یکی از بحثهای اساسی در زبانشناسی تحلیلگفتمان است. اگر امروزه به تحلیلگفتمان بنگریم با دو دیدگاه مواجه میشویم که یکی حوزهای عام و دیگری حوزهای از زبانشناسی است. دیدگاه اول به عنوان شاخهای از زبانشناسی یا رشتهای فرعی در زبانشناسی نیست، بلکه مجموعهای از روشهای اکتشافی است که با آن میتوان در هر حوزهای که زبانشناسی یکی از آنهاست سوالاتی را مطرح کرد که شاید تاکنون مطرح نشدهاست و یا به سوالهای از پیش موجود، پاسخهایی داد که تاکنون داده نشدهاست. این دیدگاه در سایر علوم از قبیل سیاست، جامعهشناسی، آموزش زبان، اقتصاد، ادبیات، تبلیغات، پزشکی و … به کار میرود (جانستون[1]، 2008). یکی از مباحث در تحلیلگفتمان به عنوان شاخهای از زبانشناسی، این است که وضعیت اطلاعاتی عناصر گزارهای که در قالب جمله ریخته میشود بر صورت عناصر در جمله تأثیر میگذارد. در زبانشناسی امروز ساختار اطلاعاتی از مباحث مطرح و در حال گسترش است. لمبرکت [2](1994) ساختار اطلاعاتی را در کنار ساختار نحوی و معناشناسی، بخشی از دستور جمله میداند. تأثیر ساختار اطلاعاتی بر صورت جمله در بخش نحوی، واجشناختی و ساختواژی نمود پیدا میکند. در بخش نحوی تأثیر ساختار اطلاعاتی را میتوان در انتخاب ساختارهای دستوری پیچیده از بین چند ساختار دستوری و یا در ترتیب قرار گرفتن سازههای جمله کنار یکدیگر مشاهده کرد. در حوزهی واجشناختی، ساختار اطلاعاتی بر عناصر زبرزنجیری تأثیر میگذارد و در حوزهی ساختواژی، انتخاب واژهی خاصی از میان واژگان مربوط به یک حوزهی معنایی، تجلیگاه ظهور ساخت اطلاعاتی است. در حوزهی تأثیر ساخت اطلاعی بر صورت ساختواژی، مبحثی تحت عنوان ارجاعگفتمانی[3] وجود دارد. اصطلاح ارجاعگفتمانی از کلمه avacpopa یونانی مشتق شدهاست که به معنای حمل به عقب[4] است. ارجاعگفتمانی در زبانشناسی معاصر رابطهی بین دو عنصر زبانی است که تفسیر یکی از این عناصر، که ارجاعگفتمانی گفته میشود به وسیلهی تفسیر عنصر دیگر که مرجع نامیده میشود مشخص میشود. در ارجاعگفتمانی صورتهای گوناگونی برای ارجاع به یک موجودیت[5] وجود دارند و یک صورت نیز برای ارجاع به موجودیتهای گوناگون استفاده میشود. برای مثال، میتوان به موجودیتی مثل «کتاب» با صورتهایی چون این کتاب، آن کتاب، این، آن و … ارجاع داد و هر کدام از این صورتها نیز میتواند برای ارجاع به دیگر موجودیتها در موقعیتهای مختلف استفاده شود. فرآیند ارجاع، نقش مهمی در کاربرد زبان ایفا میکند. بنابراین ارجاع را به عنوان یک فرآیند پویای زبانی میتوان یکی از ویژگیهای مهم کاربرد در زبان تلقی کرد که همواره مورد استفادهی گویندگان زبان برای اشاره به اشخاص، اشیاء، مکان، زمان و یا دیگر موجودیتها قرار میگیرد. در یک گفتمان، گوینده صورتی را
برای ارجاع به مرجع استفاده میکند که شنونده با توجه به آن صورت، قادر به تشخیص و شناخت آن چه که گوینده به آن ارجاع میدهد میباشد و ارتباط بین گوینده و شنونده شکل میگیرد.
در سالهای اخیر، ارجاعگفتمانی نه تنها تبدیل به یک مسئلهی محوری در نظریهی زبانی شده، بلکه توجه فلاسفه، روانشناسان، دانشمندان شناختی را به خود جلب کرده است. از یک سو، برخی از جنبههای ارجاعگفتمانی بارها توسط چامسکی (1981، 1982، 1986، 1988، 1991) به منظور انعکاس اصول دستور جهانی ([6]UG) بررسی شدهاست، از سوی دیگر، ارجاعگفتمانی در تعامل با عوامل مختلف نحوی، معنایی و کاربردی است. ارجاعگفتمانی به وضوح شامل عواملکاربرد شناختی، معنا شناسی و نحوی است و میتوان اذعان کرد که عواملکاربرد شناختی نقش مهمی در ارجاعگفتمانی ایفا میکنند.
بنابراین، سوال این است که چه چیزی گوینده را قادر میسازد که صورت مناسب را برای ارجاع به موجودیتی خاص انتخاب کند و چه چیزی شنونده را قادر میسازد که از یک صورت خاص، مرجع مورد نظر گوینده را شناسایی کند (گاندل، هدبرگ و زاخارسکی[7]، 1993). از آن جا که ارجاعگفتمانی در زبان فارسی تاکنون بر اساس مدل خاصی سنجیده نشدهاست در این پژوهش دادههای سوم شخص زبان فارسی با توجه به مدل کاربرد شناختی هوانگ که ادعا میشود در مقایسه با دیگر مدلها کارآمدتر است مورد بررسی قرار میگیرد. مدل کاربرد شناختی توسط هوانگ در گفتار زبان چینی مورد بررسی قرارگرفته و با توجه به ویژگیهای گفتار، که درآن گوینده و مخاطب حضور دارند و بازخورد بلافصل وجود دارد به توضیح این مدل پرداخته شدهاست. از آن جا که هوانگ مدل خود را به گفتار محدود نکرده در این پژوهش این مدل در دادههای سوم شخص، در نوشتار زبان فارسی بررسی میشود و میزان سازگاری زبان فارسی با مدل کاربرد شناختی سنجیده میشود.
[
فرم در حال بارگذاری ...