ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻫﻤﻴﺖ، ﻧﻘﺶ ﻭ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﺍﺧﻼﻗﻲ ﻭ ﺻﺎﺣﺐﻧﻈﺮﺍﻥ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﺭﻭﺍﻥﺷﻨﺎﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻬﺎﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ (بیابانگرد، 1381). ازدواج یک سنت الهی و یک نیاز فطری بشری باشد. بشر از بدو خلقت جهت تشکیل خانواده و بقای نسل ازدواج می کرده است. ازدواج در اقوام و ادیان مختلف، انواع و مقررات خاصی دارد (مولر و یانگ[5]، 2001). تمامی مطالعات با وجود تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، نشان میدهند که میزان شیوع ناسازگاری به صورتهای مختلفی روبه افزایش است؛ اگر چه در کشور ما شدت مشکلات زناشویی به اندازه برخی کشورهای دیگر نیست؛ با این وجود بروز تعارضات، مشکلات و نارضایتی های مختلف در این حیطه را نمی توان مورد اغماض قرار داد (واقعی و همکاران 1388).
تعارض زمانی پیش میآید که اعمال یك فرد با اعمال فرد دیگر تداخل پیدا میکند، همچنان که دو فرد به یکدیگر نزدیكتر میشوند نیروی تعارض افزایش مییابد (کیوچینگ[6]، 1996، ص 257). گاتمن[7] (1994)، معتقد است که “تعارض، منجر به حرکت مارپیچی نزولی میشود”. زوجهایی که کیفیت ازدواج بالاتری را گزارش کرده اند، عقیده داشتند که رفتار منفی طرف مقابل علت موقعیتی دارد و تحت شرایط خاصی صورت گرفته است. زوج هایی که کیفیت ازدواج پایین تری را گزارش کردند، عقیده داشتند که رفتار منفی طرف مقابل کلی و با ثبات است و بخشی از ویژگی های شخصیتشان است و این عامل منجر به دیدگاه منفی در کیفیت ازدواج می شود (دیباچی فروشانی، امامی پور و محمودی، 1388، ص 91).
روابط دوستانه، الگوهای ارتباطی و احساس رضایت از رابطه، موضوعاتی هستند که هم از جنبهی اجتماعی و هم از جنبهی روان شناسی بر روی رفتارهای بین فردی متمرکزند و موضوع اصلی هستند که از دوران کودکی آغاز میشوند (کاتلر و همکاران[8]، 2009). وایلی[9] (2000)، بر این باور است كه همسران مجموعههایی از الگوهای ارتباطی را میان خود برقرار میكنند و رفتارهای مشكل آفرین، صرفاً اجرای همان الگوها هستند. الگوهای ارتباطی مورد نظر وایلی عبارتند از: “انزواگزینی متقابل، سرزنش متقابل و توقع/ انزوا گزینی”. طی سالها پژوهش در زمینهی ارتباط میان فردی، الگوهای متعددی ارایه شده اند كه نشانگر ماهیت و شیوهی كار ارتباطات است.
ارتباطات مؤثر، موجب شکوفایی هویت و کمال انسان و مبنای اولیه پیوند وی با دیگران و بهبود کیفیت روابط افراد می شود، در حالی که ارتباطات غیرمؤثر مانع شکوفایی انسان شده و روابط را تخریب می کند. بنابراین، اساس زندگی و خوشبختی انسان را همین ارتباطهای میان
فردی تشکیل می دهد. ارتباط دلپذیر زوجین این امکان را می دهد که با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند (دیباجی فروشانی و همکاران، 1388، ص 90).
نتایج بعضی از تحقیقات نشاندهنده وجود رابطه بین جهت گیری مذهبی با تعارضات و هم چنین وجود رابطه بین جهت گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی زوجین می باشد. که در قسمت ذیل به طور خلاصه به تعدادی از آن ها اشاره می گردد: کوئینگ[10] (2007)، در تحقیقی نشان داده است که افرادی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارند، سازگاری بهتری با تعارضات و موقعیتهای زندگی دارند (کوئینگ، 2007، ص 738). رسولی و سلطانی (1391)، نیز در پژوهشی نشان دادند که بین جهتگیری مذهبی و سازگاری زناشویی رابطه وجود دارد و همچنین اعمال و باورهای مذهبی در افزایش رضایتمندی و سازگاری زناشویی و فرایند حل تعارض تأثیر دارد (رسولی و سلطانی، 1391). سارگلو[11] (2002)، در پژوهشی بیان داشت که الگوهای ارتباطی با درونی شدن هر چه بیشتر ارزشهای اخلاقی و مذهبی ارتباط دارد. تحقیق دیگری که توسط باتلر[12] و اتل[13] (2001)، انجام شد، نشان داد که زوجها عبادت و گرایشهای مذهبی را به عنوان یک رویداد آرامشبخش مهم قلمداد مینمایند و برای حل مشکلات سازشی خود در زندگی از عقاید مذهبی کمک میگیرند. همچنین، زوجها اظهار داشتند که انجام عبادات مذهبی باعث کاهش احساسات خصمانه و واکنشهای هیجانی منفی میشود. از طرف دیگر، عبادات، رفتارهای ارتباطی، مشارکتی و همدلانه با دیگران را افزایش میدهد.
مذهب جزء لاینفک زندگی بشری در تمام اعصار بوده است. ویل دورانت معتقد است: دین به اندازهای غنی، فراگیر و پیچیده است که هیچ دورهای در تاریخ بشر خالی از اعتقادات نبوده است. این که حتی یک انسان بیاعتقاد به خدا هم، در شرایط نامطمئن بحران روحی و درماندگی به طور ناهشیار به خدا و نیروهای ماوراءالطبیعی میاندیشد و از او استمداد میطلبد، یک پدیده ثابت شدهای است. احساس مذهبی عمیق و واقعی، در اعماق ضمیر ناهشیار هر انسانی وجود دارد. تحقیقات نشان داده است که مذهبی بودن به معنای وسیع کلمه میتواند آثار بحران شدید زندگی را تعدیل کند و همچنین ارتباط مثبتی بین مذهب و سلامت روان وجود دارد. بنابراین اعتقادات مذهبی یک موضوع مهم در سلامت جسمی و روحی است. مذهبی بودن به معنای وسیع کلمه میتواند آثار بحرانهای شدید زندگی را تعدیل کند (مختاری، 1380، ص 3). آلپورت[14] (1950)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف میکند و هم چنین بیان می کند که جهتگیری مذهبی را به دو صورت جهتگیری مذهبی درونی و جهتگیری مذهبی بیرونی میباشد (خوانین زاده، اژهای و مظاهری، 1384).
نتایج تحقیقات انجام شده در زمینه رابطه مذهب با تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی زوجین نشان میدهد که بیشتر مطالعات انجام شده نشان دهنده رابطه بین مذهب و تعارضات زناشویی می باشد که پایبندی به معنویات موجب کاهش تعارضات زناشویی می گردد. هم چنین جهت گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی زوجین رابطه دارد و دین و مذهب موجب می گردد که زوجین از الگوهای صحیحی برای ارتباط خود استفاده کنند. از طرفی با توجه به اینکه برخی تحقیقات دین را تنها عامل مثبت و پایداری میدانند، این سوال مطرح میشود چرا برخی افراد دین دار، اختلاف زناشویی دارند و از تعارضات زناشویی رنج می برند؟ و چرا برخی زوجین دین دار، ارتباط صحیح و مؤثری با یکدیگر ندارند و در بعضی موارد به جدایی، طلاق و یا طلاق عاطفی روی می آورند؟ آیا اختلافات و تعارضات زناشویی آنها به نوع جهت گیری دینی و میزان عمل به باورهای دینی مربوط میگردد؟
البته باید توجه داشت که با افزایش ارتباطات و گسترش نفوذ رسانه ها و رواج الگوهای غربی در بین زوجین باورها و نگرش های مذهبی نیز دستخوش تغییراتی شده اند. لذا به نظر می رسد که در زمینه تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی افراد مذهبی در جامعه امروزی تحقیقات کمتری انجام شده و این خلأ بیش از پیش احساس می شود. لذا با توجه به متغیرهای بیان شده، در این پژوهش محقق درصدد این است که علاوه بر کشف رابطه بین جهتگیری مذهبی با الگوهای ارتباطی و تعارضات زناشویی بداند سهم هر کدام از متغیرهای جهت گیری مذهبی و الگوهای ارتباطی در تعارضات زناشویی چه میزان است؟
[1] Gelenn,A
[2] Pouz,Z
[3] Barker, F
[4] Mueller
[5] Young
[6] Kew-Cheung, S.
[7] Gottman, J. M.
[8] Cutler et al
[9] Wille
[10] Koenig, Harold G.
[11] Saroglou
[12] Butler
[13] Atel
[14] Allport, G. W.
فرم در حال بارگذاری ...