در کشور ایران پس از بیماریهای قلبی عروقی دومین علت مرگ بیماری سرطان است به گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال 2005 در اثر این بیماری 4700 مورد مرگ در ایران اتفاق افتاده که از این تعداد 2700 مورد کمتر از 70 سال سن داشتند؛ اصولاً عقیده بر این است که در این بیماری درمان مشکل ولی پیشگیری آسان است. تحقیقات متعدد ثابت کرده است حمایت روانی از بیماران به خصوص بیمارانی که به سرطان مبتلا هستند میتوانند بر روند درمان و کیفیت زندگی آنها مؤثر باشد به گونهای که تا به حال داستان زندگی بیماران مبتلا به بیماریهای صعبالعلاج را شنیدهاید که توانستند با بیماری خود مبارزه کنند در این میان شخصیت و نوع باورهای بیمار بر روند سازگاری او با زندگی و بیماریاش بسیار مؤثر است پزشکان معتقدندبیمارانی که چنین بینش و نگرش مثبتی دارند و به علاوه از حمایت خانوادگی خوب و حمایت اجتماعی خوب برخوردارنددر مقایسه با گروههای که فاقد این 3 خصیصه هستند روند بهبود و درمان را با کیفیت مطلوب طی میکنند و از زندگی خوب بهره میبرند. بیماری سرطان جزء بیماریهای مزمنی است که هم سبب تحلیل قوای بدنی فرد میشود و هم باعث کاهش فعالیتهای روزمره و سبب به وجود آمدن برخی مشکلات جنسی میشود. ضمن اینکه فرد ممکن است به دلیل بیماری که دارد مبتلا به اختلالات خلقی همچون افسردگی شود(احدی و خیر جو، 1387).
میراندا[3] ، گراس[4]، پرسونز[5] و هان[6] (1998 )به این نتیجه رسیدند که افراد افسرده ناکارآمدی شناختی زیادی نشان میدادند .به همین منظور علاوه بر درمان های جسمانی ، درمان های روانشناختی نیز از اهمیت بسزایی برخوردارند .در درمان های روانشناختی، ارزیابی شناختی مداوم برای بهبود باورها مهم است در این راستا طرح واره ها به عنوان سازوکارهای اصلی مسئول مشکلات ظاهری بیمار هستند . یک فرضیه کاری خوب درباره مشکلات ظاهری بیمار و طرح واره های زیرین به درمانگر کمک می کند ارتباط بین مشکلات را درک کند ، رفتارهای او را پیش بینی کند و مداخله های درمانی مناسبی را اتخاذ کند ، اما با توجه به اینکه طرح واره ها به آسانی در آگاهی نیستند درمانگر با تقویت اتحاد درمانی و تدوین مفهوم پردازی و شناسایی سطوح قابل دسترس شناخت ، روش خودرا آغاز می کند . افکار خود آیند نخستین و قابل دسترس ترین سطح شناخت هستند و می توانند سرنخ هایی را برای طرح واره های فعال شده ارائه
کنند(ریزو، تویت،استینویانگ،2007 ؛به نقل از مولودی و احمدی ، 1390 ).
دو نوع اصلی خطاهای منطقی وجود دارد : تفکرافراطی[7] و تفکر اختیاری[8] . تفکر افراطی موقعی به کار میرود که تحریف ، در فرایند تفکر رخ دهد ، که معمولا به شکل اغراق یا کم اهمیت ساختن امور[9] تجلی پیدا می کند . در تفکر اختیاری ، هر نوع نتیجه گیری یا استنباطی بدون طی فرایند تفکر ، به دست می آید .
تفکر افراطی به چهار گروه تقسیم می شود : فراتر رفتن از واقعیات[10] ، سوء تعبیر واقعیات[11]، در نظر نگرفتن تمام واقعیات[12]، استفاده از تقسیم بندی دو بعدی (دو وجهی)[13] برای پدیده های پیوسته یا طیفی ، و درجه بندی اموری که قابل درجه بندی نیستند ( فری ،1999؛ به نقل از محمدی و فرنام ،1384).
دونوع تفکراختیاری وجوددارد: بایدها[14]واستفاده ازهیجان برای تایید باورها[15]. دربایدها،جمله های ترجیحی ( ” من ترجیح می دهم به شنابروم ” ، ” ماهمگی ترجیح می دهیم که کسی ازمادزدی نکند “) تبدیل به جمله های آمرانه ی بدون دلیل می شوند : ” من باید به شنابروم ” ؛ ” اونباید دزدی کند “( ویلسون،1997).
با این اوصاف در بیماران سرطانی ضروری است مبناهای روان شناختی تأ ثیر گذار برکیفیت زندگی و روند درمانی بررسی شود و به همین منظور ضمن توجه به ویژگیهای جمعیت شناختی بیماران ، خطای شناختی و طرح واره های ناسازگار اولیه این بیماران در مقایسه با افراد سالم مورد بررسی قرار میگیرد. در نتیجه ، پژوهشگر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا بین طرحواره های ناسازگار اولیه و تحریف های شناختی در بیماران سرطانیو افراد سالم تفاوت معناداری وجود دارد یا خیر ؟
[1].Anderson
[2]. Torner
[3].Miranda
[4].Grass
[5].Persons
[6].Han
[7]extreme thinking
[8]arbitraray thinking
[9]minimization
[10]-going beyond the fact
[11]-misinterpreting the facts
[12]-not considering all the facts
[13]-dichotomous categories
[14]-should
[15]-using emotion to verify belief
فرم در حال بارگذاری ...