقل از کیوانآرا 1389، 61).
[1] Body modification
[2] Lin
فرم در حال بارگذاری ...