وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی مدل احتمال خطی بر میزان استفاده از خدمات دندانپزشکی در شرکت بیمه ایران

بیمه ی پایه و بیمه های تکمیلی موجود در کشور در حال حاضر خدمات ترمیمی و تخصصی دندانپزشکی را تحت پوشش ندارند، اما بیمه هایی مانند بیمه ارتش، بانک ها، کشتیرانی و برخی دیگر از سازمانها یا وزارتخانه ها در قالب تعریف جدید، خدماتی را در این زمینه تحت پوشش داده اند. عدالت وقتی تعریف درستی پیدا می کند که در قالب بیمه پایه همه ی مردم کشور، تحت حمایت بیمه ی خدمات دندانپزشکی قرار گیرند، اما در حال حاضر از نظر توان اقتصادی چنین کاری از توان بیمه پایه به دور است.

عکس مرتبط با اقتصاد

پروژه دانشگاهی

 

از طرف دیگر توزیع نامناسب دندانپزشکان در سطح کشور و محدود بودن خدمات تخصصی در شهر های کوچک، روستاها و مناطق محروم سبب می شود در صورت تعرفه گذاری خدمات بیمه ای این بخش، فرد روستایی، حق بیمه ای معادل با کسی که در شهر زندگی می کند، بپردازد. که این مسئله، تعرفه گذاری خدمات دندانپزشکی را مخدوش می کند.

 

مهمترین شاخص بهداشت دهان و دندان در ایران و جهان شاخص (DMFT)  است.  که میزان دندانهای پوسیده، کشیده و پر شده را در گروه های مختلف سنی نشان می دهد. در کشور آخرین بار در سال 83 این شاخص برای گروه سنی 12 سال به صورت کشوری اندازه گیری شد و نشان داد که هر ایرانی 12 ساله به طور متوسط 86/1 دندان پوسیده، پرشده، یا کشیده شده دارد.

 

در کشورهای پیشرفته افراد در سن 80 سالگی باید حداقعل 20 دندان سالم داشته باشند. در این کشور ها در سنین 35 تا 40 سالگی تمام دندان ها سالم نگهداشته شده اند. متاسفانه این در حالی است که بر اساس آمارهای اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت، میانگین مذکور تعداد دندان های سالم در بین ایرانی ها، در سنین حدود  21 تا 7/21 مشاهده می شود. در واقع نتیجه کشیدن دندانها به عنوان یک راهکار درمانی، به این مشکل ختم می شود که در سنین 40 تا 50 سالگی در ایران به پروتزهای دندانی نیاز شود. از یک طرف بیمه برای خدماتی نظیر پرکردن یا عصب کشی دندان ها هزینه ای پرداخت نمی کند، از طرفی هزینه این امور در دندانپزشکی ها دست کم معادل یک سوم و یا  نیمی از حقوق یک کارگر یا کارمند است و در نهایت به مدد بیمه، فقط کشیدن دندان شامل خدمات بیمه ای می شود. این در حالی است که ارتباط سلامت بهداشت دهان و دندان با سایر اعضای بدن ثابت شده مثلا : کاهش وزن با سلامت لثه، توانایی خوب جویدن با ریسک زوال عقل، جرم گیری دندان با کاهش حملات قلبی ومسائل دیگر مرتبط است.

بررسی رابطه ی جهت گیری مذهبی با تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی در بین زوجین

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻫﻤﻴﺖ، ﻧﻘﺶ ﻭ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﺍﺧﻼﻗﻲ ﻭ ﺻﺎﺣﺐﻧﻈﺮﺍﻥ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﺭﻭﺍﻥﺷﻨﺎﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻬﺎﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ (بیابانگرد، 1381). ازدواج یک سنت الهی و یک نیاز فطری بشری باشد. بشر از بدو خلقت جهت تشکیل خانواده و بقای نسل ازدواج می کرده است. ازدواج در اقوام و ادیان مختلف، انواع و مقررات خاصی دارد (مولر و یانگ[5]، 2001). تمامی مطالعات با وجود تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، نشان می‌دهند که میزان شیوع ناسازگاری به صورت‌های مختلفی روبه افزایش است؛ اگر چه در کشور ما شدت مشکلات زناشویی به اندازه برخی کشورهای دیگر نیست؛ با این وجود بروز تعارضات، مشکلات و نارضایتی های مختلف در این حیطه را نمی توان مورد اغماض قرار داد (واقعی و همکاران 1388).

 

تعارض زمانی پیش می‌آید که اعمال یك فرد با اعمال فرد دیگر تداخل پیدا می‌کند، همچنان که دو فرد به یکدیگر نزدیك‌تر می‌شوند نیروی تعارض افزایش می‌یابد (کیوچینگ[6]، 1996، ص 257). گاتمن[7] (1994)، معتقد است که “تعارض، منجر به حرکت مارپیچی نزولی می‌شود”. زوج‌هایی که کیفیت ازدواج بالاتری را گزارش کرده اند، عقیده داشتند که رفتار منفی طرف مقابل علت موقعیتی دارد و تحت شرایط خاصی صورت گرفته است. زوج هایی که کیفیت ازدواج پایین تری را گزارش کردند، عقیده داشتند که رفتار منفی طرف مقابل کلی و با ثبات است و بخشی از ویژگی های شخصیت‌شان است و این عامل منجر به دیدگاه منفی در کیفیت ازدواج می شود (دیباچی فروشانی، امامی پور و محمودی، 1388، ص 91).

 

روابط دوستانه، الگوهای ارتباطی و احساس رضایت از رابطه، موضوعاتی هستند که هم از جنبه‌ی اجتماعی و هم از جنبه‌ی روان شناسی بر روی رفتارهای بین فردی متمرکزند و موضوع اصلی هستند که از دوران کودکی آغاز می‌شوند (کاتلر و همکاران[8]، 2009). وایلی[9] (2000)، بر این باور است كه همسران مجموعه‌هایی از الگوهای ارتباطی را میان خود برقرار می‌كنند و رفتارهای مشكل آفرین، صرفاً اجرای همان الگوها هستند. الگوهای ارتباطی مورد نظر وایلی عبارتند از: “انزواگزینی متقابل، سرزنش متقابل و توقع/ انزوا گزینی”. طی سال‌ها پژوهش در زمینه‌ی ارتباط میان فردی، الگوهای متعددی ارایه شده اند كه نشان‌گر ماهیت و شیوه‌ی كار ارتباطات است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

ارتباطات مؤثر، موجب شکوفایی هویت و کمال انسان و مبنای اولیه پیوند وی با دیگران و بهبود کیفیت روابط افراد می شود، در حالی که ارتباطات غیرمؤثر مانع شکوفایی انسان شده و روابط را تخریب می کند. بنابراین، اساس زندگی و خوشبختی انسان را همین ارتباطهای میان

پروژه دانشگاهی

 فردی تشکیل می دهد. ارتباط دلپذیر زوجین این امکان را می دهد که با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند (دیباجی فروشانی و همکاران، 1388، ص 90).

 

نتایج بعضی از تحقیقات نشان‌دهنده وجود رابطه بین جهت گیری مذهبی با تعارضات و هم چنین وجود رابطه بین جهت گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی زوجین می باشد. که در قسمت ذیل به طور خلاصه به تعدادی از آن ها اشاره می گردد: کوئینگ[10] (2007)، در تحقیقی نشان داده است که افرادی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارند، سازگاری بهتری با تعارضات و موقعیت‌های زندگی دارند (کوئینگ، 2007، ص 738). رسولی و سلطانی (1391)، نیز در پژوهشی نشان دادند که بین جهت‌گیری مذهبی و سازگاری زناشویی رابطه وجود دارد و هم‌چنین اعمال و باورهای مذهبی در افزایش رضایت‌مندی و سازگاری زناشویی و فرایند حل تعارض تأثیر دارد (رسولی و سلطانی، 1391). سارگلو[11] (2002)، در پژوهشی بیان داشت که الگوهای ارتباطی با درونی شدن هر چه بیشتر ارزش‌های اخلاقی و مذهبی ارتباط دارد. تحقیق دیگری که توسط باتلر[12] و اتل[13] (2001)، انجام شد، نشان داد که زوج‌ها عبادت و گرایش‌های مذهبی را به عنوان یک رویداد آرامش‌بخش مهم قلمداد می‌نمایند و برای حل مشکلات سازشی خود در زندگی از عقاید مذهبی کمک می‌گیرند. همچنین، زوج‌ها اظهار داشتند که انجام عبادات مذهبی باعث کاهش احساسات خصمانه و واکنش‌های هیجانی منفی می‌شود. از طرف دیگر، عبادات، رفتارهای ارتباطی، مشارکتی و همدلانه با دیگران را افزایش می‌دهد.

 

مذهب جزء لاینفک زندگی بشری در تمام اعصار بوده است. ویل دورانت معتقد است: دین به اندازه‌ای غنی، فراگیر و پیچیده است که هیچ دوره‌ای در تاریخ بشر خالی از اعتقادات نبوده است. این که حتی یک انسان بی‌اعتقاد به خدا هم، در شرایط نامطمئن بحران روحی و درماندگی به طور ناهشیار به خدا و نیروهای ماوراء‌الطبیعی می‌اندیشد و از او استمداد می‌طلبد، یک پدیده ثابت شده‌ای است. احساس مذهبی عمیق و واقعی، در اعماق ضمیر ناهشیار هر انسانی وجود دارد. تحقیقات نشان داده است که مذهبی بودن به معنای وسیع کلمه می‌تواند آثار بحران شدید زندگی را تعدیل کند و همچنین ارتباط مثبتی بین مذهب و سلامت روان وجود دارد. بنابراین اعتقادات مذهبی یک موضوع مهم در سلامت جسمی و روحی است. مذهبی بودن به معنای وسیع کلمه می‌تواند آثار بحران‌های شدید زندگی را تعدیل کند (مختاری، 1380، ص 3). آلپورت[14] (1950)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف می‌کند و هم چنین بیان می کند که جهت‌گیری مذهبی را به دو صورت جهت‌گیری مذهبی درونی و جهت‌گیری مذهبی بیرونی می‌باشد (خوانین زاده، اژه‌ای و مظاهری، 1384).

 

نتایج تحقیقات انجام شده در زمینه رابطه مذهب با تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی زوجین نشان می‌دهد که بیشتر مطالعات انجام شده نشان دهنده رابطه بین مذهب و تعارضات زناشویی می باشد که پایبندی به معنویات موجب کاهش تعارضات زناشویی می گردد. هم چنین جهت گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی زوجین رابطه دارد و دین و مذهب موجب می گردد که زوجین از الگوهای صحیحی برای ارتباط خود استفاده کنند. از طرفی با توجه به این‌که برخی تحقیقات دین را تنها عامل مثبت و پایداری می‌دانند، این سوال مطرح می‌شود چرا برخی افراد دین دار، اختلاف زناشویی دارند و از تعارضات زناشویی رنج می برند؟ و چرا برخی زوجین دین دار، ارتباط صحیح و مؤثری با یکدیگر ندارند و در بعضی موارد به جدایی، طلاق و یا طلاق عاطفی روی می آورند؟ آیا اختلافات و تعارضات زناشویی آن‌ها به نوع جهت گیری دینی و میزان عمل به باورهای دینی مربوط می‌گردد؟

 

البته باید توجه داشت که با افزایش ارتباطات و گسترش نفوذ رسانه ها و رواج الگوهای غربی در بین زوجین باورها و نگرش های مذهبی نیز دستخوش تغییراتی شده اند. لذا به نظر می رسد که در زمینه تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی افراد مذهبی در جامعه امروزی تحقیقات کمتری انجام شده و این خلأ بیش از پیش احساس می شود. لذا با توجه به متغیرهای بیان شده، در این پژوهش محقق درصدد این است که علاوه بر کشف رابطه بین جهت‌گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی و تعارضات زناشویی بداند سهم هر کدام از متغیرهای جهت گیری مذهبی و الگوهای ارتباطی در تعارضات زناشویی چه میزان است؟

 

[1] Gelenn,A

 

[2] Pouz,Z

 

[3] Barker, F

 

[4] Mueller

 

[5] Young

 

[6] Kew-Cheung, S.

 

[7] Gottman, J. M.

 

[8] Cutler et al

 

[9] Wille

 

[10] Koenig, Harold G.

 

[11] Saroglou

 

[12] Butler

 

[13] Atel

 

[14] Allport, G. W.

بررسی عدالت سازمانی و شیوه های حل تعارض (بین فردی ) با رضایت شغلی کارکنان …

سازمان سیستمی اجتماعی است كه حیات و پایداری آن وابسته به وجود پیوندی قوی میان اجزا و عناصر تشكیل دهنده آن است. ادراك بی عدالتی اثرات مخربی بر روحیه كار جمعی دارد؛ زیرا اهتمام نیروی انسانی و انگیزش كاركنان را تحت الشعاع خود قرار می دهد. بی عدالتی و توزیع غیر منصفانه دستاوردها و ستاده های سازمان، موجب تضعیف روحیه كاركنان و تنزل روحیه تلاش و فعالیت در آنان می‌شود؛ بنابراین رعایت عدالت، رمز بقا و پایداری جریان توسعه و پیشرفت سازمان و كاركنان آن است. بنابراین از جمله وظایف اصلی مدیریت، حفظ و توسعه رفتارهای عادلانه در مدیران، و احساس عدالت در كاركنان است (جوادین و همکاران، 1386).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

رضایت شغلی از طریق رفتارها و احساسات مثبت یا منفی كاركنان نسبت به محیط شغلی و سازمانی شكل می‌گیرد. این احساسات با منابع برون سازمانی و درون سازمانی ایجاد می شوند. یكی از منابع مهم درون سازمانی، عدالت سازمانی[1] است. عدالت سازمانی بیان می كند كه باید با چه شیوه هایی با كاركنان رفتار شود تا احساس كنند به صورت عادلانه با آنان رفتار شده است و شامل سه حیطه عدالت توزیعی[2]، عدالت رویه ای[3] و عدالت تعاملی[4] می باشد (كونوسكای[5]، 2000). انصاف و رعایت عدالت یك ارزش اساسی در سازمان‌ها است (كونوسكای، 2000) و بر این متمركز است كه چگونه افراد از نظر اجتماعی رویدادهای درون سازمانی را عادلانه یا ناعادلانه درك می كنند (پول[6]، 2007). پژوهشگران نشان دادند كه سطوح بالای ادراكات عادلانه بودن به میزان بالای رضایت شغلی و رضایت از سرپرست منجر می شود (كروپان زانو[7] و همكاران، 2002، كونوسكای و كروپان زانو، 1991، مسترسون[8]، 2000، فیشر[9]، 2005). وقتی كاركنان احساس كنند كه برخورد غیرمنصفانه‌ای با آن‌ها شده است، عملكرد شغلی آن‌ها پایین می آید و تعهدشان نسبت به سازمان و رضایت شغلی آن‌ها كم می شود (امبروس[10]، 2002، كروپان زانو و گرین برگ، 1997 به نقل از پول، 2007).

 

 

زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد

 

 

رضایت شغلی کارکنان به طور مؤثر با عملكرد شغلی آنان، كیفیت کاری و اثربخشی مرتبط است. با توجه به افزایش حقوق، مزایا و توجه دولت به نظر می رسد، هنوز رضایت شغلی آنان كم است و آنان نسبت به برخی عوامل سازمانی از جمله حقوق و مزایا ناراضی هستند (آگیلار وفایی، 1381؛ ازکیا و توکلی، 1385، کلدی و عسکری، 1382). پایین بودن حقوق و مزایا، فشارهای درونی و برونی محیط کار و برخی عوامل دیگر می‌توانند سبب بروز تعارض در کارکنان شده و  موجب تعارض کارکنان شوند.

 

تعارض، جزیی طبیعی و عادی از زندگی روزمر ة ماست و واقعیتی است كه بشر در طی تاریخ با آن آشنا بوده ولی متاسفانه به دلیل عدم مدیریت صحیح، بیشتر به ستیزه جویی و دشمنی مبدل شده است. لذا امروز، افراد پیشینه ناخوشایندی از آن دارند و تعارض را پدیده ای منفی می دانند (موسسه آلند جزایر صلح[11]، 2002). تعارض زمانی رخ می دهد که دو یا چند نفر به دلیل تفاوت در نیاز ها، خواسته ها، اهداف و ارزش هایشان در مقابل یکدیگر قرار بگیرند (تامی[12]، 2002). به عبارت دیگر تعارض فرآیندی است که در آن فرد در می

پایان نامه های دانشگاهی

 یابد شخص دیگری به طور منفی روی مطلوبی که او تعقیب می کند تاثیر گذاشته است (وودمن و هلریجل[13]، 1995). مدیریت تعارض یعنی فرآیند برنامه ریزی برای پرهیز از تعارض در جایی که امکان وقوع آن است و ارائه شیوه هایی برای سازماندهی آن برای حل تعارض در جایی که رخ می دهد (اسلوکام[14]، 2002).

 

برخی کارمندان به علت ناتوانی در درک این مطلب سعی دارند با توسل به شیوه های قهر آمیز، تضاد و اختلاف نظرها را در سازمان های خود سرکوب کنند. درحالی‌که تحقیقات نشان داده است سازمان هایی که در آن‌ها تضاد کمتری وجود دارد، اغلب در محیط های رقابتی با شکست مواجه می شوند. چرا که اعضای چنین سازمان‌هایی آن چنان متجانس هستند که برای سازگاری یا تطبیق خود با شرایط محیطی آمادگی کمی دارند یا چنان از وضع موجود راضی اند که تصور می کنند به بهبود وضع موجود نیازی ندارند. درحالی‌که تعارض به مثابه خون تازه ای در رگ های سازمان های پرتکاپو، پیشرو و توفیق طلب همانند سازمان سیمان هرمزگان است و سروکار داشتن با تعارض در قلب مدیریت هر سازمانی نهفته است (وتن و همکاران، 1380).

 

نظریه های گوناگونی در مورد شیوه های حل تعارض بین فردی و مدیریت آن در سازمان ها مطرح شده است. دیدگاه سنتی تعارض[15] و شیوه های حل تعارض بین فردی، به عنوان نخستین نظریه و معروف به نظریه یگانگی، بیان می دارد که تعارض پدیده ای منفی و بد است و باید از آن دوری جست. دومین نظریه، نظریه روابط انسانی[16] است که تعارض را امری طبیعی می داند، درحالی‌که جدیدترین نظریه به نام دیدگاه تعامل تعارض[17] معتقد است که تعارض نه تنها می تواند نیروی مثبت در سازمان ایجاد کند، بلکه ضرورتی برای فعالیت های سازمانی است (رابینز[18] و همکاران، 1379).

 

توماس[19] (1976)، پنج شیوه اداره و حل تعارض های بین فردی را شناسایی کرده که عبارتند از: رقابتی، همکاری، اجتناب، انطباق و مصالحه. بعدها پوتنام و ویلسون[20] 5 شیوه مذکور را با عنوان سه راهبرد دسته بندی کرده است که عبارتند از: راهبرد راه حل گرایی (شامل شیوه های همکاری و مصالحه که طرفین خواهان همکاری با یکدیگرند)، راهبرد عدم مقابله (شامل شیوه های اجتناب و انطباق طرفین. طرفین تمایل دارند از تضاد کناره گیری یا جلوگیری کنند)، راهبرد کنترل که با شیوه های رقابتی یکسان است (افراد فقط به منافع خود توجه می کنند که به تضاد منجر می شود) (توماس، 1976).

 

مراحل حل تعارض های بین فردی عبارت اند از: پذیرش اختلاف نظر و تعارض به عنوان یك امر طبیعی، تعیین مشكل و احساس‌های حاصل از آن، شناخت همه راه‌حل‌های ممكن، ارزیابی  راه‌حل‌ها و انتخاب راه‌حلی كه برای هر دو طرف قابل پذیرش است، بررسی تأثیر را ه حل (ایرانیک، 1389).

 

كوهن[21] (2004)، تعارض در سازمان ها را در هم شكستن همكاری یا تهدیدی برای آن سازمان به‌حساب می‌آورد و معتقد است كه بروز تعارض در سازمان‌ها هم طبیعی است و هم در روابط افراد، مورد انتظار است. بنابراین تعارض بر عملكرد شغلی كاركنان اثرگذار بوده و موجب موفقیت یا شكست افراد در كارشان می گردد. یكی از راه های مهم برای افزایش موفقیت فرد در كار، آگاهی از وضعیت عملكرد و نقاط قدرت، ضعف كار او است تا براساس آگاهی فرد نقاط ضعف عملكرد خویش را از بین ببرد. این كار از طریق ارزشیابی از عملكرد افراد صورت می گیرد.

 

حال این پژوهش در جهت بهبود عملکرد و رضایت شغلی کارکنان بدنبال پاسخ به این سؤال است که آیا بین عدالت سازمانی و شیوه های حل تعارض (بین فردی) با رضایت شغلی کارکنان شرکت سیمان هرمزگان رابطه وجود دارد؟ و اینکه آیا عدالت سازمانی و شیوه های حل تعارض (بین فردی) می توانند پیش بینی کننده های مناسبی برای رضایت شغلی کارکنان باشند؟

 

[1] Organizational justice

 

[2] Distributive Justice

 

[3] Procedural Justice

 

[4] International Justice

 

[5] Konovsky

 

[6] Poole

 

[7] Cropanzano

 

[8] Masterson

 

[9] Fisher

 

[10] Ambrose

 

[11] Aland Islands Peace Institute

 

[12] Toomey

 

[13] Woodman & Hellrigel

 

[14] Slocum

 

[15] Traditional view of conflict

 

[16] Human Relation view of conflict

 

[17] Interaction view of conflict

 

[18] Rubinz

 

[19] Thomas

 

[20] Putnam and Wilson

 

[21] chohen

بررسی عملکرد حافظه­ ی بینایی در بین گروهی از جمعیت شهری و روستایی(استان فارس، 1392)

 یکی از بارزترین ویژگی­های انسان و متمایز کننده­ی وی از سایر حیوانات، شناخت عقلانی و تفکر اوست. انسان نه تنها به درک مستقیم از جهان دست می­زند بلکه دارای توانایی­هایی است برای دریافت و  پردازش اطلاعات و این توانایی به مدد تحول و تکامل ساختمان عصبی بسیار منظم و در عین حال پیچیده انسان است که در جریان تکوین فردی حاصل شده است ( مقدم، استکی و همکاران، 1390). یکی از کنش­های شناختی[9] که نقش عمده­ای در فعالیت­ها و مهارت­های شخص دارد « حافظه »[10]است (آیزنگ[11] ، 2000) .

 

حافظه، مجموعه­ای از ارتباط بین فرایند مغزی است که به ما توانایی کسب، اندوزش و بازیابی اطلاعات را می­دهد و ما را قادر می­سازد که از این اطلاعات در هر زمان استفاده کنیم ( هاکن بری[12]، 2008). در واقع حافظه برای انسان­ها و سایر اورگانیسم ها و موجودات زنده امری حیاتی است.  عملاً تمامی فعالیت­های روزمره مانند صحبت­کردن، ادراک یا فهم و حتی جامعه­پذیری به اطلاعات یاد گرفته شده و ذخیره شده درباره­ی محیط اطرافمان وابسته است ( تراک-  براون[13]، 2013).  به نظر می­رسد که ما انسان­ها تقریباً هر چه داریم و یا هر چه هستیم از برکت حافظه است و حافظه پدیده­های بی­شمار هستی را یکپارچه می­سازد ( کلیسترم [14]، 1998؛ به نقل از ساعد، 1389 ).

 

اولین مرحله حافظه، حافظه­ی حسی[15] نامیده می­شود. حافظه­ی حسی به عنوان محل ذخیره­ی محرک حسی عمل می­کند. یک خاطره­ی حسی یک کپی برابر اصل از آن چه دیده می­شود یا شنیده می­شود را اندوخته می­کند. حافظه­ی حسی کار نگهداری اطلاعات برگرفته شده از محیط را برای چند ثانیه و  یا

 

کمتر به عهده دارد ( کرودر[16]، 1992). این قسمت از حافظه در ارتباط مستقیم با حافظه­ی ما بوده و مدت زمان نگهداری اطلاعات در این حافظه از چند هزارم ثانیه تا چند ثانیه متغیر است ( چلبیانلو، 1383 ).  اطلاعاتی که درون حافظه­ی حسی قرار می­گیرند در برگیرنده­ی تمام محرک­های اصلی است که مورد توجه واقع شده­اند. مثلاً حافظه­ی حسی بینایی شامل یک تصویر کوتاهی است از یک منظره­ای که دیدیم و حافظه­ی حسی صوتی شامل یک پژواک زود گذر از صدایی است که ما شنیده ایم. اطلاعاتی که ما دریافت کرده ایم، آنقدر در حافظه­ی حسی باقی می­ماند تا به حافظه­ی کوتاه مدت انتقال بیابند. برای این­که ما از حافظه­ی حسی آگاه شویم، اطلاعات باید بسیار مختصر ارائه شوند، به گونه­ای که بتوانیم اثری از آن­ها را مشاهده کنیم مثلاً رعد و برق در شب نمونه­ی خوبی برای آگاهی از حافظه­ی حسی دیداری است ( لاک و هالینگورث[17]، 2008 ). در حافظه­ی حسی برای هر کانال حسی، حافظه­ای وجود دارد. حافظه­ی بینایی[18] برای محرکات دیداری، حافظه­ی پژواکی[19] برای محرکات شنیداری، حافظه­ی بساوشی[20] برای حس لامسه، حافظه­ی شامه­ای[21] برای حس بویایی و حافظه­ی چشایی[22] برای حس­چشایی که مهم­ترین نوع حافظه­ی حسی، حافظه­ی بینایی و شنوایی است ( قلی زاده، خیرالدین و همکاران، 1389). یکی از مهم­ترین کانال های حسی که انسان از طریق آن اطلاعات زیادی را دریافت می­کند و به حافظه­ی خود می­سپارد بینایی است ( هیل و هیل[23]، 2008 ) .

 

در طول دهه­های گذشته، تحقیقات مربوط به حافظه­ی بینایی در چند خط پژوهشی مختلف دنبال شده است. یکی از این خطوط پژوهشی، مربوط به تفاوت­های جنسیتی در کارکردهای شناختی به طور اعم و حافظه­ی بینایی به طور اخص بوده است. به عنوان مثال تحقیقات نشان می­دهد که در زمینه­ حافظه مکان یابی اشیاء تفاوت­های جنسی وجود دارد و معمولاً زنان در این مورد بهتر عمل می­کنند ( گالاگر[24] و همکاران ، 2006  ، لاچینی[25] و همکاران، 2005؛ گوئده و همکاران [26]، 2008). هم چنین زنان در مقایسه با مردان در تکالیف مربوط به حافظه­های کلامی کوتاه مدت و یادگیری واژگان جدید بهتر از مردان عمل می ­کنند ( کاشانسکیا، ماریان و همکاران[27] ، 2011). تحقیقات پارسونز، ریزو و همکاران[28] ( 2005) نیز نشان داد که زنان در تکالیف کلامی و مردان در تکالیف فضایی بهتر عمل می­کنند. لنتون، بلیر و همکاران[29] (2011) نشان دادند که زن­ها نسبت به مردها از حافظه­ی کوتاه­مدت قوی­تری برخوردارند. نتایج چندین مطالعه نشان داد که زنان دارای تمایل برای عملکرد بهتر در فرایندهای حافظه­ی کلامی هستند، در حالی که مردان دارای عملکرد بهتری در حافظه­ی بینایی هستند ( دردیل، ورهاف و همکاران[30]، 2013، تراهان،گوینتانا[31]، 1999 ). نتایج برخی از تحقیقات نشان می­دهد که زنان دارای عملکرد بهتری در حافظه­ی بینایی و کلامی و مهارت­های زبانی هستند و مردان دارای عملکرد بهتری در استدلال انتزاعی، حل مسائل ریاضی و همچنین مهارت­های فضایی هستند ( دادین، سالگادو و همکاران[32]، 2008، فیلیپس، 1992، پستما، هانک و همکاران، 1999). هم­چنین گیورن، ماتر و همکاران[33](1998) نشان دادند که زنان دارای حافظه­ی بینایی بهتری برای اشکال انتزاعی نسبت به مردان هستند. فرگوسن، کروز و همکاران[34] ( 2007) نشان دادند که مردان دارای مزیت در حافظه­ی بینایی هستند. نتایج بوت، چن و همکاران[35] (2010) نشان داد که پسران دارای مهارت­های بینایی، فضایی بهتر و دختران توانایی کلامی بیشتری نسبت به پسران می­باشند. ترویا، هریس و همکاران[36] ( 2000) دریافتند که از آن­جایی که پسران و دختران شیوه­های متفاوتی در یادگیری و بهبود حافظه دارند، دختران در عملکردهای شناختی از جمله حافظه­ی بینایی بهتر عمل می­کنند. هالپرن و لورینگ[37] (2000) نشان دادند که مردان در حافظه­ی بینایی بهتر از زنان عمل می­کنند که این نتایج با پژوهش درور و وکسلین[38] ( 1992) که نشان دادند مردان دارای عملکرد سریع­تری نسبت به انتقال مواد در حافظه­ی بینایی هستند همسو است . در برخی تحقیقات گزارش شده است که زنان در  تکالیف کلامی ( برن باوم، باکستر و همکاران[39]، 2000) و حافظه­ی بازشناسی بینایی ( مک گیورن،2000 ) بهتر از مردان عمل می کنند، اما در تکالیف حافظه­ی فضایی مردان عملکرد بهتری دارند ( پست ما، جاگر و همکاران [40]، 2004) علاوه بر تحقیقات مربوط به جنسیت، بخشی از ادبیات تحقیق به بررسی عملکرد حافظه­ی بینایی در گروه­ها و جمعیت­های مختلف پرداخته است. به عنوان مثال تورگسن[41] (2010) بیان می­کند که کودکانی که دچار اختلال یادگیری هستند در حافظه­ی بینایی خود نقایصی دارند.کوهن، وولف و همکاران[42](2011 ) نشان دادند که بین حافظه­ی بینایی موسیقی دانان وغیر موسیقی­دانان تفاوت معنا داری وجود ندارد. کرسپو، دازا و همکاران[43] (2012) در پژوهشی نشان دادند که افراد کم­شنوا به طور عمیق و شدید در تکالیف ارزیابی مربوط به حافظه­ی دیداری، تأخیر نشان دادند. چن، تسای و همکاران[44] (2012) در پژوهشی نشان دادند که عملکرد کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در حوزه­ی حافظه­ی بینایی به طور قابل ملاحظه­ای از کودکان گروه کنترل ضعیف­تر است. نقص در حافظه­ی بینایی و توانایی بینایی – فضایی در بیماران وسواسی هم گزارش شده است ( بونه[45] و همکاران، 1991؛ زیلنسکی[46] و همکاران، 1995 ؛ به نقل از پیورسل، ماروف و همکاران[47]، 1998). هم­چنین دیرسون، سیلوا و همکاران[48] (2003) و شین، پارک و همکاران[49] (2004) رابطه­ی بین نقایص حافظه­ی دیداری را با شدت علائم وسواسی نشان دادند. تحقیقات آلنسو، لباد و همکاران[50] (2008) آندرس و گاستو [51] ( 2005) نشان می­دهد که افراد مبتلا به اختلال وسواسجبری دچار نقص در حافظه­ی بینایی هستند. دکرسباخ و بارتر[52] (2000) نیز یادآور شدند بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری به طور معنا­داری در عملکرد حافظه­ی بینایی به واسطه­ی اختلالاتی که در سازمان­دهی استراتژهای دسته­بندی کردن معنایی، هنگام رمزگردانی از خود نشان می­دهند دچار نقص هستند و هم­چنین نقایص حافظه­ی دیداری در میان بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواسی – جبری شستشو مشاهده شده است (سیلوا و منزیس[53]، 2003). تحقیقات مولر[54] (2004) نشان داد که افراد مبتلا به وسواس جبری در حافظه­ی بینایی در مقایسه با گروه سالم علمکرد ضعیف­تری دارند. در پژوهش، باتنرو لانگ فلت[55] (1991) حافظه­ی کوتاه مدت بینایی کودکان و نوجوانان عادی و کم­شنوا را مقایسه کردند، آن­ها دریافتند که وقتی سوالات به صورت دیداری و غیر کلامی باشد و به­طور همزمان اجرا شود، تفاوت معنا داری از لحاظ حافظه­ی دیداری کوتاه­مدت بین افراد عادی و کم­شنوا وجود ندارد، اما وقتی سوالات به­صورت زنجیره­ای منعکس می­شود افراد کم­شنوا پیشرفت پایین­تری از خود نشان می­دهند. تحقیقات هریس و کیل [56](2006) نشان داد که کودکان کم­شنوا در تکالیف حافظه­ی بینایی عملکرد بهتری دارند . لوپز – کرسپو، مندز  و همکاران [57](2012) نشان دادند که کودکان ناشنوا در تکالیف مربوط به حافظه­ی دیداری تأخیر نشان دادند. مک­لاتچی، گال بریت و همکاران [58] (1987) نشان دادند که ورزش بوکس اثر معناداری بر نقصان حافظه­­ی بینایی دارد. لورنت، دامات و همکاران[59] (2000) نشان دادند که بین حافظه­ی دیداری بستگان درجه اول بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با گروه گواه تفاوت معنا داری وجود ندارد. هاس و ما و همکاران[60] ( 2012 ) در مطالعه­ی خود نشان دادند که بین حافظه­ی بینایی بیماران اسکیزوفرنی و افراد عادی تفاوت معنا داری وجود دارد. برخی محققان نشان دادند که کودکان مبتلا به بیش فعالی- نقص توجه در مقایسه با کودکان عادی دچار نقص در مهارت­های حافظه­ی بینایی هستند (گرافورد و دوی[61]، 2008، داگلاس[62]، 2005،  گلدشتاین و گلدشتاین[63]، 1998). ولاکس و کاراپیتکساس [64](2003) نشان دادند که کودکان مبتلا به اختلال نوشتن از مشکلات شناختی که تحت­تأثیر حافظه­ی بینایی است رنج می­برند.در کنار این تحقیقات، بخشی از ادبیات تحقیق مربوط به این موضوع است که محل اقامت ( شهری / روستایی ) چه تأثیری روی توانایی­های شناختی افراد دارد. به عنوان مثال بوت و استونسون[65] ( 2008) نشان دادند که تفاوت در عملکرد شناختی مرتبط با محل اقامت، سن، جنس و حضور در مدرسه است. نتایج زولا[66] ( 2010) نشان داد که اقامت تأثیر زیادی در حوزه­ی تسلط کلامی و سرعت پردازش اطلاعات دارد اما اثر اقامت در حوزه­های حافظه­ی ضمنی کلامی و بینایی بر توجه متوسط بود و هم­چنین اثر اقامت در حوزه­ی اجرایی کوچک بود. لیپینسکی، چیلد و همکاران[67] (1990) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که محل زندگی نمی­تواند به عنوان توضیحی برای تفاوت در نمرات عملکرد دیداری – فضایی و عملکرد ترتیبی کلامی در بین پسران شهری و روستایی باشد. به طور کلی همان­طور که گفته شد، درباره ی مقایسه ی عملکرد حافظه ی بینایی در بین افراد شهری و روستایی مطالعات کمی صورت گرفته، از این رو هدف مطالعه­ی حاضر بررسی عملکرد حافظه­ی بینایی در بین گروهی از جمعیت شهری و روستایی با در نظر گرفتن عامل جنسیت است.

 

[1]- Neuropsychological

 

[2]-Gazzaniga

 

[3] – Marnat

 

[4] – Magnetic Tomogragh & Computerized  Tomograghy

دانلود مقالات

 

 

[5]- Kandel

 

[6]- Brown & Tuttle

 

[7] – Slotinick  &Thompson

 

[8]- zaidel

 

[9]- Cognitive function

 

[10] – Memory

 

[11]- Eysenck

 

[12] -Hockenbury

 

[13] – Turk-brown

 

[14] -kihlstrom

 

[15]- Sensory Memory

 

[16] – Crowder

 

[17]- Luck & Hollingworth

 

[18]- Visual Memory

 

[19]- Echoic Memory

 

[20]- Haptic Memory

 

[21]- Olfactic Memory

 

[22]- Gustic Memory

 

[23]- Hill& Hill

 

[24]- Gallagher

 

[25] – La chini

 

[26] – Goede

 

[27] – Kushanskya, Marian

 

[28] – Parsons, Rizzo

 

[29] -Lenton & Blair

 

[30]- Dordill & Verhoff

 

[31] -Trahan & Quintana

 

[32] – Dadin &Salgado

 

[33] – Giuren & Mater

 

[34] – Fergusen&  Crues

 

[35] – Booth &  Chen

 

[36] – Throia & Harris

 

[37] – Halpern & Luring

 

[38] – Derwer& vaxilin

 

[39]- Beren – Boem & Bockster

 

[40] – Juggerr & chisler

 

[41]- Torgeson

 

[42]- Cohen & Wolfe

 

[43] – Crespo , Daze & Mendez

 

[44] – Chen & Tsai

 

[45] – Buneh

 

[46]- Zilnesky

 

[47] – Purcell & Maruff

 

[48] –  Dierson& Silva

 

[49] – Shin & Park

 

[50] – Alenso & Lebad

 

[51]- Andres & Gasto

 

[52] Deckrsbach & Barter

 

[53] – Silva & Menzies

 

[54]- Muller

 

[55] – Buttner &Langfeldt

 

[56]-Harris & kyle

 

[57] – Lopez – Crespo & Mendez

 

[58]-Mclatchie  & Galbraith

 

[59]- Laurent & Damat

 

[60]- Hus & Ma

 

[61] – Geradphord & doey

 

[62] – Douglas

 

[63] – Goldstein & Goldstein

 

[64]-Valchos & karapetsas

 

[65]- Booth & Stvenson

 

[66]- zola

 

[67] – Lipinski & Child

بررسی مقایسه ای روشهای حل تعارض زناشویی و شیوه ­های فرزندپروری در پرستاران شیفت در گردش و شیفت ثابت بیمارستان …

تکرار شده است لطفا فقط یکجا ارائه کنید

 

استاد شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت دراسلام اشاره دارند به اینکه ازدواج اولین قدمی است که انسان از خودپرستی و خوددوستی به سوی غیردوستی بر می دارد (مطهری ، 266).

 

نخستین وظیفه هنجارهای اخلاقی جامعه تنظیم روابط موزون بر پایه­های مناسب است انسانی ترین عمل برای تنظیم این روابط پیوند زناشویی است که می توان از آن به عنوان عامل اصلی اتحاد زن و مرد برای بهبود و پیشرفت آینده یاد کرد ازدواج پیوندی است میان زن و مرد که زیربنای آن نیازی زیستن است و سبب پیدایش خانواده و تداوم آن است (ستوده، 1379).

 

زندگی زناشویی یکی از جهانی ترین نمادهای بشری است که از دو فاز با توانایی ها و استعدادی متفاوت و با نیاز و علایق مختلف در یک کلام با شخصیت های گوناگون تشکیل شده است (دگدنبرگ[20] و کدنبرگ 2005).

 

تعارض زناشویی نوعی توافق نداشتن مداوم و معنادار بین دو همسر است که حداقل یکی از آنها آن را گزارش دهد. منظور از معنادار تأثیر این مسأله بر عملکرد همسران و منظور از مداوم اشاره است که به مرور زمان از بین نمی رود (هالفورد[21]، 2001).این چندمین بار است که این جمله تکرار می شود

 

یونگ و لانگ [22](1998 به نقل از سعیدی و همکاران 1385) تعارض زناشویی را ناشی از واکنش نسبت به تفاوت های فردی می دانند و زمانی که آن قدر شدت یابد که احساس خشم، خصومت، کینه نفرت ، حسادت و سود؟ رفتار کلامی و فیزیکی در روابط آنها حاکم شود و به حالات تخریب و ویرانگری درآید نشان دهنده حالتی غیرعادی است.

 

رضایت زناشویی حالتی است که طی آن زن و شوهر از ادواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند ( سینها[23] و ماکرجی[24] ، 1991) تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است، هنگامی که دو نفر به عنوان یک زوج با هم زندگی می کنند تعارض بروز خواهد کرد بدلیل ، نسبت تعامل زوج ها اوقاتی پیش می آید که عدم توافق مشاهده می گردد یا نیاز برآورده نمی شوند. در نتیجه همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم ، ناامیدی و نارضایتی می کنند ( برشتاین[25] و برنشتاین 1986 ترجمه سهرابی 1382).

 

ظهور تعداد چشمگیر خانواده­های دو شغلی که در آن هر دو همسر شغل های تخصصی با مدیریتی را دنبال می کنند و با تعهد قوی رشد شخصی و سطوح فزاینده مسئولیت توصیف شده­اند یکی از تغییرات برجسته ای است که در ساختار خانواده و الگوهای رابطه در طی چند دهه اخیر رخ داده است (رسون [26]و همکاران ترجمه نوابی نژاد، 1378).

 

رایس[27] (1996) تعارضات را به دو دسته سازنده و مخرب تقسیم نموده است تعارض سازنده موضوعی است که در آن صحبت در مورد مشکلات منجر به درکی کامل تر در جهت مصالحه توافق با حل مشکل می شود و همچنین موجب کاهش هیجانات منفی ایجاد احترام و اعتماد می شود و باعث می گردد طرفین همدیگر را درک کنند. تعارض مخرب تعارض است که فرد مقابل را بیشتر از مشکل مربوط درگیر کند و موجب شرمندی تحقیر، تنفر، اهانت و یا حتی تنبیه شود تعارض مخرب با عدم ارتباط واقعی شک و تردید مشخص می شود و گاهی بر پایه استراتژی­های فردی باعث ایجاد زمینه اضطراب می گردد.

 

فقیرپور(1381) اظهار داشت همه زوجین سطوحی از تعارض را تجربه می کنند این تعارض ها موجب کاهش ثبات روابط و افزایش فرصت های خاتم روابط می شود. بلامتیس دشوارتزر به نقل از فقیرپور دریافتند زوج هایی که تعارضهایی در زمینه پول، اشتغال زنان، قدرت تقسیم کار خانه یا روابط جنسی را تجربه می کنند به احتمال بیشتری جدا می شوند تا زوجهایی که در زمینه دیگر تعارض دارند.

 

افراد هنگام مواجهه با تعارض از روشهای متعددی استفاده می کنند. رحیم [28] (1992) پنج سبک حل تعارض زناشویی را مطرح کرد: 1- سبک یکپارچه سازشی[29]: این سبک مستلزم تشکر مساعی بین دو طرف است مثل گشودگی ، مبالده اطلاعات و بررسی تفاوت هاست، یافتن یک راه حل قابل قبول برای هر دو طرف.

 

2- سبک تسلط یا مسلط شده[30] : این سبک به عنوان یک سبک رقابتی شناخته شده است. در این سبک رفتار افراد تحمیل کننده است برای برنده شدن در یک وضعیت.

 

3- سبک الزام شده یا متهم شدن[31] : در این سبک افراد اهمیت کمی برای خود قایل شده و اهمیت زیادی برای دیگران قایل می شود و همچنین تلاش برای راضی کردن دیگران.

 

4- سبک اجتناب[32] : در این سبک مسئولیت را به شخص دیگری واگذار کردن، دور مانده از تعارض و چشم پوشی از عدم توافق و خنثی باقی ماندن.

 

5- سبک مصالحه[33] :این سبک براساس یک استراتژی دادوستد و براساس یک تصمیم گیری دو جانبه قابل قبول اتخاذ می شود.

 

در پژوهشی که استین[34] و آلبرو[35] (2001) بر روی سبک های حل تعارض زناشویی انجام داده بودند دریافتند که سبک های حل تعارض که زوجین به کار می برند در ادامه دادن یا منحل کردن روابط شان خیلی مؤثر است برای مثال اگر زوجها بخواهند روابط زناشویی شان مؤثر واقع شود آنها به احتمال زیاد از راهبردهای مدیریتی مثبت از قبیل مصالحه کردن، یا برای مشکل یک راه حل راضی کننده استفاده خواهند کرد.

 

لپیدهال[36]، کلمنتس[37] و مارکمن[38] در سال 1997 در مطالعه طولی خود برروی 25 خانواده به این نتیجه رسیدند که در این خانواده ها فشارهای رایج رضایت مندی زناشویشان که تأثیر بیشتری بر رفتار فرزندپروری نسبت به فشارهای رایج و رضایت مند زناشویی، قبل از فرزنددار شدن داشته است.

 

روانشناسان مدت هاست عنوان کرده اند که عملکرد والدین بر شکل گیری افکار، رفتار و هیجانات کودکان تأثیر معناداری دارد ( هریس[39] و کرتن[40] 2002).

 

تعارض بین والدین، یکی از مشکلاتی است که کودکان سراسر دنیا با آن مواجه هستند و تقریباً همه کودکان جدی از تعارض بین والدین را تجربه و آن را به عنوان منبع تنیدگی معرفی می کنند ( کامینگز[41] زیرنویس نیاز نیست چند صفحه قبل زیرنویس شده است و همکاران، 2007).

 

پژوهش های مربوط به ارتباط والدین با کودکان، نگرش ها و اعمال والدین را در فرایند فرزندپروری مورد بررسی قرار داده­اند. که فعالیت های پژوهشی در این حیطه قویاً تحت تأثیر کارهای با مریند [42] (1967) که سه الگوی حاکم بر روابط بین والدین و فرزندان را مطرح کرده است:

 

 

    • والدین قاطع[43]: که به صورت افرادی گرم و صمیمی توصیف شده اند و در عین حال بر آنچه که کودکانشان انجام می دهند کنترل دارند.

 

    • والدین سهل گیر[44]: به صورت والدینی توصیف شده­اند که سعی دارند برا کودکان خود محیطی گرم و آرام به وجود آورند و بر آنچه کودکان انجام می دهند کنترل و نظارت ندارند.

 

  • والدین مستبد[45]: این ها فاقدگرمی و صمیمیت در روابط خود با فرزندان هستند در این خانواده به کودکان اجازه ابراز عقیده داده نمی شود.

 

پژوهشگران نشان داده اند که در بین عوامل مختلف شکل گیری شخصیت، شیوه­های فرزندپروری از مهم ترین عوامل محسوب می شوند (نوابی نژاد، 1374). شیوه های فرزندپروری والدین یکی از سازه­های جهانی است که بیانگر روابط عاطفی و نحوه ارتباط کلی والدین با فرزندان است و عامل مهم برای رشد یادگیری کودکان به شمار می رود ( ستین برگ و همکاران، 1998).

 

در پژوهش های وسیعی که در زمینه چگونگی برخورد والدین با کودکان شان و شیوه های فرزندپروری انجام شده است نشان می دهد که شیوه های فرزندپروری والدین اثرات طولانی بر رفتار، عملکرد، نظارت و در نهایت بر شخصیت افراد در آینده دارد، مثلاً تحقیقات نشان می دهد که اگر والدین بسیار سخت گیر و دیکتاتور باشند مانع پیشرفت، توسعه، کنجکاوی و خلاقیت کودکان می شوند و در نتیجه این کودکان در آینده افرادی روان آزرده و پرخاشگر خواهند شد. (کاگان[46] و ماس[47] ، 1962).

 

در تحقیقی که توسط عده ای از محققین در ژاپن که روی تأثیرات منفی مادر بر کودک، دریک ارتباط مادر- فرزندی انجام شد، نتایج نشان داد که احساسات منفی مادر هنگامی ظاهر می شود که کودکان از انجام کارهای روزمره سرپیچی کنند یا وقتی تغییری در رفتار کودکان دیده می شود و احساسات منفی روی تربیت کودک دررشد کودکان مؤثر است ( سوگانو[48] و همکاران، 1991).

 

روابط بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان نظام یا شبکه ای از بخش هایی دانست که در کنش متقابل با یکدیگر هستند و نظام خانواده در مجموعه­ای از نظام بزرگتر قرارگرفته است. مجله و جامعه این نظام به طور مستقیم یا غیرمستقیم از شیوه­های فرزندپروری در کودکان تأثیر پذیرند (مهرابی زاده و همکاران، 1379).

 

پژهش نشان داده اند تعارض پدر و مادر کودکان را به استرس، ترس، خشم دچار می سازد و تجربه پی در پی تعارض پدر و مادر به مشکلات رفتاری (کامینگز و دیویس[49] ،2002) و جسمانی کودک ( الشیخ ، مارکز و وستیون 2001) می انجامد استرس در دراز مدت تأثیر معکوس بر سلامت دارد ( برنارد[50] ، کراپات[51]، 1994).

 

تأثیر تعارض زناشویی بر بیشتر حوزه­ها از جمله کارکرد شناختی ، اجتماعی، تحصیلی و روانشناختی (ایسس[52] و گاربرگ[53] ، 2000) و رابطه کودک با همسالان (دان و دیویس ، 2001) هم چنین بر عملکرد خانواده مانند فرزندپروی (کاکس[54] و هارتر[55] ، 2001)  بررسی شده است. نتایج تحقیقات نشان داده است که بچه هایی که خانواده های شان دارای تعارض زناشویی بودند خطر بیشتری در رفتارهای مختلف و مشکلات عاطفی داشتند و در نشان دادن رفتارهای پرخاشگرانه و در گرایش به سوی همسالان بیشتر مستعد بودند( بروک[56] و همکاران ، 2000)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 

فردن و کارسون تعارض نقش های شغلی و خانوادگی را نتیجه دو نوع تداخل می دانند تداخل از محیط کار بر خانه و تداخل از محیط خانه به کل محیط کار تداخل خانواده به محیط کار زمانی است که وظایف و مسئولیت های خانوادگی مانع از انجام وظایف شغلی می شود و تداخل کار با خانواده هم زمانی است که مسئولیت ها و وظایف شغلی مانع رسیدگی و مشارکت وظایف خانوادگی می شود ایجاد می گردد.با توجه به نتایج تحقیقات که در خارج از کشور انجام شده است گستردگی تعارضات زناشویی می تواند اثرات منفی روی بچه ها و بافت خانواده داشته باشد و تا آنجایی که اطلاع داریم پژوهشها ی اندکی در زمینه بررسی روشهای حل تعارض زناشویی و شیوه­های فرزندپروری در بین پرستاران سیفت در گردش با شیفت ثابت در بیمارستهای دولتی بندرعباس انجام شده است.بطور کلی این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به این سوال است آیا روشهای حل تعارض زناشویی و شیوه­های فرزندپروری در بین پرستاران شیفت در گردش با شیفت ثابت صبح تفاوت معنادار وجود دارد؟

 

[1] – Conflict

 

[2] – Inter Parental Conflict

 

[3] -Cumin’s Et Al

 

[4] -Halenstin.H,A

 

[5] – Esmart.E,S

 

[6] – Darling. D,S

 

[7] – Astinbergh. A,E

 

[8] – Samerof. S,G

 

[9]Yang

 

[10] Halford

 

[11] Faverz

 

[12] olsun

 

[13] Cumin ̓s, EM.et ul

 

[14] Alshaikh

 

[15] Markes

 

[16] Wsteven

 

[17] Anderic.c

 

[18] Darling. L

 

[19] Stin berg. N

 

[20] Doldenberg. L

 

[21] Hajford

 

[22] Young and long

 

[23] Sinha, SP

 

[24] Mukerjee.N

 

[25] Berneshtain

 

[26] Roson and &

 

[27] Rice

 

[28] Rahim

 

[29]Integrution Style

 

[30] Dominate Style

 

[31] Obliging Style

 

[32] Avoidance Style

 

[33] Compromising Style

 

[34] Steen

 

[35] Albro

 

[36] Lipead Hal

 

[37] Klemants.K

 

[38]Markman. H

 

[39] Heris

 

[40] Kerten

 

[41] Cummings E.M

 

[42] Bunnrind.O

 

[43] Authoritative

 

[44] Permissive

 

[45] Authoritarian

 

[46] Kagan

 

[47]  Maas

 

[48] Sugana eT al

 

[49] Davies, P,T

 

[50] Bernurd

 

[51] Keruput

 

[52] Ellis,B.I

 

[53] Gurberg

 

[54] Ckks

 

[55] Harter

 

[56] Berookutel

 
مداحی های محرم