مطالعات همه گیرشناسی خودکشی در ایران طی دو دهه اخیر نشان داده است که خودکشی و اقدام به آن رو به افزایش است. سنین 15 تا 24 سال به عنوان دورهی پر خطر اقدام به خودکشی محسوب میشود. مسلماً با از دست دادن این گروه سنی، نه تنها جامعه نیروی مولد خود را از دست میدهد بلکه به دلیل بیماری، معلولیت و آسیبهای اجتماعی و روانی ناشی از معضل خودکشی، هزینههای نگهداری و ارائه مراقبتهای خاص در طی سالهای طولانی را باید تقبل نماید. همچنین خودکشی به سلامت روانی اعضای خانواده صدماتی وارد میکند و احتمال وقوع آن را افزایش میدهد (محسنی، 1366). نتایج نشان دادهاند که خودکشی شایعترین عامل مرگ و میر در افراد 15 تا 25 ساله در جهان میباشد (سازمان بهداشت جهانی[4]،WHO). و در کشورهای توسعه یافته، 1 تا 2 درصد کل مرگ ها را ناشی می شود (گیلیون[5]، 2000). میزان خودکشی منجر به فوت در پسران جوان پنج برابر دختران اما اقدام به خودکشی در دختران سه برابر پسران است (اسماعیلنیا و همکاران، 1384). این منحصر به فرد بودن در نوع جنس، در خودکشی به دلیل تفاوتهای فیزیولوژیکی و روانی بین مردان و زنان به دست آمده است (ژانگ[6]، و همکاران،2004).
میزان خودکشی از سال 1380 در ایران به ترتیب 32/5، 47/5، 58/5، 5/5 و 7/5 در صد هزار بوده و همین نتایج نشان میدهد که خودکشی در گروههای سنی مختلف در کل کشور درصدهای مختلفی را شامل میشود، از جمله 17 سال و کمتر 3/9 درصد، سنین بین 18 تا 24 سال حدود 40 درصد، سنین بین 25 تا 34 سال در حدود 30 درصد و این درصدها برای سنین 35 سال و بیشتر، 7/20 درصد بوده است(معیدفر و همکاران، 1389). به طور کلی آمار بین المللی، اقدام به خودکشی را رقمی حدود 100 تا 300 نفر در 100 هزار نفر جمعیت محاسبه میکند(حیدری، 1376). میزان خودکشی در بین جوانان 15 تا 19 ساله در جهان در سال 1950 حدود 7/2 در 100 نفر بوده که به 3/11 در 100 نفر در سال 1988 رسیده است (سادوک و سادوک،2000). آمار خودکشی درایران در سال 1391، 100 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت کشور بوده است، که در6 مورد به مرگ منجر شده است (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی). آمار خودکشی در استآنهای مختلف کشور، از نظرعوامل و تعداد، تفاوت محسوسی را نشان میدهد (محمدخانی، 1380). آمارها در سال 1379 نشان میدهند که خودکشی در افراد 15 تا 29 ساله بیشتر از سرطان و در سنین 10 تا 40 سال بیشتر از بیماریهای عفونی و در سنین 15 تا 24 سال، بیشتر از بیماریهای قلبی و عروقی، منجربه مرگ شده است (پشت مشهدی و همکاران، 1386). آمار اقدام به خودکشی در سال 1391 در استان فارس 95/135 نفر از هر 100 هزار نفر بوده است که از این تعداد 54/4 نفر به مرگ منجر شده است (واحد بهداشت روان دانشگاه علوم پزشکی شیراز).
این روند رو به رشد اقدام به خودکشی، میتواند اثرات زیادی در آسیبهای اجتماعی بر جامعه وارد نماید، به همین منظور، ضرورت انجام بررسیهای علمی برای شناسایی جنبههای مختلف این پدیدهی نگران کننده احساس میشود. با رشد فکر و خردمندانهتر شدن رفتارها و توسعه بینشهای علمی، بشر به این پدیده ناخوشایند اجتماعی به دیده انتقادی و موشکافانه نگریسته و برای یافتن علل و عوامل کنترل آن، از هیچ کوششی فروگذاری نکرده است. در قرن نوزدهم جامعهشناسان و روانشناسان به بحث و بررسی در مورد علت و انگیزههای آن پرداختهاند و این دو دیدگاه در تبیین این مساله بعضاً رودرروی یکدیگر قرارگرفتهاند. اکثر کسانی که گرایش به خودکشی دارند، در اصل نمیخواهند بمیرند، آنها صرفاً میخواهند به درد و رنجشان (واقعی یا خیالی) پایان دهند و به عبارتی، آنها نیازمند به کمک هستند (آذر و همکاران، 1385).
در تحقیقات انجام گرفته عوامل متعددی از جمله سن، جنس، نژاد، مذهب، تأهل، شغل، بیماریهای روانپزشکی، بیماریهای جسمی، سوء مصرف مواد و اختلالات شخصیتی به عنوان ریسک فاکتورهای اقدام به خودکشی مورد توجه قرارگرفتهاند (سادوک، 2007 به نقل از نوری،1390). بعضی مطالعات نیز عوامل سببسازی چون اختلافات خانوادگی و زناشویی، درگیری با بستگان، بیکاری و اختلالات روانشناختی را با خودکشی ربط میدهند (محسنی،1366). مطالعات متعددی نیز متداولترین عوامل خطر برای خودکشی را، اختلالات شخصیت، اقدام به خودکشی قبلی و اختلالهای افسردگی میدانند (دل آذر، 1388، به نقل از نوری، 1390). پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که با وجود یک ویژگی شخصیتی بنیادی، وجود علایم خاص افسردگی قابل پیش بینی است. اگر چه ماهیت دقیق ارتباط شخصیت با خلق افسرده تا حدودی نامشخص است، اما زیرگونههایی از شخصیت به عنوان خطر برای دورههای افسردگی آینده مشخص میباشد (کریستین سن[7]،2006).
اختلال شخصیت یک بیماری شایع و مزمن است که شیوع آن بین 15-10 درصد جمعیت عمومی تخمن زده می شود. در حدود نصف بیماران روانپزشکی به اختلال شخصیت مبتلا هستند (شوراکیک[8]و همکاران، 2002). بسیاری از محققان اقدام به خودکشی را با اختلالات خلقی مرتبط می دانند (شر[9]،2006)، که با برخی از ویژگیهای شخصیتی مرتبط می باشند و به دلیل این که ویژگیهای شخصیت نسبتاً ثابت هستند، میتوانند در پیشبینی احتمال افکار خودکشی و اقدام به خودکشی فرد اهمیت داشته باشند (کربای[10]،2003). از بین اختلالات شخصیت، اختلال شخصیت اضطرابی، خودشیفته و ضد اجتماعی بیشترین توان پیشبینی اقدام به خودکشی را دارا هستند (زرخانه،1388). بنابراین پرداختن به مقوله شخصیت و بررسی ابعاد آن میتواند در پیشگیری از اقدام به خودکشی نقش مهمی داشته باشد.
شخصیت نیز از اجزایی مانند سرشت و منش[11]تشکیل شده است. سامانههای سرشتی در مغز، دارای سازمان یافتگی کارکردی، متشکل از سامانههای متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعالسازی، تداوم و بازداری رفتار در پاسخگویی به گروههای معینی از محرکها است. مدل زیستی-روانی و اجتماعی کلونینجر از شخصیت شامل ابعاد روانی– زیستشناختی سرشت ومنش است. چهار بعد زیستی-ژنی سرشت عبارتند از: نوجویی، آسیب پرهیزی، پاداش وابستگی، و پشتکار. این ابعاد، پاسخهای هیجانی خودکار هستند و تصور میشود از نظر ژنتیکی مستقل از یکدیگر، به طور متوسط ارثی و در طول زمان پایدار و باثبات باشند. سه بعد منش که بر پایه تئوریهای رشد اجتماعی، شناختی و شخصیت استوار هستند عبارتند از: خودراهبری، همکاری، و خود فرآوری. منش به خودپندارهها و تفاوتهای فردی در اهداف و ارزشها اطلاق میگردد که بر انتخاب، تمایلات و معنای آن چه که در زندگی فرد تجربه میشود تاثیر میگذارد. تفاوتها در منش به طور متوسط تحت تاثیر یادگیری اجتماعی- فرهنگی قرار دارند. از نظرکلونینجر هر یک از این جنبههای شخصیت با یک دیگر در تعامل هستند و بر ایجاد اختلالات رفتاری و هیجانی تأثیر میگذارند. هم چنین بر ایجاد سازگاری با تجارب زندگی نقش دارند. پرسشنامه سرشت و منش(TCI)، یک مجموعه آزمون است که مدل هفت بعدی کلونینجر رااندازگیری میکند. این مدل، هم برای تشخیص و هم پیش بینی اختلالات شخصیت مفید است.
هریک از مقولههای اختلال شخصیت در ویرایش سوم راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی با یک نیم رخ واحد نمرات، بر اساس پرسشنامه سرشت و منش منطبق است. این مدل برای توصیف و پیشبینی سیر بالینی اختلالات روانپزشکی نیز موثر است. به نظر میرسد این مدل قادر به فراهم کردن تحلیل چند عاملی از شخصیت انسان باشد. ابعاد سرشت و منش در مدل کلونینجر تعامل بین عوامل رشدی و جنبههای زیستی شخصیت را ارائه میکند. این پرسش نامه جنبههای شناختی رفتار و هم بستههای رفتاری، تفاوتهای فردی در ابعاد شخصیت برای اختلالات روانپزشکی را پیش بینی میکند (دادفر و همکاران، 1388). کلونینجر معتقد است که چهار بُعد سرشت با هیجآنهای اصلی بشری نیز مترادف میباشند، چنآنچه ترس را با اجتناب از آسیب، خشم با نوجوئی، عشق و وابستگی با پاداش- وابستگی، و تسلط را با پشتکار مرتبط دانسته شده است (کلونینجر[12]،1994 و شوراکیک و کلونینجر،2005).
هدف تحقیق حاضر تبیین مقایسه ابعاد سرشت و منش شخصیت افراد اقدامکننده به خودکشی با افراد بههنجار در چارچوب مدل زیستی-روانی کلونینجر است.
[1] -Gilifyon
2 -James
[3] – Sadock & Sadock
[4]- Word health organisashen
[5]- Gilion
[6]- Gang
[7]-Christensen
[8]- Sorakic
[9]- Sher
[10]- Kerby
[11]- attachment and temperament
[12]-Cloninge
فرم در حال بارگذاری ...