سیگنال تابعی از یك یا چند متغیر مستقل است كه اطلاعاتی را در مورد یك پدیدة فیزیكی یا بیولوژیكی در بردارد. موجودات زنده از سلول گرفته تا ارگانهای بدن، سیگنالهایی با منشاء بیولوژیكی تولید می كنند. این سیگنالها به صورت الكتریكی، مكانیكی یا شیمیاییاند. سیگنالهای الكتریكی نتیجة دپلاریزاسیون سلولهای عصبی یا ماهیچة قلبیاند. صدای تولید شده توسط دریچههای قلب نمونهای از سیگنالهای مكانیكی است. این سیگنالهای بیولوژیكی یا سیگنالهای حیاتی برای تشخیص پزشكی و تحقیقات زیست-پزشكی مورد استفاده قرار میگیرند.
سیگنالهای حیاتی در سطح بدن وضعیت درونی و فعالیت الكتریكی بدن را منعكس میكنند. بنابراین با استفاده از اندازهگیری غیر تهاجمی اطلاعاتی درباره ارگانهای داخلی فراهم میکند. الكتروكاردیوگرام توسط كاردیولوژیستها برای اهداف تشخیصی استفاده میشود و اطلاعات كلیدی درباره فعالیت الكتریكی ECG[1] ارائه میدهد. بنابراین با نمایش دائمی این سیگنال میتوان تغییرات فعالیت الکتریکی قلب را در طول زمان مشاهده نمود که این تغییرات،شامل اطلاعات بسیارکلیدی برای پزشکان می باشد]1[.
قلب یکی از مهمترین اعضای بدن است که وظیفه پمپ کردن خون در سیستم قلبی عروقی را به عهده دارد. چنانچه عملکرد قلب از نظم طبیعی (ریتم) خود خارج شود، گردش خون به خوبی انجام نمی شود و این امر میتواند خطرهای جدی برای فرد به دنبال داشته باشد، از این رو تشخیص درست و به موقع آریتمیهای قلبی از اهمیت به سزایی برخوردار است. یکی از راههای شناخته شده برای تشخیص به موقع این آریتمیها بررسی فعالیتهای الکتریکی قلب با استفاده از سیگنالهای الکتروکاردیوگرافی یا به اختصار ECG، است. تغییرات معنی داری از ساختار قلب بیماران و ضربانهای آن با استفاده از این سیگنالها قابل تشخیص هستند]2[. در چندین سال اخیر،طبقهبندی خودکار سیگنالهای الکتروکاردیوگرام توجه زیاد مهندسین پزشکی را به خود جلب کرده است. به واسطه این سیگنالها یک متخصص قلب اطلاعاتی مفید درباره ریتم و عملکرد قلب خواهد داشت. بنابراین آنالیز آن نشان دهنده ی یک راه مؤثر برای شناسایی و درمان انواع بیماریهای قلبی است]3[.
برای طراحی یك سیستم هوشمند تشخیص آریتمیهای قلبی از روی سیگنالهای الكتروكاردیوگرافی،لازم است ابتدا ویژگی های مناسبی از
روی این سیگنالها استخراج شود. با توجه به اینكه ضرایب موجك قادرند اطلاعات زمان-فركانس سیگنال را به طور توام توصیف كنند، یکی از انتخاب ها برای استخراج ویژگی از یك سیگنال الكتروكاردیوگرافی خواهد بود. در این راستا باید تعداد سطوح تجزیه و نوع موجك مشخص شوند. همچنین، نتایج تحقیقات قبلی نشان داده است كه برای استخراج ویژگی از سیگنالهای الكتروكاردیوگرافی خانواده دابیچز و هار در مقایسه با سایر موجكها بسیار مناسبتر هستند ]4[. تشخیص پزشك براساس اطلاعات زمانی و ریختشناسی استخراج شده از سیگنال الكتروكاردیوگرافی است. در حالی كه گاهی اوقات تحلیل موجک بر روی سیگنالهای قلبی به تنهایی برای طبقهبندی کافی نیست و به همین دلیل استفاده از دیگر مشخصههای موجود در سیگنالهای قلبی برای طبقهبندی بیماریهای قلبی ضروری است. برای توصیف کاملتر سیگنالهای الکتروکاردیوگرافی علاوه بر ویژگیهای موجک از ویژگیهای زمانی نیز استفاده میشود. ]4[.
از آنجائی که ECG پزشک را قادر میسازد تا فعالیت الکتریکی قلب را ثبت کند، میتوان به کمک آن بیماریهای قلبی را تشخیص داد. برای از بین بردن خطای انسانی و همچنین استفاده از بانکهای اطلاعاتی موجود در تشخیص دقیق و سریع بیماریها، از آنالیز خودکار کامپیوتری استفاده میشود.. بنابراین در این پژوهش سعی در تشخیص خودکار بیماریهای قلبی شده که در آیندهای قابل پیشبینی سبب حذف اشتباهات انسانی در تشخیص بیماریها میشود. هدف از انجام این تحقیق ارائه یک روش مناسب برای تشخیص خودکار 5 بیماری مهم قلبی، شامل نارسائیهای RBBB[2]،LBBB[3] و PVC[4] وAPC[5] وP[6] میباشد.
در این پژوهش ابتدا دادههای مربوط به سیگنال ECG از پایگاه داده تهیه میشود و پیش پردازش آنها جهت انتخاب سیگنالهای مناسب و همچنین پنجرهگذاری روی آنها انجام خواهد شد. سپس ویژگی های مناسبی استخراج و بر اساس این ویژگیها عمل طبقهبندی انجام میشود. مراحل فوق با استفاده از نرم افزار متلب صورت خواهد گرفت.
انتشار پتانسیل عمل در قلب، یک جریان ایجاد میکند. این جریان به نوبه خود تولید یک میدان الکتریکی مینماید که میتواند با استفاده از یک سیستم اندازهگیری ولتاژ تفاضلی به صورت خیلی ضعیف در سطح بدن بدست آید. سیگنال اندازهگیری شده به این طریق، هنگامی که به وسیله الکترودهایی در مکانهای استاندارد گرفته شود، به عنوان الکتروکاردیوگرام یا به اختصار ECG شناخته میشود. سیگنال ECG معمولی، در رنج ±2mv است و برای ثبت آن نیاز به دستگاهی با پهنای باند 0.5 تا 15هرتز میباشد. به عبارت دیگر ECG یک نمایش گرافیکی از فعالیت قلب به صورت سیگنال الکتریکی است که در طول یک دوره زمانی ثبت شده است[5].
وجود فعالیت الكتریكی برای ایجاد ضربان در قلب ضروری است. خونرسانی كافی به بافتهای بدن، مستلزم تعداد ضربان كافی قلب بوده و هم چنین باید زمانبندی و توالی انقباضات عضلانی قلب به دقت هماهنگ باشند. ضربانساز طبیعی قلب، “گره سینوسی- دهلیزی SA ” است كه یك گروه میكروسكوپی از سلولهای الكتریكی تخصص یافته قلبی میباشند و در بالای دهلیز راست واقع شدهاند. به دنبال ایجاد یك تحریك الكتریكی توسط “گره سینوسی– دهلیزی “، یك ضربان قلب ایجاد میشود. این تحریك از طریق مسیرهای اختصاصی به سلولهای بافت عضلانی دیوارههای قلب منتقل میشود. این تحریك ابتدا حفرههای فوقانی قلب یعنی دهلیزها را منقبض میكند و خون را به داخل بطنها میراند. سپس تحریك به ناحیه دیگری از سلولهای الكتریكی تحت عنوان “گره دهلیزی- بطنی “، كه در بالای بطنها واقع شده است، منتقل میگردد. این گره به شكل یك ایستگاه تأخیری در مسیر تحریك عمل میكند و اجازه میدهد دهلیزها به طوركامل تخلیه شوند. پس از یك فاصله كوتاه زمانی، تحریك از طریق مسیرهای شاخهای وارد بطنها شده و منجر بهانقباض آنها میگردد.
سیگنال ECG در طول هر سیکل کاری قلب، دارای منحنی مشخصهای به صورت شکل 1-1 است.
زندگی موهبتی الهی است که انسانها در طول عمر خویش از آن بهرهمند میشوند. قرن حاضر شاهد تغییرات چشمگیری در مورد دیدگاه آدمی نسبت به زندگی بوده است. در این قرن تنها حفظ زندگی به شکل معمول مطلوب نبوده، بلکه ارتقاء کیفیت زندگی در زمینههای متعدد تلاش اساسی جوامع تلقی میشود. داشتن کیفیت زندگی مطلوب همواره آرزوی بشر بوده و است. در ابتدا این آرزو به بهبود وضعیتهای ظاهری افراد از قبیل میزان درآمد، تحصیلات، سلامتی جسمی و مسکن محدود بود. ولی اکنون به طیفهای وسیعی از جمله متغیرهای کیفی و ذهنی توجه میشود. کیفیت زندگی به دلیل گسترش روند صنعتیشدن و پیشرفت فناوری که توجه به بعد کمی زندگی انسان را مد نظر قرار میدهد و همچنین بدنبال غفلت از جنبههای کیفی زندگی انسان طی چند دهه گذشته در کشورهای غربی بحث کیفیت زندگی مورد توجه اندیشمندان و متفکران علوم انسانی قرار گرفت.
پروژه حاضر در کنار تعریف مفهوم کیفیت زندگی و با گریزی به ابعاد مختلف کیفیت زندگی به بررسی کیفیت زندگی و رابطه آن با سبک زندگی فرهنگی نیز میپردازد تا از این طریق به تعریفی مشخص و شیوهای دقیق در سنجش کیفیت زندگی شهری دست یابد و در راستای ارتقاء آن قدم بردارد. در این پروژه شهرزنجان را، که همچون اکثر شهرهای داخل و خارج از کشور دارای مناطقی با فاصله طبقاتی است و این امر کیفیت زندگی متفاوتی را بین مناطق مختلف شهر موجب شده است، بهعنوان نمونه موردی مدنظر قرار گرفته است.
همه انسانها از آغاز حیات خود در جست و جوی بهبود بخشیدن به کیفیت زندگیشان بوده اند، اما در دوران معاصر کیفیت زندگی به موضوع مطالعهی دانشمندان تبدیل شده است، زیرا آنها به این واقعیت پی بردهاند که آیندهی جامعه در گرو شناسایی عواملی است که بر شرایط زندگی انسانها تاثیر میگذارد(صادقی، 1383).
تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسطو در 385 سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد. در آن دوران ارسطو «زندگی خوب» یا «خوب انجام دادن کارها» را به معنی شاد بودن در نظر گرفته است، لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد مختلف پرداخته است و ذکر نموده است. سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار میشود با ثروت که فرد فقیری را شاد میکند یکسان نیست و بهطور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت. به هرحال در آن زمان شادی یا شادمانه زیستی معادل با آنچه که امروز کیفیت زندگی نام دارد تلقی میشد؛ ولی اصطلاح «کیفیت زندگی» تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود(نجات، 1387).
گرچه مفهوم کیفیت زندگی از اواخر قرن بیستم مورد توجه جامعهشناسان قرار گرفته است، اما ریشههای آن در جامعهشناسی را میتوان تا اواسط قرن بیستم پی گرفت. در جامعهشناسی اولین اثر مهم درباره کیفیت زندگی از آگبرن[1] (1946) میباشد که درباره حیات روستایی در ایالات متحده نوشته شده است. در دهه 1960 هنگامی که جامعهشناسان علیه چیرگی شاخصهای اقتصادی واکنش نشان دادند، مفهوم کیفیت زندگی در پژوهشهای اجتماعی اهمیت یافت اما تا آن هنگام تمام شاخصهای کیفیت زندگی، عینی بودند. در دهه 1970 شاخص های ذهنی هم برای سنجش کیفیت زندگی اضافه شدند. اولین بار کمپبل و همکاران در اثر خود در سال 1976 به شاخصهای ذهنی و روانشناختی کیفیت زندگی توجه کردند[2] (کمپبل، 1976).
مراکز تحقیقاتی گوناگونی هماکنون به سنجش کیفیت زندگی در سطح ملی و بینالمل میپردازند. در ایالات متحده آمریکا از دهه 1960 انستیتو تحقیقات اجتماعی در دانشگاه میشیگان و مرکز نظرسنجی شیکاگو کیفیت زندگی را میسنجند و از سال 1995 با تأسیس انجمن بین المللی پژوهشهای کیفیت زندگی[3]، سنجش این مفهوم به خوبی نهادینه شده است[4] (فیلیپس، 2006).
توجه به مفهوم کیفیت زندگی در مجامع علمی و نیز در میان سیاستگذاران روبه فزونی است و این مفهوم در بسیاری از حوزههای علوم اجتماعی و بهداشتی مورد استفاده قرار میگیرد. به واقع میتوان گفت که کیفیت زندگی مفهومی بین رشتهای در علوم اجتماعی است.
توجه به مفهوم کیفیت زندگی مرهون رشد دیدگاههای کمتر اقتصادی درباره کیفیات زندگی اجتماعی است. مفهوم کیفیت زندگی سعی
میکند شرایط زندگی مردم را در زمینه اجتماعی خود آنها بررسی کند. به همین دلیل شاخصهایی را برای سنجش این مفهوم انتخاب میکند که وابستگی زیادی به زمینه پژوهش دارند(نوغانی، 1388).
کیفیت زندگی از مسایل پیش روی جهان امروز و از مباحث اساسی در تکوین سیاستگذاری اجتماعی به شمار میرود. بدون شک در طول سه دهه اخیر، کیفیت زندگی، به عنوان جانشینی برای رفاه مادی، به اصلیترین هدف اجتماعی کشورهای مختلف تبدیل شده است. امروزه کیفیت زندگی، یکی از چارچوبهای نظری مورد قبول در بررسی شرایط زندگی جوامع مختلف به شمار میرود. مطابق آمارهای موجود، نزدیک به نیمی از مردم جهان، ساکن شهرها میباشند و انتظار افزایش آن در دهههای آینده وجود دارد، در حالت کلی این موضوع را میتوان ناشی از تلاش مردم برای ارضای نیازهای خود و وجود امکانات مناسب زندگی شهری در شهرها دانست. شهر به عنوان یک سامانه دارای عناصر گوناگونی است و به صورت مداوم بر آنها اثر میگذارد و یا از آنها تاثیر میپذیرد. این سامانه دارای تقسیمات کوچکتری زیر عنوان محله میباشد. این پژوهش با بهرهگیری از ابعاد مختلف کیفیت زندگی به بررسی وضعیت کیفیت زندگی سرپرستان خانوار ساکن در محلههای مختلف شهر زنجان میپردازد.
گرچه مفهوم کیفیت زندگی کاربردهای فراوانی دارد، اما ارایه تعریفی روشن و جامع برای آن دشوار است چون در زمینههای گوناگون و با کاربردهای متفاوتی به کار گرفته شده است. خود مردم معمولاً تصویر روشنی از کیفیت زندگی خود در ذهن دارند. آنها معمولاً میدانند که اگرچه شرایطی رخ دهد در زندگی احساس خوشبختی خواهند داشت. به عنوان مثال درآمد بیشتر، داشتن خانه (یا خانه بزرگتر) اتومبیل خوب، تعطیلات فراوان و غیره. همچنین مردم معمولاً به صراحت میگویند که اگرچه شرایطی رخ دهد، همگان احساس خوشبختی (کیفیت زندگی جمعی) خواهند کرد. به عنوان مثال وجود محله یا شهری آرام و زیبا، نبود ترافیک، نبود بیکاری و فقر، وجود امکانات درمانی برای همه و غیره.
در واقع در هنگام تعریف کیفیت زندگی، از آنجایی که قرار است وضعیت مطلوب تصویر شود تا موقعیت کنونی با آن مقایسه شود، مسأله تا حدی فلسفی میشود. هنوز فلاسفه توافقی درباره شهر آرمانی، جاییکه همگان در آن خوشبخت هستند، ندارند. چنین بحثی اساساً ریشههای ایدئولوژیک و دینی دارد چرا که قرار است خوب و بد را تعیین کند.
نکته دیگر آنکه هنوز فلاسفه توافقی درباره افضل بودن برابری یا عدالت ندارند. آیا دولت باید از ناتوانان حمایت کند؟ کدام جامعه بهتر است؟ جامعهای که در آن افراد آزادند تا کام خود را برآرند یا جامعهای که دولت در آن اعمال قدرت میکند و از حقوق همگانی حفاظت میکند؟
آیا شرایط برای همگان باید برابر باشد، آیا تمام انواع نابرابری مذموم است؟ به هرحال تعاریفی که هماکنون ارایه میشود بازتاب کیفیات و کمیابی مطلوب جامعه انسانی است که البته میتواند در طول زمان تغییر کند.
ویژگی مفهوم کیفیت زندگی آن است که میتواند شامل تمام کیفیات (مفاهیم) جامعهشناختی شود. یعنی گستره بزرگی از مفاهیم جامعهشناختی میتوانند در چتر کیفیت زندگی قرار بگیرند. اما وجه مهم این مفهوم آن است که معمولاً برای بررسی عملکرد و نتایج سیاستها و برنامهها مورد استفاده قرار میگیرد به همین خاطر معمولاً در هر زمینه بنابر انتظارات سیاستگذاران و مجریان برنامههای اجتماعی تعریف میشود. برخی مؤلفان کیفیت زندگی را تنها احساس خوشبختی دانسته اند(میلبراث، 1978).
سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را بهزیستی در حوزههای اجتماعی، روانی و فیزیکی میداند و آن را چنین تعریف میکند: «کیفیت زندگی ادراک فرد از موقعیت زندگی خود در چهارچوب نظامهای فرهنگی و ارزشی است که در آن زندگی میکند و با اهداف، معیارها، و دغدغههای او رابطه دارد. این امر بسیار گسترده است و به شیوهای پیچیده تحت تأثیر سلامت فیزیکی، حالت روانی، و میزان استقلال و روابط او با جنبههای مهم محیط وی قرار دارد(هوکوگروپ،[6] 1993).
با توجه به تعاریف ارائه شده، میتوان گفت که اصولاً کیفیت زندگی مفهومی پیچیده و چندبعدی است که با وضعیت جمعیت در یک مقیاس جغرافیایی خاص(مانند روستا، شهر، و یا کشور) در رابطه است و از این رو، هم به شاخصهای ذهنی یا کیفی و هم به شاخصهای عینی و کمی متکی است(کوکبی، ۱۳۸۵).
استان زنجان که از آن به عنوان فلات زنجان نیز نام برده می شود، در قسمت مرکزی و شمال غربی کشور، و مابین35 درجه و 25 دقیقه تا 37 درجه و15 دقیقه عرض شمالی و 47درجه و 1 دقیقه تا 49 درجه و 52 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ واقع شده است. این استان با هفت استان هممرز میباشد به طوریکه از شمال به شهرستان خلخال از استان اردبیل، و شهرستان رودبار از استان گیلان، از شمال شرقی و شرق به شهرستانهای تاکستان و بوئین زهرا و قزوین از استان قزوین، از جنوب به شهرستان همدان از استان همدان، از جنوب غربی به شهرستان بیجار از استان کردستان و از مغرب به شهرستان تکاب از استان آذربایجان غربی و از شمال غرب به شهرستانهای میانه و هشترود از استان آذربایجان شرقی محدود است. وسعت استان حدود 21848 کیلومتر مربع و تراکم نسبی در استان 42 نفر در هر کیلومتر می باشد. به این ترتیب در مقایسه با میانگین مساحت استانهای کشور (65920کیلومتر مربع)، استان زنجان در ردیف استانهای کوچک از نظر وسعت قلمرو دارد و سهم نسبی استان از مساحت کل کشور 34/1درصد میباشد.
شهرستان زنجان از شمال به بخشهای آقکند و هشت جین از شهرستان خلخال، از شمال شرقی به ماسوله، فومن، رشت و شهرستان رودبار زیتون، از شرق به بخش های سیردان، تاکستان، آوج از استان قزوین، از جنوب به کبوتر آهنگ از استان همدان، از جنوب غربی به شهرستان بیجار، از مغرب به تکاب و از شمال غربی به قره آقاج و میانه محدود است و رودخانه قزل اوزن با گردش خود حد طبیعی این شهرستان را تعیین نموده و وسعت این شهرستان بالغ بر 6763 کیلومتر مربع میباشد. از نظر توپوگرافی شهرستان زنجان منطقهای است کوهستانی که بصورت فلات مرتفعی خودنمایی میکند و در اثر تجزیه رودخانه جلگههای حاصلخیز مستقلی را تشکیل داده است. ناهمواریهای شهرستان در این مقوله به کوههای زنجان شمالی و کوههای زنجان جنوبی تقسیم گردیده است که از نظر تقسیمات جغرافیایی، رشته کوههای زنجان شمالی ادامه رشته کوههای البرز و کوههای زنجان جنوبی جزئی از رشته کوههای منفرد مرکزی است. جهت کوهها بطور طبیعی از شمال غربی به جنوب شرقی ممتد بوده و دره زنجانرود برزخی را میان رودخانه قزل اوزن سفلی و علیا بوجود آورده و بخشهای قره پشتلو و طارم علیا در منطقه رشته کوههای زنجان شمالی واقع شده است.
[1]- Ogburn
[2]- Campbel et al
[3]- International society for quality of life studies
[4]- Philips
1- Milbrath
2- Whoqol Group
میزان مصرف دارو در یک کشور تابع متغیرهای متعددی است که از آن جمله میتوان رشد بهداشت، قوانین و واردات دارو، برخورد جامعهی پزشکی و مردم با دارو، تبلیغات و امکان رقابت شرکتهای متعدد در بازار دارویی را ذکر کرد. بدین ترتیب مصرف دارو همیشه بر اساس الگوهای علمی نیاز پزشکی صورت نمیگیرد (فلاح،1376: 5). استفاده از دارو به عنوان یک حلقه از زنجیرهی درمان بیماری اجتنابناپذیر است، اما متخصصان علوم پزشکی بر این باورند که اثر بخشی دارو مستلزم این است كه تجویز دارو و مصرف آن، باید تحت نظر پزشك و به صورت اصولی و نه به صورت خودسرانه، باشد (Hogerzeil. 1995:6). میزان مصرف دارو در میان افراد، گروهها و جوامع مختلف نرخ متفاوتی دارد، و برخی از جوامع با مسایل و مشکلات مهمتری در زمینهی مصرف دارو مواجه هستند. در ایران نیز از جمله مسایل دارویی مورد بحث در طی سالهای اخیر، مصرف زیاد دارو بوده است و بر حسب مستندات میزان مصرف دارو در ایران فراتر از حد استاندارد جهانی است.
بر اساس برآوردهای موجود، سالانه بیش از 300 میلیون نسخه دارویی به داروخانههای کشور ارائه میشود. از طرف دیگر مطالعهی آمار داروهای مصرفی در کشور نیز بیانگر آن است که متوسط اقلام دارویی در هر نسخه در ایران 5/3 میباشد که با متوسط پذیرفتهشدهی جهانی که حدوداً 7/1 میباشد، اختلاف فاحشی را نشان میدهد[1]. همچنین تحقیقات انجام شده در کشور نشان میدهند 10 تا 15 درصد مجموع داروهای کشور بهصورت خودسرانه و بدون مشورت با پزشک مصرف میشود. در این میان قرص استامینوفن کدئین پرفروشترین و پرمصرفترین دارو است. طبق آمارها، در ایران سالانه حدود 3 میلیارد قرص استامینوفن کدئین مصرف میشود و اگرچه وزارت بهداشت از تمامی دانشگاههای علوم پزشکی کشور درخواست کرده تا ممنوعیت فروش این گروه از داروهای بدون نسخه را به داروخانههای ت
پوشش دانشگاه خود اعلام کند اما تا به حال تغییر چشمگیری مشاهده نشده و همچنان استامینوفن کدئین و آموکسی سیلین جزء پرفروشترین داروها هستند(سلامت، 1388: 6).
در طول سالهای گذشته، مصرف دارو از نظر کمی بین 5 تا 8 درصد و به لحاظ ریالی بین 20 تا 40 درصد، رشد داشته است. علت افزایش
کمی به دلایل متعددی نظیر ورود داروهای جدید به بازار، فعالیت بیشتر پزشکان و روشهای تحقیق علمیتر مربوط میشود و افزایش ریالی نیز به علت ورود داروهای گران قیمت به بازار و افزایش قیمت داروهای تولید داخل بوده است. سهم داروهای تولید داخل از نظر کمی در سال 1387 به 97 درصد رسیده است و با سهم بیشتری نسبت به سالهای قبل، بیشتر داروهای تولید داخل به فروش رفته است، اما از نظر ریالی سهم داروهای تولید داخل، 65 درصد بوده است، به عبارت دیگر تقریباً 3 درصد داروهایمان از نظر تعداد وارداتی است اما از نظر ریالی، 35 درصد بازار دارویی، متعلق به آنهاست(دیناروند، 1388: 15).
طبق آمارهای ارائه شده در زمینهی مصرف دارو، شهر یاسوج نیز که به عنوان جامعهی آماری پژوهش حاضر در نظر گرفته شده است، از الگوی مصرفی کل کشور پیروی میکند. طبق آمار معاونت دارو و درمان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، سرانه مصرف دارو در استان کهگیلویه و بویراحمد، بالاتر از میانگین کشوری است و میانگین اقلام دارویی در هر نسخه 03/3 است که تقریباً دو برابر استاندارد جهانی است. مصرف آنتی بیوتیک های تزریقی نیز در استان نسبت به کل کشور بسیار بالاست بطوری که در سال 1389، 53 درصد از بیماران در استان، آنتی بیوتیک تزریقی مصرف کردند(خبرگزاری مهر، 1390). طبق آمار معاونت غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، میانگین مصرف دارو به ویژه داروهای تزریقی در استان، نسبت به میانگین کشوری 10 درصد بیشتر است. همچنین هم اکنون آمپول “دگزامتازون” که یک داروی “کورتیکواستروئید” می باشد مقام اولِ مصرف، در استان را دارد و پس از آن، “استامینوفن کدئین”، شربت “دیفن هیدرامین” و آمپول “سفتریاکسون” بیشترین مصرف را در استان داشتهاند.
گروه دارو و درمان یک مثلث است که سه ضلع آن را پزشک، داروساز و بیمار تشکیل میدهند و هر کدام از این اضلاع درست عمل نکند همه خواص نظام دارو و درمان زیر سؤال میرود. از نظر مسئولان و صاحبنظران امر دارو و درمان برخی از مسایل موجود در کشور همچون در دسترس بودن انواع مسکنها، تجویز زیاد اقلام دارویی توسط پزشک، باورهای غلط شکل گرفته در میان مردم و همچنین مصرف خودسرانهی دارو از سوی مردم بر مصرف زیاد دارو تأثیر زیادی میگذارد(واقفی، 1388)[2].
با این تفاصیل مسئلهی اساسی تحقیق حاضر این است که میزان مصرف دارو را به توجه به مصرف خودسرانهی دارو مورد بررسی قرار داده و نشان دهد میزان مصرف خودسرانهی دارو در شهر یاسوج تحت تأثیر چه متغیّرهای اجتماعی و روانی قرار دارد؟
[1] . به گزارش شبکهی خبر، 5 شهریور 1388
……………………………………………………………………………………… 53
فصل پنجم: نتیجهگیری و پیشنهادات آتی……………………………………………………………….. 56
منابع………………………………………………………………………………………………………………. 59
منابع فارسی………………………………………………………………………………………………… 59
منابع لاتین………………………………………………………………………………………………….. 59
فهرست جداول
عنوان صفحه
فصل چهارم
جدول (4-1) کمان های بهینه مثال عددی شبکه حمل و نقل…………………………………………… 53
جدول(4-2) مؤلفه های ماتریس تقاضای سفر اولیه………………………………………………………. 54
جدول (4-3) مؤلفههای ماتریس تقاضای سفر تخمینی………………………………………………….. 54
فهرست شکل ها
عنوان صفحه
فصل اول
شکل(1-1)شبکه کوچک برای اثبات وجود ماتریس تقاضای سفر چندگانه……………………….. 17
فصل دوم
شکل(2-1)اهمیت جریان خالص و ناخالص با توجه به قانون 3 یانگ……………………………….. 38
شکل(2-2)نمودار میانگین اطلاعات زوج مبدا-مقصد w با توجه به احتمال سفر آن……………… 41
فصل سوم
شکل(3-1)مثال شبکه ساده برای بررسی مساله تکرار لینک …………………………………………… 50
فصل چهارم
شکل(4-1)شبکه حمل و نقل مورد بررسی………………………………………………………………… 53
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1- ضرورت و اهداف برنامهریزی حملونقل شهری
رشد و توسعهی جوامع شهری، سبب افزایش نیاز این جوامع به خدمات همگانی و اجتماعی شدهاست. انجام بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی نیازمند تسهیلات حملونقلی است. شهرها برای خدمات حملونقل تا حدود زیادی به سیستم خیابانهای خود متکی هستند. این سیستمها برای جوابگویی به تقاضای فزایندهی ترافیک اتومبیلها، ترافیک تجاری، حملونقل عمومی، دسترسی به زمینهای اطراف و همچنین پارکینگها، همیشه در حال تحمل بار اضافی هستند.
تسهیلات حملونقل نیاز اساسی یک جامعه برای رشد و توسعه است. با توجه به سرمایهی عظیم لازم برای انواع پروژههای شهری، نتایج عدم برنامهریزی مناسب از همیشه حادتر شده است. این موضوع، لزوم توجه به برنامهریزی صحیح در حیطه حملونقل را مورد تأکید قرار میدهد. عدم برنامهریزی صحیح بخش حملونقل میتواند خسارتهای زیادی را بر روی توسعهی شهر، منطقه و حتی یک کشور داشتهباشد. بهعنوان مثال در ترافیک شهری مشکلات عدیده و محسوسی وجود دارد که لزوم توجه به برنامهریزی حملونقل را نمایان میسازد؛ خیابانهای شلوغ، آلودگی هوای شهرها، تصادفهای ترافیکی و خسارتهای مالی و جانی حاصل از تصادفها، راهبندانها، بهم خوردن نظم و آرامش مراکز مسکونی و درمانی، ایجاد استرس و فشار روحی، اشکال در دسترسی مناطق مختلف و . . .. همهی این موارد لزوم برنامهریزی حملونقل را در سطح شهری و برونشهری روشن میسازد.
در مباحث مربوط به حملونقل، منظور از برنامهریزی فرآیند یا فعالیتی است که طی آن اقدامات لازم احتمالی برای آینده جهت سوق دادن یک مجموعه یا سیستم حملونقلی به سوی یک وضعیت دلخواه مورد بررسی قرار میگیرد. وضعیت دلخواه یادشده میتواند به یکسری اهداف مثبت در آینده و یا پیشگیری از ایجاد مسائل و مشکلات در آینده را شامل گردد. این فرآیند در نهایت منجر به اتخاذ تصمیم و سپس انجام اقدامات مؤثر در راستای تحقق و حصول اهداف و وضعیت دلخواه میگردد.
هدف از برنامهریزی سیستمهای حملونقل، طراحی نزدیک به بهینهی مجموعه تسهیلات حملونقل موجود و روشهای بهکارگیری آنهاست. همچنین هدف دیگر برنامهریزی سیستمهای حملونقل، بهکارگیری تسهیلات حملونقل جدید در آینده است، بهگونهای که با توجه به تسهیلات حملونقل موجود، اهداف مورد نظر به بهترین وجه ممکن ارضا گردند.
مهمترین موضوعی که در برنامهریزی حملونقل وجود دارد، ارتباط آن با آینده و به عبارت دیگر آیندهنگری در آن است، زیرا یک فعالیت برنامهریزی مربوط به اقداماتی است که در زمانهای مختلف در آینده انجام خواهدگرفت و بین زمان انجام اقدام و زمانی که نتایج و تأثیرات آن احساس میشود، ممکن است یک فاصلهی زمانی نسبتاً طولانی وجود داشته باشد. این فاصله به عوامل زیادی از قبیل موضوع و مقادیر کمی و کیفی اقدام مورد نظر بستگی دارد.
فرآیند پیشبینی سفر یکی از پرکاربردترین قسمتهای برنامهریزی حملونقل است. این فرآیند مختص برنامهریزی حملونقل شهری و برونشهری بوده و بهکارگیری آن در برنامهریزی حملونقل با توجه به اطلاعات مؤثر و آنالیز دقیق میتواند به عنوان یک شاخص پیشبینی برای توسعهی آینده بهکار گرفتهشود. فرآیند پیشبینی سفر دارای یک ساختار عمومی است که بر اساس تجربه و آزمایش بهدست آمدهاست، و درواقع ساختار کلی این مدل نتیجهی جربیات و مطالعات دههی 60 میلادی بوده که در دهههای بعد هم تغییر چندانی نکردهاست.
1-2- ضرورت آگاهی از تقاضای سفر برای برنامهریزی شهری
تحلیل و طراحی سیستمهای حملونقل نیازمند تخمین تقاضای فعلی و پیشبینی تقاضای آینده میباشد. این تخمینها و پیشبینیها میتواند با استفاده از منابع اطلاعاتی و روندهای آماری بهدستآیند. شرط برنامهریزی درست در حیطهی حملونقل شهری چه در سطح استراتژیک و چه در سطح کارکردی آگاهی از تقاضای حملونقل را میطلبد. بهعبارت دیگر، برنامهریزی حملونقل شهری بدون آگاهی از تقاضای سفر اگر ناممکن نباشد بسیار دور از ذهن است. اطلاعات مربوط به تقاضای سفر منطقهی مورد مطالعه، در ماتریسی تحت عنوان ماتریس تقاضای سفر مبدأ-
مقصد ذخیره میشود. برای داشتن تعریفی از این ماتریس میتوان گفت: ماتریسی که هریک از مؤلفههای آن تعداد سفر از یک ناحیهی ترافیکی به ناحیهی دیگر برای هدف سفر خاص در یک دورهی زمانی مرجع (برای مثال ساعت پیک، متوسط روز و …) را نشان دهد، ماتریس تقاضای سفر و یا اصطلاحاً ماتریس تقاضای مبدأ-مقصد نامیده میشود. این ماتریس را میتوان مهمترین ورودی برای مسائل برنامهریزی و طراحی سیستمهای حملونقل دانست. اطلاعات تقاضای سفر مبدأ-مقصد، مهندسین ترافیک را در شناسایی تقاضای سفر روی تسهیلات موجود و یا آتی حملونقل، کافی بودن پارکینگها و ترمینالها، کافی بودن تسهیلات حملونقل عمومی موجود، بهترین محل برای پلها و ترمینالهای جدید، اطلاعات مورد نیاز برای برنامهریزی، تعیین محل و طراحی سیستم خیابانهای جدید، سیستم بزرگراهها و آزادراهها، راههای جدید و توسعهی آنها، اطلاعات لازم برای برنامهریزی، مکانیابی و طراحی یا توسعهی سیستمهای حملونقل عمومی، اولویتهای اجرائی و راه حلهای اقتصادی برای برنامههای توسعه و . . . کمک مینماید.
قبل از فرآیند پیشبینی سفر ابتدا باید به منطقهبندی و ناحیهبندی محدودهی مورد مطالعه پرداخت:
– همگونی: از آنجایی که ناحیهبندی نوعی گروهبندی از واحدهای آماری است، از اینرو ناحیهها باید از نظر داخلی (درونگروهی) همگون و از نظر خارجی (برونگروهی) ناهمگون باشند.
– هموزنی در تولید و جذب سفر که باعث افزایش دقت در مدلسازی میشود.
– دسترسی آماری: ناحیهها باید چنان اختیار شوند که آمار و اطلاعات مستمر مانند جمعیت، اشتغال و دیگر اطلاعات مربوطه به سادگی قابل دسترس باشند.
– حجم محاسبات: تعداد ناحیهها باید چنان باشد که حجم محاسبات آنها امکانپذیر و معقول باشد.
بعد از انجام گامهای منطقهبندی و ناحیهبندی میتوان به فرآیند پیشبینی سفر پرداخت. بهطور کلی این فرآیند به صورت دنبالهای از چهار مدل زیر مورد استفاده قرار میگیرد [1] :
1- مدل تولید سفر (تصمیم برای انجام سفر بهمنظور رسیدن به یک هدف مورد نظر)
2- مدل توزیع سفر (انتخاب مقاصد سفرهای تولید شده از هر ناحیه)
3- مدل انتخاب گونهی سفر (انتخاب وسیلهی نقلیه برای انجام سفر)
4- مدل تخصیص سفر (انتخاب مسیر سفر)
در اولین مرحله، به برآورد تعداد سفرهای تولید شده در این نواحی پرداخته میشود. در مرحلهی بعد با استفاده از مدلهای توزیع سفر، سفرهای تولید شده در هر ناحیه به سایر نواحی توزیع میشوند. اطلاعات این دو مرحله باعث ایجاد ماتریس تقاضای سفر مبدأ-مقصد میگردد. در مرحلهی سوم به کمک مدلهای انتخاب گونهی سفر، تقاضای سفر بین هر زوج مبدأ-مقصد به گونههای مختلف سفر اختصاص مییابند، و در نهایت در مرحلهی آخر به کمک مدلهای تخصیص ترافیک، ماتریس تقاضای سفر به شبکهی حملونقل اختصاص مییابد و به تبع آن حجم جریان کمانهای شبکهی حملونقل بدست میآید.
در تحلیل مسائل حملونقل شهری، مدلهای یاد شده در بالا نقش اساسی بازی میکنند. اطلاعات مربوط به مدلهای تولید و توزیع سفر در ماتریس تقاضای مبدأ-مقصد نشان داده میشود، که این اطلاعات به دو طریق مستقیم و غیرمستقیم قابل بهدستآوردن میباشند.
روشهای مستقیم گردآوری اطلاعات خود به سه گروه دستهبندی میگردند.
اگرچه این روش دارای معایب زیادی از جمله صرف وقت و هزینه بسیار زیاد میباشد، ولی با این وجود به علت اینکه ساختار سفرها، بین مبادی و مقاصد شکل میگیرد، ناگزیر انجام مطالعات جامع برای منطقهی مورد مطالعه ضروری میباشد. از طرفی با توجه به هزینهی بالای جمعآوری اطلاعات مربوط به تقاضای سفر از طریق روش مستقیم، جمعآوری اینگونه اطلاعات در فواصل زمانی کوتاه میسر نیست. لذا برای اصلاح و بهروزرسانی ماتریس تقاضای سفر روشهای غیر مستقیم مورد توجه پژوهشگران قرارگرفتهاست، که این روشها خود بر دو نوعاند:
چون اطلاعات ماتریس تقاضای مبدأ-مقصدی که از طریق مستقیم بهدست آمده، دارای خطاهای ناشی از آمارگیری و یا خطاهای ایجاد شده از مدلهای حملونقلی میباشد، ممکن است اطلاعات این ماتریس دقیق نباشد. یکی از کارهایی که در جهت افزایش دقت اطلاعات این ماتریسها میتوان انجام داد، اصلاح این ماتریس با استفاده از اطلاعات واقعی حجم جریان ترافیک تعدادی از کمانهای شبکهی حملونقل (یعنی نوع دوم روشهای غیر مستقیم) میباشد. در این روش حجم ترافیک در بعضی از خیابانهای شبکه در ساعتهایی خاص شمارش شده، و با استفاده از این اطلاعات و بهکارگیری روشهای برنامهریزی ریاضی، ماتریس تقاضای مبدأ-مقصد تخمین، تصحیح و یا همچنین برای بهروزرسانی ماتریسهای تقاضای سفر قدیمی، استفاده کرد که این عمل هزینهی جمعآوری اطلاعات برای تخمین ماتریس تقاضا را به شدت کاهش میدهد. از آنجا که کیفیت ماتریس تخمینزده شده به دقت دادههای ورودی نظیر ماتریس تقاضای مبدأ-مقصد اولیه و همچنین، محل استقرار نقاط شمارش ترافیک وابسته میباشد، و از طرفی منابع تخصیص دادهشده (تجهیزات، بودجه و …) برای شمارش حجم خیابانها محدود است، بنابراین انتخاب مجموعهای از کمانهای مناسب (کمانهایی که شمارش حجم آنها بیشترین اطلاعات را برای تصحیح ماتریس تقاضای مبدأ-مقصد به ما میدهند) بسیار مهم میباشد.
در مدارس ما، نمره ریاضی، ملاک شناخت دانشآموزان ضعیف و قوی است و در پژوهش مولیس (2001) نتایج به دست آمده از شرکت کشور ایران در سومین مطالعه جهانی ( تیمز) ضعف دانشآموزان ما را در تجزیه و تحلیل مفاهیم ریاضی بر ملا ساخت. جمهوری اسلامی ایران از بین 41 کشور شرکت کننده در پایه دوم راهنمایی در درس ریاضیات، رتبه 37 و در پایه سوم راهنمایی، رتبه 38 را کسب کرد. هشتاد درصد آموختههای حاوی حقایق در مدت یک سال از یاد میروند. زیرا این اطلاعات به صورت مجزا تدریس میشوند و بدون این که دانشآموزان کاربرد مطالب آموخته شده را در زندگی واقعی درک کنند، چون اطلاعات حفظ میشوند و بعد از پشت سر گذاشتن آزمون نهایی فراموش میشوند (ترجمه: بهزاد، 1381، به نقل از رستگارپور و همکاران، 1388: 76).
با توجه به این مسأله مهم و اساسی برای رفع این مشکل میتوان به استفاده از فناوریهای نوین در یادگیری این درس اشاره نمود. استفاده از فناوریها به فرد یادگیرنده این امكان را میدهد كه به جای واكنشهای منفعلانه در فرایند یادگیری، ابتكار عمل را به دست گرفته، با انتخاب مواد آموزشی مناسب یادگیری هدفمند و معنادار داشته باشد. کدیور (1388) معتقد است: «محتواهای الكترونیكی این فرصت را برای فراگیران فراهم میكنند تا در مواردی مانند شركت در یادگیری، روش به كارگیری ابزار، زمان لازم برای یادگیری، میزان و سطح یادگیری، محل یادگیری و فرد یاددهنده تصمیم بگیرند و به این دلایل انگیزه بالایی برای یادگیری دارند.
در تأیید این مطلب میتوان به پژوهش کلمنتس[3] (2000)، با عنوان «از تمرینها و وظایف تا نقشپروژهها و مسائل منحصر به فرد رایانه برای آموزش ریاضیات نوآورانه و ابتکاری»، به بررسی نقش محتوای الکترونیکی در ریاضیات پرداخته است، اشاره نمود. نتایج پژوهش وی نشان داد که فناوریهای چندرسانهای در ارائه بازخورد سریع، بالا بردن استقلال، اتصال کل به جزء، تأکید بر فهم مسأله با شبیهسازیهای رایانهای به دانشآموز در اندیشیدن به راهحلهای گوناگون و پیداكردن بهترین راهحل كمك میكند. در خلال كار با رایانه، دانشآموز بر فرایند یادگیری خویش نظارت داشته، و با آگاهی از مهارتهای فراشناختی میتواند مدیریت راهبردهای انگیزشی و شناختی را به دست گیرد و از منابع بیرونی (زمان، تعامل با دیگران و کمکطلبی) را برای رسیدن به اهداف آموزشی بهرهمند شود (نیامی و لیونن[4]، 2010). خلاقیت در یادگیری، به فرد یادگیرنده فرصت تفکر و ارزیابی منطقی از کار و پیشرفت تحصیلی را میدهد و به وی در تصمیمگیری برای ادامه یادگیری کمک میکند و این مسأله در یادگیریهای چندرسانهای و برخط و الکترونیکی که حضور فیزیکی استاد کمتر یا اصلاً وجود ندارد، اهمیتی دو چندان دارد.
مطالعات دیگر نشان میدهند كه استفاده از فناوریهای نوین در آموزش سنتی ، به افزایش اثربخشی یادگیری میانجامد: از جمله تغییرات ایجاد شده در آموزشهای سنتی تلفیق شده با فناوری میتوان از تغییر نگرش دانشآموزان، افزایش مشاركت و تعامل، و همچنین بالا رفتن اعتماد به نفس دانشآموزان یاد کرد ( دامنز[5]، 2003).
نتایج پژوهش ذاکری (1380) نشان داد عملکرد دانشآموزانی که به وسیله نرمافزار آموزشی آموزش دیدهاند، در مقایسه با دانشآموزانی که به شیوه سنتی آموزش دیدهاند، در آزمون پیشرفت تحصیلی به طور قابل ملاحظهای بهتر بوده است. با توجه به نقش فناوریهای نوین در دنیای امروز که توانسته است، فرصتهای بیشتری برای تعلیم و تربیت فراگیر محور ایجاد كند و تأكید را از آموزش معلممحوری به یادگیرندهمحوری منتقل كند ، موضوع اصلی این است كه چگونه و با چه رویكردهایی میتوان ضمن ایجاد یادگیری پایدار و مؤثر در دانشآموزان، آنان را به سوی یادگیریهای خلاق كه در آن فعالیت فرد در تعامل با امكانات و ابزارهای تسهیل كننده تقویت و به پیشرفت تحصیلی مناسب و مطلوبی منتهی شود ، كشاند . از سویی، چگونه میتوان از فناوریهای نوین به شیوهای مطلوب بهره گرفت؟ تلفیق فناوری جدید مانند شبیهسازیها در محیط ساختنگرا یكی از رویكردهای جدید برای تحقق اهداف بالا در آموزش است.
از آنجا كه تلفیق فناوریهای نوین آموزشی مانند شبیهسازیها در برنامه درسی به امكانات گوناگونی نظیر سختافزار، نرمافزار و نیروی انسانی ماهر و متخصص نیاز دارد، لذا پیش از تلفیق چندرسانهایها در برنامه درسی ، لازم است پژوهشهای بیشتری درباره مزایا و معایب این رسانهها در آموزش صورت گیرد. نتایج مطالعات تطبیقی دربارة برنامه درسی نظامهای آموزشی كشورهای مختلف نشان میدهد كه دروس ریاضی به دلایل مختلف ، بهترین زمینه برای تلفیق فناوری محسوب میشوند: مهمترین مسأله وجود نرمافزارهای وارداتی است ، زیرا در سایر رشتهها، به دلایل فرهنگی ورود نرمافزار از سایر كشورها (مشكل زبان، عدم تطابق برنامه درسی) امكانپذیر نیست، ولی در دروس ریاضی مشکلات فرهنگی کمتر است (زمانی[6]، 1996؛ زمانی، 2010؛ زمانی و قلیزاده، 2009؛ زمانی و همکاران، 1389). از سوی دیگر، درس ریاضی در دهههای كنونی اهمیت بسیاری پیدا كرده است ولی تحقیقات نشان داده است كه همچنان دانشآموزان در تمام مقاطع تحصیلی از این درس گریزانند. از جمله مشكلات موجود كه سبب افت تحصیلی در این رشتة درسی شده، ضعف در دانش پایه ریاضی دورههای ابتدایی و راهنمایی، اضطراب و بیانگیزگی در یادگیری درس ریاضی، عدم آمادگی ذهنی و روانی و ناآگاهی از نقش و تأثیر درس ریاضی در موفقیت تحصیلی دانشآموزان است (علمالهدی، 1381).
با توجه به پیشینه پژوهش، هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر بهکارگیری روش شبیهسازی در محیط ساختنگرایی بر خلاقیت دانشآموزان در درس ریاضی پایه متوسطه اول شهر اسلامآباد میباشد.
1-3. اهمیت و ضرورت پژوهش
مطالعهی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی و انگیزش در درس ریاضی، طی سه دههی اخیر بیش از پیش مورد توجه متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است . یافتههای تحقیقات متعدد نشان داده است که پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی نه تنها از ساختارهای دانش و فرایندهای پردازش اطلاعات تأثیر میپذیرد بلكه به عوامل انگیزشی از جمله باورها، نگرشها، ارزشها و اضطرابها نیز مربوط میشود (بسانت،1995، به نقل از رضویه و همکاران، 1384: 10). توبیاس (1993) گزارش داده است که تاکنون میلیونها نفر فرصتهای تحصیلی و شغلی خود را به این سبب از دست دادهاند که از ریاضی و کارکرد ضعیف خود در این زمینه هراس داشتهاند. آنان در دوران مدرسه تجاربی منفی با یادگیری ریاضی داشتهاند که خاطره آن در سالهای بعدی زندگی نیز حفظ شده است (همان: 11).
برای نشان دادن اهمیت این پژوهش، میتوان به نمونههایی از پژوهشهای انجام شده در مورد تأثیر استفاده از چندرسانهایها در آموزش بر خلاقیت و عملكرد تحصیلی اشاره کرد. انگرلید و ترسی بورن[9] (2002) در گزارش خود بیان میكنند كه بهرهگیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و بر خودكارآمدی آنها، تأثیری مثبت دارد و سبب میشود كه دانشآموزان از مهارتهای فراشناختی بهتر استفاده كنند (زارعزاده، 1386: 44). علاوه بر این، نتایج مطالعات زمانی، قصابپور و جبلعاملی، (1389)؛ زمانی و همکاران، (1389) نشان میدهد كه كاربرد آموزش مبتنی بر رایانه در دانشآموزان احساس بهتری نسبت به موفقیت در مدرسه ایجاد میكند و دانشآموزانی كه در مدارس فناوریمحور آموزش میبینند ، نسبت به دانشآموزان مدارس عادی از عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند و از نظر دبیران و مدیران، این نوع مدارس از پرستیژ و جایگاه اجتماعی بالاتری در جامعه و نزد والدین برخورداند.
در زمینه اهمیت استفاده از شیوههای نوین آموزشی در تدریس و یادگیری میتوان به پژوهشهای حوزه آموزش و پرورش اشاره کرد که آن چه مورد توجه قرار گرفته، كیفیت تدریس است (گیوین[10] و همكاران 2005؛ گود و بروفی، 1984، 1986 و 2000؛ کلارک، 2004) و در نتایج بسیاری از این پژوهشها با بهبود كیفیت تدریس میزان پیشرفت تحصیلی دانشآموزان افزایش مییابد (اللهیاری، 1380 ؛ سامونز و همکاران،1995؛ عارفی، 1369؛ کاتون، 1995؛ کدخدا، 1385؛ کرامتی، 1370؛ کریمرز، 1994؛ کلامی، 1375 و والبرگ و هیرتل، 1992، به نقل از بیرمیپور، 1388: 51).
حال منظور از کیفیت تدریس چیست؟ در اغلب این پژوهشها متغیرهایی كه در زمینة كیفیت تدریس مورد بررسی قرار گرفته اند، عبارتاند از: فرصتهای یادگیری، زمان آموزش و یادگیری، مدیریت كلاسی، جو كلاسی، آموزش، متناسبسازی تدریس، رویكردهای یاددهی- یادگیری، نظارت بر پیشرفت تحصیلی و فعالیتهای یادگیری فراگیران در فرایند تدریس، معلم در این زمینه نقش مهمی را ایفا میکند. به عبارتی، این معلم است که باید با طراحی آموزشی مناسب خود و استفاده از ابزارهای مناسب آموزشی چون شبیهسازیها، دانشآموزان را در جهت هدف تعیین شده هدایت کند.
با توجه به مطالب ارائه شده اهمیت پژوهش حاضر این است كه با توجه به عملكرد نسبتاً پایین دانشآموزان ایرانی در درسهای ریاضی و علوم (تیمز) چگونه میتوان عملكرد و خلاقیت دانشآموزان را در دورههای آتی ارتقاء بخشید؟
البته باید به این نکته اساسی در اهمیت پژوهش حاضر اشاره نمود که با وجود پیشرفتهای واقعی که در آموزش ریاضی روی داده است، تغییرات بسیار اندکی در کلاس درس ریاضی اتفاق افتاده است. بیش از چندین دهه از حضور فناوری آموزشی در آموزش ریاضی میگذرد، اما هنوز جایگاه خود را نیافته است. این مسئله اهمیت توجه به كیفیت ، تدریس درس ریاضی را بیش از پیش آشكار میسازد.
هدف فناوری آموزشی تسهیل یادگیری و بهبود عملکرد آن است. در این راستا، شبیهسازیهای آموزشی میتوانند به عنوان تکنیک و یا رسانهای موجب تحقق این هدف شوند، زیرا یکی از مهمترین کاربرد آنها در زمینه آموزش و یادگیری است.
شبیهسازیها توانایی به تصویر کشیدن فرآیندهای مختلف طبیعی و انسانی در یک محیط مجازی برای یادگیرندگان را دارا میباشند. بنا بر پژوهشهای روتن و همکاران (2011) آلنسو و همکاران ( 2011) اسلات و هربرت( 2008) « یک شبیهسازی کامپیوتری برنامهای است شامل مدلی از یک سیستم ( طبیعی، مصنوعی؛ مانند تجهیزات) یا یک فرآیند». همچنین، شبیهسازیها اجازه میدهند تا هنگامی که دادههای تجربی کم هستند و یا دستیابی به آنها مشکل است، مدلهای مختلفی را تجربه کرد. استفاده از شبیهسازیها میتواند یادگیرندگان را در یادگیری تجربی و آزمایشی درگیر کند. که این میتواند فرصتی فراهم کند تا دربارهی روشهای دانش و مهارتهایی که در حال استفاده از آنها هستند، تفکر کنند. همچنین، فرآیند شبیهسازی به کاربران اجازه میدهد تا تأثیر انتخابهایشان را بدون پیامدهای فوری که تأثیر مستقیمی بر عمل واقعی داشته باشند مشاهده کنند ( نیلی احمدآبادی و همکاران، 1391: 13).
در برنامههای آموزشی جدید ، استفاده از روشهای تدریس مبتنی بر ساختنگرایی و فرآیند حل مسئله و مهارتهای تفکر نسبت به گذشته اهمیت بیشتری یافته است. بر اساس این دیدگاه، برنامهریزان در محتوای برنامه درسی به طرح موقعیتهای حل مسئلهای میپردازند. در این موقعیتها دانشآموزان راهنمایی میشوند تا در مسیر حل مسئله، به دانشها، مهارتها و نگرشهای تازه دست یابند (بدریان و همکاران، 1389: 56).
همچنین در اجرای برنامههای درسی جدید ، از معلم خواسته میشود تا تدریس خود را به شیوه گروهی سازماندهی کند، به نحوی که خود نیز به عنوان عضوی از گروه دانشآموزان درآید. در این روشها بر تعامل میان معلم و دانشآموزان و دانشآموزان با یکدیگر بیش از حد تأکید میشود، زیرا تجربه نشان دادهاست که تعامل و تبادل تجربیات دانشآموزان با یکدیگر نقش عمدهای در یادگیری آنان دارد. افزون بر این، فعالیتهای گروهی موجب توسعه مهارتهای اجتماعی از قبیل احترام به حقوق دیگران، همکاری گروهی، حق و مسئولیت قائل شدن برای دیگران، مشارکت در تصمیمگیریهای گروهی، سعه صدر و … در دانشآموزان میشود (پرویزیان، 1384: 67).
میتوان گفت امروزه اهمیت مهارت خلاقیت بر كسی پوشیده نیست. اهمیت آن به ویژه در دنیای مدام در حال تغییر امروز بیشتر هم شده است. فراگیران هر چقدر كه به مراحل بالاتر یادگیری از جمله آموزش عالی نزدیكتر میشوند باید مهارتهای یادگیری و حل مسائل خود را به طور مستقل به دست بیاورند تا از وابستگی آنها به استاد كاسته شود (بوکارتس، 1997، به نقل از: راستگو و همکاران، 1389: 4). مهارت خلاقیت افراد، با تمركز آنها بر مسأله و خودارزیابی مرتبط است (هپنر، بومگاردنر و جکسون، 1985، همان). اگر مهارت خلاقیت یك فعالیت شناختی است، پس بهبود بخشیدن مهارت خلاقیت از طریق آموزش بایستی هدف ارزشمندی باشد (سیمنارا، 1996، همان) و برای رسیدن به این اهداف استفاده از فناوریهای نوین میتواند مثمرثمر باشد چنان چه امروزه فناوریهایی مانند شبیه سازیها توانایی ارتقاء مهارتهایی مانند خلاقیت و حل مسأله را دارا میباشند. با توجه به اهمیت وجود استانداردها در ابعاد مختلف نظام آموزشی، و استفاده از شبیهسازها در یادگیری کار قابل ملاحظهای در ایران در این زمینه انجام نگرفته است و لذا نتایج حاصل از این تحقیق میتواند دستاوردهای زیادی را به همراه داشته باشد.
اهمیت انجام پژوهش حاضر در این است که در بسیاری از موضوعات یادگیری در محیطهای یادگیری چندرسانهای، فرایندهای شناختی انسان نادیده گرفته شده است. لذا، یادگیری بهینه صورت نمیگیرد و طراحان محیطهای یادگیری چندرسانهای، باید اصولی را برای طراحی به کار گیرند که از تحمیل اضافه بار به یادگیرنده جلوگیری به عمل آورد و یادگیری او را تسهیل نماید. همچنین از محدودیتهای مطالعات انجام شده در گذشته این است که تمام آنها به آموزشهای چندرسانهای در میزان یادگیری و انگیزش تحصیلی و … پرداخته بودند و پژوهشی که به بررسی شبیهسازها بر خلاقیت پرداخته باشد کار نشده است. بنابراین پزوهش حاضر به بررسی تأثیر شبیهسازها در محیط یادگیری شناختگرایی بر خلاقیت دانشآموزان در درس ریاضی میپردازد.
1-4. اهداف پژوهش
1-4-1. هدف اصلی
تأثیر به کارگیری روش شبیهسازی در محیط ساختنگرایی بر خلاقیت دانشآموزان در درس ریاضی پایه اول متوسطه اول.
1-4-2. اهداف جزیی
1-5. فرضیههای پژوهش
1-5-1. فرضیه اصلی
به کارگیری روش شبیهسازی در محیط ساختنگرایی بر خلاقیت دانشآموزان در درس ریاضی پایه اول متوسطه اول تأثیر دارد.
1-5-2. فرضیههای فرعی
1-6. تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1-6-1. تعاریف مفهومی
شبیهسازی: شبیهسازی نسخهای از بعضی وسائل حقیقی یا موقعیتهای کاری است و تلاش دارد تا بعضی جنبههای رفتاری یک سیستم فیزیکی یا انتزاعی را به وسیلهی رفتار سیستم دیگری نمایش دهد که در بسیاری از متون شامل مدلهای سیستم طبیعی و سیستمهای انسانی است. همچنین آن نمایش مجدد یا خلق مجدد یک شیء یا موضوع واقعی یا موقعیت میباشد اگر چه این تکنیک همانند آینه واقعیات را همانندسازی میکند اما احتمال وارد آمدن صدمه یا آسیب به شرکت کنندگان وجود ندارد ( زمانی، 1389: 2).
خلاقیت: توانایی اندیشیدن درباره امور، اندیشیدن به راههای تازه و غیرمعمول و رسیدن به راهحلهای منحصر به فرد برای ارائه مسایل. (حسینی، 1381).
سیالی: توانایی برقراری رابطه معنادار بین فکر و اندیشه و بیان است که بر اساس تعداد افکار و بیان راهحلها در یک زمان مشخص اندازهگیری میشود ( حسینی ، 1381).
انعطاف پذیری: توانایی تفکر به راههای مختلف برای حل یک مسألهی جدید است (حسینی، 1381).
بسط و گسترش: توانایی توجه به جزئیات در حین انجام یک فعالیت است ( حسینی، 1381).
اصالت و ابتکار: توانایی تفکر به شیوهی غیر متداول و خلاف عادت رایج است، که همراه با جوابهای غیرمعمول، عجیب و زیرکانه است (حسینی، 1381).