دانش بشری درباره نیازهای مختلف یک انسان، دستاندرکاران آموزش و پرورش را به تحقق نیازهای دانشآموزان در ابعاد گوناگون ملزم ساخته است. رشد همه جانبه نوجوان و برآوردن نیازهای آنان از جهت جسمی، حرکتی، شناختی، زبان و گفتار، عاطفی واجتماعی و بالاخره رشد خلاقیت و ابراز وجود مدنظر بسیاری از دستاندرکاران تعلیم و تربیت میباشد که در مراحل آموزشی بالاتر باید دنبال شوند (مفیدی،1390).
از آنجایی که انسانها در ابعاد مختلف دارای تفاوتهایی هستند، این تفاوتها در تواناییها، استعدادها، رغبتها و سرانجام در شخصیت آنها نمود مییابد. شناخت ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان این امکان را فراهم میآورد تا با شناخت و آگاهی، مسائل را با علایق و صلاحیتهای آنها تطبیق داده و از نظر روحی روانی محیط زندگی و زمینههای تحصیلی را ایمن سازیم، تا دانش آموزان بتوانند در آن محیط، تواناییها و مهارتهای خویش را بکار گیرند. کیفیت افکار دانش آموزان برای یادگیری بسیار مهم است. دانش آموزان در پردازش، رمزگذاری، فراخوانی و سازماندهی و همچنین نحوه بکارگیری اطلاعات آموخته شده با هم متفاوت هستند. برخی از آنها یادگیرندگان متفکری هستند و برخی
دیگر اطلاعات را به صورت کاملاً سطحی پردازش میکنند (ابراهیم اوغلو[1]، 2013).
عصرکنونی نیازمند افرادی با ویژگیهای شخصیتی است که توانایی خودنظم بخشی را داشته باشند. افراد علاوه بر تفاوتهای فردی، در چگونگی برخورد با یک تکلیف نیز با یکدیگر متفاوتند. اما این تفاوتها تنها بیانگر تفاوت سطح بهره هوشی یا الگوهای توانایی ویژه نیست، بلکه به راهبردهای یادگیری خود – تنظیمی معطوف میشود (زومبرن[2] و همکاران، 2011). در حالی که پیشرفتهایی در درک یادگیری خود- تنظیمی مشاهده میشود، هنوز سوالاتی وجود دارند که بیپاسخ ماندهاند. یکی از آنها به این موضوع میپردازد که یادگیری خود– تنظیمی را میتوان یک ویژگی قابل یادگیری در نظر گرفت، یا باید آن ویژگی مربوط به تفاوتهای فردی دانست. به بیان دیگر، این که یادگیری خودتنظیمی تا چه حد در پیوند با گرایشهای شخصیتی ثابت است، هنوز به طور منظم بررسی نشده است (بیدجرانو و یون دای[3]، 2007).
اخیراً کارشناسان تعلیم و تربیت به مقولههای شناخت و انگیزش توجه بیشتری کردهاند. شناخت دربرگیرنده پارهای از توانایی و اعمال ذهنی از قبیل درک کردن و تشخیص و تفکر میباشد که نقش آن در یادگیری مد نظر است. راهبردهای یادگیری خودتنظیمی شامل مهارتهای خودآموزی، سوال پرسیدن از خود، خود بازبینی و تقویت خود است که به یادگیرندگان کمک میکند تا با استفاده از فرایندهای شناختی، یادگیریشان تسهیل شود. عوامل مختلفی در جهتگیری خودنظمبخشی دانشآموزان در موقعیتهای مختلف تأثیر دارد که از آن جمله میتوان به محیط خانواده و ویژگی شخصیتی دانشآموزان اشاره نمود (پنتریچ [4]، 2002؛ نقل ازسیف، 1388).
خانواده بعنوان اولین و مهمترین نماینده جامعه نقش اساسی را در آموزش شیوه زندگی به افراد بازی میکند. تحقیقات بسیاری نشاندهنده است که بیشتر بچههایی که از نظر تحصیلی موفق هستند از خانوادههایی هستند که روابط سالمی بین اعضای خانواده برقرار است. همواره خانواده بعنوان مهمترین سیستم انسانی مورد توجه بوده است. به بیان نظریهپردازان سیستم خانواده، خانواده مانند بدن انسان است که هر جزء بر جزء دیگر تأثیر میگذارد و از آن تأثیر میپذیرد (قریشی، 1391).
با توجه به جایگاه و اهمیت سیستم آموزشی در تعیین سرنوشت تحصیلی دانشآموزان، هدف در این پژوش بر این اصل استوار است که با شناخت ویژگیهای شخصیتی دانشآموزان و اهمیت دادن به توانایی خودنظمگریشان با توجه به شرایط و ضوابط خانوادگی آنها دستاندرکاران تعلیم و تربیت با جلب مشارکت والدین بتوانند آیندهسازان جامعه علمی را به مهارتهای لازم تجهیز کنند.
فرم در حال بارگذاری ...