وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی رابطه بین توسعه مالی و رشد اقتصادی در ایران در بازه زمانی 1358-90

یکی از اهداف اساسی کشورها دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و توسعه می‌باشد. در ادبیات اقتصادی، سرمایه به منزله رگ حیات یك نظام اقتصادی تلقی ‌شده و بر تشكیل آن به عنوان مهمترین عامل تعیین كننده رشد و توسعه اقتصادی تأكید زیادی شده‌ است. اهمیت تجهیز سرمایه كمتر از عوامل دیگر تولید مانند نیروی انسانی، منابع طبیعی، فن‌آوری و مدیریت نیست. این مهم به ویژه در كشورهای در حال توسعه از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است؛ زیرا از یك طرف منابع مالی به مقدار كافی در دسترس نیست و از سوی دیگر تخصیص این وجوه محدود به سمت بخشهای تولیدی و صنعتی به دلیل فقدان بازارهای مالی كارآمد به راحتی انجام نمی پذیرد.

عکس مرتبط با اقتصاد

به بیان دیگر از بزرگترین چالشهای کارآفرینان و مهمترین مانع برای آنان جهت راه‌اندازی یا توسعه کسب‌وکارشان، کمبود منابع مالی برای تامین نیازهای سرمایه‌ای است. به دست آوردن وجوه مورد نیاز برای راه‌اندازی کسب‌وکارها، همواره به عنوان یک مساله جدی برای کارآفرینان مطرح بوده است. اگر فرایند به دست آوردن وجوه مورد نیاز، مشکل و زمان بر باشد، کارآفرینان از فعالیت اقتصادی منصرف می شوند. همچنین بدون تامین مالی کافی، فعالیت‌های اقتصادی و کسب ‌و کارهای نوپا هرگز به موفقیت نخواهند رسید.

 

1-3- سابقه و ضرورت انجام تحقیق

 

جیمز، در مطالعه ای با عنوان “مكانیسم ارتباط توسعة مالی و رشد اقتصادی در مالزی چیست؟”، به بررسی تأثیر توسعة مالی بر رشد اقتصادی در كشور مالزی از كانال های گوناگون پرداخت. وی برای بررسی این مكانیسم ها در مطالعة خود شش معادله را بر آورد كرد. نتایج حاصل از تخمین این معادلات نشان داد كه توسعة مالی از طریق افزایش پس انداز و سرمایه گذاری خصوصی، موجب رشد اقتصادی بالا در كشور مالزی شده است. نتایج حاصل از مطالعات وی ، فرضیة درون زایی توسعة مالی و رشد ، مبنی بر این كه توسعة مالی از طریق افزایش كارایی سرمایه گذاری سبب رشد اقتصادی شده است را نیز تأئید كرد.

 

ریتاب ،در مطالعه ای باعنوان “توسعة بخش مالی و رشد پایدار اقتصادی در بازارهای هم گرایی منطقه ای”، به بررسی توسعة بازارهای مالی(بخش بانكی ) و رشد اقتصادی بر ای 7 كشور خاورمیانه و شمال آفریقا در دورة زمانی 1965 تا 2002 پرداخت . او به این نتیجه رسید كه در 6 كشور از این 7 كشور توسعة بخش بانكی سبب افزایش رشد اقتصادی می شود . هم چنین در 3 كشور از این 6 كشور ، رشد اقتصادی نیز توسعة بخش بانكی را موجب می شود.

 

نظیفی ( 1383 )، در مطالعه ای تحت عنوان توسعة مالی و رشد اقتصادی در ایران، به بررسی تأثیرات توسعة مالی بر رشد اقتصادی در ایران

پروژه دانشگاهی

 طی دورة زمانی 1338 تا 1381 می پردازد. شاخصی كه برای توسعة مالی در این مطالعه در نظر می گیرد، نسبت اعتبارات اعطا شده به بخش خصوصی، از سوی بانك های تجاری و تخصصی به تولید ناخالص داخلی است . نتایج حاصل از این مطالعه حاكی از تأثیر منفی توسعة مالی بر رشد اقتصادی در ایران طی دوره مورد بررسی است.

 

كازرونی ( 1382 ) در مطالعه ای با استفاده از روش جوهانسون به بررسی رابطه بین توسعة مالی و رشد اقتصادی در ایران می پردازد. وی در این مطالعه از شاخص هایی چون سهم دارایی های غیر خارجی بانك ها از كل دارایی ها و سهم خدمات موسسات پولی و مالی از تولید ناخالص داخلی ، به عنوان شاخص توسعة مالی استفاده می كند. نتایج حاصل از این مطالعه ، نشان می دهد كه رابطة بلندمدت بین شاخص های توسعة مالی و رشد اقتصادی از نظر آماری معنی دار نیست. بر اساس انجام آزمون علیت گرنجر ، رابطة علیت بین توسعة مالی و رشد اقتصادی در ایران یك طرفه بوده و از توسعة مالی به رشد اقتصادی است

 

1-4- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

 

   درباره تاثیر گذاری بازارهای مالی بر رشد اقتصادی، مجادله های زیادی بین اقتصاد دانان وجود دارد. به عنوان مثال عده ای بر این باورند که بازار های مالی دارای نقش های کلیدی بر رشد اقتصادی می باشند. به اعتقاد آنها تفاوت در کمیت و کیفیت خدمات ارائه شده توسط موسسات مالی، می تواند بخش مهمی از تفاوت نرخ رشد در بین کشورها را توضیح دهد.

 

در مقابل نگرش دیگری وجود دارد که به نظام های مالی و واسطه های مالی تنها به عنوان یک خادم صنعت نگاه می کنند. پیروان این مکتب معتقدند که مقولات مالی در مقایسه با دیگر عواملی که بر تفاوت رشد اقتصادی بین کشورها اثر می گذارند، حالت انفعالی دارند. به عبارت دیگر واسطه های مالی تنها کانال برای هدایت پس انداز خانوارها به سمت فعالیت های سرمایه گذاری هستند و عوامل اصلی را باید در همان موجودی سرمایه و نرخ سرمایه گذاری جستجو کرد و سیاست های بخش عمومی باید عمدتا معطوف به انباشت سرمایه فیزیکی باشند. لذا رابطه بین توسعه مالی پو رشد اقتصادی از اهمیت خاصی برخوردار است.

 

1-5-سئوالات تحقیق

 

تحقیق  موجود به  دنبال پاسخ  به سئولات زیر است:

 

 

    • آیا رابطه مثبت و معنی داری بین توسعه مالی و رشد اقتصادی برقرار است؟

 

  • آیا رابطه مثبت و معنی داری بین تورم و رشد اقتصادی برقرار است؟

 

با بررسی این دو سؤال در حقیقت مسیر خود را در این تحقیق پی خواهیم گرفت.

 

1-6-فرضیات تحقیق

 

 

    • رابطه مثبت و معنی داری بین توسعه مالی و رشد اقتصادی برقرار است.

 

  • رابطه مثبت و معنی داری بین تورم و رشد اقتصادی برقرار است.

 

1-7-روش تحقیق

 

     تا قبل از دهه هفتاد میلادی عمده الگوهای اقتصادی بر اساس سیستم معادلات همزمان والگوهای ساختاری، تخمین زده می شد. اما در دهه هفتاد این گونه الگوها به علت عدم توانایی در ارائه پیش بینی در مورد رویداد های اقتصادی زیر سوال رفت. در سال 1980 سیمز یک مقاله کلاسیک را انتشار داد و به این گونه الگو سازی در اقتصاد انتقاد کرد. ایراد او این بود که ما متغیر ها را به دو دسته برونزا و درونزا تقسیم می کنیم. بر این اساس پیشنهاد داد که همه متغیرها را درونزا فرض کنیم به طوری که وابسته به مقادیر گذشته باشند در این صوررت الگوی خود همبسته بوجود آمده یک الگوی خود همبسته برداری VAR  خواهد بود. الگوی VAR را می توان به روش حداقل مربعات معمولی تخمین زد. نتایج حاصل از این مدل ها وابسته به تعداد وقفه  های تعیین شده در مدل است. لذا انتخاب وقفه مناسب یکی از موارد ضروری در این مدل هاست. در این رابطه آزمون های مختلفی وجود داردکه معروفترین آن ها معیار آکائیک(AIC) و معیار شوارتز بیزین (SBC) است.

 

چنانجه در یک مدل خود توضیح برداری(VAR) بخواهیم رفتار کوتاه مدت را به مقادیر بلند مدت آن پیوند دهیم می توانیم آن را در قالب الگوی تصحیح خطای برداری(VECM) بنویسیم. در این تحقیق به این دلیل که تعداد بردارهایی که باید تخمین زده شود بیش از یکی است بنابراین از روش VAR استفاده شده است.

 

بنابراین ما سعی خواهیم کرد که در این تحقیق پس از بررسی رابطه کوتاه مدت بین متغیر ها ،رابطه بلند مدت بین آن ها را  نیز بررسی نماییم.

بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و توانمندسازی مدیران گروه‌های آموزشی از دیدگاه اعضاء هیأت علمی دانشگاه …

آموزش عالی محور توسعه و موتور محرکه­ی ایجاد تحول در جامعه و کانون اصلی تربیت منابع انسانی متخصص و آموزش دیده است که می‌تواند با برخوداری از ایده‌ها و اندیشه‌های نو، حرکت روبه رشد جامعه را تسریع نماید. آموزش عالی رسالت مهمی در تولید دانش و آماده نمودن فارغ التحصیلان برای تصدی رهبری و مسئولیت در دنیای رقابتی، پیچیده و مرتباً درحال تغییر بر عهده دارد. مسلماً دانشگاه به عنوان یک نظام اجتماعی حساس و مهم از جایگاه خاصی برخوردار است و در صورتی می‌تواند وظیفه‌ی خطیر خود را به نحو احسن انجام دهد که سازمانی سالم و پویا داشته باشد (رانسوم[1]،1993).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

همچنین فرهنگ سازمانی[2] موضوعی است که دردانش مدیریت و درقلمرو رفتار سازمانی توجه زیادی به آن شده است. به دنبال نظریات و تحقیقات جدید در مدیریت و روانشناسی صنعتی و سازمانی، فرهنگ سازمانی دارای اهمیت روزافزونی شده و یکی از مباحث اصلی و کانونی مدیریت سازمان‌ها را تشکیل داده است. با بررسی گروهی از اندیشمندان علم مدیریت، فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از مؤثرترین عوامل پیشرفت و توسعه کشورها شناخته شده است، به طوری که بسیاری از پژوهشگران معتقدند که یکی از علل مهم موفقیت کشور ژاپن در صنعت و مدیریت، توجه آنها به فرهنگ سازمانی است (منوریان، قربانی و شریفی،1387).

 

از جمله اثرات و پیامدهای مهم فرهنگ سازمانی، توانمندسازی روانشناختی کارکنان می‌باشد. استوارت و مانز[3] (1997)، توانمندسازی[4] را به عنوان ادراکات کارکنان از وجود توانایی و قدرت در سازگاری با وقایع، موقعیت‌ها و کارکنانی که در محل کار با آنها کار می‌کنند، تعریف کرده اند. امروزه متخصصان بر این باورند که اعضای هیأت علمی با توانمندی بالا یکی از مهم ترین قشرهای هر
جامعه­ای به شمار می‌روند و این مطلب بدان سبب است که اعضای هیأت علمی توانمند از مؤثرترین عوامل در تغییر رفتارها و مهارت هاو در نتیجه، توانمند شدن دانشجویان محسوب می‌شوند (ساندرس و ریورس[5] ،1996). به هرحال فرایند توانمندسازی این امکان را برای

دانلود مقالات

 اعضای هیأت علمی فراهم می‌سازد که توانایی و اختیارات بالایی را بدست آورند و قادر به تأثیرگذاری بر نهادها، سازمان­ها، جامعه و فراگیران باشند (ویلکنسون[6]،1998)

 

روشن است که بسیاری از مؤسسات آموزش عالی فاقد یک چهارچوب سیستماتیک هستند که به آن‌ها اجازه بدهد تا به طور مؤثری تغییرات را مدیریت و رشد کارکنان خود را تشویق کنند و به نتایج مثبت و رو به افزایش حاصل از تلاش‌های خود دست یابند. دستیابی به چنین چارچوبی مستلزم مطالعه، توصیف و تبیین وضعیت موجود دانشگاه‌ها و نوع فرهنگ سازمانی آن‌ها و شناسایی روابطی است که می‌تواند در بهبود آن‌ها تأثیرگذار باشد.

 

از آنجا که توانمندسازی روانشناختی با عوامل سازمانی بسیاری رابطه دارد، فرهنگ سازمانی یکی از مهم‌ترین عواملی است که شناخت هر چه بیشتر مؤلفه‌های مربوط به آن، می‌تواند کمک مؤثری در مسیر توانمندسازی باشد. به صورت خلاصه، سازمانی با فرهنگ حمایتی و منسجم، موجب می‌شود که احساس خودمختاری، شایستگی معناداری و اثرگذاری و به طور کلی توانمندسازی روانشناختی در کارمندان افزایش یابد.

 

 

 

[1]- Ransom

 

 Organizational Culture-2

 

[3]- Stewart & Manz

 

 Empowerment-4

 

  Sanders & Rivers-1

 

[6]- Vilkinson

 

***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

 

موجود است

تأثیر تركیب تنوع هیات مدیره بر كیفیت گزارشگری مالی و ریسك در شركت های …

یك شركت ، تحت هدایت و رهبری اعضای هیات مدیره اش اداره می شود سپس هدایت و رهبری از هیات مدیره[1] به مدیر عامل و از مدیر عامل به مدیران ارشد ، به منظور مدیریت و سازماندهی كارهای روزانه شركت ، انتقال     می یابد. بدین ترتیب ، هیات مدیره به نمایندگی از سوی سهامداران شركت ، كار نظارت و كنترل بر شركت را انجام می دهد.در حالی كه حاكمیت شركتی مؤثر و كارآمد مسئول تمام كسانی است كه با ذینفعان ارتباط برقرار        می كنند، این هیات مدیره است كه در رأس امور، مسئولیت هماهنگی را بر عهده دارد و از وجود فرهنگ و فضای مناسب در سیستم اطمینان حاصل می كند.

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

كلید ایجاد یك حاكمیت شركتی مؤفق ،اطمینان از گسترش اصول پایداری، مسئولیت، پاسخگویی، انصاف، شفاف سازی و اثربخشی در سازمان است. امروزه با بروز تغییرات مداوم در سبد ذینفعان سازمان ها و از طرفی پویای های حاكمیتی موجود در فضای كسب و كار،

پروژه دانشگاهی

 تغییرات گسترده ای در سطوح حاكمیتی و رهبری سازمان ها رخ داده است. هیات مدیره ها یكی از اركان حاكمیت در سازمان های امروزی به شمار می روند كه بیشتر از آنها به عنوان اهرم اجرایی اصول حاكمیتی سازمانی و مسئول نظارت و سیاست گذاری در شركت ها  یاد می شود. (هوس[2]،2007).

 

اعضای هیات مدیره ها بیشتر توسط مالكان سهام انتخاب می شوند، در حالی كه در برخی سیستم های حاكمیتی نوین، مجموعه نظرات كاركنان، نهادهای دولتی، سرمایه گذاران و عرضه كنندگان نیز در انتخاب آنان تأثیر گذار است. اثربخشی هیات مدیره مستقیماً به ارتباطات بین اعضای هیات مدیره ، بین هیات مدیره و مدیریت اجرایی و بین هیات مدیره و سایر ذینفعان مرتبط است.دلیل این موضوع، آن است كه مسئولیت های اصلی هیات مدیره یعنی فراهم كردن هدایت و نظارت، روی رفتار سایرین تأثیر می گذارد. این تأثیر و نفوذ می تواند به طور مناسبی اعمال شود تنها اگر تصمیمات به شكلی شفاف و متقاعدكننده اعلام شوند. بنابراین اعضای هیات مدیره كه مسئول تصویب موضوعات مهمی مانند راهبرد ، انتصاب مدیران رده بالا و ریسك پذیری شركت هستند ، بصورت جمعی تصمیم   می گیرند. بنابراین، صمیمیت، دقت و صحت ارتباطات در درون هیات مدیره، كیفیت تصمیم گیری جمعی را بهبود می بخشد.

 

در تعریف هیات مدیره ها می توان این گونه عنوان كرد كه هیات مدیره ها غالباً گروهی از افرادی هستند كه حق نظارت ،كنترل، سیاست گذاری های كلان و “حاكمیت ” بر یك سازمان خاص را در اختیار دارند (هلمس[3]،2005). این مجموعه از افراد (در قالب یك تیم كاری اثربخش) می بایست سلامت سازمانی را در حوزه های متنوعی همچون عملكرد مالی مناسب شركت، قانونی بودن فعالیت ها، تناسب فرایندها و اقدامات صورت پذیرفته سازمانی با اهداف راهبردی سازمان را تضمین كنند.

 

بر اساس تعریفی ازاینگلی و وان دروالت [4](2003) ، تركیب هیات مدیرها به مجموعه ای از منابع انسانی اطلاق    می گردد كه بر اساس تخصص، تجربه و دانش آنان در مورد مسائل سازمان، برای خلق ارزش افزوده ای جمعی برای سازمان گرد هم آمده اند. نكته كلیدی در تركیب اثربخش هیات مدیره، حصول اطمینان از این امر است كه افرادی صندلی های تصدی عضویت در هیات مدیره را تصاحب كنند كه از مهارت، تجربه و دانش كافی به منظور تحلیل مسائل سازمان و چاره جویی برای پاسخگویی آنها برخوردار باشند. نادلر و همكارانش(1389) معتقدند كه برای ایجاد تركیبی بهینه در هیات مدیره و انتخاب اعضایی مناسب می بایست سه عنصر كلیدی ویژگی های فردی، مسئولیت نمایندگی و مجموعه مهارت ها و تجارب اعضاء مدنظر قرار گیرد.(لگزیان و همکاران،1390).

بررسی وضعیت سلامت روانی در کارگران خطوط تولیدی کارخانجات ریسندگی

مفهوم سلامت روانی، درواقع جنبه‌ای از مفهوم كلی سلامتی است و بر كلیه روشها و تدابیری اطلاق می‌شود كه برای جلوگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، درمان و توان بخشی آنها به كار می‌رود(1) . سلامت روان قابلیت برقراری ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها به صورت عادلانه و مناسب و منطقی تعریف شده است (2)  . عوامل بسیاری باعث برهم خوردن سلامت روانی می‌شود كه از جمله آنها می‌توان به استرس‌های روانی، عدم رعایت عدالت اجتماعی ، فراهم نبودن فرصت های شكوفایی برای افراد، وجود تبعیض‌های غیرمنطقی و عدم ایجاد امنیت اجتماعی اشاره نمود . نگاهی به آمار و ارقام منتشر شده در زمینه شیوع اختلالات روانی در كشورهای مختلف جهان و ایران اهمیت و ضرورت توجه به بهداشت روان را مشخص‌تر می‌نماید . طبق برآورد سازمان جهانی بهداشت در سال 2002 میلادی حدود 500 میلیون نفر در دنیا مبتلا به یكی از اختلالات روانی هستند كه حدود نیمی از آنها را اختلالات خفیف روانی همچون افسردگی و اضطراب تشكیل می‌دهند(1)  . مرور مطالعات انجام گرفته در زمینه وضعیت سلامت روان افراد 15 سال و بالاتر در ایران نشان دهنده این است كه به طور متوسط حدود 21% افراد جامعه از اختلالات روان رنج می‌برند و زنان نسبت به مردان از آسیب‌پذیری بالاتری برخوردارند(3) . تاكنون مطالعات متعددی در زمینه بررسی وضعیت سلامت روان در موقعیت‌های مختلف انجام گرفته است نتایج این بررسی‌ها همگی موید این مطلب می‌باشند كه مطالعه وضعیت سلامت روان افراد می‌تواند اطلاعات ارزشمندی را در زمینه برنامه ریزی‌های آموزشی ، درمان و پیشگیری از بروز اختلالات روانی در اختیار مسئولان ، برنامه ریزان و مدیران سازمان‌ها و مراكز ارائه دهنده خدمات قرار دهد .
1-1- سلامت روان
بیماریهای روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی در مقابل آن مصونیت ندارد و این خطری است كه بشر را مرتباً تهدید می‌كند . با توجه به پیشرفت علوم پزشكی كه تحول بزرگی را در بهداشت و پیشگیری از بیماریها بوجود آورده است، شروع انقلاب صنعتی و پیشرفت تكنولوژی مسائل و مشكلات زیادی از قبیل ازدیاد جمعیت، مشكل مسكن ، بحران ترافیك، بحران آموزش و پرورش، بحران بهداشت ، آلودگی محیط زیست، كمبود مواد غذایی و … را پیش آورده كه با روان انسان سازگاری نداشته و بعنوان عوامل مستعد كننده در بیماریهای روانی بشمار می‌آیند .
مشكل تعریف بهداشت روانی از آنجا سرچشمه می‌گیرد كه هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای بهنجاری نداریم . البته تعاریف و نقطه نظرهای زیادی با توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی، سنن و فرهنگ برای بهنجاری شده است .
كارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فكر و روان را این طور تعریف می‌كنند : «سلامت فكر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی ، عادلانه و مناسب.
لوینسون و همكارانش در 1962 سلامتی روان را این طور تعریف كرده است : « سلامتی روان عبارت است از اینكه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی كه درمقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مكانی و زمانی خویشتن .»
كارل مننجر می‌گوید : « سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداكثر امكان به طوری كه باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور كامل شود .»
طبق تعریف واتسون موسس مكتب رفتارگرایی « رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است كه موجب سازگاری او با محیط و بالنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می‌شود . تعریف گینزبرگ در مورد بهداشت روانی عبارت است از : « تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی عشق، كار، تفریح » این شخص و همكارانش برای توضیح بیشتر می‌گویند : « استعداد یافتن و ادامه كار، داشتن خانواده ، ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی كه با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت‌ها ملاك تعادل و سلامت روان است .»با توجه به تعریف بهنجاری از دیدگاههای مختلف و پیچیدگی علوم رفتاری در پزشكی و عدم تعیین مرز و حد رفتار عادی، ارتباط جسم و روان ، رابطه علوم رفتاری با فیزیولوژی و پزشكی از یك طرف و روانشناسی ، فلسفه ، علوم انسانی و جامعه شناسی از طرف دیگر ، كمبود تحقیقات و مطالعات در بیماری روانی و نحوه اجرای انواع پیشگیریهای كه پایه و اساس بهداشت را در پزشكی تشكیل می‌دهند همگی نقطه ضعفی است كه تعریف، هدف و برنامه‌ریزی‌های بهداشت روانی را دچار اشكال می‌كند .
1-2- تاریخچه
تاریخچه بهداشت روانی با توجه به وجود بیماریهای روانی از زمانی كه بشر وجود داشته و مخصوصاً زندگی اجتماعی را شروع كرده همراه بوده است . پیدا كردن شروع و آغاز هر نهضتی بخصوص نهضتهای اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشكلی است . درحقیقت روانپزشكی را می‌توان قدیمیترین حرفه و تاز‌ه‌ترین علم به شمار آورد . قدیمیترین ، چون بیماریهای روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در 377 تا 460 سال قبل از میلاد عقیده داشته كه بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان كرد، علل سرشتی و فرضیه مزاجها از همان زمان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه‌ترین علم برای اینكه تقریباً از 1930 بعد

پروژه دانشگاهی

 از تشكیل اولین كنگره بین المللی بهداشت روانی بود كه روانپزشكی به صورت جزئی از علوم پزشكی شد و سازمانهای روانپزشكی و مراكز پیشگیری در كشورهای مترقی یكی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع كردند . از فعالیت این سازمانها در جریان جنگ جهانی دوم عملاً كاسته شد و بدین ترتیب می‌توان روانپزشكی را به صورت تازه‌ترین علم بعد از جنگ جهانی دوم به حساب آورد .

از اسناد و مدارك موجود چنین استنباط می‌شود كه تا اواخر قرن هیجدهم و همزمان با انقلاب كبیر فرانسه از تاریخچه بهداشت روانی اطلاعات كافی در دست نیست . به علت جهل و بیسوادی از بروز بیماریهای روانی، اختلالات رفتاری و بیماریهای روانی را به دخالت ارواح خبیثه و شیاطین ، قدرت‌های ماورای انسانی و نفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید، ماه، رعد و برق در بدن می‌دانستند و عقیده داشتند كه باید این بیماریها با نیروهای ماوراء الطبیعه ، وساطت افراد مقدس در نزد خدا بهبودی یابند و این شفاعت موقعی اتفاق می‌افتد كه بیمار در خواب باشد . اولین بار بقراط فیلسوف مشهور یونانی بود كه خرافات را درباره بیماریهای روانی كنار گذاشت و اختلالات روانی را به طرف پزشكی كشانید ، درباره مالیخولیا و جنون زایمانی تعریف و توصیف كرد و مغز را مركز اصلی روان دانست . جالینوس علت بیماریهای روانی را اختلال عمل مغز و عدم تعادل اخلاط بدن می دانست . در اوایل قرن سیزدهم و اوایل رنسانس ارتباط جسم و روان و یكپارچگی واكنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ابوعلی سینا مسئله این ارتباط را به اسپانیا و كشورهای دیگر كشاند و این زمینه ای برای فرضیه جدید برای بیماریهای روانتنی شد . این قرن را باید قرن سحر و جادو ، دخالت شیاطین و ارواح در ایجاد بیماریهای روانی دانست . اولین روانپزشك به نام جان وی یر كه در سال 1515 در دهكده‌ای در مرز آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوران پزشكی در پاریس علاقه‌مند به مطالعه درباره رفتار انسانی و بیماریهای روانی شد و در سال 1563 كتابی در سوئیس نوشت كه امروز، اهمیت زیادی درباره تاریخچه روانپزشكی دارد . به علت علاقه‌مندی در نوشتن رساله‌هایی در مورد تشخیص بیماریهای روانی، پسیكوزهای سمی، صرع ، وحشت شبانه ، پسیكوزهای پیران ، هیستری ، پارانوئیا، توهمات ، افسردگی و سایر پدیده‌های روانی مرد قرن 16 نام گرفت . اگرچه نوشته‌های او با مخالفت و طرد او از طرف گروه زیادی از اطبا و نویسندگان آن زمان روبرو شد ولی تا قرن اخیر ارزش و اهمیت نوشته‌های او معلوم نبود ولی با رشد روان شناسی پویا مجدداً نوشته‌های تاریخی « وی یر» ارزش خود را در روانپزشكی پیدا كرد .
در قرن 17 ارتباط جسم و روان و محل این ارتباط در سلسله اعصاب مورد بحث قرار گرفت و دكارت و مالپكی ویلیس و سایر مراكزی برای این ارتباط تعیین كردند . در همین قرن در سال 1602 اولین كتاب پزشكی درباره بیماریهای روانی به نام پراكسیس مدیا توسط پزشك سوئیسی نوشته شد كه در آن طبقه بندی بیماریهای روانی مورد توجه قرار گرفته و برای بیماریهای روانی علل ارگانیك قائل شدند . دو نفر از روانپزشكان معروف آن زمان یكی زاكیا كه پدر پزشكی قانونی لقب گرفته و سالها نیز پزشك پاپ بوده است . زاكیا كتابی درباره روانپزشكی قضایی نوشته و در گزارشات او مطالب زیادی وجود دارد از جمله اینكه فقط پزشك است كه می‌تواند درباره ناراحتی و شرایط روانی افراد اظهار نظر نماید، با بیمار روانی به مصاحبه بنشیند و درباره رفتار و اعمال بیمار قضاوت نماید . دیگری به نام توماس سیدنهام كه خاطرنشان كرد واكنشهای هیستریك فقط مخصوص خانمها نبوده بلكه نزد آقایان و كودكان نیز دیده می‌شود و به صورت همه نوع علائم مانند تهوع، استفراغ ، سرفه، تشنج ، دردهای معدی و روده‌ای و دردهای مختلف بدن ممكن است تظاهر نماید . نكته قابل ارزش این بود كه در آن تاریخ كه همه درگیر علایم روانی شدید و جنون مالیخولیایی بودند سیدنهام به ناراحتی‌های نوروتیك اشاره كرد ولی بعد از او مسئله به فراموشی سپرده شد تا اینكه مجدداً در قرن بیستم مسئله توسط فروید به سر زبانها افتاد .
در قرن هیجدهم مسئله به همان طریق قرن هفده ادامه یافت و موسسات خیریه در كشورهای كاتولیك بنا به پیشنهاد كشیش‌ها تأسیس شد . در این موسسات نظریات مردم درباره نحوه نگهداری و نظریه پزشكان در مورد درمان بیماران متفاوت بود . در بیمارستان بتلم اختلاف بین پزشكان طوری بود كه عده‌ای بیماران روانی را غیرقابل علاج دانسته و بعضی نیز روشهای مختلف درمانی به آنها توصیه و عقیده داشتند كه این بیماران بایستی درمان پزشكی شوند . در همین قرن ژرژ سوم پادشاه انگلستان كه دچار حملات بیماری مانیاك شده بود توجه پزشكان و اطرافیان را به خود معطوف داشت و توجه نه تنها به درمان ژرژ سوم بلكه به مسائل پزشكی و روانپزشكی و پرستای بیماران روانی بیشتر شد .
در كشورهای آمریكایی تا زمانی كه جزء كشورهای مستمراتی بودند مسائل روانی همان جنبه‌های خرافاتی و موهوم پرستی داشت و سحر و جادو در سرلوحه علل بیماریهای روانی به شمار می رفت . بیماران شدید روانی در زندانها و بیماران سبك و خفیف در منازل نگهداری می‌شدند و حتی قانون الیزابتی درباره نگهداری فقرا در انگلستان تاثیر زیادی در كشورهای مستمراتی آمریكا نداشت . كم كم مردم خیر و فهمیده انجمنهای محلی تشكیل داده و به تبعیت از كشورهای اروپایی روشهای انسانی درباره بیماران روانی به اجرا گذاشتند و روز به روز به علت فشار و احتیاج مردم تعداد این انجمنها زیاد شدند . بالاخره در سال 1751 اولین قانون نگهداری بیماران روانی و فقرا از طرف دولت وقت وضع شد . در سال 1756 اولین بیمارستان عمومی در پنسیلوانیا توسط بنیامین فرانكلین بنا نهاده شد و بخش بیماران روانی در طبقه زیرزمین این بیمارستان قرار داده شد . روش درمان در این بیمارستان بدوی و به طور اولیه بود و بیشتر از بیماران كار می‌كشیدند تا توجه به سلامت آنها داشته باشند . بیماران به وسیله نگهبان نگهداری و مواظبت می‌شدند و اگر حالت تهاجمی و تحریكات شدید وجود داشت دستها و پاهای آنها را می‌بستند و آنها را به زمین میخكوب می‌كردند و یا در لباسهای مخصوص محكم می‌بستند و مانند انگلستان روزهای یكشنبه بیماران را در معرض تماشاگران درمقابل دریافت پول قرار می‌دادند . اولین بیمارستان روانی جدا از بیمارستان عمومی در سال 1773 از طرف دولت و مسئولین ایالتی در شهر ویلیامزبرگ كه بعد پایتخت ویرجینا نام گرفت افتتاح شد . بسیار به جاست كه نامی از بنیامین راش كه پدر روانپزشكی در آمریكا نامیده شده ببریم كه درمان بیماران روانی را در بیمارستان پنسیلوانیا به عهده گرفت و در سال 1812 یك سال قبل از مرگش كتابی به نام اطلاعات پزشكی و شرح بیماریهای روانی نوشت كه تا 70 سال تنها كتاب بیماریهای روانی در آمریكا به شمار می‌رفت . مسئله درمان اخلاقی كه بیشتر جنبه انسانی، عاطفی و تعلیم و تربیت داشت در طرفداران انجمنهای خیریه اثر خوبی داشت و مخصوصاً در قرن 19 بنا نهادن بیمارستانها مدنظر قرار گرفت . به طور خلاصه باید گفت در اوایل قرن 19 اصطلاح روانپزشكی در كشورهای اروپایی به جای دیوانگی بنا نهاده شد .

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

تحلیل رابطه‏ی آزاد سازی تجاری و اشتغال زنان در ایران

 

 

زنان دربازار کار ایران صد سال بعد از زنان در جوامع صنعتی جهان، حضور یافته‏اند، این تاخیر تنها ماهیتی نیست، بلکه از لحاظ کمیت هم واجد نکات و جنبه‏های منفی است. به سخن دیگر، آن دم که مدیران و کارفرمایان ایرانی به ضرورت حضور نیروی کار زنان در بخش‏هایی از صنعت و خدمات پی برده‏اند و بدان متقاعد شده‏اند، تا زمانی که این حضور انبوه و متراکم شده‏است، سیر تحولات کند و آهسته پیش رفته‏ است زیرا شرایط برای تولید انبوه که با ساخت یا ورود تکنولوژی ارتباط مستقیم دارد، تا مدت‏ها مهیا نبوده و بازار کار ظرفیت جذب نیروی کار زنان را نداشته‏ است. براساس آمارهای سال 2004 ، رتبه جنسیتی ایران در بین 144 كشور جهان كه هر ساله [4]UNDP منتشر می‏كند و مربوط به توسعه پایدار است، 82  می‏باشد. حتی در بین كشورهای همسایه از همه عقب‏تر هستیم. در همان سال، رتبه تركیه 70، اردن 76، مالزی 51، عربستان72  و بحرین 39 بوده است.

دانلود مقالات

 

رتبه جنسیتی از سه شاخص بهداشت، آموزش و اقتصاد و كسب درآمد زنان تشكیل شده است. وضعیت بهداشت و آموزش زنان در ایران هر سال رو به افزایش است. بنابراین وضعیت اقتصادی و درآمدی زنان ایران است كه كشورمان را در رتبه پایین‏تری قرار داده‏است.

عکس مرتبط با اقتصاد

جهان امروز با تنش‏های ناشی از بحران‏های اقتصادی، فرهنگی، قومی و سیاسی که خود را به صورت‏های گوناگون نشان می‏دهند همراه است. در جوامعی که غلبه بر بحران‏ها هدف سیاست‏گذاران است، توجه همه جانبه به نیروی کار زنان البته و لاجرم در دستور کار قرار می‏گیرد، زیرا در عمل ثابت شده‏ است که بی‏اعتنایی به این نیرو بر شدت بحران‏ها افزوده ‏است .

 

خوشبختانه زنان در عرصه فعالیت‏های شغلی، فرهنگی، خانوادگی و سیاسی دیگر آن شی زینتی و تجملی نیستند که پیش از این به شمار می‏آمدند. در گذشته زنان دست‏آویزی می‏شدند تا احزاب و گروه‏های سیاسی برای زینت بخشیدن به شعارهای تبلیغاتی خود به آن‏ها بها بدهند. اما اکنون به رسمیت شناختن نیروی کار زنان در تمام امور فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خواست و نیاز جوامعی است که قرن‏ها این نیرو را زیر انواع پوشش‏های اخلاقی و سنتی نادیده گرفته‏اند.