1-1 کلیات
از آن جایی که موضوع مطرح شده در این پژوهش، جنبه ای اسطوره ای دارد، توضیح مختصری در مورد واژه ی اسطوره و اسطوره شناسی در این بخش ضروری می نماید.
ای برادر قصه چون پیمانه ای است
معنی اندر وی مثال دانه ای است
دانه ی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل(مولوی)
اسطوره ها آیینه هایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره ها به نمایش می گذارند و آن جا که تاریخ و باستان شناسی راه به جایی نمی برند، اسطوره ها به کمک می آیند و فرهنگ بشر را از دوره ی باستان به زمان معاصر می آورند و اندیشه های بلند و منطق گسترده ی انسان هایی ناشناخته، اما صاحب اندیشه را در اختیار ما قرار می دهند (هینلز ، 1386: 9 ) .
در دنیای باستان، خدایان به ندرت موجوداتی فرا طبیعی و غیر ملموس و یا با موجودیت فرا طبیعی کاملاً جداگانه تلقی می شوند. مردم دنیای باستان بر این باور بودند که خدایان، انسان ها و طبیعت پیوندی ناگسستنی دارند و از قوانین یکسانی پیروی می کنند. بدین گونه است که در ابتدا میان دنیای خدایان و دنیای انسان ها، هیچ گونه جدایی از حیث هستی شناسی وجود نداشت. نفس وجودی خدایان باستانی از یک رودخانه، یک دریا، یک توفان و یا عواطف و احساسات بشری مانند عشق و خشم فراتر نبود. به گونه ای می توان چنین تلقی کرد که اسطوره به انسان ها کمک می کرد تا موقعیت خود را در جهان هستی بیابند. در دنیای امروزی واژه ی اسطوره اغلب برای توصیف و بیان موضوعی که واقعیت بیرونی ندارد به کار برده می شود اما در دنیای پیشا مدرن اسطوره رویدادی بود که به تعبیری زمانی اتفاق افتاده بود و همواره نیز تکرار می شد. اسطوره صورتی هنری است که به فراسوی تاریخ و آن چه در وجود بشر بی زمان است اشاره می کند. اسطوره شناسی واقعیت های عینی را بیان نمی کند اما در عین حال باورهای بشری را مدنظر دارد و به گونه ای باور ساز است (آرمسترانگ، 1390: 4).
واژه ی اسطوره، “myth”، برگرفته از واژه ی یونانی “mythos”، به معنی واژه یا داستان است. گاهی اوقات این واژه برای بیان موضوعی که بنا بر باور مردم نادرست و غیر واقعی است به کار می رود، اما اسطوره شناسی مجموعه ای از غیر واقعیات و دروغ ها نیست، بلکه مجموعه ای از واقعیت ها است.
اسطوره شناسی عقاید و باورهای مذهبی را در چهارچوب داستان بیان می کند، در حالی که جوهر و ماهیت عقاید و باورهای دینی به طور معمول واضح است، اسطوره شناسی می تواند بسیار پیچیده باشد. بدین دلیل که اسطوره ها، داستان هایی هستند که بیشتر به کاوش و جستجو می پردازند تا به توجیه و توضیح، اساطیر نمایانگر جستجوی ذهن بشر برای برقراری تعادل میان نیروهای آفرینش و ویرانی و مرگ و زندگی هستند (فیلیپ ، 2004 : 9).
اسطوره همچنین ناشی از ندانستن علل واقعی رویدادها توسط بشر است. به سختی می توان گفت که هر اسطوره به چه زمانی و مکانی تعلق دارد، زیرا اسطوره ها در طی زمان دچار تغییر و تحول می شوند و با هم می آمیزند و اساطیری جدید را شکل می دهند. همان طور که بیان شد اسطوره ها زمان خاصی را نشان نمی دهند اما ممکن است بتوان شباهت هایی را میان بعضی از اساطیر و دوران های خاصی پیدا کرد (آموزگار، 1386: 5).
در اساطیر اقوام مختلف خدایان به گونه ای ملموس و تا حدی بی پرده با انسان ها در ارتباط بوده اند. این ارتباط در جاهایی به مرتبه ای می رسد که انسان ها همکاران و مشاوران خدایان می شوند و به نوعی آن ها را یاری می دهند.
در ارتباط با مفهوم پالایش و تصفیه ی جهان، نیز بازتاب این رابطه را می توان به وضوح دید. حال آن که گاه خدایان از انسان ها دلخوش و
خرسند نیستند و تصمیم به نابودی نوع بشر می گیرند. دلایل این تصمیم خدایان در اسطوره های تمدن های گوناگون متفاوت است.
در این فرایند پالایش به طور معمول خدایان از همان رابطه ی بی پرده با انسان آفریده ی خویش استفاده کرده و از طریق انسانی که یار آن ها بوده، بدین معنی که دستورهای آن ها را بی چون و چرا پذیرفته و اطاعت کرده و بندگی آن ها را به خوبی به جا آورده، نسل بشر و سایر موجودات را حفظ می کنند و با آگاه کردن و راهنمایی کردن او برای فراهم کردن وسیله ای یا انجام کاری برای نجات انسان ها، از او می خواهند این مسئولیت مهم را بپذیرد. همان طور که ذکر شد محصول فرآیند پالایش، نه تنها نجات نسل بشر، بلکه نجات موجودات دیگر نیز، آن هم بهترین و پاک ترین نمونه ها از هر نوع را شامل می شود که این موضوع دلالت بر پالایش و نوسازی در تمام سطوح هستی را دارد (معظمی، 2002: 55).
علت این پالودگی و تطهیر هر چه که باشد، نتیجه اش کمال و بازگشت هستی به زمان نخستین و پاک و عاری از آمیختگی است که در لحظه ی آفرینش نخستین وجود داشته و این خود نوعی پالایش و پاکیزگی آیینی است. همان گونه که عنوان شد این پالایش فعلیت یافتن دوباره ی آفرینش جهان است. می توان گفت که به نحوی زمان؛ هستی، انسان و حتی کائنات را کهنه و دچار استمرار کرده است و با این پالودگی می توان از آن کهنگی و استمرار رهایی یافت و آن لحظه ی ناب اساطیری که در فضای آن، جهان، هستی را آغاز کرده بود دریافت و درک کرد (الیاده، 1387: 70).
“جم” برترین پادشاه پیشدادی است که از جاودانان محسوب می شده است. او بر اثر وسوسه ی اهریمن، جایگاه و مقام خود را از دست می دهد و فناپذیر و میرا می شود. کارهایی چون گستراندن زمین، بنا نهادن نوروز، و پایه گذاری طبقات اجتماعی به جم نسبت داده شده است (رضایی راد، 1389: 178).
کامل ترین و مفصل ترین مطالب مربوط به داستان جم و پالایش جهان در اساطیر ایرانی، در فصل دوم وندیداد، بخشی از بخش های پنج گانه ی اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، بیان شده است.
موضوع اصلی وندیداد، طهارت و پاکیزگی آیینی است، اما در آن به اسطوره ها و افسانه های ایران باستان، از جمله به اسطوره ی جم، پادشاه دوره ی زرین، پرداخته شده است.
در وندیداد، فرگرد دوم چنین آمده است اورمزد ابتدا از جم خواست تا دین زرتشتی را بپذیرد و آن را به مردمان نیز آموزش دهد اما او این پیشنهاد را قبول نمی کند اما می پذیرد که انسان ها را از طریق دور نگه داشتن مرگ و بیماری و پیری از آن ها نیک بخت و کامیاب کند و جهان اهورامزدا را ببالاند.
در نتیجه ی این امر، گیتی از مردمان و جانداران دیگر پر می شود و جم درخشان به کمک ابزارهای که اورمزد در اختیارش قرار داده است، جهان هستی را طی سه مرحله می گستراند. سپس اورمزد، جم را از فرا رسیدن زمستانی سخت و مرگبار آگاه می کند و از او می خواهد که با ساختن “ور” (دژی زیرزمینی) و بردن بهترین نمونه ها از هر گونه به آن “ور” نسل جانداران را حفظ کند (معظمی، 2002: 55).
در اساطیر هندی نیز در مورد فرآیند پالایش جهان، این گونه بیان شده است که “ویشنو” در نخستین و سومین مظهر خود در هیات ماهی و گراز ظاهر می شود تا شرایط لازم را برای یک آغاز نو فراهم آورد. ماهی، “منو” را که قرار است فرمانروای آینده ی همه ی موجودات باشد، از نابودی قریب الوقوع کیهان به وسیله ی سیلی هولناک آگاه می کند. و از او می خواهد که قایقی بسازد تا به سلامت توفان و سیل را پشت سر بگذارد (دالاپیکو، 1385: 26).
در اساطیر یونانی نیز این گونه نقل شده است که تایتان آفریننده ی بشر، به محض مطلع شدن از فرو فرستادن سیل و توفان توسط خدای بزرگ یونان باستان، “زئوس”، که از انسان ها خشمگین شده، پسر انسانی خود “دیوکالیون” را آگاه می کند و از او می خواهد با ساختن قایقی خود و همسرش را نجات دهد (بیرلین، 1389: 170).
در اساطیر بین النهرینی در مورد فرآیند پالایش جهان نسخه های سومری که کهن تر است و نسخه ی بابلی (اکدی) وجود دارد. در نسخه یاروایت سومری “انکی”، زیور سودرا را از خشم خدایان آگاه می کند و به او می آموزد تا با ساختن کشتی ای بزرگ خود و سایر موجودات را از سیل و توفانی که حاصل خشم خدایان است برهاند. و در نسخه ی بابلی این “اِآ” ایزد آبها است که “اوتناپیشتیم” را از وقوع توفان و سیلی عظیم که در اثر خشم خدایان نسبت به انسان ها طغیان گر در شرف وقوع است مطلع می کند و او نیز با ساختن کشتی بزرگ نسل بشر و موجودات را حفظ می کند و در نهایت در کنار همسرش به جاودانگی و نامیرایی دست پیدا می کند (هوک، 1381: 62).
شایان ذکر است که در اساطیر و باورهای کهن سامی نیز فرآیند پالایش جهان مطرح شده است. در این اساطیر نیز “یهوه” خدای بزرگ از طغیان و ناپاکی بندگان خود خشمگین و آزرده می شود و تصمیم می گیرد که نسل بشر و موجودات دیگر ار از روی زمین با فرو فرستادن سیل و توفانی بزرگ محو کند. اما در این میان “نوح” که انسانی عادل و پارسا بود مورد التفات خداوند قرار می گیرد و خداوند از او می خواهد که کشتی ای بسازد و با خانواده ی خود و جفتی از هر نوع جاندار در کشتی سوار شود تا از خشم “یهوه” و سیل و توفان در امان بماند و نیای نسل جدید بشر باشد (بیرلین، 1389: 162).
فرم در حال بارگذاری ...