یکی از مفاهیم مرتبط با شناخت که به دنبال گسترش روان شناسی شناختی[9] و علم شناخت به وجود آمد فراشناخت است. این مفهوم ابتدا توسط فلاول[10] (1979) بکار گرفته شد که به توانایی انسان از نظام شناختی خود و کنترل نظارت بر آن گفته می شود . فرد به توانایی خود بعنوان یک پردازشگر اطلاعات آگاه است و می داند برای رسیدن به یک هدف شناختی دارای چه موانع و محدودیت هایی است و چگونه و با چه تدابیری با محدودیت ها مواجه شود ( رفوث و همکاران ،1993 ، ترجمه خرازی ، 1375 ) .
ولفز و همکاران ، ( 1995 ) ، تصور روشن تری از تفاوت فراشناخت و شناخت ارائه داده اند . مطابق نظر آن ها فراشناخت عملیات ذهنی انجام شده بر روی یک عملیات ذهنی است ، حال آن که شناخت عملیات ذهنی انجام شده روی یک محتوا است . به اعتقاد آن ها آنچه فراشناخت نامیده می شود عملیات ذهنی سطح دوم است . یعنی یک یادگیرنده آن عملیات ذهنی را انتخاب می کند که روی یک موضوع خاص اعمال می شود و آن ها را هدایت می کند . در این چهارچوب فراشناخت یک مورد ویژه شناخت است که طی آن عملیات ذهنی بر روی یک عامل بیرونی صورت نگرفته ، بلکه روی پدیده های ذهنی فرد که در ساختار شناختی وی قرار دارند صورت می گیرند ، ( ولفز و همکاران ، 1995 ؛ به نقل از سالاری فر ، 1375 ) .
ارتباط بین باورهای فراشناختی و آسیب شناختی در مورد غیر قابل کنترل بودن خطر و فقدان اطمینان شناختی و وجود سطوح مشابهی از این نوع اعتقادات در اختلالات دیگر مورد تایید قرار گرفته است ، (کارت رایت – هاتون و ولز ، 1997 ، به نقل از وزیری و موسوی نیک ، 1387 ) .
در طی سالهای اخیر بررسی تجربی شادکامی توسط روانشناسان و جامعه شناسان افزایش یافته است ، ( وین هوون ، 1997 ) و روانشناسان علاقه مند به حیطه ی روانشناسی مثبت نگر توجه خود را بر منابع بالقوه ی احساس های مثبت نظیر احساس شادکامی معطوف کرده اند . ( سلیگمن ، چیکسنت و میهالی[11] ، 2000 ؛ کوهن و پرسمن[12] ، 2005 ؛ به نقل از میرزائی ، 1389 ) .
طبق بسیاری از تئوریهای هیجان ، شادکامی یکی از شش هیجان بزرگ یعنی تعجب ، ترس ، خشم ، شادکامی ، تنفر و نگرانی است . آیزنک[13] ( 1945 ) ، شادکامی را بعنوان صفت در نظر گرفت که سه ملاک پایداری زمانی ، همسانی بین موقعیت و علیت درونی را دارا می باشد . همچنین شادکامی را وابسته به فراوانی و درجه ی عواطف مثبت یا لذت سطوح بالای رضایت در طول زندگی و نبود احساسات منفی نظیر افسردگی و اضطراب دانسته اند ، ( هادی نژاد و زارعی ، 1387 ) .
به نظر مک دانلد[14] ، وقتی می گوئیم فردی سازگار است که پاسخهایی که او را به تعامل با محیطش قادر می کنند آموخته باشد . در نتیجه به نحو قابل قبول اعضای جامعه خود رفتار کند تا احتیاجاتش ارضا شوند ، ( درتاج و همکاران ، 1388 ) .
به عبارت دیگر سازگاری این است که فرد با دیگران طوری رفتار کند که هیچگونه مشکل و درگیری با آنان نداشته باشد . انسانی را سازگار تلقی می کنیم که مسائل و رفتار منطقی دیگران را قبول کند و اگر با محیطی نمی تواند سازش پیدا کند ، محیط دیگری برایش وجود داشته باشد ، ( نویدی ، 1385 ) . فرایند سازگاری به وسیله ء کمبود و نیاز بر انگیخته می شود و تنش نامطلوبی ایجاد می کند . برای کاهش تنش ، فرد باید به طریقی واکنش نشان دهد و عمل او معمولاً کوششی برای غلبه بر شی یا موقعیت تهدیده کننده است ، ( شعاری نژاد ، 1380 ) .
سازگاری فردی فرایند پیوسته ای است که در آن تجربیات یادگیری اجتماعی شخص باعث ایجاد نیازهای روانی می گردد و نیز امکان کسب توانایی و مهارت هایی را فراهم می سازد از آن طریق می توان به ارضاء آن نیازها پرداخت ، ( هاشمیان ، 1387 ) . سازگاری اجتماعی به این گفته می شود که افراد یا گروهها ، رفتار خود را بتدریج و از روی عمد یا غیر عمد تعدیل کنند تا با فرهنگ موجود سازگاری نمایند ، مانند رعایت عادت ها ، عرف ، تقلید و… ( شعاری نژاد ، 1380 ) .
پژوهش حاضر به دنبال ارتباط بین باورهای فراشناختی با سازگاری فردی و اجتماعی و شادکامی در نوجوانان است ، و می خواهد بداند که آیا بین باورهای فراشناختی با سازگاری فردی و اجتماعی و شادکامی در نوجوانان رابطه وجود دارد ؟
[1]- Kart Rayet, Hattoon & Wells
[2]-Costa
[3] -Rafoth
[4]-Wolfs
[5]-King Dyner
[6]-Wenhoven
[7]-Myers
[8] -Battler
[9]-cognitive psychology
[10]-Flawell
[11]- Seligman, Chaiksent & Meyhalli
[12]- Cohen & Pressman
[13]- Eysenk
[14]-Mcdonald
فرم در حال بارگذاری ...