ای که بر راغب(1387) مینویسد: وجه اعجاز بیانی قرآن، سرآغاز ظهور علوم فراوانی شد که زبان عربی بدان مدیون است. در طول تاریخ اسلام، پژوهشگران قرآنی به بررسیهای ادبی و متنی این کتاب عظیم پرداختهاند. از جاحظ که به بررسی نظم قرآن پرداختهاست تا کسانی مثل جرجانی و رُمّانی و ابوعبیده و … که نظم واژگانی و انسجام متن قرآن را مورد بررسی قرار دادهاند.
ساختار زبانی و متنی قرآن، از دیدگاه ادبی همچنان مورد توجه قرآن پژوهان بود، تااینکه به ظهور سید؛ قطب و مصطفی صادق رافعی، با نگاهی جدید به مباحث زبانی قرآن پرداختند و زمینههای مطالعاتی جدیدی چون تحلیل مؤلفههای تصویری و تحلیلهای زبانشناسی را در دنیای علوم قرآنی به وجود آوردند.
تجزیه و تحلیل آوایی و معنایی، بخشی از جزء سی ام قرآن کریم، موضوعی است که سعی داریم در چهارچوب زبانشناسی جدید در حیطۀ بررسیهای آوایی و تحلیل گفتمان به آن بپردازیم. به همین دلیل به نظر ضروری میرسد که مباحثی را پیرامون زبان و زبانشناسی که هرچند علمینوین محسوب میشود و در عین حال قدمت خود را در حیطۀ زبان عربی مدیون پژوهشهای قرآنی است، عنوان نماییم. در این بخش علاوه بر کلیات مذکور، به تبیین پارهای از اصطلاحات زبانشناسی که با موضوع تحقیق مربوط است، خواهیم پرداخت.
1-2- 1- زبان قرآن و زبانشناسی جدید
زبان قرآن، مجهز به دانش گسترده و کهنی تحت عنوان علم معانی[1] است که با دستاوردهای جدید علم زبان شناسی همخوانی و سازگاری دارد. به عنوان مثال بخشی از علم معانی که به بررسی نحوۀ گزینش واژگان و چینش عبارات در قالبهای گزارهای فصیح میپردازد، با نحو و ترتیب واژگانی[2] و معنا آفرینی مرتبط میگردد. بخش دیگری از علم المعانی که به مخاطب و مقام- یا همان context- مربوط است، به حوزههای کاربردشناسی و تحلیل گفتمان متصل میشود. حری( 1388) اظهار میدارد، در علم المعانی قرآن بحث در بارۀ ارکان اصلی و فرعی کلام، شامل مسند و مسندالیه یا تقسیمات کلام به خبری، انشایی خبر ابتدایی، کلام طلبی و کلام انکاری یا خبر انشایی و تقسیماتش به نهی و استفهام، تمنا و ندا و غیره با مباحث زبان شناسی به ویژه زبانشناسی نقش گرا و نظریات هلیدی (1985،1994،2002)، سازگاری دارد و دقیقاً با مباحث فرانقشها و ساخت مبتدایی و ساختار اطلاعاتی مشترک میگردد.
پیشینۀ روش زبان شناختی در تفسیر قرآن، به زمان نزول قرآن کریم باز میگردد، هرچند تفسیر به روش زبانشناختی در قالب روش ادبی عرضه میشد (احمدزاده،.1387
حری(1386) به ترجمۀ اثر مستنصر میر میپردازد. میر، در این اثر به بیان مؤلفههای زبانی قرآن کریم پرداختهاست. در این اثر ابتدا جنبۀ شنیداری قرآن، مورد بررسی قرار میگیرد و صنایع ادبی چون سجع و التفات را دلیل تقویت جنبۀ سمعیت قرآن بیان میکند و سپس ژانرهای قرآن و عواملی چون ایجاز، فشردگی، حذف همپایگی و تکرار را در زبان قرآن متذکر میشود. نویسنده به طور گذرا به تصویرسازی در قرآن، به عنوان مؤلّفۀ زبانی قرآن، اشاراتی دارد.
حری( 1386)، مقالۀ زبان شناسی قرآن، اثر حسین عبدالراغب را ترجمه میکند. نویسنده در این جستار، میکوشد ساختارهای زبانی قرآن را که موجب شکوهمندی زبان ویژۀ متون قرآنی است، از منظر زبانشناسی بررسی کند. وی به تبیین جنبههای سازگانی برخی از ساختارهای زبانی قرآن میپردازد و معتقد است که برساخت منحصر به فرد این ساختارها، توسط عناصر درون زبانی، غیرزبانی و پیرازبانی به وجود میآید که در تزیین داخل و خارج زبان قرآن، نقش اساسی دارند.
دستاوردهای جدید زبانشناسی، در حوزههای متفاوت نظری و کاربردی، میتواند به فهم و تفسیر قرآن کریم، کمک شایانی کند.
بررسی و تحلیل کلام الهی، از دیدگاههای آوایی- واجی و دستوری از یک سو و تحلیلهای کلامیو گفتمانی رخدادهای گفتاری آن از سوی دیگر، میتواند نقطۀ اوج شکوفایی روش تفسیر ادبی قرآن باشد، که ظهور آن در زبان شناسی جدید از رخدادهای قرن علمیعصر حاضر است.
1-2-2- زبان عربی
زبان عربی، از خانواده زبانهای سامی[3] است، که ویژگیهای مشترک و خاصی را به همراه زبانهای عبری، آرامی، آکدی و حبشی، از خود نشان میدهند. زبانهای سامی، آواهایی دارند که در زبانهای اروپایی وجود ندارد.
فهمیحجازی(1379) معتقد است این دسته آواهایی که خاص زبانهای سامیاز جمله زبان عربی است، به نامهای حلقی و اطباق، معروف هستند که مبنای این تقسیم بندی، مخرج[4] آواهای تولید شدهاست.
به اعتقاد وی، آواهای حلقی عبارتند از: /ع/، /غ/، /ح/، /خ/، /ه/ و /ء/ و آواهای طباق که در شیوۀ تولید مشترکند و هنگام تلفظ زبان،اندکی به عقب رفته و برآمده، به سقف دهان میچسبند، عبارتند از:/ق/، /ص/ و /ط/ .
از حیث نحوی، زبان عربی همچون دیگر زبانهای سامی، از نظر جنس به مذکر و مؤنث و از نظر شمار به مفرد، مثنی و جمع تقسیم میشود. این خانوادۀ زبانی اساساً دارای واژگان مشترک هستند، اما این واژگان مشترک از نظر معنایی و کاربردی با یکدیگر متفاوتند.
فهمیحجازی( 1379) به ذکر مثال مشترکی در زبان عربی و عبری میپردازد. وی فعل “هَلَکَ” عربی را با “هالِخَ” در زبان عبری، مقایسه میکند، که هر دو از ریشۀ (هَـ لَ کَ)، متعلق به زبان سامیاشتقاق یافتهاند؛ اما معنای “هَلَکَ” در زبان عربی، تنها رفتن به جهان دیگر؛ یعنی مردن است، در حالی که “هَلَخَ”، در عبری هرگونه رفتنی را شامل میگردد.
ساختار نوشتاری کلمه در عربی، بر همخوان استوار است و نقش اصلی در نوشتار زبان عربی، بر عهدۀ صامتهاست و مصوتهای زبان به صورت علائم زیرین و زبرین نشان داده میشود.
بدویت اعراب، هر چند آنان را از هنر و فرهنگ بیبهره کرده بود، اما زبان عربی، قدرت بیان عالیترین مضامین و انتقال زیباترین مفاهیم را داشت و به همین دلیل شعر در محیط عربستان و به ویژه مکه رونق گرفت و شعرا زبان عربی فصیح را به خدمت گرفته و با هنرمندی به خلق اشعار زیبا پراختند و شعرا، از این جهت از احترام والایی برخوردار بودند تا جایی که اشراف و بزرگان، فرزندان خود را برای آموزش زبان عربی فصیح، به بادیه نشینان عرب میسپردند.
عربی هرچند زبانی سلیس و فصیح است، اما بلاغت خود را مدیون قرآن است و به واسطۀ نزول قرآن، زبانی جاودانه گردید و آنچنان که پیشتر نیز گفتیم، ارج و اعتباری که به دلیل ارتباط با قرآن یافت، باعث پایه گذاری علم نحو عربی شد و به تبع آن زبانشناسی عربی، شکل گرفت؛ تا جایی که دانشمندان به سمت و سوی رهیافتهای زبانشناسی عربی رو آوردند؛ از جمله سیبویه که علاوه بر پژوهشهای نحوی عربی که الکتاب نمونه آن است، به آواشناسی زبان عربی نیز پرداخت.
1-2- 3- تحلیل گفتمان
معادل فارسی واژۀ discourde را اصطلاحات گوناگونی تشکیل میدهد. (شمیسا، 1374: 272) لفظ کلام را، برای این واژه قرار میدهد و آنگونه که نادری( 1388: 17) بیان میکند، اولین بار یارمحمدی ( 1372: 198) اصطلاح گفتمان را پیشنهاد کردهاست. وی ابهام واژۀ گفتمان را از سایر معادلها کمتر میداند.
از این رو سخنکاوی یا تحلیل گفتمان، معادل خوبی برای Discourse Analysis است که نوعی تجزیه و تحلیل کلام است و در واقع نوعی مطالعه میان رشتهای است که در رشتههای گوناگون کاربرد دارد. نادری(1388) به نقل از یارمحمدی بیان میکند، که گفتمان مشابه دو روی یک سکه عمل میکند که در یک طرف سکه، گفتار و در طرف دیگر عمل قرار دارد. به این معنا که اولاً گفتار، عبارت از نقشی است که با آن گفتار ملازمت دارد؛ ثانیاً گفتار و عمل، از یکدیگر جداشدنی نیست و ثالثاً چون هر کنشی تحت شرایط اجتماعی خاصی صورت میگیرد، پس تفسیر گفتار نیز تابع شرایط خاص اجتماعی است.
با این دیدگاه، گفتمان، پدیدهای است که در نتیجۀ ارتباط به وجود میآید. گفتمان، دربرگیرندۀ متن است که ممکن است نوشتاری یا گفتاری باشد. به نظر جیمز (1983) بررسی گفتمان با نگاه به موقعیتها و بافتهای مربوط، به صورتهای زبانی معنا میشود.
هلیدی شیوۀ جدیدی را برای تحلیل گفتمان، بر پایۀ زبانشناسی نقش گرا مطرح میکند و به دو بافت بینا متنی و درون متنی اشاره میکند که از طریق پیوستگی و روابط معنایی به وجود میآیند که هر دو به همراه بافت فرهنگی، تفسیر متن را کنترل میکنند.
قرآن، به عنوان متنی که تحت شرایط اجتماعی و فرهنگی خاصی که در حیطۀ قرآن پژوهی، به عنوان شأن نزول مطرح میگردد، رخ دادهاست، یک گفتمان فراانسانی و منحصر به فرد محسوب میشود و برای فهمیدن آن، علاوه بر تفسیر و تحلیلهای روایتی، نحوی و تحلیل از منظر علوم دینی، میتوان از تحلیلهای زبانشناسی با توجه به بافت، فرهنگ و موقعیت نیز بهره گیری کرد.
این پژوهش میکوشد تا با استفاده از ابزارهای تحلیل گفتمان، به تفسیر برخی از سورههای قرآن با رویکردی زبانشناسانه بپردازد
1-2- 4 – متن
متن از دیدگاه زبانشناسی، چه در حیطۀ نوشتاری و چه گفتاری، مجموعهای واحد و معنیدار است. از این دیدگاه، متن یک واحد معنایی است که دارای بافتار است. آنچه در متن اهمیت دارد، معنا است. در متن، مفاهیم در قالب جمله یا عبارت بیان میشود. مفهوم و معنا ویژگی اصلی و مهم متن است. دراندازۀ متن محدودیتی وجود ندارد. یک رمان بلند، از آغاز تا انتها میتواند متن محسوب شود و از سویی دیگر، یک جمله و یا حتی یک واژه نیز میتواند متن محسوب شود. مثل اعلانات عمومی، ضرب المثلها، شعارهای تبلیغاتی و غیره، که خود یک متن به حساب میآید؛ مانند : سکوت! ورود ممنوع! و…
سخنگویان زبان بر اساس شمّ زبانی، بین واحدهای معنا دار(= متن) و یا جملات بی ربط(= غیر متن) تفاوت قائل میشوند و به راحتی متن را تشخیص میدهند. در تولید متن، کلامات و جملات در واقع نوعی رمزگذاری است، که پیام مورد نظر گوینده یا نویسنده در قالب جملات و عبارات به شنونده یا خواننده منتقل میگردد.
در این تحقیق، هر یک از سورههای قرآن را از منظر زبانشناسی سیستمیو نقشگرا یک متن منسجم در نظر گرفتهشدهاست که دارای بافتار[5] است.
1-2- 5- موسیقی درونی و نظم آهنگ
هر نوع کلام فنی یا به عبارتی متن فنی، دارای موسیقی است که برخاسته از چینشهای هجایی، باهم آیی واژگانی و کاربردهایی آوایی است. از این نوع موسیقی به موسیقی ظاهری یا بیرونی تعبیر میشود که وقتی به گوش میرسد، شنونده به وجد میآید. موسیقی بیرونی دستاورد قالبهای مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآید؛ اما موسیقی درونی یا نظم آهنگ درونی، دست آورد جلالت تعبیر و ابهت بیان میباشد که برخاسته از کنه کلام است. در این گونهی خاص موسیقی زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا؛ پیوندی ناگسستنی دارند. در این نوع موسیقی، بسامد آواهای بکار رفته در متن، انتخاب و چینشهای ویژۀ آوایی و هجایی، گزینش و ترتیب واژگانی، موجب زیبایی لفظ میشوند، اما زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا با یکدیگر در هم تنیدهشدهاست و نوایی احساس برانگیز را پدید میآورند که به دور از هرگونه تصنع، بر جان و روح شنونده تأثیر میگذارد. بررسیهای آوایی و هجایی به همراه دیگر تحقیقات با رویکردهای معناگرایانۀ زبانشناسی میتواند رهیافتی برای دست یابی به این نوع موسیقی و ویژگیهای آن باشد. این موسیقی درونی، در سورههای قرآنی به وضوح دیده میشود. بطور مثال، گزینش واژگان تصویرساز “عَسعَس” و “تَنَفَّس”، در سورۀ تکویر در عین اینکه از نظر بسامد آوایی و چینش واجها، نوعی موسیقی را که به قولی آواز گنجشک و بانگ خروس را به ذهن متبادر میکند، مفهوم شب و رسیدن نور پس از آن و به بیانی دیگر انتقال از شب به روز را نشان میدهد و به همراه خود، احساس حرکت و جنب و جوش ناخواسته را به جان و روح انسان مینشاند.
این موسیقی درونی و نظم آهنگ باطنی، همان است که ولید بن مغیره را پس از شنیدن تلاوت قرآن بر آن داشت تا اقرار کند که :” آنچه محمد (ص) میسراید، مایۀ شگفت است؛ به خدایان قسم نه شعر است و نه سحر و نه هذیان. بدرستی که آن سخن خدایی است ناشناخته.” (معرفت، 1368)
1-3- هدف پژوهش
اگر قرآن را رسانهای کلامیبدانیم که حاوی گفتمانهایی است که میان خداوند به عنوان گویندۀ دانای کل و پیامبر به عنوان شنونده و واسطۀ پیام رسانی در یک محدودۀ خاص زمانی، و همۀ انسانها به عنوان مخاطبین عام و بی حد و مرز زمانی و مکانی رخ دادهاست، آنگاه نگرش دوباره به آن از دریچۀ زبانشناسی و بازگشایی مفاهیم پیچیدۀ آن، از این رهگذر لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکی از اهداف پژوهش حاضر، تحلیل معنایی بیست سورۀ پایانی قرآن، به عنوان گفتمان الهی است، به نحوی که بتوان مفاهیم پیچیده و پیامهای آن را از طریق ارتباطات کلامی- واژگانی و بافت و نقشهای زبانی بازگشایی کرد. همچنین این پژوهش بدنبال کشف روابط موجود میان بسامد انواع واجها و نحوۀ توزیع واج در هر سوره میباشد؛ به نحوی که بتوان از روابط واجی به طریقی به مفهوم و بطن معنایی آیات، پی برد. و بالاخره از اهداف پژوهش حاضر، دستیابی به پاسخ علمیو منطقی، این سؤال است که آیا خداوند در هر سوره به عنوان یک گفتمان، آواها و هجاهای خاصی را در رابطه با پیام سوره با ترتیب ویژهای برگزیده و به کار میگیرد؟ تحقیق حاضر همچنین میکوشد تا به روشی برای گشایش برخی از پیچیدگیهای تفسیری بر اساس دیدگاههای تحلیل معنا در حیطۀ زبانشناسی جدید دست یابد.
1-4- اهمیت پژوهش
قرآن کریم را میتوان عالیترین جلوۀ گفتمان دانست که در بستر وحی، به صورت پیام بر پیامبر اکرم (ص) نازل گشته و پیامبر اکرم آن پیام را خالص و سره بدون هیج دخل و تصرفی به همۀ انسانها ابلاغ کرده است.
از آنجا که قرآن دربرگیرندۀ جنبههای متفاوت زندگی بشری در طول اعصار و قرون است و پیامهای آن به یک دورۀ خاص محدود نمیشود؛ با علوم و مطالعات و یافتههای جدید علمیدر پیوندی نزدیک است و در این راستا مطالعات و یافتههای علمیجدید، میتوانند بیانگر بطون مفاهیم قرآنی باشند.
علم زبان شناسی نیز در این عرصه میتواند با اتکا بر نظریات جدید، با نگاهی خاص به آیات قرآن به روشنگری و گره گشایی، پیرامون مفاهیم و بطون قرآنی بپردازد.
در عصر حاضر که دشمنان دین با توسل به علم و تکنولوژی، در برابر معارف قرآنی قد علم کردهاند، ضرورت دارد با تمسک به یافتههای جدید زبانشناسی، صورتهای پیچیدۀ معارف قرآنی را بازگشایی کرد و آنچنان که پرچم(1386: 2) میگوید: “جاهلیت مدرن جهان کنونی از دیدگاه قرآن بازشناسانده شود.”
در این راستا، محققین زبان شناس، از دیدگاههای متفاوت به قرآن و آیات آن نگریستهاند و در پرتو یافتههای جدید زبانشناسی گامهایی به حق روشنگرانه برداشتهاند.
تحقیقات پیرامون قرآن، عموماً با تأکید بر نقش های زبانی، گفتار کنشها، تحلیل گفتمان و ساختارهای روایی قرآن انجام گرفتهاست و جای بررسیهای همزمان معنایی و واجی- آوایی زبان قرآن تا حدودی خالی است.
تحقیق حاضر میکوشد از سویی با استفاده از نظریات دستور نقش گرا و آرای نظری هلیدی به تحلیل معنایی و گفتمانی بیست سورۀ پایانی قرآن کریم پرداخته و از منظری دیگر با رویکردی زبانشناسانه به بررسی، تحلیل و مقایسۀ کاربرد ترتیب و ترکیب هجایی، انتخاب و چینش آواها و نحوۀ توزیع آنها در این سورهها بپردازد.
اهمیت خاص این پژوهش، آنجا مشهود میگردد که سعی میکند به جستجوی پلی ارتباطی بین معنا و صورت واجی- آوایی سورههای قرآنی بپردازد و در چارچوب زبانشناسی نوین، مفاهیم کلام الهی را از دریچۀ ساختار واجی و معنایی بازگشایی کند.
البته ذکر این نکته ضروری است که بررسی حاضر صرفاً زبانشناختی است و به هیچ وجه ادعای تفسیر و تعبیر آیات را که در حوزۀ مطالعات تخصصی دینی است را ندارد.
1-5- سؤالات پژوهش
- بسامد واجها و هجاها در هر سوره به چه شکلی است؟
- آیا میان بسامد واجها و هجاها و نحوۀ توزیع آنها در آیات و سورهها با معنی و مفهوم آنها ارتباطی وجود دارد؟
- هر سوره به لحاظ نظام معنایی از زاویۀ نقشهای بینا فردی، متنی واندیشگانی چه ساختاری دارد؟
- آیا میتوان در چهارچوب زبانشناسی نقشگرای نظام مند، مدلی برای تفسیر قرآن کریم ارائه کرد؟ به چه صورت؟
فرم در حال بارگذاری ...