تحقیق
الزامات مدیریت دانش، سازوكاری است كه سازمان از طریق آن دانش را مدیریت میكند و افراد در بخشهای متفاوت آن، دانش خود را از طریق این زیرساخت تسهیم میكنند، به طوری كه اعضا بتوانند از آن دانش به طور كاملاً اثربخش استفاده كنند. این زیرساخت باعث میشود، فرآیندهای ضروری دانش با حداكثر كارآیی صورت گیرند، از فناوریها اعم از سختافزار و نرمافزار كارآمدتر استفاده شود و خلق، تسهیم و به كارگیری دانش انجام پذیرد. هدف اصلی این زیرساخت، چیزی جز جریان دادن دانش در رگهای فرآیندهای كاری سازمان نیست. الزامات مدیریت دانش شامل الزامات فرهنگی، الزامات فرایندهای دانشی و الزامات فناوری اطلاعات میباشد. یك زیرساخت قوی دانش بر اساس مبانی قوی ایجاد میشود و این مبانی به استفاده كامل از دانش میانجامد. در این میان، مدیریت دانش بر افراد و تعاملات آنها تمركز دارد. خلق و تسهیم دانش، حاصل تعاملات انسانها در حین كار است، لذا در مدیریت دانش ابتدا باید افراد را به اطلاعات مرتبط كرد. این ارتباط شامل فرایندها و تشویق لازم است؛ نه صرفاً برای ایجاد اعتماد و استفاده از اطلاعات موجود، بلكه به دنبال آن، برای سهیم شدن در منبع جهانی اطلاعات. سپس افراد باید با هم مرتبط شوند. آنها باید قادر به یافتن یكدیگر بوده و در مورد درخواست و دریافت كمك و انتشار تجاربشان راحت باشند. این كار به آنان این احساس را میدهد كه خود را همواره در تحقق اهداف استراتژیك سازمان سهیم ببینند. مدیریت دانش را نباید با مدیریت دادهها اشتباه كرد. مدیریت دادهها بر فرآیند و فناوری تمركز دارد، در حالی كه اركان مدیریت دانش، افراد و توانایی جمعی آنان برای تشریك مساعی سریع و اثربخش است. بدون مدیریت دادهها، مدیریت دانش موفق نخواهد بود. پیوند دادن این دو، نیازمند تعهد به فرهنگ تسهیم دانش است. سازمان برای رسیدن به این منظور چارهای جز سرمایهگذاری و تعهد به ایجاد فرهنگ مطلوب سازمانی ندارد. بدون آنكه افراد نسبت به دانش تعهد داشته باشند و فعالیتهای فعلی دانش را بپذیرند، زیرساخت دانش موفق نخواهد بود. همچنین، بدون داشتن یك زیرساخت فناوری كه به اندازه كافی برای پشتیبانی فعالیتهای دانش قوی باشد، زیرساخت دانش عمل نمیكند و تا زمانی كه فرآیندهای مبتنی بر دانش نباشند نیز، مدیریت دانش دارای زیرساخت مناسبی برای عمل نخواهد بود(سیوان، ۲۰۰۰). استعاره انتقال علم از بازو به مغز و تبدیل اطلاعات به دانش و نهایتاً به كار یا خروجی مشخص دارای ارزش افزوده، حاكی از آن است كه تنوع، خلاقیت، نوآوری و دانش محور شدن سازمانها، انتخابی اجتنابناپذیر برای سازمانهای قرن بیستویكم خواهد بود(میشل و رایس، ۲۰۰۷).
همان گونه که بیان شد مبانی زیر ساخت مدیریت دانش شامل نظام فناوری اطلاعات، فرایندهای دانش و فرهنگ سازمانی می باشد که این مبانی منجر به استفاده کامل از دانش می گردند. این تحقیق نیز با مفروض داشتن این سه عامل در پی تبیین و سنجش وضعیت هر یک از این عوامل در سازمانهای مورد مطالعه جهت استقرار مدیریت دانایی و نیز رتبه بندی آنها به منظور توجه و تقویت عوامل ضعیف تر می باشد. لذا با توجه به اهمیت بحث الزامات و زیرساختهای پیادهسازی مدیریت دانش، سوال اساسی تحقیق حاضر این است که دستگاه های اجرایی ستادی در استان سیستان و بلوچستان از نظر زیرساخت های مدیریت دانش در چه سطحی هستند؟ رتبه بندی آنها به چه صورتی است؟ و راهکارهای بهبود وضعیت این سازمان ها در ارتباط با زیرساخت های مدیریت دانش کدامند؟
3-1- اهداف پژوهش
هدف اصلی:
– ارزیابی وضعیت عوامل زمینه ای در پیاده سازی مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان.
اهداف فرعی (ویژه):
– بررسی و ارزیابی وضعیت شاخصهای عامل فناوری برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان.
– بررسی و ارزیابی وضعیت شاخصهای عامل فرهنگی برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و
بلوچستان.
– بررسی و ارزیابی وضعیت شاخصهای عامل فرآیندهای مدیریت دانش برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان.
– مقایسه دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان در ارتباط با زیرساخت های مدیریت دانش.
4-1- ضرورت انجام تحقیق
مدیریت دانش در عصر جدید، تحولات شگرفی را در مباحث مدیریتی ایجاد کرده است. مدیریت دانش به دنبال تصرف دانش ، خرد و تجربیات با ارزش افزوده کارکنان و نیز پیاده سازی، بازیابی و نگهداری دانش به عنوان داراییهای سازمان است. به گفته پیتر دراکر”راز موفقیت سازمانها در قرن 21 همان مدیریت دانش است”. بنابراین مدیریت سازمانها باید با تکیه بر دانایی برتر امکان اتخاذ تصمیمات معقول تر در موضوعات مهم و بهبود عملکردهای مبتنی بر دانش را پیدا کنند. از این رو مدیریت دانایی مقولهای مهمتر از خود دانایی محسوب می شود که در سازمانها به دنبال آن است تا نحوه چگونگی تبدیل اطلاعات و دانسته های فردی و سازمانی را به دانش و مهارتهای فردی و گروهی تبیین و روشن نماید(گلسر، ۲۰۰۳). هر چند در حال حاضر سازمانهای بسیاری در زمینه توسعه دانش در سطوح مختلف سرمایه گذاری کرده و موفق بوده اند، اما سازمانهای بسیار زیادی نیز با شکست مواجه شدهاند. عدم وجود مکانیزمهای صحیح ارزیابی و پیاده سازی مدیریت دانش، این نوع سرمایه گذاری را در ذهن مدیران تنها به یک هزینه اضافی تبدیل نموده است. از این رو سازمانها باید محیطی را برای اشتراک، انتقال و تقابل دانش در میان اعضای خود به وجود آورند و افراد را در جهت با مفهوم کردن تعاملاتشان آموزش دهند و سعی در ایجاد بسترسازی و شناسایی عوامل زمینهای جهت استقرار مدیریت دانش در سازمان نمایند (بالوگان، ۲۰۰۴). این مهم در سازمانهای دولتی نیز ضرورت دارد.
شرکتهای خصوصی به تولید کالا و خدماتی می پردازند که مستقیماً در رقابت با کالا و خدمات بخش دولتی است. آموزش، دانش، امنیت و علم از جمله زمینه های رقابت بین این دو بخش است. برای مثال آموزش از راه دور و به ویژه آموزش از طریق اینترنت توسط شرکتهای خصوصی، ارائه خدمات آموزشی توسط دولت را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. وقتی مشتریان بتوانند نیازهای خود را به صورت کاملاً دلخواه و سفارشی توسط بخش خصوصی برطرف کنند، ناخودآگاه چنین انتظاری را از بخش دولتی نیز خواهند داشت. بازنشسته شدن کارمندان دولت و هم چنین انتقال آنها بین بخشهای مختلف، چالش جدیدی برای ابقای دانش و حفظ حافظه سازمانی و متعاقب آن آموزش کارکنان جدید ایجاد میکند. به مرور زمان کارمندان فعلی دولت تا چند سال آینده بازنشسته خواهند شد. این به عنوان یک مشکل اصلی پیش روی بسیاری از دولتهاست. سازمانهای دولتی نیازمند این هستند تا با ابتکار عمل، دانش کارکنان ارشد را حفظ کنند زیرا در غیر این صورت ارائه خدمات به بخش عمومی دچار مشکل خواهد شد. بنابر این، کسب دانش از کارکنان ارشد و سپس انتقال آن به سایر کارکنان و نیز روزآمد کردن آموخته ها طی زمان امری بسیار حیاتی است. افزایش روز افزون شهروندان دانش مدار، دولت را مجبور می کند تا در رأس دانشهای ایجاد شده و به روز قرار گیرد. مدیریت دانش بیان می کند که مهمترین منابع ارزشمند هر سازمان دانش کارکنان آن است. این تأکید و تمرکز با توجه به شتاب روز افزون تغییرات در سازمان و در کل جامعه انجام می گیرد. لذا انجام پژوهش در زمینه مدیریت دانش در ساختارها و سازمانهای دولتی یک ضرورت است.
5-1- فرضیه ها (یا سوال های پژوهش)
1-5-1- سوال اصلی
– وضعیت عوامل زمینهای برای استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان چگونه است؟
2-5-1- سوال های فرعی
بر اساس سؤال اصلی فوق، سؤالات فرعی تحقیق حاضر عبارتند از:
– وضعیت شاخصهای الزام فنی جهت استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان چگونه است؟
– وضعیت شاخصهای الزام فرهنگی جهت استقرار مدیریت دانش در دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان چگونه است؟
– وضعیت شاخصهای الزام فرآیندهای مدیریت دانش جهت استقرار مدیریت دانش در دستگاههای اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان چیست؟
– رتبه دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان در ارتباط با شاخصهای الزام فرآیندهای مدیریت دانش جهت استقرار مدیریت دانش به چه صورت است؟
6-1- قلمرو تحقیق
1-6-1- قلمرو موضوعی
موضوعات مرتبط با تحقیق حاضر در قلمرو مباحث مدیریت دانش قرار دارد. این پژوهش به بررسی مقایسهای آمادگی دستگاه های اجرایی ستادی استان سیستان و بلوچستان در زمینه زیرساختهای پیاده سازی مدیریت دانش می پردازد.
2-6-1- قلمرو مکانی
قلمرو مکانی این تحقیق در سطح استان سیستان و بلوچستان و در بین ادارات ستادی استان می باشد.
3-6-1- قلمرو زمانی
گردآوری داده های تحقیق و تحلیل آنها در 6 ماهه نخست سال 1393صورت خواهد پذیرفت.
7-1- روش تحقیق
پژوهش حاضر از نوع کاربردی و شیوه این پژوهش با توجه به ماهیت موضوع و اهداف آن از نوع توصیفی – پیمایشی است. در این تحقیق از دو روش کتابخانهای و پیمایشی استفاده می شود. در مرحله اول با استفاده از اسناد و مدارک موجود به بسط مباحث نظری مرتبط پرداخته می شود. مرحله مطالعه پیمایشی از دو قسمت مرحله مطالعه مقدماتی و مرحله گردآوری اطلاعات میدانی تشکیل شده است. در مرحله مطالعه مقدماتی، اطلاعات مورد نیاز به تدریج با انواع فنون از جمله فیش برداری و مصاحبه، گردآوری و تجزیه و تحلیل می شود. به نحوی که در پایان این مرحله متغیرهای مربوط به عوامل زمینهای پیاده سازی مدیریت دانش و روابط بین آنها بررسی و تحلیل می شود. در مرحله بعدی با اتکا به شناخت تجربی حاصل از مرحله پایلوت، متغیرهای دسته بندی شده در قالب پرسشنامه، از طریق روش نمونه گیری به صورت میدانی(سیستم توزیع و استفاده کنندگان) گردآوری می شود. سپس اطلاعات گردآوری شده در قالب نرم افزارهای آماری استخراج و نهایتاً به توصیف و تحلیل اطلاعات گردآوری شده پرداخته می شود. برای گردآوری دادههای مورد نیاز جهت انجام این تحقیق از پرسشنامه محقق ساخته که به تأیید اساتید راهنما و مشاور رسیده و مبتنی بر بررسی منابع علمی معتبر خواهد بود. در ضمن در این در ضمن در این پژوهش جهت تعیین روایی ابزارهای اندازهگیری، ابتدا پرسشنامه محققساخته با استفاده از سایر مطالعات انجام شده و ادبیات مرتبط با موضوع تحقیق، طراحی و سپس توان سنجش خصیصههای مورد نظر در پرسشنامه توسط جمعی از خبرگان، مشتمل بر اساتید دانشگاه و كارشناسان حسابرسی مورد تایید قرار خواهد گرفت. به منظور تعیین پایایی پرسشنامه از روش آلفای كرونباخ استفاده خواهد شد. در ضمن برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS18 استفاده خواهد گردید.
[1]Peter Drucker
[2] Glaser
[3] Balogun
[1] Sivan
[2] Mitchell & Rice
فرم در حال بارگذاری ...