جوامع امروزی به « جامعه سازمانی» شهرت یافته اند و سازمان ها نیز به مانند جوامع، دارای فرهنگ منحصر به فرد هستند كه موجب تمایز آنها از یكدیگر می شود. هر سازمان از فلسفه، اعتقادات، ارزش ها و هنجارهای خاصی برخوردار می باشد.”فرهنگ سازمانی”به مثابه سرچشمه فرآیندهای سازمانی از قبیل ساختار، سلسله مراتب، نحوه روابط انسانی، شیوه مدیریت و نگرش ها و طرز تلقی اعضای سازمان است. به نقل از« دیل و كندی » ( طوسی، ۱۳۷2 ،ص ۱۰).
اندیشه مشترك اعضای یك گروه یا طبقه كه آنها را از دیگر گروه ها مجزا میكند فرهنگ نامیده می شود. فرهنگ سازمانی با نفوذ در همه روابط حاکم بر سازمان می تواند الگو های سازمان را متحول کند و بر عملکرد سازمان و کارکنان اثر بگذارد (شان چانگ، 2011).
همۀ اعضاء سازمان اتفاق نظر دارند كه یك دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نامرئی هدایت میكند. شناخت و درك چیزی كه فرهنگ سازمان را میسازد، شیوۀ ایجاد و دوام آن به ما كمك میكند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه كنیم(قریب وند، 2012).
فرهنگ سازمانی را بر اساس شیوه فعالیت سازمان تعریف می كنند كه در معنای گسترده می توان شیوه تولید، روش پرداخت دستمزد و پاداش، رفتار كاركنان و هر عمل دیگر سازمان را زیر فرهنگ سازمانی جای داد. بنابراین هر سازمان دارای فرهنگی است كه رفتار كاری سازمان را شكل می دهد به منظور اینكه سازمان ها از اثر بخشی لازم برخوردار شوند باید متناسب با مأموریت، تكنولوژی، حجم عملیات و متغیرهای دیگر از فرهنگ سازمانی مقتضی برخوردار باشند(یزد خواستی، رجایی پور و ولوی، 1388).
» گارث و كوئین » فرهنگ سازمانی را به چهار دسته ، فرهنگ عقلانی، فرهنگ ایدئولوژیك ، فرهنگ توافق و مشاركت و فرهنگ سلسله مراتبی تقسیم نمود ه اند. فرهنگ عقلانی از طریق تمركز فعالیت های یكپارچه و متمركز درونی مشخص می شود و موجب رقابت یك سازمان با سازمان های دیگر می شود، ارز ش های محوری این نوع فرهنگ را كارآیی و سودمندی تشكیل می دهند. فرهنگ ایدئولوژیك برخلاف فرهنگ عقلانی بر عدم تمركز قدرت متمركز است و متوجه رشد و رقابت بیرونی می باشد، اهداف گستردة رهبری موجب تعهد در افراد نسبت به سازمان می شود. فرهنگ مشاركتی مبتنی بر عدم تمركز قدرت، تنوع فعالیت ها و توجه داخل ی به حفظ سیستم می باشد، بنابراین روابط اعضاء بسیار دوستانه و مبتنی بر تعاون است و این موجب روحیة بالای گروه و اعتماد بسیار آنان نسبت به هم می شود . فرهنگ سلسله مراتبی نیز همانند فرهنگ مشاركتی و برخلاف فرهنگ عقلانی و ایدئولوژیك مبتنی بر توجه داخلی و حفظ سیستم می باشد و و ویژگی آن تمركز قدرت و فعالیت های یكپارچه است(هافستد، 1991).
ساختار های فرهنگی سازمان ها باید متناسب با سازمان طراحی شود. فرهنگ سازمانی متناسب که در آن به کارکنان توجه ویژه شود می تواند مولفه های فرسودگی شغلی را در کارکنان بهبود ببخشد. در این شرایط است که نوع رابطه سازمان با کارکنان و کارکنان با سازمان تعیین کننده موفقیت یک سازمان است بنابراین رشد و یا عدم رشد فرهنگ سازمانی در کارکنان می تواند میزان فرسودگی شغلی کارکنان را تحت تاثیر قرار دهد.
فرسودگی شغلی ( خستگی عاطفی ناشی از کار) واکنشی ممتد به محرکهای تنش زای مزمن عاطفی و بین فردی در کار می باشد که به کمک سه بعد خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فردی (حس ناکارآمدی) توصیف می شود (مزلاچ ، 2003ص 47) و فشار مزمنی را ایجاد می کند که ناشی از ناهماهنگی یا عدم تجانس میان کارگر و شغل می شود. سندرم فرسودگی شغلی از سه جزء تشکیل شده که امروزه در کانون توجه محققان و روانشناسان است .اجزای این سندرم عبارت از فرسودگی جسمی(خستگی و فقدان نیرو)، فرسودگی هیجانی(افسردگی احساسات مربوط به درماندگی) و فرسودگی نگرشی یا دگرسان بینی خود. این عارضه امروزه درصد قابل توجهی از کارمندان و کارکنان را در سازمان ها رنج می دهد و به علت کاهش توان کاری آنها و در نتیجه کارآمدی پایین، توجه محققان و همچنین مدیران سازمان ها را به خود مشغول داشته است. این عارضه حتی زندگی خارج از محیط کار و زندگی خانوادگی را نیز با اختلال مواجه می سازد. کاهش کارایی، نارضایتی شغلی، کاهش سلامت عمومی و پایین آمدن سطح مقاومت و تحمل از جمله پیامدهای فرسودگی شغلی است(نریمانی و عباسی، 1388: 79).
در سازمان های موفق توجه و تمرکز متولیان سازمان بر نقش فرهنگ سازمانی تعیین کننده توسعه و موفقیت سازمان خواهد بود. به نظر می رسد رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت کارکنان نکته کلیدی این مسئله است سازمان ها در تلاشند که با رشد مولفه ای فرهنگ سازمانی در کارکنان، هم به رشد و توسعه سازمان کمک کنند و هم رضایت شغلی را در کارکنان بیشتر کنند.
رضایت شغلی حالتی مطبوع ، عاطفی و مثبت حاصل از ارزیابی و یا تجارب شغلی است، مفهومی دارای ابعاد، جنبه ها و عوامل گوناگون كه باید مجموعه آنها را درنظرگرفت. ازجمله این عوامل، می توان به صفات كارمند، نوع كار، محیط كار، و روابط انسانی كار اشاره نمود(ساعتچیb،1386).
جامعه معلمان، جامعه سازمانی است که اثرگذاری و ارتباط مسائل آن با سایر سازمان ها و سیاست های کلان(اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی) بر کسی پوشیده نیست. توسعه و برنامه ریزی جهت انجام اقدامات مناسب، نیازمند شناخت ابعاد گوناگون فرهنگ سازمانی و نحوه تاثیرگذاری آنان بر انواع نگرش ها و رفتارهای معلمان است. در این پژوهش این مساله كه هر یك از مولفه های فرهنگ سازمانی، فاصله قدرت، ابهام گریزی، مرد گرایی/ زن گرایی، جمع گرایی/ فرد گرایی چگونه بر رضایت شغلی و فرسودگی شغلی تاثیرگذار است، هدف و مساله اصلی این پژوهش است.
[1] -Hofsted Organizational Culture Questionnaire
[2] – Smitb Kendal and llaline
[3] – Maslach
[4] – Organizational culture
[5] – Deal & Kennedy
[6] – Rational Culture
[7] – Ideological Culture
[8] – Consensual Culture
[9] – Hierarchial Culture
[10] Job burnout
فرم در حال بارگذاری ...