وبلاگ

توضیح وبلاگ من

طراحی مرکز مطالعات، آموزش و اجراینمایش های آیینی

 
تاریخ: 29-11-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

 

 

1-1- طرح موضوع

 

انسان به مثابه حیوانی اجتماعی یعنی حیوانی كه قادر نیست در انزوا بسر برد و ناگزیر از تشكیل واحدی از یك قوم و یا ملت است، عمیقاً به چنین تجارب جمعی متكی است. زیرا هویت یك گروه اجتماعی عبارت است از مجموعه مشترك آداب و رسوم، اعتقادات، زبان، اساطیر، قوانین و مقررات رفتاری آنها. ولی از همه مهم تر آن است كه این گروه می بایست قادر به تجربه نمودن هویت خویش باشند. مراسم آیینی یكی از روش هایی است كه هم یك قبیله بدوی و هم یك جامعه بسیار پیشرفته می تواند این هویت را تجربه كند. بنابراین می توان به مراسم آیینی بعنوان رویدادی نمایشی و به نمایش بعنوان مراسمی آیینی نگریست.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در کشور ما، بسیاری از این مراسم ناخواسته فراموش شده اند و هیچ چیز جایگزین آنها نشده است. خلأ برگزاری مراسمی که مردم را در فضاهایی اجتماعی جمع می کند و بسیاری از نیازهای روانی و اجتماعی زیستن آنها را پاسخ می دهد، بی جواب مانده است. فراموش نکنیم که اینگونه مراسم به تجمعی عادی امکان تبدیل شدن به اجتماعی با هویت را می دهند که  می تواند سکویی باشد برای نیاز مردم به گفتن و شنیدن و داشتن اوقاتی خوش.

 

1-2- ضرورت پژوهش

 

بطور کلی هدف از نمایش عبارت است از دست یافتن به مرحله آگاهی بالاتر، دریافت بصیرتی چشمگیر در مورد ماهیت هستی و بازسازی توش و توان انسان برای رودررو شدن با جهان. به اصطلاح نمایشی: تزکیه و پالایش و به اصطلاح مذهبی: ارتباط، روشنگری و اشراق. بدین ترتیب هنر نمایش، آیینه ای است که در آن جامعه به تماشای تصویر خود می نشیند و جامعه نیز بطور ناخودآگاه تمایل دارد که آنچه را مشاهده می کند در زندگی و شیوه نگرش خود منعکس سازد.

 

بررسی دیدگاه های مختلف در مورد زنده كردن هویت های اصیل گم شده با تاكید بر زمینه فرهنگی (نمایشی)كه ضمن فراهم كردن محیطی فرهنگی، محیطی در جهت انجام فعالیت های روزمره مردمی و مسائل تفریحی را شامل شود. سخن از محیطی فرهنگی (تاكید بر نمایش) در معماری را می توان در ریشه های عمیق تاریخی در زندگی بشر جستجو كرد. درگذشته فضاهای شهری محل ملاقات و گفتگوی شهروندان بوده، افراد در این مکان گرد هم می آمدند و برمبنای سنت های کهن ( جشن ها، اعیاد، مراسم مذهبی و …) با یکدیگر ارتباط برقرار کرده، معاشرت می نمودند. محیط های شهری جایی بود که در آن انسان به ارضای نیازهای اجتماعی خود می پرداخت. به عبارت دیگر، محیط های شهری حوزه فرهنگی بود. در دوران معاصر فضاهای باز شهری اغلب برای اتومبیل طراحی شده اند، که نه تنها برای ارضای نیازهای اجتماعی مناسب نبوده، سبب قطع رابطه اجتماعی و نادیده گرفتن سنت ها و فرهنگ جوامع نیز شده است. به این ترتیب شکل ظاهری فضاهای بازِ شهری برای حرکت اتومبیل نقش اصلی را یافته و نقش مردمی که قرار است از فضاهای باز شهری به عنوان فضاهای اجتماعی- فرهنگی استفاده کنند، نادیده انگاشته شده است. مشکلاتی که این دیدگاه به وجود آورد و صدماتی را که بر جوامع و هویت شهرها وارد کرد، متفکرین را بر این داشت که فضاهای باز شهری را برای عملکردهای مختلف به وجود آورند. این موضوع را نه تنها در ابعاد قومی و محلی بلكه با دیدی بازتر در ابعاد ملی و فراملی می توان نگریست.

 

1-3- هدف از پژوهش

 

با توجه به موضوع پژوهش، توجه به دیدگاه های مختلف و جدید در برخورد با محیط های شهری در پژوهش مطرح خواهد بود. ایجاد محیط شهری مطلوب در جهت بهتر شدن زندگی مردم و مشاركت مردم در زمینه های تفریحی و نمایشی، همچنین بالا بردن سطح فرهنگی و ایجاد گفتگوی معنایی و بصری با آن در هر لایه اجتماعی و كاربردی كردن موضوع پروژه با در نظر گرفتن تمام مسائل طراحی آن، هدف از پژوهش است.

 

با توجه به این اهداف، سوال اصلی پژوهش را می توان اینگونه بیان کرد: چگونه می توان یك فضای شهری را همساز با مردم و فعالیت هایشان بوجود آورد، بطوریكه پتانسیل های اصلی مطرح شده در آن رنگ و بوی فرهنگی و تفریحی داشته باشد؟

 

1-4- روش پژوهش

 

به وجود آوردن فضای شهری در بستری تفریحی، خدماتی و فرهنگی ریشه ای تاریخی در معماری دارد. انسان از زمانی كه شهرنشینی را

دانلود مقالات

 تجربه كرد و دارای تمدن شد با این فضاها و مسائل مربوط به آن درگیر بوده است. نتایج بدست آمده از این تحقیقات بوجود آمدن فضاهایی نظیر Balboupark و Puppet Theater در آمریكا یا مراكز شهری یونان و رم باستان و Cultural Tours-Kruger Park در آفریقا و  … می باشد. توجه به نگرش های جدید در این موضوع و دیدگاه های مختلف در برخورد با آن، چه از نظر عملكردی و چه از نظر محتوایی، در پروژه التزام خواهد داشت. بدین ترتیب اینگونه بنظر می رسد كه می توان رمزگشایی اصول پژوهش را بر پایه روند تاریخی و تجربه های بدست آمده در بستر محیطی و تحلیل و توصیف تاثیر تمدن های مختلف بر روی هم جستجو كرد.

 

1-5- روش جمع آوری اطلاعات

 

مطالعات، اطلاعات و داده های لازم از تحقیقات کتابخانه ای شامل مراجعه به مجموعه منابع و مأخذ مرتبط با موضوع، تهیه پرسشنامه، مصاحبه با افراد صاحبنظر ، فیش نویسی و       بانک های اطلاعاتی داخلی و بین المللی می باشد. در مرحله طراحی، از نقشه ها و عکس های هوایی، تحقیقات میدانی شامل مجموعه مطالعات منتهی به انتخاب سایت جهت طراحی و بررسی های محیطی لازم از قبیل دسترسی ها، جانمایی ها در سایت، ارتباط این مجموعه با مجموعه های اطراف در جهت طراحی مطلوب، به منظور گردآوری اطلاعات استفاده می شود.

 

1-6- فرآیند پژوهش

 

پس از بررسی و مطالعات مقدماتی برای شناخت ابعاد مختلف موضوع به روش كتابخانه ای به منظور دست یافتن به تعاریف كلی و مفاهیم پایه ای و كلید واژه های اصلی پژوهش، با قیاس واستنتاج اطلاعات با یکدیگر و با بررسی نمونه های موردی مشابه داخلی و خارجی به برنامه ریزی فیزیکی و ابعاد و سرانه های مورد نیاز در طرح خواهیم رسید. با توجــه به اینكه این پژوهش در نهایت به كار طراحی منجر خواهد شد، لازم است بررسی انتخاب سایت طرح انجام گیرد. مراحل مقدماتی طراحی نیز همین مرحله انجام می شود كه شامل ایده اولیه طرح، شناسایی فضاهای مورد نیاز، استانداردها و تحلیل اطلاعات، جمع بندی و نتیجه گیری انجام گرفته و درنهایت فاز اصلی طراحی در قالب نقشه های معماری، ماكت و انیمیشن های داخلی و خارجی می باشد.

 

1-7- تعاریف و مفاهیم کلی پژوهش

 

1-7-1- تعریف نمایش

 

   جوهره بنیادین و زیربنایی قالب نمایشی چیست و نمایش چه چیزی را می تواند رساتر از هر رسانه ارتباطی دیگری بیان كند؟ هزاران كتاب درباره نمایش نوشته شده و بنظر نمی رسد هنوز تعریف جامعی از این واژه بدست آمده باشد. فرهنگ آكسفورد نمایش را چنین معنا     می كند: «تألیفی به نثر یا نظم كه داستانی را از طریق گفت و شنود و كنش بازگو می كند و برای آوردن به روی صحنه آماده شده و با صحنه پردازی، جامع آرایی و حركتهای همراه آن، به مثابه زندگی واقعی عرضه می شود.» این تعریف نه تنها ناشیانه و پر طول و تفصیل است، بلكه مطلقاً نادرست نیز هست. از عبارت «تألیفی از نثر یا نظم» چنین استنباط می شود كه متن نمایش می باید از قبل تدوین شده باشد، بنابراین تعریف مزبور را نمی توان برای نمایشهای    فی البداهه بكار گرفت. عبارت «داستانی را از راه گفت و شنود بیان می نماید» نیز قابل انطباق بر نمایشهای بی كلام(پانتومیم) نیست. «برای آوردن به روی صحنه آماده شده» نیز حق مطلب را در مورد نمایش های تلویزیونی، رادیویی و سینمایی ادا نمی كند و اما عبارت «با صحنه پردازی و جامه آرایی…» نیز همیشه صادق نیست. نمایشهای خوبی وجود دارند كه بدون هیچگونه آرایه و پیرایه ای در جامه و صحنه، به اجرا در آمدند. در عبارت «به مثابه زندگی واقعی عرضه می شود» هم اندكی زیاده روی شده است چنین فرضی مستلزم آن است كه تمام نمایشها به شیوه واقعگرایانه تهیه شوند. تعاریفی كه در فرهنگ های دیگر وجود دارد نیز به همین اندازه نادرست وگمراه كننده است. واقعیت این است كه هنر نمایش چنان در ژرفای تار و پود و سرشت انسان تنیده شده كه تعیین حد و مرز قاطعی بین فعالیت های عام تر و نمایش بطور اخص تقریباً ناممكن است. بطور مثال، می توان نمایش را همان تجلی غریزه ی بازی دانست. كودكانی كه نقش پدر و مادر و یا سرخپوست و كابوی را بازی می كنند به یك تعبیر در كار بداهه سازی نمایشی هستند یا می توان به نمایش بصورت مظهری از مراسم آیینی كه یكی از ابتدایی ترین نیازهای اجتماعی بشریت است، نگریست. مراسم رقص های قبیله ای و مناسك مذهبی و رویدادهای ملی، همگی از عناصر نمایشی قوی برخوردار هستند. نمایش و آیین هر دو در  تجربه های جمعی همراه با پشتوانه سه جانبه بازخورد بازیگر به تماشاگر و تماشاگر به تماشاگر و بازیگر به بازیگر هستند. (مارتین، 1382، ص32-31)

 

همچنین می توان نمایش را پدیده ای دانست كه برای دیدن عرضه می شود و انسان به قصد دیدن آن می رود، بعبارت دیگر تماشاواژه- Spectacle- (چیزی كه باید دیده و یا شنیده شود) است. همان طور که در فرهنگ یونان نیز واژه تئاتر به معنای مكانی است كه انسان برای تماشای چیزی می رود. ورود پیروزمندانه یك امپراطوری فاتح به روم و یا مبارزات گلادیاتورها و شیرهای وحشی، مراسم اعدام در ملاء عام، تمامی مسابقات ورزشی، همه و همه جنبه های نمایشی داشته و دارند. هیچ یك از این امور را نمی توان نمایش بطور اخص نامید، ولی        حد فاصل بین هر یك از آنها و نمایش بسیار مبهم است. پس نباید هیچگاه تعاریف را بصورت مطلق بكار برد، زیرا در این صورت، خودِ همین تعاریف مانعی در راه گسترش و پیوند اشكال نوین و نوآوری در نمایش می شوند. بطور کلی نمایش، كنشی تقلیدی است. كنشی برای تقلید و یا بازنمایی رفتار بشر. بنابراین نمایش یك قالب ادبی محض نیست. عنصری كه نمایش را می سازد فراسوی واژه ها قرار دارد و عبارت است از كنش یا عملكردی كه اندیشه و مفهوم مورد نظر پدید آورنده اثر را تحقق كامل می بخشد. بنابراین می توان گفت هنر نمایش ملموس ترین و عینی ترین شكل بازآفرینی موقعیت ها و روابط انسانی است و این امر ناشی از آن است كه نمایش برخلاف قالب های روایی كه به بازگویی رویدادهای گذشته گرایش دارند، در ابدیت زمان حال جاری است، در «اكنون» و«اینجا» نه در «آن وقت ها» و «آنجا». از طرفی نمایش، اجتماعی ترین نوع هنر است و همین از جمله امتیازات عمده تئاتر زنده بر انواع نمایش های ضبط شده ماشینی است. نمایش بنا به ماهیت ذاتی خود، آفرینشی جمعی است. برتولت برشت، نیز نمایش را شیوه ای عملی و تئاتر را آزمایشگاهی برای آزمون رفتار انسان تحت شرایط گوناگون می دانست. بدین ترتیب می توان شیوه ای دانست كه به كمك آن می توان وضعیتی را بر روی صحنه طراحی كرد و پیامدهای آن را آزمود. (مارتین، 1382، ص27)

 

1-7-2- عوامل اصلی تشکیل دهنده نمایش

 

 نمایش در وسیع ترین مفهوم خود بر دو عامل حركت و صدا استوار است. زمانی یكی بر دیگری برتری یافته و در شرایطی، عكس آن مصداق پیدا كرده است. در نهایت به ساختمانی پیچیده و متعادل دست یافتند. اجزاء و عناصر تشكیل دهنده این فرآیند عبارتند از: بازیگران، كارگردانان، طراحان لباس، گروه فنی نور و صدا، نمایشنامه، تماشاگران، محل واقعه یعنی محلی ثابت یا سیار برای اجرای نمایش.

 

1-7-2-1- تعریف بازیگر

 

 به گفته استلا آدلر، استاد بازیگری، بازیگر بعنوان تعبیرکننده نمایشنامه، مهمترین عنصر نمایش بوده و بدون آن نمی توان یك نمایش داشت. در حقیقت بازیگر كلامی است كه در قالب جسمانیتی زنده درآمده است. بعبارتی دیگر او متن ارائه شده ازسوی نویسنده را تفسیر نموده و بدان جسمانیت می بخشد. برخی معانی فعل بازی كردن طبق آنچه در فرهنگ «وبستر» آمده، عبارت است از اجرا روی صحنه، بازآفریدن، تجسم بخشیدن، نقش بازی كردن، وانمود كردن و یا اجرای نقشی مشخص. اما بازی كردن چیزی بیشتر از معنای عام آن است. بازیگر نقش هایی را ایفا می كند كه كس دیگری است. همه بازیگران صرفنظر از زمان و مكان اشتراكاتی دارند. آنها دو وظیفه اصلی دارند: یكی آنكه باید محور اصلی نقش را دریابند و دیگر آنكه، باید آن را به تماشاگر منتقل كنند. از این رهگذر می توان وظیفه بازیگر را در ابلاغ جوهر نقش به تماشاگر در سه نوع از رابطه مورد توجه قرارداد: 1- رابطه بازیگر و شخصیت نمایشی، 2- رابطه بازیگر و موضوع، 3- رابطه بازیگر و تماشاگر.

 

1-7-2-2-تعریف تماشاگر

 

نویسنده و گردانندگان نمایشنامه فقط نیمی از فرآیند كل را تشكیل می دهند. نیم دیگر متشكل است از تماشاگر و واكنش های او. بدون تماشاگر، نمایشی وجود نخواهد داشت و آن نمایشنامه ای در شمار ادبیات محض است. در اجرا، نمایشنامه یا مورد پذیرش تماشاگر قرار   می گیرد و یا مردود می شود. با توجه به برداشت تماشاگر نسبت به موضوع می توان مضمون نمایش را در چند قلمرو قرار داد: اگر تماشاگر كاراكترها را مانند خدایان و موجوداتی فراتر از خویش بیابد در قلمرو اسطوره واقع می شود، اگر تماشاگر به كاراكترها مانند انسانهایی بسیار برتر و بالاتر از خویش بنگرد در قلمرو حماسه قرار می گیرد، هرگاه تماشاگر كاراكترها را هم تراز خویش بداند با سبك واقعگرا روبرو است و بالاخره اگر تماشاگر كاراكترها را موجوداتی پست تر از خویش بیابد در حوزه طنز قرار دارد. (مارتین، 1382، ص47)

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

« پراکنش مکانی و زمانی گاماروس در سواحل استان مازندران بابلسر و فریدون کنارجداسازی و تهیه تک کلون های القاء کننده پرحساسیتی دیررسDTH) ) از لیشمانیا ماژور و ارزیابی آن ها … »
 
مداحی های محرم