وبلاگ

توضیح وبلاگ من

کارنامه‌ی داستان‌نویسی استان فارس

 
تاریخ: 29-11-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

را نخستین بیانیه­ی اساسی نثر جدید فارسی دانسته­اند. با این­که مجموعه­ی یکی بود یکی نبود جمال­زاده، طلایه­دار داستان­نویسی در ایران است؛ اما صادق هدایت آفریننده­ی داستان­نویسی جدید ایران است. او به رمان جنبه­ی هنری بخشید» (میرعابدینی، 1160:1377و1161).

 

در سال­های 20-1310 شاهد پیدایش نسلی از نویسندگان هستیم که سنگینی شکستِ امیدهای انقلاب مشروطه و خفقان رضاخانی را به دوش می­کشند. این دوره در بوف کور هدایت به خوبی تصویر شده است. با سقوط رضا شاه و آزادی نسبی فضای سیاسی در شهریور 1320، دوره­ی جدیدی آغاز می­شود که تا کودتای 28 مرداد 1332 ادامه می­یابد. ادبیات این دوره تحت تأثیر ترجمه­ی آثار رئالیستی- سوسیالیستی، خصلتی آرمان­خواهانه و شعاری می­یابد. پس از کودتای سال 1332، امید به بهبود وضع بر باد می­رود و جای آن را احساسی از تسلیم می­گیرد، گرایش­های پندارگرایانه و عرفانی رواج می­یابند و نویسندگانی که انزوا گزیده­اند، متوجه­ مسائل ابدی بشری و تجزیه و تحلیل متافیزیکی امور می­شوند. از این رو داستان فارسی در زمینه­ روان­شناسی شخصیت­­ها، تعمق و توجه بیشتری را لازم دارد. نیرومندترین جریان ادبی نیمه­ی نخست این دهه، ادبیات اسطوره­ای است. نویسنده­ی منع شده از اقدام اجتماعی، پرخاشگری­اش را متوجه­ راز خلقت می­کند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

سال­های 57–1340 دوره­ی به نتیجه رسیدن ادبیاتی است که با تفکرات مشروطه­خواهی آغاز شد. این دوره برآیند تجربیات تمام ادوار

پروژه دانشگاهی

 داستان نویسی ایران است؛ کوشش­های نویسندگان پیشین ثمر می­دهد؛ نیروهای جدیدی در ادبیات به کار می­افتند و پیدایی گرایش­های گوناگون ادبی این دوره را به پربارترین دوره­ی ادبی معاصر تبدیل می­کنند. در این دوره نیز داستان­نویسانی چون ابراهیم گلستان به پرداخت خلاق خاطرات و سیمین دانشور به جستجو در تاریخ سانسور شده­ی معاصر می­پردازند. (رک: میرعابدینی، 1166:1377تا1167).

 

در سال­های پس از انقلاب اسلامی، با فروریزی نظام پیشین و تحولات جهانی در ادبیات، دوره­ی جدیدی به وجود می­آید که قسمتی از آن بر ارزش­های دینی و ایدئولوژیک تکیه داشته و بخشی از آن نیز به موضوعات انسانی و پرسش و پرسش انگیزی پرداخته­اند. انقلاب اسلامی با تمام جنبه­های خود در آثار داستان­نویسان نمود پیدا کرد و «با تصفیه­های سیاسی، نابسامانی­های شگرف اجتماعی­اش، جنگ و خیل کشتگان، نویسندگان را با موضوعات و مضامین جدید آشنا ساخت. در آغاز، اغلب نویسندگان شناخته شده، اهداف نخستین خود را شامل مبارزه با بی­عدالتی­های رژیم پیشین، تلاش برای آزادی بیان و عقیده و نیز مطبوعات، تعقیب نمودند. در سال­های ابتدائی پس از انقلاب، داستان کوتاه نوین در ایران، از پیشرفت قابل توجهی برخوردار بود» (یاوری، 103:1388). داستان­هایی که موضوع آنها انقلاب است، آشفتگی­های اجتماعی پیش و پس از آن را به خوبی نشان می­دهند. چنین فضای پر التهابی داستان­نویس را نیز به وقایع نگاری و گزارش سوق می دهد.

 

 « بیش­تر آثار داستانی این دوره حتی از نظر اعتراض و افشاگری نیز عقب مانده­تر از خبرها و گزارش­های روزنامه­ها هستند…زیرا به خاطر نیات آموزشی­شان ساده و تصنعی، به خاطر حمایت سیاسی­شان گاهی عوام فریبانه و احساساتی و به خاطر دید ناسیونالیستی یا منطقه­ای­شان می­تواند بسیار تعصب آمیز و غریب باشد» (میرعابدینی،798:1377 و 799).

 

 در این دوره قصه­گویی سنتی، روشی مناسب در اشاعه­ی اندیشه­های مذهبی و عقاید دینی تشخیص داده­­ شد. این روند جدید موجبات تکامل یا کسب تمایزات هنری را دربرنداشت. بیش­تر این قصه­های اسلامی به طور شتاب­زده سرهم­بندی، سرشار از تکرار مکررات؛ ولی بی­بضاعت از هرگونه صناعت بودند…{بنابراین} در

 

کسب مقبولیت عام و حتی برآورده ساختن انتظارات حامیان خود ناکام ماندند (رک: یاوری،104:1388).

 

«بیش­تر داستان­نویسان دوره­ی انقلاب، نتوانسته­اند دست کم به طور موقت و تنها در متن ادبی خود، جانب­داری از کاراکتر خویش و نیز موضوع اثر خود را فراموش کنند. بیش­تر داستان­های پدید آمده در دوره­ی انقلاب، در حد خاطره و گزارش باقی مانده است»(میرعابدینی،889:1383)

 

 فرشته­ مولوی، ویژ­گی­های این­دوره را از لحاظ وضعیت نشر و کتاب­خوانی، چنین گزارش می­دهد: 

 

«وسع کتاب­خوانی و گسترش کمی و کیفی گروه کتاب­خوانان که پیامد طبیعی عطش دوره­ی محرومیت و خفقان بود، رشد جهشی تولید کتاب، رونق شگفت انگیز بازار کتاب و عقب ماندن سرعت مطالعه از سرعت خرید کتاب، افزایش تیراژ، تنوع چشم­گیر موضوعی و افزایش کتاب­های علوم اجتماعی و سیاسی، افزایش ناشر و کتاب­فروش به تبع افزایش خواننده­ی مؤلف و مترجم»(مولوی، 35:1368).

 

با آغاز شدن جنگ، تقریبا هیچ نویسنده­ای نسبت به جنگ و پیامدهایش بی­تفاوتنماند. جنگ تکلیف خاصی بر عهده­ی دسته­ای از نویسندگان قرار داد و آن نوشتن داستان­­هایی برای تقویت یا تهییج روحیه­ی رزمندگان بود؛ آن­ها، نگران از فراموش شدن ارزش­­های جنگ، با شتاب­زدگی می­نوشتند و کم­تر موفق به خلق جهان داستانی با آدم­های زنده و ملموس می­شدند. بسیاری از این داستان­نویسان با موضع­گیری مشخص در داستان­ها و تحلیل­های غیر داستانی از مسائل سیاسی و جنگ، چهره­ای مداخله­گر پیدا می­کردند که با حضور بر فراز شخصیت­ها هر نوع آوای مستقلی را از آنان دریغ می­داشتند…نویسندگان حرفه­­ای جنگ نیز بیش­تر به توصیف حال و هوای شهرهای جنگ­زده و آشفتگی­ها و گرفتاری­هاییمی­پرداختند که در نتیجه­ی هجوم دشمن دامن­گیر مردم شده بود. اینان به ­جای ترسیم صحنه­های قهرمان در جبهه­ها، از رنج­ها و وحشت مردم عادی به هنگام حملات هوایی سخن می­گفتند…عادی شدن و اجتناب ناپذیری مرگ، گریز از اضطرابی به اضطراب دیگر، مهاجرت و از هم پاشیدن خانواده­ها، از مضمون­های مطرح در آثار این نویسندگان است. اینان در جهت مطرح کردن جنبه­ی تراژیک جنگ قلم می­زدند…و باور داشتند که آدم­ها دیگر دلیران حماسه­ساز نیستند؛ بلکه قربانیانی هستند که در عین پایداری، به راحتی جان می­بازند. همین امر نوعی حس زوال و بی­اطمینانی را به فضای ادبیاتِ پس از جنگ می­بخشید. (رک:میرعابدینی،887:1377تا891).


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی آرایه ­های ادبی در متون و اشعار مانویبررسی متن پهلوی ماتیكان گجستك ابالیش »
 
مداحی های محرم