مطالعه تطبیقی به کارگیری الگوی دو عاملی هرزبرگ در ارزیابی مقایسهای انگیزش کارگران موقت ایران و سوئد
تحقیق:
پس از انقلاب با تصویب قانون کار در ایران، به جهت نگرش حمایتی از کارگران که درتدوین این قانون مد نظر قرار گرفته بود، مفاد قانون یاد شده رابطه بین کم و کیف کار با مزد را قطع و تقریباً غالب ابزارهای قدرت را از مدیران در هدایت کارگران سلب کرد. بر این مبنا تدریجاً با عنایت به اینکه کارگران به محض قطعیت استخدام، اخراج از کارخانه را منتفی دانسته و رابطه بین کم و کیف با مزد دریافتی نمیدیدند انگیزه خود را در انجام وظایف محوله و افزایش کم و کیفی و تولید از دست دادند. در مقابل کارفرمایان و مدیران در واحدهای تولیدی و غیرتولیدی به فکر چاره افتاده و تدریجاً قراردادهای موقت کار شکل گرفت. بر مبنای قرارداد موقت کار، سعی شد که پرداختی به کارگران بر مبنای حداقل مصوب قانون کار به عنوان یک مقدار ثابت، تنظیم و پرداختهای اضافی به نحوی مرتبط با کمیت و کیفیت عملکرد آنها مرتبط شود.
اگر چه به جهت فشارهای قانونی، اوایل درصد ناچیزی از واحدهای تولیدی از این رویه تبعیت می کردند، ولی تدریجاً قراردادهای موقت فراگیر شده و حتی به سازمانهای دولتی نیز کشیده شد. بر اساس این قراردادها در انتهای دوره قرارداد، کارفرما با اعطای حق و حقوق قانونی کارگر، امکان فسخ رابطه استخدامی و یا به کارگیری مجدد آن بر اساس قرارداد موقت جدید را دارد.اگر چه بهره وری و راندمان در واحدهای تولیدی یا غیرتولیدی مرتبط با قراردادهای موقت به قدر قابل توجهی بیش از واحدهای مربوط به استفاده از کارگران با رابطه استخدامی دائم بوده، تدریجاً احساس عدم امنیت شغلی و امکان اخراج کارگر در هر لحظه، وفق نظر مدیریت یا کارفرما انگیزه کار و تولید دلسوزانه در کارگران موقت را تضعیف کرد.
بر این مبنا برای کارفرما و مدیریت، در چنین واحدهایی استفاده از اهرمهای انگیزش در راستای افزایش کارآیی و بهرهوری کارگران به عنوان یک مسئله اساسی در آمد. فرایند مناسب انگیزش و بر انگیختن کارگران در چنین محیطهایی که الان در کشور بیش از نیمی از
کارگران تولیدی را به خود اختصاص میدهد، از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و این امر مستلزم شناخت یک الگوی مناسب در راستای برانگیختن کارکنان است. الگویی که بتواند عوامل موثر بر انگیزش کارکنان و شدت تاثیر یا درجه اهمیت هر یک را مورد ارزیابی قرار دهد.
یکی از الگوهای معروف در بین الگوهای انگیزش، مدل دو عاملی هرزبرگ است. طی تحقیقی که اخیراً در ارتباط با کارگران موقت در بخش گردشگری و خدمات بیمارستانی انجام شده، از مدل هرزبرگ در ارزیابی انگیزش کارکنان موقت استفاده شده است و در این تحقیق، هدف محقق از به کارگیری الگوی یاد شده در ارزیابی کارگران موقت ایران در سطح شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل و مقایسه نتایج بدست آمده با مطالعه انجام گرفته در سوئد است.
بنابراین سوال اصلی این تحقیق عبارت است از؛
به کارگیری الگوی دو عاملی هرزبرگ در ارزیابی انگیزش کارگران موقت ایران (شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل)چه تفاوتی با نتایج تحقیق انجام شده در سوئد دارد؟
1-4 اهداف تحقیق:
اهداف اساسی این تحقیق را می توان در چارچوب یک هدف اصلی و سپس تجزیه آن به اهداف فرعی به شرح زیر تبیین نمود:
1-4-1 هدف اصلی :
مطالعه تطبیقی به کارگیری الگوی دو عاملی هرزبرگ در ارزیابی انگیزش کارگران موقت .
1-4-2 اهداف فرعی:
1- شناسایی عوامل موثر در انگیزش کارگران موقت و دسته بندی دو عاملی آنها برمبنای نظریه هرزبرگ.
2- ارزیابی نتایج به کارگیری الگوی دو عاملی هرزبرگ در سنجش انگیزش کارگران موقت در ایران (شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل).
3- مقایسه نتایج بدست آمده در به کارگیری الگوی هرزبرگ در ایران با مطالعه انجام شده در سوئد.
کاربران مستقیم این تحقیق عبارتند از:
1- سیاستگذاران شامل متولیان اداره منابع شهرستان کاشان، خوشه صنعتی فرش در شهرستان کاشان و آران و بیدگل.
2- کارفرمایان و مدیران عالیه واحدهای تولید در شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل در راستای اولویت دادن به عوامل مهم انگیزشی و بنابر آن اجرای طرحهای انگیزش مناسب.
فرم در حال بارگذاری ...