تعلل و مسامحه در انجام کار و بعبارتی دیگراهمالکاری یکی از موضوعاتی است که تا کنون مورد توجه پژوهشگران بوده است. بسیاری از پژوهشگران (سنکال و همکاران، 1995؛ هاریوت و فراری[12]، 1996؛ فراری و همکاران، 1995؛ فاران، 2004) براین باورند که هر یک از ما حداقل چندبار در زندگی دچار اهمالکاری شدهایم و این پدیده پیچیده، مشکلی فراگیر و شایع در میان افراد بشر است.
بطورکلی، گزارش شده است که اهمالکاری در میان 20٪ از جمعیت افراد بزرگسال امری شایع و رایج است؛ این درحالی است که اهمالکاری در حوزه تحصیلی در جمعیت دانشآموختگان به 65٪ می رسد و در میان دانشآموزان و دانشجویان به امری شایع بدل گشته که این روند امروزه و در عصر تکنولوژی رو به افزایش است (آسیف، 2011). از اینرو، با توجه به شیوع روز افزون این رفتار، متمایز کردن و مورد بررسی قرار دادن اهمالکاری که در حوزه تحصیلی رخ میدهد از سایر انواع اهمالکاری در حیطههای دیگر، کارا و سودمند بنظر میرسد (فراری و همکاران،1995؛ به نقل از استراند، 2009).
دامنه شیوع اهمالکاری در میان دانشجویان و دانشآموزان متغیر است؛ برای مثال، در متون مربوط به اهمالکاری عنوان شده است که70٪ دانشجویان دارای رفتارهای تاخیری و سهلانگارانه هستند.دامنهای که50٪ آنها حداقل در نیمی از اوقات در مورد مسئولیتهایشان اهمالکاری میکنند و تنها 38٪ بهندرت دچار اهمالکاری میشوند(سولومون و راث بلوم، 1984). بیشتر پژوهشهای حوزه اهمالکاری تحصیلی به سبب شناسی رفتار سهلانگارانه معطوف بوده اند و دلایل متعددی را بهعنوان رفتار سهل انگارانه معرفی کردهاند، که در این پژوهش خودتنظیمی به دلیل اینکه در ادبیات پژوهشی گذشته زیاد مورد توجه قرار نگرفتهاند، مورد بررسی قرار میگیرد. درواقع،در سالهای اخیر محققان به خودتنظیمی، بهعنوان یکی از عوامل بروز اهمالکاری، توجه ویژهای داشتهاند؛ بهطوریکه، پژوهشهای اخیر نشان داده است، ممکن است یادگیری خودتنظیمی یک کلید ساختاری و مهم در تشریح اهمالکاری باشد(کلاسن[13] و همکاران، 2009) و از روند رو به افزایش و درجات بالای اهمالکاری تحصیلی جلوگیری کند(والکایری[14]، 2006؛ لی، 2005). همچنین، بسیاری از پژوهشگران اهمالکاری را فقدان و یا کمبود مهارت خود تنظیمی تعریف نموده اند (فراری، 1998؛ لی، 2005؛ استراند، 2009). برخی نیز آن را نتیجه شکست در خودتنظیمی عنوان کردهاند(از جمله، استیل، 2007؛ کلاسن و همکاران، 2009؛ آسیف، 2011).
در نهایت چون در ایران مشخص نشده که کدامیک از مولفه های هوشهیجانی و مولفه های خودتنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی 6و 11، پیش بینی کنندگان اهمالکاری تحصیلی هستند. لذا در این راستا، پژوهش حاضر کوششی برای جمعآوری و ارائه اطلاعات بیشتر در این زمینه میباشد، که نتایج آن میتواند بستر بهتـری برای برنامهریزیها، اتخاذ تصمیمات و رویکردهای مناسبتر، همچنین بکارگیری مداخلات صحیحتر از جمله: تربیت دانشآموزان خودتنظیم و دارای هوشهیجانی، و پیشگیری هرچه بیشتر و جدیتر از شیوع روز افزون آن و بالتبع نتایج و آثار منفی مترتب با آن را، فراهم آورد. لذا، با توجه به مطالبی که از نظر گذشت، پژوهش حاضر بهدنبال پاسخگویی به این سوال است که: کدامیک از مولفه های هوش هیجانی و مولفه های خود تنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت در نمونه, پیش بینی کنندگان خوبی برای اهمالکاری تحصیلی هستند؟
1-3) اهمیت و ضرورت پژوهش:
اهمالکاری متاثر از متغیرهای متعدی است, لکن بنظر میرسد که مولفه های یادگیری خودتنظیمی و مولفه های هوش هیجانی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت در این میان بی تاثیر نیست. با این حال این مشخص نیست که کدامیک از مولفه های هوش هیجانی و مولفه های خود تنظیمی در کنار منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت، تعیین کننده اهمالکاری تحصیلی در رابطه با دختران دبیرستانی در جامعه ایرانی است. اهمال کاری یکی از واقعیات بی چون و چرای زندگی است که در بین قشر خاصی از افراد شیوع ندارد، بلکه در بین تمام اقشار جامعه اعم از دانشجو، دانشآموز و شاغلین دیده میشود (فراری و همکاران، 1995).
پژوهشگرانی که اهمالکاری را در محیطهای آموزشی مطالعه کردهاند، بر این باورند که 70 درصد دانشجویان گرفتار اهمالکاری مداوم هستند که این روند رو به افزایش میباشد(الیس و ناس،1997به نقل از پوركمالی، 1392).
یکی از این راهبردها تربیت دانشآموز خودتنظیم است. تربیت دانشآموز خودتنظیم از این نظر با اهمیت است که این افراد از نظر شناختی و رفتاری در فرایند یادگیری خود شرکت فعال دارند. این دانشآموزان شخصا یادگیری را آغاز و آنرا اراده مینماید و در یادگیری به فعالیت و تلاش خود متکی هستند. از نظر شناختی نیز، در مراحل یادگیری شخصا به برنامهریزی و نظارت پرداخته و از نظر انگیزشی دارای انگیزش درونی بالایی هستند(کدیور، 1386).
در نهایت، شیوع اهمالکاری تحصیلی در میان دانشآموزان و رشد روزافزون آن، لزوم توجه مسئولین، برنامهریزان نظام آموزشی را به حوزه اهداف و بکارگیری راهبردهایی برای تغییر جهتگیری هدف، جهت کاهش اهمالکاری یا اصلاح آن ضروری مینماید؛ چرا که، اهمالکاری از یکسو با نقصان در خودتنظیمی و هوشهیجانی در دانشآموزان و از سویی دیگر رفتاری ناسازگارانه و راهبرد دفاعی غیر مؤثری است که افراد برای پرهیز از شکست، حفظ عزت نفس و ارزش شخصی از آن بهره میجویند. لذا توجه بیشتر به این مسئله و برخورد جدی و کارشناسانه میتواند گامی در جهت حل معضلات یادگیرندگان در سطوح مختلف تحصیلی و وصول به اهداف آموزشی و پیشرفت تحصیلی باشد.
[1]- Thomas Henry Huxley
[2]- Farran
[3]- procrastination
[4]- Rosario
[5] -Strand
[6]- Lui
[7]- Haward Earl Gardner
[8]- self- regulation
[9]- Steel
[10]- Lee
[11]- Ten
[12] – Harriot & Ferrari
[13]- Klassen
[14] – Vlkyrie
فرم در حال بارگذاری ...