مشکلات جامعه ی متمدن امروزی و فشارهای زندگی ناشی از آن مربوط به قشر خاصی نیست، بلکه همه ی افراد و گروه ها در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی تحت تاثیر تنش ها و چالش های روانی قرار میگیرند. بنابراین بهداشت روانی موضوع مهمی است که کمتر از یک قرن است مسوولان دولتی و بهداشتی و دست اندر کاران مربوطه تلاش جدی در خصوص آن برداشته اند. بنحوی که سازمان بهداشت جهانی (World Health Organization WHO= )سلامت روانی را در مراقبت های اولیه بهداشتی قرار داده است.بنابراین لازمه زندگی سالم و پویا و رشد و شکوفایی افراد داشتن سلامت روانی همانند سلامت فکر و روان و حفظ آن، توانایی مقابله با مشکلات و پالش های زندگی،توانایی داشتن تعامل و روابط سالم و صمیمانه با دیگران و داشتن زندگی هدفمند و پربار برای هر انسانی از اهمیت زیادی برخوردار میباشد
یكی از اجزای بسیار مهم اضطراب، نگرانی میباشد و تحقیقات متعددی،همراه با كاهش عملكرد اجتماعی،شغلی و روانی فرد همراه میباشد. از سوی دیگر مفهوم كیفیت زندگی به عنوان یك شاخص مهم در سلامت اجتماعی و روانی ،جهت تعین نیازهای مراقبتی روانی-اجتماعی در گروه های مختلف از افراد جامعه خصوصا جوانان مورد استفاده قرار میگیرد. نگرانی در بین گروههای مختلف اجتماعی حاکی از تهدیدهای پنهان روانشناختی است و این فشارها میتواند در طبقات خاصی از جامعه بیشتر مشاهده گردد. دانشجویان نیز یکی از گروهها یی میباشند که به دلیل نوع فعالیت و نقشی که انجام میدهند و همچنین انتظارات متعددی که دیگران از آنها دارند و مسئولیتی که برای خود قائل هستند، بیشتر تحت فشار و آسیبپذیری قرار دارند. مشاهدات نشان میدهند که دانشجویان، مشغولیت فکری زیادی با مسائل شغلی آینده، اهداف شخصی، مسائل مالی و همچنین روابط دارند که اجزای اصلی تشکیل دهنده نگرانی را شامل میشوند. با این وجود، برخی آمارها و نیز مشاهدات حاکی از آنند که توجه چندانی ، به این مقوله نمیشود. برای چنین توجهی، اولاً لازم است شیوع و گستردگی حیطههای نگرانی در دانشجویان مورد بررسی بیشتر و دقیقتر قرار گیرد و ثانیاً ارتباط آن با پیامدهای مخل سلامتی روشنتر شود. از اینرو، مطالعه حاضر با دو هدف فوق طراحی گردید. از آنجا که، در سالهای اخیر، مفهوم کیفیت زندگی به مثابه شاخص مهمی از سلامتی مطرح شده و به علاوه، میتواند کارایی تدابیر درمانی و کیفیت مراقبت را ارزیابی و نیازهای بهداشتی جامعه را مشخص کند(1)، از این شاخص برای بررسی اثرات نگرانی در دانشجوین استفاده شد. وجود نگرانی و اثرات آن احتمالی آن بر كیفیت زندگی و سلامت اجتماعی-روانی و جسمانی دانشجویان میتواند عملكرد آنان را دركسب علم و دانش تحت تاثیر قرار دهد و عواقب فردی و اجتماعی جبران ناپذیری را در پی داشته باشد.
به این ترتیب، کاهش سطح کیفیت زندگی، در حضور نگرانی میتواند هم وجود نگرانی و هم عواقب آن را محرز کند. از طریق بررسی کیفیت زندگی میتوان گروههای در معرض خطر را بهتر شناسایی کرد و تدابیر لازم برای پیشگیری از نزول سلامتی در آنها به کار بست.
اولویتبندی افراد جامعه از نظر نیاز به تدابیر بهداشتی هم میتواند از پیامدهای دیگر آن باشد که با توجه به کمبود منابع در کشور ما میتواند برای مدیران نظام بهداشتی سودمند باشد. اما لازمه همه این موارد، بررسی میزان و چگونگی ارتباط بین نگرانی با کیفیت زندگی است. لذا این تحقیق به منظور بررسی و تعیین ارتباط بین میزان نگرانی دانشجویان با كیفیت زندگی آنها در دانشجویان دانشگاه علوم پزشكی و خدمات بهداشتی درمانی استان مركزی انجام گردید.
کلیات:
از ازل تا امروز و حی تا ابد موجودات زنده دست به هر کاری می زنند تا زننده بمانند. در حقیقت ” شوق زندگی” خواست اصلی همه موجودات زنده خصوصا انسان میباشد. انرژی زیست شیمیایی هر موجود زنده در مسیر بقا جاری است،اما در مرحله مشخصی از تکامل ،بخشی از این انرژی صرف تولید مثل و ثبات زندگی میشود، و حیات در زندگی آیندگان ادامه مییابد.
موجود زنده میتواند قوی ،سرشار از انرژی،توانای کسب غذا، آماده دفاع از خود باشد ، و یا مریض، رو به اضمحلال ،ضعیف و در نهایت در شرف نابودی باشد.هنگامی که انسان گرسنه،تشنه،یا بیمار است،تقریبا فاقد حال و هوای دوست داشتن است و فردی تحریک پذیر،خشن،پرخاشگر، و ناامید بنظر میرسد. هنگامی که هیچ عاملی موجود زنده را تهدید نمی کند،انسانها بگونه ای عمل میکنند که گویی منبع انرژی جدیدی را دارا هستند.عشقی متعادل نسبت به خود و دیگران برای ادامه بقا در آنها مشاهده میشود.
تا زمانی که انسان با محرک خاصی روبرو نشود حالت تعادل نسبی خویش را حفظ می نماید . در هر زمانی که در معرض فشار قرار گیرد و تعادل درونی وی به مخاطره افتد،معمولا واکنش از خود نشان میدهد.واکنش میتواند تنی- روانی و یا روان تنی باشد.
بر طبق اصل ثبات، همه موجودات زنده قادرند به محرکات درونی و بیرونی پاسخ یا واکنش نشان دهند .هنگامی که او تحریک میشود،تعادل او نیز به هم میخورد.و هر موجود زندهای تمایل دارد تعادل پیشین را باز یابد.
شکی نیست که مکانیسم های عصبی،غددی،وآسیب شناسی- فیزیولوژیکی واسطه هایی هستند میان متغییر های روان شناختی و بیماری( 1).
زندگی در محیط بیش از حد شلوغ،مواجهه با تغییرات زندگی خانوادگی،موقعیتهای دردناک،مشاغل سنگین،از دست دادن شغل و پیوند های زناشویی،تعصبات،و مورد تعقیب و آزار قرار گرفتن ممکن است باعث واکنشهای هیجانی شدیدی گردد که بشدت بر تحریک دستگاه شبکه ای و ترشح غدد تاثیر گذارد.افزایش جمعیت ، مهاجرت، فقر، اختلافات خانوادگی، ونقصان در کیفیت تعاملات اجتماعی میتواند باعث فراخوانی آن دسته از پاسخهای ایمنی شناختی –فیزیولوژیکی گردد که مقاومت فرد را نسبت به بیماری کاهش دهد(2،3).
تحریک بیش از حد ممکن است باعث”برانگیختگی افراطی دستگاه خود مختار و قشر مغز شود که به عملکرد شناختی یا حرکتی منجر شود.این بر انگیختگی مستمر و یکنواخت ممکن است به تغییرات فیزیولوژیک و همچنین رفتاری منجر شده و آمادگی عمومی فرد را برای ابتلا به بیماری افزایش دهد(3).
تغییرات محیطی می تواند تاثیر عمیقی روی تعادل هورمونی بدن داشته باشد ،و گروهی از عوامل اقتصادی –اجتماعی و اجتماعی فرهنگی نقش تعیین کنندهای در علت شناسی اختلالات روان تنی دارند(4).
درجامعه رو به پیشرفت که افراد بیش از گذشته در برابر موقعیت های تنش زا قرار میگیرند . به نظر می رسد بهداشت روانی مربوط به همه انسان ها و کل جامعه می شود. لذا یک مساله مهم بین المللی میباشد که کل انسانهای روی زمین باید در جهت تامین بهداشت روانی همکاری نمایند(5).
تعریف کیفیت زندگی:
کیفیت زندگی مفهوم وسیعی است که همه ابعاد زندگی از جمله سلامت را در بر می گیرد. این اصطلاح که در زمینه های گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هم استفاده می شود، اغلب در مطالعات پزشکی کاربرد دارد و از نظر بیشتر متخصصان شامل ابعاد مختلف فیزیکی، فیزیولوژیکی ، اجتماعی، جسمی و معنوی می باشد.
کیفیت زندگی از نظر لغوی به معنی چگونگی زندگی کردن است . با وجود این مفهوم آن برای هرکس منحصر به فرد و با دیگران متفاوت می باشد. عده ای از محققان این واژه را پیچیده تر از آن می دانند که بتوان آن را در یک جمله توصیف نمود . علیرغم اینکه در مورد تعریف کیفیت زندگی چالش های متعددی وجود دارد، ولی متخصصین در محدوده ای از مفاهیم با هم اتفاق نظر دارند. بعضی از متخصصان در مورد ذهنی بودن و پویا بودن این مفهوم توافق دارند. اغلب آنها معتقدند کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی و در برگیرنده حقایق مثبت و منفی زندگی است. از طرفی عده ای آن را یک مفهوم فردی قلمداد می نمایند، به این معنا که حتماَ باید توسط خود شخص، بر اساس نظر او و نه فرد جایگزین تعیین گردد. سازمان جهانی بهداشت تعریف جامعی از کیفیت زندگی ارائه داده است: درک فرد از وضعیت کنونی اش با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی می کند و ارتباط این دریافت ها با اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویت های مورد نظر فرد.
عصر امروز را عصر اضطراب می نامند . مشکلات و پیچیدگی های زندگی کنونی، انبوه اطلاعات و تغییر سریع آنها ، بی توجه ای به تعالیم دینی و اخلاقی و ارزشهای خانوادگی و ملی ، زیر پا نهادن سنت ها و نهایتا غرق شدن در دنیای صنعت و فناوری غول آسای قرن حاضر، برای افراد ساکن بر روی این کره خاکی اضطراب های فزاینده ای را به ارمغان آورده است (6 (
بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی در بیش از 400 میلیون نفر در جهان به اضطراب مبتلا هستند(7) این پدیده علت اولیه تا 25 درصد از تمام مشکلات روانی محسوب می شود( 8 .(اضطراب از دو بخش کاملا مستقل تشکیل شده است. اول تهیج پذیری یا اضطراب جسمانی که بیشتر بر جنبه های هیجانی و نشانه های بدنی مثل تعریق،سرخ شدن چهره،افزایش ضربان قلب و موارد مشابه تاکید دارد(9 (. و مولفه دوم ، نگرانی یا اضطراب شناختی است که در آن جنبه های شناختی بر جنبه های بدنی غلبه دارد.نگرانی یکی از اجزای مهم اضطراب میباشد. و به صورت پیش بینی و انتظار وقایع ناخوشآیند در آینده تعریف می شود(10 (.
مفهوم اضطراب به اجزای شناختی و رفتاری تقسیم میشود. جزء رفتاری اضطراب در افراد به صور مختلف تظاهر می یابد.بگونه ای که افراد مبتلا به اضطراب مشابه در بسیاری از موارد ممکن است علایم متفاوتی یا حتی متضاد داشته باشند. این مسئله امکان بررسی اضطراب و عوارض آن را مشکل می سازد. این در حالی است که جزء شناختی اضطراب که همان نگرانی است از ثبات بیشتری برخوردار میباشد و الگوی مشابه تری را در افراد تعقیب می کند.لذا بررسی آن نیز دقیق تر از اضطراب می باشد)11(.
مطالعات گوناگونی نشان می دهند که نگرانی با افزایش خطر بروز اختلالات روانی، اختلالات اجتماعی و شغلی ، افزایش استفاده از خدمات بهداشتی و مشکلات جسمانی در جامعه همراه میباشد )12(.
مطالعات انجام شده در مورد نگرانی در ایران اندک است . هرچند دربعضی مطالعات انجام شده بیش از 35 در صد دانشجویان از نگرانی متوسط و شدید رنج می برند که این میزان بالاتر از گزارش های دیگر کشورها میباشد(13 (.
نیازهای اساسی انسان:
انسان موجودی نیازمند است و بجز برای زمانی کوتاه ندرتا به یک ارضای کامل دست می یابد.
به عقیده بسیاری از انسان شناسان و دانشمندان علوم انسانی، انسان همواره نیازهایی دارد که عامل اصلی حرکت، تلاش و رفتارهای او می باشد.
شناخت نیازهای فرد و فراهم آوردن شرایط و امکاناتی که بتواند در حد مناسب و متعادل به رفع نیازهای او بپردازد، ضمن آن که موحب پیشگیری از مشکلات ، اختلالات جسمی و روانی میشود، موجب رشد و شکوفایی استعداد های وی نیز می گردد.
تعریف نیاز:
نیاز ، یک تقاضای طبیعی برای حفظ تعادل حیاتی بدن و سازگاری هرچه بهتر ارگانیسم با محیط می باشد. تعادل حیاتی به این معنی است که بدن تمایل دارد یک محیط داخلی ثابت را برای خود حفظ کند. به عبارت دیگر، انسان همواره به دنبال تعادل است، بروز نیاز باعث بر هم زدن تعادل فرد شده و فرد جهت حفظ هموستاز ، تمام نیروها و افکار خود را بسیج خواهد نمود.
از دیدگاه نظریه پردازان انسان شناسی، نیازهای انسان به دو دسته تقسیم می شوند:
الف:نیازهای اولیه، که تامین آنها برای حفظ و برقراری تعادل بدن ضروری میباشد.
ب:نیازهای ثانویه، تاثیر مستقیمی جهت برقراری تعادل نداشته و صرفا برای سازگاری بیشتر و بهتر روانی-اجتماعی فرد می باشند.
نخستین عاملی که محرک انگیزش تلقی میشود، نیاز است. دانشجویی که احساس نیاز می کند، مفهوم آن این است که در فعالیت معینی نیازش برآورده میشود. بنابراین ، نیاز به موفقیت هنگامی پدید میآید که فرد در رسیدن به هدفی که لازمه اش کوشش رضایت بخش است توفیق حکمرانی، رهبری و دردست گرفتن اختیار دیگران را کسب نماید. نیاز در حقیقت پایه و بنیاد اغلب رفتارها را تشکیل میدهد (1).
در سال 1954 ابراهام مازلو(A.H.Mazlow) نیازهای انسان ها را به 5 گونه و نهایتا در سال 1970 به 7 گونه بصورت سلسله مراتب تقسیم نمود.
او این نیازها را به دو دسته مهم گروه بندی نمود:
الف: نیازهای کمبود(Deficiency needs) و
ب: نیازهای رشد(Growth needs) یا هستی
او بیان نمود که نیازهای رده بالاتر هنگامی پدید میآیند که نیازهای رده پایین ارضاء شده باشد، و هرگاه نیازهای رده پایین با نیازهای رده بالا برخورد کنند، در شرایطی برابر نیازهای رده پایین چیره می شوند.
او اعتقاد دارد که بالاترین سطح کارکرد هنگامی نمایان میشود که فرد به خودشکوفایی دست یافته باشد. یعنی تمام نیازهای او در سلسله مراتب انگیزه ها ارضاء شده باشد.
مازلو نیازهای 1 الی 4 نیازهای رده پایین یا کمبود یا بنیادی و نیازمندی های 5،6 و 7 نیازهای رده بالا یا رشد و پیشرفت را تشکیل میدهند.
سلسله مراتب نیاز مازلو:
7-خودشکوفایی (Self actualization)
6-نیازهای زیبایی (Aesthetic needs)
5-نیازهای شناختی (Cognitive needs)
4-نیاز به احترام و با ارزش بودن
3-نیازهای عشق و وابستگی (Love and belonging needs)
2-نیازهای ایمنی (Security needs)
1-نیازهای فیزیولوژیک (Physiological needs)
مازلو ، اختلاف بین نیازهای کمبود و نیازهای رشدی را به شرح زیر بیان می نماید:
الف: در صورت رفع نیازهای کمبود، تلاش جهت ارضای نیازهای رشد شروع خواهد شد.
ب:تامین نیازهای کمبود ، نقش پیشگیری داشته، یعنی از ابتلا به بیماری پیشگیری خواهد نمود. در صورتی که تامین نیازهای رشد ، موجب تندرستی میگردد.
ج:با برآورده شدن نیازهای کمبود، فرد احساس راحتی و آرامش میکند، ولی با ارضای نیازهای رشد در فرد احساس رغبت جهت انجام فعالیت ها ایجاد میشود.
د:نیازهای کمبود در همه انسان ها یکسان میباشد ، اما نیازهای رشد از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
ه:جهت رفع نیازهای کمبود فرد ممکن است به دیگران وابستگی داشته باشد ولی جهت رفع نیازهای رشد خود اتکایی وجود دارد.
بر اساس تحقیقات دانشمندان در خصوص نیازها به شرح مختصری از این مراتب از پایین به بالا اشاره میگردد.
فرم در حال بارگذاری ...