رشد جمعیّت بشر نهتنها افزایش تصاعدی ندارد بلکه در حال کاهش است. در طی سی سال گذشته از تعداد فرزندان بهدنیا آمده توسط زنان جهان کاسته شده است. در مقیاس جهانی، زنان معاصر به اندازه نصف مادران خود بارور میشوند. نگاهی دقیقتر به اعداد و آمار تأیید کننده این واقعیت مستند خواهد بود. چهل سال پیش هر مادر بهطور متوسط بین ۵ تا ۶ کودک به دنیا میآورد ولی در حال حاضر به نصف مقدار قبلی رسیده است(پیرس، 2008)[1]. خانواده اصلیترین واحدی است که تصمیمات باروری، هدفهای فرزندآوری و رفتارهای
باروری در آن شکل میگیرد(تافلر ، 1383). و در برنامههای تنظیم خانواده همیشه زنان جزء گروههای هدف بودهاند و زنان در سیاستهای کنترل جمعیّت و تنظیم خانواده جزء گروههای هدف اصلی به حساب میآیند. به ویژه در برنامههای کنترل باروری و موالید این امر اهمیّت بیشتری دارد. در طی اجرای برنامههای کنترل جمعیت در ایران در دههی 70 بیشترین برنامهها معطوف به زنان بود. سیاست کنترل موالید در ایران توانست سطح باروری را به سطح جایگزین و زیر جایگزین برساند و به این وسیله ایران در همهی مناطق شهری و روستایی انتقال باروری را تجربه کرد. اعمال سیاستهای کنترل موالید موجب تغییرات شگرفی در ساختار جمعیتی جوامع شد که مهمترین آن میتوان به انتقال باروری اشاره کرد، یعنی انتقال از باروری کل سطح بالا به باروری کل سطح جایگزین و زیر حدّ جایگزین. این تغییر شگرف با مدت زمانهای مختلف و کیفیتهای گوناگون در کشورهای جهان اتفاق افتاد. ایران از آنجمله کشورها بود که در اواخر قرن 20 به جرگهی این گفتمان پیوست و بهطور جدی کنترل موالید را تجربه کرد. به شکلهایی که کمتر از یک دهه باروری کل آن کاهش چشمگیری یافت و در بسیاری از مناطق به سطح جایگزین رسید و در یک دههی اخیر، بسیاری از استانها و مناطق شهری و روستایی آن شاهد باروری سطح جایگزین و زیر حدّ جایگزین است. در اینجا منظور از باروری سطح جایگزین، سطحی از فرزندآوری است که در آن یک نسل از زنان تنها آن تعداد فرزند کافی برای جایگزینی خود و والدینشان را بهدنیا میآورند که برابر با 1/2 فرزند برای هر زن است(ویکس[3]، 68:2005). نیل به این هدف بدون شک مدیون سیاستهای جدی معطوف به رفتار تولید مثل زنان و البته مشارکت و تصمیم گیری خود آنها نیز بوده است.
فرم در حال بارگذاری ...