مدیریت علم و هنر اداره سازمان است. فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت میگیرد. در چند سال اخیر شیوه جدید مدیریت تحول گرا طرفداران زیادی میان مدیران پیدا نموده و مدیران در سازمانهای خود سعی در استفاده از این سبک دارند. مدیریت تحول گرا زمانی شکل میگیرد که رهبر علائق کارکنانش را ارتقا و توسعه بخشد، آگاهی و پذیرش برای ماموریت و مقصد گروه را ایجاد کند و کارکنان را به دیدن فراسوی منافع خویش برای منافع گروه برانگیزاند (استون و دیگران،2003).
مدیر تحول گرا علاقه ای را میان همکاران و پیروان خود برمی انگیزد، تا کارشان را از یک دیدگاه جدید نگاه کنند. چنین مدیری همکاران و پیروان را تحریک میکند که فراسوی منافع خودشان به منافعی توجه کنند که به گروه بهره برساند (جوگیلو،2010). مدیر تحولگرا، به
دنبال انگیزه های بالقوه در پیروان و ارضای نیازهای بالاتر آنان است. مدیران تحول گرا، رابطه انگیزشی متقابلی را برقرار می کنند که پیروان را به رهبران تبدیل می کند. بنابراین مدیریت تحول گرا، تعاملی و دوسویه است (مک فارلان و همکاران، 2003). مهمترین ویژگیها و ابعاد یک مدیر تحولگرا مدیریت کاریزماتیک، انگیزش فکری (هوشی) و ﻣﻼﺣﻈﺎت ﺷﺨﺼﻲ میباشد (اﺳﺘﻮن ودﻳﮕﺮان، 2004).
سبک مدیریت تحولگرا مرکب از رفتارهایی است که ویژگیهای رفتاری مشترکی همچون تقویت کار تیمی، بهبود مهارتهای زیردستان و حمایت از افراد در جهت دستیابی به اهداف را مورد توجه قرار می دهد. این ویژگیها برای سازمان بسیار ارزشمند است چرا که میتواند منجر به رضایت شغلی بالاتر و افزایش بهرهوری در سازمان شود (جوگیلو،2010).
طرحواره درمانی بر بهبود رضایت شغلی و کاهش فرسودگی شغلی کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی
از طرفی رضایت شغلی کارکنان نیز از مطاب با اهمیت برای مدیران است. کارکنان راضی نسبت به سایر کارکنان تلاش بیشتری داشته و عامل مهمی در افزایش کارایی و اثربخشی سازمان میباشند. رضایت شغلی به درجه ای که افراد شغل شان را دوست دارند اشاره می کند (لوند[1]، 2003). رضایت شغلی ترکیبی از احساسات افراد است که با اجزای مختلفی همچون ماهیت کار، سطح حقوق و پرداختها، فرصتهای ارتقا و رضایت از همکاران نشان داده میشود. رضایت شغلی نوعی واکنش به یک شغل خاص یا موضوعی مرتبط با یک شغل است که میتواند منجر به ایجاد تعهد در کارکنان گردد و بهرهوری سازمان را افزایش دهد (گونلو و همکاران[2]، 2010).
رضایت شغلی با بهرهوری، تعهد سازمانی و غیبت از کار و ترک کار رابطه دارد. کارکنان با رضایت بیشتر به طور معمول تلاش بیشتری در تحقق اهداف سازمان دارند و همواره به سازمان تعهد داشته و از عضویت در سازمان خوشحال هستند (ابدولا و همکاران[3]، 2011). رضایت شغلی کارکنان سبب میشود کارکنان در انجام وظایف محموله کوتاهی نکنند و مسئولیت کار خود را بپذیرند. ایجاد باور قوی نسبت به اهداف و ارزشهای سازمان و تمایل به تلاش بیشتر از نتایجی است که رضایت کارکنان به همراه دارد (گونلا و همکاران، 2010). با توجه به مطالب گفته شده در این پژوهش به دنبال بررسی رابطه بین مدیریت تحول گرا و رضایت شغلی کارکنان اداره بنادر و دریانوردی بندرلنگه در سال 1393 می باشد.
در سالهای اخیر، سازمانها و شرکتهای مختلف، پیوستن بهروند دانش را آغاز کردهاند كه مفاهیم جدیدی چون کاردانشی[2]، دانشکار[3]، مدیریت دانش[4] و سازمانهای دانشی[5] ، خبر از شدت یافتن این روند میدهد. پیتردراکر[6] ، با بهکارگیری این واژگان خبر از ایجاد نوع جدیدی از سازمانها میدهد که در آنها به جای قدرت بازو، قدرت ذهن حاکمیت دارد. براساس این نظریه درآینده جوامعی میتوانند انتظار توسعه و پیشرفت داشته باشند که از دانش بیشتری برخوارد باشند. به این ترتیب برخورداری از منابع طبیعی
نمیتواند به اندازه دانش مهم باشد. سازمان دانشی به توانمندیهایی دست مییابد که قادر است از نیروی اندک، قدرتی عظیم بسازد (الوانی، 1385، 283).
هدف از فعالیتهای دانش در سازمان، اطمینان از رشد وتداوم فعالیتها در جهت حفظ دانش حیاتی در تمامی سطوح، بهكارگیری دانش موجود در تمامی چرخهها، تركیب دانش در جهت همافزایی، كسب مداوم دانش مربوطه، توسعه دانش جدید از طریق یادگیری مداوم كه بهوسیله تجارب درونی و دانش بیرونی ایجاد میشود است (Bourdreau & Couillard, 1999, 27).
سازمانها با تكیه بر دانشبرتر امكان اتخاذ تصمیمهای معقولتر در موضوعهای مهم و بهبود عملكردهای مبتنی بر دانش را مییابند. از اینرو مدیریت دانش مقولهای مهمتر از خود دانش محسوب میشود كه در سازمانها بهدنبال آن هستند تا نحوه تبدیل اطلاعات و دانستههای فرد و سازمان را به دانش و مهارتهای فردی و گروهی تبیین و روشن كنند (Probest, 2000, 22).
مهمترین نقشی كه میتوان به مدیریت دانش نسبت داد این است كه آن را به عنوان یك متدولوژی تغییر در نظر بگیرند. مدیریت دانش از یك طرف با جذب دانشهای جدید به درون سیستم و از طرف دیگر با اداره موثر آن دانشها میتواند مهمترین عامل تغییر یك سازمان باشد. دانش بهواسطه نزدیكی به تصمیم و اقدامات سازمانی به مراتب بیش از دادهها و اطلاعات میتواند باعث بهبود عملكرد شده و در نتیجه كیفیت خدمات سازمانها را بهطور عام و سازمانهای دولتی را بهطور خاص بهبود ببخشد (Hales & Kalucy, 2002, 2).
طی چند دهه گذشته مفهوم هوش به صورت روز افزونی در پیشینه و تحقیقات روانشناسی و مدیریت به عنوان سازه ای که با رفتارهای متعدد انسان در محیطهای مختلف ارتباط دارد معرفی شده است. از طرفی امروزه هوش، پیشوند بسیاری از مفاهیم مدیریتی شده است و این نشان دهنده تغییر نگاه سازمانها و متفکران سازمانی از هوش تستی بر رویکردهای نوین به مقوله هوش است. شاید بتوان یکی از انواع هوش را برای پیشرفت و توسعه هوش سازمانی قلمداد کرد. هوش سازمانی، مدیران را برای تصمیم گیری سازمانی توانمند می سازد. هوش سازمانی یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی كه بر سازمان مؤثر است. داشتن دانشی عمیق نسبت به همه عوامل مثل مشتریان، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرایندی سازمانی كه تأثیر زیادی بر كیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می گذارد (ابزری، 1385؛25). هوش سازمانی عبارت است از ظرفیت یک سازمان برای بسیج کردن تمامی توانایی هوش که در دسترس آن قرار دارد و متمرکز کردن آن توانایی برای دستیابی به ماموریتهای خودشان (آلبرشت[2]، 2002). از طرفی سازمانها برای حفظ و بقاء و پیشرفت به بهبود مستمر عملکرد خود نیاز دارند و منابع انسانی، سرمایههای بنیادی سازمانها و منشاء هرگونه تحول و نوآوری در آنها تلقی می شوند.
از طرفی عملكرد هر فرد در هر موقعیتی كه قرار دارد، نشانگر بینش و آگاهی آن شخص نسبت به آن موقعیت و یا مسأله خاص است كه در مورد آن ارزیابی می گردد و با توجه به اینكه هوش سازمانی افراد، نشانگر آگاهی و اطلاعات افراد در رابطه با عوامل مؤثر بر سازمان است؛ لذا هوش سازمانی می تواند یكی از عوامل مؤثر بر عملكرد فرد در داخل سازمان باشد. همچنین قوت بخشیدن به مولفههای هوش سازمانی (تفکر استراتژیک، سرنوشت مشترک، میل به تغییر، روحیه، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد) می تواند عملکرد را ارتقا داده و پویایی سازمان را تضمین می کند. هوش سازمانی به منزله پنجره پویای کسب و کار به محیط بیرون است که عملکرد سازمانی را شناسایی می کند، کارآیی را افزایش می دهد و فرصتهای ناشناخته را آشکار می کند. بنابراین هدف اصلی از انجام پژوهش فوق بررسی رابطه هوش سازمانی با عملکرد کارکنان بانک ملی ایران در اداره امور شعب جنوب تهران می باشد.
در عصر حاضر نظر مشتری پایهای برای سنجش فرآیندها و شیوهای برای توانمندسازی مجموعه افراد درگیر در ارایه خدمات و مشارکت در تصمیمگیری مهم فراهم می کند. زیربنای نظری دیدگاه مشتری گرایی، توجه به مشتری و کیفیت است و اندازه گیری رضایت مشتریان، عامل مهمی در جنبش کیفیت سازمانها است (بیک زاده و همکاران، 1391، 68). خدمات به مشتریان شامل کلیهی اموری است که سازمانها به منظور جلب رضایت مشتریان و کمک آنها برای حصول بیشترین ارزش از محصولات یا خدمت ارائه شده انجام می دهد
(روستاو همکاران، 1375، 48 ). در دنیای امروز ارائه خدمات با کیفیت یک ضرورت برای سازمانهای خدماتی محسوب می شود. از دلایل ارایه خدمات با کیفیت بالا به طور خلاصه می توان به این موارد اشاره کرد: افزایش انتظارات مشتریان، فعالیت رقبا، عوامل محیطی، ماهیت خدمات، عوامل درون سازمانی و مزایای ناشی از کیفیت خدمات (سید جوادین و کیماسی، 1384، 68). در واقع شناخت کامل مشتری، مقدم شمردن وی در ارائه خدمات کیفی از جمله عوامل تضمین موفقیت در بازار کسب و کار امروزی است. تعبیری که هم اکنون از مشتری می شود با آنچه در گذشته رواج داشت کاملاً متفاوت است، به این معنی که مشتری دیگر خریدار صرف کالا و خدمات نیست، بلکه عضو فعال و تأثیر گذار در تمامی فعالیت های تجاری است. در مورد صنعت بیمه کار دشوارتر است و نیاز به توجه و درایت بیش از پیش مدیران عالی و میانی دارد، زیرا روشهای مختلف بیمه، خدماتی هستند که به مشتری ارائه می شوند و کالایی نیستند که مشتری در هر لحظه بتواند از آنها استفاده کند (صحت و همکاران، 1389). لذا در تحقیق حاضر سعی داریم ابعاد رضایتمندی بیمهشدگان طلایی در بیمارستانهای خصوصی را بررسی کنیم.
هدف از فصل اول، بیان کلیات پژوهش می باشد، از این رو پس طرح مسئله و بیان سوال اصلی تحقیق به ضرورت و اهمیت انجام مطالعه حاضر پرداخته شده است. در ادامه اهداف و فرضیه های مبتنی بر مدل آورده شده است. با بیان کوتاهی از مراحل اجرای تحقیق به ارائه مدل تحقیق و معرفی متغیرها پرداخته شده است. جهت تبیین مدل تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها ذکر گردیده است. در نهایت قلمرو پژوهش به لحاظ موضوعی، مکانی و زمانی بیان گردیده است.
فرآیند جهانی شدن ، بوجود آمدن سازمان تجارت جهانی و یکپارچگی بازارهای جهانی ، تغییرات سریع الگوهای مصرف و تقاضا ، پیشرفتهای سریع تکنولوژیک ، حفظ منابع انرژی ، کنترل آلودگی محیط زیست ، کمبود منابع و هزینه های بالای آنها چالشهای فراروی بنگاه ها و صنایع مختلف در این برهه از زمان هستند که برای بقاء ناگزیر به شناسایی عوامل موثر بر رقابت پذیری و تقویت آنها تلاش می کنند. در عصر حاضر با پیشرفت سریع تكنولوژی و وجود رقابت تنگاتنگ جهانی، برنامههای كوتاه مدت پویا و دینامیك ، به عنوان یك مزیت اساسی در رشد و توسعه هر كشور محسوب می گردد. در همین راستا یکی از مهمترین محورهای بخش اقتصادی دستیابی به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در منطقه، ارتقاء كیفیت تولید، كسب فناوری و ارتقاء فناوریهای جدید، جذب سرمایه گذاریهای خارجی و … میباشد. لذا، جهت رسیدن به توسعه پایدار، توسعه همگام بخشی و منطقهای در كل كشور امری اجتناب ناپذیر است. جغرافیای كشور از نظر آب و هوا و زیست منطقهای كاملا متنوع می باشد و لذا لزوم بررسی مناطق مختلف كشور به صورت مستقل امری اجتناب ناپذیر است. با توجه به پتانسیلهای موجود در قسمتهای شمالی كشور از جمله استان گیلان، تدوین یك برنامه مدون درون استانی با دید كل نگر در این استان از ابزارهای توسعه استان و در نتیجه كشور میباشد. از طرفی رشد و توسعه بهینه محصولات کشاورزی و افزایش روند صادرات این
محصولات، امكان افزایش سطح زندگی مردم را در ابعاد مختلف فراهم آورده است. از این رو امروزه بخش کشاورزی در مقایسه با سایر بخشهای مولد اقتصادی، به بخشی رهبریكننده در عرصه اقتصاد مبدل شده است. افزایش سهم صنعت و تولید محصولات كارخانهای در جامعه، افزایش سهم اشتغال در بخش صنعت، صنعتی شدن بخش كشاورزی، افزایش سهم بخش خدمات و سهم اشتغال در این بخش و در نهایت افزایش چشمگیر ارزش افزوده بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی در كنار بسیاری از تحولات و تغییرات قابل توجه در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همگی در زمره شاخصترین دستاوردهای استراتژی توسعه صنعتی با دید جزئی نگر توجه به محصولات کشاورزی تلقی میشود.از طرفی همانگونه كه در سطرهای پیش عنوان شد یكی از مهم ترین ابعاد رشد هر كشور، داشتن مزیت رقابتی در بازارهای جهانی میباشد. كه ایجاد چنین مزیتی نیز جز با توسعه و توانمند سازی زیربخش های موجود میسر نمی شوند. و لذا در این پژوهش به مدل الماس پورتر پرداخته شد. این مدل ، به موضوع مزیت رقابتی میپردازد و برای درک بهتر موقعیت رقابتی یک ملت در فضای رقابتی جهانی سودمند است و همچنین میتواند برای سایر موقعیتهای جغرافیایی مانند استانها مورد استفاده قرار بگیرد. از این رو این پژوهش ، مدل الماس را به عنوان یك مدل كل نگر بخش صادرات محصولات کشاورزی – برنج و با دیدی منطقهای مورد ارزیابی قرار داده است و سعی در شناسایی عوامل موثربا زاویه دیدی متفاوت دارد.