مسکن یکی از نیازهای اساسی انسان است که موقعیت اجتماعی، کیفیت زندگی و رفاه و جایگاه او را در جامعه تعیین می کند. خانه ها مکانی هستند که باید خوب طراحی و خوب ساخته شوند و به طور مطلوب در ارتباط یا عوامل محیط زیستی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار گیرد. در واقع می توان گفت مسکن بر روی زندگی روزمره انسان، سلامت و امنیت و رفاه او تاثیر می گذارد در واقع به عنوان یک عنصر کالبدی می تواند ارتباط دهنده بین جامعه و محیط زیست باشد (Golubchikov & Badyina, 2012:9). بیش از نیم قرن از آغاز آپارتمان سازی در کشور می گذرد. دلایلی زیاد و متفاوتی برای این موضوع بیان شده است؛ از جمله زیاد شدن جمعیت، کمبود زمین برای احداث خانه های تک واحدی، امنیت بیشتر در مجتمع های مسکونی، توان مالی شهروندان و بسیاری دلایل دیگر که بر افزایش آپارتمان سازی و توسعه ی آپارتمان نشینی تاثیر می گذارند. هر چند تمامی دلایل بیان شده به طور مستقیم و غیر مستقیم با این موضوع ارتباط دارند. اما مجتمع های به عنوان پیچیده ترین و اساسی ترین عملکرد در عرصه معماری دو قرن اخیر به حساب آمده و می توانند تاثیرات بسیار زیادی بر رفتار ساکنین و روابط آنها داشته باشند. این مجتمع ها ترکیب فضاهای باز و بسته متعددی هستند که به هم مرتبط بوده و در هم تنیده اند. فضای باز به عنوان بخش جدایی ناپذیر مجتمع های مسکونی، هم از نظر روابط اجتماعی و هم از نظر ساختار و منظر شهری حائز اهمیت هستند. در واقع فضاهای باز مسکونی به نوعی تبلور ماهیت زندگی جمعی هستند و موجب فرآهم آمدن موقعیت هایی برای رشد خلاقیت، زمینه معاشرت تقابل و تعامل اجتماعی ساکنین می شوند (یزدانی و تیموری، 1391: 86). توانایی یک جامعه در دنبال کردن ابعاد پایداری، تا حدود زیادی به توانایی اجتماع یعنی مردم، نهادها و اوضاع جغرافیایی و بوم شناختی آن جامعه بستگی دارد. ایجاد توانایی شامل قابلیت های انسانی، علمی، فناورانه، سازمانی، نهادی و منابع جامعه می شود. یکی از اهداف اصلی در ایجاد توانایی، افزایش قدرت ارزیابی و شناخت مسائل مربوط به انتخاب خط مشی و شیوه هایی اجرای طرق مختلف توسعه است که به درک مردم جامعه مورد نظر از محدودیت ها، قوت ها و الزامات زیست محیطی بستگی دارد. به طور مسلم، هدف پایداری بقاء انسانهاست که افزون بر ابعاد بوم شناختی و اقتصادی، دارای بعد اجتماعی نیز هست. در بعد اجتماعی پایداری هدف ایجاد فرآیند توسعه ای است که تداوم آن منوط به گسترش روز افزون همبستگی و یکپارچگی اجتماعی است. در حقیقت، مهم ترین اهداف در این بعد، خلق تمدن انسانی با توزیع عادلانه درآمدها به منظور کاهش فاصله بین اغنیا و فقرا است. در این بعد، باید نقش همبستگی، هماهنگی در عمل و مشارکت بین بخش ها و افراد را ایفا کند. برای این نوع توسعه به واقعیت جهانی و منطقه ای تبدیل شود همکاری و تفاهم بین المللی ضروری است (ساسان پور، 1390: 140). پایداری اجتماعی در عملکرد توسعه نقش مهمی را ایفا می کند و سطح تمرکز در توسعه پایدار برای دستیابی به پایداری اجتماعی به عوامل تاثیرگذار در توسعه و برنامه ریزی توسعه برای حال و آینده بستگی دارد. از منظر جهت گیری اجتماعی برای بهینه سازی ظرفیت مداوم توسعه به عنوان یک موقعیت مکانی طولانی مدت برای روابط انسانی و توسعه فرهنگی مناسب می باشد. این پژوهش به دنبال آن است تا با بررسی شاخص های پایداری اجتماعی در مجتمع های مسکونی میزان پایدار بودن آن را از جهت حس تعلق، مشارکت، برابری، همبستگی اجتماعی، دسترسی و… بررسی کند و نتایج آن را در جهت اجرای بودن در برنامه های و پروژه ها در مورد مجتمع مسکونی قرار دهد.
-2 طرح مسئله
در نیمه دوم قرن بیستم، بخصوص در سه دهه آخر آن، شهرها با سرعت زیادی گسترش یافته و کشورها با سرعت بیشتری به شهرنشینی و افزایش شهرها و جمعیت شهری خود دست زده اند. رویکرد صرف شهرسازی به ابعاد کالبدی- کارکردی شهر بدون توجه به ارزشها و اهداف اجتماعی و اقتصادی مترتب بر آن، فلسفه وجودی شهرها، به عنوان محلی برای زندگی را با تردیدهای جدی مواجه کرد، به گونه ای که عمده انتقادات علیه این نوع برنامه ریزی، متوجه اهداف و ارزش های اجتماعی و کیفی و به عبارتی «قابل زیست بودن شهر» متمرکز شده بود (مهدیزاده، 1381: 292- 291). این امر خارج از ادامه روند تکاملی و تحول اجتماعی صد ساله اخیرایران، نتیجه سرعت گرفتن سرمایه داری در چهارچوب یک اقتصاد تک محصولی متکی بر صادرات نفت و کاهش اهمیت بخش کشاورزی و در نتیجه ایجاد روند مهاجرت از روستا به شهرها می باشد. بروز بحران آسیب زای مسکن و ضرورت آپارتمان نشینی در کل دنیا، اساسا” بازتاب انتقال از جوامع مبتنی بر کشاورزی، نظام ایلاتی و طایفه ای خانواده های پدر سالار و گسترده به نوع دیگری از جوامع مبتنی بر صنعت و خدمات با نظام استقرار شهری و بروز فرهنگ نو ظهور فردگرایی با خانواده های هسته ای می باشد. رشد و گسترش ابعاد فیزیکی و اجتماعی شهرها، ناشی از افزایش جمعیت شهری، تاثیرات قابل توجه و در عین حال اجتناب ناپذیری را بر زندگی شهری گذاشته است. این تاثیرات طیف وسیعی از معضلات و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و نابسامانی های کالبدی- فیزیکی را شامل می شود. ضمن اینکه هر یک از ابعاد مذکور در ارتباط متقابل، یکدیگر را نیز تحت تاثیر قرار می دهند. آپارتمان نشینی به عنوان پدیده ای نوین در جوامع شهری، چه در کشورهای در حال توسعه و چه در کشورهای توسعه یافته سبک زندگی مردم را تغییر داده است. نیاز فوری و مبرم اکثریت مردم شهرنشین به مسکن و ناهماهنگی تهیه آن با رشد جمعیت بویژه در شهرهای بزرگ موجب شده که بیش از هر امر دیگر به کمبود مسکن توجه شود و در این راستا بیش از آنکه مسائل روانی و اجتماعی خانواده در تامین مسکن مورد توجه قرار گیرد عامل کمی متاثر از عوامل اقتصادی سایر عوامل را تحت الشعاع قرار می دهد. امروزه به علت جبر زندگی و تک بعدی نگری و اصل قرار گرفتن اقتصاد، بسیاری از ارزشهای انسانی، اجتماعی، و فرهنگی نادیده گرفته می شود (ضرغامی، 1389 :2). روند آپارتمان سازی در کلان شهرها کشور به دلایل گوناگون از جمله: افزایش جمعیت، کمبود زمین و گرانی مسکن، با سرعت و ضرب آهنگ بالایی شروع شد و به مرور به شهرهای دیگر سرایت کرد. ساخت مجتمع های آپارتمانی در نقاط گوناگون شهرها و اسکان افراد دارای فرهنگ های خاص، تنوع فرهنگی و نداشتن شناخت کافی از دیگران که به اصطلاح همسایه هم، به شمار می روند، مشکلاتی را برای ساکنان به وجود می آورد. در این زمینه دولت ها نیز معمولا” در تولید مسکن بیشترین توجهات خود را معطوف به تولیدانبوه، سرعت بخشیدن به اجرا، پاسخگویی به کمبود مسکن و کنترل بازار مسکن معطوف می نمایند و در چنین شرایطی موضوعات اقتصادی و فنی اصلی ترین نقش را ایفا می کنند زیرا اقدامات عجولانه و سریع در تولید و انبوه سازی، در بسیاری از مواقع سبب توجه به کمیت و غفلت از کیفیت شده است این در حالی است که علل ایجاد مجتمع های مسکونی عواملی چون برقراری امنیت، بهره گیری از امکانات بیشتر و بهتر، کاهش هزینه ها، همگرائی اجتماعی، حس تعلق به مکان که زیر مجموعه پایداری اجتماعی است، می باشند. طی دهه های اخیر آپارتمان نشینی در کشورمان به شدت افزایش یافته است. در بسیاری از شهرهای بزرگ، خانه ها و جنگل ها تخریب شده اند و ساختمان های مرتفع و مجتمع های مسکونی جای آنها را گرفته است. تجاری شدن مجتمع های مسکونی و انتشار دیدگاه منفی نسبت به آنها به عنوان مراکز ناهنجاریهای اجتماعی این فضاها را نه تنها به تعامل اجتماعی و گروهی میان شهروندان تبدیل نکرده است بلکه این امر منجر به انزوا و بیگانگی، عدم حس همسایگی و تعلق به مکان شده است. با توجه به نابسامانی ها و نظر به وجود مجتمع های مسکونی و بلند مرتبه سازی های صورت گرفته در منطقه 22 تهران، این تحقیق بر آن است با مطالعات و انجام تحقیقاتی جامع در راستای پایداری اجتماعی، چارچوبی مناسب برای برنامه ریزی مجتمع های مسکونی جهت ارتقای تعلقات اجتماعی و کیفیت سکونت و دستیابی به شاخصهای توسعه پایدار اجتماعی را پیشنهاد کند.
فرم در حال بارگذاری ...