به استناد نظریه جنسن[1](1986)، از شرکتی که فرصتهای سرمایهگذاری پائینی برخوردار است، انتظار میرود که جریانهای نقد آزاد بالایی داشته باشد. زیرا هر چه فرصتهای سرمایهگذاری(بالفعل و بالقوه)افزایش پیدا کند، اکثر وجوه مازاد در جهت افزایش ثروت سهامداران از طریق سرمایهگذاری در فرصتهای موجود مورد استفاده قرار میگیرد و افزایش در میزان سرمایهگذاری از محل وجوه مازاد منجر به کاهش این وجوه خواهد شد. بنابراین طبق نظر جنسن و تئوری نمایندگی، تضاد منافع بین مدیران و سهامداران هنگامی تشدید میشود كه شركت، جریانهای نقدی آزاد با اهمیتی(مثبتی) ایجاد كند و با فرصتهای رشد کمی نیز مواجه باشد. در صورت نبود اقدامات کنترلی توسط سهامداران، مدیران شرکتهایی که دارای جریان نقدی آزاد[2] مثبت و فرصتهای رشد کم هستند، ابتدا در پروژههایی با ارزش فعلی خالص[3] مثبت سرمایه گذاری میکنند و به علت کم بودن فرصتهای رشد، در پروژههایی با ارزش فعلی خالص منفی نیز سرمایه گذاری میکنند که موجب از بین رفتن ارزش سرمایهگذاری و در پی آن کاهش قیمت سهام میشود. بنابراین مدیران برای آنکه توسط سهامداران حذف نشوند سعی میکنند با گزارش افزایش سود (جنسن، 1986) و یا با نفوذ و دستکاریهای حسابداری، هزینه های غیر بهینه (گوول و تسی[4]، 1998) را بپوشانند. به همین علت مدیران تمایل زیادی به استفاده از افزایش درآمد اقلام تعهدی اختیاری بمنظور گزارش افزایش سود دارند(چانگ، فرس و کیم[5]، 2005). بنابراین، قابل اتکا بودن و مفید بودن اقلام تعهدی مورد تردید است، چرا که مدیران قادرند آنها را مطابق میل خود تعدیل نمایند(حامدی، 1388).
جریان نقدی آزاد می تواند در ارزیابی سلامت مالی یک شرکت مفید باشد، چرا که تمام مفروضات حسابداری موجود در ساختار درآمد را کنار می گذارد. سود یک شرکت ممکن است رقم بالا و در حال رشد باشد، اما تا زمانی که وجوه نقد آزاد مورد توجه قرار نگرفته است نمیتوان به این نکته پی برد که آیا این سود، برابر نقدینگی حاصل شده برای یک شرکت در یک سال معین می باشد یا خیر؟ صاحبان سرمایه در نهایت علاقه مند به وجوه نقدی آزاد می باشند، چیزی که سود، آن را نشان نمیدهد(مهام، فجرزاده و حسینی، 1385). به عقیده پنمان و یهودا (2009) جریان نقدی آزاد میتواند دارای محتوای اطلاعاتی باشد. بنابراین طبق تئوری نمایندگی به احتمال زیاد مدیران تمایل دارند پول اضافی را با توجه به منافع خود هزینه نمایند و منافع سهامداران را در اولویت بعدی قرار دهند. وقتی سود ناپایدار باشد سرمایه گذاران به منابع اطلاعاتی حسابداری و جریان نقدی آزاد برای تصمیم گیری نیاز خواهند داشت.
تئوری ارزشگذاری حقوق صاحبان سهام بیان میکند که جریان نقدی آزاد نمیتواند با بازده سهام ارتباط داشته باشد(دستگیر و شریفی، 1390) زیرا فاقد ارزش افزوده است(حبیب[6]، 2012؛ ژانگ[7]، 2000)، جریان نقدی آزاد فقط در شرایطی خاص میتواند با بازده سهام ارتباط داشته باشد. بر اساس مدل ارزشگذاری حقوق صاحبان سهام(فرانسیس و دیگران[8]، 2004) سرمایهگذاران علاقه بیشتری به شرکتهایی با پایداری سود دارند. بنابراین در صورت وجود ناپایداری سود، سرمایه گذاران توجهشان را به عواملی چون جریان نقدی آزاد جهت ارزشگذاری جلب میکنند.
پژوهش حاضر بر مبنای حسابداری تعهدی شکل گرفته است و عدم ارتباط بین جریان نقدی آزاد و بازده سهام ممکن است مشروط به فرصت های رشد و کیفیت سود باشد. بنابراین این پژوهش به بررسی ارتباط فرصت های رشد و پایداری سود در ارزشگذاری جریان نقدی آزاد میپردازد. مسئله مذكور در نمودار شماره یك نشان داده شده است.
[1] . Jensen
[2] . Free cash flow
[3] . Net present value
[4] . Gul & Tsui
[5] . Chung, Firth & Kim
[6] . Habib
[7] . Zhang
[8] . Francis et al
فرم در حال بارگذاری ...