در عصر حاضر ورزش بهعنوان یک بخش اقتصادی در تولید و مصرف کالاها و خدمات ورزشی و توسعه اقتصادی جوامع مختلف نقش دارد و هماکنون یکی از عوامل اثرگذار در رشد اقتصاد ملی و یکی از صنایع درآمدزا در قرن 21 به شمار میرود. ورزش جزء پدیدههایی است که در جامعه مدرن تأثیرگذاری غالبی دارد. هیچ جنبه دیگری از مسائل اجتماعی تا این حد موردتوجه رسانهها قرار ندارد (وان هردن و پلیسیس[1]، 2003).
در سطح بینالمللی، ورزش یازدهمین رتبه را در بین صنایع عمده مختلف داراست (عسگریان و همکاران، 1384). صنعت ورزش، بخشهایی نظیر کالاهای ورزشی، بازاریابی، سرپرستی اجرا و حمایت مالی، ورزشهای حرفهای، پوشاک ورزشی، رسانههای ورزشی و ورزشهای تفریحی را در برمیگیرد و هرساله در حال رشد است(آندروف، 1386؛ احسانی و همکارانش، 1387؛ ایزدی،1383). در بازارهای امروزی شرکتها به دنبال روشهای جدید برای فعالیتهای بازاریابی خود هستند وسعی میکنند به نحوی خود را از رقبا متمایز سازند و سهم بازار و فروش خود را افزایش دهند و بدین منظور هزینههای هنگفتی را صرف این کار میکنند. یکی از این روشها حمایتهای مالی ورزشی است که از این طریق شرکتها با حمایت از رویدادها یا باشگاههای ورزشی به دنبال اهداف مختلفی هستند (بلوریان، 1387).
امروزه بازاریابی ورزشی همگام با صنعتی شدن ورزش، خود به یک صنعت جهانی درآمدساز تبدیلشده است که نتیجهاش کسب سرمایه و درآمدزایی برای سازمانهای ورزشی است که همسو با آن فرایندهایی مانند بلیتفروشی، حق پخش تلویزیونی، حامیان مالی و … اهمیت فراوانی پیدا نموده است (محرم زاده، 1382).
ورزش سالهاست که از حالت ورزش صرف خارج شده و تبدیل به یک صنعت و عامل اقتصادی بسیار فراگیر، حتی سلاحی سیاسی شده
است (شجاعی، 1390). یکی از راههای تأمین بودجه کافی جهت انجام فعالیتهای ورزشی به ویژه فعالیتهای قهرمانی، جذب سرمایهگذاری شرکتها و کارخانههای خصوصی در صنعت ورزش است (احسانی و همکارانش،1387؛ تندنویس و قاسمی، 1386؛ میناگان، 2001؛ اسمیت[2]، 2008). حمایت مالی ورزشی روشی است که یک شرکت با استفاده از آن برای حمایت از یک رویداد فرهنگی، اجتماعی یا ورزشی و بهمنظور دستیابی به مؤلفههای آمیخته بازاریابی آن شرکت برمیگزیند (استوتلار[3]، 2009).
امروزه در فرایند مدیریت و برنامهریزی و تصمیمگیری کلان پرداختن به ورزش بهعنوان یکی از محورهای اصلی بالندگی و شکوفایی استعدادها در آحاد یک ملت، موردتوجه اکثریت قریب بهاتفاق دولتهاست. بخصوص در ایران به خاطر تنیده شدن زندگی اجتماعی و روزمره مردم با انواع استرسها و اضطرابها و دلمشغولیها، فراهم کردن شرایط و امکانات مدرن و مناسب و با استانداردهای جهانی ورزش جزو ضروریترین اقدامات به حساب میآید. در صورت توجه و بهکارگیری توانایی مدارس، در درازمدت میتوان با کمترین هزینه به بهترین گزینه و افتخارات رسید و میتوان از مدارس علاوه بر محلی برای یادگیری کتب درسی بهعنوان محلی برای سرگرمی و تفریح صحیح علمی و عملی و یادگیری موسیقی و انواع فعالیتهای هنری و فکری استفاده کرد(رضوی، 1385).
در کشورهای پیشرفته مدارس تا آخر روز باز هستند و دانش آموزان اوقات فراغت خود را با مشغول بودن به انواع امکانات هنری و علمی در آنجا صرف میکنند و به همین خاطر در آنها هرگز روحیه مدرسه گریزی وجود ندارد. همین روحیه باعث میشود که بین مربیان و دانش آموزان فاصله مصطلح در کشورهای غیر پیشرفته وجود نداشته باشد و مربیان در جریان همین فعالیتها نیز بهتر به کشف استعدادها بپردازند (همان منبع).
باشگاههای ورزشی نقش بسیار مؤثری در عمومی کردن ورزش، ایجاد انگیزه، جذب جوانان به ورزش قهرمانی و تربیت ورزشکاران در رشتههای مختلف ورزشی دارند و با برگزاری رقابتهای ورزشی باعث شور و نشاط در جامعه میشوند. ازاینرو نقش و سهم باشگاههای ورزشی بهعنوان بنگاههای اقتصادی نباید فراموش شود. احمدی (1385) وضعیت نامناسب قانون کار، بیمه و مالیات را بهعنوان یکی از موانع و مشکلات خصوصیسازی ورزش از دیدگاه صاحبان باشگاههای ورزشی بیان میکند.
عارفیان (1385) اظهار میدارد 90 درصد مدیران استان مازندران بهشدت در نیل به اهداف خصوصیسازی، با اصلاح قوانین و مقررات اعم از اعطای تسهیلات بانکی، بخشودگی مالیاتی، تعدیل عوارض و واگذاری زمینهایی با کارایی ورزشی و …، درراه رفع موانع و مشکلات خصوصیسازی موافق بودهاند. بایستی قوانین حقوق مالکیت معنوی، قانون مالیاتی و قانون کار بهمنظور خصوصیسازی باشگاههای ورزشی و ضمانت اجرایی آنها اصلاح شوند و درنهایت اینکه بر اساس اولویتهای حاصل با طی کردن مسیر مستمر و پیوسته، پیشزمینههای لازم برای خصوصیسازی باشگاههای ورزشی ایجاد شود (پاداش، سلطان حسینی و خبیری، 1390).
بنگاههای كوچك و متوسط نقش مهمی در توسعه اقتصادی و اجتماعی كشورها بر عهده دارند. آنها در تمامی اقتصادها، اكثریت عظیمی از بنگاههای تجاری را تشكیل میدهند كه عهدهدار ایجاد شغل در جامعهاند و یکسوم تا دوسوم حجم معاملات بخش خصوصی در این شرکتها صورت میگیرد. اهمیتی كه صنایع كوچك در توسعه اقتصادی كشورها دارند، توجه روزافزون سیاستگذاران را در جوامع مختلف به دنبال داشته است (کرد، 1391).
اصولا در بیشتر كشورهای توسعه یافته جهان، اتخاذ سیاستهای مربوط به حمایت از بنگاههای كوچك و متوسط بهمنظور كاهش فقر و ایجاد اشتغال، از مهمترین اولویت های توسعه دولت ها محسوب میشود. میزان موفقیت دولتها به فراهم آوردن شرایط مناسب برای فعالیت بخش خصوصی كه بخش اعظم آنها در چارچوب بنگاههای كوچك و متوسط فعالیت می كنند، بستگی دارد. در ایران با وجود آنكه 99 درصد از بنگاههای تجاری را كسب و كارهای كوچك و متوسط تشكیل میدهند، تنها 17 درصد ارزشافزوده صنعت متعلق به آنها است (همان منبع).
فرم در حال بارگذاری ...