با توجه به گذار اپیدمولوژیک و تغییر در ماهیت مسایل سلامتی و بیماریها، از حاد به مزمن، امروزه بیماریهای غیرواگیردار به علت پدیده نوسازی جوامع، پیشرفت فناوری و تراکم جمعیت در مناطق شهری، تغییر سبک و شیوه زندگی و گرایش افراد به عادات نامناسب شیوع گستردهای پیدا کرده است (پل و توماس، 2002 :7 ).
از آنجا که زنان بخش عمدهای از جمعیت را تشکیل میدهند و همواره از آنان به عنوان محور سلامت خانواده و جامعه یاد میشود، توجه به سلامت آنان و رفتارهای مرتبط با آن مانند سبک زندگی، به علت تاثیرگذاری بر سلامت سایر افراد، اهمیت بسزایی دارد.
کجرویک (1377: 21) در بررسی خود تحت عنوان «زنان در سلامت و بیماری» به این نتیجه میرسد که اگر چه زنان بیشتر از مردان عمر میکنند و ظاهراً از نظر ژنتیک بر مردان برتری دارند (با توجه به بعضی از بیماریهای مغلوب در زنان که در مردان غالب است)، اما اغلب بیش از مردان دچار بیماری میشوند.
مای[13] در یک بررسی ابتدا به اهمیت موضوع سلامت برای مادر و جنین اشاره میکند و سپس نشان میدهد که رفتارهای ناسالم یا سبک زندگی ناسالم مثل سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و عدم استفاده صحیح از دارو، ممکن است هم سلامت مادر و هم سلامت جنین را به خطر بیاندازد (مای، 2001؛ لین و دیگران[14]، 2009 : 651).
لئون و لانگی[15]، سبکزندگی را، روشزندگی مردم معرفی میکنند که تحتتاثیر متقابل خصوصیات فردی و تعاملات اجتماعی و محیط زندگی قرار میگیرد. (لئون و لانگی،2000؛ به نقل از یداالهی و دیگران، 1385 : 82).
سلامتی مستلزم ارتقاء سبک زندگی بهداشتی است. از آنجا که سبک زندگی علاوه بر جنبه فردی، دارای جنبه و تاثیرات اجتماعی میباشد، لذا انتخاب نوع و کیفیت زندگی هر فردی میتواند اثرات عمدهای بر زندگی سایر افراد داشته باشد.
کاکرهام سبک زندگی سالم را اینگونه تعریف میکند : «سبک زندگی؛ الگوهای جمعی از رفتارهای سالم مبتنی بر انتخابهای مردم و مطابق با موقعیت زندگی آنان است. فعالیتهایی مثل استفاده از الکل، سیگارکشیدن، بستن کمربندایمنی و … میتوانند موفقیت زندگی یک شخص را تقویت یا تضعیف سازد». وی همچنین لزوم تحقیق در مورد سبک زندگی سالم را یادآوری میکند اما معتقد است اندازه گیری و تجزیه و تحلیل نباید در سطح فردی متوقف شود، بلکه بایستی با در نظر گرفتن الگوهای جمعی رفتار مربوط به سلامتی که سبک زندگی سلامت محور را تشکیل میدهد، گسترش یابد. سبک های زندگی مختلف باید در ارتباط با زمینه اجتماعی که در آن رخ میدهند، مورد توجه قرار گیرند (قاسمی و دیگران، 1387 : 189).
در دهه گذشته سازمان جهانی بهداشت به میزان زیادی بر اهمیت سبک زندگی سالم تاکید کرده است. بحثهای اولیه در مورد سبک زندگی در درجه اول بر تغذیه، ورزش، سیگار و استفاده از الکل متمرکز بود درحالی که امروزه درک سبک زندگی و رابطه آن با سلامتی تغییر کرده است. در همین راستا یکی از اهداف تعیین شده سازمان جهانی بهداشت تا سال 2020 ارتقاء سبک زندگی سالم در بین افراد است که بر اساس آن تمامی کشورها باید تا سال2020 فعالانه راهبردهایی را که در بهبود زندگی فردی و اجتماعی مؤثر هستند در دستور کار خود قرار دهند و عواملی که به سلامتی افراد آسیب میرسانند مثل فعالیتهای فیزیکی نامناسب، تغذیه غلط، روابط فردی معیوب، استفاده از مواد مخدر و رابطه جنسی غیر ایمن را کاهش دهند. دارا بودن سبک زندگی خاص دلالت بر انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه یک سری از رفتارها دارد (یداللهی، 1385 : 82-81).
زنان به طور کلی حوادث و انتقالهای عمدهای همچون ازدواج، بارداری، مادر شدن و … را در زندگی خود تجربه میکنند لذا هر مرحله از این انتقالها و تجارب، مستلزم سبک زندگی خاصی است که نه تنها با مسئله سلامت زن که با کیفیت سلامت و سبک زندگی دیگر اعضای خانواده و در مرتبهی بالاتر، سایر افراد جامعه در ارتباط است. مثلاً میزان بهرهمندی یک زن تازه ازدواج کرده از سلامت جسمی، روحی- روانی و اجتماعی بر ادامه زندگی زناشویی وی بسیار مؤثر است یا سبک زندگی مادران در دوران بارداری و بعد از آن با میزان سلامت کودک در ارتباط است، همچنین با توجه به نقش همراهی زنان در دوران کهنسالی با شریک زندگی خود، سلامت و نوع سبک زندگی آنان از اهمیت روزافزونی برخوردار است. در نتیجه متناسب با احساس مسئولیت پذیری بیشتر زنان در قبال سایر اعضا و با توجه به نقش تعیینکنندگی آنان در خانواده و جامعه، از زنان انتظار بیشتری میرود که توجه عمدهای به سلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند. بنابراین این برای زنان
بسیار مهم است که سبک زندگی سالمی داشته باشند و پیگیری بیشتری جهت ارتقاءسلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند.
از جمعیت 75149669 نفری کشور در سال 1390، 22390943 آن را زنان در سنین باروری تشکیل میدهند. با این وجود، تحقیقات بسیار اندکی به مطالعه سبک زندگی سلامت محور زنان در این سنین پرداختهاند.
با توجه به مباحث ذکر شده، درک بهتر از رفتارهای سلامتی زنان در سن باروری و تعیین کننده های جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی آن این امکان را به وجود میآورد که سلامت این گروه اجتماعی در جنبههای متفاوتی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی، افزایش یابد.
در این پژوهش تلاش شده است با توجه به تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت و رفتارهای ارتقاءدهنده آن مانند سبک زندگی سلامت محور، به موضوع پرداخته شود. لذا پژوهش حاضر به دنبال بررسی ابعاد سبک زندگی سلامت محور زنان است، این که سبک زندگی سلامت محور زنان در شهر شیراز به عنوان نمونه، چگونه است و تعیین کنندههای جمعیتی و اجتماعی – اقتصادی آن کدامند؟
1-3- اهمیت و ضرورت
با توجه به نقش کلیدی و عمده سلامت افراد در عملکرد و ایفای نقش فردی و اجتماعی آنها، سلامت و ابعاد مختلف آن اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. نگاه ویژه اندیشمندان از جمله جمعیت شناسان و ایجاد زیر شاخههایی مانند جمعیتشناسی سلامت، از پیامدهای چنین اهمیتی است.
همچنین از آنجا که سلامت و ارتقای آن به کانون مطالعات بسیاری از متفکران و متخصصان تبدیل شده است و در بعد عمومی، امروزه بیشتر افراد، سعی در انجام رفتارهای پیشگیرانه قبل از ابتلا به بیماری و ارتقای سلامت خود دارند، لذا پرداختن به رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت از اهم فعالیتهای روزمره هر فردی است (پل و توماس، 2002 : 7).
رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت به عنوان عامل زمینهای در عدم ابتلا به بسیاری از بیماریها شناخته شده است و ارتقاءسلامت و پیشگیری از بیماریها مستقیماً با این رفتارها در ارتباط میباشد (اندریو[16]، 2001؛ به نقل از حبیبی سولا و دیگران، 1386 : 333). آمار ارائه شده در مورد دلایل اصلی مرگ و میر، بیانگر آن است که 53 درصد از علل مرگ و میرها به سبک زندگی و رفتارهای غیر بهداشتی مربوط می باشد (استنهوپ و دیگران[17]، 2000 : 575). اهمیت سبک زندگی بیشتر از آن جهت است که برکیفیت زندگی و پیشگیری از بیماریها مؤثر میباشد. برای حفظ و ارتقای سلامتی، تصحیح و بهبود سبک زندگی ضروری است.
با توجه به تحولات عمده اجتماعی در کشور و تعریف و بازبینی مجدد نقش و جایگاه زنان در خانواده و جامعه و همچنین تغییر در وضعیت جمعیت کشور بخصوص تحولات ساختار سنی، احتمال مرگ و میر کمتر زنان، زنانه شدن هرم سنی در سنین کهنسالی و احتمال بیشتر ابتلای آنان به بیماریهای مزمن آشنایی با سبک زندگی سلامت محور زنان و تأثیر عوامل جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی و سلامتی موثر بر آن ضرورت مییابد.
این آشنایی هم برای زنان و آگاهی از وضعیت خودشان مفید است و هم شناخت آن برای سایر گروههای اجتماعی و هم آمادهسازی برای یک نقش محوری مثبت در جامعه و برنامهریزی در مورد آنان مورد استفاده قرار میگیرد (زنجری، 1390 : 12). همچنین، وجود خلاءها وکمبودهای تحقیقاتی پیرامون موضوع سبک زندگی سلامت محور زنان و تعیین کنندههای اجتماعی- اقتصادی و جمعیتی آن در ایران با توجه به اینکه اکثر تحقیقات در حوزه سبک زندگی سلامت محور در ارتباط با سایر گروههای آسیب پذیر جامعه مانند کهنسالان صورت گرفته است و از آن جا که زنان به عنوان یکی از گروههای تعیینکننده سلامت جامعه در ارتباط با موضوع مورد بحث کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، ضرورت تحقیق و مطالعه درباره آن را افزایش می دهد.
از طرف دیگر، با توجه به دوره های مختلف زندگی زنان، گریز از عوامل استرس زا و دوری از مواجهه با تغییرات شتابنده امکان پذیر نیست. درچنین وضعی آنها می توانند خود را برای مقابله مؤثر با موقعیت پر استرس زندگی آماده کنند، که امکان بهزیستی و تامین سلامت جسمی و روانی را از پیش فراهم نموده باشند. تقویت قوای جسمی و روانی، استحکام بخشیدن به جان مایه های درونی و شخصیتی و همچنین ارتقاء کیفیت روابط، و حمایتهای اجتماعی از طریق تعمیق ارتباطها و تخفیف تعارضها، راهبردهای اساسی هستند که تا اندازه زیادی تندرستی انسان را تامین می کنند (پیروی، 1389 : 302).
1-4- اهداف تحقیق
هر تحقیقی دارای اهداف خاصی است که باید پژوهشگر بدان توجه کند، هدف باید صریح و روشن باشد و از تناقضگویی پرهیز شود، و طوری طراحی شود که قابل پژوهش و عملی باشد (ساروخانی، 1382 : 147) .
پژوهش با مشخص کردن اهداف، میتواند جهت و مسیر خود را نمایان سازد. اهداف این پژوهش به دو دستهی کلی و جزئی تقسیم میشود .
هدف کلی این پژوهش «بررسی سبک زندگی سلامت محور زنان واقع در سنین باروری (49-15 ساله) در شهر شیراز» میباشد.
با توجه به هدف کلی تحقیق، اهداف جزئی شامل موارد زیر میباشد :
– بررسی میزان برخورداری زنان از سبک زندگی سلامت محور.
– بررسی ارتباط عوامل جمعیتی (سن، بعد خانواده، وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل اجتماعی- اقتصادی (تحصیلات، درآمد، هویت طبقاتی، میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، میزان مطالعه در حوزهی سلامت، حمایت اجتماعی) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل سلامتی (سلامت عمومی خودگزارش شده، خودکارآمدی سلامت، سابقهی بیماری و آگاهی زنان از رفتار سلامتی) با سبک زندگی سلامت محور.
جوامع گیاهی تامین کنندهی غذای دامهای وحشی و اهلی، مآمن و پناهگاهی برای وحوش و تامین کنندهی بسیاری از گیاهان دارویی و خوراکی است. پوشش گیاهی تنظیم کنندهی جریان آبهای سطحی و زیرزمینی است و اهمیت زیادی در حفظ خاک و جلوگیری از فرسایش دارد (33).
گیاهان، طیف بسیار وسیعی از موجودات را شامل میشوند که بین آنها تفاوتهای زیادی وجود دارد. این تفاوتها در شکل، اندازه، خصوصیات ریخت شناسی، تشریحی، فیزیولوژیکی، تغذیه، چرخه زندگی، تولیدمثل و بسیاری از صفات دیگر قابل مشاهده میباشد این تفاوتها سبب میشود که گیاهان در شاخهها و گروههای کوچک و بزرگ قرار گیرند(32)
شناخت علمی گیاهان در هر یک از این زمینهها، چه از نظر پژوهش و چه به لحاظ کاربرد، اهمیت بنیادی و کلیدی حاصل کرده است. برای شناخت بهتر گیاهان، دانش سیستماتیک یا تاکسونومی که روش ردهبندی گیاهان بر پایه اختصاصات و صفات ثابت و اصلی و مشترک آنها قرار دارد، به ما امکان میدهد تا طبق قاعده و نظم معینی، به طور دقیق گیاهان را بشناسیم(26).
Floristics)): شاخه ای از علم گیاهشناسی است که به شناسایی و لیست کردن همه گونههای گیاهی یک منطقه میپردازد.
به کتاب و یا دیگر آثاری که رستنیهای یک منطقه را شرح میدهد (Flora) گفته میشود. رستنیهای یک منطقه را نیز، فلور((Flora مینامند(13).
برسی فلوریستیکی هر منطقه ازاهمیت بالایی برخوردار است. زیرا فهرست فلوریستیک شناسنامهای برای هر منطقه است که حضور گیاهان و وضعیت آنها را نشان میدهد. هم چنین بررسی فلوریستیکی هر منطقه موثرترین روش برای مدیریت و حفاظت از محیط زیست است(14).
فلورهر منطقه نتیجه واکنشهای جامعه زیستی در برابر شرایط کنونی و تکامل گیاهان در دوران گذشته است. (38).
برای شناخت فلور و پوشش گیاهی یک منطقه داشتن اطلاعات کلی از تاریخچه، اکولوژی، منابع شناسایی، موقعیت جغرافیایی، عوامل دیرینه شناسی و ویژگیهای کمی و کیفی آن فلور ضروری است(39).
زیستگاهها واحدهای ساختمانی اساسی از محیط زیست هستند که توسط حیوانات و گیاهان اشغال میشوند که به عنوان واحد برای توصیف مکان و مدیریت حفاظت محیط زیست مهم هستند(6).
به طور کلی زیستگاه به نوع محلی اشاره دارد که یک گونه گیاهی از نظر اکولوژیکی به آن محل سازش یافته است. نوع محل با توجه به جامعه گیاهی و محیط فیزیکی آن مشخص می شود(15).
یک موجود زنده ممکن است دارای دو یا تعداد بیشتری زیستگاه متقابل باشد که بتواند در آنها بقای خود را حفظ کند(28). بیشتر زیستگاهها براساس ویژگیهای رویشی آنها تقسیم بندی میشوند.
می توان به راحتی پراکنش بسیاری از موجودات زنده به ویژه نمونههای بزرگتر را بر حسب برخی واحدهای زیستگاهی نظیر جنگل، علفزار، ساحل و دریاو..مورد مطالعه قرار داد. با این حال حتی درون این قبیل واحدهای محیطی یا زیستگاها اغلب گونهها پراکنش مخصوص به
خود دارند.
تردیدی نیست که اولین جمعآوری کنندگان گیاهان در ایران به احتمال بسیار زیاد طبیبان و کسانی بودهاند که برای مداوای امراض مردم داروهای گیاهی را تجویز میکردهاند. مرحوم پروفسور احمد پارسا كه از بنیان گذاران علم گیاهشناسی نوین در ایران است، از ابن سینا – دانشمند بزرگ ایرانی – به عنوان بنیان گذار فلور در آسیا و ایران یاد میكند(39).
سرآغاز سفرهای گیاهشناسان خارجی به ایران احتمالاً در سال 1684 میلادی بود كه دكتر كمپفر انگلیسی به جنوب قفقاز, رشت, قزوین, اصفهان, شیراز و كرانههای خلیج فارس رفت. پس از بازگشت به اروپا یک مجموعه بزرگ از گیاهان مختلف جمعآوری کرد. پس از او تا سال1977 حدود 41 گیاه شناس اروپایی جمعآوری گیاهان ایران را انجام دادند (9). گیاه شناسان دیگری كه در این زمینه فعالیت كردهاند محققان زیر قابل ذكرند: گملن، میشوكس، اولیویه، برونی یر، بلانژ، اوشر، الوی، بونژ، كافر و بوآسیه – همه از فرانسه – برنمولر، هوشكنخت، هوپر، فیلد، لازار، رشینگر (مؤلف مجموعهی گرانبهای فلورا ایرانیكا كه یكی از معتبرترین منابع شناسایی برای فلور ایران است)، آلن، گائوبا و غیره (39).
تا قبل از تاسیس هرباریوم در ایران گیاه شناسان غربی به علت نبود دانشگاه، موزه گیاه شناسی و هرباریوم گیاهان جمعآوری شده را به خارج ایران منتقل میکردند. اولین موزه گیاهشناسی در ایران توسط گائوبا در سال 1312 در محل دانشکده کشاورزی فعلی کرج پایه گذاری شد(2).
در دوران بعد از تاسیس اولین هرباریوم در ایران و به ویژه از زمانی که حجم حضور خارجیان از جمله گیاهشناسان در این کشور کاهش چشمگیری یافت، پس از یک دوره رکود طولانی، گیاهشناسی در ایران به صورت جهشی پیشرفت نمود و اغلب این دستاوردها نیز حاصل تلاش گیاهشناسان ایرانی بوده است(39).
در استان فارس هرباریوم دانشگاه شیراز در سال 1963 توسط مارتین ال گرانت تاسیس شد پس از آن دکتر ممتاز حسن بخاری که به عنوان استاد گیاهشناسی بخش زیستشناسی مشغول به کار بود از سال 1988-1972 کارهای گرانت را ادامه داد و به جمعآوری گیاهان استان فارس و استانهای مجاور پرداخت.
و از سال 1368 تاکنون توسط دکتر خسروی کارهای گیاهشناسی و جمعآوری گیاهان ادامه پیدا کرد و هم اکنون نیز ادامه دارد. هم اکنون نزدیک 100 هزار نمونه گیاهی در این هرباریوم نگهداری میشود (11).
در دانشگاه شیراز نیز افرادی بر روی گیاهان استان فارس در قالب کار پایان نامه مطالعاتی انجام دادهاند که از آن جمله میتوان به بردبار شیبانی(5)، پور مهدی(7)، حاتمی(10)، جعفر پور(8)، صفری(22)، مرادی محمود آبادی(31)، مظلومی(34)، اسدی(2)، زارع(18) و سادات سیدی(20) اشاره کرد.
در منطقه مورد مطالعه نیز افرادی جمعآوریهایی انجام دادهاند که از آن جمله میتوان به اتو استاف در سال 1885 ، بهبودی در سال 1949 و خسروی در سال 1390 اشاره کرد.
کشور پهناور ایران با مساحتی حدود 1648000 کیلومتر مربع به دلیل وضعیت خاص پستی و بلندیها و عوامل آب و هوایی دارای شرایط زیستی و اکولوژیکی گوناگونی است. کشور ایران به دلیل تضادهای گسترده اقلیمی، پیشینه تاریخی زیستی و نیز توان بالای گونهزایی زیستگاههای مساعدی را جهت استقرار گونههای متنوع گیاهی و جانوری پدید آورده است و وجود مناطقی مانند مناطق خزری، کویری، کوهستانی و گرمسیری حاشیه خلیج فارس زیستگاههای متنوعی را فراهم آورده است که به نوبه خود بر تنوع زیستی ایران افزوده است (30).
فلور نسبتا غنی و متنوع ایران از یکسو و وسعت نسبی زیاد کشور از سوی دیگر از دیرباز کاوشگران خارجی و در سالهای اخیر گیاهشناسان علاقه مند فعال ایرانی را به خود جلب کرده است که حاصل آنها کشف و جمعآوری نمونههای گیاهی بسیار زیاد از این پهنهی وسیع و پر برکت است. لیکن هنوز از اهمیت این کاوشها کاسته نشده و مطالعات فلورستیکی منطقه با روشهای جدید اهمیت خاصی دارد. اما به رغم تلاشهای فراوان که به دست گیاهشناسان خارجی و ایرانی صورت گرفته، هنوز کارهای زیادی در پیشرو داریم (37).
امروزه کل خشکیهای کره زمین طبق سیستم ارائه شده توسط آرمن تختجان- گیاه شناس ارمنستانی- به 6 قلمرو، 35 ناحیه و 152 حوزه تقسیم میشود (49).
قلمروهای ششگانه عبارتند از:
هولارتیک، پالئوتروپیک، نئوتروپیک، کاپ، استرالیا و آنتارکتیک
فلور ایران به دو قلمرو هولارکتیک و پالئوتروپیک تعلق دارد. بخش کوچکی از نواحی جنوبی کشور در امتداد سواحل خلیج فارس و دریای عمان به قلمرو پالئوتروپیک و بقیه نقاط کشور به قلمرو هولارکتیک متعلق است(شکل1-1).
در طبقهبندی که حاصل جمعبندی نظرات پژوهشگران متعددی از جمله زهری است و سازگاری بیشتری با واقعیات دارد نواحی رویشی ایران اینگونه شرح داده میشود.
1-قلمرو هولارکتیک
-زیر قلمرو بورال
– ناحیه اروپا سیبری
– زیر حوزه هیرکانی
– زیر قلمرو تتیان (مدیترانه)
– ناحیه ایران- تورانی
– زیر حوزه ارمنستان- ایران
– زیر حوزه کردستان- زاگرس
– زیر حوزه ایران مرکزی
– ناحیه صحرا عربی
2- قلمرو پالئو تروپیک
– زیر قلمرو آفریقا
– ناحیه صحرا- سندی
– حوزه نوبو- سندی(46).
هم چنان که زندگی اجتماعی بشر در ابعاد مختلف دستخوش تغییر وتحول می گردد، پنجره های جدیدی از مجهولات به روی او گشوده می شود، بالطبع خواسته یا نا خواسته محتوا و رسالت جهانی نظام های آموزشی نیز دستخوش اپیدمی خواهد شد در عین حال که سه عنصر زمان، تغییر و پیشرفت فرصت های طلایی را برای نظام های آموزشی به طور اعم و آموزش و پرورش به طور اخص فراهم خواهد آورد آن ها را با چالش ها و بحران های غیر مترقبه مواجه خواهد ساخت، که رویارویی با این چالش ها و استقبال از تغییرات و تحولات نیازمند گزینش متدولوژی صحیح و اتخاذ استراتژی هایی مناسب است. پیشرفت های فناوری در سده های اخیر سرعت حیرت آوری گرفته و تعلیم و تربیت را شدیدا تحت تأثیر قرار داده است. استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات نه تنها در آموزش و پرورش بلکه بر زندگی اجتماعی و اقتصادی جوامع تاثیر گذاشته و از آنجا که هدف آموزش و پرورش در قرن بیست ویکم آموزش برای یادگیری، آموزش برای عمل کردن، آموزش برای زیستن و آموزش برای هم زیستی مسالمت آمیز با دیگران است و کشور ما درچند سال اخیر با تأسیس هنرستانهای فنی و حرفه ای و کاردانش به این مسأله با دیدی کاربردی تر پرداخته است و پژو هشهایی مطالعاتی در زمینه اثر فناوری اطلاعات در یادگیری بیان کننده این واقعیت است که از زمان ورود این فناوری به حوزه آموزش انگیزه افراد در فراگیری افزایش یافته است علاوه بر آن نتایج تحقیقاتی که بر روی دانش آموزان دبیرستانی انجام شده بیان کننده این مسأله است که بسیاری از مشکلات یادگیری و انتقال آن ناشی از فقدان مهارتهای شناختی و فراشناختی در آنهاست و بسیاری از یادگیرندگان در زمینه خود نظم دهی وتشخیص مشکل خود نیاز به آموزش دارند (سیف، 1383 به نقل از: گیج وبرلاینر[1]، 1991).با توجه به اینکه یکی از اهداف اساسی آموزش و پرورش، در هر نظام آزاد و مترقی، پرورش توانایی های فکری و شناختی شهروندان است به گونه ای که فرد بتواند به طور مستقل در مورد مسائل مختلف فکر کند و فرایندهای شناختی اش را برای استفاده بهینه ودر جهت مطلوب هدایت کند. و از آنجا که هدف آموزش و پرورش که متأثر از آرمان های جامعه است، شناخت و پرورش مهارتهای فکری و شناختی دانش آموزان حائز اهمیت است. مهارتهای یادگیری به دو دسته راهبردهای شناختی و فراشناختی تقسیم می شود راهبردهای شناختی روش هایی هستند که افراد در هنگام مطالعه و یادگیری آنها را به کار می بندند و راهبردهای فراشناختی کنترل کننده راهبردهای شناختی هستند.لازمه توانایی شناختی، دانش درباره شناخت است. عناصرمهم فرایند شناخت شامل نحوه رمزگشایی و سازماندهی[2] می باشد در صورتی که فراشناخت دانش فرد در مورد فرایندهای شناختی خویش است. در هرصورت آموزش های شناختی مستلزم آموزش راهبردهای خاص حل و اجرای تکلیف است در حالی که آموزش فراشناختی بر تکنیک های بازبینی و ارزیابی استفاده از راهبردهای شناختی تکیه دارد(پالینسکار[3]،١۹۸٢).راهبردهای شناختی از قبیل خط کشیدن زیر برخی مطالب از جمله ابزارهای ضروری برای یادگرفتن متن هستند و همچنین راهبردهای فراشناختی ابزارهایی برای نظارت و هدایت کردن راهبردهای شناختی هستند. به عبارت دیگر فرد راهبردهای فراشناختی را به منظور حداکثر استفاده از راهبردهای شناختی به کار می گیرد. مسأله ای که در این پژوهش با آن روبرو هستیم این است که اگردانش آموزان راهبردهای شناختی را به خوبی یاد گرفته باشند، بدون آگاهی و استفاده از راهبردهای فراشناختی لازم می توانند تنها با استفاده از راهبردهای شناختی به موفقیت دست یابند؟ زیرا طبق اظهارنظر لیدر[4] ( ١٩٩۷). پژوهش ها بیانگر این هستندکه درک مطلب خواندن به توانایی دانش آموزان در استفاده از راهبردهای فراشناختی متکی است . فراشناخت نقش بسیار مهمی در بهبود و گسترش عملکردهای شناختی دارد.
دمبو (١٩٩٤) نیزدر این باره گفته است”به دانش آموزان ودانشجویان می توان راهبردهای شناختی متعددی را آموزش داد، اما اگرآنها از مهارت ها یا راهبردهای فراشناختی لازم برخوردار نباشند و ندانند که در یک موقعیت معین از کدام راهبردشناختی استفادهکنند، یا چه زمانی راهبردشناختی خود را عوض نمایند، یادگیرندگان ماهری نخواهند بود”(به نقل از سیف،٣٨٣ ). از طرف دیگر اگر فراگیران راهبردهای فراشناختی را به خوبی یادگرفته باشند بدون بهره گیری از راهبردهای شناحتی لازم در هنگام مطالعه نمی توانند موفق باشند. این امر نیز مشکل است زیرا راهبردهای شناختی ابزار رفتار شناختی هستند و درصورتی که فردآنها را دراختیار نداشته باشد آگاهی از فرایندهای کنترل کننده این ابزارها زیاد مفید به نظر نمی آید.
به طورکلی در این پژوهش به دنبال پاسخ این مسأله هستیم که آیا آموزش و فراگیری یکی از راهبردهای شناختی و یا فراشناختی عملکرد یادگیرندگان را در درک و یادداری متن های علمی افزایش می دهد و در صورتی که مهارتها ی شناختی و فراشناختی به هنر آموزان یاد داده شود در پیشرفت تحصیلی فراگیران در متون کامپیوتری نسبت به هنگامی که این مهارتها را نیاموخته اند تغییر ایجاد می شود.
3-1 اهمیت و ضرورت پژوهش
اغلب دانش آموزان از روش های مطالعه و استفاده بهینه از حافظه خویش آگاهی ندارند بدون تردید چنانچه دانش آموزان از ابتدای شروع آموزشهای رسمی، با شیوه صحیح مطالعه آشنا شوند صرفه جویی کلانی درآموزش وپرورش کشور انجام گرفته و دانش آموزان نیز موفق خواهند شد ازسرمایه های خدا دادی خویش بهتر بهره برداری کنند (رفوث، لیل و دوفابو[5]،١٩٩٣ ). مسلم است که استفاده از مهارتهای مؤثر و صحیح در هنگام مطالعه می تواند به مقدار زیادی فراگیران را در رسیدن به اهدا فشان یاری کند.
این مهارتها نه تنها بعد فرایند ذهنی را در بر می گیرد بلکه به جنبه انگیزشی نیز توجه دارند. بدین گونه که اگر فرد بتواند با تسلط کافی، تکلیف مورد نظر را انجام دهد، تجربه مثبت و خوشایندی نسبت به خود و تو انمندی های تحصیلی خود پیدا می کند و این امر زمینه ساز تلاش بیشتر می گردد ( ابراهیمی قوام آبادی، ١٣٧٧ ). در صورتی که دانش آموزان برای مطالعه و یاد گیری از راهبرد های درستی استفاده نکنند علاوه برکاهش راندمان مطالعه، آنها احساس ضعف و شکست می کنند و در صورت استمرار این احساس، خود پنداره تحصیلی آنها آسیب می بیند و موجب کاهش شدید انگیره تحصیلی آنها می شود (لورنجر،١٩٩٤ ) معتقد است که میزان موفقیت دانش آموزان در تکالیف یادگیری بستگی به کاربرد مؤثر راهبردهای یادگیری دارد. استفاده ازر اهبردهای یادگیری ویژه در خلال یادگیری می تواند فرایند یادگیری، نتایج و عملکرد یادگیری راتحت تاثیر قرار دهد .
این پژوهش از دو جنبه نظری و کاربردی حائز اهمیت است :
از لحاظ نظری، این پژوهش می تواند اطلاعات ما را در مورد نقش راهبردهای شناختی و فراشناختی در یادگیری بهتر مطالب ICT افزایش دهد از آنجا که طبق نظریه پردازش اطلاعات راهبردهای شناختی و فراشناختی یک جزء مهم برای یادگیری و درک مطلب هستند پس آموزش این راهبردها به فراگیران بایستی عملکرد آنها را بهبود بخشد.همچنین یافته های این پژوهش می تواند به تحکیم نظریه موجود کمک کند و موجب افزایش اطلاعات نظری پژوهشگران شود و میزان تأثیر آموزش هرکدام از راهبردهای شناختی و فراشناختی را به طور مجزا ویا با هم در افزایش عملکرد یادگیرندگان در یادداری درک مطلب مبانیICT مشخص کند. از لحاظ کاربردی نیز می تواند در بهبود یادگیری دانش آموزان در متون علمی مفید واقع شود .
4-1 اهداف پژوهش
هدف اصلی پژوهش عبارت است از :
شناخت میزان اثر آموزش راهبردهای های شناختی و فراشناختی بر یادگیری مبانی ICT در بین دانش آموزان دختر کار دانش استان کرمانشاه در سال تحصیلی درسال تحصیلی 87 – 1386
اهداف فرعی پژوهش عبارتند از :
1- شناخت میزان اثر آموزش راهبردهای شناختی بر یادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
١-١ شناخت میزان اثر راهبردهای تکرار وتمرین بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
١-٢ شناخت میزان اثر راهبردهای شرح وبسط بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
١-٣ شناخت میزان اثر راهبردهای سازمان دهی بریادگیری مبانیICT دربین دانش آموزان دختر
2- شناخت میزان اثرآموزش راهبردهای فراشناختی بریادگیری مبانی ICTدربین دانش آموزان دختر
٢-١ شناخت میزان اثرراهبردهای برنامه ریزی بر یادگیری مبانی ICTدربین دانش آموزان دختر
٢-٢ شناخت میزان اثرراهبردهای کنترل ونظارت بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
٢ -٣ شناخت میزان اثرراهبردهای نظم دهی بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
فرضیات پژوهش
برای تحقق اهداف اصلی و فرعی تحقیق، فرضیه های زیر به عنوان فرضیات تحقیق تدوین شده است:
بین عملکرد یادگیری مبانیICT دانش آموزانی که در آموزش از راهبردهای شناختی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
١-١ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای تکرار وتمرین استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
١-٢ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای شرح وبسط استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
١-٣ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای سازمان دهی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢ – بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای فراشناختی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢-١ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبرهای برنامه ریزی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢-٢ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای کنترل ونظارت استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢ -٣ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای نظم دهی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
تعاریف واژگان واصطلاحات
ارائه تعریف از اصطلاحاتی که در تحقیق به صورت کلیدی مورد استفاده می باشند ضروری می باشد. در بخش تعاریف نظری لازم است که اصطلاحات مورد نظر به شکل مستند بیان شوند.
پلاتین معروفترین و شناخته شده ترین فلز از فلزات گروه پلاتین است. فلزات گروه پلاتین شامل: روتنیم (Ru) ، اسمیم(Os) ، رودیوم(Rh) ، ایریدیم(Ir) ، پالادیم(Pd) و پلاتین(Pt) می باشد که هم نادر بوده و هم به جهت فعالیتهای کاتالیستی و نیز مقاومتشان در برابرحملات شیمیایی بسیار مفیدند. فلز پلاتین بطوریکه در جدول زیر مشاهده می شود دارای چند ایزوتوپ بوده بطوریکه هر ایزوتوپ دارای فراوانی طبیعی و عدد کوانتومی اسپین هسته مشخصی می باشد.1
با پیشرفت NMR ، ایزوتوپ 195پلاتین با فراوانی طبیعی 7/33 % و با توجه به دارا بودن اسپین هسته برابر با 2/1 امکان مشاهده کوپلاژ با دیگر هسته ها را فراهم کرده و به همین دلیل بسیار مورد توجه قرار گرفت. حضور یا عدم حضور چنین کوپلاژی شواهد با ارزشی برای ساختار مولکول ها ارائه می دهد.
حالات اکسایش متداول پلاتین، صفر، 2+ و 4+ است. تعداد زیادی کمپلکس پلاتین با حالت اکسایش 1+ معرفی شده اند. کمپلکس های پلاتینی با حالت اکسایش 3+ و 5+ کمیابند. ترکیباتی با حالت اکسایش 6+ تنها زمانی دیده می شوند که پلاتین توسط لیگاندهای اکسیژنی و فلوئوری احاطه شده است. بجز آنیون های کربونیلی چند هسته ای که پلاتین در آنها حالت اکسایش منفی دارد، ترکیبات مهم دیگری با حالت اکسایش منفی پلاتین وجود ندارد.
کمپلکس های پلاتین به آسانی در فرآیندهای دو الکترونی شرکت می کنند، از این رو واکنش های افزایش اکسایشی و حذف کاهشی روی پلاتین به راحتی صورت می گیرد. بنابر این تشکیل کمپلکس اکتاهدرال با افزایش اکسایشی دو جزء به پلاتین (II) و تشکیل کمپلکس مسطح مربع از طریق حذف کاهشی دو جزء از پلاتین ((IV صورت می گیرد.2پلاتین به عنوان یكی از نرم ترین فلزات طبقه بندی شده است و در نتیجه پیوندهای قوی تری را با لیگاندهای نرم تشكیل می دهد.3
پلاتین با الکترونگاتیویته 3/2 خیلی بهتر می تواند با عناصر دارای الکترونگاتیویته نزدیک به آن، به صورت مستحکم پیوند بدهد از جمله با ید، گوگرد، کربن که مقادیر الکترونگاتیویته برابر با آن دارند چرا که ترکیبات دارای پیوند های کووالانسی تر، پایدارتر و محکم تر بشمار می روند.
ترکیبات و کمپلکس های پلاتینی حاوی لیگاندهای مختلف می توانند خواص و کاربردهای متفاوتی دارا باشند. در کنار ابزارهای فلزی متعدد زیست دارویی، پلاتین به صورت کلینیکی در چندین داروی ضد تومور مهم بکار رفته که قابل توجه ترینشان سیس پلاتین است.4
بسیاری ازمفاهیم مهم در شیمی کئوردیناسیون مسطح مربعی و اثر ترانس، برای اولین بار در ترکیبات پلاتین کشف شد.1
1-2-1 شیمی سولفوکسایدها
شیمی کئوردیناسیون سولفوکسایدها بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است. سولفوکسایدها به عنوان لیگاندهای دوسردندانه(ambidentate) شناخته شده اندکه یا از طریق اکسیژن و یا از طریق گوگرد به فلزات خاصی کئوردینه می شوند.مولکولهای سولفوکساید به عنوان یک لیگاند رفتارهای جالبی دارند. آنها می توانند دانسیته الکترونی را از فلز مرکزی به سمت خودشان بکشند و به
دلیل وجود همین پیوند در این دسته از ترکیبات پیوندپلاتین- سولفوکسایدبسیارمستحکم است. بیشتر مطالعات منتشر شده روی کمپلکس های سولفوکساید پلاتین، در بر دارنده لیگاندDMSO بوده است.5
سولفوکسایدها در کمپلکس های پلاتین (II) ، همیشه از سر S به فلز پلاتین (II) متصل می شوند زیرا اتم گوگردبه دلیل دارا بودن اوربیتال * خالی، نسبت به اتم اکسیژن سر نرم بشمار می رود در نتیجه می تواند دانسیته الکترونی را از سمت فلز پلاتین (II) که آن نیز فلزی نرم محسوب می شود به سمت خود بکشد. سولفوکساید ها از اثر ترانس نسبتاً بزرگی برخوردارند و بر اساس مطالعات انجام گرفته یک سری نفوذ ترانس به صورت زیر گزارش شده است: 6
R2SO > I– > Cl– ≥ amines > Py
1-2-2 کمپلکس های پلاتینی حاوی لیگاند DMSO
مطالعات نشان داده اند که کمپلکس های سولفوکساید پلاتین(II) به همراه لیگاندی دیگر، در شیمی درمانی بسیار مؤثرندبطوریکه مقاومت بعضی از این ترکیبات در برابر سلول های سرطانی به سمت مقاومت سیس پلاتین می رود. آنها همچنین به دلیل داشتن خواص کاتالیستی در فرایندهای کاتالیزوری و هیدروسیله کردن مورد توجهند.
بی میلی یک گروه تک DMSO برای جابجا شدن از مرکز پلاتین (II) ، که در آن ممانعت فضایی اندکی وجود دارد باعث می شود به سختی بتوان قبول کرد که کمپلکس های مونوسولفوکساید ، یک گونه فعال برای از دست دادن DMSO باشند با این وجود گاهی در واکنش های جانشینی در محلول های DMSO ، عکس این قضیه با دخالت حلال مشاهده می شود. 7
بر طبق مطالعات انجام شده، واکنش هایی که روی دیمرهای دارای پل ید به همراه یک لیگاند دیگر صورت می گیرد، مونومرترانس را باید تولید کند.
واکنش جانشینی لیگاند در کمپلکس های فلزات واسطه، معمولاً به عنوان مرحله کلیدی در واکنشهای کاتالیستی بشمار می روند. واکنشهای مرتبط با کمپلکس های مسطح مربع پلاتین(II) بطور گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته اند.8
فلزهایی که آرایش 8d کم اسپین دارند، به طور معمول ترکیبهای مسطح مربعی را می سازند
به دلیل خواص ویژه ترکیبات پلاتین (II)، بیشتر مطالعات سینتیکی روی کمپلکسهای پلاتین (II) انجام شده است که دلایل به قرار زیر می باشند:
1-4 لیگاندهای فسفری نوع سوم1
لیگاندهای فسفری بطور کلی لیگاندهای پذیر بشمار می روند. لیگاندهای پذیر دو دسته اند:
از طرفی لیگاندهای نرم دو دسته اند:
پس وقتی یک فلز با عدد اکسایش پایین مثل 2+ داریم به این معناست که چگالی الکترون روی سیستم زیاد است پس یک لیگاند پذیر همچون لیگاندهای فسفری نوع سوم می تواند الکترون ها را به جریان انداخته و فلز راپایدار کند.
تری فنیل فسفین (PPh3) ، تری فنیل فسفیت (P(OPh)3) و1و3و7 تری آزا فسفا آدامانتان(PTA) از جمله لیگاندهای دهنده فسفری نوع سوم می باشند که لیگاندهایی خنثی بوده و دهنده دو الکترون از طریق زوج الکترون ناپیوندی فسفر به فلزات واسطه می باشند.
سنتز کمپلکس های دارای فسفر های نوع سوم به دلیل کاربردهای گوناگون مورد توجه قرار گرفته اند، که عبارتند از:
کاربرد کاتالیزوری: با توجه به خصوصیات پیوندی مشتقات فسفری نوع سوم، به عنوان پیوند دهنده ی فلزی در کاتالیست های آلی فلزی نامتقارن همگن مورد استفاده قرار می گیرند. 13 کمپلکس های دارای لیگاندهای فسفیتی در چرخه های مختلف کاتالیزوری از جمله هیدروژن دار کردن، هیدروفرمیل دار کردن و هیدروسیانید دار کردن به کار گرفته شده اند. معمولاً این کاتالیزورها نسبت به سیستم های مشابه فسفینی خود فعالیت بیشتری دارند.14
خواص دارویی: به ویژه کمپلکس هایی که دارای لیگاندهای فسفری محلول در آب هستند توجه خاصی را به خود جلب کرده اند.15 همچنین فسفیت ها بدون حضور در کمپلکس فلزی نیز توانسته اند خواص ضد سرطان خوبی از خود نشان دهند.16