پس از انقلاب صنعتی و افزایش رقابت بین تولیدکنندگان و بالا رفتن انتظارات مشتریان نیاز به تحول عظیم در سیستمهای تولیدی احساس شد. در کنار این مساله بوجود آمدن مسائلی چون کاهش زمان راهاندازی، افزایش حجم تولید، افزایش تنوع قطعات، کاهش هزینه سرمایهگذاری در ابزار و تجهیزات، کاهش فضای مورد نیاز، کنترل سراسری بهتر و موارد بسیار دیگر، ابعاد جدیدی را در بازار رقابت تولیدکنندگان بوجود آورد که استراتژی تکنولوژی گروهی[1]یكی از راهبردهای طراحی شده برای پاسخگویی به این نیازها میباشد. تکنولوژی گروهی یك تکنیک تولیدی است که طی آن قطعات با خصوصیتهای یكسان در یك گروه قرار میگیرند و مجموعهای از ماشینآلات نیز که برای تولید آنها به کار برده میشوند به طور مناسبی طبقهبندی شده و در یك واحد استقرار مییابند. تولید سلولی[2] یكی از کاربردهای اولیه قواعد تکنولوژی گروهی برای ساخت و تولید میباشد که بر مبنای آن هر سلول متشكل از تعدادی ماشینآلات و تجهیزات تولیدی، قادر به پردازش گروهی از قطعات تحت عنوان خانواده قطعات[3] که دارای فرآیندهای تولیدی مشابه هستند، میباشد. با ظهور اتوماسیون[4] و سیستمهای یكپارچه کامپیوتری[5]، سیستمهای تولیدی به تدریج مسیر خود را در جهت افزایش انعطافپذیری تغییر دادند که سیستمهای تولید سلولی نیز از این قاعده مستثنی نبودند. سیستمهای تولید انعطافپذیر[6] به علت داشتن قابلیتهای بالا در زمینههای مختلف، به سرعت توانستند جایگزین سیستمهای تولید قبلی شوند. معایبی از قبیل خاص منظوره بودن سلولها و نیز تنوع تولید پایین در آنها صاحبان
صنایع را بر آن داشت تا با ایجاد اتوماسیون در سلولها و افزایش انعطافپذیری آنها، به قابلیتهای توامان سیستمهای تولید سلولی و سیستمهای تولید انعطافپذیر دست یابند. این نوع سیستمهای تولیدی که تحت عنوان سلولهای تولیدی انعطافپذیر[7] از آن نامبرده میشود تا حدودی از اصول اولیه تکنولوژی گروهی (که طراحی سلولها براساس آن است) فاصله میگیرند زیرا اصل متمایز بودن گروهها (سلولها) در این نوع سیستمها کمرنگ می باشد. بدین معنی که به علت اتوماسیون، سلولها قادر به تولید انواع مختلفی از قطعات (خانواده قطعات) میباشند.
شرکتها و موسساتی که به فروش کالاها یا خدمات اشتغال دارند، اغلب با مسئلهی فروش ظرفیت محدودی از یک کالای خاص در یک افق زمانی محدود روبرو هستند. چنانچه در بازار مشتریان متنوعی وجود داشته باشند که حاضر به پرداخت قیمتهای مختلف در قبال محصول دریافتی باشند، اغلب این امکان وجود دارد که با تنوع بخشیدن به محصول ، اقسام گوناگونی از مشتریان را هدف فروش قرار دهد. بدین ترتیب محصول را با قیمتهای متفاوتی به فروش رساند و به ازای یک محصول در یک زمان خاص یا ارائهی خدمات با کیفیتی بالاتر ، وجه بیشتری را از مشتری دریافت کرد. بدین منظور باید نخست دربارهی نحوهی قیمتگذاری و نیز تعداد محصولات تخصیص یافته به هریک از انواع مشتریان تصمیم گیری کرد. چگونگی انجام این تصمیم گیریها، موضوع بحث “مدیریت درآمد” است.
مدیریت درآمد را میتوان بدین صورت تعریف کرد: هنر بیشینه سازی سود حاصله از ظرفیت محدودی از محصولات، در یک افق زمانی محدود، از طریق فروش هر محصول به مشتری مناسب در زمان مناسب و به قیمت مناسب. این مقوله، فعالیتهای نظیر متمایزسازی قیمت ورد کردن برخی از مشتریان در انتظار مراجعهی مشتریان سودده تر را شامل می گردد.
در طول دهه گذشته در بسیاری از صنایع، مدیریت درآمد تبدیل به ابزاری حیاتی در بهبود و افزایش سطح سوددهی شرکتها شده است. یک شرکت ممکن است سود بسیاری را از دست بدهد فقط به این دلیل که قیمتهای تعیین شده از سوی او برای محصولاتش همراستا و هماهنگ با تقاضا نباشد. حجم بسیار زیادی از تحقیقات انجام شده بر یافتن استراتژی بهینه در قیمتگذاری پویا و تخصیص موجودی با هدف حداکثر کردن سود، تمرکز داشته است. شرکتهای هواپیمایی جزء اولین شرکتهایی بودند که این گونه استراتژیهای پویا را در عمل پیاده کردند.در این پژوهش یک مسئله توام تولید سلولی – قیمت گذاری توسعه داده شده است. که با تعیین قیمت برای هر کالا در هر رده به منظور حداکثر کردن درآمد با تعیین میزان تولید هر کالا در هر دوره تاثیر آن را بر شکل سلول و نحوه تخصیص قطعات به سلولها بررسی میشود.
فرم در حال بارگذاری ...